مشارکت اجتماعی و نشاط اجتماعی

نویسندگان

1 دانشجوی کارشناسی ارشد جامعه‌شناسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد تبریز

2 استادیار، گروه علوم‌اجتماعی دانشگاه تبریز

چکیده

        در این پژوهش به بررسی رابطه بین مشارکت اجتماعی و نشاط اجتماعی پرداخته می‌شود. روش پژوهش از نوع پیمایش و جامعه آماری آن کلیه دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی واحد اردبیل در سال تحصیلی 92-91 هستند که تعداد آنها برابر با 10223 نفر است. برای تعیین حجم نمونه از فرمول کوکران استفاده شد و 370 نفر دانشجو به شیوه نمونه‌گیری تصادفی طبقه‌ای انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده‌ها، پرسشنامه‌ بوده که در مورد متغیر نشاط اجتماعی با پنج بعد از پرسشنامه استاندارد آکسفورد استفاده شده و پرسشنامه مشارکت اجتماعی با سه بعد از نوع پرسشنامه محقق ساخته بوده است. روایی پرسشنامه از طریق اعتبار صوری و محتوایی و پایایی آن نیز از طریق آلفای کرونباخ به‌دست آمد. اطلاعات به‌دست آمده با استفاده از نرم‌افزار آماری SPSS تجزیه و تحلیل شد. نتایج تحقیق حاضر نشان می‏دهد که میزان نشاط اجتماعی در حدّ متوسط به بالا و میزان مشارکت اجتماعی در حدّ متوسط به پایین است. در ابعاد مشارکت اجتماعی روحیه مشارکتی و در ابعاد نشاط اجتماعی بعد رضایت از خود بیشترین میانگین را در بین دانشجویان به خود اختصاص می‏دهند. میزان نشاط اجتماعی با مشارکت اجتماعی و ابعاد سه‌گانه آن دارای همبستگی مستقیم معنی‌دار بود؛ ولی مشارکت و نشاط اجتماعی براساس جنس، وضعیت تأهل دانشجویان معنی‌دار نبودند. دانشجویان رشته‌های علوم انسانی و پزشکی با نشاط‌تر بوده و دانشجویان فنی در بین دانشجویان مورد مطالعه از کمترین میزان نشاط برخوردار بودند. در نهایت، تحلیل رگرسیون نشان داد که 17 درصد از تغییرات متغیر نشاط اجتماعی از روی ابعاد سه‌گانه مشارکت اجتماعی قابل تبیین است. همچنین، وجود روحیه مشارکتی بیشترین تأثیر را در میزان نشاط اجتماعی دانشجویان دارا بوده است.  

کلیدواژه‌ها

موضوعات


عنوان مقاله [English]

Social Happiness and Social Participation

نویسندگان [English]

  • Nazila Akhshi 1
  • Fatemeh Golabi 2
1 MA. student of Sociology, Islamic Azad University of Tabriz, Iran
2 Assistant Professor, Department of Social Sciences, University of Tabriz, Iran
چکیده [English]

  Introduction   Social happiness is part of the social welfare component and depends more on social and economic determinants than on psychological and medical interventions. Meanwhile , it is one of the core concepts of sustainable development. Being happy is just one of the desirable wishes of life in every society . A nation is fresher and certainly wealthier when its citizens are happy. In this type of society , citizens have optimistic attitudes towards life and things around them. From 2000 onwards, variables such as happiness, hope in future , pleasure and satisfaction have been included as key variables in UN debates to determine level of development s in countries . This phenomenon is measured by the density of social networks and relationships , in many studies is associated with social health and happiness (Kawachi, 2008). Durkheim showed that suicide rates in populations with low levels of participation and social cohesion were more than cohesive communities (Halpern, 2005). Theorists argue that when people reach to a desired location or target , they become happy . According to Lerner, new communities are participatory societies in which modernization process is advanced , a move from traditional society to participatory society is inevitable. In t his view, economic participation means increased activity in the market and an increase in income, political participation means participation in elections , cultural participation means utilization of mass media and emotional involvement means empathy and psychological mobility (Lerner 1969: 86) .     Materials & Methods   This is quantitative study based on survey. We used Descriptive statistics and indicators such as dispersion and mean , standard deviation , minimum and maximum scores. For inferential statistics and to test the hypotheses, we used Pearson 's correlation coefficient and analysis of variance . A lso for explaining the social happiness variable , a stepwise multiple regression equation was used. Research population include all students of Azad University, branch of Ardebil, whose total number was 10223 at the year 2012-1213, of whom a sample of 370 individuals was selected using stratified random sampling method.     Discussion of Results & Conclusions   The results of the research show that there is a significant relationship between participation and happiness , which is in line with the results of other empirical investigations by Akbarpour beny and colleagues (2011 ), Eliasi (2002 ) and Neshatdoost et al. (2009 ) and Haller and Hadlr (2006 ). Similar to Hezarjarib and Astinfeshan research ( 2010), social happiness in our study was in a moderate level. At the same time , this research is in line with safari's research (2010 ) regarding lack of a significant relationship between discipline and marital status with social happiness .   Likewise, the results emphasize the lack of a significant difference between males and females in social participation and happiness . But Similar to Eddington and Showmen 's research (2004 ), female subjects seem to be happier than male ones . In this study , the three dimensions of participation , and collaborative spirit have a greater impact on social happiness , which is in line with the results of Larson (2000 ) and Peterson ( 2000 ). By looking at different aspects of happiness, it becomes clear that respondents obtain high scores in personal dimension, but in social dimension this score is lower . This is consistent with Lyubomirsky and colleagues’ research (2005).  

کلیدواژه‌ها [English]

  • Social Happiness
  • Social Participation
  • Objective Participation
  • Subjective Participation
  • Spirit of Participation

مقدمه

نشاط اجتماعی از مؤلفه‌های رفاه اجتماعی به شمار می‌رود و بیش از مداخلات پزشکی و روانی به عوامل اجتماعی و اقتصادی وابسته بوده و در عین حال، یکی از مفاهیم محوری توسعه پایدار است. از سال 2000 به بعد در بحث‏های سازمان ملل برای تعیین سطوح توسعه‌یافتگی کشورها، متغیرهای نشاط، امید به آینده، خشنودی و رضایتمندی افراد جامعه نیز به عنوان یک متغیر کلیدی وارد محاسبات شده است؛ به این صورت که اگر مردم یک جامعه احساس نشاط، خشنودی و رضایتمندی نکنند، نمی‌توان آن جامعه را توسعه‌یافته تلقی نمود. این نشان‌دهنده اهمیت نشاط و شادی در جامعه است. متغیرها و عوامل زیادی با میزان نشاط اجتماعی در جامعه مرتبط هستند که از میان آنها، میزان مشارکت اجتماعی متغیر مهم تأثیرگذار بر موفقیت برنامه‌های توسعه، رفاه و بهزیستی جامعه است. این پدیده که به وسیله تراکم شبکه اجتماعی و روابط افراد سنجیده می‌شود، در بسیاری از مطالعات با سلامت و نشاط افراد جامعه مرتبط است (کاواچی و همکاران[1] ،  2008). توجه به شبکه روابط و مشارکت اجتماعی و نقش آن در نشاط اجتماعی را می‌توان از قرن نوزدهم در کار جامعه‌شناسانی چون دورکیم دید. وی نشان داد که نرخ‌های خودکشی در جمعیت‌های دارای سطح پایین مشارکت و انسجام اجتماعی، بیشتر و در اجتماعات منسجم، کمتر است (هالپرن[2]، 2005).

نشاط در فرایند رابطه فرد با جامعه و گروه تحقق پیدا می‏کند؛ در غیر این صورت، از منظر ناظر بیرونی، نشاط چیزی جز مجموعه‌ای از کیفیات روحی و هیجان‏های طرب‌انگیز فردی نخواهد بود. اگر این کیفیات فرح بخش، واجد معانی اجتماعی و اهداف جمعی نباشند، تعریفی جز برخی حالات نابهنجار روحی جنون‌آمیز نخواهند داشت. بنابراین، نشاط اجتماعی همان سطح برخورداری از مواهب زندگی عمومی همراه با اقناع ذهنی و اجماع عینی است؛ یعنی باید تعریف فردی و بیرونی از نشاط با هم مقارن باشند (عنبری، 1391: 35).

عنبری معتقد است: « نشاط از منظر اجتماعی، عضوی از خانواده و چارچوب مفهومی کیفیت زندگی، رضامندی اجتماعی، امنیت اجتماعی، سلامت اجتماعی، رفتارهای جمعی و فراغت است. این مفاهیم به نوعی متناظر با نشاط و شادمانی هستند (عنبری، 1391: 40). با این توصیف، وی نشاط اجتماعی را سطحی از رضامندی اجتماعی توأم با رفتارهای شادمانانه و احساس خوشبختی می‌داند و تمامی این مؤلفه‏ها تعریف جمعی دارند. در این راستا، به تعریف شادزیستی اشاره می‏شود که مفهومی اجتماعی است و در مقایسه افراد با همدیگر خود را نشان می‏دهد.

نشاط اجتماعی به عنوان یکی از مهم‌ترین و مؤثرترین شاخص‏های اجتماعی در گسترش احساس رضایت عمومی از زندگی، بسط تعاملات اجتماعی سازنده، رشد اعتماد عمومی و مشارکت همه جانبه اجتماعی به شمار رفته و چندین دهه است که به عنوان موضوعی بین رشته‌ای در تحقیقات اجتماعی اهمیت ویژه‏ای پیدا کرده است. وضعیت عمومی نشاط اجتماعی در ایران امروز به استناد شواهد و آمارها چندان رضایت بخش نیست. در همین راستا و به واسطه اهمیت موضوع و تأثیر این مسأله در موفقیت برنامه‏های کلان توسعه پایدار، بند ب ماده97 برنامه چهارم توسعه صراحتاً دولت را مکلف کرده است تا به منظور پیشگیری و کاهش آسیب‏های اجتماعی نسبت به تهیه طرح جامعی برای بسط و گسترش روحیه نشاط، شادابی، امیدواری، اعتماد اجتماعی، تعمیق ارزش‏های دینی و هنجارهای اجتماعی اقدام نماید (مرکز افکارسنجی سلامت ایران، 1390: 11).

آنچه مسلم می‏نماید، این است که اگر جامعه‌ای می‌خواهد توسعه و پیشرفت کند و به آرمان‏های انسانی خود برسد، لازمه آن داشتن  شهروندانی با نشاط و شاداب است و زمانی می‏توان به کمال نشاط اجتماعی رسید که تمامی آحاد مردم با نشاط و شاداب باشند. با جامعه شاداب و با نشاط می‏توان به اهداف مهم در حوزه‏های مختلف سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و... دست یافت و تصمیم‌گیران جامعه همواره می‌توانند از آن به عنوان یک فرصت بهینه استفاده نمایند. عوامل و متغیرهای زیادی بر نشاط اجتماعی تأثیرگذارند که یکی از این عوامل، مشارکت اجتماعی افراد و بالاخص دانشجویان در امور جامعه است (موسوی، 1385: 68).

لیوبومیرسکی[3] و همکاران (2005) در تحقیق خود بر روی نشاط به این نتیجه رسیده‌اند که شادی و نشاط از سه جزء تشکیل شده‌اند: عوامل ژنتیکی (50 درصد سهم)، شرایط محیطی ( حدود 10 درصد سهم) و فعالیت‌های آگاهانه (حدود 40 درصد). بر این اساس، عوامل اصلی که روی سطح دائمی شادی تأثیر خواهند داشت، عبارتند از: نقطه ثابت، شرایط زندگی و فعالیت‏های آگاهانه (با نیت قبلی). منظور از نقطه ثابت، سهم معین و ثابتی از شادی است که از والدین به ارث می‏رسد و موروثی است (مونتیر[4]، 2004: 3). جزء دوم شرایطی است که فرد در آن زندگی کرده و محیط جغرافیایی و فرهنگی منطقه را شامل می‏شود (لیوبومیرسکی و همکاران، 2005: 134-135). جزء سوم، دسته وسیعی از فعالیت‏هایی است که مردم انچام می‏دهند و یا در فکر انجام آن هستند. تفاوت جزء دوم و سوم این است که جزء دوم تقریباً تصادفی و اتفاقی است؛ ولی جزء سوم فعالیت‏های آگاهانه است که در اختیار خود فرد است (همان: 109-112).

این بعد به سه حوزه فعالیت‏های رفتاری، شناختی و داوطلبانه تقسیم می‏گردد (مونتیر، 2004: 5). این فعالیت‏ها از سوی افراد جامعه هدفدار بوده، در تلاش برای رسیدن به اهداف فردی و حتی جمعی صورت می‏گیرد و می‏تواند سطح فعال‏گرایی و هیجان و نشاط را در سطح وسیع‌تر در جامعه بالا ببرد. 

آمارهای پایگاه داده‌های شادمانی در جهان در بین سال‌های 1995 تا 2005 نشان می‌دهد که ایران با نمره‌ 51 از 100 جزو کشورهای متوسط از لحاظ شادی و در ردیف ممالکی چون فیلیپین، هند، لهستان و کرده جنوبی قرار دارد (موسوی، 1385 : 4). در این راستا، نتایج بررسی‌های انجام شده در داخل کشور توسط جعفری و همکاران (1383) که روی 6089 تن از دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی اصفهان و با استفاده از تست آکسفورد انجام گرفته، نشان داده است که در مقیاس صفر تا 87 میانگین نشاط در بین دانشجویان 82/45 بوده است. پژوهش دیگر که توسط ظهور و فکری (1383) بر روی 303 تن از دانشجویان در شهر تهران انجام شده، نشان‏دهنده میانگین نشاط برابر با 42 بوده است. نتایج مطالعات نشان می‌دهد که نشاط و شادمانی در بین جوانان چندان مطلوب نبوده و به خاطر برخی فشارهای روانی و اجتماعی تحت آسیب‌ها قرارگرفته، دچار افسردگی هستند (به نقل از علیزاده اقدم، 1390)

جوانان به عنوان سرمایه‌های انسانی هر جامعه‌ای هستند. در این میان، دانشجویان به لحاظ برخورداری از توان و انرژی فراوان، قادرند تأثیر تعیین کننده‌ای بر آینده جامعه داشته باشد؛ زیرا در هر جامعه پویاترین گروه‏های آن را قشر دانشجویان تشکیل می‌دهند و شادابی این قشر تا حد زیادی لازمه سلامت و شادی بسیاری از آحاد جامعه است. عنصر مهم در این جریان کسب شناخت عوامل مرتبط با این موضوع است و این امر، بر ضرورت بررسی نشاط اجتماعی صحه می‏گذارد. با بررسی آحاد جامعه از ابعاد جسمانی، روانی و اجتماعی، می‌توان به میزان نشاط اجتماعی پی برد؛ زیرا نشاط اجتماعی به نوعی، کارایی فردی است و به سرمایه‏گذاری افراد در روابط اجتماعی و در اختیار گرفتن منابع موجود در این روابط در سطح جامعه و کسب بازده کمک می‏کند. مشارکت اجتماعی از عوامل مرتبط با نشاط دانشجویان است که می‌تواند سهم عمده‌ای در افزایش یا کاهش آن در جامعه داشته باشد.

امروزه ضرورت و اهمیت مشارکت واقعی دانشجویان در تمامی سطوح و جوانب مختلف اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی برای دستیابی به یک توسعه پویا و کامل بر هیچ اندیشمندی پوشیده نیست؛ چرا که این مشارکت همه‌جانبه از بی‏‌تفاوتی، تکروی و عدم حس تعاون و تحرک و تمایل به تأمین منابع محدود و شخصی در میان اعضای جامعه جلوگیری می‌کند، نابرابری‌ها را کاهش می‌دهد، همبستگی و وحدت را تقویت می‌کند و در نهایت، موجب رضایتمندی و نشاط اجتماعی در جامعه می‌گردد. تجهیز دانشجویان به نشاط اجتماعی، باعث ایمنی آنها در برابر مشکلات می‏شود و آنان به راحتی می‌توانند با شرایط متغیر زندگی، انطباق یابند و نقشی مفید در جامعه داشته باشند. بنابراین، افزایش نشاط اجتماعی باعث کاهش آسیب‏های اجتماعی می‏شود.

شاد بــودن تنها یکی از شاخصه‏های زندگی مطلــوب در جامعه است و هر قدر ملتی بانشاط‌تر باشد، مطمئناً احساس رفاه بیشــتری دارد و در این نوع جامعه، افراد نگرشی خوشبینانه نسبت به زندگی و امور پیرامون خود دارند. در واقع، نشاط و شادی یکی از ابعاد روان‌شناختی فرد و جامعه است و فرد و جامعه هنگامی دارای شادی و نشاط خواهند بود که شاخص‏های معیشتی و رفاهی از یک سو و شاخص‏های فرهنگی، علمی و سیاسی آن جامعــه از ســوی دیگر، از رشد قابل قبولی برخوردار بوده یا دست‌کم در سطح مطلوبی قرار گرفته باشد (ازکیا و غفاری، 1380). شایان یاد‌آوری است که رابطه مشارکت اجتماعی و نشــاط اجتماعی یک رابطه یکسویه نبوده و نشاط و شادی صرفاً معلول وضعیت فعال در جامعه نیست. این دو متغیر، بی‌تردید بر یکدیگر رابطه کنش و واکنش داشته، بر یکدیگر مؤثرند. جامعه با نشــاط، جامعــه‌ای است که استعدادهای افراد آن شکوفا شود و رفاه و امنیت را برای آحاد آن جامعه به ارمغان آورد و افراد آزادنه در فعالیت‌های رسمی و غیررسمی جامعه بدون هیچ گونه اغراضی شرکت داشته باشند. بنابراین، تحقیق حاضر در نظر دارد میزان نشاط اجتماعی و مشارکت اجتماعی را در بین دانشجویان دانشگاه آزاد واحد اردبیل اندازه‌گیری نماید و همچنین، رابطه این دو مفهوم را با همدیگر مورد بحث و بررسی قرار دهد.

 

ادبیات نظری

نشاط یکی از خلقیات اساسی در زندگی فرد است و نقش مهمی در چارچوب حیات روانی و اجتماعی او ایفا می‌کند. نشاط عبارت از چگونگی داوری فرد درباره نحوه گذران زندگی است. این نوع داوری متأثر از ادراکات شخصی فرد و تجربه احساسات و عواطف مثبت است که بر سبک تبیین، قضاوت و تصمیم‌گیری او اثر می‌گذارد.

انسان اساساً موجودی اجتماعی است و همواره تمایل دارد با دیگران ارتباط داشته باشد. وقتی افراد در تصمیم‌سازی‏ها و تصمیم‌گیری‏هایی که بر سرنوشت آنها تأثیر می‌گذارد، مشارکت کنند، از احساس کارآیی و خود اثر بخشی بالایی برخوردار بوده، خود را فردی مفید و دارای آزادی عمل و دارای قدرت انتخاب در جامعه تلقی می‏کنند. همچنین، مشارکت موجب بهره‏گیری از توانمندی دیگران گردیده، همدلی و صمیمیت را افزایش می‏دهد. این امر به نوبه خود، به افزایش سطح شادی و نشاط در جامعه کمک خواهد کرد.

نشاط اجتماعی قبل از هر چیزی بر روابط اجتماعی افراد اثر مثبت می‌گذارد. بنابراین، نشاط اجتماعی در عین اینکه متأثر از میزان بالای مشارکت در جامعه است، به تعاملات و مشارکت اجتماعی بیشتر نیز منجر شده، زمینه را برای همبستگی و انسجام اجتماعی بالا در جامعه فراهم می‏سازد.

ونهوون[5] (1993) مطرح می‏سازد که شادی، فعالیت فرد را بر می‏انگیزد و روابط اجتماعی و سیاسی را تسهیل می‏نماید. همچنین سبب می‏شود نگرش افراد به محیط پیرامون مثبت‏تر شده، در تعارضات اجتماعی زودتر به توافق برسند (به نقل از عباس‏زاده و همکاران، 1391: 216).

آبراهام مازلو[6]، نیازهای اساسی انسانی را در قالب پنج نیاز عمده دسته‌بندی نموده است. مازلو در سلسله مراتبی که برای نیازها در نظر گرفته، «نیاز به خودشکوفایی» را در بالاترین مرتبه قرار می‏دهد. به نظر او،  افراد در مرحله خودشکوفایی، یک حس شادی توام با آرامش را تجربه می‏کنند (شجاعی، 1386: 93). مازلو، نیازها را پدیداری انگیزشی– روانی تلقی می‌کند؛ ولی رفع این نیازها را مبتنی بر روابط و پیش شرط‌های اجتماعی می‌داند. از نظر مازلو، موقعیت‏ها و شرایط اجتماعی موجب برآورده شدن یا نشدن نیازها می‌شود و این به نوبه خود، موجد نگرش‌ها و رفتارهای خاصی در فرد می‌گردد. از این رو، می‌توان گفت که برآورده شدن یا نشدن نیازها، حلقه رابط فرد با ساختار اجتماعی است. مازلو در این باره می‏گوید: «نیازهای ابتدایی بشر فقط می‏تواند به دست سایر افراد بشر؛ یعنی جامعه و از طریق آنان ارضا گردد» (مازلو، 1381: 452).

نظریه مازلو در مورد نشاط و شادمانی را می‌توان از دو بعد مورد توجه قرار داد: از جهت متغیر وابسته و دیگری از جهت متغیرهای مستقل. از جهت متغیر وابسته تحقیق، نظریه مازلو می‏تواند در تعیین شاخص‏های مؤثر بر نشاط کمک مهمی بکند. این نیازها در هر مرحله‏ای زمانی تحقق می‌یابند که در مرحله قبل نیازها برآورده شده باشند. وی دید خوشبینانه‌ای نسبت به ماهیت انسان دارد. او معتقد است که انسان استعداد فطری برای امیدواری، شادمانی، مهربانی و محبت دارد. با این حال، این ویژگی‌ها باید توسط محیط و جامعه پرورش یابند. مازلو هدف و آرمان اصلی انسان را تقلای وی برای خود شکوفایی می‌داند (شولتس[7]، 1369: 115).

صاحبنظران نظریه ارضای نیاز و هدف بحث می‌کنند که افراد زمانی به شادمانی دست می‌یابند که به سوی موقعیت مورد نظرشان حرکت کنند و یا به هدف ارزشمندی برسند. دیگر محققان این ایده را گسترش دادند و درجه‌های مختلفی از دیگر استانداردهای مقایسه‌ای بالقوه را با هم یکی کردند. میکالوس اذعان می‌دارد که احساس شادمانی به درجات مختلفی از شاخص‌های مختلف، مانند اینکه شخص چه چیز می‌خواهد، چه چیزی در گذشته داشته است و اینکه چه چیزی در ارتباط با دیگران دارد، وابسته است (میکالوس[8]، 1991). هیگینز[9]  بیان کرد که تفاوت‌های موجود بین آنچه شخص از خود در ذهنش دارد، با آنچه در واقعیت هست، به تجربه هیجان‌های منفی در فرد منجر می‌شود (هیگینز، 1987). با مطالعه نظریه‌های ارضای نیاز و هدف نتیجه‌گیری می‌شود که کاهش تنش و رضایت بیولوژیک و نیازهای روان‌شناختی و اهداف، دلیل امیدواری به آینده خواهند بود.

فردریکسون[10] اذعان می‌دارد که هیجان‌های مثبت اعمال غیرمعامله‌ای را که در آنها بحثی از برد و باخت وجود ندارد افزایش می‌دهد. این نظریه را چنین بسط می‌دهد که تجارب و تأثیرات مثبت نه تنها باعث بهزیستی فرد می‌شود، بلکه به رشد و توسعه شخصیت وی نیز کمک می‌کند. بسیاری از هیجان‌های منفی مانند عصبانیت و اضطراب به تفکر و عمل آنی منجر می‌شود؛ اما هیجان‌های مثبت به گسترده شدن اعمال و تفکر آنی افراد منجر می‌شود. گسترش این منابع تفکر- عمل لحظه‌ای فرصت‌هایی را برای ساختن منابع شخصی پایدار فراهم می‌کند که در عوض پتانسیلی را برای رشد شخصیتی نه تغییر آن به‌وسیله ایجاد یک حالت فنری رو به بالا مثبت از هیجان، شناخت و عمل را موجب می‌شود. فرایند تئوری ساخت و گسترش در بالا نمایش داده شده است؛ برای مثال، لذت باعث به‌وجود آمدن اشتیاق می‌شود که در اجتماع فرد به قبول کار یا نقشی بپردازد. بنابراین، لذت از طریق بازی کردن می‌‌تواند شبکه‌های حمایت اجتماعی را استحکام بخشد و از طریق خلاقیت به تولید علم و هنر منجر می‏شود و یا اینکه فرد می‌تواند در حل مشکلات روزمره با خلاقیت بیشتری برخورد کند (کار[11]، 2004: 13) .

مشارکت اجتماعی به عنوان واقعیتی اجتماعی ریشه در زندگی اجتماعی انسان داشته، فرایندی است که با گذشت زمان دگرگون شده است. ایده مشارکت در مفهوم خود از مباحث مربوط به دموکراسی مایه می‌گیرد که خود دارای سابقه دیرینه‌ای است. در دوره جدید با توجه به نقشی که برای عاملیت انسانی در حوزه‌های مختلف حیات اجتماعی قایل می‌شوند، مشارکت در اشکال اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و حتی روانی مورد توجه سیاستگذاران اجتماعی، سیاسی و فرهنگی قرار گرفته است. یکی از مراکزی که به عنوان بستر و زمینه‌ساز رفتار مشارکتی شناخته می‌شود، شهر و زندگی شهری است (موسوی، 1385: 76).

مشارکت اجتماعی به کنش یا عمل مشارکتی گفته می‏شود که عامل با توجه به انتظارات افراد دیگر آن را انجام می‌دهد. چنین ویژگی ما را بر آن می‌دارد که فضای اجتماعی این عمل و مشارکت را مطالعه و بررسی کنیم. مشارکت به عنوان یک عمل از نظر فرد دارای دو جنبه است: نخست اینکه چه انگیزه‌هایی فرد را به انجام عمل ترغیب می‌نماید. به عبارت دیگر، چه نیات و انگیزه‌هایی (محرک‌ها) در افراد موجب می‌گردد تا آنها به طور فعال در امری مشارکت نمایند که فقدان چنین انگیزه-‌هایی را می‌توان به عنوان مانع عمل مشارکت به حساب آورد؛ دوم اینکه فرد چقدر نسبت به عمل مورد مشارکت آگاهی دارد و چه میزان عدم آگاهی او نسبت به این عمل موجب خودداری او از شرکت در آن می‏گردد (بیرو، 1370: 258).

دورکیم، همبستگی را از نوع روابط عاطفی مثبت دانسته، از «حس همبستگی» نام می­برد. به نظر دورکیم، نقش حقیقی تقسیم کار اجتماعی این است که میان دو یا چند نفر همبستگی ایجاد کند (دورکیم، 1369 :57). دورکیم، به نقش همبستگی اجتماعی در گسترش و تقویت ارتباطات اجتماعی اشاره نموده، معتقد است هر جا همبستگی اجتماعی نیرومند باشد، عامل نیرومندی در نزدیک کردن افراد به هم خواهد بود و باعث تشدید تماس‌های آنان و بیشتر کردن فرصت‌های ارتباط‌شان با یکدیگر خواهد شد. به عبارت دیگر، هر چه افراد جامعه همبسته‌تر باشند، روابط گوناگون خود را با یکدیگر یا در حالت دسته‌جمعی با گروه بیشتر حفظ می‏کنند (آبراهامز، 1369: 196).

ترنر در توضیح جهات اصلی نظریه انسجام اجتماعی دورکیم می‌نویسد: از دیدگاه دورکیم، سؤال انسجام یا همبستگی اجتماعی به چند مسأله مرتبط است:

1- چگونه افراد براین احساس که تعلق بر یک جمع اجتماعی بزرگتری دارند، ساخته می­شوند؟

2- چگونه تمایلات و خواسته‌های آنان به طریقی موجب مشارکت آنان در جمع می‌شود؟

3- چگونه فعالیت‌های افراد و دیگر واحدهای اجتماعی با یکدیگر هماهنگ و مطابقت داده می‌شوند؟ (ترنر، 1370: 381) 

پارسونز معتقد است هرگاه در موقعیت‌های اجتماعی کنش‌های اظهاری فرد معطوف به دیگران باشد، به همکاری و انسجام با دیگران می‌انجامد. سطح بالای انسجام زمانی است که کنش‌های افراد اخلاقی و معطوف به یک جمع باشد. در این کنش‌ها، مسؤولیت و وفاداری در قبال دیگران و جامعه به حدّ اعلای خود می‌رسد.

به نظر پارسونز، گرچه کنشگر در چهارچوب نظام عمل می‌کند؛ اما عمل او جنبه ارادی و عقلانی دارد و دارای خلاقیت و اختیار و نیروی ارزشیابی است. در واقع، به نظر پارسونز دو نوع روش یا شیوه عمل در برابر فرد وجود دارد که یکی براساس انگیزه‌های شخصی استوار است و دیگری عملی که بر منافع اجتماعی متکی است. به اعتقاد او، در تحلیل نهایی، فرد همواره راهی را پیش می‌گیرد که منطبق با خواست نظام اجتماعی است. به عبارت دیگر، انگیزه‌های فردی با ارزش‌های موجود نظام اجتماعی انطباق می‌یابد و به همین دلایل نظام اجتماعی پایدار می‌ماند. درعین حال، کنش اجتماعی جنبه عقلانی دارد و افراد همواره تمامیت و هدفی را در رفتار خود دنبال می‌کنند (توسلی، 1389: 241).

یکی از راه‏های تحکیم روابط انسانی از طریق مشارکت میسر می‏گردد. جامعه‌ای که در آن، میزان مشارکت، همکاری و نوع‌دوستی بین افراد بالا باشد، در این جامعه افراد در عین انجام کارهای شخصی، در پیشبرد کارهای دیگر و انجام فعالیت‌های جمعی مشارکت دارند. این مشارکت‌جویی نوعی احساس رضایت و انرژی مثبت نسبت به خود و پیرامون در افراد ایجاد کرده و در نتیجه میزان نشاط و شادی را در سطح جامعه بالا می‌برد. شادی و خرسندی تک تک افراد جامعه در شبکه مبادلات بین نظام جامعه‌ای تحقق یافته، کم و کیف شادمانی افراد با احساس رضایت و خشنودی آنها از خود و پیرامون خود میسر می‏گردد (چلبی، 1388: 6).

در چارچوب نظام شخصیتی پارسونز، چهار بعد تعریف می‏شود: برون‌گرایی، نژندگرایی، بعد انسجامی و شناختی. این ابعاد در ارتباط با نظام اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی هستند. بر این اساس، ارتباط بین فرد و جامعه بر قرار می‌گردد و برای مثال، طبق خصلت برون‌گرایی، نوعی احساس مشارکت جویی به لحاظ عینی و ذهنی می‏تواند وجود داشته باشد و از طریق این خصلت، افراد می‌توانند در تعامل با دیگران نوعی احساس مثبت پیدا کرده، در جامعه نیز این احساس مثبت را ایجاد نمایند و در این امر به نوبه خود زمینه‌ساز شادمانی افراد را در جامعه و در نتیجه پیدایش نشاط اجتماعی را فراهم می‌سازد (چلبی، 1388: 7).

اینگلهارت[12] که نوسازی اجتماعی و فرهنگی را در غرب مطالعه نموده است، افزایش مشارکت در کشورهای غربی را با سه عامل ارتقای سطح تحصیلات و اطلاعات سیاسی، تغییر هنجارهای حاکم بر مشارکت زنان و تغییر در اولویت‌های ارزشی که تأکید کمتر بر نیازهای آنی طبیعی داشته و برحق ابراز نظر تأکید بیشتری می‌ورزند، تبیین کرده است. به نظر وی متغیرهای تحصیلات رسمی، موقعیت اجتماعی- اقتصادی، سطوح مهارت و اطلاعات، مهارت‌های ارتباطی، تجربه­های شغلی، شبکه­های سازمانی در وظایف اجتماعی و سیاسی بر افزایش مشارکت تأثیر داشته‌اند (اینگلهارت، 1373).

اوکلی و مارسدن نیز از مشارکت اجتماعی سه تفسیر ارائه داده‌اند:

1- شرکت داوطلبانه مردم در برنامه‌های عمومی؛

2- برانگیختن احساسات مردم و افزایش درک و توان شهروندی؛

3- دخالت در فرایندهای تصمیم‌گیری، اجرا و سهیم شدن عامه مردم در منافع (قاسمی، 1381: 25).  

به نظر لرنر[13]، جامعه جدید یک جامعه مشارکتی است و فراگرد نوسازی، حرکت از جامعه سنتی به جامعه مشارکت-‌جوست. به نظر وی، مشارکت در حوزه اقتصادی به فعالیت در بازار و افزایش درآمد، مشارکت سیاسی به شرکت در انتخابات، مشارکت فرهنگی به بهره‌گیری از رسانه‌های جمعی و مشارکت روانی به همدلی و تحرک روانی منجر می‌شود. در اندیشه لرنر بین متغیرهای شهرنشینی، تحصیلات، دسترسی به رسانه‌های گروهی و مشارکت ارتباط متقابل وجود دارد (لرنر، 1969: 86). لرنر،  مشارکت را به عنوان یکی از متغیرهای مهم در توسعه و تجدد به حساب می‌آرود و معتقد است زمینه‌های انجام مشارکت عبارتند از: آمادگی ذهنی، شهرنشینی، تحصیلات و سنتی نبودن. به عبارت دیگر، لرنر معتقد است پتانسیل توسعه در جامعه‌ای به وجود خواهد آمد که مشارکت اجتماعی و سیاسی و وسایل ارتباط جمعی در حد نسبتاً بالایی در آن جامعه فراهم شده باشد (ازکیا، 1380: 94).

لیپست[14] از دیگر نظریه‌پردازان نوسازی است که در مدل خود می‌کوشد براساس متغیرهای اجتماعی، پدیده مشارکت یا عدم مشارکت گروه‌های مختلف را در پویش‌های اجتماعی تبیین کند. وی معتقد است در کلیه کشورها میزان مشارکت در فرایندهای اجتماعی در میان مردان، گروه‌های تحصیل کرده، متأهلان، ‌شهرنشینان، افراد میانسال و نیز افراد دارای منزلت و همچنین، اعضای سازمان‌ها، احزاب، سندیکاها و شوراها بیشتر است (ازکیا و غفاری، 52:1380).

هانتینگتون[15] معتقد است که توسعه و مشارکت نیازمند شکل‌گیری شخصیت و انسان نوگراست. از نظر وی انسان سنتی، همیشه توقع ساکن بودن، عدم تغییر در طبیعت و جامعه را دارد؛ ولی انسان نوین با نگرش‌ها و طرز تلقی‌های مختلفی روبه‌روست. او امکان هر تغییر و دگرگونی را قبول دارد و خود را با آنها وفق می‌دهد (هانتینگتون، 1370: 54). هانتینگتون، همچنین رابطه متغیرهای همبستگی گروهی، سطح تحصیلات، سن و میزان مشارکت در انواع انجمن‌های داوطبانه و مشارکت اجتماعی را بررسی کرده است. از دیدگاه هانتینگتون و نلسون، کسب منزلت‌های اجتماعی بالاتر، به نوبه خود در فرد احساس توانمندی و نگرش‌های معطوف به توانایی تأثیر گذاشتن بر تصمیم‌گیری‌های دستگاه‌های اجتماعی و عمومی را ایجاد می‌کند و این عوامل ذهنی در مجموع می‌تواند مشوق مشارکت در فعالیت‌های اجتماعی یا امور سیاسی باشد. در این حالت، منزلت اجتماعی بالاتر و احساس توانایی و مؤثر بودن از نظر اجتماعی و سیاسی، به عنوان متغیرهای میانی، مشوق مشارکت‌های اجتماعی و سیاسی به حساب می‌آید. از نظر آنان، از میان متغیرهای منزلتی، سطح تحصیلات فرد بیشترین تأثیر را بر مشارکت اجتماعی و سیاسی فرد دارد.

آلموند و پاول[16] ضمن تأکید بر تحصیلات، درآمد و رتبه شغلی افراد در تعیین پایگاه اقتصادی و اجتماعی آنان در خصوص اثرهای پایگاه اقتصادی و اجتماعی بر مشارکت سیاسی و اجتماعی افراد بیان می‌دارند. بیشتر پژوهش‌های صورت گرفته نشان می­دهد که شهروندان تحصیل کرده، ثروتمند و بهره‌مند از مهارت‌های حرفه‌ای بیشتر، احتمال بیشتری دارد که واجد ایستارهای مشارکت جویانه باشند. منابع و مهارت‌هایی که این گونه افراد در زندگی خصوصی خود به‌دست می­آورند در مواردی که وظیفه یا ضرورت حکم کند، می‌تواند آنها را به سهولت به مشارکت اجتماعی بکشاند. در نتیجه این بررسی‌ها شهروندان مرفه‌تر در جامعه معمولاً در مقایسه با شهروندان کمتر مرفه، در سیاست فعال‌تر هستند (آلموند و پاول، 142:1380).  

هابرماس[17] نیز حوزه عمومی را یکی از مقوله‌های جهان مدرن؛ یعنی جامعه بورژوایی می‌داند. او استدلال می‌کند که حوزه عمومی اساساً شبکه‌ای از ارتباطات است که برای خلق و ایجاد فضای اجتماعی برای مبادله معانی بین افراد و گروه‌ها از کنش ارتباطی استفاده می‌کنند. حوزه‌عمومی برخلاف نهادهایی که تحت سلطه خارجی قرار دارند و یا دارای روابط قدرت درونی هستند، از اصول مشارکت و نظارت دموکراتیک، نوید می‌دهد (هولاب[18]، 1378: 26).

مضمون اصلی در اکثر آثار هابرماس عبارت است از: مشارکت در تدوین و ارائه سیمایی روشن از یک «جامعه جهانی بهتر»؛ یعنی جامعه‌ای که در آن امکانات و تسهیلات بیشتری برای سعادت، شادکامی، صلح و همبستگی همگان فراهم باشد. به‌طور کلی، منظور هابرماس براساس امکانات و تسهیلات وجود سازمان‌ها، انجمن‌ها و مجامع مدنی است؛ زیرا این گونه سازمان‌ها مهم‌ترین ابزار واسطه‌ای میان دولت و افراد جامعه هستند که به عنوان پتانسیل جامعه برای تحقق دموکراسی تلقی می‌شوند؛ زیرا دموکراسی منوط به مشارکت شهروندان است و مشارکت شهروندان نیز در قالب چنین انجمن‌هایی امکان‌پذیر است (رضایی، 1374: 62).

 

پیشینه تجربی تحقیق

در ادامه تحقیق حاضر به برخی از تحقیقات تجربی داخلی و خارجی که به نشاط، مشارکت و عوامل مرتبط با آنها پرداخته‌اند، اشاره می‏شود:

 

جدول 1- خلاصه پیشنه تجربی تحقیق

نویسنده(نویسندگان)

نتایج پژوهش

عنبری و حقی (1393)

زنان متأهل با نشاط‌تر از زنان مجرد، همسر فوت کرده و مطلقه هستند. ارتقای پایگاه اقتصادی اجتماعی در افزایش میزان نشاط اجتماعی دخیل بوده و در تعیین نشاط اجتماعی شهرنشینان سهم عمده‌ای داشته است.

زارع شاه‌آبادی و همکاران (1391)

نشاط اجتماعی در بین زنان متفاوت بوده و وضع تأهل و سطح تحصیلات نیز بر میزان نشاط اجتماعی تأثیرگذار هستند.

اکبر پوربنی و توکلی محمدی (1390)

مشارکت می­تواند بر نشاط و شادی افراد تأثیرگذار باشد.

صفری (1389)

تفاوت افراد مجرد و متأهل، زنان و مردان و افراد با مذهب متفاوت در نمره شادکامی معنی‌دار نیست. همچنین، تفاوت میان افراد در رشته‌های مختلف تحصیلی در نمره شادکامی معنی‌دار نبود.

نشاط‌دوست و همکاران (1388)

بین شادکامی کارکنان و رضایت از زندگی، خوش‌بینی، رضایت از خانواده، ایمان قلبی به خدا، فعالیت‌های اجتماعی و هنری، ارتباط معنادار وجود دارد.

هزارجریبی و آستین‌فشان (1388)

نشاط اجتماعی در سطح متوسط ارزیابی شده. در مجموع سه متغیر امید به آینده، ارضای نیاز عاطفی و مقبولیت اجتماعی توانسته‌اند حدود نیمی از تغییرات متغیر نشاط اجتماعی را تبیین کنند.

ربانی و همکاران (1386)

میزان شادی سرپرستان خانوار در شهر اصفهان 23/56 بوده؛ به گونه‌ای که میانگین بعد احساسی شادی 37/59، میانگین بعد شناختی 88/53 و میانگین بعد اجتماعی آن 42/55 بوده است.

الیاسی (1385)

بین تعامل اجتماعی و سطح نشاط و شادابی ضریب همبستگی بالایی وجود دارد.

میرشاه‌جعفری و همکاران (1383)

میزان شادمانی در حد متوسط به پایین بوده و در دانشجویان متأهل بیشتر از دانشجویان مجرد است.

شارما و همکاران[19] (2010)

در کنار عوامل شخصیتی، عوامل اجتماعی نیز به طور مساوی در تعیین میزان شادکامی افراد نقش دارد.

هالر و هادلر[20] (2006)

نتایج تحقیق بر روی میزان شادمانی در 41 کشور در پیمایش ارزش‌های جهانی نشان می‌دهد که مشارکت اجتماعی در سطح خرد و مشارکت فرهنگی و اجتماعی در سطح گسترده بر شادمانی تأثیرگذار است (نورآذر 1389)

ادینگتون و شامن[21] (2004)

مردان و زنان از نظر شادی تفاوت کمی با هم داشتند، زنان جوان اندکی شادتر از مردان جوان بودند؛ ولی در مقایسه با مردان مسن شادمانی کمتری دارند. بخش عمده‌ای از ارتباط بین تحصیلات و شادمانی از همبستگی تحصیلات با موفقیت شغلی و درآمد ناشی می‏شود.

لارسون[22] (2000) و پترسون[23] (2000)

شادی و نشاط می­تواند سلامت جسمانی و روانی را بهبود بخشد. افرادی که شاد هستند، احساس امنیت بیشتری داشته، آسان‌تر تصمیم می‌گیرند، دارای روحیه­ مشارکتی بیشتری بوده و نسبت به کسانی که با آنها زندگی می­کنند، اظهار رضایت بیشتری می­کنند.

آرگایل (2001)

میزان شادی در طول عمر نموداری U شکل دارد؛ به این معنی که از جوانی تا میانه دهه چهل زندگی، با افزایش سن میزان شادی فرد کاهش می‌یابد؛ ولی پس از آن، شروع به افزایش می‌کند و در افراد سالمند دوباره به اوج خود می‌رسد (غلامزاده، 1388: 105-106).

دینر و بیسواس [24] (2001)  

همبستگی بالایی بین ثروت ملت‌ها و رضایت از زندگی افراد وجود دارد. همبستگی پایینی بین درآمد و بهزیستی ذهنی درون ملت‌ها وجود دارد. رشد اقتصادی بالا در کشورهای توسعه یافته، به افزایش رضایت از زندگی افراد منجر نشده است. در ملل در حال توسعه همبستگی بالایی بین درآمد و رضایت از زندگی افراد وجود دارد.

پاتنام و همکاران (2000)

افرادی که از نظر روابط اجتماعی مهارت بیشتری داشته و ارتباط بهتری با مردم دارند، از افرادی که از نظر مالی غنی‌تر؛ ولی روابط اجتماعی مطلوبی ندارند، شادمان‌تر هستند (به نقل از میرشاه جعفری، 1381).

آرگایل (1999)

بین درآمد و شادمانی رابطه مثبتی وجود دارد؛ ولی این ارتباط در بین اقشار کم درآمد بیشتر است؛ یعنی درآمد تا اندازه‌ای که نیازهای مادی افراد را برآورده سازد، بر شادمانی تأثیر می‌گذارد. در حالی که در آمد بیش از حد نیاز، شادمانی و نشاط را افزایش نمی‌دهد (میر شاه جعفری، 1381)

جورج[25] (1992)

روابط بین درآمد و رفاه ذهنی اغلب قوی است؛ ولی در تحلیل چند متغیره، رابطه بین درآمد و رفاه ذهنی کمتر مشاهده می‏شود (به نقل از جعفری، 1383)

کوپر[26] و همکاران (1992)

فعالیت اجتماعی و گروهی با میزان نشاط رابطه مستقیمی دارد و هرچه فعالیت‌ها زیاد باشد، بر شادی و نشاط افراد افزوده می‏شود (به نقل از جعفری، 1383).

میکالوس[27] (1991)

رضایت از وضعیت مسکن بیشترین تأثیر را روی رضایت از زندگی در کل دارد، در حالی که رضایت از همسر و دوستان به بیشترین شکل بر شادکامی کلی تأثیر می‌گذارد (به نقل از اینگلهارت، 1373).

اینگلهارت (1990)

عدم تأثیر جنسیت در میزان نشاط و شادمانی

فیلیپس[28] (1967)

مشارکت اجتماعی موجب افزایش سطح نشاط و عواطف مثبت می‌شود ( به نقل از جعفری، 1383)

برادبرن و کاپلوویتز[29] (1965)

فعالیت و مشارکت اجتماعی و موقعیت اجتماعی نسبت به عوامل محیطی تأثیر بیشتری بر شادمانی افراد دارد (جعفری، 1383).

گورین[30] و همکاران (1960)

با افزایش سن، میزان نشاط شروع به کاهش یافتن می‌کند. گروه‌های سنی مختلف از سطوح متفاوتی از نشاط برخوردارند. گروه بالای 55 سال دارای کمترین نشاط و در مقابل، گروه سنی زیر30 سال دارای بیشترین مقدار نشاط هستند.

 

با توجه به مبانی نظری و پیشینه تجربی می‏توان به متغیر نشاط اجتماعی و مشارکت اجتماعی به عنوان متغیرهای مورد بررسی اشاره کرد.

 

تعاریف مفهومی و عملیاتی

نشاط اجتماعی: وینهوون (1993) جامع‌ترین و در عین حال، عملیاتی‌ترین تعریف را از شادمانی ارائه کرده است. بر اساس این تعریف، شادمانی به درجه یا میزان قضاوت شخص درباره‌ مطلوبیت کیفیت کل زندگی خود اطلاق می‌شود. به‌عبارت دیگر، شادمانی به این معناست که فرد به چه میزان زندگی خود را دوست دارد (میرشاه جعفری، 51:1381).

 برای اندازه‌گیری نشاط روش‌های گوناگونی به کار برده شده است که از آن میان، پرسشنامه‌ شادکامی آکسفورد جایگاه ویژه‌ای دارد و در چندین پژوهش به کار رفته است. این ابزار در سال 1990 توسط آرگایل و لو تهیه شده است. در این تحقیق نیز برای اندازه‏گیری میزان نشاط افراد از پرسشنامه‌ شادکامی آکسفورد اقتباس شده است و نمره‌ای که فرد در این پرسشنامه گرفته ، بیانگر میزان نشاط وی است.

مشارکت اجتماعی: مشارکت اجتماعی در برگیرنده انواع مختلف کنش‌های فردی و گروهی به منظور دخالت در تعیین سرنوشت خود و جامعه و تأثیر نهادن بر فرایندهای تصمیم‌گیری درباره امور عمومی است. مشارکت می‌تواند در سه سطح ذهنی و عینی و روحیه مشارکتی مطرح باشد: بعد ذهنی مشارکت، همان تمایل به مشارکت اجتماعی است که در نتیجه اعتماد و سایر عوامل زمینه‌ساز در فرد ایجاد می‌شود. بعد عینی و رفتاری مشارکت اجتماعی که به صورت عضویت، نظارت، اجرا و تصمیم‌گیری بروز می‌کند، همان پیوند عینی افراد است و روحیه مشارکت با توجه به تعریف آن، عبارت است از متقاعد به درگیر شدن همگان در مشارکت» (رحمان[31]، 1993). یعنی احساس نیاز آحاد جامعه به مشارکت و اهمیت و اولویت یافتن تلاش‏های جمعی در راستای پاسخگویی به نیازهای عمومی جامعه است. معنای خاص روحیه مشارکتی، متقاعد و درگیرشدن کنشگران در مشارکت در فعالیت‏ها و برنامه‌های درون سازمانی است (بلوردی و بلوردی، 1391: 60).

مشارکت عینی از طریق میزان عضویت انجمنی، در معنای عضویت دانشجویان در تشکل­های دانشجویی عضویت در بسیج دانشجویی، انجمن اسلامی، گروه تئاتر، گروه­های سمعی و بصری، کتابخانه، گروه‌ها و تیم­های ورزشی و کانون­های علمی فرهنگی فوق­برنامه اندازه­گیری شده است.

طبق مدل آیزن و فیش باین، برای تبیین رفتار، باید ابتدا آمادگی و یا گرایش به بروز رفتار یا انجام عمل توجه کرد؛ زیرا گرایش و آمادگی برای انجام رفتار، مقدم بر خود رفتار و عمل است. در بروز یک رفتار، قصد و نیت برای انجام آن رفتار نهفته است. نیت نیز تابع دو متغیر گرایش به رفتار و هنجار ذهنی است. بر این اساس مشارکت ذهنی به معنای درگیری ذهنی و عاطفی فرد نسبت به موقعیت‌های گروهی است که او را بر می‌انگیزد تا برای دستیابی به هدف‏های گروهی دیگران را یاری دهد. در تعریف عملیاتی مشارکت ذهنی، سؤال‏هایی در باره میزان گرایش به همکاری با انجمن‏های علمی، میزان علاقه به فعالیت در کارهای گروهی، علاقه به مشارکت در فعالیت‏های فوق‌برنامه، علاقه به مشارکت در تشکل‏های صنفی دانشجویی، علاقه و تمایل به فعالیت در جهت برپایی مراسم، جشن‏ها و همایش‏ها و ... مطرح شده است.

روحیه مشارکتی در قالب گویه‌هایی درباره (مشارکت در فعالیت­های فوق­برنامه دانشجویی، عضویت در تشکل­های دانشجویی، داشتن روحیه کار گروهی و ...) اندازه­گیری می‏شود.

 

روش‏شناسی

این تحقیق از نظر هدف، یک مطالعه کاربردی و از نظر زمان، مطالعه‌ای مقطعی و از نظر گردآوری داده‌ها یک بررسی پیمایشی و از لحاظ روابط بین متغیرها، از نوع مطالعات همبستگی است. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل کلیه دانشجویان شاغل به تحصیل در تمامی رشته‌های تحصیلی دانشگاه آزاد اسلامی واحد اردبیل در نیمسال اول تحصیلی 92-1391 است که تعداد دانشجویان آن طبق گزارش واحد آمار دانشگاه 10223 نفر برآورده شده است. از این تعداد 5549 نفر مرد و 4674 نفر زن هستند. در این تحقیق برای برآورد حجم نمونه از فرمول کوکران استفاده شد که به شرح زیر است:

n: حجم نمونه

: N جامعه آماری= 10223 نفر   

96/ 1t=: ضریب اطمینان 95%

05/0 = d: دقت احتمالی مطلوب   

5/0=  p:  نسبت صفت در جامعه:    p-1= q

 

 

 

 

جدول 2- توزیع فراوانی حجم نمونه به تفکیک رشته‏های تحصیلی

عنوان دانشکده

مرد

زن

جامعه آماری

مرد

زن

حجم نمونه

علوم انسانی

2211

2142

4353

80

77

157

علوم پایه

410

718

1128

15

26

41

پزشکی

99

832

931

4

30

34

فنی و مهندسی

2294

560

2854

83

20

103

هنر

299

208

507

11

8

19

کشاورزی

236

214

450

8

8

16

کل

5549

4674

10223

201

169

370

 

 

شیوه نمونه‏گیری از نوع طبقه‌ای بوده است. به این منظور، با تهیه آمار تعداد دانشجویان هر دانشکده به تفکیک جنسیت سعی شد متناسب با حجم نمونه کلی تعداد پاسخگویان از هر دانشکده انتخاب شود و سپس پرسشنامه‏ها به صورت تصادفی در اختیار دانشجویان هر دانشکده قرار گرفت.

تکنیک گردآوری اطلاعات مورد نیاز از نوع پرسشنامه است که بر مبنای چارچوب نظری تحقیق، مطالعات پیشین طراحی شده است. بخشی از پرسشنامه مربوط به متغیر نشاط اجتماعی با استفاده از تست استاندارد شادکامی آکسفورد و پرسشنامه مربوط به متغیر مشارکت اجتماعی به صورت محقق ساخته بوده است. پرسشنامه‌ها به صورت حضوری و با مراجعه به دانشجویان در هر دانشکده تکمیل شد. پرسشنامه‌ها دارای سؤال‌های باز و بسته بوده و بعد از پاسخ‌دهی توسط دانشجویان جمع‏آوری و پس از کدگذاری وارد رایانه شد. 

برای توصیف متغیرهای کیفی از درصد و فراوانی و برای توصیف متغیرهای کمّی ‌از شاخص‌های پراکندگی و مرکزی از قبیل: میانگین، انحراف استاندارد، حداقل و حداکثر استفاده شد. برای آزمون فرضیه‌ها از ضریب همبستگی پیرسون و آزمون تفاوت میانگین‏ها و همچنین، برای تبیین نشاط اجتماعی ‌براساس متغیرهای پیش‌بین از رگرسیون چندگانه به روش گام به گام استفاده شده است. 

سنجش پایایی سؤال‌های پرسشنامه با استفاده از آزمون آماری آلفای کرونباخ انجام شد تا با محاسبه ‌این ضریب به پایایی درونی گویه‌ها پی برده شود. دامنه آلفای کرونباخ از صفر تا یک است که در ‌این میان، هرچه میزان آلفا به یک نزدیکتر باشد نشان‏دهنده قابلیت اعتماد گویه‌ها برای سنجش مفهوم مورد نظر است.

 

 

 

جدول 3- جدول نتایج پایایی متغیرهای مورد مطالعه در تحقیق

متغیرها

ابعاد

تعداد گویه

α

KMO

واریانس تبیین شده

α و KMO

 

مشارکت اجتماعی

روحیه مشارکتی

5

78/0

85/0

81/44

 

90/0

90/0

مشارکت ذهنی

9

81/0

78/0

53/64

مشارکت عینی

13

89/0

90/0

40/58

 

 

نشاط اجتماعی

رضایت از زندگی

6

91/0

94/0

99/58

 

93/0

93/0

 

رضایت از خود

6

78/0

80/0

64/53

حرمت نفس

6

79/0

82/0

24/55

انرژی مثبت

5

71/0

62/0

69/63

خلق مثبت

6

67/0

65/0

54/60

 

 

در ‌این پژوهش نشاط اجتماعی در پنج بعد ( رضایت از زندگی، رضایت از خود، حرمت نفس، انرژی مثبت و خلق مثبت) و به طور کلی، با 29 گویه در مقیاس طیف لیکرت سنجیده شده است. مشارکت ذهنی با 9 گویه، روحیه مشارکتی با 5 گویه و در نهایت، مشارکت عینی با 13 گویه در قالب طیف لیکرت شش گزینه‌ای ‌اندازه‌گیری شده است.

 

یافته‏های تحقیق

الف) یافته‏های توصیفی

- در بررسی نمونه مورد مطالعه (370 نفر)، 169 نفر (7/45 درصد) از دانشجویان مورد مطالعه زن و 201 نفر (3/54 درصد) مرد بوده‌اند.

- 327 نفر (3/89 درصد) از دانشجویان مورد مطالعه مجرد و 39 نفر (7/10 درصد) متأهل بوده‌اند.

- از کل نمونه آماری مورد مطالعه (370نفر)، 103نفر (8/27 درصد) فنی و مهندسی، 157 نفر (4/42 درصد) علوم انسانی، 41 نفر (1/11 درصد) علوم پایه، 34 نفر (2/9 درصد) علوم پزشکی، 16 نفر (3/4 درصد) کشاورزی و 19نفر (1/5 درصد) در رشته هنر به تحصیل اشتغال داشتند. در این پژوهش بیشترین تعداد پاسخگویان مربوط به رشته علوم انسانی بوده است.

- در کل دانشجویان نمونه، 11 نفر (1/3 درصد) در سطح کاردانی، 315 نفر (5/88 درصد) کارشناسی، 28 نفر (9/7 درصد) در سطح کارشناسی ارشد و 2 نفر (6/0 درصد) نیز در سطح دکترا مشغول به تحصیل بودند.

- متوسط سن دانشجویان مورد مطالعه 30/22 سال، کمترین سن 18 و بیشترین سن 36 سال بوده است؛ به‌طوری که 25 درصد دانشجویان زیر 20 سال، 25 درصد بین 22-20 سال، 25 درصد بین 24-22 و 25 درصد نیز بالای 24 سال سن داشتند.

 

 

جدول 4- جدول توزیع پراکندگی میزان نشاط اجتماعی و ابعاد آن در بین دانشجویان

متغیرها

میانگین

حداقل و حداکثر

کم

نسبتاً کم

نسبتاً زیاد

زیاد

وضعیت متغیر

نشاط اجتماعی

34/95

145-29

4

1/29

6/52

3/14

نسبتاً زیاد

رضایت از زندگی

36/39

65-13

6/14

3/23

5/41

6/11

نسبتاً کم

رضایت از خود

85/17

25-5

7/3

4/20

7/53

2/22

نسبتاً زیاد

حرمت نفس

50/17

25-5

1/6

7/21

1/48

1/24

نسبتاً زیاد

انرژی مثبت

81/9

15-3

2/8

5/36

7/43

6/11

نسبتاً زیاد

خلق مثبت

80/10

15-3

1/7

3/24

2/39

4/29

نسبتاً زیاد

 

 

 

براساس اطلاعات جدول (3) ملاحظه می‌شود که متوسط میزان نشاط اجتماعی دانشجویان برابر 34/95 محاسبه شده که با توجه به حداقل نمره 29 و حداکثر نمره 145، در مجموع می‌توان گفت میزان نشاط اجتماعی دانشجویان در حد متوسط به بالا بوده است. در بین ابعاد پنج گانه نشاط اجتماعی، بعد رضایت از زندگی در حدّ نسبتاً کم و بقیه ابعاد در حدّ نسبتاً زیاد هستند. همچنین، در بین ابعاد نشاط، میزان رضایت از خود و حرمت نفس پاسخگویان در مقایسه با ابعاد دیگر، درحدّ بالاتری است.

 

 

 

جدول 5- جدول توزیع پراکندگی مشارکت اجتماعی و ابعاد آن در بین دانشجویان

متغیرها

میانگین

حداقل و حداکثر

کم

نسبتاً کم

نسبتاً زیاد

زیاد

وضعیت متغیر

مشارکت اجتماعی

39/36

72-12

5/50

1/29

8/18

6/1

نسبتاً کم

روحیه مشارکتی

87/34

42-7

1

9/16

1/56

9/25

نسبتاً زیاد

مشارکت ذهنی

91/16

24-4

4/16

2/26

3/33

1/24

نسبتاً زیاد

مشارکت عینی

54/35

72-12

5/50

1/29

8/18

6/1

نسبتاً کم

 

 

بر طبق نتایج مندرج در جدول (4)، میزان میانگین مشارکت اجتماعی دانشجویان برابر با 39/36 با توجه به حداقل نمره 12 و حداکثر نمره 72 نسبتاً کم بوده و توزیع فراوانی داده‏ها مربوط به مشارکت اجتماعی نشان‏دهنده این است که بیش از نیمی از پاسخگویان از مشارکت اجتماعی کمتری برخوردارند. در بین ابعاد مشارکت اجتماعی، بعد روحیه مشارکتی و مشارکت ذهنی در حد نسبتاً بالا و در مقابل مشارکت عینی در حد نسبتاً پایینی هستند. توزیع فراوانی داده‌ها مربوط به هریک از ابعاد به خوبی این موضوع را نشان می‏دهد.  

به منظور انتخاب آزمون‌های آماری مناسب برای تجزیه و تحلیل داده‌های گردآوری شده لازم است تا نوع توزیع سازه‌ها به لحاظ نرمال بودن پراکندگی آنان ارزیابی شود که در‌ این مورد از آزمون اسمیرنوف کولموگروف استفاده شد که سطح معنی‌داری آزمون فوق در مورد هر دو سازه‌ از 05/0 بزرگتر است. بنابراین، می‌توان نتیجه گرفت که توزیع پراکندگی نمره‌های سازه‌ها نرمال است و آزمون‌های پارامتری استفاده شده مناسب بوده‌اند.

 

 

جدول 6- جدول نتایج آزمون اسمیرنوف کولموگروف

سازه‌ها

تعداد

میانگین

آزمون

سطح معنی‌داری

نشاط اجتماعی

370

34/95

737/0

649/0

مشارکت اجتماعی

370

39/36

761/0

609/0

 

 

ب) تحلیل استنباطی

در تحلیل دو متغیره بر اساس سطح سنجش متغیرهای مستقل (مشارکت اجتماعی) و وابسته (نشاط اجتماعی) از آزمون ضریب همبستگی پیرسون استفاده شده است. نتایج آزمون نشان می‌دهد بین مشارکت اجتماعی و نشاط اجتماعی رابطه متوسط به پایینی برقرار بوده، این ارتباط در سطح 5درصد معنادار است. در بررسی رابطه بین مشارکت اجتماعی با ابعاد پنجگانه نشاط اجتماعی، حرمت نفس و مشارکت دارای بیشترین و رضایت از خود و مشارکت دارای کمترین ارتباط معنادار با هم هستند.

در بررسی تأثیر هریک از ابعاد مشارکت اجتماعی بر نشاط اجتماعی و ابعاد آن می‏توان نتیجه گرفت که:

- روحیه مشارکتی رابطه متوسطی با نشاط اجتماعی داشته و رابطه آن با همه ابعاد نشاط اجتماعی معنادار بوده است. در این میان روحیه مشارکتی بر خلق مثبت تأثیر بیشتری داشته است .

- مشارکت ذهنی دارای ارتباط معنادار؛ ولی ضعیفی با نشاط اجتماعی است و از بین ابعاد پنجگانه نشاط اجتماعی با سه بعد نشاط؛ یعنی رضایت از خود، خلق مثبت و انرژی مثبت دارای ارتباط معنادار و ضعیف بوده و ارتباط آن با دو بعد دیگر نشاط اجتماعی معنادار نبوده است.

- رابطه مشارکت عینی با نشاط اجتماعی و همه ابعاد آن معنادار بوده؛ ولی این روابط در حدّ متوسط به پایینی است.

 

 

جدول 7- همبستگی بین میزان مشارکت اجتماعی و ابعاد آن با نشاط اجتماعی

متغیرها

نشاط اجتماعی

رضایت از زندگی

رضایت از خود

حرمت نفس

خلق مثبت

انرژی مثبت

مشارکت اجتماعی

310/0

000/0

223/0

006/0

257/0

022/0

267/0

000/0

299/0

001/0

296/0

000/0

روحیه مشارکتی

108/0

000/0

230/0

000/0

300/0

000/0

221/0

000/0

385/0

000/0

294/0

000/0

مشارکت ذهنی

365/0

016/0

 

-

111/0

031/0

-

242/0

006/0

231/0

011/0

مشارکت عینی

248/0

000/0

141/0

006/0

118/0

022/0

234/0

000/0

178/0

001/0

223/0

000/0

 

 

در ادامه تحلیل دو متغیره به بررسی ارتباط بین متغیرهای زمینه‌ای (سن، جنس، وضع تأهل و رشته تحصیلی) با متغیر وابسته (نشاط اجتماعی) پرداخته شده است. نتایج بررسی معناداری یا عدم معناداری روابط در جدول (7) ارائه شده است. بر طبق مندرجات جدول زیر، می‏توان گفت هرچه میزان سن افراد بالا می‏رود، بر میزان احساس نشاط در بین آنها افزوده می‏شود. بعلاوه، افزایش سن بر احترام به خود و مثبت بودن خلقیات آنان تأثیر می‌گذارد. در مقابل، بررسی رابطه سن با میزان مشارکت و ابعاد آن تفاوت معناداری را نشان نمی‌دهد و می‌توان گفت با بالارفتن سن تفاوتی در میزان مشارکت و ابعاد مختلف آن مشاهده نمی‏شود.

در ادامه پژوهش، معناداری و یا عدم معناداری تفاوت در میزان نشاط اجتماعی و ابعاد مختلف آن در بین دانشجویان رشته‏های تحصیلی مختلف از طریق آزمون آنالیز واریانس به اجرا گذاشته شد. نتایج آزمون تفاوت میانگین‏ها نشان می‏دهد که بین رشته‏های تحصیلی در میزان نشاط اجتماعی تفاوت وجود داشته و این تفاوت در سطح خطای 5 درصد معنادار است؛ ولی نتایج آزمون، وجود تفاوت در بین رشته‏های تحصیلی مختلف در میزان مشارکت را تأیید نمی‌کند. 

 

 

جدول 8- جدول نتایج آزمون آنالیز واریانس بین متغیرهای مستقل و وابسته

متغیرها

نشاط اجتماعی

حرمت نفس

خلق مثبت

سن

r=0/120

Sig=0/04

r= 0/129

Sig=0/01

r= 0/112

Sig=0/03

 

رشته تحصیلی

نشاط اجتماعی

رضایت از زندگی

حرمت نفس

انرژی مثبت

F=2/969

Sig=0/02

F=3/362

Sig=0/01

F=2/688

Sig=0/03

F=3/180

Sig=0/01

 

همچنین، از بین ابعاد پنجگانه نشاط اجتماعی، تفاوت در بعد رضایت از زندگی، حرمت نفس و انرژی مثبت در بین دانشجویان رشته‏های تحصیلی مختلف معنادار بوده، در دو بعد دیگر نشاط اجتماعی تفاوت معناداری مشاهده نمی‏شود.

 

 

جدول 9- جدول میزان میانگین مشارکت و نشاط اجتماعی بر حسب تفاوت در رشته‌های تحصیلی دانشجویان

متغیرها

مشارکت اجتماعی

نشاط اجتماعی

رضایت از زندگی

حرمت نفس

انرژی مثبت

فنی مهندسی

98/34

61/89

84/35

74/16

23/9

علوم انسانی

32/35

09/98

60/40

20/18

20/10

علوم پایه

17/34

73/95

23/41

67/16

21/9

علوم پزشکی

04/37

85/96

21/40

47/17

97/9

علوم کشاورزی

26/35

33/94

86/38

86/17

60/9

هنر

28/35

10/95

22/39

49/17

75/9

 

 

با نگاهی اجمالی به جدول (9) که میانگین متغیرهای تحقیق را به تفکیک رشته‏های تحصیلی در بین دانشجویان نشان می‏دهد، می‏توان گفت در بین رشته‌های تحصیلی مختلف، دانشجویان رشته‏های فنی- مهندسی از مشارکت اجتماعی و نشاط اجتماعی کمتری نسبت به سایر رشته‌های تحصیلی برخوردار بوده و در ابعاد نشاط اجتماعی نیز نمره کمتری را به خود اختصاص می‌دهند. در مقابل، دانشجویان رشته‌های علوم‏انسانی و علوم پزشکی از مشارکت و نشاط اجتماعی بالایی برخوردارند.

از آنجا که متغیر نشاط اجتماعی در مقیاس فاصله‌ای و جنسیت دانشجویان به‌صورت اسمی دوحالته سنجیده است، لذا برای آزمون معناداری و عدم معناداری تفاوت در میزان نشاط اجتماعی در بین دختران و پسران از آزمون تفاوت میانگین‏ها (T-Test ) استفاده شده است. نتایج آزمون نشان می‏دهد که تفاوت معناداری در میزان نشاط اجتماعی بین دختران و پسران دانشجو وجود ندارد؛ زیرا سطح معنی‌داری آزمون برابر 075/0 است که نشان‌دهنده عدم تفاوت در میانگین نشاط اجتماعی دانشجویان دختر و پسر است.

مقایسه میزان نشاط اجتماعی دانشجویان براساس وضعیت تأهل آنان از طریق آزمون تفاوت میانگین مستقل T-Test نیز نشان داد که هیچ گونه تفاوت معناداری بین نشاط اجتماعی و وضعیت تأهل دانشجویان وجود ندارد؛ زیرا سطح معنی‌داری آزمون برابر 571/0 بوده و نشان‌دهنده عدم تفاوت در میانگین نشاط اجتماعی و وضعیت تأهل دانشجویان است.

به منظور تبیین نشاط اجتماعی دانشجویان براساس ابعاد سه‌گانه مشارکت اجتماعی از رگرسیون چندگانه استفاده شده است. طبق نتایج تحلیل رگرسیونی در مجموع سه متغیر پیش‌بین وجود دارند که ضریب همبستگی چندگانه آنها با میزان نشاط اجتماعی دانشجویان برابر 417/0= R و ضریب تبیین برابر 174/0=  R2است. مقدار به‌دست آمده از ‌این ضریب بیانگر آن است که حدود 17 درصد از واریانس نشاط اجتماعی توسط متغیرهای پیش‌بین موجود در معادله رگرسیونی تبیین می‌گردد.

 

 

 

جدول 10- جدول نتایج ضریب همبستگی چندگانه

ضریب همبستگی چندگانه

ضریب تبیین

اشتباه معیار برآورد

417/0

174/0

43/15

جدول 11- ضرایب متغیرهای پیش‌بین باقیمانده در شکل رگرسیونی به روش گام به گام

Sig

T

ضرایب استاندارد

ضرایب خام

متغیرها

Beta

Std.Error

B

000/0

740/7

-

716/6

983/51

مقدار ثابت

000/0

523/6

319/0

191/0

243/1

روحیه مشارکتی

000/0

462/6

-

946/6

887/44

مقدار ثابت

000/0

134/6

298/0

189/0

162/1

روحیه مشارکتی

000/0

397/3

165/0

082/0

279/0

مشارکت عینی

 

 

در روش تحلیل رگرسیونی چندگانه به شیوه گام به گام، در گام اول متغیر روحیه مشارکتی و در گام دوم متغیر مشارکت عینی وارد معادله رگرسیونی شده و رابطه آنها با متغیر نشاط اجتماعی به عنوان متغیر وابسته بررسی شد. از بین ابعاد مختلف مشارکت اجتماعی متغیر مشارکت ذهنی از معادله خارج و مشخص گردید که این بعد از مشارکت اجتماعی، تأثیر معنی‌داری در تبیین تغییرات متغیر وابسته به عهده نداشته است. در مقایسه بین این دو بعد مشارکت، بعد روحیه مشارکتی با مقدار بتا برابر با 298/0 بیشترین تأثیر را بر میزان نشاط اجتماعی دانشجویان داشته است.

 

بحث و نتیجه‏گیری

یکی از موضوع‌های مهمی که در دنیای امروز توجه بسیاری را به خود جلب کرده، بحث بهزیستی ذهنی و سرزندگی است. احساس سرزندگی با شادکامی ارتباط نزدیکی دارد. هدف تحقیق، بررسی ارتباط بین مشارکت اجتماعی بر میزان نشاط اجتماعی در بین دانشجویان بوده است. برخی از صاحبنظران معتقدند نشاط با مفاهیم شادمانی، شادی، رضایت از زندگی و بهزیستی مترادف است. آرگایل بر این باور است که روابط اجتماعی تأثیر بسیار زیادی بر نشاط اجتماعی افراد دارد. دورکیم هم در نظریات خود، حضور افراد در انجمن‌های داوطلبانه را منبع رضایت خاطر آنها می‌داند. مشارکت اجتماعی بر میزان نشاط افراد جامعه اثر می‌گذارد. افرادی که از نظر روابط اجتماعی مهارت بیشتر دارند و بهتر می‌توانند با مردم رابطه برقرار کنند، نسبت به افرادی که از نظر مالی غنی‌تر؛ ولی روابط اجتماعی مطلوبی ندارند، با نشاط‌تر هستند.

یافته‌های مطالعه حاضر نشان می‌دهند که نشاط اجتماعی دانشجویان در حدّ متوسط به بالا و مشارکت اجتماعی آنها در حدّ متوسط به پایین است. همچنین، در بین ابعاد مشارکت روحیه مشارکتی و مشارکت ذهنی در حد نسبتاً بالا؛ ولی مشارکت عینی متوسط به پایین بوده است. در ابعاد نشاط اجتماعی نیز به جز رضایت از زندگی در بقیه ابعاد نشاط اجتماعی نمره دانشجویان در حد متوسط به بالا بوده است.

تحقیق حاضر بر تأثیرگذاری مشارکت اجتماعی بر نشاط اجتماعی صحه می‏گذارد و گویای از آن است که در بین ابعاد سه‌گانه مشارکت، روحیه مشارکتی نقش مهم و تعیین‌کننده‌ای در افزایش میزان نشاط اجتماعی در بین دانشجویان داشته است.

نتایج تحقیق حاضر نظریه‌های مطرح شده درباره ارتباط بین مشارکت و نشاط را تأیید می‏کند و همچنین، مطابق با نتایج تحقیقات تجربی داخلی مانند اکبرپور بنی و همکاران (1390)، الیاسی (1385) و نشاط‏دوست و همکاران (1388) و تحقیقات خارجی مانند تحقیق هالر و هادلر (2006) بر ارتباط و تأثیر متقابل بین مشارکت و نشاط صحه می‏گذارد. در تحقیق حاضر همانند تحقیق هزارجریبی و آستین‌فشان (1389) میزان نشاط اجتماعی در حدّ متوسط ارزیابی شده است. در عین حال، همراستا با نتایج تحقیق صفری (1389) در خصوص عدم تفاوت بین رشته تحصیلی و وضع تأهل با نشاط اجتماعی و بر خلاف نتایج برخی از تحقیقات، مانند عنبری و حقی (1393)و زارع شاه‌آبادی و همکاران (1391) در خصوص ارتباط بین وضع تأهل با مشارکت و نشاط اجتماعی است. همان طور که اینگلهارت در تحقیق خود بر روی ارزش‌های مادی و فرامادی در کشورهای مختلف مطرح می‏سازد، تحقیق حاضر نیز بر عدم تفاوت معنادار بین دختران و پسران دانشجو در مشارکت و نشاط اجتماعی تأکید می‏نماید؛ ولی همانند نتایج تحقیق ادینگتون و شامن (2004)، شادتر بودن دختران را نسبت به پسران مطرح می‏سازد. در این تحقیق، در بین ابعاد سه‌گانه مشارکت، روحیه مشارکتی تأثیر بیشتری بر نشاط اجتماعی داشته و این نتیجه هم‌راستا با نتایج تحقیقات لارسون (2000) و پترسون (2000) است؛ به این مضمون که افرادی که دارای روحیه مشارکتی بالایی هستند، شادتر بوده و احساس رضایت بیشتری دارند. 

همان طور که نتایج تحقیق حاضر نشان می‏دهد، در بین ابعاد مشارکت، بعد روحیه مشارکتی و مشارکت ذهنی تبیین‌کننده‏های نشاط اجتماعی هستند و در مقابل مشارکت عینی نمی‌تواند در تبیین میزان نشاط افراد نقش تعیین‌کننده‌ای داشته باشد. در این راستا به نظر می‏رسد همان طور که پارسونز مطرح می‏سازد، نوعی ناهماهنگی بین خرده‌نظام‌ها و ابعاد مختلف نظام شخصیتی سبب می‌شود که افراد به جای اینکه برون‌گرا بوده و در تعامل‌ها و فعالیت‌های اجتماعی با دیگران احساس مثبتی را تجربه کنند، با توجه به بالا بودن اعتماد درون‌گروهی و میزان بالای بی‌تفاوتی، احساس همبستگی کمتری با هم در جامعه دارند و این بحثی است که دورکیم مطرح می‌سازد. به عبارت دیگر، افراد از زاویه مشارکت عینی و فعالیت‌های جمعی داوطلبانه احساس همبستگی نمی‌کنند.

در تحقیق حاضر، نگاهی به ابعاد مختلف نشاط به خوبی نشان می‏دهد که افراد پاسخگو در ابعاد فردی سطح بالایی را نشان داده و در بعد جمعی؛ یعنی رضایت از زندگی، نمره پایینی دارند. این نتیجه همراستا با بحثی است که لیوبومیرسکی و همکارانش (2005) مطرح می‏سازند؛ مبنی بر اینکه بخشی از نشاط مربوط به فعالیت‏های اجتماعی آگاهانه است و این تلاش‏ها زندگی افراد را معنادار ساخته، رضایت آنها از زندگی‌شان را سبب می‌شود.    

این نتیجه‌گیری به خوبی نشان می‏دهد که روحیه تعاملی و مشارکت‌جویی در بین افراد، احساس مسؤولیت‌پذیری نسبت به اطرافیان و محیط را در افراد بالا برده، با ایجاد نگرش مثبت نسبت به خود (بعد رضایت از خود در نشاط اجتماعی) و احساس تأثیرگذاری بر پیرامون احساس سرزندگی و نشاط را در بین افراد جامعه افزایش می‌دهد. میزان نشاط در بین دانشجویان در حد متوسط و یا متوسط به بالا ارزیابی می‏شود؛ ولی در حوزه مشارکت و فعالیت‏های اجتماعی دانشجویان به لحاظ عینی مشارکتی از خود نشان نمی‏دهند، در حالی که به لحاظ روحیه مشارکتی و نیز مشارکت ذهنی نمره بالایی را کسب می‏کنند؛ یعنی افراد نشاط خود را از رهگذر مشارکت اجتماعی عینی تأمین نمی‌کنند و همان طور که نتایج این تحقیق نشان می‏دهد، فقط 17درصد از تغییرات نشاط اجتماعی توسط مشارکت اجتماعی تبیین می‌گردد. این زنگ خطری است برای سیاستگذاران و دولتمردان که متوجه باشند با کاهش میزان فعالیت‏های اجتماعی داوطلبانه و تعامل بین افراد، مؤلفه‏های دیگری، مانند: انفعال و بی‌تفاوتی و عدم همبستگی و انسجام در جامعه افزایش یافته و آسیب‏های دیگری را موجب خواهد شد.

بر این اساس، لازم است مسؤولان و متولیان امور با توجه به نتایج این گونه تحقیقات بکوشند با فراهم ساختن شرایط و بسترها برای بروز فعالیت‏های جمعی جوانان و استفاده از پتانسیل‏های موجود و حس مشارکت طلبی آنان، زمینه‏ها را برای گسترش هر چه بیشتر میزان نشاط و سرزندگی در جامعه و رشد و توسعه آن در سطح وسیع‌تر فراهم سازند. 



[1] kawachi

[2] Halpern

[3] Lyubomirsky

[4] Montier

[5] Veenhoven

[6] Maslow

[7] Schultz

[8] Michalos

[9] Higgins

[10] Fredrickson

[11] Carr

[12] Ingelhart

[13] Lerner

[14] Lipset

[15] Hantington

[16] Almond & Verba

[17] Habermas

[18] Holub

[19] Sharma

[20] Haller & Hadler

[21] Eddington & Shuman

[22] Larson

[23] Peterson

[24] Diener & Biswas 

[25] George

[26] Cooper

[27] Michalos

[28] Philips

[29] Bradburn & Caplovits

[30] Gurin

[31] Rahman

ازکیا، م. و غفاری، غ. (1380). «بررسی رابطه بین اعتماد و مشارکت اجتماعی در نواحی روستایی شهر کاشان»، نامه علوم اجتماعی، بهار و تابستان، ش 9(پیاپی17)، صص 3-31 .
اکبرپور بنی،‌ م. و توکلی محمدی، ‌م. (1390). «ارتباط اعتقادات مذهبی با شادی، نشاط و سلامت روانی کارمندان زن دانشگاه قم»، فصلنامه فرهنگ در دانشگاه اسلامی، ش 1، ص102-116.
الیاسی، م. (1385). «عوامل مؤثر بر شادکامی دانشجویان بسیجی»، فصلنامه­ مطالعات بسیج، سال نهم، ش33، صص 34-15 .
اﻳﻨﮕﻠﻬﺎرت، ر. (1373). ﺗﺤﻮل ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ در ﺟﺎﻣﻌﻪ ﭘﻴﺸﺮﻓﺘﻪ ﺻﻨﻌﺘﻲ، ﺗﺮﺟﻤﻪ: ﻣﺮﻳﻢ وﺗﺮ، ﺗﻬﺮان: اﻧﺘﺸﺎرات ﻛﻮﻳﺮ. 
آبراهامز، ج. (1369). مبانی رشد جامعه‏شناسی، ترجمه: حسن پویان، جلد اول، تهران: انتشارات چاپخش. 
آلموند، ج. و پاول، ب. (1380). مشارکت و حضور سیاسی شهروندان، ترجمه: علیرضا طیب، اطلاعات سیاسی اقتصادی، ش 164، صص 136-147.
بلوردی، ط. و بلوردی، ز. (1391). «بررسی روحیه مشارکت‌جویی دانشجویان و عوامل مؤثر بر آن (مطالعه موردی: دانشگاه‌های آزاد اسلامی منطقه 7 کشور)»، مجلۀ جامعه‌شناسی ایران، دورة سیزدهم، ش 3، صص 57-82.
بیرو، آ. (1370). فرهنگ علوم اجتماعی، ترجمه: باقر ساروخانی، تهران: انتشارات کیهان.
ترنر، ج. و دیگران. (1370). پیدایش نظریه جامعه‏شناختی، ترجمه: عبدالعلی لهسائی‌زاده، جلد اول، تهران: چاپ فرهنگ.
 توسلی، غ. (1389). نظریه‌های جامعه شناسی، تهران: سمت، ویرایش دوم. 
جعفری، ا.؛ عابدی، م. و لیاقت‌دار، م. (1383). «شادمانی در دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی اصفهان میزان و عوامل مؤثر بر آن»،  طب و تزکیه، ش3،‌ صص15-23.
چلبی، م. (1388). بررسی تجربی نظام شخصیت در ایران، تهران: مؤسسه پژوهشی فرهنگ، هنر و ارتباطات.
دورکیم، ا. (1369). درباره تقسیم کار اجتماعی، ترجمه: علیرضا طیب، تهران: نشر کتابسرای بابل.
ربانی، ر.؛ ربانی، ع.؛ عابدی، م. و گنجی، م. (1386).« فرهنگ و شادی: رویکردی نظری و تجربی در زندگی روزمره سرپرستان خانوار در شهر اصفهان»، فصلنامه انجمن ایرانی مطالعات فرهنگی و ارتباطات، ش8، ص41-78.
رضایی، ع. ‌(1374). «مشارکت اجتماعی، وسیله یا هدف توسعه»، اطلاعات سیاسی اقتصادی، ش 110-109، صص 54-63 .
زارع شاه‏آبادی، ا.؛ ترکان، ر. و حیدری، م. (1391). «بررسی رابطه بین رضایت شغلی و نشاط اجتماعی در دبیران مقطع متوسطه شهر جیرفت»، فصلنامه جامعه شناسی کاربردی، سال بیست و سوم، ش 4 (پیاپی48)، زمستان، صص 165-188.
شولتس، د. (1369). روان‌شناسی کمال، ترجمه: گیتی خوشدل، تهران: نشر نو.
صفری، ش. (1389). «بررسی میزان شادکامی و ارتباط آن با متغیرهای جمعیت‏شناختی در بین دانشجویان»، فصلنامه تازه های روان شناسی صنعتی، سازمانی، سال اول، ش2، 79-86.
ظهور، ع. و فکری، ع. (1383). «وضعیت شادابی دانشجویان دانشکده مدیریت و اطلاع‏رسانی پزشکی دانشگاه علوم پزشکی ایران»، مجله دانشکده علوم پزشکی و خدمات بهداشتی درمانی سبزوار، سال یازدهم، ش 1، ص46-54.
عباس‏زاده، م.؛ علیزاده‏اقدم، م.؛ کوهی، ک.؛ علیپور، پ. (1391). «انواع سرمایه‏ها، حلقه مفقوده در تبیین شادکامی دانشجویان»، فصلنامه رفاه اجتماعی، سال سیزدهم، ش 51، صص 215-244 .
علیزاده‏اقدم، م. (1390). مطالعه جامعه‏شناختی، عوامل مؤثر بر شادی دانشجویان دانشگاه تبریز و ارائه راهکارهایی افزایش آن، طرح پژوهشی موجود معاونت پژوهشی دانشگاه تبریز.  
عنبری، م. (1391). بررسی زمینه‌ها و راهکارهای نشاط اجتماعی در ایران، تهران: شورای عالی انقلاب فرهنگی .
عنبری، م. و حقی، س. (1393). «بررسی عوامل فردی اجتماعی مؤثر بر نشاط اجتماعی زنان، مورد مطالعه: زنان مناطق شهری و روستایی شهرستان دلیجان»، فصلنامه جامعه شناسی کاربردی، سال بیست و پنجم، شماره پیاپی(53)، شماره اول، بهار، صص 1-26.
قاسمی، م. (1381). «بررسی عوامل اجتماعی- اقتصادی مؤثر بر میزان مشارکت روستاییان در طرح‌های عمرانی: مطالعه موردی بخش مرکزی شهرستان کاشان»، روستا و توسعه، سال هشتم ، ش4، ص 78-111.
مازلو، آ. (1381). زندگی در اینجا و اکنون: هنر زندگی متعالی، ترجمه: مهین میلانی، تهران: نشر فرا روان.
موسوی، م. (1385). «مشارکت اجتماعی یکی از مولفه‌های سرمایه اجتماعی»، فصلنامه علمی پژوهشی رفاه اجتماعی، سال ششم، ش 23، صص 67-92.
میرشاه‌جعفری، ا.؛ عابدی، م. و دریکوندی، ه. (1381). «شادمانی و عوامل مؤثر بر آن»، فصلنامه تازه‏های علوم شناختی، ش 3، ص 50 - 58.
میرشاه جعفری، ا.؛ عابدی، م. و لیاقتدار، م. (1383). بررسی میزان شادمانی دانشجویان دانشگاه اصفهان و عوامل همبسته با آن، طرح پژوهشی دانشگاه اصفهان.
نشاط‏دوست، ح.؛ کلانتری، م.؛ مهرابی، ح.؛ پالاهنگ، ح.؛ نوری، ن. و سلطانی، ا. (1388). «تعیین عوامل مؤثر بر شادکامی کارکنان شرکت فولاد مبارکه»، فصلنامه جامعه‏شناسی کاربردی، سال بیستم، ش 1(پیاپی 33)، بهار، صص 105-118.
ﻫﺎﻧﺘﻴﻨﮕﺘﻮن، ﺳ. (1370). ﺳﺎﻣﺎن ﺳﻴﺎﺳﻲ در ﺟﻮاﻣﻊ دﺳﺘﺨﻮش دﮔﺮﮔﻮن، ﺗﺮﺟﻤﻪ: ﻣﺤﺴﻦ ﺛﻼﺛﻲ، ﺗﻬﺮان: ﻧﺸﺮ ﻋﻠﻢ.
هزارجریبی، ج. و آستین فشان، پ. (1388). «بررسی مفهوم شادکامی اجتماعی و عوامل مؤثر برآن (مطالعه موردی استان مرکزی)»، برنامه‌ریزی رفاه و توسعه­ اجتماعی، سال دوم، ش3، ص31-72.
هولاب، ر. (1378). نقد در حوزه عمومی، ترجمه: حسین بشیریه، تهران: نشر نی.
Argyle, M. & Lu, L. (1990) "The Happiness of Extroverts", Personality and Individual Differences, Vol. 11, p 1011-1017.
Bradbern, N. & Caplovits, D. (1965) Reportes on Happiness. Chicago: Aldine.
Carr, A. (2004) Positive Psychology, Hove and New York: Brunner – Routledge.
Diener, E. (2005) "Most People Are Pretty Happy, But There Is Cultural Variation: The Inughuit, the Amish, and the Maasai", Journal of Happiness Studies, Vol. 6, p 205–226.
Diener, E. Biswas-Diener, R. (2001) "Income and Subjective Well-being: Will Money Make us happy?", Social Indicators Research. No. 57, p 119-169.
Diener, E. Nickerson, C. Lucas, R.E. & Sandvik, E. (2000) The Direction of Influence between Income and Subjective Well-being, Urbana-Champaign: Illinois.
Diener , E. Suh, E.M. Lucas, R.E. and Smith, H.E. (1999) "Subjecvtive Well-being : Three Decades of Progress", Psychological Bulletine, Vol. 125, p 276 – 302.
Eddington, N. & Shuman, R. (2004) Subjective Well-being. Presented by Continuity Psychology Education.
Friedenberg, E. (1983) Coming of Age in America, New York: Pantheon Books.
Haller, M. & Hadler, M. (2006) "How Social Relations and Structures Can Produce Happiness and Unhappiness: International Comparative Analysis". Social Indicators Research, No. 75(2), p 169-216.
Gourin, G. Veroff, J. & Feld, S. (1960) Americanʼs View on Their Mental Health. New York: Basic Books.
Halpern, D. (2005) Social Capital: Polity Press.
Higgins, E.T. (1987) "Seif-Descrepancy: A Theory Relating Self and Affect", Psychological Review. Vol. 94, No.3, p 319-340.
Inglehart, R. (1990) Cultural Shift in Advanced Industerial Society, Princeton, NJ: Prenceton University.
Kawachi, I. Subramanian, V. Kim, D. (2008) Social Capital andHealth, New York: Springer.
Larson, R.W. (2000) "Toward a Psychology of Positive Youth Development". American Psychologist, Vol. 55. (1), p 170-183.
Lerner, D. (1964) The Passing Traditional Society, New York: The McMillan Com.
Lyubomirsky, S. Sheldon, M.K. & Schkade, D. (2005) "Pursuing Happiness: The Architecture of  Sustainable Change". Review of General Psychology, Vol. 9, No. 2, p 111-131.
Michalos, A.C. (1991) Global Report on Student Well-being, New York: Springer.
Montiers, J. (2004) "Global Equity Strategy: If It Makr you Happy". The Psychology of the Happiness, p 1-8. 
Myers, D. & Diener, L. (1996) “The Pursuit of Happiness”, Scientific America, No. 274, p 56.
Peterson, C. (2000) "The Future of Optimism". American Psychologist, No. 55(1), p 44-55.
Rahman, M. (1993) People's Self- Development: Perspectives on Participatory Action Research: A Journey Through Experience, London: Zed Books
Seligman, M. (2002) Authentic Happiness: Using the New Positive Psychologh to Realize Your Potential for Lasting Fulfillment. New York: Free Press.
Sharma, A. Verma, S. Verma, C. & Malhotra, D. (2010) "Stress and Burn out as Predictors of Job Satisfaction among Lawyers". European Journal of Social Sciences, No. 14 (3), p 348-359.
Veenhoven, R. (1993) Happiness as an Indicator in Social Policy Evaluation. Essayes on Social Policy Research.  Mark vanderval.