نویسندگان
1 دانشیار، گروه جامعهشناسی دانشگاه تهران، ایران
2 استادیار، گروه علوماجتماعی دانشگاه اصفهان، ایران
3 دانشجوی دکتری جامعهشناسی دانشگاه تهران، ایران
4 دانشجوی کارشناسی ارشد جامعهشناسی دانشگاه تهران، ایران
چکیده
کلیدواژهها
موضوعات
عنوان مقاله [English]
نویسندگان [English]
IntroductionWith attention to scarcity of natural renewable supplies and necessity of more convergence between human and nature, exploring related factors in order to decrease environmental footprints of human is essential. Human society has been shaped in natural environment, and then interactions between human and environment are as crucially important as his interactions with other humans and sociology should give precise attentions to this level of social interactions. From sociological standpoint, humanâs emotion and behavior come into emergence as a recent and unique domain. Since in urban communities, the relationship between these two areas seems to be detached and as a result, sense of belonging towards nature has been decreasing, exploring relationships between natural and human realms has an undeniable impact on controlling human behavior toward nature. Because, for as much as environmental problems profoundly have social concepts, then taking into account the middle level variables such as sense of belonging as a part of environmental attitudes can determine types and qualities of human behaviors toward environmental issues. Emotions are under the influence of culture, values and human interactions and are basically produced by social situations. Examining sense of belonging (emotions related to attachment, calmness and feeling of being united with nature and environmental issues) among Tehran residents can provide a theoretical approach and social policy strategy.                                                                                   Material and Methods Emotions are considered as an essential linkage between micro and macro level of social reality. In this research, religiosity and environmental values emphasize cultural necessity of positivism approach, environmental socialization emphasizes on human interaction aspect of social construction approach, and experience of connection with nature highlights sense of belonging toward nature through place experience. This research uses sectional survey and questionnaire, in order to examine the question of research. Sample Population size of research calculated based on Cochran formula and selected with Random stratified sampling among all above 18 years old citizens of Tehran. Alphaâs coefficients of variables were confirmed in preliminary test.  Discussion of Results and Conclusions Mean of sense of belonging measure among Tehran residents is in upper medium level. Bivariate relationships of environmental values, experience of connection with nature, environmental socialization and religiosity with dependent variable are confirmed statistically significant, although relationships between socio-economic variables (age, sex, education and place of birth) with dependent variable were not significant. The explanatory model could explain 48 percent of dependent variable's variation among the research sample. Furthermore, Path analysis of Independent variables with dependent variable shows that the experience of connection with nature with 0.617 percent and environmental values with 0.346 percent respectively have highest effects on dependent variable. As most researches, this one also shows emotional aspect of attitudes toward nature in parallel with cognitive aspect is strongly under the influence of social factors. However some researchers believe place of birth can determine types of emotions, but in this research it did not reaffirmed because the experience of connection with nature has more reliable notion for us. Insignificant relationships about education and socio-economic index with dependent variable present dysfunctional role of educational systems and class relations in internalizing pro-environment emotions. Examining relationships between aspects of religiosity and dependent variable show the sense of belonging toward nature is mainly under the influence of ethical aspect, because function of ethical aspect of religion is partly in relation with objective issues such as environmental one. About dependent variable which has an ethical aspect, answering pattern could have inclined toward pretense to depict an ideal self-image.
کلیدواژهها [English]
مقدمه و بیان مسأله
اجتماع انسانی در محیط طبیعی شکل و قوام پیدا کرده است؛ از همین روی تعامل انسان با محیط، به اندازه تعاملش با همنوعانش اهمیت دارد و علم جامعهشناسی باید توجه بیشتری به این سطح از ارتباطات اجتماعی داشته باشد. از منظر جامعهشناختی، احساس و رفتار انسان با محیط زیست به عنوان یک حوزه جدید مطرح میشود. از آن جا که در اجتماعات شهری به نظر میرسد به نوعی ارتباط بین این دو بخش از اجتماع زیستی قطع شده و در نهایت احساس تعلق و یکی بودن با محیط زیست کمتر شده است، شناسایی پیوندهای قلمرو اجتماعی و تأثیر آن بر قلمرو طبیعی و زیستی اهمیتی غیر قابل انکار در کنترل پیامدهای منفی برای محیط زیست، انسانها و نسلهای بعدی دارد.
با توجه به محدودیت منابع تجدیدپذیر طبیعی و ضرورت همگرایی بیشتر بین انسان و زیست بوم او، توجه به مسائل زیست محیطی و فهم و پیشبینی متغیرها و ساز و کارهای تأثیرگذار بر این رابطه اهمیت بهسزایی در تحقیقات عرصههای گوناگون داشته است چرا که اعتقاد بر این است که با شناسایی عوامل مرتبط با این ارتباط میتوان پیامدهای منفی تعامل انسان با محیط را کمتر کرد (ادهمی و اکبرزاده، 1392: 38(.
امروزه مسائل زیست محیطی عمیقاً دارای مفاهیم اجتماعی هستند و بخش عمدهای از باورها و رفتارهای زیست محیطی افراد تحت تأثیر نظامهای فرهنگی و اجتماعی، تغییر و تحول مییابند. رفتار انسان در قبال محیط زیست تحت تأثیر مدرنیته و فرایندهای آن به رفتاری بحران آفرین تبدیل شده است. در جامعهشناسی احساس در سطح خرد، متغیرهایی همچون جامعهپذیری، ارزشهای زیست محیطی و تجربه ارتباط با طبیعت میتوانند در تعیین کم و کیف مسائل زیست محیطی با عنایت به متغیرهای مکانیسمی بسیار (برای مثال احساس) حایز اهمیت باشند. در این میان، جامعهشناسی محیط زیست در ایران در آسیبشناسی رفتارهای انسانی در قبال موضوعات زیست محیطی بر نقش نگرش و مخصوصاً بعد شناختی آن تأکید کرده است. (Sutton, 2007). حال آن که احساس تعلق- یکی بودن، دلبستگی و احساس آرامش نسبت به محیط زیست و خرده ابژههای آن- به عنوان بخشی از سازه نگرش میتواند در تعیین رفتارهای انسانی در مورد موضوعات محیط زیستی حائز اهمیت بسیار زیادی باشد (Pooley & O’Conner, 2000 Giner-Sorolla, 1999; Breckler & Wiggins, 1989;). واقعیتی که بررسی آن در جامعهشناسی محیط زیست در ایران به صورت مستقیم هیچگونه پیشینهای نداشته است و در ادبیات جهانی نیز عمر کوتاهی طی دهههای اخیر داشته است و تمرکز مطالعات جامعهشناسی محیط زیست به نحو غیر مستقیم متمرکز بر سازه کلی نگرشهای زیست محیطی و با تأکید بر بعد شناختی و ادراکی این مفهوم بوده است.
احساسات، تحت تأثیر ساختارها، ارزشها، فرهنگ و تعاملات انسانی هستند و در واقع مقولهای اجتماعی محسوب میشوند (دورکیم، 1383؛ turner, 2006) که قسمتی از آنها برآمده از موقعیتهایی اساسا اجتماعی هستند؛ در این موقعیتها افراد از یک سو تحت تأثیر متعینهای بیرونی (ساختار و فرهنگ) هستند و از سوی دیگر، احساساتِ متناسب را در موقعیتهای گوناگون میآموزند (Turner & Stets, 2005).
از سوی دیگر نگرش، نظامی از عناصر شناختی، احساسی و تمایل به عمل نسبت به هرگونه واقعیت محیطی است (ترکان و کجباف، 1387: 50؛ فریدمن و همکاران، 1970؛ به نقل از: کریمی، 263:1379؛ صفارینیا، 1385: 12؛ Taylor and Peplau; 2003؛ Eagly & Chaiken, 1993)؛ عنصر عاطفی و ویژگی ارزیابی کنندگی در ابعاد مثبت و منفی، از جمله مهمترین مؤلفههای تشکیلدهنده نگرش هستند.
در تعریف احساس، توافق عامی در بین محققان وجود ندارد با این حال آن را حالتی تجسم یافته از تمایلات درونی نسبت به یک واقعیت بیرونی در نظر میگیرند (Woodhead & Riis, 2010؛ به نقل از عزیز آبادی، 1392: 10). تمایلات احساسی نیز همچون تمایلات ارزشی در ارتباط با چیزی معنی مییابند. فرد نمیتواند یک احساس را بدون در ارتباط بودن آن با چیزی دیگر، تجربه کند (Villalobos, 2013: 16). در رابطه با محیط زیست - به معنی محیط طبیعیای که ساخته دست انسان نیست همچون کوه، هوا جنگل و... – میتوان احساس را به عنوان متغیری اساسی در تعیین نوع تعاملات انسان و محیط زیست دانست (بلوم، 2007؛ به نقل از: طالبی صومعه سرایی، 1392).
از آن جا که بخش عمدهای از عوامل مؤثر بر احساسات و مخصوصاً مورد اطلاق آن در این تحقیق- یعنی محیط زیست- ماهیتی اجتماعی دارند، از همین روی در این پژوهش به تمایلات احساسی نسبت به محیط زیست در بین شهروندان تهرانی که دارای دلالتهای تعلقگرایانه (احساسات مربوط به دلبستگی، آرامش و یکی بودن نسبت به محیط زیست و مسائل مرتبط با آن) هستند پرداخته شده است. هدف اصلی این پژوهش شناسایی عوامل اجتماعی مؤثر بر احساس وظیفهگرایی نسبت به محیط زیست در بین شهروندان تهرانی و ارائه رویکردی نظری برای تحقیقات آتی است.
مروری بر پژوهشها
مرور تحقیقات مرتبط با احساس و محیط زیست نشان میدهد که در ایران هیچگونه تحقیق کاملاً مرتبط و مستقیمی که احساس تعلق در قبال محیط زیست را بررسی کرده باشد، وجود ندارد و در تحقیقات خارجی نیز احساس تعلق کاملاً به نحو ضمنی در ذیل احساسات زیست محیطی بررسی شده است.
همچنین احساس با رویکردی جامعهشناسانه در ایران کمتر مورد توجه قرار گرفته است (ر.ک. کیانپور و ربانی خوراسگانی، 1388؛ رفیعپور، 1375؛ قاضی مرادی، 1387). در رابطه با احساسات زیست محیطی هیچ اثری در این حوزه در ایران انجام نشده است و عموم مطالعات و بررسیهای انجام شده داخلی و خارجی به بررسی نگرشهای زیست محیطی و تمرکز بر ابعاد شناختی و ادراک افراد نسبت به فرایندهای زیست محیطی پرداختهاند. (رجوع شود به: Kaiser & et al., Budak, 2005; Heberlein & Wisconsin, 1972; Heberlein, 2012; Milfont & Duckit, 2004; 1999; Flam, 2006; Grob, 1995; Lasso De Lavega, 2004; Salehi, 2009; ادهمی و اکبرزاده، 1392؛ عبدالهی، 1390)
از جمله تحقیقاتی که به بعد احساسی نگرشهای زیست محیطی پرداختهاند عبارتند از: تحقیقات انجام شده با مقیاسهای رایج[1] که توسط دانلپ و ون ﻻیر در سال 1978 برای بررسی و اندازهگیری نگرش عمومی نسبت به محیط زیست و طبیعت طراحی شدهاند (Dunlap & Van Liere, 1978). در این تحقیقات به بعد احساسی نگرشهای زیست محیطی هم پرداخته شده است، با این حال تفکیک و تشریح نظری این بعد از نگرش در مورد محیط زیست بسیار محدود است و عمدتاً در بحث سنجش به آن توجه محدودی شده است.
بررسی دانیل ویلالبس[2] (2013) با عنوان «سنجش ارتباط احساسی با طبیعت در بین کودکان» نشان داده است که میزان ارتباط احساسی فرد با طبیعت، بر تعلق او نسبت به محیط زیست تأثیر مینهد. او در تحقیق خود مقیاسی برای سنجش ارتباط احساسی با طبیعت در بین کودکان ایجاد میکند و تأثیر آن را بر رفتارهای حامی محیط زیست بررسی میکند.
مطالعه هیندس و اسپارک[3] (2007) تأکید میکند که هرچه میزان تعلق احساسی فرد نسبت به محیط زیست بیشتر باشد، مشارکت و نیت به مشارکت در محیط زیست در قالب رفتارهای مسؤولانهتر بیشتر است. این مطالعه همچنین یافتههای کالس و همکاران[4] (1999) را درباره اهمیت تعلق احساسی در مسائل زیست محیطی را تأیید میکند.
بررسی دیگری که توسط پولی و اوکنر[5] (2000) انجام شده است نیز نشان میدهد که باورها و احساسات، هر دو تشکیلدهنده مفهوم دیدگاههای زیست محیطی هستند. این مطالعه تأکید میکند که تعامل تعلقات احساسی و باورها و عقاید نسبت به محیط زیست میتواند در تعیین و پیشبینی باورها و عقاید مرتبط با محیط زیست مؤثر و مهم باشد.
شولتز و همکاران[6] (2004) در مقاله خود اشاره میکنند اگرچه تحقیقات پیشین به دیدگاههای زیست محیطی و میزان باور فرد به این که بخشی از محیط طبیعی است در قالب دغدغههای خودمدارانه و یا دغدغههای زیست بومگرایانه توجه کردهاند اما نوع دغدغههای فرد نسبت به مسائل زیست محیطی در ارتباط با این است که فرد تا چه حد خود را بخشی از محیط طبیعی و جزئی از آن و یا به عبارتی متعلق به آن میداند.
چارچوب نظری
از آن جا که موضوع این پژوهش پیوندی بین رشتهای بین جامعهشناسی احساس و نیز جامعهشناسی محیط زیست را ایجاب میکند، در تدوین چارچوب نظری به این دو حوزه رجوع کردیم، بدین صورت که مباحث نظری در جامعهشناسی احساس میکند، رهیافتی عام را برای گزینش مباحث نظری در جامعهشناسی محیط زیست فراهم نمود. با مرور ادبیات نظری ملاحظه میشود که احساسات به عنوان پیوندی حیاتی بین سطوح خرد و کلان واقعیت اجتماعی تلقی میشود (Turner & Stets, 2005). در مجموع، رهیافتهای اثباتگرایی، ساختمندی اجتماعی و ترکیبی سه رهیافت عام در جامعهشناسی احساسات تلقی میشوند. در رهیافت ساختمندی اجتماعی که از دو نظریه کنش متقابل نمادین و نظریه هنجاری تشکیل شده است، تأکید بر عوامل فرهنگی و اجتماعی است. به طور جزئیتر، در نظریه کنش متقابل نمادین، تعریف و تفسیر موقعیت از جانب کنشگر مطرح است و در نظریه هنجاری، هنجارها و قواعد فرهنگی- اجتماعی در شکلگیری و بروز و نمود احساسات مدنظر هستند. در حالی که رهیافت اثباتگرایی از دو نظریه ساختاری و تضاد تشکیل میشود؛ در نظریه ساختاری به ساختار اجتماعی و روابط مبتنی بر قدرت و در نظریه تضاد به انرژی احساسی و منابع فرهنگی تأکید میشود. در رهیافت ترکیبی جاناتان ترنر نیز، رهیافت ساختمندی اجتماعی و اثباتگرایی به صورت توأمان مورد توجه قرار گرفته است (Levy, 1973؛ به نقل از کیانپور، 1385: 22؛ Von Scheve & Von Luede, 2005; Powel, 2008: 396; Lynn and Piotr, 2010; Kemper, 1978)
بررسی رهیافتها و نظریات جامعهشناسی احساس نشاندهنده این واقعیت است که احساس نسبت به یک واقعیت غیر انسانی (همچون محیط زیست) در جامعهشناسی احساسات نظریهپردازی نشده است. در واقع تمامی این نظریات، هر یک به نحوی بر مفهوم خود، کنش متقابل و عوامل ساختاری و فرهنگی مرتبط با آنها در احساسات برآمده از تعاملات انسانی میپردازند. حال آن که این پژوهش در بررسی احساسات نسبت به محیط زیست و تبیین آن از رویکرد اثباتگرایانه با تأکید بر وجه الزامات فرهنگی و ارزشی و همچنین ساختمندی اجتماعی استفاده شده است و به همین دلیل از متغیرهای سطح کلان ساختاری در بررسی سؤال پژوهش اجتناب شده است. همانگونه که در ادامه ملاحظه میشود متغیرهای دینداری و ارزشهای زیست محیطی، وجه الزامات فرهنگی و ارزشی رویکرد اثبات گرایانه، متغیر جامعهپذیری زیست محیطی بر وجه تعاملات انسانی در رویکرد ساختمندی اجتماعی و متغیر زمینهای تجربه ارتباط با طبیعت بر یادگیری احساس دلبستگی و تعلقمندی نسبت به محیط زیست و مسائل مرتبط با آن از طریق تجربه مکانی تأکید میکنند.
از جمله نظریهپردازان اجتماعی که میتوان از دیدگاههای اجتماعی آنها در این پژوهش استفاده شود دورکیم، پارسونز و وبر هستند. دورکیم در تقسیمبندی جوامع به مکانیک و ارگانیک، تفاوتهای احساسات و تمایزات اجتماعی این دو قسم را بر میشمارد (کوزر، 1379: 196) و آنچه را بین مردم مرسوم است با عنوان حالت طبیعی یا هنجار معرفی مینماید. (بودون، 1385: 781) دورکیم معتقد است شهوات بشر فقط در برابر یک نیروی اخلاقی باز میایستند (آرون، 1377: 359) و از همین روی است که ضرورت اصلاحات اخلاقی و ارزشی برای دورکیم موضوعیتی جدی داشته است. پارسونز نیز فرهنگ را نیروی عمدهای میدانست که پیونددهنده عناصر نظام اجتماعی است. به عقیده او هنجارها و ارزشها در گزینش وسایل دستیابی به هدفها نقش بازی میکنند و کنش چیزی جز تلاش برای تطبیق با هنجارها نیست. (ریتزر، 1374: 139) وبر نیز دین را به مثابه بعدی محوری از فرهنگ در نظر میگیرد و بر محتوای ذهنی نظامهای تجربه ایمان و اعتقاد تأکید میکند (صالحی امیری، 1386: 100)
در کاربست نظریات و دیدگاههای نظری فوق باید توجه کرد که در بحث از اخلاق زیست محیطی، همواره به نقش ارزشهای زیست محیطی و منابعی همچون دین که مطرحکننده این ارزشها هستند به عنوان عاملی تعیینکننده بر رفتارهای زیست محیطی و مکانیسمهای واسط آن همچون احساس و ادراک و بهطور کلی نگرش تأکید میشود. واقعیت این است که از ریشههای تاریخی بحرانهای زیست محیطی، دیدگاههای مذهبی و اخلاقی انسانها یعنی ارزشها و بایدها و نبایدها در مورد آنها کمتر سخنی به میان میآید. اخلاق به معنی ارزشها و منابع ارزشی همچون دین، عمدتاً به تعریف روابط بین افراد و روابط بین افراد و جامعه پرداختهاند و اخلاقی که رابطه انسان و زمین یا انسان و محیط زیست را بررسی کند وجود نداشته است، بنابراین گسترش دامنه ارزشها به قلمرو رابطه انسان و محیط زیست، یک ضرورت زیست محیطی پنداشته میشود که به عنوان نظامی از باورها و گرایشها تعیینکننده رفتارهای حفاظتی یا چارچوبهای مرجعی است که در تعامل با محیط زیست از آنها استفاده میشود (Sesin, 2003؛ به نقل از :عابدی سروستانی و همکاران، 1386؛ Holden, 2003) در واقع بهبود احساس تعلقمندی و از طریق آن بهبود رفتارهای زیست محیطی زمانی حاصل خواهد شد که محیط طبیعی و فرهنگی انسان مرتبط با یکدیگر و همدلانهتر باشند (اژدری، 1382؛ ادهمی و اکبرزاده، 1392؛Mayer & et al.; 2004: 503 Bar & et al. 2003; به نقل از: طالبی صومعه سرایی، 1392).
ادیان با نگاهی اخلاقی، گذشتن از نفع فردی را به پیروان خود توصیه میکنند. به بیان دیگر، یکی از مسائل اساسی در دوراهی اجتماعی، گذشتن از نفع فردی آنی برای کسب نفع فردی بلند مدت و همچنین جستجوی نفع جمعی است. از این منظر، زمانی که نفع بلند مدت به آیندهای بلند مدت (گاهی بعد از مرگ ) باز میگردد، مذهب میتواند به کار آید. (دورکیم، 1383) دین و حاکم بودن ارزشهای دینی در جامعه میتواند از طریق تأثیرگذاری ارزشهای دیگرخواهانه و تقویت آن، به احساسات مثبتتر نسبت به محیط زیست منجر شود. از این روی، اخلاق برآمده از باورهای دینی باید نوع رفتار انسان با طبیعت را در هر زمان مشخص کند (De paula & Cavalcant, 2000; تومه، 1380: 13) در ایران که دین یا ایدئولوژی اسلامی یکی از مهمترین نهادهای اجتماعی است و نقش محوری در جامعه دارد، آموزههای اسلام نقش بسیار ویژهای در شکلدهی به نگرشهای افراد ایفا میکند (آزاد ارمکی، 1391).
همانگونه که اشاره شد در رویکرد ساختمندی اجتماعی، احساسات تحت تأثیر تعاملات اجتماعی افراد و در قالب یک زمینه و بستر اجتماعی و تحت تأثیر فرهنگ و دیگر عناصر اجتماعی هستند ( Powel, 2008: 395 Turner & Stets, 2005;). در بحث از تأثیر تعاملات اجتماعی بر احساسات، جامعهپذیری به معنی فرایند کسب آموزشهای محیط زیستی از گروهها و نهادهای مرجع همچون خانواده، مدرسه و گروه همالان از متغیرهای بسیار مهم، چه در حیطه جامعهشناسی احساس (Turner & Stets, 2005) و چه در حیطه جامعهشناسی محیط زیست است چرا که برای اکثر جامعهشناسان، احساسات بر ساختههایی اجتماعی هستند که تحت تأثیر فرایند جامعهپذیری، درونی و ابراز میشوند. در واقع رویههای جامعهپذیری به افراد میآموزند که چه نوع احساساتی را در برخورد با واقعیتهای اجتماعی بروز دهند (Dunsmore & Halberstadt, 2008; Salehi, 2009; Kollmus & Agyeman, 2002). برای مثال، هوقشیلد[7] (1983) معتقد است نحوه جامعهپذیری افراد در طبقه متوسط به مراتب متفاوت از طبقه کارگر است، چرا که در طبقه متوسط، احساسات و عواطف نسبت به طبقه کارگر، بیشتر از سوی والدین کنترل و مدیریت میشوند، اگرچه هوقشیلد عمدتاً بحث از فرایند کالاشدگی احساسات دارد اما نظریه او در بحث از تفاوتهای طبقاتی و فرایندهای جامعهپذیری در این پژوهش نیز حایز اهمیت است. همچنین رفیعپور (1375) معتقد است که عوامل تربیتی و فرهنگی در مراحل اجتماعی شدن در پرورش نوع احساسات مؤثر به نظر میرسند چرا که بسیاری از خصیصههای فرهنگی ایرانیان همچون گریه در مراسم ختم و نوازش بیش از حد کودک در هنگام زمین خوردن، ریشه در نحوه جامعهپذیری افراد دارند.
از سوی دیگر، تجارب دوران کودکی در محیطهای باز و تماس مستقیم با طبیعت در طول دوران زندگی از جمله عوامل تعلق بیشتر به محیط زیست تلقی میشود (میلتون، 1382: 114). تجربه فرد از مکان (طبیعت)، بر نوع نگرشها و احساسات او تأثیرگذار است. در واقع محیط زیست و تجربه رابطه ما با آن میتواند بخش مهمی از خودپنداره ما و به تبع آن، شکلدهنده واکنشهای احساسی ما نسبت به محیط زیست باشد و این موضوع به شدت تحت تأثیر تجربیات مکانی ما با طبیعت است. (کلاینتون و مایرز، 1390؛ Chawla, 1992; Proshansky, 1978 ; Mayer, 2004; Pooley and O’Conner, 2000; Schultz, et al., 2004:31; Schultz, 2002; Ryan & Deci, 2000; Nisbe, et al., 2010)
شکل 1- دیاگرام مدل نظری تحقیق
فرضیات تحقیق
روششناسی
استراتژی این پژوهش به صورت قیاسی، رویکرد آن بهصورت توصیفی و تحلیلی و روش تحقیق آن نیز پیمایش مقطعی است. ابزار پژوهش، پرسشنامه است که ترکیبی از سنجهها و متغیرهای محقق ساخته و نیز اقتباس شده از دیگران است که در طیف لیکرت سنجیده شدهاند. جامعه آماری، کلیه مردان و زنان بالغ (بالای 18 سال) شهر تهران هستند که بر اساس سالنامه آماری 1392، 6260770 نفر میباشند. با استفاده ترکیبی از تکنیک نمونهگیری تصادفی طبقهای[8] و خوشهای و با استفاده از فرمول کوکران 403 نفر پاسخگو انتخاب شدند. بر اساس این روش، در ابتدا براساس نقشه مناطق شهر تهران به تفکیک میزان سطح کیفیت زندگی گزارش شده در شهرداری تهران[9]، مناطق تهران بر اساس ویژگیهای جغرافیایی و سطح کیفیت زندگی به پنج طبقه شمالی، جنوبی، شرقی، غربی و مرکزی تقسیم شدند سپس در هر یک از این طبقات، سه محله به صورت تصادفی انتخاب شدند (یعنی در مجموع 15 محله از شهر تهران) و در نهایت در هر محله، انتخاب بلوک، کوچهها و نهایتاً منازل به صورت خوشهای چند مرحله و تصادفی صورت پذیرفته است.
همانگونه که در جدول 1 ملاحظه میگردد، پایایی ابزار تحقیق در آزمون مقدماتی وارسی و مقادیر آلفا محاسبه گردید و اعتبار ابزار سنجش نیز بر اساس روش توافق داوران تأیید شد. پس از گردآوری اطلاعات، پاسخها کدگذاری شد و با استفاده از نرمافزار spass برای تجزیه و تحلیل دادهها از آزمونهایی نظیر تست f، تست t، تحلیل واریانس، ضریب همبستگی پیرسون، رگرسیون چند متغیره و تحلیل مسیر استفاده شد.
تعریف مفاهیم
احساس تعلقمندی نسبت به محیط زیست: منظور از این متغیر این است که فرد تا چه حد تصور میکند که جزئی از محیط زیست است و نسبت به آن عشق و توجه نشان میدهد. پارکینس[10] (2010؛ به نقل از Villalobos, 2013 ) تعلق و احساس به محیط زیست را به معنی احساس عمیق عشق و مراقبت و توجه به طبیعت تعریف کرده است. از سوی دیگر احساس تعلق نسبت به محیط زیست بیانگر این واقعیت است که چقدر افراد احساس میکنند که محیط زیست متعلق به آنها بوده است و تا چه حد رفاه خود را در حفاظت از آن میبینند (Mayer, et al.; 2004: 505). در مجموع این بعد از احساسات، شامل احساس آرامش، راحتی و لذت نسبت به محیط زیست است. سنجه مربوط به این متغیر که در جدول 2 قابل ملاحظه است با اقتباس از سنجههای پارکینس و میر[11] تهیه شده است.
متغیر های سازهای |
تعداد گویه |
آماره آلفا |
متغیرهای سازهای |
تعداد گویه |
آماره آلفا |
تجربه ارتباط با طبیعت |
8 |
0.777 |
|||
جامعهپذیری زیست محیطی |
9 |
0.594 |
دینداری |
29 |
0.790 |
ارزشهای زیست محیطی |
6 |
0.741 |
احساس تعلق به محیط زیست |
8 |
0.730 |
جدول 2- گویههای شاخص متغیر وابسته
1 |
از بودن در طبیعت لذت میبرم. |
2 |
عشق و علاقه زیادی به طبیعت احساس میکنم. |
3 |
از آموختن در مورد طبیعت و پیچیدگیهای آن لذت میبرم. |
4 |
اغلب احساس جداشدگی از محیط طبیعی میکنم. |
5 |
وقتی در طبیعت هستم، آرام ترم و احساس میکنم همانند خانه خودم آرامش دارم. |
6 |
در طبیعت بیشتر احساس آزادی میکنم |
7 |
همانقدر که یک درخت با محیط جنگل معنی مییابد، من هم خودم را بخشی از محیط طبیعی اطرافم میدانم. |
8 |
اغلب احساس یکی بودن با محیط طبیعی اطراف خود را دارم. |
ارزشهای زیست محیطی: معیارهای مشترک فرهنگی که بر اساس آن ربط اخلاقی و زیبایی شناختی موضوعات، نگرشها، آرزوها و نیازها را از جمله درباره محیط طبیعی میتوان با هم مقایسه کرد و به داوری قرار گذاشت (زاهدی، 1386 :48؛ Bar, et al. 2003؛ به نقل از طالبی صومعه سرایی، 1392). در سنجش ارزشهای زیست محیطی از سازه صالحی و امامقلی (1391) استفاده شد.
دینداری: به طور کلی دینداری یعنی داشتن اهتمام دینی به نحوی که نگرش، گرایش و کنشهای فرد را متأثر سازد (نواح و همکاران، 1390: 90) این متغیر بر اساس الگوی شجاعیزند در چهار بعد اعتقادات، عبادیات، اخلاقیات و شرعیات سنجیده شده است (شجاعیزند، 1384: 26-35).
جامعهپذیری زیست محیطی: رویههای جامعهپذیری به افراد میآموزند که چه نوع احساساتی را در برخورد با واقعیتهای زیست محیطی بروز دهند (Turner & Stets, 2005). سازه جامعهپذیری زیست محیطی در سه بعد محیط خانواده، گروه دوستان و محیط محله سنجیده شده است.
ارتباط با طبیعت: هویتها در زمانها، مکانها و موقعیتهای مختلف، تفاوت مییابند. محیطی که در آن قرار داریم، بر نحوه ادراک و احساس ما تأثیر میگذارد (کلاینتون و مایرز، 1390). سازه ارتباط با طبیعت با اقتباس بخشی از سنجه عبدالهی (1390) سنجیده شده است.
یافتههای توصیفی
53 درصد (213 نفر) از پاسخگویان مرد و 47 درصد (189 نفر) زن بودهاند. در مجموع، 7.7 درصد از آنها زیر بیست و یک سال، 40.2 درصد بین 21 تا 35 سال، 20 درصد بین 36 تا 45 و 23.3 درصد در گروه سنی 46 تا 60 سال و در نهایت 8.9 درصد نیز بالای 60 سال سن داشتهاند. 88.1 درصد از پاسخگویان متولد شهر و تنها 10.4 درصد از آنها متولد روستا هستند. به لحاظ توزیع تحصیلات، بیش از دو سوم پاسخگویان (76%) دارای تحصیلات دیپلم یا لیسانس، 14.5 درصد دارای تحصیلات پایینتر از دیپلم، 7.3 درصد دارای تحصیلات فوق لیسانس و همچنین 1.8 درصد نیز دارای تحصیلات دکتری بودهاند.
همچنین متغیر سازهای پایگاه اقتصادی اجتماعی که به وسیله سنجههای استاندارد شده میزان تحصیلات، منزلت شغلی فرد یا سرپرست خانواده، میزان درآمد ماهیانه خانواده و مالکیت و قیمت خودروی شخصی (با اقتباس از طالبی صومعه سرایی، 1392) و در طیف صفر تا صد اندازهگیری شده است، دارای میانگین بین 21.52 تا 24.81 است. بیش از 86 درصد افراد نسبت به بقیه موارد در سطح متوسط رو به پایین قرار گرفتهاند؛ 46.8 درصد از پاسخگویان در طبقه پایین پایین، 41.1 درصد در طبقه پایین، 8.5 درصد در طبقه متوسط، 2 درصد در طبقه بالا و تنها 0.8 درصد در طبقه بالای بالا قرار دارند که نشان از واریانس زیاد نمونه مورد بررسی و همچنین فاصله طبقاتی شدید دارد.
میانگین شاخص احساس تعلق در بین شهروندان تهرانی در مقیاس صفر تا صد برابر با 31.3 تا 65.6 بوده است، به نحوی که تنها 25 درصد از افراد، احساس تعلق کمتر از 50 درصد را اظهار داشتهاند بنابراین احساس وظیفهگرایی اکثریت نمونه تحقیق متوسط و زیاد بوده است. میانگین جامعهپذیری زیست محیطی متأثر از خانواده نیز در بین شهروندان تهرانی در مقیاس صفر تا صد بین68.6 تا 71.6 بوده است؛ در رابطه با گروه مرجع دوستان، این پارامتر بین 49.7 تا 52.4 و در رابطه با گروه مرجع همسایگان بین 42.5 تا 46.5 قرار دارد. میانگین این سه بعد نیز با عنوان شاخص جامعهپذیری زیست محیطی بین 54.2 تا 56.4 در سطح متوسطی قرار داشته است.
میانگین ارزشهای زیست محیطی نیز در مقیاس صفر تا صد بین 81 تا 84.5 بوده است. درباره متغیر تجربه ارتباط با طبیعت، ارتباط 31 درصد افراد با محیط زیست در حد متوسط بوده و 52.9 درصد افراد نیز با شدت بالایی با محیط زیست در ارتباط هستند و در نهایت ارتباط 15.6 درصد افراد با محیط زیست در سطح بسیار بالایی قرار داشته است. به این ترتیب 75 درصد افراد میزان ارتباطشان با طبیعت را بالای 58 از صد ارزیابی کردهاند.
همچنین متغیر مستقل دینداری در این تحقیق که با چهار بعد سنجیده شده است نشان میدهد. میانگین بعد اعتقادی دینداری در بین شهروندان تهرانی بین 89.9 تا 93.1 قرار دارد که در سطح بسیار بالایی است ولی میانگین بعد عبادی در بین آنها بین 56.8 تا 60.9 قرار داشته است که به نسبت سایر ابعاد در حد پایینتری قرار دارد. پارامتر میانگین بعد اخلاقی نیز در بین شهروندان بین 72.6 تا 75.4 از صد قرار داشته و درنهایت میانگین بعد شرعی نیز بین 67.5 تا 70.9 قرار داشته است. میانگین شاخص دینداری نیز بین 72.1 تا 74.8 قرار دارد که میزان دینداری نسبتاً بالایی را نشان میدهد.
یافتههای تحلیلی
در بررسیهای مختلف مشخص شده است که ویژگیهای جمعیتشناختی بر رفتارهای زیست محیطی تأثیرگذار است و از آنجا که رفتار در دامنهای از مکانیسمهای واسط حادث میشود بنابراین میتوان انتظار داشت که این دست از متغیرها بر احساسات نسبت به محیط زیست نیز به عنوان بخشی از نگرشهای زیست محیطی تأثیرگذار باشند. جنس، سطح تحصیلات، محل تولد و طبقه اجتماعی از این جمله هستند.
بررسی آزمون مقایسه میانگینهای جنس با متغیر وابسته نشان میدهد که این رابطه معنیدار نیست و مردان و زنان درباره این احساس تفاوت معنیداری نداشته و به یک میزان به محیط زیست احساس تعلق دارند. درباره طبقه سنی نیز مقایسه میانگینها نشان میدهد که هرچند افراد زیر 21 سال احساس تعلق نسبت به محیط زیست کمتری نسبت به گروههای سنی بالاتر داشتهاند اما این تفاوت معنادار و قابل تعمیم به جمعیت تحقیق نیست.
از سوی دیگر نتایج آزمون لوین در مورد مقایسه میانگین متغیر وابسته در طبقات متغیر محل تولد نشان میدهد که با وجود احساس تعلق بیشتر نسبت به محیط زیست در بین متولدان روستا، این تفاوتها تصادفی بوده است. مابین تحصیلات و پایگاه اقتصادی- اجتماعی با متغیر وابسته نیز، مقایسه میانگینها رابطه معنیداری را نشان نمیدهد.
در ارتباط با متغیرهای اصلی مدل نظری، بررسیهای آماری نشان میدهد که فرضیه ارتباط بین ارزشهای زیست محیطی و متغیر وابسته با شدت 0.396 و با اطمینان 99% قابل تأیید و تعمیم است، به نحوی که با افزایش ارزشهای زیست محیطی، احساس تعلق نسبت به محیط زیست نیز افزایش مییابد. همچنین فرضیه وجود ارتباط بین تجربه ارتباط با طبیعت و احساس تعلق نسبت به محیط زیست با شدت 0.675 و در سطح 0.000 و با اطمینان 99% رد شده است. در واقع افزایش در تجربه ارتباط با طبیعت به افزایش احساس تعلق در بین شهروندان تهرانی منجر شده است.
فرضیه وجود رابطه بین جامعهپذیری زیست محیطی و متغیر وابسته با شدت 0.243 و اطمینان 99% تأیید شده است. در واقع با افزایش جامعهپذیری زیست محیطی در تمامی ابعاد آن، میزان احساس تعلق نسبت به محیط زیست نیز افزایش یافته است. بررسی جزئی ابعاد این متغیر با احساس تعلق نسبت به محیط زیست در مورد بعد خانواده برابر با 215% ، بعد دوستان برابر با 159% و بعد محله برابر با 130% بوده است.
در نهایت درباره ارتباط متغیر دینداری با متغیر وابسته، این فرض با شدت 0.219 و با اطمینان 99% رد میشود و با توجه به جهت مثبت روابط، با افزایش میزان دینداری در بین شهروندان تهرانی بر شدت احساس تعلق نسبت به محیط زیست افزوده میشود، هرچند که شدت این رابطه اندک است. شدت این رابطه در میان ابعاد متغیر دینداری با متغیر وابسته درباره بعد اعتقادی برابر با 134%، در مورد بعد عبادی 092%، در مورد بعد اخلاقی 321% و مورد بعد شرعی برابر با 114% بوده است. همانگونه که ملاحظه میشود تأثیر دینداری بر متغیر وابسته بیشتر ناشی از رابطه بعد اخلاقی است. مقادیر به دست آمده در آزمونهای دو متغیره مابین متغیرهای اصلی تحقیق با متغیر وابسته در جدول 3 خلاصه شدهاند:
متغیر مستقل |
متغیر وابسته |
شدت همبستگی |
مقدار معنیداری |
ارزشهای زیست محیطی |
احساس تعلق نسبت به محیط زیست |
396. |
000. |
تجربه ارتباط با طبیعت |
675. |
000. |
|
جامعهپذیری زیست محیطی |
243. |
000. |
|
دینداری |
219. |
000. |
براساس نتایج به دست آمده از ورود همزمان چهار متغیر مستقل اصلی به رگرسیون، تأثیر خالص متغیر دینداری با مقدار بتای 0.075 و همچنین متغیر ارزشهای زیست محیطی با مقدار بتای 0.051، از نظر آماری معنادار نبوده است و از معادله خارج میشوند. البته باید ذکر کرد که باتوجه به روابط مرتبه صفر آنها، این متغیرها به صورت غیر مستقیم بر احساس تعلق تأثیر گذاشتهاند. همچنین باید ذکر کرد که واریانس بسیار پایین متغیر ارزشهای زیست محیطی در عدم معناداری آن نقش داشته است. در حالی که متغیر مکانیزمی تجربه ارتباط با طبیعت با مقدار بتای 0.617 و متغیر جامعهپذیری زیست محیطی با مقدار بتای 0.154، در معادله مانده و تأثیر خالص آنها بر احساس تعلق به محیط زیست معنادار شده است. به این ترتیب با کنترل سایر متغیرها، تنها دو متغیر اصلی تجربه ارتباط با طبیعت و جامعهپذیری زیست محیطی میتوانند در بین شهروندان تهرانی، شدت احساس تعلق به محیط زیست را پیشبینی کنند. عدم معناداری تأثیر خالص ارزشهای زیست محیطی، باوجود شدت رابطه بالای آن با متغیر وابسته در مرتبه صفر، نشان میدهد که تأثیر آن در واقع به صورت غیرمستقیم بوده است. همچنین مقدار ضریب تعیین تعدیل شده نشان میدهد که متغیرهای وارد شده به این تحلیل درنهایت بیش از 48% تغییرات متغیر وابسته را بین شهروندان تهرانی، پیشبینی میکنند. معادله نهایی پیشبینی مقدار احساس تعلق به محیط زیست، به صورت استاندارد برابر است با:
احساس تعلق به محیط زیست = (0.617) تجربه ارتباط با طبیعت + (0.154)جامعهپذیری زیست محیطی.
جدول 4- تحلیل رگرسیون چندگانه متغیر احساس تعلق به محیط زیست
متغیرهای مستقل |
b |
Beta |
t |
معناداری |
متغیر ثابت |
14.191 |
|
3.193 |
002. |
جامعهپذیری زیست محیطی |
181. |
154. |
3.600 |
000. |
ارزشهای زیست محیطی |
035. |
051. |
1.057 |
291. |
تجربه ارتباط با طبیعت |
648. |
617. |
12.516 |
000. |
دینداری |
071. |
075. |
1.735 |
084. |
R=0.7 R2= 0.49 Adjusted R2= 0.483 Sig= 0/000 F= 69.58 |
بررسی تأثیرات مستقیم و غیر مستقیم در تحلیل مسیر درباره احساس تعلق نشاندهنده این موضوع است که متغیر تجربه ارتباط با طبیعت به عنوان نزدیکترین متغیر به متغیرهای وابسته قرار گرفته است که تأثیر آن بر متغیر وابسته تنها به صورت مستقیم بوده، میزان آن نیز 0.617 است. همچنین توجه به تثیر مستقیم ناچیز متغیر ارزشهای زیست محیطی نیز نشان میدهد که این متغیر بیشتر به صورت غیر مستقیم بر احساس تعلق تأثیرگذاشته است بنابراین به صورت آماری نیز این متغیر بر متغیر تجربه ارتباط با طبیعت (به عنوان رفتار متأثر از ارزش) مقدم است. اثر کل متغیر ارزشهای زیست محیطی 0.346 بوده است. در مرحله بعد متغیر جامعهپذیری زیست محیطی با اثر کل 0.226 قرار دارد که بیشترین اثر آن به صورت مستقیم بوده است. درنهایت متغیر دینداری با مقدار اثر کل 0.192 قرار دارد که بیشترین اثر آن به صورت غیرمستقیم و با اثرگذاری بر متغیرهای مکانیزمی مدل مسیر است.
- - - ضریب مسیر در سطح خطای 05/. غیر معنادار
____ ضریب مسیر در سطح خطای 05/0 معنادار
بحث و نتیجه
در سالیان متمادی رابطه انسان با محیط زیست پیرامونش، رابطهای از بالا به پایین و با توجه مطلق به خواستهها و نیازهای بشر بوده است. تحقیقات متعددی نشان میدهند که رفتارهای زیست محیطی به شدت تحت تأثیر نگرشهای افراد در هر دو بعد شناختی و عاطفی هستند. (صفارینیا، 1385: 12؛ طالبی صومعه سرایی، 1392؛ آقایی ابیانه، 1392؛ Kollmuss & Agyeman, 2002; Flam, 2006:34; Eagly & Chaiken, 1993; Breckler & Wiggins, 1989; Giner-Sorolla, 1999)
عمده ادبیات نظری مرتبط با موضوع، قرابت عاطفی با طبیعت را که به رفتارهای همسو و همدلانه با طبیعت منجر میگردد، در بخش عمدهای متأثر از ارزشها و تعاملات انسانی میدانند. از همین روی در این تحقیق نیز در گزینش مباحث نظری مرتبط با احساس تعلق نسبت به محیط زیست به رویکرد اثبات گرایانه با تأکید بر وجه الزامات فرهنگی و ارزشی و همچنین رویکرد ساختمندی اجتماعی و تأکیدات آنها بر اهمیت فرهنگ توجه شده است (دورکیم، 1383؛ Turner & Stets, 2006; Turner & Stets, 2005). بر این اساس این تحقیق به دنبال بررسی احساسات زیست محیطی و تأثیر متغیرهای اجتماعی این رهیافت نظری بر احساس تعلق نسبت به محیط زیست در بین شهروندان بالای 18 سال شهر تهران بوده است.
اگرچه برخی محققان معتقد بودهاندکه افرادی که دوران کودکی خود را در روستاها گذراندهاند، احساس همدلانهتری نسبت به محیط زیست تجربه میکنند تا متولدین شهرها (Kals & et al., 1999; Hinds and Sparks, 2007)، با این حال در این بررسی ملاحظه شد که این رابطه معنیدار نیست؛ در واقع متولد شدن در محیط روستا لزوما به معنی ارتباط مستقیم و تجربه مستقیم با محیط طبیعی نیست و حتی اگر باشد نیز صرفاً یکی از عواملی است که نشاندهنده تجربه فرد از محیط زیست است، در حالی که متغیر زمینهای تجربه ارتباط با طبیعت خود به نوعی تکمیل کننده و نمایانگر انتظار نظریای است که درباره متغیر زمینهای محل تولد معنیدار نبوده است. در واقع بررسی متغیر تجربه ارتباط با طبیعت که معنیدار نیز بوده است، تصویری کاملتر از تجربه فرد با محیط زیست را نشان میدهد و بررسی رابطه دو متغیره آن با متغیر وابسته دلالتهای نظری مهم و البته معتبرتری را در بر داشته است.
در حالی که تحقیقات بسیاری بر اهمیت تأثیر تحصیلات و طبقه اقتصادی- اجتماعی بر بهبود احساسات و در پی آن، رفتارهای زیست محیطی تأکید داشتهاند (ر.ک. طالبی صومعه سرایی، 1392: 156؛ ادهمی و همکار، 1392:46) اما این روابط در این پژوهش معنیدار نبوده است. این موضوع میتواند حاکی از توفیق نیافتن نظامهای آموزشی در درونی سازی احساس تعلق در مقاطع گوناگون تحصیلی و نیز بیتأثیری مناسبات طبقاتی در باره مسأله تحقیق باشد.
در ارتباط با متغیر وابسته از آن جا که متغیر مربوطه، جنبه اخلاقی دارد، میتوان استدلال کرد که الگوی پاسخدهی به گویهها میتواند یا جنبه شعاری داشته باشد و یا متأثر از اصول رفتاری و عملی پاسخگویان بوده باشد و باتوجه به ویژگیهای فرهنگی جامعه آماری که بیشتر گرایش به تأیید ظاهری ارزشهای اخلاقی حتی درصورت توافق نداشتن واقعی با آن دارند، پاسخهای داده شده یک دست بوده است و به این ترتیب واحد مشاهده بیشتر تمایل به تأیید احساس تعلق مثبت نسبت به محیط زیست داشته، در حالی که ممکن است در واقعیت به طور دقیق این گونه نبوده باشد.
همچنین همانگونه که بررسی روابط بین ابعاد دینداری و متغیرهای وابسته نشان داد، تأثیر دینداری بر احساس تعلق نسبت به محیط زیست بیشتر ناشی از رابطه مجموع ابعاد اخلاقی و شرعی با احساس تعلق بوده است، درحالی که ابعاد عبادی و اعتقادی در مجموع نقش کمتری در افزایش احساس تعلق نسبت به محیط زیست ایفا میکنند که از لحاظ منطقی کاملاً قابل درک است. بررسی ماهیت ابعاد دینداری نیز این تفاوتهای آماری را تأیید میکند چراکه بخشی از کارکرد ابعاد اخلاقی و شرعی دین اسلام، توجه به محیط زیست است، در حالی که ابعاد اعتقادی و عبادی بیشتر جنبه متافیزیکی به خود گرفتهاند و نقش کارکردی کمتری در رابطه با محیط ایفا میکنند.
همانگونه که ملاحظه گردید، تمامی متغیرهای اصلی تحقیق- ارزشهای زیست محیطی، تجربه ارتباط با طبیعت، جامعهپذیری زیست محیطی و دینداری تأثیر معنیداری بر متغیر وابسته داشتند. رگوسیون چندگانه نشان داد که مدل تحقیق، 48% از تغییرات متغیر وابسته را تبیین کرده است. تحلیل نتایج این تحقیق نشاندهنده این است که متغیرهای عمدتاً فرهنگی در رویکرد اثباتگرایی و ساختمندی اجتماعی قادر به تبیین حدود نیمی از تغییرات احساس تعلق در قبال محیط زیست در میان شهروندان تهرانی هستند. میزان تأثیرهای مستقیم و غیر مستقیم استنتاج شده از تحلیل مسیر نیز این موضوع را به خوبی نشان میدهد چرا که تجربه ارتباط با طبیعت با تأثیر مستقیم برابر با 0.617، ارزشهای زیست محیطی با تأثیر غیر مستقیم و اثر کل 0.346، سپس جامعهپذیری زیست محیطی با 0.226 و دینداری با 0192 اثر کل به ترتیب، میزان و نحوه تأثیرگذاری متغیرها و روابط مکانیزمی آنها در مدل نظری را بازنمایی میکنند.