نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
یزد- دانشگاه یزد- دانشکده علوم اجتماعی
چکیده
کلیدواژهها
موضوعات
عنوان مقاله [English]
نویسندگان [English]
Introduction:
Social participation is one of the important and constructive factors of Social capital. Social participation is defined as a kind of purposeful act during an interactional process between the actor and social environment for achieving the defined and predestinate aim. Despite the broad and in-depth discussions about social participation, it can be claimed that a general theory on all or most of variables related to participation remained to be developed. Obviously, it doesn't mean that no conceptual model can describe the participation. Although various theories have been proposed to explain the social participation, a model for predicting the different levels of social participation has not been represented yet. Furthermore, students are builders of the future for every society, and paying attention to them, in particular their participation, has great importance for themselves and their society. The present study compares the level of social participation between the students of state and non-profit high schools in Yazd as well as its related factors.
Material & Methods:
This survey study is practical in terms of content, cross-sectional, and extensive. In the current study, the population was all junior high school students who attend state schools and nonprofit schools in Yazd. According to the statistical outcome measured by the Department of Education of Yazd, 7421 students were in state schools, and 3290 were in nonprofit schools. The Sampling method which applied in this survey study is a sampling of 642 state and nonprofit school students in Yazd (310 students from state schools and 332 students from nonprofit schools) Owing to collecting the data, participants filled out a questionnaire. A combination of stratified sampling method and cluster sampling method was applied. Owing to collecting the data, participants filled out a questionnaire. The validity of the data collection tool was ensured through a content validity and its reliability through a Cronbach's alpha. The Cronbach's alpha measured for the main variable was 0.901, and it measured for independent variables as follows: 0.747 for using mass media, 0.810 for social trust, 0.833 for normative integration, 0.805 for religiousness, 0.703 for fatalism and 0.744 for social alienation. The gleaned data were analyzed by the statistical software's, namely SPSS 22.
Discussion of Results & Conclusions:
More than half of the participants were girls (51.4%) The average age of the participants was 16. In addition, of all the participants 34.9% in the first grade, 24.9% in second grade, 24.5% in third grade, and 15.7% in fourth grade were enrolled. The mean score was 63 for the main variable (social participation) Also, the score of social participation was mostly moderate. The mean score measured for the dependent variables as follows: using mass media = 16.71, social trust = 46.80, religiousness = 46.04, normative integration = 17.63, social alienation = 58.98 and fatalism = 19.36.
Findings showed that there was a significant difference between social participation of nonprofit and state high school students. There was a significant and direct relationship between the variables including the level of mass media, social trust, religiousness, and normative Integration with social participation; however, there was a significant and reverse relationship between variables including socioeconomic status and social alienation with social participation. There was not any significant relationship between the variables of gender and fatalism with social participation. The results of multiple regression support the significant role of grade, socioeconomic status, mass media, social trust, religiousness, social alienation in social participation. Furthermore, through variance of the linear combination of the independent variables, 41 percent of the variance in social participation was explained.
کلیدواژهها [English]
مقدمه و بیان مسأله
مشارکت[1] از دیرباز با زندگى انسان پیوند داشته است. توجه به پدیده مشارکت اجتماعى از دویست سال پیش در نظامهاى سیاسى و اجتماعى جوامع غرب راه یافت لیکن این توجه و تأکید بر نقش آن بهعنوان یکى از عوامل اصلى توسعه در جوامع در حال توسعه، تا حد بسیاری پس از شکست راهکارها و برنامههاى توسعهای اتفاق افتاد که در دهههاى 1950 و 1960 از غرب وارد کشورهاى در حال توسعه شده بودند. در بررسى و ارزیابى این برنامهها، بهره نگرفتن از مشارکت مردمى، عامل اصلى شکست برنامههاى توسعه ارزیابى شده است؛ لذا پس از آن، استراتژىهاى توسعه بر رویکرد مشارکت مردمى بهعنوان نیاز اصلى بشر تأکید نمودند. امروزه به مشارکت بهعنوان مؤلفه اصلى و تفکیک ناپذیر توسعه نگریسته میشود و روزبهروز بر اهمیت و ضرورت آن بیشتر تأکید مىشود؛ بهگونهاى که در گزارش توسعه انسانى[2] برنامه توسعه سازمان ملل متحد[3] (1993) عنوان شده است: «موضوع مشارکت مردم، رفتهرفته بهصورت مسأله اصلى زمان ما در مىآید» (آتال و اوین[4]، 1379: 27).
مشارکت اجتماعی بر گسترش روابط بین گروهی در قالب انجمنهای داوطلبانه، باشگاهها، اتحادیهها و گروههایی دلالت دارد که معمولاً خصلتی محلی و غیر دولتی دارند و در قالب سیاستهای اجتماعی، مشارکت و درگیر ساختن مردم در فرآیندهای اجتماعی مختلف را هدف خود میدانند. بهعبارتی، مشارکت اجتماعی «به آن دسته از فعالیتهای ارادی دلالت دارد که از طریق آنها اعضای یک جامعه در امور محله، شهر و روستا شرکت کرده و بهصورت مستقیم یا غیر مستقیم در شکل دادن حیات اجتماعی مشارکت دارند» (محسنی تبریزی، 1369: 108).
بیرو[5] اصطلاح مشارکت را به معناى «سهمى در چیزى یافتن و از آن سود بردن و یا در گروهى شرکت جستن و بنابراین با آن همکارى داشتن» تعریف کرده است (بیرو، 1366: 257).
به نظر میدگلی[6] «مشارکت اجتماعی ایدهای کاملاً ایدئولوژیکی است که بازتاب اعتقادات ناشی از نظریههای اجتماعی و سیاسی در خصوص اینکه جوامع چگونه باید سازماندهی شوند است. منطق آن مبتنی بر واکنش در برابر تمرکزگرایی، دیوانسالاری، انعطاف ناپذیری و در دسترس نبودن دولت است و با این اعتقاد مورد حمایت واقع شده که قدرت دولت بهگونهای بسط و گستردگی فزایندهای پیدا کرده که با کنترل بر امور جوامع، حقوق و آزادیهای مردم عادی را تقلیل داده است» (Midgely, 1986:64).
دانشآموزان در مدرسه عناصری زنده و پویا هستند و در تحقق یافتن اهداف آموزش و پرورش نقش دارند. مشارکت دانشآموزان دوره متوسطه در امور مدرسه با توجه به ویژگیها و خصایص شخصیتی نوجوانان در این دوره سنی اهمیت دارد. در این مرحله از رشد فیزیکی و فکری، استفاده از وجود دانشآموزان در امور مدرسه در افزایش اعتماد به نفس، ارضای غرور جوانی و سایر ویژگیهای شخصیتی آنان تأثیر میگذارد. برای جلب مشارکت دانشآموزان در امور مختلف مدرسه، مسؤولان مدارس باید به حساسیت رفتاری آنان توجه کنند.
مشارکت دانشآموزان در امور مدرسه بر افزایش اعتماد به نفس، دوری از خود محوری، گرایش به جمع و افزایش فعالیت و پویایی ذهنی آنان تأثیر میگذارد؛ به این ترتیب، مدرسه به نهادی تبدیل میشود که در فرآیند اجتماعیشدن نوجوانان سهم عمدهای دارد. علاوه بر بعد روانی - شخصیتی، مشارکت دانشآموزان در بعد اجتماعی و در سطوح خرد و کلان جامعه تأثیر میگذارد. اگر مشارکت دانشآموزان در امور مختلف بهصورتی سازمان یافته و مطابق با برنامههایی که مدرسه تدارک میبیند صورت گیرد، آنان به فعالیت سازمانی خو میگیرند. تقسیم وظایف و مسؤولیتها و مشخص شدن نقش هر کدام از دانشآموزان در فعالیتهای گروهی سبب میشود که انضباط اجتماعی محور فعالیتهای آنان قرار گیرد؛ به این ترتیب، مدرسه علاوه بر اینکه از ماحصل کار و فعالیت دانشآموزان برای پیشبرد امور خود و رسیدن به اهداف آموزشی و پرورشی استفاده میکند، در آماده کردن نوجوانان امروز و جوانان آینده برای پذیرش نقش و قبول مسؤولیت در فعالیتهای مختلف جامعه مؤثر واقع میشود؛ به این ترتیب، کارکرد مشارکت دانشآموزان از سطح خرد به سطح کلان جامعه منتقل میشود و چنین افرادی در آینده در امور سیاسی، اقتصادی و اجتماعی جامعه مشارکت فزایندهای خواهند داشت.
علاوه بر این یکی از ابزارهای لازم برای رسیدن به توسعه در هر جامعه، میزان مشارکت افراد و گروههای اجتماعی در امور مختلف است. انسان مدرن، شهروندی مشارکتکننده و آگاه است و نسبت به انجام وظایف و کارها احساس مسؤولیت میکند. هر اندازه آگاهی و احساس مسؤولیت افراد در قبال جامعه بیشتر است، به همان اندازه مشارکت داوطلبانه آنان افزایش مییابد و سهم بیشتری در توسعه جامعه خواهند داشت. البته این موضوع درباره دانشآموزان که آیندهسازان هر کشور بهحساب میآیند اهمیت بیشتری مییابد.
یکی از مشکلات موجود در اغلب مدارس، پایین بودن میزان مشارکت دانشآموزان در امور مدرسه است. بررسیها و پژوهشهای صورتگرفته در این مورد، مؤید همین امر است (ر.ک. عباسزادگان، 1372؛ وکیلی، 1362؛ رحیمی، 1372: 83). بهنظر میرسد که برای مشارکت فعال همه دانشآموزان در مدارس، برنامهها و خط مشیهای مناسبی وجود ندارد. واگذاری امور مدرسه و مسؤولیتها به دانشآموزان خاص در بعضی از مدارس، سبب کاهش روحیه مشارکتجویی در میان دانشآموزان میشود. اتخاذ شیوههای مناسب برای افزایش مشارکت دانشآموزان مستلزم بررسیهای علمی و استفاده مسؤولان مدارس و آموزش و پرورش از نتایج آنهاست. از این رو این پژوهش قصد دارد به بررسی میزان مشارکت اجتماعی و عوامل مرتبط با آن در بین دانشآموزان دبیرستانهای دولتی و غیرانتفاعی شهر یزد بپردازد. پژوهش حاضر اهداف جزئیتری چون شناسایی تفاوت میزان مشارکت اجتماعی دانشآموزان مدارس دولتی و غیر انتفاعی بر حسب جنس، شناسایی رابطه میزان مشارکت اجتماعی دانشآموزان مدارس دولتی و غیر انتفاعی با پایگاه اجتماعی- اقتصادی آنان، میزان استفاده از وسایل ارتباط جمعی توسط آنان، میزان اعتماد اجتماعی، میزان دینداری، میزان بیگانگی اجتماعی، میزان تقدیرگرایی و میزان انسجام هنجاری آنان را نیز مورد نظر دارد.
نتایج تحقیق نیازی و بحریپور (1393) نشان داد هرچه میزان مشارکت اجتماعی در سطح رسمی و غیر رسمی در جامعه بیشتر است به همان میزان احساس امنیت نیز بیشتر خواهد بود.
علیزاده و همکاران (1393) نشان دادند بین مشارکت اجتماعی و کیفیت زندگی همبستگی مستقیم و معناداری وجود دارد.
پارسامهر و اسکندریفرد (1392) در پژوهش خود به این نتیجه رسیدند که بین اعتماد اجتماعی و مشارکت اجتماعی رابطه معناداری وجود دارد.
نوابخش و همکاران (1393) در پژوهش خود به این نتیجه رسیدند که بین اعتماد اجتماعی و مشارکت اجتماعی رابطه معناداری وجود دارد. همچنین یافتهها نشان داد بین سن و وضعیت تأهل افراد با میزان مشارکت آنها رابطه وجود دارد.
اسدالهی و همکاران (1392) نشان دادند بین اعتماد اجتماعی و مشارکت اجتماعی رابطه معناداری وجود دارد همچنین جنسیت، پایگاه اقتصادی-اجتماعی، وضعیت تأهل و تقدیرگرایی از دیگر متغیرهای موثر بر مشارکت هستند.
عطافر و همکاران (1392) نشان دادند با افزایش مهارتهای مدیریت تنوع فرهنگی مدیران، میزان مشارکت اجتماعی دانشآموزان نیز ارتقا مییابد. از طرفی میانگین مشارکت اجتماعی دانشآموزان بر حسب میزان به کارگیری مهارتهای مدیریت تنوع دینی- مذهبی و بر حسب میزان به کارگیری مهارتهای مدیریت تنوع قومی-نژادی نیز متفاوت و معنادار بوده است.
نتایج تحقیق زکی و خشوعی (1392) در زمینه سلامت اجتماعی و عوامل مؤثر بر آن در بین شهروندان شهر اصفهان نشان داده که بیگانگی اجتماعی، روابط معنادار منفی بهصورت جداگانه با چهار متغیر تعهد اجتماعی، اعتماد اجتماعی، مسؤولیت اجتماعی و سلامت اجتماعی داشته است. نتایج تحلیل مسیرف مبین آن است که بیگانگی اجتماعی بهطور مستقیم بر سلامت اجتماعی و بهطور غیر مستقیم از طریق سه متغیر تعهد اجتماعی، اعتماد اجتماعی و مسؤولیت اجتماعی بر سلامت اجتماعی تأثیر داشته است. با افزایش بیگانگی اجتماعی از میزان سلامت اجتماعی شهروندان اصفهان کاسته شده است.
نتایج حاصل از پژوهش وثوقی و ساری (1392) نشان داد بیهنجاری رایجترین گونه بیگانگی در میان جوانان است و پس از آن بیمعنایی در رتبه دوم، از خودبیزاری در رتبه سوم، انزوای اجتماعی در رتبه چهارم و بیقدرتی در رتبه آخر قرار دارند. همچنین پدیده بیگانگی اجتماعی در بین دختران و پسران جوان وضعیت یکسانی را دارد.
یافتههای تحقیق توفیقیانفر و حسینی (1391) نشان داد که متغیرهای اعتماد اجتماعی،گرایشهای مذهبی جمعی، میزان همنوایی اجتماعی و میزان رضایت از زندگی با بیگانگی اجتماعی رابطه معناداری دارند و قویترین رابطه مربوط به متغیر اعتماد اجتماعی است.
مظلومخراسانی و همکاران (1391) نشان دادند متغیرهای سن، جنس، تحصیلات، شغل، درآمد، احساس تعلق شهری، داشتن قدرت سیاسی، بیگانگی سیاسی، رضایتمندی از عملکرد مسؤولان شهری، احقاق حقوق شهروندی و استفاده از رسانههای جمعی با متغیر وابسته مشارکت اجتماعی رابطه معناداری دارند.
نتایج پژوهش پناهی و دهقانی (1391) نشان داد که تمامی متغیرهای تحقیق، به غیر از جنسیت و مشارکت رسمی با شادی رابطه دارند. نتایج حاصل از تحلیل چند متغیره نیز گویای آن است که متغیرهای ارضای نیازها، اعتماد به دیگران و مشارکت اجتماعی غیر رسمی به ترتیب بیشترین تأثیر را بر شادی دانشجویان دارند.
تحقیق سراجزاده و همکاران (1391) نشان داد میزان بالایی از احساس بیگانگی در بین پاسخگویان وجود دارد و مطابق با نظریههای کارکردگرایانه دین، دینداری عامل کاهنده بیگانگی اجتماعی است.
کلانتری و همکاران (1391) نشان دادند بین متغیرهای محل سکونت، سن، دینداری و رسانهها و از خود بیگانگی اجتماعی رابطه معنیداری وجود ندارد. در حالی که بین خرافات اجتماعی، جنسیت و پایگاه اقتصادی- اجتماعی و از خود بیگانگی اجتماعی رابطه معنیداری وجود دارد.
جهان و همکاران (1390) به این نتیجه رسیدند که بین میزان استفاده از چندرسانهایها با جذب دانشآموزان به مشارکت در ترویج و توسعه تعاونیها و مشارکت در شورای دانشآموزی رابطه معنادار وجود دارد. دیگر نتایج مبین آن است که بین میزان کاربرد چندرسانهایها توسط مربیان و جذب دانشآموزان به مشارکت در فعالیتهای پرورشی رابطه معناداری وجود ندارد.
فتحی و فدوی (1390) به این نتیجه رسیدند که مشارکت غیر رسمی همیارانه، بالاترین میانگین و مشارکت رسمی، پایینترین میانگین را در بین ابعاد مشارکت دارد.
نتایج تحلیل کمّی مطالعات سفیری و تمیز (1390) نشان داد در سطح خرد، مشارکت اجتماعی افراد بیشتر بر اساس رفع نیازهای مادی است (ارزیابی فایده). در ارتباط با عنصر ساختاری (کلان)، ساختار ارزشی و هنجاری جامعه حایز اهمیت است؛ در عنصر فرآیندی (میانی) نیز سرمایه اجتماعی مورد نظر است که دارای ابعاد آگاهی و اعتماد اجتماعی و میزان استفاده از رسانه (میزان استفاده از تلویزیون و رادیو) است و بر مشارکت اجتماعی مؤثر است درنهایت، متغیر کسب منفعت مادی، با بیشترین ضریب شدت تأثیر، اثر گذارترین عامل بر مشارکت اجتماعی افراد است.
پژوهش بنیفاطمه و رسولی (1389) نشاندهنده وجود رابطه معنیدار بین متغیرهای اعتماد اجتماعی، رضایت اجتماعی به عنوان متغیرهای مستقل و بیگانگی اجتماعی به عنوان متغیر وابسته تحقیق است.
نتایج پژوهش علمی و همکاران (1389) نشان داد بین بیگانگی اجتماعی و میزان مشارکت سیاسی دانشجویان رابطه معنیداری وجود ندارد اما در بین مؤلفههای بیگانگی اجتماعی، احساس انزوای اجتماعی با میزان مشارکت سیاسی رابطه معنیداری دارد و دیگر مؤلفههای بیگانگی رابطهای با مشارکت سیاسی ندارند.
نتایح پژوهش سروش و افراسیابی (1389) نشان داد میزان تحصیلات بر میزان مشارکت تأثیر داشته است. کسانی مشارکت اجتماعی بیشتری میکنند که کیفیت روابط بالاتر و از حمایتهای بیشتری داشتهاند و بیشتر به هنجار عمل متقابل اعتقاد داشته باشند؛ به علاوه جوانانی که دارای هویت ملی و دینی قویتر و هویت جنسیتی مدرنتری هستند، مشارکت بیشتری دارند.
تحقیق زکی (1388) ضمن سعی در بررسی بیگانگی اجتماعی جوانان (دانشجویان دانشگاه اصفهان) برای اولین بار در ایران، آزمون ابزار و مدل نظری مدی[7] و همکاران (1979) استفاده کرده است. ابزار بیگانگی اجتماعی مدی و همکارانش (1979) به سنجش و اندازهگیری همزمان ابعاد پنجگانه بیگانگی (بیگانگی از خود، از کار، از خانواده، از روابط اجتماعی و از نهادهای اجتماعی) و همچنین اشکال (فرمهای) چهارگانه بیگانگی (احساس بیقدرتی، احساس بیریشهگی، احساس پوچگرایی و احساس بیمخاطرگی) میپردازد. نتایج نهایی تحقیق بازگوکننده آن است که این ابزار از پایایی 927/0 و روایی مقبول و مطلوبی برخوردار است.
نتایج پژوهش نوروزی و بختیاری (1388) حاکی از میزان مشارکت اجتماعی- سیاسی متوسط به پایین در شهرستان خدابنده است. همچنین همبستگی معنیداری بین متغیرهای سن، جنسیت، طبقه اجتماعی، محل سکونت، عامگرایی، آیندهنگری، بیگانگی اجتماعی- سیاسی، اعتماد، ساختار خانواده، تعلیم و تربیت، رسانههای گروهی و تقدیرگرایی با متغیر مشارکت اجتماعی- سیاسی وجود دارد.
نتایج مطالعه سفیری و صادقی (1388) نشان داد رابطه متغیرهای اعتماد اجتماعی، احساس بیقدرتی و خودپنداره با مشارکت اجتماعی معنادار است و بیشترین تأثیر را متغیر اعتماد اجتماعی بر مشارکت اجتماعی دانشجویان دختر دارد.
نتایج تحقیق علیپور و همکاران (1388) نشان داد که بین اعتماد اجتماعی و مشارکت اجتماعی سازمان یافته رابطه معناداری وجود دارد. ضرایب رگرسیونی نیز نشان داد که از میان متغیرهای مورد بررسی، اعتماد و پایگاه اجتماعی بهترین پیشبینیکننده برای مشارکت اجتماعی هستند.
یافتههای پژوهش موسوی (1385) نشان داد از بعد ذهنی، در بین شهروندان و همچنین بین شهروندان و دستگاههای دولتی اعتمادپذیری وجود ندارد و همین سبب شده است که بعد عینی مشارکت اجتماعی، یعنی شبکه تعاملات اجتماعی شکل نگیرد و در نتیجه مشارکت اجتماعی تحقق پیدا نکند.
بر اساس یافتههای دهقان و غفاری (1384) هر چند بیشتر متغیرهای مورد بررسی با مشارکت اجتماعی- فرهنگی دانشجویان رابطه معناداری را نشان میدهند اما در مجموع توان تبیین آنها در واریانس متغیر وابسته تحقیق در سطح بالایی قرار ندارد. به نظر میرسد عوامل فرافردی و کلان خارج از مجموعه نهاد دانشگاه باید تأثیر قابل ملاحظهای در میزان و چگونگی مشارکت اجتماعی- فرهنگی دانشجویان داشتهاند.
نتایج پژوهش رحیمی (1372) نشان داد رابطه پایگاه اقتصادی- اجتماعی با مشارکت، از نظر آماری معنیدار نیست و دختران بیشتر از پسران مشارکت میکنند. بین نحوه اداره محیطهای آموزشی با مشارکت رابطه معنادار وجود دارد. عوامل و انگیزههایی از قبیل احساس وظیفه، آشنایی با مسائل و امور اجتماعی و کارهای دسته جمعی کسب تجربه و علاقهمندی به محیط مدرسه بر مشارکت تأثیر دارد. عوامل و انگیزههایی از قبیل وجود تبعیض در واگذاری مسؤولیتها، سختگیری در محیط مدرسه، نبودن فرصت اظهار نظر، قدردانی و تشویق نکردن، اعتماد به نفس نداشتن، گوشهگیری، کمبود وقت و سنگینی دروس بر مشارکت نداشتن تأثیر دارد.
رویست و همکاران در پژوهش خود به این نتیجه دست یافتند که 63 درصد دانشآموزان با اظهار نظر در کلاس و 58 درصد در سازماندهی و انتظامات مدرسه مشارکت خود را بروز میدهند. دانشآموزان با سنین کمتر، مشارکت بیشتری دارند. علاوه بر آن، مشارکت با موفقیت تحصیلی، سلامتی، احساس رضایت از زندگی و نشاط دانشآموزان ارتباط دارد ((Roiste & et al., 2012.
نتایج پژوهش مصطفی و همکاران در مالزی نشان داد که دخترها بیش از پسرها مشارکت دارند. علاوه بر آن ویژگی همکلاسیها و بهخصوص استادان و روشهایی که در زمینه آموزش مشارکت به کار میگرفتند، در ارتقای مشارکت دانشجویان نقش اساسی دارد (Mustapha & et al., 2010).
بکر در پژوهشی با تحلیل دادههای ثانویه به بررسی سهم عوامل جامعهشناختی مانند تحصیلات، درآمد، وابستگی مذهبی و سرمایه اجتماعی و عوامل روانشناختی مانند نوع شخصیت در توضیح فعالیت در انجمنهای داوطلبانه میپردازد و در پایان نتیجه میگیرد که عوامل روانشناختی در صورتی قادر به تبیین این مسأله هستند که تأثیر عوامل جامعهشناختی در آنها بررسی شود (Bekker, 2003).
پرایس در تحقیقی با انجام مصاحبههای عمیق با 32 نفر از رهبران انجمنهای داوطلبانه در تگزاس، نتیجه گرفته است که علیرغم تأکیدات بر نقش فرهنگ و ارزشها در چنین فعالیتهایی، متغیرهای اقتصادی در متأثر ساختن درگیری و فعالیت افراد در این انجمنها اهمیت بسیاری دارد(Price, 2002) .
مکنیل با بررسی الگوهای مشارکتدهی دانشآموزان در فعالیتهای فوقبرنامه دبیرستانها در یافته است که دانشآموزان با پایگاه اقتصادی- اجتماعی بالاتر توانایی بیشتر و تمایل مطلوبتری برای مشارکت در فعالیتهای فوقبرنامه مدرسه از خود نشان دادهاند. در این ارتباط دانشآموزان اقلیتها نیز تقریباً هموزن سفیدپوستان چنین تمایلی داشتهاند (Mcneal, 1998).
پژوهش سیلیکر و کوئیرک نشان داده است که فعالیتهای مشارکتی فوقبرنامه میزان موفقیت تحصیلی دانشآموزان را ارتقا داده است و در این ارتباط، موفقیت تحصیلی دانشآموزان دختر نسبت به پسران قابل توجه بوده است (Silliker & Quirk, 1993).
واژه مشارکت از نظر لغوی به معنای درگیری و تجمع برای منظوری خاص است. در مورد معنای اصطلاحی آن بحثهای فراوانی شده است ولی در مجموع میتوان جوهره اصلی آن را درگیری، فعالیت و تأثیرپذیری دانست (میرموسوی، ۱۳۷۵: 75). از دیدگاه واژهشناسی، مفهوم مشارکت با تعاون، همیاری و دیگریاری متفاوت است. هرچند در بعضی متون، این کلمات را به صورت معادل به کار میبرند. از مفهوم مشارکت تفسیرهای متعددی شده است. گوناگونی تفسیرها سبب شده است تا برخی آن را به کیسه شانسی تشبیه کنند که عدهای تمایل دارند با در اختیار داشتن آن هر آنچه دلخواهشان است از آن بیرون بکشند (سلیمی، 1389: 59).
درک متخصصان و کارشناسان از مفهوم مشارک متفاوت اما نزدیک به هم است. در اغلب تعاریف مشارکت، بر مسأله شرکت در عمل تصمیمگیری به عنوان یک رکن اساسی تأکید شده است اما در خصوص سایر جنبههای آن اتفاق نظر وجود ندارد. در مجموع، در تعاریف، ماهیت و محتوای مشارکت وحدتنظر بهچشم نمیخورد. به گونهای که بسیاری از نویسندگان به ناممکن بودن ارائه تعریفی جهانشمول از مشارکت معتقدند. مروری بر تعاریف مشارکت میتواند ما را به سمت تعریفی جامع یاری دهد (رضادوست و همکاران، 1388: ٩٩). با توجه به اینکه نظریه واحدی که بتواند بحث مشارکت اجتماعی و عوامل مؤثر بر آن را تبیین نماید وجود ندارد، در پژوهش حاضر از یک چارچوب نظری ترکیبی به تفکیک متغیرهای مستقل تحقیق برای تبیین رابطه این متغیرها با میزان مشارکت اجتماعی استفاده شده است که در زیر به آنها اشاره میشود:
در میان عناصری که بر مشارکت اثر میگذارد دین نقش مهمی دارد. دین یکی از عوامل سازنده کارکردهایی است که مشارکت اجتماعی نیز به نوعی آنها را داراست. «افراد بر حسب دین و مذهبی که دارند ممکن است منشأ مشارکت باشند، مانند حضور و فعالیت در امور مساجد، تکایا، کلیساها و اماکن مذهبی و زیارتی» (الوانی و شیروانی، 1380: 13). حتی به گفته وبر[8]: «مذهب میتواند شبکه اعتمادی در بین افراد ایجاد کند که برای روابط تجاری و مبادله اقتصادی نیز ضروری است» (فوکویاما[9]، 1379: 153). این اعتماد خود زمینهساز مشارکت بیشتر است. ایوانز[10] نیز بر نقش فعالیتها و مناسک دینی در بهبود کنشهای متقابل افراد در پیوند و اعتماد آنها به یکدیگر تأکید میکند و معتقد است که رفتار دینی با سایر مومنان، دوستان و اعضای خانواده میتواند گامی برای ایجاد مشارکت اجتماعی تلقی شود (ایوانز، 1379 :165-162).
راجرز[11] از نظریهپردازانی است که به رابطه بین تقدیرگرایی و مشارکت اشاره مینماید. وی در تحلیل خود بر ویژگیهای فردی، روانی و انگیزشی تأکید میکند و معتقد است که از لحاظ روانی باید نوعی آمادگی برای پذیرش تغییرات نو و جدید در افراد وجود داشته باشد. وی معتقد است که عناصری چون انگیزهها، ارزشها و وجهنظرها - در قالب خردهفرهنگ دهقانی- عناصر اصلی و کلیدی برای فهم رفتار به شمار میآیند. به نظر او عناصر خردهفرهنگ دهقانی، عناصری هستند که مانع نوآوری و پذیرش تغییرات در جوامع میشوند و بهتعبیری مانع تجدد، نوسازی و همچنین مشارکت نیستند (موسوی، 1384: 304). راجرز ویژگیهایی را برای خرده فرهنگ دهقانی بر میشمرد که از آن جمله تقدیرگرایی[12] است. وی تقدیرگرایی را به درجهای از درک فرد نسبت به نداشتن توانایی در مورد کنترل آینده تعریف کرده است (ازکیا، 1374 : 59). او معتقد است افراد در مورد کنترل حوادث آتی دارای وجه نظرهایی نظیر بیارادگی، بدگمانی، تسلیم، بردباری، نرمش و گریز هستند و در نتیجه روحیه تقدیرگرایی در میان آنان یکی از عواملی است که مانع پذیرش نوسازی، تغییر و در نهایت مانع مشارکت میشود.
یکی دیگر از متغیرهای تأثیرگذار بر مشارکت اجتماعی، اعتماد اجتماعی است. کلمن معتقد است اعتماد «قدرت عمل کردن را تسهیل میکند». علاوه بر آن، وی اعتقاد دارد که اعتماد در متن کنشهای انسانی نمود پیدا میکند، به خصوص آن دسته از کنشها که جهتگیری آنها معطوف به آینده است. نکته قابل توجه این است که اعتماد به طور ضمنی پیششرط اصلی مشارکت در رابطه بر هم کنشی شمرده میشود (کلمن[13]، 1377: 297). پاتنام اعتماد را یکی از مؤلفههای اصلی سرمایه اجتماعی میداند که به مشارکت به طور متقابل وابسته است. به نظر وی اعتماد از زندگی گروهی پدید میآید و در همان زمان، امکانات خودجوش را برای شکلگیری و تشکیل انجمنها فراهم میسازد (Putnam, 1995:65). پاتنام عقیده دارد که اعتماد، مشارکت را تسهیل میبخشد و هر چه سطح آن در جامعه بالاتر است، احتمال مشارکت نیز بیشتر است و مشارکت نیز متقابلاً اعتماد بیشتری ایجاد میکند. راجرز نیز در نظریه خرده فرهنگ دهقانی خود، به عواملی اشاره میکند که وجود آنها تجدد و مانع مشارکت میگردد که از آن جمله، نبود اعتماد متقابل در روابط شخصی است. به نظر راجرز یکی از ویژگیهای مهم جوامع سنتی، نبود اعتماد متقابل، بدگمانی و حیلهگری در روابط با یکدیگر است. هرچند که از نظر ردفیلد، ممکن است در این رابطه، استثنایی وجود داشته است (Redfield, 1930:126). ولی در مجموع از نظر راجرز وجود این خصیصه در افراد مانع مشارکت میگردد.
از دیگر متغیرهای تأثیرگذار میتوان به انسجام هنجاری اشاره کرد. به نظر کلمن آنچه سبب مبادله و مشارکت در اجتماعات مختلف میشود، انسجام هنجاری است که با ضمانتهای اجرایی همراه است و سبب تقویت اعتماد میشود (کلمن، 1377: 288). چلبی نیز نظم اجتماعی را مبتنی بر انسجام هنجاری اجتماعی میداند. هنجارهایی که امکان پیشبینی رفتار دیگران را میسر میسازند و زمینه همکاری و مشارکت افراد را با یکدیگر فراهم میآورند و در مجموع، به همبستگی اجتماعی منجر میشوند. از نظر وی، اعتماد اجتماعی یکی از مشخصههای همبستگی اجتماعی است که پیوند نزدیکی با عناصر نظم اجتماعی دارد (چلبی، 1375: 53) و همانطور که پیشتر گفتیم، اعتماد اجتماعی یکی از پیششرطهای مشارکت اجتماعی است.
در باب تأثیر بیگانگی اجتماعی بر مشارکت اجتماعی، ملوین سیمن[14] نوعی تیپشناسی را ارائه میدهـد که عبـارت است از: 1- احسـاس بیقدرتی؛ 2- بیمعنایی یا احساس بیمعنایی؛ 3- بیهنجـاری یا احسـاس نابهنجـاری؛ 4- احسـاس انـزوای اجتـماعی؛ 5- بیگانگی از خویشـتن و 6- بیگانگی فرهنگی.
بهنظر سیمن، اندیشه ناتوانی رایجترین کاربرد را در متون موجود دارد. احساس بیقدرتی یا ناتوانی، عبارت است از احتمال و یا انتظار متصوره از سوی فرد در قبال بیتأثیری عمل خویش و یا تصور این باور که رفتار او قادر به تحقق و تعیین نتایج مورد انتظار نیست و وی را به هدفی که بر اساس آن کنش او تجهیز شده است رهنمون نیست (محسنیتبریزی، 1370: 68). اگر افراد احساس کنند که کنش آنها در ساختن دنیای آنها بیهوده است و احساس بیقدرتی به آنها دست دهد، هرگز وارد مشارکت و مباحثه نمیشوند. این که افراد وارد مشارکت میشوند و در ساختن دنیای خود مشارکت میکنند، به سبب ایناست که این فرض را با خود دارند که مباحثه و مشارکت آنها تأثیری در ساختن دنیای خودشان دارد. اگر افراد احساس کنند که مشارکت آنها فایدهای ندارد و احساس بیقدرتی کنند، وارد کنش مشارکتی نمیشوند (سفیری و صادقی، 1388: 1). علاوه بر آنها، مرتون[15] نیز معتقد است وقتی جامعه کلاً بر فرد کنترل داشته است فرد احساس نوعی بیقدرتی خواهد کرد؛ زمانی که هدف و هنجار از دید فرد پوچ و بیمحتواست، وی احساس جدایی و انزوای اجتماعی میکند و زمانی که ارزشها و هنجارهای اجتماعی را نپذیرد دچار احساس بیهنجاری میشود. به نظر مرتون، هر سه جنبه بیگانگی؛ یعنی احساس بیقدرتی، انزوا و بیهنجاری در مجموع و یا بهصورت منفرد در فرد میتواند تظاهر کند. وی منبع این بیگانگی را شرایط آنومیک معرفی میکند و معتقد است که شرایط آنومی اثرات متفاوتی بر افراد با توجه به موقعیتهای مختلفی که آنها در ساختار اجتماعی اشغال کردهاند میگذارد (محسنیتبریزی، 1370: 62–59) و تنها در صورتی که فرد دچار کنش انزواگرا شود در مسائل پیرامون خود مشارکت نمیکند.
کوئن[16] در مورد تأثیر پایگاه اجتماعی- اقتصادی افراد بر مشارکت معتقد است که معمولاً هر چه طبقه اجتماعی بالاتر است احتمال مشارکت و درگیری در فعالیتهای اجتماعی نیز بیشتر است. به نظر وی «سطح مشارکت فعال در کلوپها و باشگاههای محلی، انجمن شهری، انجمن خانه و مدرسه و سازمان سیاسی در میان اعضای طبقات پایین جامعه، کمتر است» (محسنیتبریزی، 1370: 185). هانتینگتون و نلسون نیز در زمینه رابطه پایگاه اجتماعی-اقتصادی و مشارکت معتقدند که کسب پایگاههای اجتماعی بالاتر، در فرد احساس قدرت و نگرشهای معطوف به قدرت تأثیر نهادن بر تصمیمگیریهای دستگاه عمومی را ایجاد میکند و این عوامل ذهنی در مجموع میتواند مشوق مشارکت در فعالیتهای اجتماعی- سیاسی است (رضایی، 1375: 55). دوایتدین[17] نیز به موضوع مشارکت افراد توجه کرده است و با استفاده از سه مفهوم بیقدرتی، بیهنجاری و انزوای اجتماعی، رفتار رأیدهندگان را تحلیل میکند. او به این نتیجه میرسد که این سه مفهوم بر رفتار مشارکتی افراد اثر میگذارد و این سه مفهوم خود، متأثر از پایگاه اجتماعی هستند (محسنی تبریزی، 1370: 48).
استفاده از وسایل ارتباط جمعی از متغیرهای دیگری است که بر مشارکت اثر میگذارد. ژانکازنو[18] از نظریهپردازانی است که درباره اثر وسائل ارتباط جمعی و مشارکت نظر داده است. وی درباره جامعهشناسی وسایل ارتباط جمعی میگوید: «هر قدر میزان استفاده مخاطب از رسانه بیشتر است، نشاندهنده این است که مشارکت اجتماعی وی بیشتر خواهد بود» (الفت، 1383: 128). لرنر[19] همدلی افراد را سبب تقویت مشارکت اجتماعی میداند و معتقد است که شهرنشینی، سواد و مشارکت رسانهای که در آن جامعه سریع به سمت تولید روزنامه و نشریات و شبکه رادیویی و تلویزیونی در مقیاس وسیع سوق پیدا میکند در تعامل متقابلند. گسترش نهادهای اجتماعی سبب افزایش فعالیت افراد در جامعه میشود و از نظر روانی، شخصیت مدرن در مقایسه با شخصیت سنتی مشارکت بیشتری دارد (فولادیان و رمضانی فرخد، 1387: 76).
فرضیات تحقیق بر اساس چارچوب و مدل نظری تحقیق، بدین صورت تدوین شده است:
- بین میانگین میزان مشارکت اجتماعی در دانشآموزان مدارس دولتی و غیر انتفاعی تفاوت وجود دارد.
- بین میانگین میزان مشارکت اجتماعی دانشآموزان دختر و پسر تفاوت وجود دارد.
- بین پایگاه اجتماعی-اقتصادی و میزان مشارکت اجتماعی دانشآموزان در مدارس دولتی و غیر انتفاعی رابطه وجود دارد.
- بین میزان استفاده از رسانه و میزان مشارکت اجتماعی دانشآموزان در مدارس دولتی و غیر انتفاعی رابطه وجود دارد.
- بین اعتماد اجتماعی و میزان مشارکت اجتماعی دانشآموزان در مدارس دولتی و غیر انتفاعی رابطه وجود دارد.
- بین دینداری و میزان مشارکت اجتماعی دانشآموزان در مدارس دولتی و غیر انتفاعی رابطه وجود دارد.
- بین بیگانگی اجتماعی و میزان مشارکت اجتماعی دانشآموزان در مدارس دولتی و غیر انتفاعی رابطه وجود دارد.
- بین تقدیرگرایی و میزان مشارکت اجتماعی دانشآموزان در مدارس دولتی و غیر انتفاعی رابطه وجود دارد.
- بین میزان انسجام هنجاری و میزان مشارکت اجتماعی دانشآموزان در مدارس دولتی و غیر انتفاعی رابطه وجود دارد.
نمودار 1- مدل تحلیلی رابطه متغیرهای تحقیق
نمودار 1 مدل تحلیلی رابطه متغیرهای تحقیق را نشان میدهد. در سمت چپ مدل، متغیرهای زمینهای نمایش داده شده است و در قسمت میانی، متغیرهای مستقلی که از نظریات تحقیق استخراج شدهاند و در سمت راست متغیر وابسته تحقیق که مشارکت اجتماعی است قرار دارند.
مطالعه حاضر، به لحاظ اجرا از نوع پیمایشی، از نظر زمانی، مقطعی، به لحاظ ماهیت، کاربردی و به لحاظ وسعت، پهنانگر است. جمعیت آماری تحقیق را کلیه دانشآموزان مدارس دولتی و غیر انتفاعی در زمان مطالعه تشکیل میدهند که بر اساس آمار اخذ شده از اداره کل آموزش و پرورش یزد در سال 1391، تعداد کل دانشآموزان مدارس دولتی 7421 نفر و تعداد کل دانشآموزان مدارس غیر انتفاعی 3290 نفر است.
برای برآورد حجم نمونه ابتدا مطالعهای مقدماتی روی 30 نفر از دانشآموزان مدارس دولتی و غیر انتفاعی بهصورت جداگانه انجام گردید تا واریانس صفت مورد مطالعه (میزان مشارکت اجتماعی) مشخص گردد و سپس با استفاده از فرمول کوکران با سطح اطمینان 95 درصد و دقت احتمالی 5 درصد، حجم نمونه برای دانشآموزان مدارس دولتی 310 نفر و برای دانشآموزان مدارس غیر انتفاعی 332 نفر مشخص گردید. در این پژوهش، از روش نمونهگیری طبقهای و خوشهای به صورت ترکیبی استفاده شد.
ابزار مورد استفاده در این مطالعه، از پرسشنامه است. پرسشنامه پس از احراز اعتبار و پایایی آن در مراحل مقدماتی تحقیق، برای جمعآوری دادههای مورد نیاز در مرحله نهایی استفاده شد. بههمین منظور، سعی شد گویههایی که متغیرهای تحقیق را میسنجند از گویههای تحقیقات پیشین استخراج شوند و یا برای انتخاب بهترین گویهها برای متغیرهای جدید از نظرات محققان و استادان دیگر کمک گرفته شود. سپس در نهایت، یکبار دیگر پرسشنامه تدوین شده به اساتید و متخصصان نشان داده شد و از نظرات آنها برای تصحیح پرسشنامه استفاده گردید. بنابراین اعتبار تحقیق حاضر از نوع محتوایی است. در بین متغیرهای مستقل تحقیق، دینداری، میزان استفاده از وسایل جمعی، اعتماد اجتماعی، بیگانگی اجتماعی، تقدیرگرایی، انسجام هنجاری، پایگاه اقتصادی- اجتماعی و مشارکت اجتماعی سازه بودند.
دینداری: دینداری عبارت است از پذیرش تمام یا بخشی از عقاید، اخلاقیات و احکام دینی بهنحوی که شخص دیندار خود را ملزم به تبعیت و رعایت از این مجموعه بداند» (افشانی، 1385: 105). گلاک و استارک[20] برای میزان دینداری ابعاد مختلفی (مناسکی، دانشی، عاطفی، پیامدی و اعتقادی) را مطرح کردهاند. محققان مختلفی طیف گلاک و استارک را درباره دینداری به شکل بومی در آوردهاند. برای سنجش میزان دینداری برای هر یک از ابعاد فوق، پنج گویه در پرسشنامه گنجانده شد که از این گویهها در تحقیق افشانی (1385) نیز استفاده شده است.
وسایل ارتباط جمعی: وسایل ارتباط جمعی، مجموع فنون، ابزار و وسایلی است که از توانایی انتقال پیامهای ارتباطی حسی و یا اندیشهای در یک زمان به شمار بسیاری از افراد و به خصوص در فواصل زیاد برخوردارند (بیرو[21]، 1366: 219). برای سنجش این متغیر از پاسخگو پرسیده شد: از وسایل ارتباط جمعی زیر تا چه اندازه استفاده میکنید؟ 1) اینترنت؛ 2) تلویزیون؛ 3) رادیوهای خارجی؛ 4) رادیوهای داخلی؛ 5) روزنامه و مجلات و 6) ماهواره.
تقدیرگرایی: فرهنگ جامعهشناسی آکسفورد، برای واژه تقدیرگرایی این تعریف را ارائه کرده است: «تقدیرگرایی نظامی از عقاید است که هر چیز را در نهایت تعیینشده میداند و از آن با تلاش و کوشش و دانش نمیتوان اجتناب ورزید و باید صرفاً بهصورت یک واقعیت غیر قابل اجتناب زندگی پذیرفته شود. این پدیده تا حدی مورد غفلت جامعهشناسان است. اگر چه اغلب تقدیرگرایی بهعنوان یک خصیصه فقر، بیماریهای مزمن و افکار بیمار شناخته میشود. برای مثال اسکار لوئیس[22] مدعی است که تقدیرگرایی خصوصیت مرکزی فرهنگ فقر است؛ همانگونه که در تز کارگر مطیع مدعی شده است. کیت پارسل[23] استدلال میکند که رفتار زنان در کارهایشان به وسیله یک رویکرد تقدیری به زندگی صورت میگیرد و بهوسیله جامعهپذیری جنسی و وضعیت زیستی رشد مییابد و بهخصوص به وسیله شرایط محیطی طبقه و کار دستی کارگران زن تقویت میگردد» (رفیعی، 1382 : 11). برای سنجش این متغیر 7 گویه در پرسشنامه گنجانده شده است.
اعتماد اجتماعی: به نظر زتومپکا، اعتماد، فرهنگی است که به صورت پویا از زمان گذشته شروع شده و در زمانهای حال و آینده تولید و بازتولید میگردد و فرآیندی مداوم، مستمر و تمامنشدنی است. او در سببشناسی این فرهنگ و ظهور آن، به عوامل مستقل سطح خرد و کلان اشـاره میکند. در سـطح کلان عوامل ساختاری دوگانه (که بهنوعی متضاد هم هستند) از قبیل: 1) چسبندگی هنجاری و در مقابل آن آنومی هنجاری؛ 2) ثبات نظم اجتماعی و در مقابل آن تغییرات بنیادی؛ 3) شفافیت سازماندهی اجتماعی و در مقابل آن پوشیدگی و پنهانکاری سازماندهی اجتماعی؛ 4) آشنابودگی و در مـقابل آن غریبگـی محیـط تعـامل افراد و 5) مسؤولیتپذیری سایر افراد و نهادها و در مقابل بیمسؤولیتی و خودرأیی افراد را مطرح میکند. در سطح خرد نیز به کنشگران اشاره دارد که خود دارای دو بعد است؛ در بعد اول به ویژگیهای شخصیتی افراد و در بعد دوم، به سرمایه جمعی و شخصی افراد اشاره میکند که این سرمایه نه با خصوصیات شخص افراد بلکه به چیزی که از جامعه در اختیار آنهاست اشاره دارد (Sztompka, 1991:119-131). اعتماد اجتماعی در چهار بعد (اعتماد نهادی، اعتماد محیطی، اعتماد تعمیم یافته و اعتماد بینشخصی) سنجیده شد. برای سنجش میزان اعتماد اجتماعی برای هر یک از ابعاد فوق، چهار گویه در پرسشنامه گنجانده شد که این گویهها در تحقیق افشانی و همکاران (1389) و افشانی و همکاران (1391) نیز استفاده شده است.
انسجام هنجاری: این مفهوم که توسط زتومپکا مطرح میشود یکی از عوامل ساختاری تعیین کننده در میزان اعتماد است و بدین معناست که هنجارها (اخلاق، آداب و رسوم و قوانین) تا چهحدی توسط افراد جامعه رعایت میشوند و در مقابل آنومی دورکیم[24] مطرح میشود. هرچه قدر این هنجارها رعایت شدند و ضمانت اجرایی کافی داشتهاند انسجام هنجاری بیشتر است (کاظمیجغناب، 1381: 92). برای سنجش این متغیر، از هفت گویه استفاده گردید که این گویهها در تحقیق کاظمیجغناب (1381) نیز استفاده شده است.
بیگانگی اجتماعی: بیگانگی و ابعاد آن نظیر بیقدرتی، بیمعنایی، بیهنجاری، انزوای اجتماعی، بیگانگی فرهنگی و بیگانگی از خود، یکی از پدیدههای اجتماعی است که در اکثر فرهنگها به عنوان یک معضل و مسأله اجتماعی شناخته شده است. ملوین سیمن با دیدگاه روانشناختی نسبت به بیگانگی نگریسته است و اساس دیدگاهش بر شش مؤلفه بیقدرتی، بیمعنایی، بیهنجاری، انزوای اجتماعی، بیگانگی فرهنگی و بیگانگی از خویشتن استوار است (Seeman, 1965:353). محققان مختلفی از نظر سیمن برای سنجش بیگانگی اجتماعی بهره گرفتند. در این پژوهش برای سنجش میزان بیگانگی برای هر یک از ابعاد فوق، سه گویه در پرسشنامه گنجانده شد که از این گویهها در تحقیق محسنیتبریزی (1381) نیز استفاده شده است.
پایگاه اجتماعی- اقتصادی: صرفنظر از نامهای گوناگونی همچون موقعیت طبقاتی یا منزلت اجتماعی که بدان میدهند، یکی از مهمترین و کاربردیترین متغیرهای مستقل در تحلیل رفتارها، ایستارها و عقاید افراد و موقعیت آنها در سلسله مراتب اجتماعی است (فردرو، 1378: 31). برای سنجش این متغیر، محققان از گویهها و سؤالات مختلفی استفاده میکنند. در این پژوهش برای سنجش پایگاه اجتماعی - اقتصادی، میزان درآمد خانواده، محل سکونت و سطح تحصیلات والدین از پاسخگویان پرسیده شد.
متغیر اصلی این تحقیق، مشارکت اجتماعی است. مشارکت از نظر لغوی به معنی شرکت کردن است. مشارکت، نوعی رفتار با مردم است که آنان را قادر میسازد تا بر حوادث مؤثر بر زندگیشان تأثیر قاطع بگذارند. به همین خاطر باید از آزادی کامل و از جمله حق اظهار نظر برخوردارند و دارای اهمیت و ارزش تلقی شوند. مشارکت یک حرکت آگاهانه، فعال، آزاد و با مسؤولیت است. با توجه به این که امروزه در مباحث توسعه، انسان، محور است، طبعاً مشارکت او در امور مربوط به خود بیش از پیش مطرح میشود (تقوی، 1384: 34). دو شکل اصلی مشارکت اجتماعی، مشارکت رسمی و مشارکت غیر رسمی است. مشارکت رسمی به معنی مشارکت در سازمانها، انجمنها و باشگاههای مختلف رسمی است. مشارکت غیر رسمی در برگیرنده دو نوع مشارکت اتفاقی و پایدار است: مشارکت اتفاقی شامل مشارکت در فعالیتهای گروهی با فواصل نامنظم است، مثل همکاری با خیریههایی که برای کمک به محرومان و افراد خاص عمل میکنند. مشارکت پایدار شامل مشارکت قاعدهمند و فعالیت در گروههایی است که نسبتاً دائمی و همیشگی هستند مثل خیریههای دائمی، گروههای دائمی جوانان و دوستان قدیمی و گروههای هنری و مذهبی (پناهی و پزدان پناه، 1383: 71).
برای سنجش این متغیر از دانشآموزان خواسته شد تا نظرات خود را درباره گویههای زیر اعلام کنند: 1) چهقدر در مراسم عزای همسایگان و هممحلهایها شرکت میکنید؟ 2) چهقدر در مراسم جشن همکلاسیهای خود شرکت میکنید؟ 3) چهقدر علاقه دارید با خانواده خود به گردش بروید؟ 4) چهقدر در رفع مشکلات درسی همکلاسیهای خود شرکت میکنید؟ 5) چهقدر به شرکت در مراسم عزاداری مذهبی در مسجد محله خود تمایل دارید؟ 6) چهقدر به برپایی مراسم مذهبی در مدرسه خود علاقه دارید؟ 7) چهقدر به برپایی مراسم مذهبی در محله خود کمک میکنید؟ 8) چهقدر تمایل دارید با دوستان و همکلاسیهای خود به گردش دستهجمعی بروید؟ 9) چهقدر علاقه دارید در مهمانیهای فامیلی شرکت کنید؟ 10) چهقدر علاقه دارید در مهمانیهای دورهای همکلاسیهایتان شرکت کنید؟ 11) چهقدر در رفع مشکلات همکلاسیهای خود شرکت میکنید؟ 12) چهقدر علاقه دارید در جشن نیکوکاری شرکت کنید؟ 13) چهقدر تمایل دارید به افراد زلزلهزده کمک کنید؟ 14) چهقدر تمایل به شرکت در طرح اکرام ایتام دارید؟ 15) چهقدر تمایل دارید در گردهماییهایی که از طرف مسؤولان مدرسه برگزار میشود، شرکت کنید؟ 16) چهقدر علاقه دارید در جلسات فرهنگی، اجتماعی که در مدرسه برگزار میشود، شرکت کنید؟ 17) چهقدر تمایل دارید داوطلبانه، در اجرای مراسم صبحگاه شرکت کنید؟ 18) چهقدر تمایل دارید به صورت داوطلبانه، جزء انتظامات مدرسه شوید؟ 19) چهقدر تمایل دارید داوطلبانه، در تدارکات جشنهای مدرسه شرکت نمایید؟ 20) چهقدر تمایل دارید داوطلبانه، در بخشهای فرهنگی مدرسه (فرزانگان، بسیج و...) شرکت نمایید؟ 21) چهقدر تمایل دارید در جشنوارهها شرکت کنید؟
در مجموع مشارکت اجتماعی با 21 گویه در طیف 5 قسمتی (کاملاً مخالف تا کاملاً موافق) مطرح گردید. برای سنجش پایایی، از تکنیک هماهنگی درونی گویهها استفاده گردید. ضریب آلفای محاسبه شده برای سازه مشارکت اجتماعی (901/0)، اعتماد اجتماعی (81/0)، انسجام اجتماعی (833/0)، تقدیرگرایی (703/0) و بیگانگی اجتماعی (744/0) نشانگر قابل قبول بودن دقت سنجش و در نتیجه قابل اعتماد بودن آن است. با استفاده از نرمافزار آماری SPSS، برای آزمون فرضیات از آزمونهای ضریب همبستگی پیرسون، تی و رگرسیون استفاده شده است.
یافتههای تحقیق در دو بخش توصیفی و استنباطی گزارش میگردد:
براساس اطلاعات جدول 1، 3/48 درصد (310 نفر) از پاسخگویان در مدارس دولتی و 7/51 (332 نفر) در مدارس غیر انتفاعی مشغول به تحصیل هستند. از این تعداد، 4/51 درصد (330 نفر) دختر و 6/48 درصد (312 نفر) پسر هستند.
جدول 1- توزیع فراوانی پاسخگویان بر حسب نوع مدرسه و جنس
نوع مدرسه |
تعداد |
درصد |
جنس |
تعداد |
درصد |
دولتی |
310 |
3/48 |
دختر |
330 |
4/51 |
غیرانتفاعی |
332 |
7/51 |
پسر |
312 |
6/48 |
جمع |
642 |
100 |
جمع |
642 |
100 |
همچنان که در جدول 2 مشاهده میگردد، 9/34 درصد (224 نفر) از دانشآموزان، پایه اول، 9/24 درصد (160 نفر) پایه دوم، 5/24 درصد (157 نفر) پایه سوم و 7/15 درصد (101 نفر) پایه چهارم هستند. نمای سنی پاسخگویان 16 و حداقل و حداکثر سن موجود در نمونه مورد بررسی به ترتیب 14 و 19 است. جدول 2 نشان میدهد میزان مشارکت 4/16 درصد (105 نفر) از دانشآموزان پایین، 7/65 درصد (422 نفر) متوسط و 9/17 درصد (116 نفر) بالاست.
جدول 2- توزیع فراوانی پاسخگویان بر حسب پایه تحصیلی، سن و میزان مشارکت
پایه |
تعداد |
درصد |
آماره سن |
مقدار |
میزان مشارکت اجتماعی |
|||
سطح |
دامنه |
تعداد |
درصد |
|||||
اول |
224 |
9/34 |
نما |
16 |
پایین |
48-21 |
105 |
4/16 |
دوم |
160 |
9/24 |
انحراف معیار |
042/0 |
متوسط |
77-49 |
422 |
7/65 |
سوم |
157 |
5/24 |
حداقل |
14 |
بالا |
105-78 |
116 |
9/17 |
چهارم |
101 |
7/15 |
حداکثر |
19 |
جمع |
105-21 |
642 |
0/100 |
جمع |
642 |
0/100 |
دامنه تغییرات |
5 |
میانگین: 00/63 |
انحرافمعیار: 269/16 |
آمارههای توصیفی متغیرهای تحقیق در جدول 3 گزارش شده است:
ﺟﺪول 3- آمارههای توصیفی متغیرهای تحقیق
متغیر |
تعداد گویه |
دامنه امتیازات نظری |
حداقل نمره |
حداکثر نمره |
میانگین |
انحرافمعیار |
بهرهمندی از رسانه |
6 |
36-6 |
6 |
26 |
71/16 |
830/4 |
اعتماد |
22 |
110-22 |
24 |
85 |
80/46 |
744/9 |
دینداری |
15 |
75-15 |
18 |
60 |
04/46 |
800/6 |
انسجام هنجاری |
8 |
40-8 |
12 |
35 |
63/17 |
016/6 |
بیگانگی |
22 |
110-22 |
30 |
102 |
98/58 |
403/10 |
تقدیرگرایی |
7 |
35-7 |
7 |
32 |
36/19 |
753/4 |
مشارکت اجتماعی |
21 |
105-21 |
24 |
100 |
00/63 |
269/16 |
با توجه به دامنه امتیازات به لحاظ نظری، میتوان وضعیت متغیرهای بهرهمندی از رسانه، اعتماد اجتماعی و انسجام هنجاری را در وضعیت پایینتر از متوسط و نامطلوب ارزیابی کرد ولی وضعیت متغیرهای دینداری، بیگانگی اجتماعی، تقدیرگرایی و مشارکت اجتماعی در وضعیت بالاتر از متوسط و مطلوب است.
برای سنجش میزان مشارکت اجتماعی در بین دانشآموزان از آزمون تی تکنمونهای استفاده شده است که خروجی آن در جدول 4 منعکس شده است:
جدول 4- خروجی آزمون تی تک نمونهای برای سنجش میزان مشارکت اجتماعی دانشآموزان
مدرسه |
تعداد |
میانگین |
انحرافمعیار |
t |
درجهآزادی |
سطحمعنیداری |
مدارس دولتی |
310 |
92/64 |
412/16 |
059/2 |
309 |
040/0 |
مدارسغیرانتفاعی |
332 |
21/61 |
953/15 |
240/2 |
331 |
042/0 |
کل |
642 |
63 |
269/16 |
005/0 |
641 |
996/0 |
از آنجا که دامنه امتیازات گویههای مشارکت اجتماعی از 21 تا 105 است، میانگین دامنه مزبور 63 است لذا میانگین مشارکت اجتماعی نمونه مورد مطالعه با 63 به عنوان میانگین نظری میزان مشارکت اجتماعی مقایسه شده است. جدول 4 نشان میدهد که میانگین مشارکت اجتماعی در مدرسه دولتی به طور معنیداری بیشتر از حد متوسط (92/64) و در مدرسه غیر انتفاعی به طور معنیداری کمتر از حد متوسط (21/61) شده است ولی در مجموع، میانگین مشارکت دانشآموزان تفاوت معنیداری از حد متوسط ندارد (996/0 =Sig).
برای سنجش تفاوت مشارکت اجتماعی در بین دانشآموزان مدارس دولتی و غیر انتفاعی و جنس دانشآموزان در هر دو نوع مدرسه از آزمون تی استفاده شده است که خروجی آن در جدول 5 منعکس شده است:
جدول 5- آزمون تی برای مقایسه میزان مشارکت اجتماعی در گروههای مختلف
متغیر |
گروهها |
میانگین |
t |
سطحمعنیداری |
مدارس |
دولتی |
92/64 |
898/2 |
004/0 |
غیرانتفاعی |
21/61 |
|||
جنس |
دختر |
47/62 |
855/0 |
393/0 |
پسر |
57/63 |
|||
جنس در مدارس دولتی |
دختر |
78/64 |
174/0 |
862/0 |
پسر |
44/65 |
|||
جنس در مدارس غیرانتفاعی |
دختر |
76/59 |
528/1 |
127/0 |
پسر |
44/62 |
خروجی جدول 5 نشان میدهد که میانگین میزان مشارکت اجتماعی دانشآموزان مدارس دولتی به طور معناداری بیشتر از دانشآموزان مدارس غیر انتفاعی شده است (004/0Sig =) ولی تفاوت معنیداری بین مشارکت اجتماعی در کل و به تفکیک مدارس بین دانشآموزان دختر و پسر وجود ندارد.
برای بررسی رابطه سایر متغیرهای مستقل تحقیق با میزان مشارکت اجتماعی و با توجه به اینکه این متغیرها در سطح فاصلهای اندازهگیری شدهاند، از آزمون ضریب همبستگی پیرسون استفاده شده است که نتایج این آزمونها در جدول 6 گزارش شده است:
جدول 6- ماتریس همبستگی مرتبه صفر بین متغیرهای مستقل با مشارکت اجتماعی
|
مشارکت |
پایگاه |
بهرهمندی از رسانه |
اعتماد |
دینداری |
بیگانگی |
تقدیرگرایی |
پایگاه |
*100/0- |
|
|
|
|
|
|
بهرهمندی از رسانه |
***233/0 |
***236/0 |
|
|
|
|
|
اعتماد |
***248/0 |
041/0 |
034/0- |
|
|
|
|
دینداری |
***393/0 |
***209/0- |
075/0- |
***279/0 |
|
|
|
بیگانگی |
***300/0- |
026/0 |
061/0 |
***329/0- |
***304/0- |
|
|
تقدیرگرایی |
046/0 |
021/0- |
008/0 |
032/0- |
047/0 |
*093/0 |
|
انسجام هنجاری |
**127/0 |
*102/0- |
*086/0- |
***393/0 |
***265/0 |
069/0- |
048/0 |
همانگونه که در جدول 6 ملاحظه میشود، بین استفاده از وسایل ارتباط جمعی، اعتماد اجتماعی، دینداری و انسجام هنجاری و میزان مشارکت اجتماعی دانشآموزان رابطه مستقیم و معنادار وجود دارد و بین میزان بیگانگی اجتماعی و پایگاه اجتماعی- اقتصادی (بهجز مدارس دولتی) با میزان مشارکت اجتماعی دانشآموزان رابطه معکوس و معناداری وجود دارد اما بین تقدیرگرایی و میزان مشارکت اجتماعی آنها رابطه معناداری وجود ندارد.
در ادامه از رگرسیون چندگانه با روش گامبهگام برای بررسی تأثیر متغیرهای مستقل معنادار بر مشارکت اجتماعی استفاده شده است.
جدول 7- رگرسیون چندگانه برای سنجش اثر متغیرهای مستقل بر میزان مشارکت اجتماعی
متغیرهای مستقل |
بتا |
سطح معنیداری |
پایه تحصیلی |
378/0- |
000/0 |
دینداری |
297/0 |
000/0 |
استفاده از وسایل ارتباط جمعی |
243/0 |
000/0 |
بیگانگی اجتماعی |
144/0- |
000/0 |
پایگاهاجتماعی- اقتصادی |
126/0- |
000/ |
اعتماداجتماعی |
087/0 |
008/0 |
متغیرهای پایه تحصیلی، دینداری، استفاده از وسایل ارتباط جمعی، بیگانگی اجتماعی، پایگاه اقتصادی- اجتماعی و اعتماد اجتماعی همبستگی معنیداری با میزان مشارکت اجتماعی دارند.
تحلیل مسیر
برای تعیین چگونگی تأثیر مستقیم و غیر مستقیم متغیرهای مستقل بر متغیر وابسته از تحلیل مسیر استفاده شده است.
جدول 8- اثرات مستقیم و غیر مستقیم متغیرهای مستقل بر میزان مشارکت اجتماعی دانشآموزان
متغیرهای مستقل |
نوع اثر |
کل |
|
مستقیم |
غیرمستقیم |
||
پایه تحصیلی |
378/0- |
ــــ |
378/0- |
دینداری |
297/0 |
068/0 |
365/0 |
استفاده وسایل ارتباط جمعی |
243/0 |
ــــ |
243/0 |
بیگانگی |
144/0- |
ــــ |
144/0- |
پایگاهاجتماعی-اقتصادی |
126/0- |
ــــ |
126/0- |
اعتماداجتماعی |
087/0 |
ــــ |
087/0 |
جدول 9- ضریب همبستگی چندگانه و ضریب تبیین متغیرهای مستقل
Adjusted R square |
R square |
R |
414/0 |
419/0 |
648/0 |
از مجموع متغیرهای وارد شده در معادله رگرسیون، شش متغیر مستقل تأثیر معنیداری بر متغیر وابسته داشتهاند. از بین متغیرهای باقیمانده در مدل رگرسیون، پایه تحصیلی، دینداری و میزان استفاده از وسایل ارتباط جمعی در مجموع بیشترین تأثیر را بر میزان مشارکت اجتماعی داشتهاند. با استفاده از واریانس ترکیب خطی متغیرهای مستقل میتوان بیش از 41 درصد از واریانس میزان مشارکت اجتماعی را توضیح داد. مابقی تغییرات متغیر وابسته به دلیل پیچیدگی متغیر وابسته تحقیق؛ یعنی میزان مشارکت اجتماعی و همچنین به حساب نیامدن برخی از متغیرهایی است که بر این متغیر تأثیرگذار هستند.
نمودار 2- مدل مسیر رابطه متغیرهای مختلف با میزان مشارکت اجتماعی
همانطور که در مدل تحلیل مسیر مشاهده میشود، پایه تحصیلی (387/0- = β) بیشترین تأثیر را بر مشارکت اجتماعی دارد. دومین متغیر، تأثیرگذار دینداری (297/0=β) و رسانه، سومین متغیر تأثیرگذار بر مشارکت اجتماعی (243/0=β) است؛ به عبارت دیگر، افرادی که به میزان بیشتری از رسانههای جمعی استفاده میکنند و همچنین افرادی که از سطح بالاتری از دینداری برخوردارند مشارکت اجتماعی بالاتری دارند. از طرف دیگر، دانشآموزان پایههای تحصیلی بالاتر (متوسطه دوم) در مقایسه با دانشآموزان پایههای تحصیلی پایینتر (متوسطه اول) مشارکت اجتماعی پایینتری دارند.
در بحث مبانی نظری و تحقیقات پیشین در رابطه با مشارکت اجتماعی و متغیرهایی که با آنها در ارتباطند، مشخص گردید که عوامل مختلفی بر مشارکت اجتماعی تأثیر میگذارند. در این قسمت به بحث در مورد برخی از این متغیرهای اثرگذار بر میزان مشارکت اجتماعی پرداخته میشود.
نتایج تحقیق حاضر حاکی از آن بود که میانگین میزان مشارکت اجتماعی در دانشآموزان مدارس دولتی بیش از متوسط و در دانشآموزان مدارس غیر انتفاعی کمتر از حد متوسط است. دامنه امتیازات گویههای مشارکت اجتماعی از 105-21 بود و میانگین نظری که میانگین مشارکت اجتماعی نمونه مورد مطالعه با آن مقایسه شد برابر 63 است. نتیجه این مقایسه این است که میانگین مشارکت اجتماعی در نمونههای مدارس دولتی بزرگتر ولی در مدارس غیر انتفاعی کوچکتر از میانگین نظری است و تفاوت بین میانگین نمونه و میانگین نظری در نمونههای مورد بررسی معنیدار است. همچنین میانگین میزان مشارکت کل دانشآموزان 63 - یعنی برابر میانگین نظری به دست آمد.
نتیجه دیگر،وجود رابطه معنادار معکوس بین پایگاه اجتماعی-اقتصادی دانشآموزان مدارس غیر انتفاعی و کل دانشآموزان با مشارکت اجتماعی و رابطه نداشتن پایگاه اجتماعی- اقتصادی با مشارکت اجتماعی دانشآموزان مدارس دولتی است. این نتایج با نتایج پژوهش محسنیتبریزی (1382)، نوروزی و بختیاری (1388) و علیپور و همکاران (1388) همسو نیست. کوئن، هانتینگتون و دوایتدین[25] نیز معتقد به وجود رابطه مستقیم و مثبت بین پایگاه اجتماعی- اقتصادی با مشارکت هستند؛ در حالیکه نتایج این پژوهش گواه بر وجود رابطه منفی بین پایگاه اجتماعی- اقتصادی با مشارکت است. در این مورد میتوان گفت در مدارس غیر انتفاعی بیشتر محیط رقابتی و نمرهمحور وجود دارد و دانشآموزان به سمت فردگرایی گرایش بیشتری پیدا میکنند.
بین استفاد از رسانه و میزان مشارکت دانشآموزان، چه در مدارس دولتی چه در مدارس غیر انتفاعی، رابطه معنادار و مستقیم وجود دارد، این نتیجه با نتایج پژوهش محسنیتبریزی (1382) و جهان و همکاران (1390) هماهنگ و همسو است. کازنو[26] (به نقل از الفت، 1383) از نظریهپردازانی است که در مورد رابطه وسایل ارتباط جمعی و مشارکت نظر داده، معتقد است هر قدر میزان استفاده مخاطب از رسانه بیشتر است، مشارکت اجتماعی وی بیشتر خواهد بود. لرنر (1964) نیز معتقد است افزایش استفاده از وسایل ارتباط جمعی مانند: روزنامه و نشریات، شبکه رادیویی و تلویزیونی سبب گسترش نهادهای اجتماعی و بالطبع سبب افزایش مشارکت و فعالیت افراد در جامعه میشود. بنابراین نتایج این پژوهش همسو با نظرات کازنو و لرنر است. پیشنهاد میشود اصحاب رسانه با ساختن برنامههایی در زمینه مشارکت، به خصوص در برنامههای کودک و نوجوان به الگوسازی برای نوجوانان مبادرت کنند.
از دیگر نتایج این پژوهش، وجود رابطه معنادار بین میزان اعتماد اجتماعی و میزان مشارکت دانشآموزان دولتی، غیر انتفاعی و کل دانشآموزان است که با نتایج پژوهش قدیمی (1386)، سفیری و صادقی (1388) و نوزری و بختیاری (1388) همسو است. کلمن (1377) اعتماد را یکی از پیششرطهای اساسی مشارکت معرفی میکند. پاتنام اعتماد را یکی از مؤلفههای اصلی معرفی میکند که به مشارکت به طور متقابل وابسته است. وی معتقد است که اعتماد، مشارکت را تسهیل میکند و هر اندازه سطح اعتماد بالاتر رود، احتمال مشارکت نیز بیشتر است و این دو متقابلاً بر هم اثر میگذارند (Putnam, 1995). راجرز (بهنقل از موسوی، 1384) در نظریه خرده فرهنگ دهقانی خود معتقد است در جوامع سنتی نبود اعتماد متقابل در روابط شخصی، مانع مشارکت افراد میشود و در جوامعی که اعتماد به هر شکل وجود داشته است احتمال مشارکت بیشتر خواهد بود.
از دیگر نتایج این پژوهش آن است که رابطه معنادار و مستقیمی بین میزان دینداری با میزان مشارکت اجتماعی کل دانشآموزان، دانشآموزان مدارس دولتی و دانشآموزان غیر انتفاعی وجود داشته است. الوانی و شیروانی (1380) معتقدند دین و مذهب میتواند منشأ مشارکت افراد باشد، مانند حضور و فعالیت افراد در امور مساجد، تکایا، کلیساها و اماکن مذهبی و زیارتی. همچنین وبر (به نقل از فوکویاما، 1379) معتقد است مذهب شبکه اعتمادی در بین افراد ایجاد میکند که این به نوبه خود به مشارکت منجر میشود، ایوانز (1379) نیز رفتار دینی را گامی برای ایجاد مشارکت اجتماعی معرفی میکند. در مجموع میتوان گفت نتایج پژوهش حاضر با نظرات این نظریهپردازان همسو است؛ لذا توصیه میشود مدارس از ظرفیت دینداری دانشآموزان به خصوص برای برپایی مراسم صبحگاه و قرآنخوانی، مشارکت در مسابقات قرآنی و احکام استفاده نمایند تا مشارکت برای دانشآموزان امری نهادینه شود.
بین میزان بیگانگی اجتماعی و میزان مشارکت اجتماعی کل دانشآموزان، دانشآموزان مدارس دولتی و غیر انتفاعی، رابطه معنادار و معکوسی وجود دارد. این نتیجه با پژوهشهای سفیری (1388) و زکی (1388) همسو است. سیمن (1966) معتقد است که اگر افراد دچار بیگانگی اجتماعی شوند و احساس کنند که کنش آنها در ساختن دنیای آنها بیهوده است و احساس بیقدرتی به آنها دست دهد، هرگز وارد مشارکت و مباحثه نمیشوند. اگر افراد احساس کنند که مشارکت آنها فایدهای ندارد، وارد کنش مشارکتی نمیشوند. ماری لوین[27] (به نقل از محسنیتبریزی، 1375) نیز با اشاره به تیپولوژی سیمن معتقد است گروههای کم درآمد جامعه، بیشتر احساس بیقدرتی میکنند و کمتر مشارکت دارند. مرتون (به نقل از محسنیتبریزی، 1370) معتقد است انسانها در شرایط متفاوت کنشهای متفاوتی از خود بروز میدهند. وی همچنین معتقد است وقتی جامعه کلاً بر فرد کنترل داشته است، فرد احساس نوعی بیقدرتی خواهد کرد و هدف و هنجار از دید وی پوچ و بیمحتوا میشود و تنها در صورتی دچار انزوا شود در مسائل پیرامون خود شرکت نمیکند. در هر صورت نتایج پژوهش حاضر با نظر این سه نظریه پرداز همجهت و همسو است؛ بنابراین پیشنهاد میشود مدارس با ایجاد جو دوستانه و برگزاری اردوهای مدرسهای برای گسترش این جو، بیگانگی اجتماعی را کاهش دهند و سبب افزایش مشارکت در بین دانشآموزان شوند.
بین انسجام هنجاری و مشارکت اجتماعی دانشآموزان دولتی، دانشآموزان غیر انتفاعی و دانشآموزان کل مدرسه رابطه معناداری وجود دارد. کلمن (1377) معتقد است آنچه سبب مبادله در اجتماعات مختلف میشود، انسجام هنجاری است که با ضمانتهای اجرایی همراه است و سبب تقویت اعتماد میشود. چلبی (1375) نیز نظم اجتماعی را مبتنی بر انسجام هنجاری میداند. هنجارهایی که امکان پیشبینی رفتار دیگران را میسر میسازند و زمینه همکاری و مشارکت افراد را با یکدیگر فراهم میآورند و در مجموع، به همبستگی اجتماعی منجر میشوند. از نظر وی اعتماد اجتماعی یکی از مشخصههای همبستگی اجتماعی است که پیوند نزدیکی با عناصر نظم اجتماعی دارد و اعتماد اجتماعی سبب شکلگیری مشارکت اجتماعی میشود.
با توجه به اهمیت زیادی که مشارکت برای افراد یک جامعه به ویژه نسل جوان هر جامعه دارد پیشنهاد میشود مدارس با استفاده از بروشورها، روزنامههای دیواری و... فرهنگ مشارکت را در بین دانشآموزان به ویژه دانشآموزان مدارس غیر انتفاعی رواج دهند.
معلمان نیز از افراد تأثیرگذار هستند که دانشآموزان، از آنها الگو برداری میکنند، لذا پیشنهاد میشود معلمان با رفتار خود دانشآموزان را به مشارکت در کلاس ترغیب کنند.
متصدیان آموزش و پرورش میتوانند با گنجاندن مطالب درسی با محتوای مشارکت، به گسترش فرهنگ مشارکت در بین دانشآموزان بپردازد.
از آنجا که بین استفاده از وسایل ارتباط جمعی و مشارکت رابطه معناداری در بین دانشآموزان مدارس دولتی و غیر انتفاعی به دست آمد، پیشنهاد میشود اصحاب رسانه با ساختن برنامههایی در زمینه مشارکت، به ویژه در برنامههای کودک و نوجوان به الگوسازی برای نوجوانان مبادرت کنند.
با توجه به رابطه معنادار دینداری و مشارکت اجتماعی، توصیه میشود مدارس از ظرفیت دینداری دانشآموزان به ویژه برای برپایی مراسم صبحگاه و قرآنخوانی، مشارکت در مسابقات قرآنی و احکام استفاده نمایند تا مشارکت برای دانشآموزان امری عادی تلقی شود.
با توجه به رابطه معنادار و معکوس بین بیگانگی اجتماعی دانشآموزان و مشارکت اجتماعی پیشنهاد میشود مدارس با ایجاد جو دوستانه و برگزاری اردوهای مدرسهای برای گسترش این جو، بیگانگی اجتماعی را کاهش و سبب افزایش مشارکت در بین دانشآموزان شوند.
با توجه به رابطه معنادار و مستقیم بین اعتماد اجتماعی و مشارکت اجتماعی، مدارس میتوانند با ایجاد فضای صمیمی اعتماد دانشآموزان را نسبت به یکدیگر افزایش دهند و این افزایش اعتماد سبب افزایش مشارکت در بین دانشآموزان شود.
با توجه به اینکه این پژوهش در شهر یزد صورت گرفته، پیشنهاد میشود در سایر شهرها و استانها نیز انجام شود تا امکان مقایسه بین شهرها و استانها به لحاظ عوامل مؤثر بر مشارکت اجتماعی فراهم آید.
بیشتر پژوهشهای انجام گرفته در رابطه با مشارکت اجتماعی از جمله پژوهش حاضر مقطعی است و گرچه پژوهش مقطعی کارکردهای متعددی دارد اما نیاز است تا با یک فواصل زمانی، این پژوهشها تکرار شوند تا روند تغییرات مشارکت اجتماعی در بین افراد و عوامل تأثیرگذار بر آن دقیقتر شناسایی شود. این به نوبه خود میتواند مددی برای مسؤولان ذیربط باشد تا با داشتن چشماندازی از آینده، به سیاستگذاریهای مناسب بپردازند.
اکثریت قریببهاتفاق پژوهشهایی که در زمینه مشارکت انجام گرفته از نوع پیمایشی و کمی است؛ لذا پیشنهاد میشود در زمینه شناسایی عوامل مؤثر بر مشارکت، پژوهشهای کیفی چون فراتحلیل انجام گیرد تا تمام عوامل مؤثر بر مشارکت و مبانی نظری مشارکت که از نظر پژوهشگران بررسی شده است شناخته و مشخص شود.
در این پژوهش تعدادی از متغیرهای تأثیرگذار بر مشارکت اجتماعی بررسی شده که در مجموع توانسته است بیش از 41 درصد از تغییرات میزان مشارکت اجتماعی دانشآموزان را تبیین؛ لذا پیشنهاد میشود پژوهشگران دیگر ضمن بررسی متغیرهای معنادار این پژوهش، به بررسی متغیرهای دیگر که بر مشارکت اثر میگذارند نظیر نوگرایی، عامگرایی، آیندهنگری و.... بپردازند.
از آنجا که این پژوهش صرفاً در یک جامعه آماری (یزد) صورت گرفته است باید این محدودیت مورد نظر قرار گیرد و در تعمیم نتایج احتیاط لازم به عمل آید.
[4] Atal & Evin
[5] birou Allen
[6] Midgely
[7] Maddo & et al.
[8]Weber
[9]Fukuyama
[10]Evans
[11]Rogers
[12].Fatalism
[13]Colman
[14]Seeman
[15]Morton
[16] Cohen
[17]. Dwight Dean
[18]. Jean Cazneuve
[19]Lerner
[20] Glock & Stark
[21] Birou
[22]Oscar Lewis
[23]Kate Parcel
[24]Durkheim Anomie
[25] Cohen, Huntington, Dwight Dean
[26]Cazeneuve
[27]Marie Levine