نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
1 کارشناس ارشد علومسیاسی دانشگاه فردوسی مشهد، ایران
2 دانشیار، گروه علومسیاسی دانشگاه فردوسی مشهد، ایران
3 استادیار، گروه علوماجتماعی دانشگاه فردوسی مشهد، ایران
چکیده
کلیدواژهها
موضوعات
عنوان مقاله [English]
نویسندگان [English]
Introduction
Fundamental rights include members of the community is making this declaration that enables it to rely on setting up against the government, to resist the Fundamental rights barrier against totalitarianism and government allows one to deliberate interference in their social lives.
Fundamental rights in the definition of "fundamental rights in the main means of the organization and the creation of peaceful coexistence between factors of power and freedom in any political community". But what creator of this ability among members of the community is not it as a series of laws passed under the guise of the constitution, but it is the awareness. So what is important, the people of the community of these rights because what led to the Fundamental rights, awareness of the people's rights. The basic premise of awareness and the realization of the rights of the basis of the real action. Lack of awareness members of society, the rights of agents of backwardness society and underlies the dictatorship and repression of a nation and the people of the community as a result of being caught in a cycle of poverty, ignorance and violence. But we must note that this vacuum in the form of a variety of variables and theorists as the Creator and enhancing awareness of the introduction of rights:
A group of theorists, social capital due to the fact that a large amount of information with low - cost in control is a factor affecting the awareness of the law. Parsons believes extremist public attitudes in the fields of politics and religion is conducive to the spread of the world's nose. Presence in the public domain as well as lead to a person familiar with the views of others. The use of mass communication through the concepts of finding hidden training as a person.
Material & Methods
The purpose of this study, the survey method, the first step in the level of awareness of the fundamental human rights and in the next step is to identify factors affecting. Demographic research, all male and female students at the University of Ferdowsi Mashhad. Sample volume with the formula of sampling Cochrane 400 people.
In this study, political , social capital variables tolerance , religious tolerance in the public domain , media, education in the underlying variables age, gender , marital status , socio - economic base and levels of education , as the independent variables . To measure the awareness of the Fundamental rights, citing the constitution of the Islamic Republic of Iran, with the questionnaire: indicators of human dignity, justice, equality, freedoms, citizenship rights and duties ruler.
Discussion of Results & Conclusions
The results awareness of the fundamental rights represents an unaware of their basic rights, particularly in connection with the government, which is represented by the power of the people. Awareness of basic rights in the community, lack proper conditions is an average of 37 of the100; but it must be factors underlie and affecting search awareness:
Social capital, the most influential factor has been identified in central extent, with a view to that of a structural equation in that social capital increase to raise awareness of rights, and on the other hand, an average of this variable in Central limit, from the fact that one of the reasons for the low level of awareness of the fundamental rights, the displeasure of social capital. Two other variables affecting also aware of the rights of religious tolerance and political as well as social capital lacks the desirability and are necessary to possess an average of 45 of the 100 for religious tolerance and 57 of the 100 for political tolerance, in the middle. The situation for the presence of two variables in the public domain and the use of the media is another and these two variables with an average of 38 and 39 of the 100, among the lowest average variables are investigated. So low awareness of the basic rights in inappropriate and the lack of independent variables affecting the amenities. Among the most important results of this study, there is a difference between the awareness of basic rights dimensions. Among the six dimensions, a rift exists: on the one hand, of human dignity, social justice and equality, all of the above average of 100 and 45 are on the other side of the dimensions of civil rights and freedoms, the governor's duties, all with an average of 100 near 30. The situation is two points: 1. the downfall combination awareness of the fundamental human rights due to be the second dimension. 2. The second dimension and more people are living in the dark and inappropriate these dimensions to lack of proper relationship with the ruling power.
If we want use dual open society - closed society, in which feature open society that awareness and political freedoms of its bodies , and the government is accountable , and that closed society in which human individuality with hanging concepts such as national unity is ignored and the government does not need to transparency , should the results of this research align perfectly with a closed society in this society even basic rights and the rule of law and not to support the members of society and limiting the circle of the government's performance , but as a pretext to limit the behavior of citizens and the raising of totalitarianism , the government is used.
کلیدواژهها [English]
مقدمه و بیان مسأله
همزمان با توجه اندیشمندان در دهههای پایانی قرن بیستم به موضوع توسعه اجتماعی، نظرها به سمت این مسأله معطوف شد که برای سرعت بخشیدن به روند دموکراسی و بالا بردن حس همکاری در میان اعضای جامعه، باید دانش افراد را نسبت به حقوق را افزایش داد زیرا از جمله شاخصهای مهم برای سنجش میزان دموکراسی در یک جامعه، مسأله وجود آگاهی از حقوق در آن جامعه است. آگاهی نداشتن افراد جامعه از حقوق خود از عوامل عقبماندگی جامعه و زمینهساز استبداد و سرکوب یک ملت و در نتیجه گرفتار شدن افراد جامعه در چرخه فقر، جهل و خشونت است (مهدوی و میرزا پور، 1388 :30). آگاهی از حقوق به فرد اجازه دخالت آگاهانه در سرنوشت خود را میدهد و به احقاق حقوق و زندگی بهتر برای فرد و دیگر اعضای جامعه منجر میشود (شیانی و داوودوندی، 1389 :38).
همچنان که هابرماس یادآور شده است هرچند حقوق اساسی دارای پایهای حقوقی است اما نمیتوانیم از جنبهای که به اتصال حقوق و سیاست منجر میشود، چشمپوشی کنیم (Habermas, 1989:196). متن قوانین اساسی همه کشورها نشان میدهد اصولی با عنوانهایی همچون حقوق اساسی، حقوق پایه، حقوق بنیادین، حقوق بشر، آزادیهای مدنی، آزادیهای فردی و آزادیهای همگانی، به حقوق و آزادیهای فردی اختصاص یافته است. در تعریف حقوق اساسی آورده شده است: «حقوق اساسی در معنای اصلی عبارت است از سازماندهی و ایجاد همزیستی مسالمتآمیز بین عوامل قدرت و آزادی در هر جامعه سیاسی» (هاشمی، 1382:192). این حقوق، مجموعهای از حقوق طبیعی است که از خصلت عالی انسان ناشی میشود و قانونگذار در تدوین قوانین، حق سلب یا محدود کردن آن را ندارد و دولتها نیز نباید مانعی در مقابل آن ایجاد کنند (سراجی، 1388:145). در تعریف دیگری نیز آمده است حقوق اساسی، حقوقی است که افراد با استناد بدان از خود در برابر دولت، دفاع میکنند؛ به بیان دیگر، این حقوق، حقوق آزادی از دولت است (Butt & et al., 2000:9).
آنچه اهمیت دارد و به اجرایی شدن حقوق اساسی منجر میشود، آگاهی افراد جامعه از این حقوق است؛ پیشفرض اصلی این است که آگاهی از حقوق، مبنای عمل و تحقق واقعی آن است (شیانی، 1381:69). باید توجه داشت که آگاهی از حقوق اساسی است که به فرد اجازه میدهد تا در زندگی اجتماعی خود دخالت آگاهانه داشته است و وی را به شخصی فعال تبدیل میکند که ماحصل آن، پاسخگو شدن نهادهای اجتماعی است. افراد جامعه زمانی بیشتر از منافع موجود سود خواهند برد که فعال هستند و منفعل بودن و ایفای نقش مصرفکننده، بهرهمندی آنها را کاهش میدهد (پورعزت و همکاران، 1389:8). بدون آگاهی، هیچ تغییری در زمینه تسهیل ارتباط صحیح ملت و دولت مشاهده نخواهد شد و شرایط مناسب برای مشارکت افراد در سرنوشت سیاسی-اجتماعی خویش فراهم نمیشود و حتی قانون به عنوان عاملی در بروز و نهادینگی حقوق، بدون آگاهی افراد جامعه تحققپذیر نیست (ربانی و همکاران، 1385:87).
اهمیت آگاهی از حقوق اساسی به این سبب است که شناخت حقوق اساسی، برای ایجاد و گسترش بسترهای جامعه مدنی اهمیت بسیاری دارد؛ به بیان دیگر، اعضای جامعه هنگامی مجال مشارکت واقعی و آگاهانه را در عرصههای مختلف مییابند که نسبت به حقوق خود، آگاهی داشتهاند و به آن عمل نمایند (کلدی و پوردهناد، 1391:35)؛ بنابراین میتوان اهمیت آگاهی از حقوق اساسی را اینگونه بیان کرد که برای پاسخگو کردن دولت، بازداشتن آن از دستاندازی در امور خصوصی افراد و به طور کلی مسدود کردن منافذ استبداد که از مهمترین دغدغههای اندیشمندان علم سیاست در طول تاریخ است، مفهوم جامعه مدنی[1] مطرح گردیده است. این مفهوم، حامی مردم و حقوق آنها در برابر قدرت دولت است و پاسخگویی دولت، ایجادحق اظهار نظر برای شهروندان[2]، قانون مداری و... را که در کنار هم مفهوم حکمرانی خوب[3] را تشکیل میدهند، به ارمغان میآورد (ساعی و همکاران، 1390:64). حال آنچه پایهای اساسی برای شکلدهی و تقویت جامعه مدنی است، آگاهی مردم از حقوق خود است (FRA, 2011:3).
اما باید در نظر داشت که گرچه آگاهی افراد از حقوق خود عاملی اساسی در هرگونه دگرگونی و خواست عمومی به شمار میآید و این آگاهی به معنای صفت شخص یا گروه اجتماعی است و دلالت بر باخبری کامل از اوضاع و احوال مسائل جاری در یک حوزه خاص دارد (شیانی و داوودوندی، 1389:45) اما خودبهخود و بدون پشتوانه حادث نمیشود و متغیرهای مختلفی میتوانند در ایجاد آن مؤثرند. هدف این پژوهش بررسی میزان آگاهی افراد از حقوق اساسی خود و عوامل مؤثر بر آن است.
تحقیقات انجام گرفته در حوزه آگاهی از حقوق در جامعه ایران، حاکی از نامطلوب بودن وضعیت آن در ایران است (ذکائی، 1380؛ احمدی، 1383؛ آراسته و همکاران، 11389؛ نوروزی و گلپرور، 1390؛ محمدی و تبریزی، 1390؛ هزارجریبی و امانیان، 1390؛ شریفی و اسلامیه، 1391؛ شهبازی و ابراهیمی، 1392)، اهمیت انجام تحقیق برای شناسایی عوامل مؤثر بر آگاهی از حقوق اساسی مشخص میشود. همچنین، از آنجا که دانشجویان قشر ممتازی در جامعه هستند و در شکلدهی به آگاهی سایر اقشار مردم نقش مهمی را بر عهده دارند، بررسی میزان آگاهی در میان آنان، ضروری به نظر میرسد.
نظریهپردازان مختلفی از دیدگاههای گوناگون، انواع حقوق اعضای جامعه را بررسی کردهاند و آن را تقسیمبندی نمودهاند. مهمترین این تقسیمبندیها به طور اجمال بررسی شده است:
مارشال اولین اندیشمندی است که مباحث حقوق را به طور مدون وارد جامعهشناسی کرد (نش[4]، 1390:191). وی معتقد است در جامعه مدرن سه نوع حقوق وجود دارد: مدنی، سیاسی و اجتماعی. حقوق مدنی متشکل از آزادیهای فردی است؛ حقوق سیاسی، حق مشارکت در اجرا و اعمال قدرت سیاسی را شامل میشود و حقوق اجتماعی به حق طبیعی فرد برای بهرهمند شدن از حداقل استاندارد رفاه اقتصادی و امنیت مربوط میشود (Marshall, 1964:19-21). این حقوق شامل مزایای بهداشتی و درمانی، تأمین اجتماعی در صورت بیکاری، تعیین حداقل دستمزد و... است (نش، 1390:192؛ گیدنز، 1383:342).
تالکوت پارسونز با تأثیرپذیری از مارشال، به عضویت کامل افراد در جامعه اشاره کرده است و آن را «اجتماع جامعهای[6]» مینامد. بر اساس نظریه کنش پارسونز که مبتنی بر چهار خرده نظام و چهار تکلیف کارکردی است، میتوانیم حقوق افراد جامعه را به چهار بخش سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و مدنی تقسیم کنیم. این تقسیمبندی بر تلقی پارسونز از خرده نظام اجتماع جامعهای متکی است. به اعتقاد پارسونز مطالعه این خرده نظام، موضوع جامعهشناسی و حقوق است و قوانین و نهادهای حقوقی، کاملترین شکل آنها هستند (توسلی، 1380:250).
برایان ترنر[7]
ترنر با انتقاد از مارشال، برخورداری از حقوق را شامل دو فرایند میداند: 1- فرایند برخورداری: که از طریق باز تخصیص منابع، موجب دستیابی شهروندان به منابع و امکانات جامعه میگردد؛
2- فرایند محرومیت: که از طریق ساخت هویت مشترک، دیگران را از مزایای حقوق موجود در جامعه محروم میسازد (روشه[8]، 1391:50).
ترنر بر این عقیده است که عضویت در جامعه ملی علاوه بر ایجاد فرصت حقوقی، هویت فرهنگی خاصی را برای فرد و گروه ایجاد میکند (Turner, 2008:27). این همان مفهومی است که در مورد «سیاست هویت» مطرح میشود؛ بنابراین وقتی متفکران علوم سیاسی از شهروند یا اعضای جامعه ملی سخن میگویند، منظورشان نحوه دسترسی به منابع اقتصادی و سیاسی است (کوزر[9]، 1386: 108).
ترنر سه نوع حقوق را شناسایی میکند: 1-حقوقاقتصادی:مربوطبهنیازهایاساسیبرایمسکنوغذا؛ 2-حقوقفرهنگی:شاملدسترسیبهرفاهوتحصیلات و 3-حقوقسیاسی:مربوطبهآزادیهایفردیومشارکتدردستگاههایسیاسی(Turner, 1990:191).
دارندورف اساس کار خود را بر تمایز بین دو نوع حقوق افراد بنا مینهد:
1-حقوقاولیهیااساسی:کهدربرگیرندهحقوقبشر،حقوقمدنیوپیامدهایدموکراتیکآنهاست و
2-حقوقثانویه:کهشاملحقوقاجتماعیاستوبهمردمتاآنجااختیارمیدهدکهبتوانندازحقوقاساسیخوداستفادهکنند(شیانی، 1384:52).
دارندورف معتقد است در جامعه مدرن، مجموعه حقوق و فرصتهای نابرابر فراتر از نوشتههای قوانین و اساسنامههای حقوقی است و باید در حوزههای اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی محقق شود. تفاوت میان حقوق برابر و موقعیتهای نابرابر و فرصتهای انتخاب و فرصتهای واقعی، پیچیده و مبهم است (عیدی، 1386:12).
وی در تحلیل ابعاد حقوق، میگوید هر شهروند چهار حق دارد:
1- مدنی: به شیوه زندگی شهروندان که معمولاً در راستای اهداف آزادمنشانه جامعه است، اشاره دارد (فالکس[12]، 1381:133)؛ 2- سیاسی: بهطور عمده، شامل حق رأی و مشارکت سیاسی شهروندان است؛ 3- اجتماعی – اقتصادی: به ارتباط بین افراد در یک موقعیت اجتماعی و همچنین به مشارکت در یک فضای باز سیاسی اشاره دارد و 4- فرهنگی یا گروهی: به ارزشهای حاکم در هر جامعه که اعضا بر اساس آن با یکدیگر ارتباط برقرار میکنند، اشاره دارد (منوچهری و نجاتی حسینی، 1385:2).
تقسیمبندی مورد استفاده در این تحقیق
در این پژوهش یکی از جامعترین تقسیمبندیهای انواع حقوق اساسی که توسط آژانس حقوق اساسی اتحادیه اروپا انجام گرفته است، مبنا قرار گرفته است و از پنج بُعد آن استفاده شده است که عبارتند از:
کرامت انسان: شأن انسان بهمثابه انسان بودن وی و ممنوعیت تبعید و شکنجه و تجسس و... در زندگی انسانها.
آزادیها: اختیار افراد در انتخاب مسایلی چون مذهب، عقاید، احزاب، شغل و... .
برابری: یکسان بودن همه در برابر قانون و برخورداری از حقوقی چون تأمین اجتماعی، آموزش و پرورش، برابری زنان و مردان و... .
عدالت: دربرگیرنده جنبههای قضایی حقوق اساسی است و مواردی چون برابری در امر قضاوت، حقوق فرد در صورت بازداشت و... را شامل میشود.
شهروندی: جنبههای سیاسی حقوق اساسی را شامل میشود، مانند تشکیل اجتماعات، تشکیل راهپیمایی، حق رأی، حق دسترسی به اسناد و.... .
همچنین، در این پژوهش با توجه به اصول موجود در قانون اساسی، بعد دیگری به نام وظایف حکمران نیر مطرح شد که مواردی چون وظیفه کمیسیون اصل 90، حق بازرسی اموال مسؤولان و... را در بر میگیرد.
نظریات مطرح درباره آگاهی از حقوق
آگاهی به معنای صفت شخص یا گروه اجتماعی است که دلالت بر باخبری کامل از اوضاع و احوال مسایل در یک حوزه خاص دارد (آقابخشی، 1376:31)؛ اما آنچه اهمیت دارد کیفیت آگاهی است که به نسبت قابلتوجهی بر حسب افراد متفاوت است؛ یعنی برخی نسبت به دیگران آگاهترند. چه چیزی سبب این امر میشود؟
از آنجا که آگاهی را شکل به عرصه عمل رسیده اطلاعات تعریف کردهاند، هرچه فرد اطلاعات بیشتری درباره یک موضوع خاص، بهطور مثال حقوق خود، داشته است، به همان میزان آگاهی بیشتری نیز دارد. اگر دسترسی آسان به اطلاعات قابل اعتماد وجود داشته است، آگاهی افراد از حقوق خود به طور مداوم بهبود مییابد (CEC, 2004:5). سؤال اصلی اینجاست: چه عواملی این توانایی را دارند تا اطلاعات و به تبع آن، آگاهی فرد را درباره حقوق خود افزایش دهند؟
در پاسخ به این سؤال نیز نظریات مختلفی ارائه شده است:
سرمایه اجتماعی عبارت است از: «مجموعهای هدفمند و ساختیافته از کنش میان اعضای یک گروه یا جامعه که هنجارها و قاعدههای مختص خود را داراست و تعقیب و دستیابی به اهداف مشترک را تسریع بخشیده و هزینههای عمل را کاهش میدهد» (عبدالهی و موسوی، 1386:195). در تعریف دیگر آمده است: مجموعهای هدفمند و ساخت یافته از کنش میان اعضای یک گروه یا جامعه است که هنجارها و قاعدههای مختص خود را داراست (خلیلی، 1387:152). فرض اساسی و مزیت اصلی سرمایه اجتماعی، فراهم آوردن امکان ارزیابی اطلاعات از طریق ایجاد پیوندهای شبکهای[13] است. شبکههای اجتماعی، اطلاعات ارائه شده به شهروندان را به لحاظ کمی و کیفی افزایش میدهد و سبب تغییر نگرش افراد به برون گروه میشود (Robinson, 2010:496)؛ به بیان دیگر، قرار گرفتن در معرض تنوع در شبکهای از روابط اجتماعی، بهطور معمول برای پرورش توسعه مهارتهای شناختی کلیتر لازم است و شرایط را برای استفاده از اصول دموکراتیک انتزاعی در رفتار، فراهم میسازد. تنوع در عقاید و افکار، انگیزه لازم برای کاهش اتکای کامل به اعتقادات و تجدید نظر در موقعیت یا ارزشها و پذیرش نظرات دیگران را مهیا میسازد (Harell, 2010:726).
نظریهپردازان سرمایه اجتماعی، فراهم آوردن اطلاعات درباره موضوعات مختلف را یکی از مهمترین مزیتهای سرمایه اجتماعی برشمردهاند. سرمایه اجتماعی از طریق تقویت هنجارهای مستحکم بده - بستان، تسهیل جریان اطلاعات را ممکن میسازد (پیران و همکاران، 1385:13Putnam, 1993:37; Dwiningrum, 2103:147; (Uzzi & Dunlap, 2005:54;؛ به بیان دیگر، سرمایه اجتماعی ایجاد کننده کانالهای اطلاعاتی است که میزان زمان و سرمایهگذاری مورد نیاز برای گردآوری اطلاعات را کاهش میدهد و از طریق فعل و انفعالات منظم، به خصوص صحبت کردن با دیگران و به اشتراکگذاری و تبادل اطلاعات، مواد و منابع اطلاعاتی در دسترس افراد را گسترش میدهد (Silbey, 2011:5).
بنابراین، فرض اساسی و مزیت اصلی سرمایه اجتماعی، فراهم آوردن امکان ارزیابی اطلاعات از طریق ایجاد پیوندهای شبکهای[14] است. سرمایه اجتماعی منبعی با ارزش را برای کسب اطلاعات فراهم میکند؛ یعنی «کسی که شما میشناسید» بر «آنچه شما میشناسید» اثر میگذارد؛ به عبارتی، با شناخت افراد بیشتر، دانش شما نیز افزایش مییابد. به اعتقاد کلمن، لازمه انجام هر عمل و اقدامی داشتن اطلاعات است ولی جمعآوری این اطلاعات زمانبر و توأم با صرف هزینه بالایی است اما این مسأله را روابط اجتماعی حل میکند (Coleman, 1988:98). در نظر کلمن، امکانپذیر بودن مبادله اطلاعات از طریق کانالهای روابط اجتماعی موجود، یکی از مهمترین اشکال کسب منفعت شخصی است. کنشگران در این حالت میتوانند از شبکههای ارتباطی شخصی خود به عنوان یکی از منابع کسب آگاهی استفاده کنند (Coleman, 1994:310).
سرمایه اجتماعی میتواند نقش بسزایی نیز در آنچه «تسهیم دانش[15]» نامیده میشود، ایفا کند (Shaghaghi & Ghlichlee, 2010:6). تسهیم دانش که به معنی «تعاملات میان فردی گستردهای است که موجب میشود دانش و تجربه بهطور مؤثر و شایستهای توزیع و جذب گردد» (Dermott & O'Dell, 2001:77)، سبب میشود تا آگاهی درباره یک موضوع در میان افراد مختلف گسترش یابد. حال شبکهای که این آگاهی بسیار گسترده را داشته است، سبب میشود این آگاهی با سرعت بالا و در میان افراد بیشتر و با هزینهای بسیار اندک گسترش یابد (الوانی و سید نقوی، 1381: 19؛ آزاد ارمکی و همکاران، 1388: 73؛ (Burt, 1992:230; Burt, 2005:54 اساس نظریه سرمایه اجتماعی بر این است که از طریق عضویت در یک شبکه دوستی و در نتیجه تکرار روابط موجود و پایدار شدن آنها، زمینه مساعدی برای کسب دانش و آگاهی ایجاد شود. تاکنون برخی ابعاد سرمایه اجتماعی و تأثیر آنها بر آگاهی از حقوق بررسی و تأیید شده است: مشارکت اجتماعی (اسکندری، 1386؛ شیانی، 1388؛ پورعزت و همکاران، 1389؛ سبحانی و همکاران، 1392) و اعتماد اجتماعی (شیانی، 1388).
برخی از محققان حضور در انجمنهای داوطلبانه را عاملی مؤثر در افزایش سرمایه اجتماعی معرفی کردهاند؛ زیرا این انجمنها افراد دارای نگرشها و دیدگاههای متفاوت را گرد هم میآورد و سبب میشود تا نگرشهای متفاوت در کنار یکدیگر قرار گیرند و تعارض نظرات کاهش یابد (Putnam, 2000; Paxton, 2004; Pickering, 2006). مشارکت داوطلبانه به فرد اجازه میدهد تا تعهدات خود را به ورای اجتماعات طبیعی (مثل خانواده) تعمیم دهد و بدین ترتیب با اعیان فرهنگی و اجتماعی جامعه به صورتی بیشتر عامگرایانه برخورد نماید (چلبی، 1391: 243).
پارسونز که ارائه دهنده این نظریه است، معتقد است رفتار شهروند، کرداری اجتماعی است که معطوف به انسجام اجتماعی است (توسلی و نجاتی حسینی، 1383:37). وی عقیده دارد آگاهی از حقوق بهوسیله هر فرد، باید در شرایطی که هیچگونه تبعیضی وجود ندارد، محقق گردد؛ بنابراین، آگاهی از حقوق، نیازمند تأمین انواع مختلف منابع و ایجاد فرصتهای مناسب و بازتولید ارزشهای عامگرایانه از یک طرف و نگرش مناسب به این حقوق از سوی دیگر است (هزارجریبی و امانیان، 1390:8). وی با طرح این سؤال که چه چیزی مانع از برخورداری برخی اعضای جامعه از حقوق خود میشود، نظر خود را به سمت اندیشه افراد معطوف میکند و معتقد است ارزشهای فرهنگی حاکم، نقش بسزایی در آگاهی یافتن افراد ایفا میکند. پارسونز بر این عقیده است که وجود نگرشهای تبعیضآمیز بر اساس قومیت و مذهب و... مانع از آن میشود که همه اعضای یک جامعه از حقوق خود آگاه هستند.
متغیرهای الگویی (دوگانه عامگرایی-خاصگرایی)، دو شیوه متفاوت جهتگیری ارزشی در نقشی است که از فرد انتظار میرود در نظام اجتماعی ایفا کند. به نظر پارسونز، متغیرهای الگویی واقعیتهایی هستند که جنبه عمومی دارند و نشان دهنده تأثیر ویژگیهای ساختی یک نظام اجتماعی بر رفتار فرد هستند (ارجمند و همکاران، 1390:13). در نظر پارسونز، افرادی که دارای نگرشهای خاصگرایانه هستند، آگاهی کمتری از حقوق خود دارند و در مقابل، وجود عقاید عامگرایانه در حوزههایی چون نگرشهای سیاسی و مذهبی، سبب خواهد شد تا زمینه برای آگاهییابی افراد، فراهم شود. تساهل سیاسی، طرز تلقیهای سیاسی و جهتگیریهای منفی یا مثبت در برابر واقعیتهای سیاسی هستند. طرز تلقی سیاسی، آمادگی درونی برای انجام عمل به نحوی خاص در برابر پدیدههای سیاسی است، خواه این پدیده یک ایدئولوژی باشد، خواه یک نیرو، مسأله یا امر مرتبط با احزاب و یا افراد سیاسی (بیرو[16]، 1370:10). به همین منوال، تساهل مذهبی به معنی پذیرش سایر عقاید مذهبی موجود در جامعهای است که فرد در آن زندگی میکند؛ به بیان دیگر، یعنی پذیرفتن زندگی در کنار افرادی که عقاید مذهبی متفاوت با عقاید فرد دارند و قائل بودن حق زندگی در جامعه ملی برای همه عقاید مذهبی موجود. تساهل مذهبی، تأثیر مثبت بر آگاهییابی و تعصب مذهبی تأثیر منفی بر آن دارد (Vorster, 2010:205).
یورگن هابرماس در چارچوببندی این نظریه معتقد است که حوزه عمومی عرصهای است که در آن افراد برای مشارکت در مباحث باز و علنی گرد هم میآیند (هولاب[17]، 1386 :26). در چنین حوزهای اصول برابری و امکان دسترسی، اصولی غیر قابل حذف هستند و نتیجه و پیامد گفتگو مهم نیست بلکه مهم این است که روند گفتگو و عقلانیت حاکم بر آن دموکراتیک است (شیانی، 1384:47). وقتی حق گردهمایی و اجتماع با یکدیگر وجود داشته است و در مورد موضوعات روز و مسائل سیاسی گفتگو صورت پذیرد، حوزه عمومی شکل خواهد گرفت (بهرامی، 1381:92).
هابرماس با تمایز قائل شدن بین کنش ابزاری[18]، کنش استراتژیک[19] و کنش ارتباطی[20] و برتری دادن کنش ارتباطی (کرایب، 1378:30)، معتقد است آنچه در حوزه عمومی بااهمیت است و زمینه را برای آگاهی افراد فراهم میسازد، شکل گرفتن کنش ارتباطی میان افراد حاضر در محیط است که سبب میشود تا یک فرد بتواند از اطلاعات سایران استفاده کند و آگاهی خود را از موارد مختلف افزایش دهد.
هابرماس معتقد است اعضای جامعه صرفاً در حوزه عمومی و جامعه مدنی از نقش شهروندی برخوردار خواهند شد. از رهگذر جامعه مدنی، در حوزه عمومی که حد واسط نظام سیاسی و بخشهای خصوصی زندگی است، مسائل مختلف حل خواهند شد. در این حوزهها، افراد مسؤولیتها و حقوق خود را به عنوان شهروند میپذیرند و قادر به بیان نظریهها و عقایدشان میشوند (شیانی، 1381:29). هابرماس حوزه عمومی فعال را فضایی برای گسترش حقوق موجود در جامعه میداند (Habermas, 1996:370). تحقیقات انجام گرفته تأثیر این متغیر را بر آگاهی از حقوق تأیید نمودهاند: (اینانلو، 1384؛ کیانپور، 1385؛ ربانی و همکاران، 1385؛ هزارجریبی و امانیان، 1390؛ سلطانیفر و همکاران، 1390؛ رفیعی، 1390؛ شهبازی و ابراهیمی، 1392؛ حاجزاده و منصوری، 1392).
آگاهی میتواند تحت شرایطی بر اساس یک توانایی خاص به نام «سواد رسانهای» ایجاد شود (جواهری و باقری، 1386: 42). رسانههای دیداری و شنیداری چون رادیو و تلویزیون و نسل جدید رسانهها که به رسانههای فضای مجازی شهرت یافتهاند، ظرفیتها و تواناییهای بسیار گستردهتری برای گسترش آگاهی افراد در تمام سطوح و حوزهها دارند و راه را برای آگاهی از دنیای پیرامون ما هموار میسازند (شیانی و سپهوند، 1392:470)؛ بنابراین آنچه در اینگونه رسانهها روی میدهد، نوعی آموزش و بهتبع آن، آگاهی بخشی به کسانی است که در معرض برنامههای موجود در آنها قرار میگیرند. آنچه این رسانهها انجام میدهند، به دو شکل است: یا مخاطب برای کسب اطلاعاتی خاص به محتوایی رجوع میکند که نام آن را آموزش مستقیم یا روشن مینامند و یا مخاطب بدون تعمد و ناآگاهانه در حین استفاده از محتوایی که در رسانهها ارائه میگردد، به اطلاعات و آگاهیهایی دست مییابد که آن را آموزش غیرمستقیم یا پنهان مینامند (رسولی و زنده بودی، 1390:18). در نظریه کارکردگرایی، مهمترین کارکرد رسانه را انتقال فرهنگ برمیشمارند که میتواند نقش مهمی در فرایند اجتماعی شدن و بالا بردن سطح اطلاعات افراد جامعه ایفا کند (سورین و تانکارد[22]، 1384:452). دانیل لرنر[23] نیز گسترش رسانههای گروهی و آگاهی را از مهمترین عناصر ظهور شخصیتهای جدید قلمداد میکند و به نقش رسانههای جمعی در ظهور آگاهیهای سیاسی و اجتماعی برای پیشرفت کشورهای در حال توسعه تأکید دارد (نیازی و همکاران، 1390: 140).
بنا بر آنچه گفته شد، استفاده از رسانهها سبب خواهد شد که فرد در معرض مجموعهای از آموزشهای پنهان و پیدا قرار گیرد (Haythornthwaite, 2012:2) و از این طریق، زمینه لازم برای آگاهی یافتن در موضوعات مختلف را کسب کند. تحقیقات انجام گرفته، تأثیر این متغیر را بر آگاهی از حقوق تأیید کردهاند: (کیانپور، 1385؛ ربانی و همکاران، 1385، عیدی، 1386؛ مهدوی و میرزاپور، 1388؛ شمسپور، 1389؛ سلطانیفر و همکاران،1390؛ رفیعی، 1390؛ حقیقتیان و فرنام، 1390؛ شهبازی و ابراهیمی، 1392؛ شیانی و سپهوند، 1392؛ حاجزاده و منصوری، 1392)
پژوهشگران |
سال انجام پژوهش |
متغیرهای مورد مطالعه |
ذکائی |
1380 |
انفعال اجتماعی، حاشیهنشینی اجتماعی |
اسکافی |
1386 |
میزان آگاهی سیاسی، جوّ سیاسی خانواده |
شیانی و داوودوندی |
1389 |
آگاهیهای اجتماعی، نگرش سیاسی |
همچنین، متغیرهای زمینهای چون جنسیت، وضعیت تأهل، سن و تحصیلات نیز در تحقیقات مختلف بررسی شدهاند و تأثیرگذاری آنها تأیید شده است: (شیانی، 1381 و 1382؛ کرباسیان و جلائی، 1383؛ غیاثوند، 1383؛ کیانپور، 1385؛ ربانی و همکاران، 1385؛ مهدوی و میرزاپور، 1388؛ فتحی و مختارپور، 1390؛ هزارجریبی و امانیان، 1390؛ محمدی و تبریزی، 1390؛ نوروزی و گلپرور، 1390؛ عنایتی و همکاران، 1391؛ قاسمی و عمرانیان، 1391؛ کلدی و پوردهناد، 1391؛ زیاری و همکاران، 1392).
تحقیقات ذکر شده را میتوان به سه دسته تقسیم کرد: گروه اول تحقیقاتی هستند که با استناد به نظریات حقوق شهروندی و استخراج ابعاد حقوق شهروندی از قانون اساسی، آگاهی از حقوق را بررسی کردهاند. آنچه در این گروه از تحقیقات مغفول مانده است این است که برای سنجش آگاهی، از طیفهای موجود به ویژه لیکرت استفاده کردهاند. حال آنکه آنچه در طیفهای رایج ارزیابی میشود، نظر و رویکرد یک فرد نسبت به یک موضوع است و الزاماً هیچ ربطی به آگاهی افراد در آن موضوع ندارد. گروه دوم، تحقیقاتی هستند که مفهوم شهروند را به کسانی اطلاق کردهاند که در شهر زندگی میکنند و بر خلاف نص قانون که شهروند را تمامی افراد دارای تابعیت کشور میداند، آگاهی از ابعاد حقوق شهروندی را بررسی کردهاند. گروه سوم نیز تحقیقاتی هستند که صرفاً به حقوقی که یک شهروند باید از نهادها و سازمانهای شهری دریافت کند و در قبال آن تکالیفی را به انجام رساند، توجه نمودهاند.
تمایز تحقیق حاضر با دسته اول مطرح شده این است که با عبور از سنجش آگاهی با طیف لیکرت و استخراج گویههایی از متن قانون اساسی و قرار دادن آنها در متن چند سؤال، تلاش شده استتا به سمت سنجش آگاهی از حقوق گام برداشته شود و نه نظرسنجی؛ تمایز با گروه دوم این است که علاوه بر فرا رفتن از نظرسنجی، ساکنانی خارج از محدوده شهر نیز در جامعه مورد مطالعه وجود دارند تا شهروند به تمام ایرانیان اطلاق شود نه تنها شهرنشینان؛ تمایز با گروه سوم نیز بالاترین تمایز است زیرا آگاهی افراد را نسبت به حقوق اساسی خود مورد نظر قرار دادهایم صرفاً نه آگاهی از حقوق اداری را.
چارچوب نظری پژوهش
بنابر آنچه طرح گردید و برای بالا بردن قدرت تبیین، چارچوب نظری در این پژوهش، تلفیقی است: سرمایه اجتماعی به دلیل درگیر کردن فرد در گسترهای از روابط اجتماعی، این امکان را فراهم میسازد که اطلاعات در موضوعات مختلف با هزینه بسیار اندک در اختیار فرد قرار گیرد و زمینه را برای آگاهی یافتن وی از این موضوعات آماده سازد. سرمایه اجتماعی مطلوب نشان از این دارد که شبکه اجتماعی فرد گسترده است و اطلاعات را با کمیت و کیفیت بهتری در اختیار فرد قرار میدهد. بالا رفتن کیفیت و کمیت اطلاعات سبب میشود تا مهارتهای شناختی فرد گسترش یابد و آگاهیهای وی از امور مختلف افزایش یابد. این قضیه در مورد آگاهی از حقوق به عنوان رکنی اساسی از زندگی بشری نیز صدق میکند. حال اگر سرمایه اجتماعی فرد دارای شرایط مناسبی است، جریان اطلاعات نیز سرعت بالاتری دارد و قابلیت تبدیل شدن این اطلاعات به آگاهی نیز افزایش خواهد یافت؛ اما سرمایه اجتماعی تنها متغیر تأثیرگذار بر آگاهی یابی نیست بلکه برای تبیین بهتر باید متغیرهای دیگری را نیز بررسی نمود. پارسونز با تأکید بر تأثیرگذاری محیط فرهنگی بر آگاهی فرد، وجود نگرشهای تبعیضآمیز بر اساس قومیت و مذهب و... را عاملی اثرگذار بر آگاهی یابی بر میشمارد. به نظر پارسونز، افرادی که دارای نگرشهای خاصگرایانه هستند، آگاهی کمتری از حقوق خود دارند و در مقابل، وجود عقاید عامگرایانه در حوزههایی چون نگرشهای سیاسی و مذهبی، سبب خواهد شد تا زمینه برای آگاهی یابی افراد، فراهم شود؛. بنابراین تساهل مذهبی و تساهل سیاسی به عنوان دو عامل مؤثر بر آگاهی یابی انتخاب شدهاند. آنچنان که پارسونز مطرح میکند، افرادی که نتوانند خود را با شرایط اجتماعی موجود در جامعه خود و گروهها و اندیشههای موجود وفق دهند، دارای نگرش خاصگرایانهاند و از اطلاعات خارج از حوزه اندیشه خود، محروم خواهند شد. از سوی دیگر، هابرماس نیز معتقد است حضور در حوزه عمومی که مهمترین ویژگی آن روی دادن کنش ارتباطی است، زمینهساز آگاهی اعضای جامعه از حقوق خود میگردد زیرا در چنین حوزهای اصول برابری و امکان دسترسی، اصولی غیرقابل حذف هستند و بنابراین پیامد گفتگو مهم نیست بلکه مهم این است که روند گفتگو و عقلانیت حاکم بر آن دموکراتیک است. هابرماس حوزه عمومی را فضایی برای گسترش حقوق موجود در جامعه میداند. همچنین باید در نظر داشت که آگاهی میتواند تحت شرایطی بر اساس توانایی خاصی به نام «سواد رسانهای» ایجاد گردد. مهمترین کارکرد رسانه، انتقال فرهنگ است و به همین دلیل میتواند نقش مهمی در فرایند اجتماعی شدن و بالا بردن سطح اطلاعات افراد جامعه ایفا کند؛ بنابراین استفاده از وسایل ارتباط جمعی و در معرض آموزشهای پنهان یا پیدای برنامههای این رسانه قرار گرفتن نیز متغیر دیگری است که به لحاظ نظری انتخاب شده است تا تأثیرگذاری آن بر آگاهی جامعه مورد مطالعه، در کنار سایر متغیرها، ارزیابی شود.
فرضیات
1- با افزایش سرمایه اجتماعی، آگاهی از حقوق اساسی نیز افزایش مییابد.
2- با افزایش میزان حضور در عرصه عمومی، آگاهی از حقوق نیز افزایش مییابد.
3- با افزایش میزان استفاده از وسایل ارتباط جمعی، آگاهی از حقوق نیز افزایش مییابد.
4- با افزایش تساهل سیاسی، آگاهی از حقوق نیز افزایش مییابد.
5- با افزایش تساهل مذهبی، آگاهی از حقوق نیز افزایش مییابد.
6- میان پایگاه اجتماعی- اقتصادی افراد و آگاهی آنها از حقوق اساسی رابطه معناداری وجود دارد.
7- میان سن افراد و آگاهی آنها از حقوق اساسی رابطه معناداری وجود دارد.
8- میان زنان و مردان در آگاهی از حقوق اساسی تفاوت معنادار وجود دارد.
9- میان متأهلان و مجردان در آگاهی از حقوق اساسی تفاوت معنادار وجود دارد.
10- میان افراد در مقاطع تحصیلی مختلف در آگاهی از حقوق اساسی تفاوت معنادار وجود دارد.
جامعه آماری، حجم نمونه و روش نمونهگیری
کلیه دانشجویان دختر و پسر دانشگاه فردوسی مشهد در سال تحصیلی 34-93، جامعه آماری پژوهش حاضر را تشکیل دادهاند. جامعه آماری مشتمل بر حدود 21 هزار دانشجوی کارشناسی و کارشناسی ارشد و دکتری است که در این دانشگاه مشغول به تحصیل هستند.
حجم نمونه با استفاده از فرمول نمونهگیری کوکران[24] 400 نفر تعیین شد. برای پوشش دادن هر چه بهتر دانشکدههای موجود در دانشگاه، تعداد 550 پرسشنامه توزیع شد که پس از بررسی و حذف پرسشنامههای با خطای بالا، 504 پرسشنامه وارد تحلیل شد.
برای نمونهگیری، از نمونهگیری طبقهای (دانشکده) و تصادفی استفاده شد؛. بدین ترتیب که با توجه به حجم جمعیت هر یک از دانشکدهها، سهم هر دانشکده از تعداد کل جامعه آماری تعیین شد و در نتیجه، پرسشنامهها به تناسب سهم بین دانشکدههای نمونه توزیع شد. دانشجویان با روش تصادفی انتخاب شدند.
معرفی ابزار
برای جمعآوری اطلاعات مورد نیاز، از پرسشنامه محقق ساخته استفاده شده است. سرمایه اجتماعی در طیف لیکرت و در ابعاد اعتماد اجتماعی، مشارکت اجتماعی، شبکه اجتماعی، حمایت اجتماعی و انسجام اجتماعی ارزیابی شده است. برای سنجش تساهل سیاسی و مذهبی از طیف استفاده شد. حوزه عمومی نیز با طیف لیکرت بررسی شده است. میزان استفاده از وسایل ارتباط جمعی، میزان استفاده از رادیو، تلویزیون، اینترنت و... به وسیله سؤالات باز، مورد پرسش واقع شد و سپس با دستهبندی به طیف لیکرت تبدیل شد. پایگاه اجتماعی با سؤالاتی در مورد وضعیت اقتصادی و تحصیلات والدین و... در طیف لیکرت مورد بررسی قرار گرفت. مقطع تحصیلی در سه سطح موجود در دانشگاه (کارشناسی- ارشد-دکتری) سنجیده شد. سن به صورت سن مداوم سنجیده شد جنسیت و وضعیت تأهل نیز در دو وضع (مرد/زن-متاهل/مجرد) پرسیده شد. برای سنجش آگاهی از حقوق اساسی، با استناد به قانون اساسی، 33 سؤال در 6 بعد مورد نظر طراحی شد. در هر سؤال پنج جواب طراحی شد که یک جواب صحیح و مابقی نادرست بودند. از جمع پاسخهای صحیح، میزان آگاهی افراد به حقوق اساسی ارزیابی شد
روایی و پایایی
برای بررسی قابلیت اعتماد[25] پرسشنامه از آماره آلفای کرونباخ[26] که میزان همبستگی درونی گویههای مربوط به یک شاخص را نشان میدهد، استفاده شده است. آلفای محاسبه شده برای شاخصهای مورد بررسی در جدول 2 آورده شده است:
شاخص |
سرمایه اجتماعی |
آگاهی از حقوق |
حوزه عمومی |
تساهل سیاسی |
تساهل مذهبی |
استفاده از رسانه |
پایگاه |
آلفا |
0.813 |
0.712 |
0.896 |
0.918 |
0.912 |
0.766 |
0.828 |
تمامی شاخصهای بررسی شده از میزان آلفای مناسبی برخوردار هستند.
برای بررسی اعتبار یا روایی پرسشنامه از روایی صوری که به معنی قضاوت و داوری متخصصان درباره پرسشنامه طراحی شده است، استفاده شد. پرسشنامه طراحی شده در اختیار سه عضو هیأتعلمی دانشگاه (یک دانشیار و دو استادیار) و سه کارشناس ارشد پژوهشگری قرار گرفت و دو سؤال مطرح گردید: 1- آیا پرسشنامه طراحی شده متغیرهای مورد نظر را میسنجد؟ 2- آیا ابزار طراحی شده برای سنجش متغیرهای مورد نظر در جامعه آماری مناسب هست؟ سپس نظرات و دیدگاههای ارائهشده در مورد پرسشنامه اخذ و لحاظ گردید.
یافتهها
الف) آمار توصیفی
وضعیت تأهل جنسیت |
مجرد |
متأهل |
جمع |
|||
فراوانی |
درصد |
فراوانی |
درصد |
فراوانی |
درصد |
|
مرد |
196 |
39 |
107 |
21 |
303 |
60 |
زن |
136 |
27 |
65 |
13 |
201 |
40 |
جمع |
332 |
66 |
172 |
34 |
504 |
100 |
60 درصد از حجم نمونه را مردان و 40 درصد را زنان تشکیل دادهاند. همچنین 66 درصد مجرد و 34 درصد متأهل هستند. در حجم نمونه، مردان مجرد با 39 درصد، زنان مجرد با 27 درصد، مردان متأهل با 21 درصد و زنان متأهل با 13 درصد به ترتیب دارای بیشترین فراوانی میباشند. نمای کلی این دو متغیر در نمودار زیر به آمده است.
مقطع پایگاه |
کارشناسی |
ارشد |
دکتری |
جمع |
||||
فراوانی |
درصد |
فراوانی |
درصد |
فراوانی |
درصد |
فراوانی |
درصد |
|
پایین |
26 |
5.2 |
103 |
20.5 |
29 |
5.8 |
158 |
31.5 |
متوسط |
61 |
12.2 |
150 |
30 |
51 |
10 |
262 |
52.3 |
بالا |
16 |
3.2 |
43 |
8.6 |
21 |
4.2 |
80 |
16.2 |
جمع |
103 |
20.5 |
296 |
59.1 |
102 |
20.4 |
501 |
100 |
دانشجویان مقطع ارشد با حدود 60 درصد بیشترین فراوانی را دارند و مقطع کارشناسی و دکتری هر کدام 20 درصد از حجم نمونه را به خود اختصاص دادهاند. پایگاه اجتماعی متوسط نیز با 52 درصد بیشترین فراوانی را در نمونه مورد بررسی دارد پس از آن، پایگاه اجتماعی پایین با حدود 32 درصد و پایگاه اجتماعی بالا با حدود 16 درصد قرار گرفتهاند.
توصیف شاخص متغیرهای مستقل و وابسته
متغیرها |
گزینهها |
فراوانی |
درصد |
متغیرها |
گزینهها |
فراوانی |
درصد |
آگاهی از حقوق اساسی |
پایین |
271 |
53.8 |
سرمایه اجتماعی |
پایین |
61 |
12.1 |
متوسط |
185 |
36.7 |
متوسط |
332 |
65.9 |
||
بالا |
48 |
9.5 |
بالا |
111 |
22 |
||
جمع |
504 |
100 |
جمع |
504 |
100 |
||
میانگین: 37.3 |
میانگین: 53.5 |
||||||
تساهل مذهبی |
پایین |
213 |
43.2 |
تساهل سیاسی |
پایین |
118 |
30 |
متوسط |
147 |
29.8 |
متوسط |
103 |
25.7 |
||
بالا |
133 |
27 |
بالا |
197 |
49.3 |
||
جمع |
493 |
100 |
جمع |
418 |
100 |
||
میانگین: 45.5 |
میانگین: 57.2 |
||||||
حضور در حوزه عمومی |
پایین |
235 |
46.6 |
استفاده از وسایل ارتباط جمعی |
پایین |
196 |
44.6 |
متوسط |
203 |
40.3 |
متوسط |
212 |
48.1 |
||
بالا |
66 |
13.1 |
بالا |
32 |
7.3 |
||
جمع |
504 |
100 |
جمع |
440 |
100 |
||
میانگین: 38.3 |
میانگین: 39.6 |
در آگاهی از حقوق اساسی، اکثریت نسبی آگاهی اندکی از حقوق اساسی دارند (حدود 54 درصد) و کمتر از 10 درصد آگاهی بالایی دارند. این وضعیت در میانگین این متغیر بارز شده است: میانگین 37 از 100.
در سرمایه اجتماعی، اکثریت نسبی را سرمایه اجتماعی متوسط دارد (حدود 66 درصد) و12 درصد سرمایه اجتماعی اندک و 22 درصد سرمایه اجتماعی بالا دارند. میانگین محاسبه شده نیز قرار گرفتن سرمایه اجتماعی نمونه مورد بررسی در حد متوسط را نشان میدهد: میانگین 53 از 100.
در تساهل مذهبی، تساهل پایین بیشترین فراوانی را دارد و پس از آن، تساهل متوسط و بالا قرار گرفتهاند. که میانگین این متغییر 45 از 100 بوده است.
در تساهل سیاسی، اکثریت نسبی را تساهل بالا دارد و تساهل پایین و متوسط دارای بیشترین فراوانیهای بعدی هستند. این وضعیت سبب شده است تا میانگین این متغیر در حد متوسط قرار بگیرد: میانگین 57 از 100.
در متغیر حضور در حوزه عمومی، بیشترین فراوانی را حضور اندک در حوزه عمومی دارد و پس از آن حضور متوسط و بالا قرار گرفتهاند. حضور اندک اکثریت در حوزه عمومی سبب شده است میانگین این متغیر کاهش شدید یابد: میانگین 38 از 100.
در متغیر استفاده از وسایل ارتباط جمعی نیز با وضعیتی مشابه حوزه عمومی مواجه هستیم: میانگین 39 از 100.
شاخص
متغیر |
میزان
|
میانگین (دامنه 0 تا 100) |
|||||
کم |
متوسط |
زیاد |
|||||
فراوانی |
درصد |
فراوانی |
درصد |
فراوانی |
درصد |
||
بُعد کرامت انسانی |
160 |
31.7 |
275 |
54.6 |
69 |
13.7 |
45.2 |
بُعد آزادیها |
294 |
58.3 |
145 |
28.8 |
65 |
12.9 |
30.6 |
بُعد برابری |
108 |
21.4 |
334 |
66.3 |
168 |
33.3 |
44.9 |
بُعد عدالت |
111 |
22 |
169 |
33.6 |
234 |
46.4 |
46.2 |
بُعد حقوق شهروندی |
317 |
62.9 |
153 |
30.4 |
34 |
6.7 |
31.7 |
بُعد وظایف حکمران |
290 |
57.6 |
155 |
30.7 |
59 |
11.7 |
32.2 |
ب) تحلیل
آزمون فرضیات
با توجه به نوع شاخصهای سنجیده شده، دو نوع آماره برای آزمون فرضیات مطرح شده انتخاب شدند؛ برای شاخصهایی که در سطح سنجش فاصلهای هستند از آزمون همبستگی پیرسون (جدول 7) و برای شاخصهایی که در سطح سنجش ترتیبی و اسمی هستند از آماره تفاوت میانگینها (جدول 8) استفاده شد.
شماره فرضیه |
متغیر وابسته |
متغیر مستقل |
معناداری |
شدت همبستگی |
نتیجه آزمون |
1 |
آگاهی از حقوق اساسی
|
سرمایه اجتماعی |
0.000 |
*0.580 |
تأیید |
2 |
حوزه عمومی |
0.000 |
*0.418 |
تأیید |
|
3 |
استفاده از رسانه |
0.000 |
*0.496 |
تأیید |
|
4 |
تساهل سیاسی |
0.000 |
*0.538 |
تأیید |
|
5 |
تساهل مذهبی |
0.000 |
*0.683 |
تأیید |
|
6 |
پایگاه |
0.000 |
*0.356 |
تأیید |
|
7 |
سن |
0.000 |
*0.307 |
تأیید |
|
* معناداری در سطح 0.01 |
تمامی فرضیات تأیید میشوند. در میان متغیرهای بررسی شده، تساهل مذهبی دارای بیشترین شدت همبستگی با آگاهی از حقوق اساسی است و پس از آن به ترتیب متغیرهای سرمایه اجتماعی، تساهل سیاسی، استفاده از رسانه، حوزه عمومی، پایگاه اجتماعی و سن قرار گرفتهاند. معناداری تمامی فرضیات در سطح 0.01 است؛ بدین معنی که با افزایش هر یک از متغیرهای بررسی شده، به احتمال 99 درصد شاهد افزایش آگاهی از حقوق اساسی خواهیم بود.
شماره فرضیه |
متغیر آزمون |
نوع آزمون |
معناداری |
نتیجه |
8 |
جنسیت |
Independent Sample T-test |
0.000 |
تأیید |
9 |
وضعیت تأهل |
Independent Sample T-test |
0.006 |
تأیید |
10 |
مقطع تحصیلی |
Anova |
0.032 |
تأیید |
در متغیر مقطع تحصیلی، با توجه به میانگین محاسبه شده (کارشناسی: 31، ارشد: 37، دکتری: 48) تفاوت مشاهده شده معنادار است و به احتمال 99 درصد، سطح بالای تحصیلات، به آگاهی بیشتر منجر خواهد شد.
مدل معادلات ساختاری[27]
برای بررسی دقیقتر دادهها و بررسی رابطه میان متغیرهای سنجیده شده از نرمافزار EQS سود جستهایم. مدلسازی معادلات ساختاری، ابزاریبرای بررسی ارتباطات میان چندین متغیر در یک مدل است. مدل معادلات ساختاری، مدل نظری فرض شده را آزمون کمّی میکند و رابطه بین متغیرهای مشاهده شده را نشان میدهد. بهطور ویژه، مدلهایی که فرض میکنند چه طور مجموعهای از متغیرها یک سازه را تعریف میکنند و چه طور این سازهها به هم مرتبط میشوند در معادلات ساختاری قابل آزمون هستند؛ به بیان دیگر، مدل معادلات ساختاری نشان میدهد چگونه متغیرها در پیوند با یکدیگر قرار گرفتهاند. در معادله ساختاری، رگرسیون، تحلیل عاملی و تحلیل مسیر در کنار هم بررسی میشوند (شارعپور، 1380:207) و به همین دلیل، تصویری بهتر از نحوه تأثیرگذاری متغیرهای مستقل بر متغیر وابسته را به نمایش میگذارند. استفاده از مدلسازی معادلات ساختاری مزایای زیادی دارد که برخی از آنها عبارتند از: تخمین روابط چندگانه، قابلیت بررسی تأثیر هم خطی و آزمون روابط جعلی و غیر واقعی (داوری و رضازاده، 1392).
برازش مدل طراحی شده برای بررسی رابطه میان متغیرهای انتخاب شده، در مدل زیر به تصویر کشیده شده است.
مدل 1- برازش مدل پژوهش
آماره
|
CFI |
GFI |
BONETT |
NFI |
IFI |
MFI |
AGFI |
Q2 |
RMSFA |
میزان |
0.965 |
0.939 |
0.927 |
0.954 |
0.965 |
0.955 |
0.996 |
33.52 |
0.000 |
درباره آمارههای آورده شده باید یادآور شد که هفت آماره (CFI- - IFI -NFI - BONETT -GFIMFI- AGFI) زمانی برازندگی مدل را تأیید خواهند کرد که بین (1-0.9) هستند. آماره (RMSFA) هنگامی برازندگی را تأیید میکند که نزدیک به صفر است و بیش از 0.1 نیست. آماره خیدو (Q2) نیز بر اساس جدول مربوط به خود مقایسه شده است و باید تفاوت معنادار داشته باشد. بر این اساس، برازش مدل پژوهش در تمامی آمارهها تأیید میشود.
تفسیر نتایج مدل معادلات ساختاری
تأثیرگذاری ابعاد آگاهی از حقوق اساسی نشان میدهد که ترتیب بیشترین عوامل مؤثر در ساخت شاخص آگاهی از حقوق اساسی چنین است: آزادیها، حقوق شهروندی، کرامت انسان، وظایف حکمران، عدالت و برابریها؛ اما با در نظر آوردن نتایج جدول 6 که میانگین ابعاد آگاهی را در نمونه مورد بررسی گزارش نموده است، باید گفت ابعاد آزادیها، شهروندی و وظایف حکمران که دارای تأثیرگذاری بالا در ساخت شاخص آگاهی از حقوق هستند، دارای میانگینهای پایین هستند که این امر، تأکیدی مجدد بر نامناسب بودن آگاهی از حقوق اساسی در میان دانشجویان است.
در میان متغیرهای تأثیرگذار بر آگاهی از حقوق، گرچه در تأیید فرضیات، تساهل مذهبی بیشترین شدت همبستگیرا دارد اما در معادله ساختاری و با حذف همپوشانی موجود میان متغیرها، شدت تأثیرگذاری متفاوت میشود و سرمایه اجتماعی با شدت تأثیرگذاری 40، اولین متغیر مؤثر معرفی شده است؛ پس از آن، ترتیب عوامل مؤثر بر آگاهی از حقوق اساسی اینگونه تعیین شده است: تساهل مذهبی، تساهل سیاسی، حضور در حوزه عمومی، پایگاه اجتماعی- اقتصادی، استفاده از رسانهها، مقطع تحصیلی، جنسیت و سن. متغیر وضعیت تأهل نیز در معادلات ساختاری بدون تأثیر است.
نتیجه
نتایج بررسی میزان آگاهی از حقوق اساسی، نشاندهنده نوعی بیاطلاعی از حقوق اولیه خود بهویژه در ارتباط با دولت است که قدرت را به نمایندگی از مردم اعمال میکند. آگاهی نداشتن افراد جامعه از حقوق خود در ارتباط با حکومت، از عوامل عقبماندگی جامعه و زمینهساز استبداد و سرکوب یک ملت و در نتیجه گرفتار شدن افراد جامعه در چرخه فقر و جهل است؛ همچنان که یکی از عوامل قانونشکنی، اطلاع و نداشتن افراد از حقوق و قوانین است. برای این که قانون در جامعه حاکم است باید اعضای جامعه نسبت به آن شناخت و آگاهی کافی داشتهاند. گرچه آگاهی از حقوق به معنای بهرهمندی از آن نیست اما در جامعهای چون ایران که توسعه سیاسی همچنان در مراحل تکوین مسیر خود به سر میبرد، توسعه آگاهی افراد جامعه از حقوق خود، گام ابتدایی در بهرهمندی از حقوق اساسی است. بدیهی است آگاهی از حقوق، مبنای عمل و تحقق واقعی آن است و بدون آگاهی، هیچ تغییری در زمینه ارتباط صحیح دولت و ملت مشاهده نخواهد شد و شرایط مناسب برای مشارکت افراد در سرنوشت سیاسی - اجتماعی خویش فراهم نمیشود؛ بنابراین گرچه آگاهی افراد اجتماع از هر مقوله اجتماعی، عامل اساسی در اجرای آن محسوب نمیشود، اما نخستین عامل اساسی در هرگونه دگرگونی و خواست عمومی به شمار میآید. نکته قابل تأمل آن است که در میان ابعاد حقوق اساسی، ابعادی وضعیت نامناسبتری را دارند که در ارتباط مستقیم با رفتار حکومت قرار دارند، مانند آزادیها، حقوق شهروندی و وظایف حکمران. این در حالی است که بنا بر گفته هربرت مارکوزه «آگاهی یابی نسل جوان از تمامی روابط و مناسبات حاکم بر جامعه، والاتر است» (مارکوزه[28]، 1388 : 19).
آگاهی از حقوق اساسی در جامعه مورد بررسی، بدون شرایط مناسب است (میانگین 37 از 100) اما علل این نامناسب بودن را باید در عوامل زمینهساز و مؤثر بر آگاهی جستجو کرد:
سرمایه اجتماعی که مهمترین عامل تأثیرگذار شناسایی شده است، در حد میانه است؛ با توجه به این که از یک سو در معادله ساختاری مشخص شده است که افزایش سرمایه اجتماعی سبب افزایش آگاهی از حقوق میشود و از سوی دیگر میانگین این متغیر در حد میانه است، میتوانیم نتیجه بگیریم که یکی از دلایل پایین بودن میزان آگاهی از حقوق اساسی، مطلوب نبودن سرمایه اجتماعی است. دو متغیر دیگر تأثیرگذار بر آگاهی از حقوق (تساهل مذهبی و سیاسی) نیز همچون سرمایه اجتماعی مطلوبیت لازم را ندارند و با داشتن میانگین 45 از 100 (تساهل مذهبی) و 57 از 100 (تساهل سیاسی) در حد میانه قرار دارند. این وضعیت برای دو متغیر حضور در حوزه عمومی و استفاده از رسانهها به گونهای دیگر است و این دو متغیر با میانگینهای 38 و 39 از 100، پایینترین میانگین را در میان متغیرهای مورد بررسی دارند؛. بنابراین پایین بودن آگاهی از حقوق اساسی را باید در نامناسب و نامطلوب بودن متغیرهای مستقل مؤثر بر آن جستجو نمود.
از جمله مهمترین نتایج این تحقیق، وجود تفاوت چشمگیر میان ابعاد آگاهی از حقوق اساسی است. در میان شش بعد بررسی شده، نوعی شکاف وجود دارد: در یک سو ابعاد کرامت انسانی، عدالت اجتماعی و برابریها قرار دارند که همگی دارای میانگین بالاتر از 45 از 100 هستند و در سوی دیگر، ابعاد آزادیها، حقوق شهروندی و وظایف حکمران قرار گرفتهاند که همگی دارای میانگین نزدیک 30 از 100 هستند. این وضعیت دو نکته را نشان میدهد: 1- کاهش شاخص ترکیبی آگاهی از حقوق اساسی به دلیل نامناسب بودن ابعاد دسته دوم است؛ 2- ابعاد دسته دوم بروز و ظهور پر رنگتری در زندگی افراد دارند و نامناسب بودن این ابعاد رابطه نامناسب فرد با قدرت حاکم را نشان میدهد.
اگر بخواهیم از دوگانه جامعه باز- جامعه بسته کارل پوپر[29] را استفاده کنیم، که در آن، ویژگی ممتاز جامعه باز آن است که آگاهی و آزادیهای سیاسی از ارکان آن هستند و دولت پاسخگو است و جامعه بسته که در آن، فردیت انسانها با دستاویز مفاهیمی همچون وحدت ملی نادیده گرفته میشود و دولت نیازی به شفافیت نمیبیند، باید نتایج حاصل از این پژوهش را همخوان با یک «جامعه بسته» بدانیم در چنین جامعهای حتی قانون و حقوق اساسی نیز نه برای حمایت از اعضای جامعه و محدود کردن دایره عملکرد دولت بلکه به عنوان دستاویزی برای محدود کردن رفتار شهروندان و بالا بردن تمامیتخواهی دولت، استفاده میشود.
[1] Civil Society
[2] Citizenship
[3] Good governance
[4] Nash
[5] Talcott Parsons
[6] Community social
[7] Brayan Turner
[8] Roche
[9] LewisCoser
[10] Ralph Darndorf
[11] Aline Cesar
[12] Falex
[13] Network Ties
[14] Network Ties
[15] Knowledge sharing
[16] Birou
[17] Holub
[18] Instrumental Action
[19] Strategic Action
[20] Communicative Action
[21] Theory of Media Learning
[22] Severin and Tankard
[23]Daniel Lerner
[24] Cochran Formula
[25] Reliability
[26] Cornbach alpha
[27] Structural Equation Model
[28]Marcuse
[29]Karl Popper