بررسی رابطۀ بازتولید فرهنگی و طبقۀ اجتماعی با تأکید بر تقدیرگرایی (سرپرستان خانوار شهر اصفهان)

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسندگان

1 استادیار گروه علوم اجتماعی دانشگاه پیام نور، ایران

2 دانش‌آموختۀ کارشناسی جامعه‌شناسی دانشگاه پیام نور، ایران

چکیده

این مطالعه با تأکید بر مفهوم طبقه، انواع سرمایه و بازتولید فرهنگی، رابطۀ میان تقدیرگرایی و طبقۀ اجتماعی (334 نفر از سرپرستان خانوار شهر اصفهان) را با استفاده از روش پیمایش و نمونه‌گیری خوشه‌ای چندمرحله‌ای بررسی کرده است. نتایج نشان می‌دهند رابطۀ معکوس میان طبقۀ اجتماعی و میزان تقدیرگرایی وجود دارد؛ به عبارت دیگر، طبقات پایین‌تر، تقدیرگراتر هستند. نتایج رگرسیون چندمتغیره نیز نشان دادند مؤلفه‌های سرمایۀ فرهنگی (به‌عنوان مهم‌ترین شاخص طبقۀ اجتماعی) و پس ‌از آن سرمایۀ اقتصادی، بیشترین واریانس مربوط به تغییرات مفهوم تقدیرگرایی را تبیین کرده‌اند. علاوه بر این، نقش سرمایۀ فرهنگی و توزیع نابرابر آن در بین طبقات اجتماعی (بالابودن میانگین آن در طبقات بالا) و تفاوت زیاد نمرات تقدیرگرایی (بالابودن میانگین آن در بین طبقات پایین) در هر دو معنا نشان می‌دهد الگوی تحرک فرهنگیبه‌طور نسبی در طبقۀ متوسط وجود دارد و بیشتر الگوی بازتولید فرهنگی در طبقات اجتماعی حاکم است.

کلیدواژه‌ها


عنوان مقاله [English]

The Study of Relationship Between Cultural Reproduction and Social Class with an Emphasis on Fatalism (The Heads of Households in Isfahan)

نویسندگان [English]

  • Ahmad Moazzeni 1
  • Ali Beheshti Doust 2
1 University of Payam Noor, Iran
2 University of Payam Noor, Iran
چکیده [English]

Introduction:
In general, the recognition and measurement of the social class concept has been considered both in the classical and later sociologist's views. The social class, in its general sense, refers to the diverse and unequal access of people to social advanteges. The current research approach refers to the concept of class, refers to a social milieu -that is, “a space of difference, in which the classes are potentially existent, in the form of a point, not as a data, but as what is supposed to be done” (Bourdieu, 1389, 43). The concept of a social class has a close link with cultural reproduction: First of all, in view of from the perspect of this research, social class measurement is associated with three types of economic, social and cultural capital. The main purpouse  of the research is to emphasize cultural capital and its major significance, and its distinction, between social classes and its reproduction.
In addition to the concept of cultural capital, fatalism, as a cultural feature, can be reproduced and sustained in a distinct way between certain social classes. Reproduction is also considered in two general ways: First and foremost, the classic and primary concept of reproduction, especially cultural reproduction, is characterized by the high social class of high cultural capital, and the lower classes are expected to have a smaller share in it. The second is the concept of reproduction among the lower social classes, which reproduces the fatalistic attitude as a cultural element and is expected to have a more fatalistic attitude among them. One of the necessities of this research is to provide a basis for emphasizing the component of cultural capital as the main component of social class measurement and the mechanism for its reproduction based on the concept of fatalism. The paper also seeks to answer other questions: Is there a relationship between social class and fatalism, and which of the concepts of cultural reproduction or cultural mobility confirm this relationship?
 
Material and Methods:
Survey is one of the major methods among the study of large populations. In this research, the theoretical part was studied by using library and documentary studies and the main part of the research has been done by using the survey method. A questionnaire was used to collect data from the research, which was developed using theoretical studies and foundations. The final sample size was obtained by multistage cluster sampling. After selecting the clusters of urban areas of Isfahan, according to the size of the household and the share allocated to them, the questionnaires were distributed among heads of household.
 
 
 
 
Discussion of results & Conclusions :
The study of the class, the system of stratification and its mechanisms, its survival and its evolution have long been considered by social scientists and many studies have been carried out by  leading thinkers in this field for a long time. In classical sociology, the concept of class began with Marx, and then moved by Max Weber toward a more accurate and applied measure. And finally, the mechanisms for reproduction, and its recognition and measurement as one of the most practical explanations of contemporary, were examined by Bourdieu. In this study, the role of cultural capital as one of the main components of social class measurement in explaining the concept of reproduction has also been very influential. As emphasized by Bourdieu, the component of cultural capital is one of the main components of the social class.  The research results show that cultural capital among low classes is low. Therefore, cultural capital is also the most distinctive element in measuring social classes and can also justify the mechanism of reproduction among classes. The concept of fatalism and its reproduction mechanisms have been studied in this space, using the concept of cultural capital and its relation with fatalism among social classes. Accordingly, the social status of individuals in the social hierarchy can be largely explained by the mental orientation of those class members. Therefore, the belief of fatalism can also be as a cultural element in different classes and be reproduced as a class character among the lower classes. On the other hand, cultural capital is also largely in the hands of high social classes and reproduced in a similar mechanism.
As a general conclusion, the distribution of cultural capital among the studied social classes depends largely on the base and family background of individuals. In other words, the existence of the mechanism of reproduction of cultural capital among the upper classes and the reproduction of fatalism among the lower social classes shows that Bourdieu's cultural reproduction model is prioritized by Dimajio's cultural model of culture. It can only be said that the middle class is partially enjoyed with the relative distribution of various types of cultural and economic capital. In other words, the pattern of cultural mobility is relatively existed intermediate among the middle class, but the dominant pattern is the cultural reproduction pattern one in the two extremes of the social class (lower and upper classes).

کلیدواژه‌ها [English]

  • Economic Capital
  • Social Capital
  • Cultural Capital
  • Class-Status
  • Cultural Reproduction
  • Cultural Mobility
  • Fatalism

مقدمه و بیان مسأله

مفهوم طبقۀ اجتماعی، که یکی از مشخص‌ترین نمادهای نابرابری اجتماعی است، ازجمله مهم‌ترین مباحث در حوزۀ مطالعات و پژوهش‌های اجتماعی است که از دیرباز هم در آراء اندیشمندان کلاسیک و هم متأخر جامعه‌شناسی به آن توجه شده است. طبقۀ اجتماعی در مفهوم کلی خود به دستیابی متفاوت و نابرابر افراد جامعه به امتیازات و مزایای اجتماعی اشاره دارد. رویکرد پژوهش به مفهوم طبقه به فضایی اجتماعی اشاره دارد؛ یعنی «فضای تفاوت‌ها که در آن طبقات به‌گونه‌ای بالقوه وجود دارند، به‌صورت نقطه‌چین و نه به‌صورت یک داده؛ بلکه به‌صورت چیزی که قرار است انجام داده شود» (بوردیو، 1389: 43). مفهوم طبقۀ اجتماعی نیز به دو دلیل عمده با بازتولید فرهنگی پیوند دارد: نخست اینکه، از چشم‌انداز این پژوهش، سنجش طبقۀ اجتماعی با سه نوع سرمایۀ اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی[1] در ارتباط است و تأکید صرف بر سرمایۀ اقتصادی کافی نیست. بر اساس این، بر سهم مؤلفۀ سرمایۀ فرهنگی، که بخش جدایی‌ناپذیری در فضای اجتماعی است، در این نوشتار بسیار تأکید شده است؛ زیرا طبقۀ اجتماعی، به زبان بوردیو در فضایی اجتماعی تصورکردنی است؛ به بیان دیگر، «فضای اجتماعی...که عاملان و گروه‌های اجتماعی بر اساس جایگاهشان در توزیع آماری دو اصل تفاوت‌گذار تقسیم می‌شوند... عبارتند از: سرمایۀ اقتصادی و فرهنگی» (بوردیو، 1389: 33)؛ بنابراین میزان فاصله و نزدیکی عاملان و دسته‌بندی‌ها به یکدیگر به میزان اشتراک آن‌ها در دو اصل مذکور بستگی دارد. دومین دلیل بستگی و پیوند جدایی‌ناپذیر سرمایۀ فرهنگی با طبقه، برخورداری متفاوت و معنی‌دار عاملان و گروه‌های اجتماعی از آن است. به زبان پیر بوردیو، اگر ترجیحات فرهنگی را ویژگی‌های ساختمان ذهنی و زمینه در نظر بگیریم؛ «ترجیح‌های فرهنگی گروه‌های گوناگون جامعه (به‌ویژه طبقات و جناح‌های درون آن‌ها) به‌دلیل عوامل ثابت ساختاری به‌ویژه ساختمان ذهنی و زمینه، نظام‌های منسجمی را می‌سازند» (ریتزر، 1386: 726). بر اساس این، توجه به سرمایۀ فرهنگی، تفاوت‌های عمده و در خور توجه برخی طبقات اجتماعی از لحاظ برخورداری و بازتولید آن، اهمیت زیادی دارد. در کنار و در مقابل مفهوم سرمایۀ فرهنگی، تقدیرگرایی[2] نیز، که یک ویژگی فرهنگی است، در برخی طبقات اجتماعی جامعه به‌طور متمایزی  بازتولید می‌شود و تداوم می‌یابد. بررسی ارتباط مفهومی تقدیرگرایی و طبقۀ اجتماعی را با استفاده از مفهوم کلیدی سلیقۀ (ذائقه[3]) مدّنظر بوردیو می‌توان تبیین کرد. از نظر بوردیو «سلیقه عامل طبقه‌بندی است و طبقه‌بندی‌کننده را نیز طبقه‌بندی می‌کند» (بوردیو،1391: 29). با وجود اینکه تقدیرگرایی به‌طور مستقیم و واضح در مباحث بوردیو وجود ندارد؛ در پیوند با سرمایۀ فرهنگی، فرهنگ و فقر و مفهوم سلیقه تبیین‌شدنی است. نتایج برخی مطالعات نیز نشان می‌دهند (بساطیان، 1390: 32) رابطۀ معکوس میان فرهنگ فقر و سرمایۀ فرهنگی وجود دارد؛ بنابراین اگر تقدیرگرایی، ویژگی بارز طبقات پایین جامعه باشد (Ross & et al., 1983 ) و سرمایۀ فرهنگی نیز با توجه به استدلال‌های بوردیو، به میزان زیادی در اختیار طبقات بالای جامعه باشد، سلیقه به چند صورت، این ارتباط را تبیین می‌کند. از یکسو «زیباشناسی ناب (هنر){سرمایۀ فرهنگی متعالی} بر پایۀ اخلاق یا خصلت فاصله‌گزینی از ضرورت‌های دنیای طبیعی و اجتماعی استوار است» (بوردیو، 1391: 28) که طبقات بالا، آن را دارند و از سوی دیگر «درواقع بستگی قریحۀ زیباشناختی به شرایط وجود مادی گذشته و حال است که هم پیش‌شرط شکل‌گیری و کاربرد این قریحه هستند و هم پیش‌شرط انباشتن سرمایۀ فرهنگی ...که فقط با نوعی رهایی و خروج از جبر ضرورت اقتصادی کسب‌کردنی است» (بوردیو، 1391: 89) که طبقات پایین از آن رها نشده‌اند؛ بنابراین هر دو خصلت در بین طبقات به بازتولید گرایش دارند. ویژگی دیگر طبقات پایین که تقدیرگرایی و بازتولید آن را تبیین می‌کند، وجود فرهنگ فقر است. اسکار لوئیس،[4] مردم‌شناس امریکایی، برای اولین بار واژۀ فرهنگ فقر[5] را وارد مبانی نظری علوم اجتماعی کرد. از نظر لوئیس، «فرهنگ فقر مجموعه‌ای به‌هم‌پیوسته از ویژگی‌های خانوادگی، رفتاری، نگرشی و شخصیتی است که فقرا در طول زندگی خویش در شرایط نامساعد مالی به آن عادت کرده‌اند و با آن سازگار شده‌اند که حاصل این مجموعه، ارزش‌های فرهنگی است که از نسلی به نسلی منتقل‌ شده است. (محمدپور، 1390: 185). تقدیرگرایی نیز در نظریۀ فرهنگ فقر یکی از مهم‌ترین شاخص‌هایی است که پژوهش‌ها بدان اشاره کرده‌اند (بساطیان،1390، همزادی و همکاران، 1391، محمدپور و علیزاده، 1390، زاهدی، 1385). همچنین بازتولید اجتماعی تقدیرگرایی میان طبقات اجتماعی فقیر و پایین در پیوند با جریان جامعه‌پذیری و اقتدار خانواده تبیین‌شدنی است. لوئیس به نقل از (نیازی و شفایی مقدم، 1393) معتقد است تقدیرگرایی به ساخت مقتدرانۀ خانواده بستگی دارد و سبب می‌شود جوان‌ترها به‌صورت افرادی بی‌اراده و مطیع تربیت شوند (درماندگی آموخته‌شده). با توجه به اینکه خصلت بارز طبقات پایین جامعه، فقر است، «فقرا برای رهایی از فقر باید برای تغییر رفتار و ارزش‌هایشان آموزش ببیند؛ زیرا الگوهای رفتاری و ارزشی آن‌ها با نسل‌ها با جامعه‌پذیری درونی شده است» (افروغ، 1376 به نقل از بساطیان، 1390، 12). همچنین لوییس معتقد است «فرهنگ فقر به مرور زمان بر جامعه حاکم و از نسلی به نسل دیگر منتقل می‌شود و در صورتی که در جامعه و ذهنیت ساکن افراد ساکن در آن ریشه بدواند، حتی پس از کسب موفقیت‌های بیرونی برای رفع فقر، مدت‌ها به حیات خود ادامه می‌دهد» (لوئیس، 1353: 126).

باید دقت کرد بخشی از تداوم ساز و کار بازتولید در بین طبقۀ پایین بدین دلیل است که طبقات مذکور، این رابطۀ نابرابر را طبیعی قلمداد می‌کنند و بدان مشروعیت می‌دهند. بخشی از علت وجود چنین ساز و کاری این است که «فقرا فقر خود را به‌صورت خودآگاهانه ستایش نمی‌کنند؛ بلکه به‌صورت ناآگاهانه آن را حفظ می‌کنند» (بساطیان،1390: 7). البته باید اشاره کرد بررسی این جنبه از بازتولید و ساز و کار آن مدّنظر پژوهش نبوده است. به‌طور خلاصه در این نوشتار، مفهوم طبقه، تقدیرگرایی و بازتولید فرهنگی بر اساس مبانی و رویکرد نظری پژوهش، در رابطۀ متقابل با هم فرض شده‌اند؛ یعنی رابطه‌ای دیالکتیکی میان این دو متغیر وجود دارد و به‌صورت یک چرخه، یکدیگر و درنهایت طبقۀ اجتماعی متناسب با خود را بازتولید می‌کنند. به بازتولید نیز به دو صورت کلی توجه شده است. اول، مفهوم کلاسیک و اولیۀ بازتولید به‌خصوص بازتولید فرهنگی است که با برخورداری طبقات اجتماعی بالا از میزان بالای سرمایۀ فرهنگی انتظار می‌رود طبقات پایین‌تر، سهم کمتری از آن داشته باشند. دوم، مفهوم بازتولید در بین طبقات پایین اجتماعی که نگرش تقدیرگرایانه را به‌صورت عنصری فرهنگی بازتولید می‌کند و انتظار می‌رود نگرش تقدیرگرایانه در میان آنان بیشتر باشد. بر اساس این، یکی از ضرورت‌های انجام این پژوهش، فراهم‌کردن زمینه برای ورود مؤلفۀ سرمایۀ فرهنگی به‌عنوان یکی از مؤلفه‌های سنجش طبقۀ اجتماعی و ساز و کار بازتولید آن با تأکید بر مفهوم تقدیرگرایی است. بر اساس این، هدف عمدۀ این نوشتار، که در بین سرپرستان خانوار شهر اصفهان انجام شده است، بررسی میزان تقدیرگرایی و ارائه و تحلیل ساز و کار بازتولید فرهنگی آن در بین طبقات اجتماعی است. پژوهش همچنین به‌دنبال پاسخگویی به پرسش‌های ویژه‌ای است، مانند اینکه، آیا بین طبقۀ اجتماعی و میزان تقدیرگرایی، رابطه وجود دارد و کدام یک از مفاهیم بازتولید فرهنگی یا تحرک فرهنگی با توجه به نقش سرمایۀ فرهنگی، این رابطه را تأیید می‌کنند؟

 

پیشینه، چارچوب نظری پژوهش و پرسش‌های عمدۀ پژوهش

روند حرکت به سمت طرح مباحث نظری پژوهش، مستلزم گذر از برآیند پیشینۀ مطالعات انجام‌ شده است که در چند محور، خلاصه می‌شود: اول، مفهوم طبقه و رویکرد خاص سنجش آن که در پژوهش حاضر با استفاده از طرح انواع سرمایه به‌صورت مؤلفه‌های تشکیل‌دهندۀ طبقۀ اجتماعی طرح شده است. دوم، تأکید ویژه بر مفهوم سرمایۀ فرهنگی که مؤلفۀ تأثیرگذار در سنجش طبقۀ اجتماعی است و تبیین ساز و کار بازتولید فرهنگی آن. سوم، نیز بر مفهوم تقدیرگرایی به‌عنوان یکی از عناصر هم‌پیوند و در ارتباط با سرمایۀ فرهنگی و بازتولید فرهنگی تأکید شده است. بر اساس این، مطالعات انجام‌شدۀ داخلی را به چند دسته می‌توان تقسیم کرد:

دربارۀ تقدیرگرایی و پژوهش‌های انجام‌شده در این حوزه، گفتنی است بیشتر این مطالعات با عطف به زمینه‌های اجتماعی و فرهنگی و تاریخی و جریان شکل‌گیری و تکوین این پدیده انجام شده و یا میزان گسترش آن و یا عوامل مؤثر در نگرش تقدیرگرایانه و یا صرفاً آثار آن در مسائل کلان و ساختاری مانند جریان توسعه بررسی ‌شده است. این در حالی است که کمتر بر تأثیر تقدیرگرایی در کیفیت روابط افراد، با توجه به جایگاه اجتماعی و طبقاتی و با محور قراردادن سرمایۀ فرهنگی توجه ‌شده است؛ اما برخی مطالعات داخلی (بساطیان،1390؛ همزادی و همکاران، 1391 و محمدپور و علیزاده،1390) بر فرهنگ فقر تأکید کرده‌اند که ازجمله شاخص‌های مهم آن تقدیرگرایی است. پژوهش محسن تبریزی (1384) با عنوان سنجش فاتالیسم در میان زنان مناطق شهری و به مطالعۀ وجود نگرش تقدیرگرایانه در میان زنان و تأکید آزاد ارمکی (1376) در پژوهش مطالعۀ موردی دربارۀ تقدیرگرایی فرهنگی در ایران با رویکرد توسعه ازجملۀ این پژوهش‌ها هستند. برخی مطالعات خارجی نیز بر رابطۀ میان تقدیرگرایی و طبقۀ اجتماعی تأکید داشته‌اند؛ به‌عنوان نمونه روس و همکاران (1983) در پژوهشی که در فرهنگ مکزیک انجام داده‌اند، بدین نتیجه رسیده‌اند که افراد متعلق به طبقات پایین‌تر، به تقدیرگرایی تمایل بیشتری دارند که البته همزمان، باعث افزایش درماندگی روان‌شناختی آنان نیز می‌شود (Ross & et al., 1983).

دربارۀ سنجش طبقه، دو دسته پژوهش را در مطالعات داخلی می‌توان جمع‌بندی کرد: اول، مطالعاتی که بر سنجش سنتی طبقۀ اجتماعی تأکید کرده‌اند که از ترکیب سرمایۀ اقتصادی (درآمد و شغل) و وجهۀ اجتماعی (تحصیلات) استفاده کرده‌اند. در این پژوهش سعی شده است سنجش جدیدی از طبقۀ اجتماعی با استفاده از ترکیب انواع سرمایه‌ها ارائه شود که تاکنون در مطالعات داخلی وجود نداشته است. دوم، مطالعاتی که طبقه را جدا از فضای مکانی قرار داده و در مفهوم فضای اجتماعی، که بوردیو بر آن تأکید کرده است، در ارتباط با مفاهیم انواع سرمایه، ارزش‌ها، هویت، مصرف، سبک زندگی و...قرار داده‌اند. ادریسی و همکاران (1391) «سرمایۀ فرهنگی خانواده و ذائقۀ فراغتی دانشجویان را با رویکرد نظری بوردیو در میان دانشجویان دانشگاه تهران متأثر از انواع سرمایه‌ها» بررسی کرده‌اند. اباذری و چاوشیان (1381) پژوهشی با عنوان «از طبقۀ اجتماعی تا سبک زندگی، رویکردهای نوین در تحلیل جامعه‌شناختی هویت اجتماعی» ضمن تأکید بر چندپارگی طبقاتی در جامعۀ مدرن پیشنهاد کرده‌اند مفهوم سبک زندگی، مناسب‌تر از طبقه است. علی بابایی و باینگانی (1389) نیز در مطالعۀ پیمایشی خود بر تأثیر سرمایه‌های اقتصادی و اجتماعی در سرمایۀ فرهنگی با استفاده از رویکرد بوردیو تأکید کرده‌اند.

محور سوم نیز پژوهش‌هایی است که به‌نوعی به بازتولید اجتماعی و طبقۀ اجتماعی را توجه کرده‌اند. محمود علمی (1388) در «گرایش‌ها و اولویت‌های ارزشی دانشجویان و رابطۀ آن با طبقۀ اجتماعی» تفاوت ارزش‌ها و نگرش‌ها را در میان طبقات بررسی کرده است. عادل ابراهیمی لویه به نقل از (علیخواه، 1389) نقش و تأثیر توزیع سرمایۀ فرهنگی را در بازتولید نابرابری اجتماعی بررسی و به دسترسی طبقات بالاتر جامعه به سرمایۀ فرهنگی توجه کرده است. (مقدس و سروش، 1390) فضای اجتماعی و سبک زندگی زنان را در شیراز با طبقۀ اجتماعی و پایگاه اقتصادی اجتماعی آن‌ها بررسی کرده است.

اما مطالعات اخیر انجام‌شده در خارج از کشور، بیشتر بر این مسأله‌ تأکید دارند که سنجش‌های قدیمی طبقات اجتماعی در جامعه بدون توجه به فرهنگ و سرمایۀ فرهنگی، کم‌مایه و سطحی هستند و در پژوهش حاضر نیز بر دخالت عامل فرهنگ به‌صورت یکی از شاخص‌های مهم سنجش طبقه تأکید شده است که متون و پژوهش‌های داخلی تاکنون بدان توجه نکرده‌اند و اگر هم به مفهوم فرهنگ و سرمایۀ فرهنگی نیز توجه کرده‌اند، بیشتر تأکید آن‌ها بر ارتباط دو سرمایۀ فرهنگی و اجتماعی با سرمایۀ اقتصادی به‌عنوان یکی از شاخص‌های مهم سنجش طبقه/ منزلت بوده است. «مدل جدید طبقۀ اجتماعی...» ساوج و همکاران (2013) در بریتانیا با اعمال سه نوع سرمایه ‌یعنی اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، پژوهش کراوس و همکاران (Kraus et al., 2011) با عنوان طبقۀ اجتماعی به‌مثابه فرهنگ... به ارتباط طبقۀ اجتماعی با سبک زندگی اشاره می‌کنند و به جوانان، فرهنگ، سبک زندگی و طبقۀ اجتماعی در جامعۀ فنلاند نیز (Tolonen,2013) با تحت تأثیر قرارگرفتن سبک زندگی با زمینۀ اجتماعی و طبقۀ اجتماعی توجه و تأکید کرده است. دربارۀ تقدیرگرایی و نیز ارتباط آن با طبقۀ‌ اجتماعی (Goodwin & Allen, 2000) نشان می‌دهند گروه‌های خاصی مانند کارگران بدون مهارت و بازنشسته‌ها، قوی‌ترین گرایش را به تقدیرگرایی داشته‌اند. بخشی از جریان بازتولید فرهنگی در قالب مدل تحرک فرهنگی دیماجیو[6] بررسی شده  که موضوع پژوهش (جان‌علیزاده و همکاران، 1389) بوده است. همچنین برخی مطالعات خارجی انجام‌شده دربارۀ مفهوم بازتولید اجتماعی، رابطۀ میان این مفهوم و تحرک طبقاتی را بررسی کرده‌اند که موضوعی جداگانه و خارج از رویکرد پژوهش حاضر بوده است.

 

تقدیرگرایی، طبقۀ اجتماعی و بازتولید اجتماعی

صاحب‌نظران متعدد در حوزه‌های مختلف روان‌شناسی، انسان‌شناسی، جامعه‌شناسی و... مفهوم تقدیرگرایی را بررسی و تبیین کرده‌اند و هر یک از دیدگاه خود کوشیده‌اند مفهوم آن را تعریف و زمینۀ پیدایش آن را بررسی کنند. آراء صاحب‌نظرانی مانند راجرز، ردفیلد و مانفرد جزء نظریه‌های مطرح در سطح خرد و روان‌شناختی است؛ اما از دیدگاه جامعه‌شناختی و مردم‌شناختی، مفهوم تقدیرگرایی، یک ویژگی فرهنگی مطرح‌ و در رابطه با مفاهیمی از قبیل مذهب، خرافه‌گرایی، اقتدارگرایی و بیشتر در مبانی توسعه‌یافتگی جوامع بررسی شده است. علاوه بر آن، مفهوم تقدیرگرایی با نگرشی جامعه‌شناختی با مفاهیمی ازجمله درماندگی آموخته‌شدۀ مارتین سلیگمن[7]، مفهوم بیگانگی در دیدگاه سیمن و مفهوم چیزوارگی (شیء‌زدگی) لوکاچ نیز شباهت زیادی دارد و هم‌پیوند با هم ‌طرح‌شدنی هستند. به‌طور کلی گفتنی است همۀ این مفاهیم، فرایندی را توصیف می‌کنند که در آن فرد احساس می‌کند کنترل بر عمل و نتیجۀ کار خود را از دست داده است. بر اساس این، در فرایند بررسی شکل‌گیری مدل مفهومی تقدیرگرایی، نظریه‌های جامعه‌شناختی و روان‌شناختی تفکیک نشده‌اند و تبیین تقدیرگرایی به‌صورت مفهومی چندلایه و چندسطحی در نظر گرفته ‌شده است؛ به‌عنوان نمونه، زمینه‌های تقدیرگرایی مدّنظر دیوید مک للند[8] عبارتنداز: «آموزش در خانواده، طبقۀ اجتماعی والدین، تحرک اجتماعی، ایدئولوژی، محرومیت و...» (ملک، 1385: 201). راجرز تقدیرگرایی را وضعیت فکری تعریف می‌کند که در آن فرد، درک نازلی از توانایی خود نسبت به کنترل آیندۀ خود دارد. راجرز تقدیرگرایی را یکی از ویژگی‌های خرده‌فرهنگ دهقانی مطرح می‌کند که مانع پذیرش تغییر و نوسازی در این جوامع شده است. به‌نظر راجرز، دهقانان در کنترل حوادث آینده، وجه نظرهایی مانند بی‌ارادگی، بدگمانی، تسلیم و بردباری، نرمش و گریز دارند» (محسنی تبریزی، 1384: 8). مارتین سلیگمن در این مورد، اصطلاح درماندگی آموخته‌شده[9]را به کار برده است؛ یعنی نتایج به‌دست‌آمده از سوی فرد، مستقل از اعمال انجام‌شدۀ اوست (کریمی، 1384). در این فرایند، به تکمیل مفهوم درماندگی آموخته‌شده باید در کنار استفاده از بسترهای فرهنگی و جامعه‌شناختی شکل‌گیری و بازتولید اجتماعی و فرهنگی مفهوم تقدیرگرایی توجه شود.

ازجمله نظریه‌های بسیار مهم دربارۀ زمینه و بسترهای اجتماعی تقدیرگرایی و ارتباط آن با بازتولید، نظریۀ فرهنگ فقر[10] است که اسکار لوئیس اولین بار به کار برده است. اصطلاح فرهنگ فقر درواقع یکی از اولین تبیین‌هایی است که به‌طور مستقیم، فرهنگ طبقات فرودست جامعه و ارتباط آن را با نگرش این قشر بررسی کرده است و الگوهای ذهنی و رفتاری‌ای دارد که ویژۀ اقشار فرودست جامعه است. از نظر لوئیس، «فرهنگ فقر، مجموعۀ به‌هم‌پیوسته‌ای از ویژگی‌های خانوادگی، رفتاری، نگرشی و شخصیتی است که فقرا در طول زندگی خویش در شرایط نامساعد مالی به آن عادت کرده و با آن سازگار شده‌اند که حاصل این مجموعه، ارزش‌های فرهنگی است که از نسلی به نسلی منتقل ‌شده است» (محمدپور، 1390: 185). ازجمله ویژگی‌های فرهنگ فقر مدّنظر لوئیس عبار‌تند از «تمایل شدید به زندگی لحظه‌به‌لحظه، ناتوانی نسبی در تسلیم‌نشدن به تزکیۀ نفس و نقشه‌کشی برای آینده، احساس رضا و تسلیم و قدرگرایی که از واقعیت‌های زندگی دشوارشان ناشی می‌شود» (زاهدی، 1385: 233). نظریۀ فرهنگ فقر لوئیس، رابطۀ نزدیکی هم با تقدیرگرایی و هم بازتولید اجتماعی آن در میان اقشار و طبقات اجتماعی پایین اجتماعی دارد؛ به‌ عبارت ‌دیگر و به‌طور کلی، وجود فرهنگ فقر به ‌نوعی در طبقات پایین جامعه دیده می‌شود.

مفهوم تقدیرگرایی از سویی با مفاهیمی در پیوند است که به‌طور ضمنی یا آشکار همان معنی را منتقل می‌کنند. مفاهیم ازخودبیگانگی و شی‌ء‌انگاری یا شی‌ء‌زدگی[11] مطرح‌شده در نظریۀ مارکس، سیمن و لوکاچ ازجملۀ این مفاهیم است. از نظر سیمن، ساختارهای دیوان‌سالاری جامعۀ مدرن، شرایطی را به وجود آورده‌اند که در آن، انسان‌ها نحوۀ کنترل بر عواقب اعمال و رفتار خود را نمی‌توانند فراگیری کنند. انواع یا مراحل مختلف بیگانگی در دیدگاه سیمن عبارتند از: بی‌هنجاری، ناتوانی، بیهودگی یا پوچی، بیگانگی از جامعه، بیگانگی از خود (بخارایی، 1386). گئورگ لوکاچ نیز ایدۀ شیء‌زدگی یا شی‌ءانگاری را با اقتباس از مفهوم فتیشیستی (فسونگری) کالای مارکس مطرح کرده و البته آن را توسعه داده است. «این فراگرد از نظر مارکس در مفهوم کالا و روابط ایجادشدۀ اجتماعی (صفت اسرارآمیز کالا) آن نهفته است... این فتیشیسم جهان کالا از خاصیت اجتماعی مخصوص کار ناشی می‌شود که خود مولد کالاست» (ادیبی و انصاری، 1383: 128). لوکاچ نیز این اصطلاح را برای توصیف وضعیتی به کار برده است که در آن به نظر می‌رسد روابط اجتماعی، فراتر از کنترل آدمیان قرار دارند؛ زیرا کیفیتی ثابت و تغییرناپذیر کسب می‌کنند... و تقریباً به‌گونه‌ای درمی‌آیند که گویی مظاهری از جهان طبیعی‌ هستند و به جهان اجتماعی تعلق ندارند (ابرکرامبی، 1367: 316). بر اساس این، مفهم شی‌ءانگاری به شرایطی اشاره دارد که در آن افراد، ساختارها و روابط اجتماعی را چیزی فراتر از خواست و ارادۀ افراد جامعه می‌پندارند.

در کنار برداشت‌های منفی از مفهوم تقدیر و سرنوشت، یکی از مهم‌ترین برداشت‌های مثبت و تأثیرگذار از سرنوشت‌گرایی، تحلیل تاریخی – تطبیقی ماکس وبر است که در بررسی نقش اعتقاد به تقدیر ازلی در آیین کالون، آن را مبنای شکل‌گیری عقلانیت و توسعۀ سرمایه‌داری می‌داند؛ به ‌عبارت ‌دیگر، اعتقاد به تقدیر ازلی در این آیین به‌نوعی زهد اخلاق منجر شد که این زهد متضمن انجام سه وظیفۀ مهم است: اولین وظیفه، کار است. بر اساس این، تنبلی، بیکارگی و بطالت، از گناهان کبیره محسوب می‌شود. البته منظور از کار هر کاری نیست؛ بلکه کار باید مفید و در خدمت تولید باشد. داشتن زندگی سخت و دشوار برای مؤمن: اگر مؤمن در این جریان ثروتی نیز به دست آورد، نباید آن را در راه رفاه و لذت و تجمل‌پرستی به کار گیرد؛ به عبارت ‌دیگر، ثروت باید در راه فعالیت‌های تولیدی جدید به کار گرفته شود. توجه به علم تجربی: در این آیین، علم تجربی وسیله‌ای برای درک آثار پروردگار است. هر مؤمن باید حداقل آموزش را داشته باشد (روشه، 1374).

به‌طور خلاصه، تبیین نظری مفهوم تقدیرگرایی با توجه به گزاره‌های کلی پژوهش و در قالب ارائۀ مدل مفهومی (شکل یک) سیکل بستۀ شکل‌گیری نگرش تقدیرگرایانه و ارتباط آن با خصلت بازتولیدی طبقۀ اجتماعی مطرح ‌شده است.

 

 

 

 
   
 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


شکل ا- مدل مفهومی چرخۀ بستۀ شکل‌گیری نگرش تقدیرگرایی و بازتولید در طبقۀ اجتماعی

 

 

تحلیل جامعه‌شناختی و عینی‌تر سنجش مفهوم تقدیرگرایی، در بخش روش‌شناسی پژوهش و در قالب تعریف عملیاتی متغیرها و مفاهیم پژوهش مطرح شده است.

 

طبقۀ اجتماعی و سرمایۀ فرهنگی

به‌طور خلاصه در پژوهش حاضر سنجش طبقه با استفاده از سه مؤلفۀ اصلی سرمایۀ اقتصادی، سرمایۀ اجتماعی و سرمایۀ فرهنگی و ترکیب آن‌ها با هم بررسی شده است. مطالعات چند دهۀ گذشته و به‌خصوص مطالعات اخیر نشان داده‌اند ماهیت مفهوم طبقه و قشربندی اجتماعی به‌طور کلی بسیار پیچیده و سنجش آن نیز ماهیت ویژه و جدیدی یافته است. ازجملۀ این رویکردهای جدید، دیدگاه بوردیو است «که از نظر او طبقه، هر نوع گروه‌بندی است از افرادی که شرایط یا جایگاه مشابهی از لحاظ معیشت[12]، گرایش‌ها[13] و خلق‌وخو یا تمایلات[14] دارند» (Nesbit, 2006:174). بر اساس این، عنصر مهم و تأثیرگذار در ارتباط جایگاه طبقاتی افراد و تقدیرگرایی در مفهوم بازتولید و آن‌ هم با استفاده از مفهوم سرمایۀ فرهنگی نهفته است  که پیر بوردیو مطرح‌ کرده است. بوردیو مفهوم طبقه را در ارتباط با فضای اجتماعی، عادت‌واره، میدان یا عرصه و نیز بر مبنای حجم، ترکیب و توزیع انواع سرمایه به‌خصوص سرمایۀ فرهنگی بررسی کرده است؛ اما مفاهیم عادت‌واره و میدان، درواقع کلید شناسایی و تبیین بازتولید اجتماعی است. از نظر بوردیو سرمایۀ فرهنگی دربرگیرندۀ تمایلات پایدار فرد و گرایش‌ها و عادت‌هایی است که در فرایند جامعه‌پذیری حاصل می‌شود و شامل کالاهای فرهنگی، مهارت‌ها و انواع دانش مشروع است؛ به عبارت دیگر، یکی از عمده‌ترین کارکردهای سرمایۀ فرهنگی از نظر بوردیو، نقش آن در بازتولید اجتماعی و در ارتباط با طبقۀ اجتماعی است. او مدعی است افراد، موقعیت مربوط به طبقۀ اجتماعی خویش را نه‌تنها با مالکیت سرمایۀ اقتصادی؛ با داشتن آنچه وی سرمایۀ فرهنگی می‌نامد، می‌توانند بهبود بخشند. همچنین دلالت سرمایۀ فرهنگی از نظر بوردیو، مجموعه‌ای از توانمندی‌ها، عادت‌ها و طبع‌های فرهنگی شامل دانش، زبان، سلیقه یا ذوق و سبک زندگی است (روحانی، 1388). به‌زعم بوردیو، طبقات اجتماعی مرفه هستند که سرمایۀ فرهنگی خاصی را در سلسله‌مراتب قشربندی اقتصادی به خود اختصاص داده‌اند، به‌گونه‌ای‌ که افرادی که در سلسله‌مراتب بالاتر قرار دارند، در نوع مصرف کالاهای فرهنگی، ارائۀ روش‌ها، منش‌ها و الگوهای متفاوتی دارند و از نظر تحصیلی، طبقات بالا هستند که بیشتر به سرمایۀ فرهنگی دست می‌یابند. افراد این طبقات در انجام بازدیدها از نمایشگاه‌های فرهنگی، خرید کتاب، مسافرت‌ها و به‌طور کلی دستیابی به امکانات و لوازم فرهنگی، منزلت برتری دارند. از نظر او «ترجیح‌های مردم دربارۀ مادی‌ترین جنبه‌های فرهنگ مانند پوشاک، خوراک یا اثاث منزل بر مبنای ساختمان ذهنی‌شان انجام می‌گیرد. همین تمایلات است که وحدت ناآگاهانۀ یک طبقه را قوام می‌بخشد. همچنین او تصریح می‌کند میان جایگاه‌های اجتماعی و تمایلات عواملی که این جایگاه‌ها را اشغال می‌کنند، همبستگی شدیدی وجود دارد» (ریتزر، 1386: 728).

بازتولید اجتماعی: اگر به‌لحاظ نظری و از منظر رویکرد جامعه‌شناسی شناخت، به الگوهای زندگی، سبک‌های زندگی و سرمایۀ فرهنگی در میان طبقات مختلف جامعه نگاه کنیم، خواهیم دید الگوهای ذهنی متفاوتی از این منظر در میان گروه‌ها و طبقات اجتماعی جامعه وجود دارد؛ به ‌عبارت ‌دیگر، بخش عمدۀ نگرش‌های افراد و تفسیر آن‌ها از زندگی و به‌طور کلی نظام ارزشی و نمادین آن‌ها، با وضعیت جایگاه اجتماعی آنان متناسب است؛ بنابراین بخشی از این نگرش به وجود نگرش تقدیرگرایانه در طبقات اجتماعی مربوط است؛ بنابراین در اینجا ضرورت دارد بخشی را به مفهوم بازتولید اجتماعی و ارتباط آن با مفهوم تقدیرگرایی اختصاص دهیم. بازتولید در این نوشتار نیز بر اساس دیدگاه پیر بوردیو مطرح شده است.

 بازتولید اجتماعی[15] به‌طور کلی مفهومی است که در نظریه‌های جامعه‌شناسی مطرح‌ شده است و به این معنا است که افراد یا خود ساختارها با ساز و کار‌های خاصی، ساختارهای اجتماعی را شکل‌دهی و خلق کنند. در جامعه‌شناسی پیروان مارکس این اصطلاح به معنای محدودتری به کار می‌رود و به معنای بازتولید قدرت و روابط تولیدی است» (آبرکرامبی، 1367: 365). گفتنی است یکی از تبیین‌های قوی در زمینۀ بازتولید اجتماعی از آن پیر برودیو است. بررسی بازتولید و رابطۀ آن با طبقه در دیدگاه پیر بوردیو، مستلزم شناخت مسألۀ عاملیت و ساختار و در عین حال در ارتباط با ساختمان ذهنی، میدان و مفهوم عادت‌واره ‌بررسی‌شدنی است. به‌طور خلاصه چند نکته از کاربرد مفهوم ساختمان ذهنی از نظریۀ بوردیو استنتاج می‌شود: ساختمان ذهنی با جایگاه فرد در جهان اجتماعی انطباق دارد. ساختمان ذهنی هم ماندگار است و هم انتقال‌پذیر (مفهوم بازتولید) و بر اساس این، ساختمان ذهنی هم جهان اجتماعی را بازتولید می‌کند و هم خودش تولیدشدۀ جهان اجتماعی است. (ریتزر، 1386). زمینه یا میدان نیز در نظریات بوردیو، جایگاه مهمی دارد. از نظر بوردیو زمینه، حوزه یا میدان «عبارت است از اجتماعی کوچک‌تر که منش یا عادت‌وارۀ خاصی در آنجا حاکمیت دارد. فضای روابط میان هنرمندان یا ورزشکاران یا دانشمندان ... یک‌رشته اصول و آداب دارد که تطبیق با آن برای اعضای مجموعه ضروری است؛ اما این تطبیق از نوع محاسبۀ آگاهانه و طراحی{شده} نیست، از جنس نوعی فراست است، فراستی که به کمک آن، آنچه باید کرد و آنچه نباید کرد، ضمن تجربۀ عملی فرا گرفته می‌شود» (بوردیو، 1389: 16). عادت‌واره یا منش، جزء جدایی‌ناپذیر و همراه همیشگی میدان است؛ بنابراین در کنار نقش ساختمان ذهنی در فرایند بازتولید، مفهوم عادت‌واره[16] یا هپیتاس نیز ‌بازشناسی‌شدنی است. مفهوم طبقه و نابرابری طبقاتی از این دیدگاه بر مبنای هپیتاس هر طبقه تفسیرشدنی دارد. استدلال بوردیو این است که «هر طبقه‌ای هپیتاس خود را به وجود می‌آورد که شامل شیوه‌های تفسیر و داوری دربارۀ پدیده‌ها و رویدادهای مشترک میان اعضای هر طبقه است. هر هبیتاس طبقاتی موجب شکل‌گیری الگوهای رفتاری همساز با یکدیگر در قلمروهای فرهنگی می‌شود. به‌ویژه بوردیو استدلال می‌کند میزان فراغت از احتیاجات مادی، که موقعیت طبقه را هم فراهم می‌کند، به هپیتاس و اشتغال‌های فرهنگی آن طبقه شکل می‌دهد» (سیدمن، 1386: 200).

بر اساس این، می‌توان استدلال کرد طبقات اجتماعی بالا نسبت به طبقات پایین‌تر، سرمایۀ فرهنگی (عادت‌واره) متمایز و متفاوت‌تری داشته باشند. همچنین از نظر بوردیو «منش‌ها، نظام‌هایی از قابلیت‌های پایدار و ‌انتقال‌دادنی هستند که با فرایند آموزش و فرایند اجتماعی‌شدن و یا با تقلید و تأثیرپذیری، ساختارهای بیرونی را در افراد درونی می‌کنند و افراد با عمل خود، این ساختارها را بازتولید می‌کنند» (فکوهی، 1386: 229). مفهوم دیگر مطرح‌شده در نظریۀ بوردیو، مفهوم ذائقه است؛ به‌ عبارت‌ دیگر، برای فهم و تفسیر بازتولید اجتماعی و مسائل فرهنگی، کاربرد ذائقه نیز بسیار ضروری است. از نظر بوردیو «ذائقه یک عملکرد است که یکی از کارکردهایش این است که به افراد، ادراکی از جایگاهشان در نظام اجتماعی می‌دهد. ذائقه، آن‌هایی را که ترجیح‌های همسانی دارند به هم نزدیک و این کسان را از کسان دیگری متمایز می‌کند که ذائقه‌های متفاوت دارند. بدین‌سان آدم‌ها با کاربردها و دلالت‌های عملی ذائقه، چیزها را طبقه‌بندی و در این فراگرد خودشان را نیز طبقه‌بندی می‌کنند. ذائقه‌های به‌ظاهر جداگانه برای هنر یا سینما را باید در ارتباط با ترجیح‌های خوراک، ورزش و یا سبک آرایش مو باید در نظر گرفت (ریتزر، 1386: 727). بر اساس این، انسان‌ها از نظر بوردیو در حوزه و زمینۀ فرهنگی از یکدیگر تمایز می‌یابند. تمایز، که یکی از آثار مهم بوردیو است، بر محور فرهنگ، ذائقه و نابرابری طبقاتی نگاشته شده است. از نظر بوردیو آدم‌ها در طیفی از زمینه‌های فرهنگی به دنبال تشخص (تمایز) می‌گردند؛ مانند نوع نوشابه، اتومبیل و... که روابط تشخص‌آمیز در این محصولات وجود دارد (ریتزر، 1386).

به‌طور خلاصه رویکرد بوردیو به مسألۀ بازتولید نیز بر اساس مفهوم فرهنگ، مصرف فرهنگی و ذائقه بنا شده است. «مصرف فرهنگی روشی است برای آنکه قشرهای اجتماعی مختلف، خود را متمایز کنند و مدعی منزلت بالاتری شوند. به همین میزان، فرهنگ، جزئی از سیاست طبقاتی است. به‌طور مشخص تولید و مصرف فرهنگی، روشی است که قشرهای طبقۀ حاکم با آن به دنبال ایجاد و حفظ سلطۀ‌شان هستند. آن‌ها می‌خواهند ذائقه‌ها، ترجیح‌ها و معیارهای فرهنگی و سبک زندگی خودشان را به ارزشمندترین و مطلوب‌ترین آن‌ها بدل و مسلط کنند» (سیدمن، 1386: 201). عادت‌واره و هبیتاس طبقاتی نیز این فرایند را تشدید می‌کند و بازتولید طبقۀ اجتماعی را به همراه دارد. بوردیو توضیح می‌دهد چگونه طبقات تحت سلطه به موقعیت اجتماعی فرودست خود تن می‌دهند. او بیان می‌کند طبقات تحت سلطه، هبیتاس خاص طبقۀ خود را به وجود می‌آورند که سبک زندگی و ترجیحات زیباشناختی را به همراه دارد و درنتیجه موقعیت اجتماعی‌شان را بازتولید می‌کنند؛ یعنی طبقات تحت سلطه، روش‌های زندگی را برمی‌گزینند که موقعیت طبقاتی‌شان اجازه می‌دهد و در عین‌ حال خود این نوع سبک زندگی، موقعیتشان را بازتولید می‌کند.

بوردیو همچنین در کارهای خود به چند عامل و منشأ مهم در ایجاد نابرابری و بازتولید اجتماعی اشاره ‌کرده است. نظام آموزشی و خانواده در پیوند با یکدیگر از مهم‌ترین این منابع به شمار می‌روند؛ به‌عنوان نمونه، اگر بسیاری از امتیازهای نمادین را ملاک نوعی نابرابری در میان لایه‌های اجتماعی بدانیم، بدون شک خانواده در انتقال این نماد، نقش برجسته‌ای‌ خواهد داشت. این امتیازها، اقتصادی، فرهنگی و نمادین هستند. بر اساس این، «خانواده در حفظ و تداوم نظم اجتماعی و در بازتولید آن نقش مهمی بازی می‌کند، نه‌ فقط بازتولید زیست‌شناختی؛ بازتولید اجتماعی؛ یعنی در بازتولید ساختار فضای اجتماعی با عالی‌ترین نمونه مکان انباشت سرمایه در اجناس مختلف آن و انتقال نسل به نسل آن است» (بوردیو، 1389: 189).

آنتونی گیدنز نیز در نوشته‌های خود بر تأثیر تفاوت‌های خانواده در اجتماعی‌شدن افراد تأکید می‌کند. از نظر او «تفاوت‌های خانواده معمولاً یکی از عوامل عمدۀ اجتماعی‌شدن از دوران کودکی تا نوجوانی و پس ‌از آن است که به‌صورت سلسله‌مراتبی پی‌درپی، رشد و تکامل نسل‌ها را به یکدیگر مربوط می‌کند. خانواده‌ها، جایگاه‌های مختلفی در چارچوب کلی نهادهای یک جامعه دارند. در بیشتر جوامع سنتی، خانواده‌ای که فرد در آن متولد می‌شود تا اندازۀ زیادی، تعیین‌کنندۀ موقعیت اجتماعی فرد در بقیۀ زندگانی است. در جوامع امروزی غربی (احتمالاً) موقعیت اجتماعی به ‌این ‌ترتیب در هنگام تولد به ارث برده نمی‌شود؛ با وجود این، منطقه و طبقۀ اجتماعی خانواده‌ای که فرد در آن متولد می‌شود، در الگوهای اجتماعی‌شدن به‌شدت تأثیر می‌گذارند. کودکان، شیوه‌های رفتار ویژۀ پدر و مادرانشان یا دیگران را در همسایگی یا اجتماع محلی‌شان فرامی‌گیرند» (گیدنز، 1387: 104).

 

سرمایۀ فرهنگی و تقدیرگرایی

همان‌گونه که در بیان مسأله گفته شد، تقدیرگرایی به‌طور مستقیم و واضح در مباحث بوردیو وجود ندارد؛ اما در پیوند با سرمایۀ فرهنگی و سلیقه تبیین‌شدنی است. با توجه به اینکه سرمایۀ فرهنگی و تقدیرگرایی، هر دو بخشی از ایستارهای نظام نمادین و هنجارین جامعه محسوب می‌شوند، اهمیت جریان جامعه‌پذیری در این انتقال بسیار برجسته است. بوردیو در تعریف سرمایۀ فرهنگی، آن را خصلت‌ها و عادت‌های دیرپایی می‌داند که در فرایند جامعه‌پذیری حاصل می‌شوند و اهداف فرهنگی ارزشمندی مثل صلاحیت‌های تحصیلی و فرهیختگی را در برمی‌گیرند (بابایی و باینگانی، 1389: 92). بوردیو همچنین به سه منشأ ایجاد تفاوت در سرمایۀ فرهنگی اشاره می‌کند که عبارتند از: پرورش خانوادگی، اجتماعی و طبقاتی که متولیان و کارگزاران اصلی جریان جامعه‌پذیری به شمار می‌آیند. همچنین آموزش‌های رسمی و مهارت‌های کسب‌شده با آن و فرهنگ شغلی نیز از دیگر عوامل هستند. با توجه به اینکه انباشت سرمایۀ فرهنگی در افراد با سه منبع، سبب بروز تفاوت‌هایی در دارندگان سرمایۀ فرهنگی و فاقدان آن می‌شود؛ بوردیو نقش اساسی و خاصی برای زمینه‌های اجتماعی پرورش اجتماعی افراد به‌عنوان یکی از عوامل تأثیرگذار در این تفاوت‌ها قائل است. همچنین همان‌گونه که در بیان مسألۀ پژوهش مطرح شد، تقدیرگرایی یکی از شاخص‌های مهم فرهنگ فقر است. بر اساس مباحث گفته‌شده، هم مفهوم سرمایۀ فرهنگی و هم تقدیرگرایی با استفاده از مفهوم سلیقه (ذائقه) و در پیوند با جریان جامعه‌پذیری مطرح می‌شود. بوردیو معتقد است «زیباشناسی ناب (هنر){سرمایۀ فرهنگی متعالی} بر پایۀ اخلاق یا خصلت فاصله‌گزینی از ضرورت‌های دنیای طبیعی و اجتماعی استوار است» (بوردیو، 1391: 28). افراد فقیر نیز، که نمادی از فرهنگ فقر هستند، از این حیث به‌لحاظ جایگاه اجتماعی و زمینه‌های خانوادگی به‌سادگی از این ضرورت‌های مادی نمی‌توانند رهایی پیدا کنند. بر اساس این، دستیابی به سرمایۀ فرهنگی زیاد به اعتقاد بوردیو مبتنی بر رهاشدن از این جبر معیشتی و برخورداری نسبی از دیگر انواع سرمایه‌ها به‌خصوص سرمایۀ اقتصادی است که افراد فقیر، آن را به‌صورت ناچیزی دارند؛ بنابراین زمینه‌های خانوادگی، درواقع این ایستارهای ارزشی متناسب با طبقۀ خودشان را در جریان جامعه‌پذیری بازتولید می‌کنند.

 

مدل‌های بازتولید (بازتولید فرهنگی و تحرک فرهنگی)

محور بحث بازتولید بر اساس مفهوم فرهنگ و سرمایۀ فرهنگی بنا شده است. بر اساس این، دو نظریۀ مهم دربارۀ بازتولید فرهنگی در ادامه بررسی شده است. «گروهی در قالب مدل بازتولید فرهنگی بوردیو بر ارتباط پیشینۀ اجتماعی و سرمایۀ فرهنگی و موقعیت‌های اکتسابی افراد تأکید دارند. گروه دیگر در قالب مدل تحرک فرهنگی معتقدند سرمایۀ فرهنگی، نقش مهمی در شکل‌دادن به نابرابری‌های اجتماعی بازی می‌کند؛ اما این نابرابری‌ها بیشتر از آنکه ناشی از ارتقای موقعیت‌های انتسابی افراد باشد، ناشی از توسعۀ فرصت‌های بیشتر برای طبقات پایین است. این مدل به تعامل تأثیرگذار بین منابع فرهنگی والدین و پیشینۀ اجتماعی آن‌ها و سرمایۀ فرهنگی والدین قائل نیست و آثار پیشینۀ اجتماعی و سرمایۀ فرهنگی را مستقل در نظر می‌گیرد و به‌خصوص سرمایۀ فرهنگی والدین را برای فرزندان لایه‌های بالا چندان مفید نمی‌داند» (جان‌علیزاده و همکاران، 1389: 221). دیماجیو نخستین کسی است که نظریۀ سرمایه فرهنگی را در قالب مدل تحرک فرهنگی مطرح کرد. برآیند نظریۀ دیماجیو به این صورت گفتنی است که امروزه با توجه تغییرات عمده در پایگاه‌های منزلتی سنتی جوامع، سرمایۀ فرهنگی، معیاری برای دسترسی طبقات پایین‌تر به فرصت‌های تحرک عمودی است تا اینکه صرفاً پایگاه‌های منزلتی خانواده را در میان فرزندان بازتولید کند؛ به ‌عبارت ‌دیگر، در جوامع غیرسنتی با توجه به تغییراتی که در پایگاه‌های انتسابی خانوادگی آنان ایجاد شده است، دستیابی افراد به سرمایۀ فرهنگی صرفاً به موقعیت خانوادگی آنان وابسته نیست و ملاک‌ها و معیارهای انتسابی در کسب سرمایۀ فرهنگی انتسابی کمرنگ‌تر شده و بیشتر شکل اکتسابی پیدا کرده‌اند. درمقابل، بوردیو در تبیین ساز و کار بازتولید بر سرمایۀ اقتصادی نیز تأکید می‌کند که به‌شدت با منزلت و پایگاه خانواده در ارتباط بوده و عاملی تعیین‌کننده در دستیابی افراد به سرمایۀ فرهنگی است. از آنجا که بوردیو در نظریۀ خود، پایگاه اجتماعی را با ابعاد گوناگونی می‌داند که با یکدیگر سازگاری و هماهنگی زیادی دارند؛ این مسأله، در قالب مفهوم توافق یا همخوانی در پایگاه اجتماعی[17] بیان می‌شود. بر اساس این ایده، چون اعضای طبقات بالاتر بخشی از دارایی اقتصادی خود را به سرمایۀ فرهنگی تبدیل می‌کنند، فرزندان آن‌ها نیز آن را به ارث می‌برند. قضیه به‌طور معکوس برای طبقات پایین نیز مصداق خواهد داشت. دیماجیو درمقابل، از گروه‌های منزلتی پراکنده صحبت می‌کند. بر اساس نظر وی سرمایۀ فرهنگی صرفاً با پایگاه اجتماعی تعیین نمی‌شود و نظریۀ آن‌ها بر پایۀ منزلت‌های ناهمساز بنا شده است؛ به ‌عبارت‌ دیگر، دیماجیو و همکاران، رابطۀ بین پایگاه اجتماعی و دستیابی افراد آن را به سرمایۀ فرهنگی انکار نمی‌کنند؛ اما این همبستگی را با توجه به شرایط جوامع کامل نمی‌دانند. به‌طور خلاصه بر اساس مدل بازتولید فرهنگی بوردیو و مدل تحرک فرهنگی دیماجیو و برآیند مطالعات نظری پژوهش بسط داده‌ شده است ساز و کار بازتولید به‌صورت گزاره‌های زیر بحث و سنجش شده‌اند:

 

بازتولید فرهنگی

سرمایۀ فرهنگی در بین طبقات مرفه، بیشتر و درمقابل، میزان تقدیرگرایی پایین‌تر باشد.

سرمایۀ فرهنگی در بین طبقات فقیر، کمتر و درمقابل، میزان تقدیرگرایی بالاتر باشد.

 

تحرک فرهنگی

سرمایۀ فرهنگی در بین تمامی طبقات نسبتاً توزیع‌ شده باشد.

میزان تقدیرگرایی نیز در بین طبقات اجتماعی نسبتاً توزیع ‌شده باشد.

جدول 1 خلاصه مدل‌های بازتولید را نشان داده است:

 

جدول 1- گزاره‌های مفهومی میزان بازتولید فرهنگی و تحرک فرهنگی در بین طبقات اجتماعی

طبقۀ اجتماعی

سرمایۀ فرهنگی

تقدیرگرایی

مدل بازتولید

بالا

بالا

پایین

بازتولید فرهنگی

پایین

پایین

بالا

بازتولید فرهنگی

تمامی طبقات

وجود توزیع نسبی

تحرک فرهنگی

اهداف، پرسش‌ها و فرضیه‌های پژوهش: مباحث نظری پژوهش بر مبنای اهدافی چند سازمان‌ یافته است. هدف اصلی و کلی این است که تقدیرگرایی در کدام طبقات بیشتر است و چگونه در ارتباط با سرمایۀ فرهنگی، میان طبقات خاصی بازتولید می‌شود و تداوم می‌یابد. بر اساس طرح اهداف و پرسش‌های عمدۀ ذکرشده در بیان مسأله، فرضیه‌های پژوهش عبارتند از:

  • بین تقدیرگرایی و طبقۀ اجتماعی، رابطه وجود دارد.
  • میانگین نمرات تقدیرگرایی بر اساس مؤلفه‌های طبقۀ اجتماعی (سرمایۀ اقتصادی، سرمایۀ اجتماعی و به‌خصوص سرمایۀ فرهنگی) تفاوت معنی‌داری دارند.
  •  تحلیل ساز و کار بازتولید در میان طبقات اجتماعی بیشتر بر اساس مفهوم مدل بازتولید فرهنگی است تا مدل تحرک فرهنگی.

روش‌شناسی پژوهش: الگوی بررسی، تعریف مفاهیم و فنون گردآوری و تحلیل داده‌ها

روش پژوهش: ازجمله روش‌های عمده در مطالعۀ جمعیت‌های وسیع، استفاده از روش پیمایش است. در این پژوهش بخش نظری کار با استفاده از مطالعات کتابخانه‌ای و اسنادی و بخش عمدۀ پژوهش نیز با استفاده از روش پیمایش بررسی شده است. تکنیک و ابزار گردآوری داده‌های پژوهش نیز پرسشنامۀ محقق‌ساخته است که با استفاده از مطالعات و مبانی نظری تدوین‌ یافته است.

تعاریف مفهومی، عملی و اعتبار و پایایی متغیرهای پژوهش

تعریف مفهومی متغیرها

در تعریف تقدیرگرایی در فرهنگ آکسفورد جامعه‌شناسی آمده است «نظامی از باورهاست که بر اساس آن هر چیزی نتیجۀ از پیش‌تعیین‌شده‌ای دارد، به‌گونه‌ای که با آگاهی قبلی و حتی تلاش نیز نمی‌توان از آن خلاص شد و بنابراین آن را باید واقعیتی اجتناب‌ناپذیر دانست» (Marshal, 1998: 226). تقدیرگرایی، منابع مختلفی دارد. منشأ اجتماعی تقدیرگرایی، که مؤلفۀ بعد بیرونی تقدیرگرایی است، نگرشی است در دیدگاه آن دسته از نظریه‌پردازان علوم اجتماعی که ساختارهای اجتماعی را عامل تعیین‌کنندۀ نگرش و آگاهی افراد می‌دانند و نسبت‌دادن ناکامی به عوامل ساختاری و کمرنگ‌بودن سهم کنشگران و عاملان اجتماعی، برآیند چنین نگرشی در تبیین مفهوم تقدیرگرایی است. منشأ الهی نیز دیگر بعد بیرونی تقدیرگرایی است که در نگرش‌های جبرگرایانۀ مذهبی ریشه دارد و مانند عنصر اجتماعی با خصلتی تعیین‌کننده بر زندگی افراد ظاهر می‌شود؛ اما بعد عینی تقدیرگرایی، صورت تجسم‌یافتۀ نگرشی است که آن را در قالب به‌کارگیری اشیاء و انجام افعال و مناسک مانند استفاده از اشیاء و نمادها مانند الواح، طلسم‌ها و... برای تأثیرگذاری در جریان امور و نیز انجام افعال و مناسک مرتبط نظیر فال قهوه و... و برای اطلاع‌یافتن از امور از پیش تعیین‌شده، ازجملۀ این مناسک و اعمال‌ هستند. بعد فردی تقدیرگرایی نیز بر باور فرد نسبت به خود و نقشی که در تعیین رویدادهای زندگی دارد و نگرش فرد دربارۀ خود و میزان پذیرش او از تأثیر مصادیق تقدیرگرایی در زندگی او تأکید دارد.

 

سرمایه و انواع سرمایه

از نظر بوردیو سرمایه، هرگونه خاستگاه و سرچشمه در عرصۀ اجتماعی است که در توانایی فرد برای بهره‌مندی از منافع خاصی، که در این صحنه حاصل می‌شود، مؤثر واقع می‌شود. به‌زعم وی سرمایه اساساً به سه صورت اقتصادی (دارایی، مالی و مادی) سرمایۀ فرهنگی (کالا، مهارت‌ها و عناوین نمادین کمیاب) و سرمایۀ اجتماعی (منافعی که به ‌صرف عضویت در گروه به خود تعلق می‌گیرد) وجود دارد (استونز، 1385: 335). نزد بوردیو، سرمایۀ اقتصادی شامل سرمایه‌های مالی، میراث منقول و غیرمنقول، دارایی‌های گوناگون و غیره، تنها یکی از سرمایه‌های موجود در جامعه است. سرمایۀ فرهنگی از نظر بوردیو، دربرگیرندۀ تمایلات پایدار فرد و گرایش‌ها و عادت‌هایی است که در فرایند جامعه‌پذیری حاصل می‌شود و شامل کالاهای فرهنگی، مهارت‌ها و انواع دانش مشروع است. سرمایۀ اجتماعی نیز مفهومی است که در جامعه‌شناسی معاصر و در دیدگاه صاحب‌نظرانی نظیر بوردیو، پوتنام و کلمن مطرح‌ شده است که هر یک از آنان از جنبه‌های متفاوتی، این مفهوم را طرح نظری کرده‌اند؛ اما به‌طور کلی در یک تعریف، سرمایۀ اجتماعی را سرمایه و منابعی می‌توان تعریف کرد که افراد با پیوند با یکدیگر می‌توانند به دست آورند (فیلد، 1386). بوردیو دراصل در مراحل مطالعاتی خود، ابتدا به مفهوم سرمایۀ اجتماعی به‌عنوان جزئی فرعی و یا حتی یکی از ابعاد سرمایۀ فرهنگی توجه می‌کرد. از نظر او «سرمایۀ اجتماعی، جمع منابع واقعی یا بالقوه‌ای است که حاصل شبکۀ بادوامی از روابط کمابیش نهادینه‌شدۀ آشنایی و شناخت متقابل یا به‌ بیان ‌دیگر، عضویت در یک گروه است» (تاج‌بخش، 1385: 147).

در تعریف عملیاتی مفاهیم و متغیرهای پژوهش، ابتدا پس از تعریف عملیاتی برگرفته از مبانی نظری پژوهش برای تعیین اعتبار سازه و کاهش گویه‌های همسان و اضافی پژوهش، از تکنیک تحلیل عاملی استفاده ‌شده است. یکی از مهم‌ترین روش‌های تعیین اعتبار سازه، تحلیل عاملی است. (حبیب‌پور و صفری، 1388: 302). برای سنجش پایایی ابزار پژوهش نیز مطابق روند مرسوم در پژوهش‌های اجتماعی، از ضریب آلفای کرونباخ برای سنجش همبستگی درونی گویه‌ها استفاده ‌شده است.

همان‌گونه که جدول‌های دو تا چهار دربارۀ تمامی جدول‌های نتایج شاخص کفایت نمونه‌گیری کایزر- مایر- اولکین نشان می‌دهند، واریانس‌های متغیرهای پژوهش تحت تأثیر واریانس‌های مشترک برخی عامل‌های پنهانی هستند. با توجه به اینکه دامنۀ نمرات این شاخص بین 0 تا 1 است، در مقادیر بالای 70/0 تحلیل عاملی پیشنهاد می‌شود. آزمون معنی‌داری بارتلت هم نشان می‌دهد ساختار جدیدی را بر اساس همبستگی بین متغیرها و عامل‌های پنهان می‌توان کشف کرد. بر اساس این، ملاحظه می‌شود در کلیّۀ تحلیل‌های عاملی انجام‌شده، شاخص‌ها نشان می‌دهند هم تحلیل عاملی مناسب است و هم  عامل‌های جدیدی استخراج می‌شوند. همچنین با توجه به داده‌های جدول پایایی متغیرها، تمامی ضرایب آلفای کرونباخ مفاهیم بالاتر از 70 درصد بوده که نشان‌دهندۀ پایایی مناسب ابزار سنجش است؛ به‌ عبارت ‌دیگر، گویه‌های سنجش مفاهیم پژوهش، همبستگی درونی برای سنجش مفهوم مدّنظر را داشته‌اند.

 

 

 

جدول 2- تحلیل عاملی متغیر تقدیرگرایی

متغیر وابسته

ابعاد متغیر

نام‌گذاری مفهومی

تعداد گویه‌ها

درصد واریانس تبیین‌شدۀ عامل

درصد واریانس کل تبیین‌شده

 

تقدیرگرایی

بعد بیرونی (منشأالهی)

7

 

222/19%

 

666/43%

بعد بیرونی (منشأ اجتماعی)

9

939/10%

بعد عینی و مناسک‌گرایی

6

013/8%

بعد فردی (منشأ درونی)

3

49/5%

آزمون Kmo & Bartlett

کایزر مایر اولکین

813/0

آزمون بارتلت df:435 sig:0/000

917/2711

 

 

 

 

 

 

جدول 3- تحلیل عاملی متغیر طبقۀ اجتماعی (ترکیب متغیرهای سرمایۀ اقتصادی، سرمایۀ اجتماعی و سرمایۀ فرهنگی)

متغیر مستقل

ابعاد متغیر

نام‌گذاری مفهومی

تعداد گویه‌ها

درصد واریانس تبیین‌شدۀ عامل

درصد واریانس کل تبیین‌شده

 

سرمایۀ اقتصادی

دارایی مصرفی

5

952/27%

749/50%

وجهه و منزلت

5

399/12%

دارایی مولد

2

405/10%

آزمون Kmo & Bartlett

کایزر مایر اولکین

762/0

آزمون بارتلت df:66 sig:0/000

253/921

متغیر مستقل

ابعاد متغیر

نام‌گذاری مفهومی

تعداد گویه‌ها

درصد واریانس تبیین‌شدۀ عامل

درصد واریانس کل تبیین‌شده

 

سرمایۀ اجتماعی

منافع سطح فردی

7

476/38%

523/49%

منافع سطح جمعی

4

047/11%

آزمون Kmo & Bartlett

کایزر مایر اولکین

866/0

آزمون بارتلت df:55 sig:0/000

403/107

متغیر مستقل

ابعاد متغیر

نام‌گذاری مفهومی

تعداد گویه‌ها

درصد واریانس تبیین‌شدۀ عامل

درصد واریانس کل تبیین‌شده

 

سرمایۀ فرهنگی

فعالیت‌های علمی و فرهنگی

8

 

556/29%

014/49%

فعالیت‌های هنری و ذوقی

6

 

464/7%

مالکیت فرهنگی

6

28/6%

مهارت‌ها و مدارک فرهنگی

6

716/5%

آزمون Kmo & Bartlett

کایزر مایر اولکین

866/0

آزمون بارتلت df:406 sig:0/000

411/3869

 

 

جدول 4- آزمون پایایی ابزار (آلفای کرونباخ) برای متغیرهای پژوهش

متغیر

تعداد گویه

تعداد (n) در پیش آزمون

ضریب آلفای کرونباخ

Cronbach's Alpha

تقدیرگرایی

26

30

813/0

سرمایۀ اقتصادی

12

30

701/0

سرمایۀ اجتماعی

11

30

716/0

سرمایۀ فرهنگی

26

30

888/0

 

 

سنجش مفهوم بازتولید: مفهوم بازتولید اجتماعی و فرهنگی به‌صورت یکی از مفاهیم عمده در مباحث نابرابری اجتماعی مطرح هستند؛ اما در این پژوهش با استفاده از رابطه میان سه نوع سرمایۀ اقتصادی، سرمایۀ فرهنگی و اجتماعی به‌صورت چند پرسش و در قالب دو مدل تحرک فرهنگی دیماجیو و بازتولید فرهنگی بوردیو با استنباط از نمرات شاخص و میانگین انواع سرمایه و ارتباط آن‌ها با میزان تقدیرگرایی در میان طبقات اجتماعی بررسی و سنجش شده است.

جامعۀ آماری، حجم نمونه و روش نمونه‌گیری: تعیین حجم نمونۀ نهایی و روش نمونه‌گیری خوشه‌ای در چند مرحله انجام شده که در جدول 5 نشان داده‌ شده است.

 

 

جدول 5- خوشه‌های مناطق شهری اصفهان: جدول نهایی نمونه‌گیری خوشه‌ای و تصادفی هر منطقه و سهم اختصاص‌یافته به هر خوشه متناسب با حجم خانوار در هر خوشه

مناطق شهری[18]

خوشه‌بندی مناطق از لحاظ توسعه‌یافتگی مسکن[19]

منطقه انتخاب‌شده با گزینش تصادفی

تعداد خانوار

درصد خانوار در هر منطقه

حجم اختصاص داده‌شدۀ پرسشنامه به هر منطقه

حجم اختصاص داده‌شدۀ پرسشنامه به هر خوشه

اصفهان 1

 

خوشۀ 1

*

25790

83/4

18

59

اصفهان 2

 

19631

67/3

14

اصفهان 3

*

36049

75/6

26

اصفهان 4

 

 

خوشۀ 2

 

38047

12/7

27

118

اصفهان 5

*

48374

05/9

35

اصفهان 6

*

34486

45/6

25

اصفهان 7

 

43841

21/8

31

اصفهان 8

 

 

خوشۀ 3

 

71060

30/13

51

123

اصفهان 9

 

22573

23/4

16

اصفهان 10

*

61943

59/11

44

اصفهان 11

*

17005

18/3

12

اصفهان 12

 

خوشۀ 4

*

34926

54/6

25

83

اصفهان 13

 

35696

68/6

26

اصفهان 14

*

44835

39/8

32

شهر اصفهان

 

 

534256

(N)

 

 

383 پرسشنامه

(n)

مأخذ: بر اساس آمار استانداری اصفهان و خوشه‌بندی مناطق با دخل و تصرف و محاسبات پژوهش

 

یافته‌ها، تجزیه ‌و تحلیل تفسیر آن‌ها

در قسمت یافته‌ها و دستاوردهای پژوهش، ابتدا در سطح توصیفی، وضعیت متغیرهای اصلی پژوهش گزارش می‌شود و سپس در قالب پاسخ پرسش‌های اصلی پژوهش، نتایج استنباطی پژوهش را بررسی خواهیم کرد.

 

 

جدول 6- آماره‌های توصیفی متغیر تقدیرگرایی

متغیر

اماره‌های تقدیرگرایی

تقدیرگرایی (رتبه‌بندی‌شده)

میانگین

میانه

نما

انحراف معیار

دامنۀ نمرات

حداقل نمره

حداکثر نمره

مقوله‌ها

دامنۀ نمرات

درصد معتبر

درصد تراکمی

تقدیرگرایی

79/71

71

64

69/13

85

29

114

خیلی کم

46-29

3

30

بعد الهی

98/26

29

35

72/6

28

7

35

کم

64-47

8/27

8/30

بعد اجتماعی

52/24

24

21

73/6

36

9

45

متوسط

82-65

3/47

1/78

بعد عینی و مناسکی

15/11

10

8

2/4

24

6

30

بالا

90-83

2/13

3/91

بعد فردی

14/7

7

7

3/2

11

3

14

بسیار بالا

114-91

7/8

 

جمع

334

 

 

 

 

 

 

 

 

0/100

 

 

 

داده‌های جدول 6 وضعیت و میزان تقدیرگرایی را در جامعۀ پژوهش نشان داده است. حدود 78 درصد سرپرستان خانوار به‌طور متوسط، نگرش تقدیرگرایانه دارند. نزدیک به 22 درصد افراد جامعۀ پژوهش، نگرش تقدیرگرایانۀ بالا و بسیار بالا دارند که این مسأله نیز در خور ‌توجه است. بر اساس آماره‌های به‌دست‌آمده نیز این نتیجه حاصل می‌شود که بیشتر از متوسط افراد جامعه، نگرش تقدیرگرایانه دارند. در بین ابعاد تقدیرگرایی، با توجه به دامنۀ نمرات مشاهده می‌شود میانگین بعد الهی تقدیرگرایی از سایر ابعاد بیشتر است.

 

 

جدول 7 - آماره‌های توصیفی متغیر طبقۀ اجتماعی

آماره‌های طبقۀ اجتماعی

میانگین

انحراف معیار

چولگی

حداقل نمره

حداکثر نمره

24/100

1/22

522/0

55

177

طبقۀ اجتماعی رتبه‌بندی‌شده

مقوله‌ها

دامنۀ نمرات

فراوانی

درصد معتبر

درصد تراکمی

بسیار پایین

79-55

50

9/15

9/15

پایین

104-80

148

1/47

1/63

متوسط

129-105

80

5/25

5/88

بالا

154-130

32

2/10

7/98

خیلی بالا

177-155

4

3/1

0/100

جمع

 

314

0/100

 

 

 

 

طبقۀ اجتماعی افراد، که در بسیاری از موارد با اصطلاح جامع‌تر طبقه- منزلت از آن یاد کرده‌ایم، از ترکیب سه مؤلفۀ سرمایۀ اقتصادی، سرمایۀ اجتماعی و سرمایۀ فرهنگی تشکیل‌ شده که در اینجا به‌اجمال نمره و جایگاه نهایی فرد در طبقۀ اجتماعی در جدول 7 نشان داده‌ شده است. چولگی مثبت در بین آماره‌های طبقۀ اجتماعی نشان می‌دهد بیشتر سرپرستان خانوار، طبقۀ اجتماعی متوسط و رو به پایین دارند (حدود 85 درصد). تنها حدود 12 درصد سرپرستان خانوار، طبقۀ اجتماعی بالا و خیلی بالا دارند. در میان درصدهای مربوط به نوع طبقۀ اجتماعی نیز طبقۀ پایین با 47 درصد، بیشترین سهم را به خود اختصاص داده و پس ‌از آن طبقۀ متوسط قرار دارد.

سرمایۀ فرهنگی: با توجه به نقش تعیین‌کننده و تأثیرگذار سرمایۀ فرهنگی در تعیین طبقۀ اجتماعی و نیز مفهوم بازتولید اجتماعی پاسخگویان به‌طور مختصر، آماره‌های آن در جدول 8 نشان داده‌ شده است:

 

 

جدول 8- توزیع فراوانی آماره‌های مربوط به سرمایۀ فرهنگی پاسخگویان

آماره‌های سرمایۀ فرهنگی

میانگین

انحراف معیار

چولگی

حداقل نمره

حداکثر نمره

70/50

1/15

546/0

27

102

سرمایۀ فرهنگی رتبه‌بندی‌شده

مقوله‌ها

دامنۀ نمرات

فراوانی

درصد معتبر

درصد تراکمی

بسیار پایین

42-27

121

2/36

2/36

پایین

58-43

110

9/32

2/69

متوسط

74-59

79

7/23

8/92

بالا

90-75

22

6/6

4/99

خیلی بالا

102-91

2

6/0

0/100

جمع

 

334

0/100

 

 

 

در جدول 8 آماره‌های میانگین، چولگی و...نشان می‌دهند نمرات سرمایۀ فرهنگی سرپرستان خانوار (یعنی حدود 93 درصد) متوسط و رو به پایین است. درمقابل، سرمایۀ فرهنگی بسیار بالا حدود 7 درصد است؛ به‌ عبارت‌ دیگر، نمرات سرمایۀ فرهنگی در جامعۀ پژوهش به‌ترتیب از خیلی پایین یعنی بالاترین درصد شروع ‌شده است و سرمایۀ فرهنگی بالا رو به کاهش است. بر اساس این، گفتنی است سرمایۀ فرهنگی بالا در میان سرپرستان خانوارها، اندک و ناچیز است.

یافته‌های استنباطی پژوهش: یکی از مهم‌ترین پرسش‌های پژوهش در کنار مفهوم بازتولید اجتماعی این است که آیا بین تقدیرگرایی و طبقۀ اجتماعی، رابطه وجود دارد و اینکه با توجه به این ارتباط، بازتولید اجتماعی در میان طبقات انجام شده است یا خیر؟ بر اساس این، پاسخ به پرسش‌های فوق در دو قسمت نشان داده ‌شده است. جدول 9 رابطۀ طبقۀ اجتماعی و تقدیرگرایی را با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون نشان داده است. با توجه به میزان منفی ضریب همبستگی پیرسون و سطح خطای کمتر از 01/0  نتیجه گرفته می‌شود رابطۀ معکوس و نسبتاً متوسطی بین تقدیرگرایی و طبقۀ اجتماعی فرد وجود دارد؛ به‌ عبارت ‌دیگر، افراد متعلق به طبقات اجتماعی پایین‌تر، میزان بیشتری از نگرش تقدیرگرایی دارند و برعکس. این مسأله با نظریه‌های‌ موجود در این زمینه نیز همخوانی دارد.

 

 

 

 

 

جدول 9- آزمون ضریب همبستگی پیرسون بین طبقه اجتماعی و میزان تقدیرگرایی

آزمون ضریب همبستگی پیرسون (طبقۀ اجتماعی و تقدیرگرایی)

تعداد

میزان ضریب

Sig

دامنه

سطح معنی‌داری

314

345/0-

000/0

دو دامنه

99%

 

برای تعیین تأثیر هر کدام از مؤلفه‌های طبقۀ اجتماعی در تقدیرگرایی، از رگرسیون چندمتغیره استفاده شد. نتایج رگرسیون چندمتغیره (جدول 10) نیز نشان دادند با توجه به ضرایب بتا (ضرایب استانداردشدۀ رگرسیونی) به‌ترتیب، سرمایۀ فرهنگی و سپس سرمایۀ اقتصادی، بیشترین واریانس مربوط به متغیر وابسته یعنی تقدیرگرایی را تبیین کرده‌اند. درمقابل، مؤلفۀ سرمایۀ اجتماعی، سطح معنی‌داری نداشته و واریانس متغیر تقدیرگرایی را تبیین نکرده است.

 

 

جدول 10- نتایج مدل رگرسیون مربوط به رابطۀ مؤلفه‌های طبقۀ اجتماعی با میزان تقدیرگرایی

مدل رگرسیون چندمتغیره (روش Enter)

Unstandardized Coefficients

Standardized Coefficients

 

مدل

مؤلفه‌های طبقۀ اجتماعی

B

Std. Error

Beta

t

Sig

 

1

عدد ثابت

626/93

616/3

 

891/25-

000/0

سرمایۀ فرهنگی

213/0-

054/0

235/0-

969/3-

000/0

سرمایۀ اقتصادی

319/0-

105/0

172/0-

041/3-

003/0

سرمایۀ اجتماعی

103/0-

126/0

049/0-

818/0-

414/0

خلاصۀ مدل

R=0/351 R Square=0/123 Adjusted R=0/115

آزمون معنی‌داری آنوا

F=14/525 Sig=0/000

 

 

طبقات اجتماعی، ابعاد تقدیرگرایی و مفهوم بازتولید فرهنگی

یکی از مسائل اصلی پژوهش این است که میزان تقدیرگرایی در میان طبقات برحسب ابعاد بازتولید (فرهنگی و تحرک فرهنگی) متفاوت است؛ به ‌عبارت ‌دیگر، فرض بر این است که تقدیرگرایی و سرمایۀ فرهنگی در طبقات خاصی به‌صورت ساز و کار بازتولید اجتماعی یا به زبان خاص بوردیو بازتولید فرهنگی وجود دارد. در پاسخ‌گویی به این مسأله از دو مفهوم در قالب مدل بازتولید فرهنگی بوردیو و تحرک فرهنگی دیماجیو و از مقایسۀ نمرات میانگین تقدیرگرایی در بین طبقات اجتماعی استفاده‌ شده است. همان‌گونه که در مطالعات نظری گفته شد، پژوهشگر، مدل بازتولید فرهنگی و تحرک فرهنگی در پژوهش را با گزاره‌های زیر مشخص کرده است و نتایج در جدول 11 نشان مشخص ‌شده‌اند:

بازتولید فرهنگی:1. سرمایۀ فرهنگی در بین طبقات بالا، بیشتر و درمقابل، میزان تقدیرگرایی آنان پایین‌تر باشد.2. سرمایۀ فرهنگی در بین طبقات پایین، کمتر و درمقابل، میزان تقدیرگرایی آنان، بیشتر باشد.

تحرک فرهنگی: سرمایۀ فرهنگی و تقدیرگرایی هر دو در تمامی طبقات نسبتاً توزیع‌ شده باشد و تفاوت فاحشی مشاهده نشود.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

جدول 11- مقایسۀ میانگین‌های تقدیرگرایی و سه نوع سرمایه در طبقات اجتماعی (بازتولید فرهنگی و تحرک فرهنگی)

طبقۀ اجتماعی

بسیار پایین

پایین

متوسط

بالا

خیلی یالا

میانگین کل

آزمون F

Sig

تقدیر گرایی

44/74

78/72

32/67

78/63

50/58

03/71

765/8

000/0

سرمایۀ اقتصادی

74/23

04/29

34/34

81/37

00/38

55/30

01/40

000/0

سرمایۀ اجتماعی

50/13

64/16

97/19

66/28

00/31

39/18

34/63

000/0

سرمایۀ فرهنگی

46/33

05/46

60/61

41/72

00/93

29/51

134/182

000/0

الگوی بازتولید

تقدیر گرایی بالا و سرمایۀ فرهنگی ناچیز (بازتولید فرهنگی)

توزیع نسبی سرمایه و تقدیرگرایی (تحرک فرهنگی)

سرمایۀ فرهنگی بالا و کاهش زیاد تقدیرگرایی (بازتولید فرهنگی)

 

 

 

با توجه جدول 11 و معناداری آزمون تحلیل واریانس یکسویه (در سطح معنی‌داری 95 درصد) مبنی بر معنی‌داری تفاوت نمرات، هر سه نوع سرمایه در بین طبقات اجتماعی و تفاوت زیاد و بارز میانگین‌ها با یکدیگر نشان داده شده است. همچنین برای جلوگیری از طولانی‌شدن نوشتار، به‌دلیل اهمیت سرمایۀ فرهنگی در تبیین رابطۀ معکوس آن با تقدیرگرایی و بازتولید فرهنگی، تنها نتایج آزمون تعقیبی توکی برای متغیر سرمایۀ فرهنگی نشان داده شده‌اند (جدول 12).

 

 

جدول 12- آزمون تعقیبی مربوط به تفاوت معناداری نمرات سرمایۀ فرهنگی در بین طبقات اجتماعی

Culturalcapital

Tukey HSDa,b

class rotbeh

N

Subset for alpha = 0.05

1

2

3

4

5

1/00

50

33/4600

 

 

 

 

2/00

148

 

46/0541

 

 

 

3/00

80

 

 

61/6000

 

 

4/00

32

 

 

 

72/4063

 

5/00

4

 

 

 

 

93/0000

Sig.

 

1/000

1/000

1/000

1/000

1/000

 

 

با توجه به نتایج جدول 12 و نیز نمودار میانگین سرمایۀ فرهنگی (نمودار 1) ملاحظه می‌شود ساختار میانگین سرمایۀ فرهنگی در هیچ یک از طبقات اجتماعی به‌صورت گروه‌های همگن وجود ندارد و تفاوت و تمایز بارز تفاوت نمرات سرمایۀ فرهنگی در بین طبقات اجتماعی مشهود است.

 

 

نمودار 1- نمودار میانگین سرمایه فرهنگی در بین پنج طبقه اجتماعی

 

 

 

به‌طور خلاصه، ملاحظه می‌شود با توجه مقایسۀ میانگین نمرات تقدیرگرایی و انواع سرمایه بر اساس داده‌های جدول 11 هرچه از طبقات پایین به سمت طبقات بالا حرکت می‌کنیم، از میزان سرمایۀ فرهنگی کاسته شده و بر میزان نمرات تقدیرگرایی افزوده می‌شود. بر اساس این، گفتنی است بازتولید اجتماعی تقدیرگرایی در بین طبقات اجتماعی وجود دارد. همچنین سرمایۀ فرهنگی نیز در تمامی طبقات اجتماعی به یکسان توزیع نشده است و نوع عالی آن در میان طبقات بالاتر بیشتر است؛ بنابراین گفتنی است ساز و کار بازتولید فرهنگی در میان طبقات بالاتر، باعث کمتربودن نگرش تقدیرگرایی و در میزان زیادتر آن در بین طبقات پایین جامعه، نشان‌دهندۀ بازتولید آن در بین این طبقات شده است. همچنین میانگین‌های سرمایۀ اقتصادی نیز در بین طبقات اجتماعی به‌صورت یکی از پشتوانه‌های اصلی سرمایۀ فرهنگی در میان طبقات یکسان توزیع نشده و بنا بر نظر بوردیو چون سرمایۀ اقتصادی، پشتوانۀ مهمی برای ایجاد سرمایۀ فرهنگی است، طبقات مرفه، این ساز و کار را دائم بازتولید می‌کنند و درمقابل، طبقات پایین‌تر نیز به‌دلیل اینکه سرمایۀ اقتصادی پایینی دارند، نبود کاهش سرمایۀ فرهنگی دارند و درمقابل، میزان بالای تقدیرگرایی را بازتولید می‌کنند. مدل دیماجیو (تحرک فرهنگی) مبنی بر توزیع نسبی انواع سرمایه به‌خصوص سرمایۀ فرهنگی در میان طبقات اجتماعی تأیید نشد و فقط گفتنی است طبقۀ متوسط تا حدودی توزیع نسبی انواع سرمایۀ فرهنگی و اقتصادی دارند. بر اساس این، گفتنی است توزیع سرمایۀ فرهنگی در میان طبقات جامعۀ پژوهش به پایگاه و زمینۀ خانوادگی افراد، بستگی عمده دارد و ساز و کار بازتولید فرهنگی سرمایۀ فرهنگی در میان طبقات بالا و بازتولید تقدیرگرایی در میان طبقات اجتماعی پایین انجام شده است.

 

خلاصه و نتیجه‌

اندیشمندان علوم اجتماعی، طبقه و نظام قشربندی و ساز و کار‌های ایجاد، بقا و تحولات آن را از دیرباز تاکنون بررسی کرده‌اند و متفکران برجسته، پژوهش‌های چندی در این حوزه انجام داده‌اند. در اندیشه‌های کلاسیک جامعه‌شناسی، مفهوم طبقه با مارکس شروع ‌شده و سپس ماکس وبر آن را به سمت‌ و سوی سنجش دقیق‌تر و کاربردی‌تر حرکت داده و درنهایت پیر بوردیو، ساز و کار‌های بازتولید و شناخت و سنجش آن را به‌صورت یکی از کاربردی‌ترین تبیین‌های معاصر مطالعه و بررسی کرده است. در این پژوهش، نقش سرمایۀ فرهنگی، که یکی از مؤلفه‌های اصلی سنجش طبقه است، برای تبیین مفهوم بازتولید نیز بسیار تأثیرگذار بود. از پرسش‌های عمدۀ پژوهش این بود که آیا رابطۀ معنی‌داری میان طبقۀ اجتماعی و میزان تقدیرگرایی افراد آن وجود دارد. نتایج رگرسیون چندمتغیره نشان دادند نخست، رابطۀ متوسط و معکوسی میان طبقۀ اجتماعی فرد و میزان تقدیرگرایی او وجود دارد؛ یعنی طبقات پایین‌تر، تقدیرگراتر هستند. دوم اینکه، در بین مؤلفه‌های سنجش طبقۀ اجتماعی به‌ترتیب سرمایۀ فرهنگی و سپس سرمایۀ اقتصادی، بیشترین واریانس تقدیرگرایی را تبیین کرده‌اند. همان‌گونه که بوردیو نیز تأکید کرده است، مؤلفۀ سرمایۀ فرهنگی، یکی از اصلی‌ترین مؤلفه‌های سازندۀ طبقۀ اجتماعی است.

همچنین نتایج پژوهش نشان دادند سرمایۀ فرهنگی در میان طبقات پایین، بسیار ناچیز است. متمایزترین مؤلفه در سنجش طبقات، سرمایۀ فرهنگی است که در طبقات اجتماعی پایین، بسیار ناچیز و در طبقۀ بالا بسیار در خور توجه است و ساز و کار بازتولید را در میان طبقات می‌تواند توجیه کند. سنجش مفهوم تقدیرگرایی و ساز و کار‌های بازتولید آن نیز در همین فضا و با استفاده از مفهوم سرمایۀ فرهنگی و ارتباط آن با تقدیرگرایی در بین طبقات اجتماعی بررسی شد. بر اساس این، اگر بپذیریم جایگاه اجتماعی افراد در سلسله‌مراتب اجتماعی، جهت‌گیری ذهنی افراد آن طبقه را تا حدود زیادی می‌تواند تبیین کند، پس میزان اعتقاد به سرنوشت و تقدیرگرایی نیز عنصری ذهنی و فرهنگی هم در بین طبقات مختلف متفاوت می‌تواند باشد و هم به‌صورت خصلتی طبقاتی بازتولید شود. سرمایۀ فرهنگی نیز، که یکی از شاخص‌ترین مفهوم‌ها در سنجش طبقۀ اجتماعی در ساز و کار مشابهی است، در اختیار طبقه‌های اجتماعی مرفه  قرار می‌گیرد و بازتولید می‌شود. به قول بوردیو افراد معمولاً تنها چیزهایی را می‌آموزند که شبیه عادت‌ها و سلایق آنان باشد و تغییر چندانی در سرمایۀ فرهنگی آنان ایجاد نمی‌کند و بدین‌ترتیب سرمایۀ فرهنگی به‌طور مرتب خود را بازتولید می‌کند. مسألۀ اخیر در این پژوهش با استفاده از دو نوع ساز و کار یا مدل بازتولید یعنی مدل بازتولید فرهنگی پیر بوردیو و مدل تحرک فرهنگی دیماجیو به‌عنوان اصلی‌ترین پرسش پژوهش بررسی شد. بازتولید فرهنگی را با این گزاره می‌توان نشان داد که سرمایۀ فرهنگی در بین طبقات بالای جامعه، بیشتر و درمقابل، عنصر تقدیرگرایی نیز در بین طبقات پایین، بیشتر است. مدل تحرک فرهنگی هم بر اساس این گزاره عمل می‌کند که سرمایۀ فرهنگی و از چشم‌انداز نظری ما تقدیرگرایی به‌طور نسبی در بین تمامی افراد در جامعه توزیع‌ شده است و زمینه و منشأ خانوادگی، به‌طور قطعی تعیین‌کننده و انتقال‌دهندۀ آن نیست. با توجه به اختلاف فاحش طبقات اجتماعی به‌خصوص طبقۀ بسیار پایین و پایین در دسترسی به سرمایۀ فرهنگی، این سرمایه در بین طبقات بالای جامعه بیشتر وجود دارد و بازتولید می‌شود. دوم اینکه، عنصر تقدیرگرایی و حضور بیشتر آن در بین طبقات اجتماعی پایین نیز به‌عنوان یکی از ویژگی‌های فرهنگی طبقات پایین بازتولید می‌شود. به‌عنوان نتیجۀ کلی گفتنی است توزیع سرمایۀ فرهنگی در میان طبقات جامعۀ پژوهش به پایگاه و زمینۀ خانوادگی افراد، بستگی عمده دارد و ساز و کار بازتولید فرهنگی سرمایۀ فرهنگی در میان طبقات بالا و درمقابل، بازتولید تقدیرگرایی در میان طبقات اجتماعی پایین، نشان‌دهندۀ تفوق مدل بازتولید فرهنگی بوردیو و ساز و کار‌های آن در مقایسه با مدل تحرک فرهنگی دیماجیو در جامعۀ پژوهش است.



[1] Social,Cultural & Economic Capital

[2]Fatalism

3 Taste

[4] Lewis

[5]Culture of Poverty

[6] Paul Di Maggio

[7] Seligman

3McClelland

[9]Learned-helplessness

1 culture of poverty

[11] reification

[12] Existance

2 Tendencies

[14] Disposition

[15] social reproducton

[16] در متون مختلف برای ترجمۀ هپیتاس از معادل‌های هپیتاس، منش و عادت‌واره استفاده‌ شده است.

[17] Consistency of social status

[18] بر اساس نتایج سرشماری سال 1390 استانداری اصفهان

[19] بر اساس مطالعۀ (هادی‌زاده و همکاران، 1392) سنجش توسعه‌یافتگی مناطق 14 گانۀ شهر اصفهان

اباذری، ی. و چاوشیان، ح. (1381). «از طبقۀ اجتماعی تا سبک زندگی، رویکردهای نوین در تحلیل جامعه‌شناختی هویت اجتماعی»، نامۀ علوم اجتماعی، ش 20، ص 27-3.
آبرکرامبی، ن.؛ هیل، ا. و ترنر، ب. (1367). فرهنگ جامعه‌شناسی، ترجمۀ: پویان، ح.، تهران: چاپ پخش، چاپ اول.
ادریسی، ا.؛ رحمانی، ح. و حسینی،.(1391). «سرمایۀ فرهنگی خانواده و ذائقۀ فراغتی دانشجویان با رویکرد نظری بوردیو»، فصلنامۀ جامعه‌شناسی مطالعات جوانان، س 2، ش 5، ص50-27.
ادیبی، ح. و انصاری، ع. (1383).  نظریه‌های جامعه‌شناسی، تهران: نشر دانژه، چاپ دوم.
آزاد ارمکی، ت. (1376). «بررسی نظریۀ نوسازی: مطالعۀ موردی دربارۀ تقدیرگرایی فرهنگی در ایران»، مجلۀ فرهنگ، ش 22 و 23، ص 191-208.
بخارایی، ا. (1386). جامعه‌شناسی انحرافات اجتماعی در ایران، تهران: انتشارات پژواک جامعه، چاپ اول.
بساطیان، م. (1390). «بررسی الگوهای خاموش فرهنگ فقر و عوامل مؤثر بر آن. مطالعۀ موردی: شهرستان دلفان استان لرستان»، مجلۀ مسائل اجتماعی ایران، س 2 ، ش 2، ص32-7.
بوردیو، پ. (1389). نظریۀ کنش، ترجمۀ: مردیها، م.، تهران: انتشارات نقش و نگار، چاپ سوم.
بوردیو، پ. (1391). تمایز: نقد اجتماعی قضاوت‌های ذوقی، ترجمۀ: چاووشیان، ح.، تهران: ثالث، چاپ دوم.
تبریزی، م. (1384). سنجش رابطۀ میان احساس کارآمدی سیاسی، بی‌قدرتی و فاتالیسم در زنان بالغ مناطق شهری کشور، تهران: مؤسسۀ مطالعات و تحقیقات اجتماعی دانشکدۀ علوم اجتماعی دانشگاه تهران.
تاج‌بخش، ک. (1385). سرمایۀ اجتماعی، اعتماد و دموکراسی، ترجمۀ: خاکباز، ا. و پویان، ح.، تهران: انتشارات شیرازه، چاپ دوم.
جانعلیزاده چوب بستی، ح.؛ خوش‌فر، غ.ر. و مهدی س. (1389). «در جستجوی سرمایۀ فرهنگی»، فصلنامۀ انجمن ایرانی مطالعات فرهنگی و ارتباطات، ش 20، ص 238-217.
حبیب‌پور، ک. و صفری، ر. (1388). راهنمای جامع کاربرد spss در تحقیقات پیمایشی، تهران: مؤسسۀ راهبرد پیمایش، چاپ دوم.
روحانی، ح. (1388). «درآمدی بر نظریۀ سرمایۀ فرهنگی«، فصلنامۀ راهبرد، س 18، ش 53. ص 34-7.
ریتزر، ج. (1386). نظریۀ جامعه‌شناسی در دوران معاصر، ترجمۀ: م ثلاثی، م.، تهران: علمی چاپ دوازدهم.
روشه، گ. (1374). تغییرات اجتماعی، ترجمۀ: وثوقی، م.، تهران: نی، چاپ ششم.
زاهدی، م.ج. (1385). توسعه و نابرابری، تهران: مازیار، چاپ چهارم.
سیدمن، ا. (1386). کشاکش آراء در جامعه‌شناسی، ترجمۀ: جلیلی، ه، تهران: نشر نی، چاپ اول.
علمی، م. (1388). «گرایش‌ها و اولویت‌های ارزشی دانشجویان و رابطۀ آن با طبقۀ اجتماعی»، جامعه‌شناسی کاربردی، س 20، ش ۳۴، ص13۲-۱۰۷.
علی بابایی، ی. و باینگانی، ب. (1389). «بررسی میزان تأثیر سرمایه‌های اقتصادی و اجتماعی بر سرمایۀ فرهنگی (مطالعه جوانان شهرستان پاوه)»، فصلنامۀ انجمن ایرانی مطالعات فرهنگی و ارتباطات، س 6، ش 114، ص 88-18.
علیخواه، ف. (1389). سنجش مفاهیم در پیمایش‌های اجتماعی، تهران: جامعه‌شناسان، چاپ اول.
کریمی، ی. (1375). روان‌شناسی اجتماعی، تهران: ارسباران، چاپ دوم.
گیدنز، آ. (1387). جامعه‌شناسی، ترجمۀ: صبوری، م.، تهران: نشر نی، چاپ بیست و سوم.
لوئیس، ا. (1353). «فرهنگ فقر»، ترجمۀ: ثریا، م.، نامۀ علوم اجتماعی، دوره 1، ش 4، ص 25-7.
محمدپور، ا. (1390). «زنان و فرهنگ فقر»، مجلة علوم اجتماعی دانشکدة ادبیات و علوم انسانی دانشگاه فردوسی مشهد، ش1، ص197-165.
محمدپور، ا. و علیزاده، م. (1390). «زنان و فرهنگ فقر: مطالعۀ کیفی فرهنگ فقر در میان زنان سرپرست خانوار تحت پوشش بهزیستی ساری»، مجلۀ علوم اجتماعی دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی دانشگاه فردوسی مشهد، س 8، ش 1، ص 197-165.
محمدی، ج.؛ ودادهیر، ا. و محمدی، ف. (1391). «مناسبات سرمایۀ فرهنگی و سبک زندگی»، مجلۀ جامعه‌شناسی ایران، دوره 13، ش 4. ص 23-1.
مقدس، ع.ا. و سروش، م. (1390). «فضای اجتماعی زندگی و طبقۀ اجتماعی بازنمایی فعالیت‌های فراغتی زنان در شیراز»، مجلۀ بررسی مسائل اجتماعی ایران، س 2، ش 5 و 6، ص 67-41.
ملک، ح. (1385). جامعه‌شناسی قشرها و نابرابری‌های اجتماعی، تهران: پیام نور.
نیازی، م. و شفایی مقدم، ا. (1393). «بررسی عوامل مؤثر بر میزان تقدیرگرایی زنان»، جامعه‌پژوهی فرهنگی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، س 5، ش 1، ص 147-123.
هادی‌زاده زرگر، و.؛ هاشمی، ص. و مسعود، م. (1392). «سنجش توسعه‌یافتگی مناطق شهری اصفهان در بخش مسکن»، مطالعات و پژوهش‌های شهری و منطقه‌ای. س 5، ش 17، ص 100-85..
همزادی، م.ر.؛ شاه حسینی، ا.؛ برزو، غ.ر. و موسوی مطلوب، س. (1391). «شناخت فرهنگ فقر در روستاییان شهرستان هرسین»، فصلنامۀ علمی پژوهشی رفاه اجتماعی، س 12، ش 45، ص240-211.
Goodvin, R and Allen, P. (2000) “Democracy and Fatalism in the Former Soviet Union”. Jounal of Applied Social Psychology. 30(12):2358-2574.
Kraus, Michael W. Paul, K. Piff and Dacher Keltner. (2011) “Social Class as Culture: The Convergence of Resources and Rank in the Social Realm”, Current Directions in Psychological Science, 20(4): 246–250.
Nesbit, T. (2006) “Whats the Matter with Social Class?”, Adult Education Quartely. 56:171-187.
Marshall, G. (1998) Dictionary of Sociology, Oxford University press.
Savage, M. Fiona, D. Niall, C. Mark, T. Yaojun, Li. Johs jellbrekke. Brigitte Le Roux and Sam Friedman. (2013) “A New Model of Social Class? Findings from the BBC’s Great British Class Survey Experiment”. Sociology, 47(2): 219–250.
Tolonen, T. (2013) “Youth Cultures, Lifestyles and Social Class in Finnish Contexts”, Young, 21(1): 55–75.
Ross, Catherine, E. Mirowsky, John and William, C. Cockerham. (1983) “Social class, Mexican Culture and Fatalism”, American Journal of community Psychology, 11(4):383-399.