نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
1 استادیار، گروه جامعهشناسی دانشگاه هرمزگان، ایران
2 استاد، بخش جامعهشناسی دانشگاه شیراز، ایران
3 استادیار، گروه جامعهشناسی جهاد دانشگاهی واحد فارس
4 دانشجوی دکتری اقتصاد دانشگاه اصفهان
چکیده
کلیدواژهها
موضوعات
عنوان مقاله [English]
نویسندگان [English]
Introduction
As a new concept is emerging from separation of work and home, technological advances, and the social division of labor, leisure time has provided people with the opportunity of turning away from the limits and constraints of modern social order (Kivisto, 2001:80). In this regard, working and non-working hours have increasingly been divided further into the modern life. This has provided the modern societies with more leisure so that it has become a controversial issue as how to spend leisure time. The way people spend their leisure time has something to say about their mindset, preferences, tastes, and lifestyles. The meaning of leisure in human subjects can lead us to the implications of leisure patterns. Research on leisure patterns has mainly adopted a quantitative, outward approach to determine factors affecting leisure consumption patterns. In fact, little attention has been paid to what the human subjects think of leisure. A qualitative study may examine how citizens perceive and interpret leisure and its related issues. Therefore, the present study aims to identify and describe some of the most important semantic implications that Isfahani citizens attribute to leisure.
Materials and Methods
The study adopted an interpretive paradigm and a methodology based on grounded theory. The present study was conducted in Isfahan city. Purposive sampling method incorporating maximum required diversity was used to select the participants from among Isfahani citizens. Due to the breadth of the field, it is necessary to use various methods of accessing the subjects. Theoretical and snowball samplings are two valid and well-known methods of accessing the sample. Three-step coding is the essential analytic technique used in grounded theory.
Discussion of Results and Conclusion
1. communicative/technological leisure
This type of leisure is pursued by those who consider communication and interaction as their primary activity while in leisure time. Such people tend to run their means of communication to interact with other people as soon as they find free time. Indeed, the meaning of leisure is strongly linked to the presence and companion of others.
2. family-oriented leisure
Family is another key concept related to leisure and its perception so that one may make frequent references to their family when talking about free time. Being with one’s family, enjoying one’s time with family, travelling with one’s family, and other family activities are highly important. Close emotional interaction and safe communication with family members reinforce such meaning making of leisure in people.
3. Domestic leisure
Domestic leisure is another variation which makes sense to women. This refers to either married employed women or homemakers who talk about their leisure time at home. Domestic leisure is related to leisure time spent on house chores or home management.
4. Individualist leisure
Individualization may mean both distancing from and lack of interaction with public spaces and extending the private territory and importance of leisure in private, lonely situations. This is more prevalent in young-age groups while the middle-aged and members of senior groups give less emphasis to individualized and private meanings of leisure.
Core Category: reductionist leisure/anomic leisure
One of the key themes extracted from data analysis refers to the reductionist meaning of leisure that participants attribute to leisure activities. Thus, what the participants and citizens in different age groups, genders and even educated class perceive of leisure looks predominantly similar to free time and daily pastime. Indeed, leisure is reduced from its original meaning as a set of planned activities for the purposes of self-actualization, growth, and transcendence to routine, unplanned activities. Another reductionist tendency discovered through the analysis of the data is to attribute leisure only to recreational and leisurely activities which require no effort while along with its pleasurable and blissful dimensions, leisure requires seriousness, assiduity, and practice. One who fills his leisure time with a training class may have a more serious meaning of leisure in his mind. Overall, two reductionist approaches to meaning making of leisure include: leisure is only a recreation which needs no especial effort or activity. However, anomic leisure denotes the actors’ confusion and ambiguity in selecting leisure tastes and patterns. Unemployment and inevitable free time as well as unavailability of the facilities and infrastructure needed to spend leisure time lead them to a situation where they have to make leisure choices which they do not consider appropriate. In fact, leisure is forced upon the person. Here, leisure is not defined as opposed to work so that it is not willingly gained following serious efforts and exhausting activities; rather, it is an accessible leisure opportunity that is readily available and lacks enough utility. Under such circumstances, one feels confused and looks for different alternatives aimlessly to kill his time.
کلیدواژهها [English]
مقدمه و بیان مسأله
اوقات فراغت، مفهوم جدیدی که محصول جدایی کار از خانه، پیشرفتهای فناورانه و تقسیم کار اجتماعی است، این فرصت را مهیا کرد که انسان از اجبارها و محدودیتهای نظم اجتماعی مدرن رها شود (کیویستو، 1380: 80). بدینترتیب با حرکت به سوی زندگی مدرن، تفکیک فزاینده میان ساعات کاری و غیرکاری را شاهد هستیم؛ ازاینرو در جوامع جدید، امکان فراغت بیشتری برای افراد فراهم شده و شیوة گذران آن به یک بحث تأملبرانگیز تبدیل شده است. همچنین، عرصه فراغت یکی از عرصههای مهمی است که در مطالعات اجتماعی و پژوهشهای فرهنگی برای شناخت تحولات ارزشی و نگرشی و سبکهای جدید زندگی به آن توجه میشود؛ زیرا این عرصه بهدلیل داشتن الزامهای کمتر و آزادی عمل بیشتر، فضای ایدهآلی برای بازنمایی ارزشها، نگرشها و ذائقههای فرهنگی است (رفعتجاه، 1390: 153).
مانند بسیاری از پدیدههای زندگی، فراغت نیز از شرایط و زمینههای گوناگون اجتماعی و اقتصادی متأثر است. عوامل بسیاری بر نوع انتخاب افراد در چگونگی گذران فراغت تأثیرگذارند که یکی از مهمترین عوامل به محیط و شرایطی مرتبط است که فرد در آنها قرار دارد و بهعبارتی بافت اجتماعی فرد را شامل میشود (تورکیلدسن، 1382: 172). بیشک، شهر و محیط شهری یکی از مهمترین بسترهایی است که فراغت به آن گره خورده است. در حقیقت شهر بافتی اجتماعی است که در بالاترین حد تمرکز، قدرت و فرهنگ جامعه است. در این میان فضای شهری و ابعاد مختلف آن بهویژه بعد اجتماعی، نمونه بارز و مشخص بافت اجتماعی را شامل میشود که بر فراغت فرد تأثیر شگرفی دارد. بخشی از انتقادهایی که امروزه از شهرها به عمل میآید نیز متوجه یکنواختی و کسالتباربودن زندگی در شهر و فضاهای شهری است (پورمحمدی، 1390) که گویای اساسیبودن فراغت در شهر است.
فراغت، مفهومی است که همیشه با ابهاماتی همراه بوده است؛ بنابراین، تعاریفی که صاحبنظران و پژوهشگران این عرصه ارائه کردهاند، بسیار پراکنده، متنوع و گاهی متناقض است. برای مثال در یک تعریف آمده است، فراغت،مجموعهایازاشتغالاتیاستکهفردکاملاًبه رضایتخودبرایاستراحت یاتفریح،توسعه،آموزشغیرانتفاعی،مشارکت اجتماعیداوطلبانه،بعدازآزادشدنازالزاماتشغلی، خانوادگیواجتماعیبهآنمیپردازد (سعیدی رضوانی، 1386: 2). انتخاب فعالیت فراغت، نشانهای از ارزشهای فرهنگی و سلیقه فرد است. طبیعی است که گاهی مصرف فرهنگی نیز بخشی از فعالیت فراغت است؛ اما هر فعالیت فراغتی، مصرف فرهنگی نیست و مصرف فرهنگی نیز همواره در اوقات فراغت انجام نمیشود (فاضلی، 1382: 128)؛ بدینترتیب، گاهی فراغت در ارتباط با مصرف فرهنگی تعریف میشود.
برخی نیز فراغت را به معنای حمایت ذهنی دانستهاند که به فرد امکان میدهد تا هنگامیکه از کار اجتماعات یا تعهدات نسبتاً خانوادگی آزاد است، یک فعالیت ذهنی، تفریحی یا سرگرمکننده مطابق با سلیقه خود فراهم کند (قائم و همکاران، 1387). همچنین اوقات فراغت، عرصة ظهور و بروز سبکهای زندگی است و مفهومی عینی و گویاست که سبک زندگی و درنتیجه، هویت را در گویاترین و محسوسترین شکل خود بیان میکند (فکوهی، 1382: 137).
بدینترتیب، اوقات فراغت بیش از همة فعالیتهای دیگر با سبک زندگی و مفهوم آن ارتباط دارد. با ایجاد جامعة سرمایهداری، محل زندگی از محل کار جدا شد و سازمان کار از کار خانوادگی به کار مزدبگیری در کارخانهها و کارگاهها تغییر کرد؛ بنابراین، زندگی به سه بخش تقسیم شد: کار (اشتغال درآمدزا)، کارهای ضروری روزمره (خواب، خوراک و بهداشت) و اوقات فراغت (رفعتجاه، 1390: 153).
اوقات فراغت افراد، گویای دنیای ذهنی، ترجیحات، سلیقه و بهطور کلی سبک زندگی آنهاست و شناسایی فراغت و معنای آن در بین سوژههای انسانی، ما را به دلالتهایی رهنمون میکند که در پس الگوهای فراغتی است. دربارة فراغت، بیشتر پژوهشهایی انجام شده که با رویکردی کمی و بروننگرانه به الگوهای فراغتی، نگریسته و به تبیین برخی از عوامل مؤثر بر الگوی مصرف فراغتی اشاره داشته است. الهامپور و پاکسرشت (1382)، رفعتجاه (1390)، خواجهنوری و مقدس (1387)، پهلوان و برزیگر (1390)، معتمدیمهر و واقفکودهی (1388)، سرایی و سوادیان (1390)، زاهدانی و عزیزی (1391)، ابراهیمی و پطرودی (1390) و بسیاری از پژوهشهای دیگر از این جملهاند. در این پژوهشها تنها سعی بر این بوده است که ارتباط بین برخی متغیرهای اجتماعی را با شیوة گذران اوقات فراغت در بین پاسخگویان نشان دهند.
در مطالعة دیگری که سفیری و مدیری (1389) با عنوان تفاوتهای جنسیتی در اوقات فراغت انجام دادهاند، به فراتحلیل موضوع فراغت با محوریت جنسیت پرداخته است. یافتههای این پژوهش نشان میدهد میزان فراغت و شیوة گذران آن از جنسیت متأثر است؛ بهگونهایکه اولویتها و میزان رضایت از فراغت در بین زنان و مردان متفاوت است.
ربانی و شیری (1388) در پژوهشی، بحث فراغت و هویت را به دو شیوه کمی و کیفی ارزیابی کردند و تأکید داشتند حوزه فراغت بهعنوان حوزهای فردی، همچنان محصور در دایره طبقه اجتماعی و جنسیت قرار دارد.
همچنین، پژوهشهای انگشت شماری در سالیان اخیر با روش کیفی انجام شده است ازجمله پژوهش ایمان و بوستانی (1389) که ارتباط میان فراغت و هویت در میان دانشآموزان را بررسی کردهاند. این پژوهش نشان میدهد فضای رسانهای، تکنولوژیهای اطلاعاتی و ارتباطی به بازاندیشی در هویت مبتنی بر فراغت دانشآموزان منجر شده است.
رضایی و محمدی (1393) نیز در پژوهشی کیفی، نقش ماهواره و اینترنت در شکلگیری تجربههای فراغتی دانشجویان را واکاوی میکنند. مفاهیم کلیدی بهدستآمده از تحلیل مصاحبه با دانشجویان به کارکردهای مقاومتی، فردیشدن تجربه فراغت، تجاریسازی فراغت و رهایی بخشی ذهنی اشاره دارد.
در حقیقت نگاه و تفسیر سوژهها از فراغت و معنای آن، نکته و بحثی است که کمتر بدان پرداخته شده است. اینکه افراد و شهروندان یک جامعه اساساً چه نگاهی به فراغت و مقولات مرتبط با آن دارند و فراغت را چگونه معنا و تفسیر میکنند، موضوعی است که در یک پژوهش کیفی میتوان دنبال کرد.
ازاینرو، فهم دلایل عمیق، پنهانی و ذهنی دربارة اینکه افراد و سوژههای انسانی چگونه دست به انتخاب الگوی مشخصی از فراغت میزنند، نیازمند مطالعه و شناسایی معنای فراغت در زیستجهان روزمرة افراد است. کشف شیوههای معنادهی کنشگران به مفهوم فراغت و شیوة گذران آن، ما را به دلایلی رهنمون می کند که افراد در انتخاب این الگوها دارند. بدینترتیب، پژوهش حاضر در پی آن است تا برخی از مهمترین دلالتهای معنایی را شناسایی و توصیف کند که شهروندان اصفهان به پدیدة فراغت داشتهاند.
مبانی نظری و مفهومی
ویل، یکی از پژوهشگران این حوزه است که اشاره میکند تاریخچة مطالعات فراغت، نشاندهندة جستجو برای توضیح الگوهای فراغتی در بین افراد و گروههای مختلف بوده است. در دهة 1960، مشارکت در الگوهای فراغتی را صرفاً به متغیرهایی مانند سن، درآمد و طبقه مرتبط میکردند. این مطالعات به شیوه کمی و آماری و به سبک اقتصادسنجی انجام میگرفت و توضیحات آماری ناکارمدی را نیز ارائه میکرد (Veal, 2002: 359).
همانطورکه گفته شد برداشتهای متنوع و گاه متفاوتی از فراغت وجود دارد. بهتر است برای فهم دقیقتر اصطلاح فراغت، واژگان و مفاهیم مرتبطی مرور شود که بهجای فراغت به کار گرفته میشود. فراغت، گاهی بهجای واژههایی مانند سرگرمی[1]، وقت آزاد[2]، بازی[3] و ... به کار میرود. فراغت همچنین با زمینههای اجتماعی و فرهنگی زندگی در ارتباط است. هنگامیکه برخی افراد به فراغت فکر میکنند، همزمان به این نیز فکر میکنند که چه کاری انجام ندهند. برخی افراد، فراغت را بهمثابه دورهای از زمان تلقی میکنند که آن را وقت آزاد مینامند (Human Kinetics, 2010: 5-6). گفتنی است اصطلاحات فراغت و سرگرمی بهطور فراوانی بهجای یکدیگر به کار میروند، بهویژه هنگامی که فراغت، فعالیتی برای سرگرمی تعریف شود. گاهی اوقات آنچه افراد عنوان میکنند که برای فراغت انجام میدهند، همان چیزی است که برای سرگرمی به کار میگیرند. سرگرمی بهدلیل داشتن نتایج آگاهانه یا ناآگاهانه انجام میشود. برخی افراد نیز اصطلاح بازی را بهجای فراغت به کار میگیرند. بههرحال، فراغت بهطور بسیار وسیعی از شرایط بیرونی افراد متأثر است. موقعیت اجتماعی ما بر مشخصات جمعیتشناختی، اجتماع، محیط طبیعی ما و قوانین و سیاستهای دولت، چگونگی مواجهة ما با فراغت و معنای آن تأثیر میگذارد (Ibid: 7,9).
هندرسون[4] اشاره دارد ترجیحات فردی و شخصی افراد از آثار اجتماعی و فرهنگی بیرونی مستقل نیست. یک زمینه فرهنگی در اینجا دربردارندهة نگاه یکپارچهای به فراغت است که طی زمان و مکان و در ارتباط با دلالتهای ذهنی اجتماعی رخ میدهد (Henderson et al., 2000). روجک[5]، پژوهشگر شناختهشدة این عرصه معتقد است فراغت، هرگز از هنجارهای اجتماعی جدا نیست. زمان و مکان فراغت بهطور پیوسته با کنشهای افراد در جهان اجتماعیشان ایجاد و بازسازی میشود (Rojek, 1989: 4). او معتقد است مرز بین کار و فراغت با تحولات مدرنیته به هم خورده و فروپاشیده است؛ زیرا رسانهها و امکانات جدید این امکان را ایجاد کرده است تا برای خودمان ارزشهای فراغتی ایجاد کنیم (هریس، 1391: 244-247).
برخی پژوهشگران معتقدند اصطلاح فراغت از یک منظر جهانی بهویژه زبانشناختی، مفهومی مسئلهدار[6] (پروبلماتیک) است و توصیه میکنند اصطلاح فراغت در پژوهشهایی به کار برده نشود که در فرهنگهای غیرغربی انجام میگیرد؛ زیرا فرهنگهای گوناگون بهطور متفاوتی، فراغت را تعریف کردهاند و بهویژه در یک تفکر خطی اروپایی و آمریکای شمالی به کار گرفته شده و بنابراین مفهومی قوممدارانه است (Human Kinetics, 2010: 11)؛ ازاینرو برای فهم بهتر معنای فراغت بهتر است به سراغ خود سوژههای انسانی رفته و دروننگرانه به موضوع نگریسته شود.
فراغت بهمثابه زمان آزادشدن از کار[7]، فراغت بهمثابه فعالیتها و درواقع انتخاب نسبتاً آزاد فعالیتها، فراغت بهمثابه آزادی (از الزامات محدودکننده و آزاردهنده) و تأکیدبر آثار اجتماعی و محتوایی فراغت، معناهای دیگری است که به آن نسبت دادهاند (Henry et al., 2002: 3-10).
مفهوم صنعت – فراغت، مفهوم دیگری است که در متون و ادبیات مربوطه بسیار دیده میشود. فراغت و تفریح میتواند بدون تجهیزات، ابزارها، برنامهها یا خدمت خاصی رخ دهد؛ اما بیشتر مردم به هنگام فراغت از تسهیلات، امکانات و خدماتی استفاده میکنند که صنعت فراغت فراهم آورده است. صنعت فراغت به همة اصناف و گروههایی اطلاق میشود که این خدمات را فراهم میکنند. این صنعت بهطور عمده از سه بخش اساسی تشکیل میشود:
الف) عمومی یا دولتی: دولت برای عموم مردم فراهم میکند و معمولاً رایگان یا با هزینة بسیار کم در اختیار شهروندان قرار میگیرد؛ ب) سازمانهای غیرانتفاعی و نهادهای بدون سود برای کودکان و افراد معلول و بهزیستی و سایر گروههای محروم فراهم میکنند؛ ج) بخشهای تجاری یا خصوصی که کاملاً سودآور بوده و جنبه تجاری دارد، مانند برخی استخرها و پارکهای آبی و مجتمعهای تفریحی که استفاده از این مکانها به هزینة نسبتاً زیادی از سوی شهروندان نیازمند خواهد بود.
اسمیت،نظریههایویژهایکهدرزمینهفراغت،متفکراناجتماعیاظهارکردهاند رابه سهدیدگاهنظریتقسیممیکند: نظریهاجتماعیشدن،نظریهنقشوپایگاه،نظریهخرده فرهنگخاص جوانان. نظریهاجتماعیشدن،فراغتراجزئیازمجموعهفعالیتهاییمیداندکهباآنایستارهاو نگرشهایلازمبرایورودبهبزرگسالیبایدآموختهشود.دیدگاهدوم،ایندورهرایکدورهموقتو ناپایداربهلحاظنقشوپایگاهمیداندونظریهسوم،خرده فرهنگجوانانرامستقلازفرهنگ وجامعهو حتیگاهمتضادباآنمیبیند (موموندی، 1380: 44).
پارکر[8] (1976) در کتاب خود، رابطه بین کار و فراغت را براساس دو اصطلاح بررسی کرده است:
الف) ترکیب[9] (درهم آمیزی): تلقی از رابطه کار و فراغت بهعنوان دو بخش درهم آمیختة زندگی.
ب) قطبی دیدن[10] (متضادبودن): تلقی از کار و فراغت بهمثابه دو قطب متضاد از یکدیگر.
او سه الگوی مجزا از فراغت را مطرح میکند که در حقیقت براساس تجربههای افراد در سر کار به دست آمده است. این سه الگو بر این فرض مبتنی است که فعالیتهایی که افراد در حین کار انجام میدهند بهطور مستقیم بر وقت فراغت و زمان خارج از کار را تأثیر میگذارد.
الف) الگوی امتداد[11] (فراغت در امتداد کار): گروهی از افراد وجود دارند که زندگی کاریشان را به ساعتهای فراغتشان میکشانند؛ بهطورمثال، افراد موفق در حوزههای اقتصادی، پزشکان و اساتید موفق دانشگاهی یا فعالان عرصههای مدنی.
ب) الگوی تقابل[12] (فراغت در تضاد با کار): دسته دوم، گروهی از افراد هستند که الگوهای فراغتشان کاملاً با کارشان در تضاد است و بیشتر کسانی هستند که مشاغل سخت را تجربه میکنند، مانند کارگران معدن یا کسانی که روی دکلهای نفتی کار میکنند.
ج) الگوی خنثی[13] : افرادی را شامل میشود که درباره نوع فعالیت فراغتی رویکرد خنثی دارند که بدان مشغول بودهاند. ممکن است که فراغت برای این افراد از کار جدا باشد؛ اما این مسئله برنامهریزیشده نیست. این گروه افرادی را شامل میشوند که در کارشان زیاد فعال نیستند و بیشتر بیحوصله هستند. کسانی که شغلشان چندان رضایتبخش و خیلی سخت نیست (Parker, 1976).
وین[14] (1998)، انتقاداتی را بیان کرده که به این دیدگاه وارد شده است. این انتقادات از دو جنبة جنسیتی و اجتماعی صورت گرفته است. دسته اول، انتقاداتی است که فمینیستها بر این تعریف وارد دانستهاند. ازنظر آنها این سنخبندی ازنظر جنسیتی، کور است و اصولاً شامل زنان نمیشود. در این معنا زنان اصولاً اوقات فراغت ندارند؛ زیرا بیشتر آنها در کارهای مزدبگیری بیرون از خانه درگیر نیستند و مشغول به کار بیمزد خانهداری و بچهداری هستند؛ درنتیجه، این تعریف از فراغت برای آنها صدق نمیکند. دیم[15] اشاره کرده است به همین دلیل تا وقتی که زنی وارد بازار کار تماموقت نشده باشد، مردان احساس نمیکنند زنان به اوقات فراغت و وقت آزاد نیاز دارند و اساساً تجربة زنانه از فراغت یک تجربة دست دوم است (Ibid: 28). چالش بعدی به نظریات انتقادی و پستمدرن مربوط است. در نظریات انتقادی این اعتقاد وجود دارد که فراغت مفهومی است که با ایجاد کار مزدی در جامعهی سرمایهداری همراه است. در سنت گرامشی اشاره شده که گسترش هژمونی فرهنگی سرمایهداری همراه توسعه فراغت مدرن بوده است که مکتب بیرمنگام در مطالعات فرهنگی نیز به این موضوع پرداخته است. استوارت هال[16] و دنبالهروان او نقشهای فرهنگی از فعالیتهای نوجوانان طبقه کارگر تهیه کردند که روشهایی را نشان میداد که چنین فعالیتهایی برخلاف کنترلشدگی و قاعدهمندبودن، شکلی از مقاومت در برابر فرهنگ مسلط را نشان میدهد. در این مطالعه، خود فراغت، میدان اصلی تضاد و چالش بوده و در برساختن و شکلدادن هویتها بسیار مهم است. روجک[17] نیز ارتباط بورژوازی با فراغت را باعث ایجاد شکلی از فراغت میداند که با کنترل هیجانات و لذت بیشتر همراه است. او معتقد است از راه تحلیل نقش فراغت در مدرنیته و ارتباط آن با هویت بورژوازی، اهمیت فزاینده فراغت در جامعه معاصر را درک میشود (Ibid: 28-29).
از نگاه کارکردی، فراغت، نقشها یا کارکردهایی برای نظام اجتماعی بزرگتر ایفا خواهد کرد؛ ازجمله پرکردن شکاف بین فرد و نظام اجتماعی. دومازیهباتوجهبهگوناگونی معنایفراغتوفعالیتهایفراغتی،سهکارکردبرای اوقاتفراغتبرشمردهاست: نخستین هدف و کارکرد اوقات فراغت، استراحت و رفع خستگی است. فراغت این فرصت را به آدمی میدهد که خستگی کار را از تن خود بیرون کند؛ زیرا این خستگی مطابق آهنگ طبیعی زیستشناسانة انسان به وی تحمیل میشود. دومین کارکرد فراغت، تفریح و سرگرمی است. تفریح، دنیایی تازه چه واقعی و خیالی در برابر آدمی میگشاید و فرد از خستگی روزانة ناشی از انجام یک رشته فعالیت محدود و تکراری به سوی آن فرار میکند. کارکرد سوم این است که فراغت به فرد امکان رشد و خودشکوفایی میدهد و برای فرد فرصتی فراهم میکند تا کارهای تکراری که نهادهای اجتماعی بر او تحمیل میشود، پشت سر گذارد و به حوزهای پا گذارد که در آن نیروهای آفرینندهاش، آزادانه بتوانند با ارزشهای مسلط تمدنش به مخالفت برخیزند یا آنها را تقویت کنند (دومازیه، 1381: 19).
رابرتس[18] نیز در این خصوص به چهار کارکرد برای فعالیتهای فراغتی اشاره کرده است: الف) تحکیم[19] نظام اجتماعی، ب) عملکردن بهعنوان یک سوپاپ اطمینان[20] برای نظام اجتماعی با آزادکردن استرسها و فشارها، ج) تحکیم بخشی به ارزشهایی مثل هدایت، کار گروهی و بازی منصفانه و د) فراهمسازی فرصتی در جهت ارتقای مهارتهای افراد (Roberts, 1999: 23-24).
در میان دیگر اندیشمندان مطرح در این حوزه، وبلن جایگاه ویژهای دارد. سؤال اساسی وبلن این است که مبنای افتخار، منزلت و جایگاه اجتماعی چیست. پاسخ او به این سؤال، ثروتی است که حاصل کار مستقیم فرد نباشد و بهصورتی خودنمایانه یا متظاهرانه به نمایش گذاشته شود. او عنوان کرده است «برای بهدستآوردن و حفظ اعتبار فقط داشتن ثروت یا قدرت کافی نیست. ثروت یا قدرت باید نشان داده شود؛ زیرا اعتبار فقط با آشکارکردن آنها به دست میآید و نمایش ثروت فقط نشانهای بر اهمیت شخص ازنظر دیگران و وسیله حفظ این رابطه نیست؛ بلکه کمتر پیش میآید که در ایجاد و حفظ آسودگی خیال شخص فایدهای نداشته باشد» (وبلن، 1383: 82). ازنظر وبلن در ابتدا فراغت متظاهرانه (اشتغال به کارهای غیرتولیدی) نشاندهندة ثروت بود؛ اما در شهر، مصرف متظاهرانه این کارکرد را دارد. وبلن، روشهای ایجاد تمایز در طبقه مرفه را در کتاب خود آورده است. پایبندی به آداب معاشرت، رعایت رسوم، ادب و وقار، آداب شایستگی و بهطورکلی شیوة ظاهرشدن در مراسم رسمی و تشریفاتی یکی از این روشها است. (همان: 91-90). وبلن، نوعی مصرف را در زمینه مصرف تظاهری معرفی میکند که معمولاً افراد بدون ثروت به نمایندگی افراد ثروتمند و برای نشاندادن ثروت آنها انجام میدهند و آن مصرف نیابتی است. ازنظر او در صورتی که مصرف تظاهری را کسانی انجام دهند که استقلال اقتصادی ندارند و خودشان سر رشتهدار امور نیستند، با عنوان «تنآسایی نیابتی»[21] دستهبندی میشوند که در ویژگیهای شیوه زندگی با طبقه تنآسای واقعی تفاوت دارند؛ زیرا هدف آنها نمایش تنآسایی ارباب است. ازنظر وبلن، امروزه در سطوح بالایی سلسله مراتب اجتماعی اینگونه وظایف نیابتی را تنها همسر انجام میدهد. این شیوه زندگی در لایههای طبقه متوسط هم مشاهده میشود. در طبقه متوسط، مرد نمودی از تنآسایی با خود ندارد؛ اما همسر او برای حفظ اعتبار خانواده بهویژه شوهر خود، همچنان وظیفه تنآسایی نیابتی را انجام میدهد (همان: 101-100 و 119).
پییر بوردیو نیز مفهوم فراغت را ذیل مفهوم وسیعتر سبک زندگی بررسی میکند. بدینترتیب برای فهم دیدگاه او درباب فراغت باید ابتدا ارتباط بین موقعیتهای اجتماعی و فضای سبکهای زندگی را شناخت. افراد و گروهها در این فضای اجتماعی براساس دو اصل تمایزپذیر توزیع میشوند که عبارتند از سرمایه اقتصادی و سرمایه فرهنگی. بدینترتیب که موقعیت افراد برحسب میزان برخورداری از این دو سرمایه مشخص شده است و ابعاد و شاخصهای سبک زندگی و فراغت آنها نیز شبیه به هم یا متفاوت از یکدیگر خواهد بود. درچارچوباینتحلیل،انواعگوناگونفعالیتهایاوقاتفراغت،فضاهایگوناگونیکه اینفعالیتهاممکناستدرآنهاانجامگیردیاروشهایمختلفورویکردهای گوناگونیکهشخصممکناستبپذیردبهاوامکانانتخاب میدهدواینگزینههابهموادیاشرایطویژهای وابستهاستکهدراختیارخود شخصقراردارد.اوسپساستدلالمیکندافرادگزینشهایخودراباتوجهبهآگاهیهاییانجاممیدهند کهدربارةگزینههایسایرافراددارند.پارهای فعالیتها،شیوههاوفضاهابهآسانیدردسترسهستند؛حالآنکهپارهای دیگربهعلت کمیابی، گرانبها،متمایزوبهنسبتغیرقابلدسترسیهستند.ازنظر بوردیواینفرایندتمایزاستکهسبکهاواوقاتفراغترابهحرکت درمیآورد وازطریقفعالیتهایاوقاتفراغتبرتحمیلهویت اجتماعی تأکیدمیکند؛زیرادراینفرایند،افرادمیخواهندخودراازدیگرانمتمایزکنندوبهبرجستهکردنخویشبپردازند (هیوود و همکاران، 1381: 320).
همانگونهکه ملاحظه میشود، دیدگاه و رهیافتهای متعدد و پراکندهای در باب مفهوم فراغت مطرح شده است. برخی فراغت را براساس کارکردهای آن تحلیل کردهاند و برخی دیگر آن را در ارتباط با کار و یا سبکهای زندگی قرار دادهاند. برای گروهی از اندیشمندان، فراغت با اجتماعیشدن معنا یافته است و گروهی دیگر آن را ابزاری برای هویتیابی قلمداد کردهاند. با این همه، آنچه مغفول مانده، معنای فراغت از نقطهنظر و نگاه کنشگران عادی و تجربههای زیستة افراد در زندگی روزمره است.
در اینجا تلاش شد تا به مرور به برخی از مهمترین نظریات در باب فراغت پرداخته شود. مرور نظریه به حساسیت نظری پژوهشگر در مفهومسازی دادههای میدانی کمک میکند؛ اما با دادهها و تمهای این پژوهش، ارتباط مستقیم نداشته و قصد پژوهشگر، کشف مفاهیم براساس کدهای تجربی میدان مطالعهشده است و کدهای پیشینی نیست.
فراغت در پژوهش حاضر در برابر کار و فعالیتهای کاری روزانه قرار گرفته است. بهعبارتی، وقتها و زمانهای آزاد و فارغ از برنامه شغلی روزانه را شامل میشود. بدیهی است این برداشت از فراغت برای طرح سئوال و نزدیکشدن به جهان ذهنی سوژههای مطالعهشده است؛ زیرا اساساً قصد پژوهش کیفی، تحمیل هیچ معنای عینی و بیرونی به مشارکتکنندگان نیست؛ بلکه هدف کشف این معانی بهگونهای است که مصاحبهشوندگان و افراد درگیر با آن زیست میکنند.
روششناسی پژوهش
روششناسی بهکاررفته در پژوهش حاضر، نظریه زمینهای و مبتنی بر پارادایم تفسیری است. در این پارادایم به جهان ذهنی افراد نزدیکتر شده و از دریچة ذهن آنها به پدیدهها نگریسته میشود؛ بنابراین، پارادایم تفسیری، سئوالات، ابزارها و تکنیکهای خاص خود را به همراه دارد. سئوال اساسی مقاله حاضر این است که مشارکتکنندگان میدان مطالعهشده، اوقات فراغت را چگونه فهم، معنا و تفسیر میکنند. بهعبارتدیگر، دلالتهای معنایی چیست که افراد از فراغت در ذهن خود دارند. در پارادایم تفسیری، کنشگران پدیدههای مختلف زندگی روزمره را ابتدا برای خود تفسیر و تحلیل میکنند و برحسب معنایی که به پدیدهها میدهند، دست به کنش میزنند؛ بنابراین در پژوهش حاضر، معناکاوی، مهمترین هدف پژوهش به حساب میآید.
پژوهش حاضر در شهر اصفهان و در بین شهروندان ساکن این شهر انجام شده است. نمونهگیری در پژوهش حاضر هدفمند و با بیشترین تنوع لازم انجام شده است. مشخصات مصاحبهشوندگان در قالب جدول زیر آمده است.
جدول 1- تعداد و مشخصات مصاحبهشوندگان
تعداد |
جنس |
سن |
تحصیلات |
تعداد |
جنس |
سن |
تحصیلات |
1 |
زن |
26 |
لیسانس |
18 |
زن |
18 |
پیش دانشگاهی |
2 |
مرد |
16 |
سوم دبیرستان |
19 |
زن |
51 |
دیپلم |
3 |
مرد |
65 |
لیسانس |
20 |
زن |
23 |
لیسانس |
4 |
زن |
56 |
دیپلم |
21 |
زن |
49 |
لیسانس |
5 |
مرد |
24 |
لیسانس |
22 |
مرد |
28 |
لیسانس |
6 |
مرد |
22 |
لیسانس |
23 |
زن |
23 |
دانشجوی پزشکی |
7 |
زن |
19 |
لیسانس |
24 |
زن |
45 |
علوم قرانی |
8 |
مرد |
29 |
لیسانس |
25 |
مرد |
66 |
سیکل |
9 |
زن |
46 |
دیپلم |
26 |
مرد |
19 |
دیپلم |
10 |
مرد |
30 |
دیپلم |
27 |
زن |
25 |
لیسانس |
11 |
مرد |
28 |
لیسانس |
28 |
مرد |
29 |
طلبه حوزه |
12 |
زن |
60 |
ششم |
29 |
مرد |
17 |
دبیرستان |
13 |
زن |
58 |
دیپلم |
30 |
زن |
39 |
فوق دیپلم |
14 |
مرد |
31 |
کارشناسی ارشد |
31 |
مرد |
32 |
فوق لیسانس |
15 |
زن |
33 |
دیپلم |
32 |
مرد |
28 |
لیسانس |
16 |
زن |
30 |
کارشناسی ارشد |
33 |
زن |
26 |
لیسانس |
17 |
زن |
24 |
لیسانس |
|
|
|
|
بهدلیل گستردگی میدان مطالعهشده، بدیهی است که از روشهای مختلف برای دستیابی به سوژهها استفاده شود. دو شیوه مهم، معتبر و شناختهشده در دسترسی به نمونهها، نمونهگیری نظری و گلوله برفی است. بدینترتیب که از مصاحبهشوندگان در معرفی افراد و نمونههای دیگر کمک گرفته شده است. همچنین با تحلیل اولیه و مرحله به مرحلة دادهها، نمونههای جدیدتر به لیست مصاحبهشوندگان اضافه میشد و این کار تا اشباع نظری در همه سطوح اتفاق افتاده است.
تکنیک اساسی تحلیل دادهها در نظریه زمینهای، کدگذاری سه مرحلهای است. کدگذاری، خلقکردن یک مقوله است که برای توصیف یک ویژگی عام دادهها استفاده میشود. فرایند کدگذاری در سه مرحله انجام گرفته است:
الف) کدگذاری باز یا مرحلة گشایش متن
بدینترتیب که برحسب نوع مصاحبهها و روایتها گاهی سطر، جمله، پاراگراف و حتی واژگان نیز تحلیل و کدهای اولیه استخراج شده است که کدهایی توصیفی هستند. این کدها برچسبهایی هستند که معرف بخشی از دادههای متنی پژوهش هستند. بهعبارتی یک کد، یک خصلت، یک معنا، یک تفسیر یا یک عمل را نمایندگی میکند. برای نظم بیشتر و سازماندهی بهتر کدها، یک کدلاگ[22] ساخته شد و در این کدلاگ همه کدهای اولیه اصلی و فرعی ثبت میشد. در حقیقت یک ایندکس از کلیة کدها فراهم شد.
ب) کدگذاری محوری
در مرحلة بعد و طی فرایند استقرای تحلیلی، کدهای اولیه و فرعی با یکدیگر ادغام شدند و فرایند انتزاع کدها آغاز شد تا کدهایی با سطح انتزاع بالاتر ایجاد شوند. این فرایند انتزاع و بهعبارتی تبدیل کدهای اولیه به کدهای محوری با خوانشهای مکرر مصاحبهها و با مقایسههای مداوم میان کدها انجام میگیرد. در این فرایند، پژوهشگر کدهای بهدستآمده را بارها با یکدیگر مقایسه میکند تا شباهتها، تمایزات و روابط میان کدها را کشف کند و برحسب خصایصی که کدهای اولیه به خود گرفتهاند، فرایند حذف، ادغام و جداسازی کدها را انجام دهد. کدهای اولیه در این پژوهش، کدهای تجربی هستند و بهعبارتی پژوهشگر بدون پیشزمینة نظری به سراغ متون مصاحبه میرود و در حقیقت این کدها به متن و میدان مطالعه وابسته بوده است و به پژوهش تحمیل نشدهاند.
ج) کدگذاری گزینشی: فرایند کشف مقولات هسته
در مرحله آخر، پژوهشگر همة کدهای محوری بهدستآمده را در لیستی کنار هم قرار داده است و تلاش میکند براساس سئوال اولیه پژوهش در هر بخش، انتزاعیترین و اساسیترین کدی را شناسایی کند که کلیة دلالتهای معنایی را نمایندگی میکند و با طرح سئوالات و نوشتن یادداشتهای تحلیلی مختلف در نردبان انتزاع بالاتر رود و مقولات هسته را کشف کند.
یافتهها
تحلیل دادههای کیفی مطالعه حاضر نشان میدهد پنج دلالت معنایی فراغت در بین شهروندان اصفهان وجود دارد. این دلالتها عبارتند از فراغت ارتباطی / تکنولوژیک، فراغت خانواده محور، فراغت خانگی، فراغت بیبرنامه و فراغت فردگرایانه.
در ابتدا هر یک از این دلاتهای اولیه تشریح شده است و در گام بعد به مقولات هسته کشفشده پرداخته خواهد شد.
1- فراغت ارتباطی / تکنولوژیک
این معنا از فراغت را کسانی دنبال میکنند که ارتباط و تعامل را محوریترین کار در وقت فراغت خود میدانند. این افراد به محض بهدستآوردن کوچکترین فرصتی، ابزارهای ارتباطی خود را فعال میکنند و به تعامل با دیگران روی میآورند. درواقع معنای فراغت به شدت به حضور و همراهی دیگران پیوند خورده است. ازاینرو در پاسخ به نحوة گذران اوقات خود، بلافاصله از تعاملات خود سخن می گویند. این ارتباطات معمولاً با افراد بسیار نزدیک، دوستان و اعضای خانواده است و کمک میکند اوقات آزاد خود را بهتر سپری کنند؛ زیرا رضایت این افراد در گرو تعامل و ارتباط با دیگران است. نمونههایی از اظهارات مصاحبهشوندگان در زیر گویای این شیوة معنادهی است.
زن 23 ساله و بیکار اینگونه اظهار داشته است: بهدلیل سرگرمی بیشتری که دارد و میتوانم با دوستانم ارتباط بیشتری داشته باشم.
همچنین زن 33 ساله، دانشجوی کارشناسی ارشد و بدون شغل در پاسخ به مصاحبهگر گفته است: علاوهبر این امکانات زیادی هم وجود داره، مثلاً میتونی بهصورت تصویری با دیگران در ارتباط باشی، خیلی راحت عکس، فیلم و آهنگ بفرستی.
زن 26 ساله با تحصیلات کارشناسی نیز اظهاراتی شبیه مصاحبهشوندگان قبل داشته است: اغلب اوقات توی خونه بیکارم، واسه همین با دوستام و خانوادم تو واتسآپ و وایبر در تماسم...
اما مهمترین ویژگی این ارتباط این است که به شدت به تکنولوژی و ابزارهای جدید ارتباطی وابسته است. مشارکتکنندگان معنای فراغت را با رسانهها و ابزارهای دیجیتال فهم و تفسیر میکنند؛ منظور از رسانهها در اینجا صرفاً رسانههای دیجیتال مثل تلویزیون، اینترنت، موبایل و چیزهایی از این قبیل است. برای این افراد، رسانهها بخش جداییناپذیر و حیاتی از فراغت محسوب میشوند؛ بنابراین، انتخاب و مصرف رسانههای دیجیتالی در اولویت برنامهها و فعالیتهای فراغتی قرار دارد. جذابیت، در دسترس بودن، سرگرمکنندگی فوقالعاده، پرستیژ اجتماعی، بالابردن خلاقیت و سهولت در ارتباط، ازجمله دلایلی است که رسانهها را برای این افراد در اولویت قرار میدهد. در حقیقت، این وسیله تکنولوژیک است که به شما این امکان را میدهد تا از وقتهای خود لذت ببرید و در صورت نبود آن، معنای اوقات فراغت به شدت تقلیل یافته و به ارتباط با یک وسیله محدود میشود. در میان همة ابزارهای تولیدکنندة فضای مجازی، موبایل جایگاه ویژه و منحصربهفردی دارد و یکهتاز میدان مجازی قلمداد میشود. معنای موبایل بهویژه برای مشارکتکنندگان جوان، معنایی فراتر از یک ابزار ارتباطی است. بهعبارتی موبایل، دیگر یک ابزار صوتی ارتباطی نیست؛ بلکه گزینههای متنوعی برای سرگرمی در اختیار کاربران قرار میدهد. موبایل، وقتهای آزاد افراد را به راحتی و به خوبی هرچه تمامتر پر میکند و چنان جذاب و سرگرمکننده است که افراد را ساعتها مشغول خود میکند. شاید برقراری ارتباط صوتی با افراد دیگر، حالا به بخش کوچکی از کارکرد موبایل تبدیل شده است و ارتباطات در سطحی بسیار وسیعتر دنبال میشود. همچنین، موبایل بهدلیل در دسترسبودن به شدت رونق یافته است و افراد در وقتهای آزاد خود وقت زیادی را با آن سپری میکنند. حضور بیرقیب موبایلهای هوشمند بهویژه پس از گسترش نرمافزارهای چت، مانند واتسآپ، وایبر و ... باعث شده است تا برای برخی ماهواره، جایگاه خود را به شدت از دست بدهد.
این افراد، مهمترین چیزی که با شنیدن فراغت روی آن تأکید داشتند، ابزارهای رسانهای و تکنولوژیک ازجمله تلویزیون، ماهواره، تلفن همراه و چیزهایی از این قبیل بوده است. به نظر میرسد برای این دلالت فراغتی، دمدستیترین و البته بهترین شکل فراغت، فراغتی است که به هریک از این ابزارها گره خورده است.
مرد 28 سالهای با مدرک لیسانس که در یک شرکت خصوصی کار میکند، دربارة فعالیت فراغتیش از اولویت این ابزارهای ارتباطی صحبت کرده است: در خانه بیشتر تلویزیون و ماهواره میبینم و با تلفن صحبت میکنم؛ اما بیشتر از اینها در وایبر و واتسآپ با دوستانم در تماس هستم؛ بنابراین در اولویتبندی باید گفت در ابتدا با موبایلم سرگرم هستم و پس از آن به ترتیب با تلویزیون و تلفن.
در تماسبودن لزوماً به معنای زنگزدن نیست؛ بلکه این تماس اشکال مختلف مانند کارکرد سرگرمکننده به خود گرفته است. به همین دلیل در ادامه از اولویت سرگرمی با موبایل گفته است.
البته در میان این ابزارها به نظر میرسد که شاهد چرخش از تلویزیون و ماهواره بهسمت تلفن همراه هستیم. برخی از مصاحبهشوندگان بر این امر تأکید داشتهاند که با گسترش استفاده از تلفنهای همراه هوشمند و بهدلیل حضور در شبکههای اجتماعی مجازی موبایل محور، نسبت به گذشته کمتر تلویزیون تماشا میکنند.
همین فرد در ادامه اظهار داشته: تا قبل از واتسآپ و وایبر از ماهواره بیشتر استفاده میکردم؛ ولی الآن کمتر ماهواره تماشا میکنم.
جذاببودن فضاهای فراغتی مبتنی بر تکنولوژی تا حدی است که فرد اذعان دارد در صورت نبود آن سردرگم خواهد شد و گویی گزینة جایگزینی برای آن نمییابد. مصاحبهشوندهای اینگونه مطرح کرده است که:
اگه این واتسآپ و بقیه شبکهها نباشه واقعاً نمیدونم از بیکاری چیکار کنم... خیلی جذاب و جالبه واقعاً...
همچنین مرد 30 ساله و کارمند یک اداره دولتی از سرگرمی با تلفن همراه خود گفته است: از وقتی این اپلیکیشنها رو روی گوشیم نصب کردم، بیشتر وقتای بیکاریم سرگرمش میشم و از این نظر واسم خوبه... اگه نت قطع باشه واقعاً ضدحاله...
2- فراغت خانواده محور
خانواده، مفهوم کلیدی و حیاتی دیگری است که به معنای فراغت و فهم آن گره خورده است؛ بهطوریکه وقتی فرد درباره اوقات آزاد خود سخن میگوید اشارههای مداومی به خانواده دارد. همراه خانوادهبودن، در کنار خانواده لذتبردن، با خانواده سفررفتن و سایر فعالیتهای خانوادگی به شدت اهمیت دارند. چیزی که این نوع معنادهی به فراغت را برای فرد ایجاد میکند، ارتباطات و تعاملات نزدیک عاطفی و امن با اعضای خانواده است که این شیوة معنادهی را تقویت میکند. دلالت محوری خانواده در اینجا گویای این است که برای برخی از مشارکتکنندگان، مفهوم فراغت تنها با فضای ارتباطی خانواده فهم و تفسیر میشود. او نمیتواند فراغتهای مستقل از خانواده را تصور کند و بنابراین، از فراغت تنها و منفرد، گریزان است. بدینترتیب، لذتبردن از وقتهای فراغت از کار در کنار نزدیکان رقم میخورد. برای برخی افراد، فراغت، فرصتی برای تعاملات بیشتر با اعضای خانواده است. فراغتی که کارکردهای وحدتبخشی نیز به همراه داشته باشد. گاهی این معنا از فراغت بهدلیل این است که در بیرون از خانواده، فرد، تنش، اضطراب و بیاعتمادی را تجربه میکند. چنین فردی وقتی در محیط کار مثل بازار و فضای جدی و اقتصادی خارج از محیط خانواده قرار دارد، مدام درگیر استرسها و فشارهای کاری روزمره است. در چنین موقعیتی، بدیهی است که فرد به هنگام فراغت و آسودگی، خانواده را برای دوری از تنشها انتخاب میکند؛ بنابراین، خانواده را به انتخاب فراغتی مطمئن و امن تبدیل میکند.
زن 49 ساله وکارمند، دربارة وقت فراغت خود اینگونه پاسخ داده است: تنهایی را دوست ندارم، خانواده است که برای آدم میمونه. دوستان هم اگه فرصتی باشه تو یه روز کاری، بعد از انجام کارها مثلاً دیدن دوستی باشه، زایمان کرده باشه که بریم با دوستان؛ ولی روزهای تعطیل بیشتر با فامیل هستیم. بیشتر لذت میبرم.
مهم در اینجا ارجاعی است که مصاحبهشونده به خانواده خود میدهد و از ترجیح خود سخن گفته است. در حقیقت جزئیات کنشهای فراغتی ذیل موقعیت و معنایی بنیادیتر به نام خانواده قرار میگیرد.
بدینترتیب، این افراد در مجموع، خانواده را به سایر موقعیتهای فراغتی مثل ارتباط با دوستان یا فراغت فردگرایانه ترجیح میدهند. زن 39 ساله با مدرک دیپلم و خانهدار از این ترجیح سخن گفته است: وقتای آزادم رو سعی میکنم کنار خانواده باشم، چون از همه جا برام بهتره.
ازاینرو به محض پرسش درباره انتخاب افرادی برای گذران فراغت بلافاصله نزدیکان خانوادگی به ذهنش میآید و آن را شکلی عام و همیشگی به تصویر میکشد. زن 25 ساله و مدرس یک آموزشگاه دراینباره اظهار داشته است: من معمولاً با فامیلای نزدیکم مثلاً دختر خالم اینور و اونور میرم... آخر هفتهها هم که خانوادهها دور هم جمع میشیم و معمولاً هر جا بریم با هم هستیم.
مرد 28 ساله که در یک کلینیک، مددکار است به همین ترجیح و دلیل آن اشاره داشته است: چون محیطش صمیمیتر هست و بیرون هم دوست به اون صورت ندارم که بخوام باهاش رفت و آمد کنم... زیاد هم قابل اعتماد نیستن...
3- فراغت خانگی
برای برخی از زنان معنای دیگری از فراغت مطرح است که در اینجا فراغت خانگی نامیده شده است. منظور از این افراد، زنان متأهلی هستند که درباره اوقات فراغت خود در خانه سخن گفتهاند که شاغل یا بیکار بودهاند. فراغت خانگی به معنایی از فراغت اشاره دارد که به امور داخلی خانه و خانهداری مربوط است؛ ازجمله مرتبکردن خانه، خیاطیکردن، جابهجاکردن وسایل و تغییر چیدمان خانه و کارهایی از این قبیل که وقت فراغت به یاد آنها می افتند.
در حقیقت آنها پس از انجام امورات اساسی و ضروری خانهداری، وقتهای آزاد خود را نیز با امور خانهداری البته در سطحی دیگر دنبال میکنند؛ مثلاً خیاطیکردن یا تغییر چیدمان منزل، فعالیت لذتبخش و سرگرمکننده محسوب میشود که در برابر فعالیتهای ضروری و خستهکنندة هر روزه است. حتی دستهای از زنان تحصیلکردهتر نیز از رسانههای جدید مثل اینترنت، بیشتر برای امور مربوط به خانهداری استفاده میکنند و به دنبال این هستند که اطلاعات دقیقتر و جدیدی نسبت به امور خانهداری کسب کنند. این امر در حقیقت نوعی لذتبردن در فضای محدود خانه تلقی میشود.
بخشی از این دلالت، به این امر مرتبط است که فضای خانه یک فضای مصرفی است. بخشی اساسی از آنچه الگوی مصرف در زندگی روزمره افراد را شکل میدهد، به لوازم خانه و تجهیزات، دکوراسیون خانه، چیدمان منزل و ... مربوط میشود. زنها نگاهی زیباییشناختی به خانه دارند و بخشی از سلیقه و ذائقة مصرفی و فرهنگی خود را در درون خانه جستجو میکنند و به ظهور میرسانند. تلاش برای یافتن بهترین سبک چیدمان وسایل، شناخت سبک و دیزاینها، دکوراسیون، آشنایی با ابزارها و تجهیزات بهروز و کابردهای آنها در خانه بخشی از آن چیزی است که شکل فراغتی به خود میگیرد و الگویی خاص را ایجاد میکند. زنان، وقت بسیاری را در خانه میگذرانند؛ بنابراین، آن را از مکانی خسته و فاقد جذابیت به مکانی فراغتی و زیباییشناختی بدل میکنند.
زن کارمند 46 ساله در این خصوص نقل کرده است: دوست دارم دستور پخت غذاهای مختلف رو یاد بگیرم؛ واسه همین تو وقتایی که کار خونه تموم میشه برنامههای آشپزی میبینم.
با اتمام کارهای جدی روزانه در خانه، فراغت خانگی آغاز میشود. در اینجا منظور از کارِ خانه، کارهای روتین روزانه است که برای هر زن باتوجهبه شاغل یا بیکاربودن، فرزندداشتن یا نداشتن و برحسب موقعیتهای مختلف متفاوت است؛ بنابراین، آشپزیکردن به شکل روزانه، کاری جدی و غیرفراغتی است؛ اما دیدن برنامه آشپزی، فراغت محسوب میشود. بحث اساسی در اینجا محوریت مفهوم خانه است. این معنا از فراغت مدام ارجاعی به این مکان دارد و در بین اظهارات مصاحبهشوندگان نقشی کلیدی بازی میکند؛ ازاینرو "بافتنیکردن" یا "پرورش گلها" یا "پخت کیک و شیرینی" که در بین گفتههای زنان زیاد آمده، معنایی کاملاً فراغتی به خود گرفته است و از تجربههای لذتبخش آنها در خانه حکایت دارد.
جستجو برای رفع مشکلات خانهداری در اینترنت، مورد دیگری در تأیید این معنای فراغت است. زن 45 ساله و معلم درباره استفاده از اینترنت گفته است: الان تو اینترنت راجع به همه چی مطلب هست... به محض اینکه وقت گیر بیارم درباره کارهای خونه سرچ میکنم... مثلاً همین دیروز درباره تمیزکردن شیرآلات یه مطلب جالب دیدم... این کارا رو خیلی دوس دارم...
زن 30 ساله نیز دراینباره میگوید: من لذت میبرم از اینکه دیزاین های مختلف خونهها رو میبینم... چون ایده میگیرم برای خونه خودم...
4- فراغت بیبرنامه
بیشتر مشارکتکنندگان، بدون هرگونه برنامه و زمانبندی ویژه برای فعالیتهای فراغتی خود هستند و فعالیت مشخص و برنامهریزیشدهای در اوقات فراغت خود ندارند. بهعبارتدیگر فراغت را بدون برنامه فهم میکنند؛ زیرا آن را مترادف با وقتهای پراکندهای در نظر گرفتند که در لحظه به چگونگی گذراندن آن تصمیم میگیرند؛ ازاینرو بیشتر فعالیتهای فراغتی تنها لحظاتی پس از شروع وقت آزاد انتخاب و انجام میشود. بدیهی است وقتی هیچ برنامهای از قبل وجود نداشته باشد، آسانترین کار برای پرکردن اوقات فراغت انتخاب میشود. مقایسة دائم کدهای بهدستآمده نشان میدهد این معنا از فراغت با سایر دلالتها تفاوت دارد. وجه تمایز این محور، این است که وجه فعالانه در این بخش وجود ندارد و فرد در تجربههای خود به هیچ فعالیتی ارجاع نمیدهد.
مرد 28 سالهای که بهدلیل مشغله زیاد، خواب و استراحت را در وقت فراغت ترجیح میدهد و برنامه خاصی برای گذران وقتش ندارد: الان اوقات فراغتم بیشتر میخوابم، استراحت میکنم، کم میشه تفریح برم. بیشتر خونه هستم و استراحت میکنم، تلویزیون میبینم.
عموماً این افرد وقتی در معرض پرسش از فراغت قرار میگیرند به فکر فرو میروند و گویی با وضعیتی مبهم روبهرو شدهاند. به همین دلیل از سردرگمی و بلاتکلیفی در چنین موقعیتهایی گفتهاند:
در زمان حاضر برنامة خاصی را دنبال نمیکنم. بهطور گذرا آن را نگاه میکنم. اگر برنامهای توجهم را جلب کرد تماشا میکنم در غیر این صورت شبکه را عوض میکنم.
این سردرگمی برای افرادی که شاغل نیستند به شکل دیگری مطرح شده است. زن 56 ساله با مدرک دیپلم و خانهدار، اینگونه اظهار داشته: من چون خانهدار هستم و سر کار نمیرم، برنامه منظمی برای اوقات فراغتم ندارم؛ ولی ممکنه خرید باشه، وقتی بچهها بیرون میرن به وجود من نیاز باشه که مثلاً نظر بدم راجع به لباسخریدن، تفریحی باشه... چیزای این جوری.
مصاحبهشوندهای درخصوص مصرف موسیقی در اوقات فراغت به نحو دیگری به همین بیبرنامهبودن و منفعلبودن اشاره کرده است. او که مرد 22 ساله و دانشجو است، درباره مصرف موسیقی در وقتهای آزاد خود نقل کرده است: موسیقی هم خیلی شنونده حرفهای نیستم. در حدی که همه آدمها گوش میدن؛ مثلاً تو ماشین، اینجوری نیست که اوقات فراغتم را بخوام گوش بدم، خیلی عمومیتر گوش میدم.
پسر 17 ساله و دانشآموز درباره سلیقة خود اظهار داشته است: فیلم زیاد میبینم، موسیقی گوش میدم؛ ولی اینجوری نیس که از قبل دنبال یه فیلم خاص باشم... معمولاً هرچی بچهها برام بیارن نگاه میکنم یا گوش میدم.
زن 23 ساله که بیکاری را دلیلی بر وجود وقت فراغت زیاد خود میداند، اما او نیز از نوعی بیبرنامگی سخن گفته است: کلاً آدم بیکار همیشه اوقات فراغتش هست... معمولاً بیرون میرم... برنامه خاصی ندارم؛ ولی این که برنامه خاصی باشه که حتماً خودم را مقید به انجامش بدونم نه، اینطوری نیست.
5- فراغت فردگرایانه
فردیشدن هم به معنای فاصلهگیری از فضای عمومی و نداشتن تعامل و ارتباط با این فضاست و هم به معنای گسترش عرصه خصوصی و اهمیتیافتن فراغت در موقعیتهای خصوصی و تنهایی است. بدیهی است این مفهوم در گروههای سنی جوانتر بیشتر مطرح بوده است و در گروههای میانسال و بالاتر، کمتر بر معناهای فردی و خصوصی از فراغت تأکید داشتهاند. تجربههای نهچندان موفق جوانان و نوجوانان از فراغتهای جمعی و خانوادگی، نبود درک مشترک در میان نسلهای مختلف، تجربههای پنهانی و لذتبخش در فضاهای خصوصی و گسترش و تقویت عرصههای خصوصی در زندگی افراد، چنین شیوة معنادهی به فراغت را برجسته کرده است. در حقیقت فراغتهای خصوصی و فردگرایانه، لذت و رضایتخاطر بیشتری برای مصرفکنندگان این سبک از فراغت به همراه داشته و بنابراین، آنها در تلاشند تا چنین موقعیتهایی برای خود بسازند.
وجه تمایز این معنا از فراغت با فراغت فناورانه این است که در فراغت فناورانه، فردیت اهمیت ندارد؛ بهعبارتی دال محوری سازندة این مفهوم، وابستگی به خود این ابزارها و ارتباط با دیگران است. در حقیقت فناوری برای این افراد، لذت ارتباط با دیگران را به همراه دارد و فراغتی مجازی اما جمعگرایانه است و به حضور افراد دیگر مرتبط است؛ اما در فراغت فردگرایانه بر تمایلات، سلایق و اعتقادات شخصی و فردی مصاحبهشوندگان تأکید شده است. در اینجا وجودداشتن یا نداشتن فناوری و ابزارهای تکنولوژیک در برساخت این نوع از فراغت جای چندانی ندارد.
به همین دلیل برای برخی، مزاحمت و دورویی، دلیل فاصلهگیری از فراغتهای جمعی است. مرد 19 ساله یکی از همین افراد است: چون دوست ندارم کسی مزاحمم بشه، خانواده، کارها را به هم میریزند... چون از آدمهایی که دور و برم هستند زیاد خوشم نمیاد.
زن 26 ساله که لیسانس دارد از دورویی افراد گفته است؛ بنابراین، او نیز تنهایی را ترجیح میدهد: آدمهای دورویی هستند، هر دقیقه یه حرفی میزنند. اصلاً از رفتارشون خوشم نمیاد... واسه همین بیشتر دوس دارم تنها باشم تو این جورفعالیتها.
مصاحبهشوندة دیگری نیز اینگونه اظهار داشته است که:
چون همه مزاحم میشن، همه میخوان بپرسن چی کار میکنی. میخوان خودشون را مقایسه کنند. نکنه تو داری کاری میکنی که از اونا جلو بزنی، تازه اگه هدفت هم بگی میخوان بگن این نمیشه و هدفت را خراب میکنند.
دختر 26 سالهای بر اهمیت خود در فراغت بهگونهای دیگر اظهار داشته است:
من دوس دارم خودم واسه خودم برنامهریزی کنم؛ چون به نظر من اگر بهم بگن اینکارو انجام بده دیگه فراغتی توش نیست. واسه همینم اصلاً دوس ندارم با دیگران برم تفریح یا کاری انجام بدم.
اختلافات فکری و سلیقهای نیز به ترجیح این سبک از فراغت منجر میشود. نوجوان 16 سالهای که دانشآموز است از اختلاف خود با خانواده در شیوة گذران فراغت خود گفته است:
اخلاقم با اونها همسنگ نیست؛ یعنی تو یه سطح نیست. اگه باهاشون باشم تفریح اونها را هم خراب میکنم. سعی میکنم بیرون نرم حتی اگه اونها هم میرن بیرون من خودم تنها میرم.
نتیجهگیری
پس از تحلیل دادهها در سطح کدگذاری باز و محوری، آخرین مرحله، کشف مقولات هسته یا نهایی با کدگذاری گزینشی است. مقایسة مداوم پنج کد محوری ارائهشده در بالا، در نهایت به کشف دو مقولة هسته منتهی شد. این دو مقوله درحقیقت معنای فراغت در میدان مطالعهشده را نمایندگی میکنند.
مقولات هسته: فراغت تقلیل گرایانه / فراغت بیهنجار
یکی از محوریترین تمها و مفاهیم مستخرج از تحلیل دادهها در حوزه فراغت به معنای تقلیلگرایانهای مربوط میشود که مشارکتکنندگان در مطالعة حاضر از فراغت و فعالیتهای فراغتی داشتهاند. بدینترتیب آنچه شهروندان و مشارکتکنندگان در گروههای مختلف سنی و جنسی و حتی با تحصیلات بالا از فراغت فهم میکنند، بیشتر شبیه وقتهای بیکاری و سرگرمیهای روزانه است. در حقیقت فراغت از معنای کامل و عمیق خود که به فعالیتهای برنامهریزیشده برای خودشکوفایی و رشد و تعالی مربوط است به معنایی مانند سرگرمی صرف و فعالیتهای عادی و بدون برنامه تقلیل یافته است.
تقلیل دیگری که در اینجا کشف شده به این معنی است که فراغت، صرفاً فعالیتهای تفریحی و لذتگرایانه تلقی شده است که به هیچ کوشش و تلاشی نیازمند نیست؛ درحالیکه فراغت در کنار ابعاد فرحبخش و با نشاط خود به نوعی جدیت، ممارست و تمرین نیز نیازمند است. یک فرد که فراغت خود را با یک کلاس آموزشی پر میکند، فردی است که معنای جدیتری از فراغت در ذهن دارد. در مجموع دو شیوة تقلیلگرایانة معنادهی به مفهوم فراغت عبارتند از: فراغت صرفاً یک سرگرمی است و فراغت به کوشش و فعالیت ویژهای نیازمند نیست.
اما فراغت بیهنجار، گویای نوعی سرگردانی و ابهام کنشگران در انتخاب سلایق و الگوهای فراغتی است. بیکاری و داشتن وقت آزاد اجباری و همچنین دسترسینداشتن به امکانات و زیرساختهای لازم برای گذران اوقات فراغت، آنها را در موقعیتی قرار میدهد که به انتخابهایی ناگزیر میشوند که خود، آنها را چندان مطلوب نمیدانند و صرفاً برای رفع بیکاری انجام میدهند. گفتنی است نوعی فراغت اجباری به فرد تحمیل میشود. در اینجا فراغت در مقابل کار تعریف نمیشود و اینگونه نیست که در مقابل تلاش جدی و فعالیت مستمر و خستهکننده، یک وقت فراغتی حاصل شود و فرد با علاقه و ولع تمام به آن روی بیاورد؛ بلکه فراغتی دمدستی است که همیشه در اختیار فرد است و بنابراین، آن ارزش و مطلوبیت لازم را ندارد. در این وضعیت، فرد دچار سرگردانی است و بیهدف در پی گزینههای مختلفی میشود تا وقت خود را بگذراند. در حقیقت بیهنجاربودن فراغت از بلاتکلیفی سوژهها حکایت دارد. سوژههایی که بیشتر درباب فراغت بهطور جدی فکر نمیکنند؛ درنتیجه به هنگام اظهارنظر درباره الگوهای فراغت، معنایی چندپاره، غیرمنسجم و غیرهدفمند از فراغت را بازگو میکنند. بهعبارتی فعالیتها، علایق و الگوهای برسازندة فراغت در میان افراد به شدت پراکنده و بدون معانی مشخص و مرزبندی شده است. بخش دیگری از آنچه مفهوم فراغت بیهنجار، آن را نمایندگی میکند به نبود امکانات و ابزارهای فراغتی در شهر باز میشود. نبود امکانات و فضاهای فراغتی جذاب و کافی (حداقل به شکل ذهنی) آنها را در موقعیتی اضطرارگونه قرار میدهد. به همین دلیل خود را ناچار به انتخاب برخی الگوهای فراغتی میبینند.
ویژگی هر دوی این دلالتهای محوری، انفعال است. انفعال در برابر خلاقیت و تولیدکنندگی و پویشهای اجتماعی قرار میگیرد و گویای وضعیتی است که در آن کنشگران نسبت به فراغت و الگوهای آن منفعلانه عمل میکنند و خود را متأثر از فضای موجود یا موقعیتهای شخصی خود در زندگی روزمره میدانند. آنان نمیتوانند برنامهریزی بلندمدت داشته باشند؛ چون به شدت درگیر فعالیتهای فراغتی دمدستی، پراکنده و سرگرم کنندهاند؛ بنابراین، بهجای آنکه به سراغ فعالیت هدفمند بروند، این سبکهای جدید فراغتی است که آنها را دربرگرفته و در موقعیتی گریزناپذیر به انتخاب قرار داده است.
این انفعال و تأثیرپذیری در دلالتهای محوری و مرکزی از معنای فراغت و همچنین در جزئیات و اجزای آن نیز هویدا و اشکار است. بهطورمثال بهدلیل تنوع شگفتانگیز محصولات فرهنگی عرضهشده در فضای رسانهای و مجازی از شبکههای ماهوارهای تا اینترنت و تلفن همراه، امکان انتخابها و ترکیبات سلیقهای زیادی وجود دارد که خلاقیت استفادهکننده را ناگزیر میکند؛ اما محورهای معنایی در این انتخابها بیشتر انفعال را نشان میدهند تا خلاقیت و بیشتر مصرف کنندگی را بازنمایی میکند تا تولیدکنندگی. بنابراین، فعالیتهای فراغتی از حوزههای عمل خلاق و تعالیبخش به سرگرمی و وقتگذرانی فروکاسته شده است و عموم افراد خود را در موقعیتی به تصویر کشیدهاند که گویی ناگزیر به انتخاب چنین سرگرمیها و فعالیتهای منفعلانه هستند؛ بنابراین، گریزناپذیری و سرگردانی و همچنین تقلیلگرایی و انفعال، تصویری از وضعیت فراغت در میدان مطالعهشده را نشان میدهد.
[1] recreation
[2] free time
[3] play
[4] Henderson
[5] Rojek
[6] problematic
[7] residual time
[8] Parker
[9] fusion
[10] polarity
[11] stretched
[12] opposition
[13] neutrality
[14] Wynne
[15]Deem
[16] S. Hall
[17] Rojek
[18] Kenneth Roberts
[19] consolidate
[20] safety valve
[21]vicarious leisure
[22] code log