عوامل مؤثر بر کیفیت زندگی باتأکیدبر هوش اجتماعی و سلامت اجتماعی (مطالعة موردی: شهر کرمانشاه)

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسندگان

1 دانشجوی دکتری جامعه‌شناسی دانشگاه شیراز، ایران

2 دانشیار جامعه‌شناسی دانشگاه اصفهان، ایران

چکیده

کیفیت زندگی یکی از مهم‌ترین حوزه‌های مطالعاتی در علوم اجتماعی است. این مهم به‌دلیل اهمیت روزافزون مطالعات کیفیت زندگی در سیاست‌های اجتماعی و نقش آن، ابزاری کارآمد برای مدیریت و برنامه‌ریزی رفاه است. پژوهش حاضر، رابطة هوش اجتماعی و سلامت اجتماعی با کیفیت زندگی در شهر کرمانشاه را بررسی می‌کند. هدف مطالعه حاضر، توسعه و سنجش شاخص‌های کیفیت زندگی در شهر کرمانشاه با استفاده از شاخص‌های عینی و ذهنی است. جامعة آماری پژوهش، 384 نفر هستند و با استفاده از فرمول کوکران برآورد شده‌اند و حجم نمونه به‌صورت سهمیه‌ای انتخاب شده است. گردآوری داده‌ها با استفاده از پرسش‌نامه و مقیاس‌های ساخته‌شده برای هوش اجتماعی، سلامت اجتماعی و کیفیت زندگی با ضریب آلفای کرونباخ 80٪ انجام شد و متخصصان علوم اجتماعی، روایی صوری و محتوایی مقیاس را تأیید کردند. یافته‌های الگوی معادلة ساختاری، همبستگی مثبتی بین کیفیت زندگی با هوش اجتماعی و سلامت اجتماعی نشان می‌دهد. نتایج به‌دست‌آمده نشان داد مقیاس‌های ساخته‌شده برای سه متغیر اصلی پژوهش، یعنی کیفیت زندگی، هوش اجتماعی و سلامت اجتماعی، ابزاری پایا برای سنجش کیفیت زندگی و هوش اجتماعی هستند و باتوجه‌به روایی و پایایی مناسب می‌توان در محیط‌های آموزشی و پژوهشی مانند دانشگاه استفاده کرد.

کلیدواژه‌ها

موضوعات


عنوان مقاله [English]

Factors Affecting Quality of Life with Emphasis On Social Intelligence and Social Health (The Case of Kermanshah City)

نویسندگان [English]

  • Behzad Hakiminya 1
  • Nasorlah Poorafkari 2
  • Daryoudh Ghafari 1
1 University of Shiraz, Iran
2 University of Isfahan, Iran
چکیده [English]

Introduction
Quality of life is one of the most important areas of study in the social sciences. This is due to the increasing importance of quality of life studies in social policies and its role as an effective tool for welfare management and planning. Many factors can affect the quality of life, including those who are emphasized in this study, namely, social intelligence and social health of individuals. Quality of life has been under so much attention among social scientists, because it is essential in the physical, psychological, and social wellbeing of people and in satisfaction of life as well (Salimzadeh et al., 2007: 288). The World Health Organization defines quality of life as peoples’ perception of their position in life due to cultural background and values and individual goals (Alborzi & Alborzi, 2006: 322). There are two approaches in quality of life studies: subjective and objective (Lee, 2008: 1206). These approaches are often distinct from each other and are rarely used in combination to measure quality of life. Mental aspects of quality of life, people's perception and evaluation of their lives is measured by using subjective criteria. Subjective quality of life is measured in different ways. The concept of quality of life is rooted in relation to health, that is, different models of health to be regarded as an indicator of livability, environmental quality, while in other models it is to act as a health determinant (Beaudoin, 2003: 107). Today, the issue of quality of life is the essential prerequisite of development and one of the most important areas of study in different countries. This is due to its growing importance as an instrument efficient in planning and management issues associated with development and human communities (Hörnquist, 1982: 18). General agreement among scholars, policy makers and planners about the need to study the quality of life in different areas and projects, academic, scientific and research is an important tool to achieve these goals.
 
Materials and Methods
This research is quantitative for which a survey was conducted. In this method the theoretical literature has been the main source to draw variables. Data collection was conducted through a researcher-made questionnaire. The sample consisted of 384 residents 15 to 60 years of Kermanshah city. In this study, quota and random sampling was used. The neighborhoods were categorized in proportion to the population, and specific quota was allocated to each district and then within each quota the samples were selected by simple random sampling. The data were analyzed with software SPSS and Amos Graphics. The validity and reliability of the questionnaire were assessed. In addition to determining the strength and direction of social intelligence and social health impact on quality of life in various situations, a structural equation model was also used.
 
Discussion of Results and Conclusions
According to information obtained the mean of quality of life is modest. In other words, the scores of the 30 items measuring it showed a moderate amount. To determine the strength and direction of the effect of social intelligence and social wellbeing on quality of life in different situations a structural equation model was used, in which the correlation coefficients between latent variables are calculated according to the standard. The correlation coefficient between social intelligence and social wellbeing is 0.51. This coefficient according to the second hypothesis was confirmed to be less than the 5% significance level. In general, the relationship between social intelligence and social health with quality of life in general can be confirmed.
 

کلیدواژه‌ها [English]

  • Quality of Life
  • Social Intelligence
  • Social Health
  • lifestyles
  • Quality of Subjective
  • Objective Quality

مقدمهو بیان مسأله

عوامل زیادی بر کیفیت زندگی افراد تأثیرگذار هستند، ازجمله هوش اجتماعی و سلامت اجتماعی افراد که در این پژوهش بر آنها تأکید شده است. به‌تازگی به مطالعة کیفیت زندگی نزد دانشمندان علوم اجتماعی توجه زیادی شده است. کیفیت زندگی عبارت است از میزان رفاه جسمی، روان­شناختی و اجتماعی که با اشخاص درک می­شود و میزان رضایت فرد از موهبت­های زندگی را نشان می‌دهد (سلیم‌زاده و همکاران، 1386: 288). سازمان جهانی بهداشت، کیفیت زندگی را ادراک فرد از موقعیت خود در زندگی باتوجه‌به زمینة فرهنگی و ارزشی و اهداف فردی تعریف می­کند (البرزی و البرزی، 1385: 322). برای بررسی وضعیت کیفیت زندگی در جامعه، پژوهشگران رشته‌های گوناگون و مرتبط ازجمله روان‌شناسی، مدیریت، اقتصاد، علوم تربیتی و علوم سیاسی در این عرصه مشارکت داشته‌اند؛ اما این مطالعات از جنبه‌های متعددی با هم متفاوت هستند. تاکنون در رابطه با مطالعة کیفیت زندگی، چارچوب جامعی برای مطالعه به‌صورت یک‌پارچه، کل‌گرایانه و متکی بر شاخص‌های فیزیکی، مکانی و اجتماعی ارائه نشده است. همچنین کیفیت زندگی، بیشتر با استفاده از شاخص‌های عینی یا ذهنی و به‌ندرت با هر دو نوع شاخص اندازه‌گیری می‌شود (رضوانی و همکاران، 1387: 37). کیفیت زندگی مفهومی چندوجهی و پیچیده است؛ اما تعریف‌شدنی و سنجیدنی است. در مطالعات کیفیت زندگی، دو رویکرد ذهنی و عینی وجود دارد (Lee, 2008: 1206). این رویکردها بیشتر به‌طور مجزا از همدیگر و به‌ندرت در ترکیب با هم برای سنجش کیفیت زندگی به کار می‌روند. کیفیت زندگی در ابعاد ذهنی، ادارک می‌شود و ارزیابی افراد را از وضعیت زندگی خود منعکس می‌کند و با شاخص‌های ذهنی اندازه‌گیری می‌شود. کیفیت ذهنی زندگی به روش‌های مختلفی اندازه‌گیری می‌شود. در یکی از مهم‌ترین روش‌ها، کیفیت ذهنی زندگی، میزان تجمعی از سطح رضایت در قلمروهای مختلف زندگی است. ویسینگ و وان ران[1] (1982) به نقل از زنجانی طبسی (1383)، کیفیت زندگی را یک سازة بهزیستی روان‌شناختی کل معرفی کردند که با احساس انسجام و پیوستگی در زندگی، تعادل عاطفی و رضایت کلی از زندگی مشخص و اندازه‌گیری می‌شود. آنان تأکید کردند بهزیستی روانی، سازه‌ای چندبعدی است و به‌صورت 1- عاطفه: احساس مثبت؛ 2- شناخت: زندگی درک‌پذیر و کنترل‌شدنی؛ 3- رفتار: علاقه به کار و رضایت؛ 4- خودپنداره: توانایی اثبات خویش و 5- روابط بین فردی: تعادل اجتماعی بروز می‌کند (زنجانی‌طبسی، 1383: 34). ریف و سینگر (1989) کیفیت زندگی را شامل مؤلفه و پذیرش خود، هدف‌داشتن در زندگی، رشد شخصی تسلط بر محیط، خودمختاری و روابط مثبت با دیگران می‌دانند (Ryff & Singer, 1998). مفهوم کیفیت زندگی عمیقاً ریشه در طرز تفکر دربارة سلامت دارد. دراین‌رابطه، دیدگاه واحدی در علل و اثرات آن وجود ندارد؛ چنانکه به سلامت به‌عنوان شاخصی از قابلیت زندگی در الگو‌های مختلف توجه شده است و در دیگر الگو­های کیفیت محیطی به‌عنوان تعیین کنندة سلامت عمل می­کنند (Beaudoin, 2003:107). سازمان جهانی بهداشت، کیفیت زندگی را به‌صورت زیر تعریف کرده است. ادراک فردی از شرایط زندگیشان در ارتباط با فرهنگ و سیستم ارزشی که در آن زندگی کرده‌اند و با اهداف، انتظارات، استانداردها و توجهات آنها در ارتباط است (Kamp et al., 2003). شاخص­های سازمان جهانی بهداشت یک دستة گسترده از مفاهیم مرتبط با سلامت جسمی، وضعیت روان‌شناسی، سطوح عدم وابستگی، روابط اجتماعی، عقاید فردی و ارتباط این مسائل با ویژگی‌های محیط آرام را دربرمی­گیرد (W.H.O, 1999: 3). شکی نیست که واقعیت‌ها، شرایط عینی جامعه و وضعیت مادی زندگی فرد نیز در کیفیت زندگی نقشی تعیین‌کننده دارند؛ اما باید توجه داشت انسان موجودی است که براساس تصویر ذهنی خود از واقعیت ـ نه خود واقعیت ـ زندگی می‌کند و رفتارش متأثر از برداشت‌های ذهنی و درکی است که از واقعیت دارد. این برداشت‌ها و ادراک‌ها الزامأ با واقعیت انطباق ندارند. همچنین، تصویر ذهنی و برداشت هر فرد دربارة‌ واقعیتی معین با دیگری تفاوت دارد. براین‌اساس انتخاب این متغیرها برای سنجش در این پژوهش، سنجش کل کیفیت زندگی در جامعه نیست؛ بلکه تلاشی برای تبیین سهم اندکی از کیفیت زندگی در شهر کرمانشاه است.

 

مسئله و اهمیت پژوهش

مطالعه و واکاوی کیفیت زندگی، سیر تحول و تکوین و چالش­های فراروی آن به‌دلایل مختلفی اهمیت دارد (حسینی و همکاران، 1388: 168). امروزه مسئلة کیفیت زندگی افراد جامعه از پیش‌نیازهای اساسی توسعه و یکی از مهم‌ترین حوزه‌های ‏مطالعاتی در کشور‌های مختلف است که به‌دلیل اهمیت روزافزون آن، ابزاری کارآمد در مدیریت و برنامه‌ریزی مسائل ‏توسعه‌ای و انسانی جوامع است (Hornoquist, 1982: 18). مفهوم کیفیت زندگی در طی سال‌های اخیر پیشرفت‌های گسترده‌ای درزمینة‌ مباحث روش‌شناختی و رویکردهای نظری را شاهد بوده است. این مفهوم ابتدا برای بررسی زندگی افراد مبتلا به مشکلات خاص مطرح شد؛ اما بعد دامنه‌ آن به گستره‌ای فراتر کشیده شد و سایر شهروندان عادی را دربرگرفت و درنهایت روی مطالعات بازار مصرف و مصرف‌کنندگان تمرکز یافت (Santos, 2007: 413). حل مسائل و مشکلات اجتماعی از دیرباز مسئلة مهم جامعه‌شناسان و پژوهشگران ‏اجتماعی بوده است. بسیاری از مسائل و مشکلات اجتماعی در نحوة زندگی و تفکر افراد ریشه دارد که در این پژوهش ‏سعی شده است با شناخت افراد و نحوة تفکرشان، میزان هوش اجتماعی آنها سنجیده شود تا میزان کیفیت زندگی افراد در رابطه با هوش اجتماعی و سلامت اجتماعی آنها معلوم شود. هوش اجتماعی به توانایی‌های فردی اطلاق می‌شود که ایجاد روابط اجتماعی مناسب را میسر می‌کند (Emmons, 2000: 13). هوش اجتماعی، توانایی درک عمل و رفتار هوشمندانه و خردورزانه در روابط با دیگران است (Hyde, 2004: 43). در قدیم مفهوم هوش ‏اجتماعی به‌عنوان مجموعه‌ای از ویژگی‌های شناختی خالص تلقی می‌شد؛ همان‌طورکه بسیاری از نظریه‌پردازان ‏اولیة هوش اعلام کرده‌اند، هوش اجتماعی هیچ تفاوتی با هوش کلی ندارد. برخی دانشمندان شناخت‌نگر شک ندارند که این دو ‏کاملاً یکسان هستند و این هوش را شیوه‌ای برای جامعه‌پذیری بیشتر معرفی می‌کنند. همچنین این هوش، ظرفیتی برای همکاری و نوع‌دوستی است (Goleman, 2006: 2). مسئلة کیفیت زندگی با هوش اجتماعی افراد ارتباط تنگاتنگی ‏دارد و پژوهشگر در این پژوهش در پی بررسی این مسئله است که هوش اجتماعی و سلامت اجتماعی افراد چه ارتباطی با کیفیت زندگی دارند. ‏طرز تفکر فرد جزء مهمی از کیفیت زندگی اوست و بر آن تأثیرگذار است و این پژوهش به ‏دنبال بررسی علمی این رابطه است.‏ دربارة کیفیت زندگی، کارهای زیادی انجام شده است؛ اما نوآوری خاص این پژوهش در این است که پژوهشگر، کیفیت زندگی را با ‏هوش اجتماعی و سلامت اجتماعی افراد می‌سنجد. به‌عبارتی پژوهشگر به دنبال این است که با تکنیک‌های آماری جدید و کلاسیک، نقش متغیرهای پنهان در مسیر ‏پژوهش را به دقت شناسایی کند و در پژوهش، آنها را متغیر پنهان در نظر بگیرد که خطای ساختاری و اندازه‌گیری دارند و متغیر آشکار در نظر نگیرد. به‌عبارت‌دیگر در روش‌های آماری کلاسیک، پژوهشگر ناخواسته یک متغیر پنهان را با ابزار ‏Spss‏ متغیر آشکار در نظر ‏می‌گیرد؛ اما در روش‌های آماری جدید، مقدار دقیق خطا، محاسبه و با متغیر پنهان دقیقاً به‌عنوان متغیر پنهان رفتار می‌شود که این مهم ‏با کاربرد نرم‌افزار ‏Amos Graphic‏ میسر می‌شود. حال سنجش سه مفهوم کیفیت زندگی، هوش اجتماعی و سلامت اجتماعی که زوایای پنهانی ‏دارند با روش‌های نوین آماری، نتایج جالبی را در پی خواهد داشت که از دید بسیاری از پژوهشگران در این حوزه پنهان مانده است.‏ ‏نتایج مطالعات کیفیت زندگی و هوش اجتماعی به بهبود سبک زندگی، ارزیابی سیاست‌ها، رتبه‌بندی امکانات، ‏تدوین استراتژی‌های مدیریت و برنامه‌ریزی شهری و انسانی کمک می‌کنند و اولویت‌بندی مسائل اجتماعی را برای برنامه‌ریزان، مدیران ‏و مسئولان تسهیل می‌کنند. این مهم ضرورت انجام این پژوهش را موجه می‌کند. ‏کیفیت زندگی، مهم‌ترین بحث در توسعه است؛ یعنی یکی از پیش‌نیازهای اساسی توسعه است. با این توضیح گفتنی است که اهمیت این پژوهش برای تمامی مؤسسه‌ها و نهادهایی که با مباحث توسعه در ارتباط هستند و همچنین مؤسسه‌های آموزشی و دانشگاه‌ها مفید است.‏ بین پژوهشگران، سیاست‌گذاران و برنامه‌ریزان درخصوص نیاز به مطالعة کیفیت زندگی در نواحی مختلف، توافق عمومی وجود دارد و پروژه‌های دانشگاهی، علمی و تحقیقاتی ابزار مهمی برای رسیدن به این اهداف هستند.

 

پیشینة پژوهش

بیشتر کارهای راجع به کیفیت زندگی در ایران در حوزه‌های پزشکی انجام شده و سهم این مطالعات در حوزه‌های اجتماعی، بسیار کمتر ‏از حوزه‌های پزشکی بوده است. بیشتر نظریه‌ها و مطالعات تجربی کیفیت زندگی به شکل امروزی آن بیشتر از جوامع غربی نشئت گرفته‌اند. این مطالعات در کشورهای درحال توسعه به‌طور چشمگیری کم هستند. همین‌طور، فاکتورهای عمدة تاثیرگذار بر کیفیت زندگی مردم در شهرهای کشورهای درحال توسعه به‌طور واضح شناسایی نشده‌اند. بنابراین، مفهوم کیفیت زندگی در کشور به دلیل نبود مطالعات گسترده تجربی و نبود ارزیابی صحیح شاخص‌های آن، فقط با ترکیب ابعاد ذهنی و عینی آن شناخته می‌شود. همان‌طورکه مطرح شد، تئوری‌ها و مطالعات تجربی کیفیت زندگی، بیشتر از جوامع غربی نشئت گرفته‌اند. مطالعات کیفیت زندگی در کشورهای درحال توسعه و به تبع آن در ایران به‌طور چشمگیری کمیاب هستند. در سال‌های اخیر مقالاتی در این زمینه در مجلات علمی داخل و خارج کشور منتشر شده است. بین پژوهشگران، سیاست‌گذاران و برنامه‌ریزان درخصوص نیاز به مطالعة کیفیت زندگی، توافق عمومی وجود دارد. میرشمسی (1388) در پژوهشی باعنوان بررسی رابطة هوش معنوی با کیفیت زندگی دانشجویان، پس از بررسی ابعاد چندگانة هوش به‌صورت تخصصی، تأثیر هوش معنوی را بر کیفیت زندگی دانشجویان سنجیده است. نتایج این پژوهش گویای این واقعیت است که معنویت و هوش معنوی تکمیل‌کننده و معنادهندة بخش‌های گوناگون زندگی انسان هستند و فرد را توانمند می‌کنند تا تجربه‌های معنوی خود را مثل روندی برای برخورد و یافتن راه حل برای مشکلات و سختی‌های زندگی به کار گیرد. نتیجة کلی این پژوهش، وجود رابطة معنادار هوش معنوی با کیفیت زندگی دانشجویان است. گروسی و نقوی (1387) در پژوهشی باعنوان سرمایة اجتماعی و کیفیت زندگی در شهر کرمان، سطح سرمایة‌ اجتماعی و کیفیت زندگی و ارتباط این دو متغیر در محله‌های مختلف شهر کرمان را شناسایی کرده‌اند. نتایج این مطالعه نشان داد سطح سرمایة اجتماعی در دسترس با سطح کیفیت زندگی ارتباط معنا‌دار دارد و ارتباط این دو متغیر تابعی از سطح محله است. همچنین، بالانبودن سطح کیفیت زندگی در بین شهروندان، تحت‌تأثیر سطح نسبتاً متوسط سرمایة اجتماعی ایشان است. چناری (1387) در پژوهشی باعنوان بررسی رابطة میان کیفیت زندگی مرتبط با سلامت، راهبردهای مقابله‌ای و احساس تنهایی در دانشجویان، نشان داد نبود روابط مطلوب و رضایت‌بخش اجتماعی بر سلامت و کیفیت زندگی دانشجویان اثرات مخربی می‌گذارد. نتایج این مطالعه بیان می‌کند با افزایش احساس تنهایی در افراد، میزان کیفیت زندگی در مؤلفه‌های جسمی و روانی آنها کاهش می‌یابد و همچنین افراد با افزایش احساس تنهایی از راهبردهای مقابله‌ای فعالی مانند حل مسئله و جستجوی حمایت اجتماعی بهره‌گیری کمتری میکنند. غفاری و امیدی (1387)، مفهوم کیفیت زندگی را در محتوای برنامه‌های توسعه در ایران قبل و بعد از انقلاب اسلامی بررسی کرده‌اند. نتایج این مطالعه نشان می‌دهد در هیچ‌کدام از برنامه‌ها، امور رفاهی و اجتماعی به سطح سیاست‌گذاری ارتقا نیافته‌اند و بیشتر جایگاهی خدماتی داشته‌اند و به مسائل اجتماعی از منظر اقتصادی نگاه کرده‌اند و الگوهای جهانی بر برنامه‌ها در قبل و بعد از انقلاب تأثیرگذار بوده‌اند . موحدی (1388) در پژوهشی باعنوان بررسی تأثیر سلامت اجتماعی بر میزان کیفیت زندگی کارکنان بانک ملی ایرانبه وجود ارتباط مثبت بین سلامت اجتماعی و بُعد روانی کیفیت زندگی پی برده است. وجود ارتباط معنادار بین انسجام اجتماعی و کیفیت زندگی نشان‌دهندة تأثیر مستقیم تعلق‌خاطر به جامعه بر کیفیت زندگی جسمی و روانی افراد است.

گوردن و همکارانش (2010) در پژوهشی باعنوان همبستگی میان کیفیت زندگی و سلامت، بررسی سیاست‌های مربوط به سلامت را در حوزة پزشکان نمی‌دانند؛ بلکه مسئله‌ای اجتماعی مرتبط با کیفیت زندگی و برنامه‌ریزی‌های مدیران و سیاست‌گذاران می‌دانند. با این تفاسیر، سلامت یک مسئلة پزشکی نیست؛ بلکه اجتماعی است و برای بهبود آن به برنامه‌ریزی برای ارتقای کیفیت زندگی افراد جامعه نیاز است. لوئر و لوئر (2010) در پژوهشی باعنوان مسائل ‏اجتماعی و کیفیت زندگی، مهم‌ترین مسائل اجتماعی را شرح داده‌اند که بازتاب‌دهندۀ کیفیت زندگی در جوامع ‏امروزی است.‏ بیشتر تأکید آنها روی مسائل خرد دامنه مشکلات اجتماعی‌اند که متوجه فرد هستند و دراین‌میان به تفاوت‌های جنسیتی، الکلیسم، جنایت و بزه‌کاری، انحرافات، فقر و تبعیض نژادی اشاره می‌شود که بر کیفیت زندگی بیشترین تأثیر را دارند. ساشا (2009)، تحقیقی باعنوان سلامتی، کیفیت زندگی و بیماری در کشور انگلستان انجام داد و نتایج نشان داد کمبود فعالیت‌های فیزیکی بر فعالیت‌های روزانة افراد تأثیر داشته است و بیماران در مقایسه با سایرین در سطح کشور، سلامت و کیفیت زندگی پایین‌تری داشتند. به‌طورکلی افراد مبتلا به بیماری نسبت به جمعیت کلی، میزان زیادی انرژی از دست رفته داشتند. لی در سال (2008) با استفاده از شاخص‌های ذهنی، کیفیت زندگی در شهر تایپه را ارزیابی کرده است. نتایج این مطالعه نشان می‌دهد محل زندگی، زناشویی، سن، تحصیلات و درآمد قلمروهای مختلف رضایت را تحت‌تأثیر قرار می‌دهند. همچنین وضعیت اجتماع، تعلقات محلی و رضایت از محله، بیشترین تأثیر را بر رضایت از کیفیت زندگی دارند. مطالعة پاتریک (2005) باعنوان چه طرحی را می‌توان برای ارتقای سلامتی افراد در محیط انجام دهیم؟، مروری بر مطالعات کیفیت زندگی افرادی است که با سلامتی زندگی نمی‌کنند و بیماری خاصی دارند. نتایج پژوهش نشان می‌داد تشخیص جنبه‌هایی از کیفیت زندگی به زنده‌ماندن آنها منجر شده است. مطالعات نشان دادند کیفیت زندگی در این بیماران بالاست. وضعیت بیماری فعلی، حمایت‌های اجتماعی و اقتصادی از فاکتورهای پیش‌بینی‌کنندة کیفیت زندگی این بیماران هستند و استفاده از داروهای شیمی درمانی یکی از فاکتور‌های منفی تأثیرگذار بر کیفیت زندگی آنها بود. این مطالعه نشان داد انجام پژوهش‌های جدی‌تری از لحاظ روش‌شناسی به‌ویژه مداخله‌ای بر نیاز‌های پزشکی و روان‌شناسی نیاز است. سانتوس (2007)، کیفیت ذهنی زندگی در شهر پورتو را سنجیده است. در این مطالعه نظرات شهروندان دربارة میزان رضایت از حوزه‌های مختلف کیفیت زندگی شهری با استفاده از تحلیل چندمتغیری بررسی شده است.

 

چارچوب نظری پژوهش

گسترة مطالعه و سنجش کیفیت زندگی شاید هیچ زمانی به اندازة امروز وسیع نبوده است. اقتصاددانان، دانشمندان علوم اجتماعی و دولت‌مردان هرکدام با دیدگاه خاصی به این موضوع می‌نگرند (جاجرمی وکلته، 1385: 5). کیفیت زندگی از اوایل دهة‌ 1960 میلادی در آمریکا به‌صورت موضوع پژوهشی مطرح شد. گزارش کمیتة‌ ریاست جمهوری آمریکا در راستای تحقق اهداف ملی و کار پژوهشی بائر[2] (1996) راجع به آثار ثانویة‌ برنامه‌های محیط زیستی آمریکا معمولاً جزء اولین کارهایی نام برده می‌شوند که آغازگر توجه به بحث کیفیت زندگی بوده‌اند (Schuessler & Fisher, 1985: 130). ریشه‌های استفاده از واژة کیفیت زندگی در آثار کلاسیک ارسطو یافت می‌شود او در آثار کلاسیک خود به‌خصوص نیکوماخوس ‏از رابطة بین کیفیت زندگی و شادی سخن می‌گوید؛ اما می‌بینیم در این زمینه در اواخر قرن بیستم تاکنون پژوهش‌های مختلف با رویکردهای مختلف انجام شده است. همچنین بیشتر این پژوهش‌ها در حوزة پزشکی قرار دارند ‏(ربانی‌خوراسگانی و کیانپور، 1386: 69). علاقه‌مندی به بررسی عوامل مؤثر بر خشنودی و رفاه انسان در تاریخ زندگی بشر پیشینه‌ای طولانی دارد. درواقع اینکه چگونه باید و می‌توان زیست که بهترین منفعت را از زندگی کسب کرد، شاید به قدمت قابلیت آدمی برای اندیشه دربارة آینده و عبرت‌گرفتن از گذشته باشد (بهمنی، 1380). این رویکرد بر ادراکات انسان از کیفیت زندگی و فرایندهای تجربی برای جمع‌آوری یا دسته‌بندی آیتم‌ها به‌سمت ابعاد کلی‌تر و معیارها متمرکز می‌شود؛ اما هر دو کار را با هم انجام نمی‌دهد؛ بنابراین، آنها را الگوی نیمه‌تجربی می‌دانند (Campbell, 1976: 244). گروهی دیگر از اندیشمندان، سعادت را فردی نمی‌دانستند؛ بلکه در گرو یک جمع می‌دانستند. این گروه که آنها را «جمع‌گرایان» می‌نامند، سعادت افراد یک جامعه را در گرو دستورالعمل‌هایی می‌دانستند که جامعه را به کمال می‌رساند. برای نمونه، افلاطون در رسالة «سیاست»، چنین روشی را پی گرفت. او توضیح داد صفات موجود در یک فرد با صفات جامعه کاملاً منطبق است؛ بنابراین، برای به سعادت‌رساندن فرد، ابتدا باید ساختار جامعه را به نحوی طراحی کرد که قادر به تولید سعادت برای افرادش باشد. این رویه را سودانگارانی همچون بنتام و میل نیز پی گرفتند. ایشان اعتقاد داشتند که سعادت در گرو کسب لذت است و هرگاه بیشترین لذت ممکن برای بیشترین افراد ممکن حاصل شود، جامعه و درنتیجه فرد به سعادت می‌رسند (Rawls, 1971: 941-943). بیشتر پژوهشگران حوزۀ کیفیت زندگی معتقدند اصطلاح «کیفیت» در قالب نمره سنجیده می‌شود؛ اما کلمۀ «زندگی» به سادگی با معیارهای کمّی ارزیابی نمی‌شود. رویکردهای سنتی، کیفیت زندگی را بیشتر با جنبۀ ذهنی مرتبط دانسته‌اند؛ اما برخی رویکردهای متأخر به شاخص‌های عینی نیز توجه کرده‌اند و جنبه‌های ذهنی مانند آرزوها، انتظارات، نگرش‌ها و احساسات را به تنهایی در تعریف کیفیت زندگی کافی ندانسته‌اند؛ بلکه به شرایط عینی و محیط مؤثر بر زندگی نیز توجه می‌کنند (Skevington et al., 2004: 299).

چارچوب اصلی شاخص‌های کیفیت زندگی را مضامین اجتماعی، اقتصادی، کالبدی و ویژگی‌های فردی شکل می‌دهد؛ اما شاخص‌های سلامتی و تأثیرات محیطی نیز در مطالعات کیفیت زندگی اهمیت زیادی دارند (Fryback, 2010: 2)؛ به‌طوری‌که امروزه پژوهشگرانمرتبط با رشته‌های پزشکی به مطالعات مربوط به این بخش توجه کرده‌اند (Bourne, 2009: 66). از این رو، ون هوون[3] مفهوم کیفیت زندگی را با نبود بیماری به‌ویژه بیماری‌های خاص برابر دانسته است. درنتیجه‌ راهکارهای بزرگی برای تقویت جامعه و افراد ساکن در آن تدوین شده است. تأثیرات محیطی مرتبط با ادراکات خانواده‌ها نیز یکی از مسایلی است که ارتباط مستقیمی با کیفیت زندگی و سلامتی افراد جامعه دارد. یافته‌های کیفیت زندگی برای بازشناسی استراتژی‌های سیاسی قبلی و طراحی سیاست‌های برنامه‌ریزی آینده استفاده می‌شوند (Lee, 2008: 1207). دراینراستا سانتوس و مارتینز[4] اشاره می‌کنند که مشارکت اجتماع محلی در مطالعات کیفیت زندگی، پشتیبان مهمی برای تعیین سیاست‌ها و اهداف بلندمدت هستند (Santos & Martins, 2007: 413).

در دیدگاهی دیگر، نحوة ارزیابی شخص از کیفیت زندگیش براساس ارتباط بین شخص و محیط توصیف می‌شود. بدین‌ترتیب که در ارتباط بین شخص و محیط توسط ویژگی­های شخصی همچون سن؛ وضعیت اجتماعی - اقتصادی؛ روش­های مختلف سازگاری؛ خصیصه‌های روان‌شخصیتی و...، خصیصه­های محیط همچون ارزش­های موجود در محیط یا ظرفیت ارزشی آن، قابلیت سنجش­پذیری و ویژگی­های خاص محیط و همچنین در کنار دو عامل فوق، ویژگی­های منتج از اثرات متقابل بین شخص و محیط به نوعی تعامل برانگیزنده بین فرد و محیط پیرامونش منجر می‌شود (Poll, 1997: 15 & Poll, 2000). تئوری‌های روان‌شناسی بر رابطة بین سلامت ذهنی، عواطف و حالات روانی تأکید می‌کنند. در پژوهش‌های مربوط به کیفیت زندگی، سلامت روانی بُعد مهمی دارد. بیشتر سلامتی روانی را براساس فاکتورهایی از قبیل رضایت از زندگی، خلق‌وخو، عزت‌نفس، نگرانی و افسردگی تحلیل می‌کنند. روان‌شناسی علمی است که جنبه‌های فردی رفتار را بررسی می‌کند و به سطح گروه‌های اجتماعی، کمتر وارد می‌شود که حیطة کار جامعه‌شناسی است و برای بررسی کیفیت زندگی بر جنبه‌های رفتاری فرد تاکید دارد (Holzmann, 1995: 47-50). کانون اصلی تحلیل در چارچوب نظری روان‌شناسی، بیشتر متوجه موقعیتی است که فرد تلقی خاصی از کیفیت زندگی خود دارد و فرض نیز برآن است که نحوة ارزیابی کیفیت زندگی در خلال کنش‌های متقابل اجتماعی فرا گرفته می‌شود. این فراگیری نیز ناشی از فرایندهایی مانند یادگیری شرطی، تقویت، مشاهده و الگوسازی و همچنین برچسب اجتماعی است (صدیقی اورعی، 1374: 25). در تاریخ علوم اجتماعی اغلب از رویکردهای معینی به کیفیت زندگی بحث شده است. در مردم‌شناسی و جامعه‌شناسی، کیفیت زندگی باتوجه‌به نظام اجتماعی بررسی شده است. در این رویکرد، مکاتب فکری شرح داده می‌شود که ارتباط بیشتری با کیفیت زندگی دارند. ابتدا رویکرد ناهنجاری[5] در این مکتب فکری بحث می‌شود. چلبی، نا‌هنجاری را مربوط به وضعیتی می‌داند که انجام امور، فارغ از هرگونه هنجار صورت می‌پذیرد و در آن حالت چیزی جز اشتهای فردی و کنترل‌ناپذیری اشخاص نمی‌ماند که بی‌حد و حصر اشباع‌ناپذیر است (چلبی، 1389: 119-117).

دورکیم[6] معتقد است در جوامع امروزی، خواه در سطح جامعه یا برخی گروه‌های تشکیل‌دهندة آن، معیارها و هنجارهای سنتی، وضعیتی درحال تضعیف و بدون جایگزین‌شدن هنجارهای جدید دارند. برهمین‌اساس، بی‌هنجاری در شرایطی پدید می‌آید که کیفیت زندگی فرد را کاهش می‌دهد. بدین‌ترتیب گفتنی است کیفیت زندگی در اندیشة‌ دورکیم، معلول مکانیسم‌های معین و عوامل اجتماعی مشخص هستند. اگرچه او به‌طور اخص بر این امر تأکید نمی‌کند، آشکارا بر این اصل تأکید دارد که فقدان اجماع در باب ارزش‌های پذیرفته‌شدة جامعه به محو و غیبت تدریجی آتوریته و ضابطة اخلاقی منجر می‌شود و جامعه، مدیریت مؤثر و کنترل اجتماعی لازم بر فرد را از دست می‌دهد. از این رو، فقدان چنین ضابطة کنترلی و مدیریت اخلاقی در بروز بی‌هنجاری اجتماعی و پایین‌آمدن کیفیت زندگی نقش اساسی ایفا می‌کند (کوئن[7]، 1389: 220). جامعه‌شناسان و روان‌شناسان اجتماعی توجه خود را به کیفیت زندگی گروه‌ها و جوامع معطوف کردند؛ درحالی‌که سایر پژوهشگران زندگی فردی را مطالعه می‌کنند (Das, 2008: 299). در دهة 60، این موضوع وارد عرصة مطالعات مربوط به سلامت روانی شد. در دهة 80، موضوع‌های کیفیت زندگی باتأکیدبر درک بیمار از موقعیت خود به‌تدریج وارد عرصة پژوهش‌های پزشکی شدند. این حوزه از روش پژوهش معمولاً با استفاده از پرسش‌نامه‌های استانداردشده مانند فهرست کیفیت زندگی لانکاستر سنجیده می‌شود که لهمان[8] ارائه کرده است (1988) و این پرسش‌نامه‌های استاندارد بر«کیفیت زندگی مرتبط با تندرستی» و«نتایج گزارش‌شدة بیمار» تأکید می‌کند. در راستای سلامت اجتماعی، رویکردهای زیادی وجود دارد که در بُعد اجتماعی آن، این واژه برگردان کلمة social wellbeing است و از دو کلمة social به معنی«اجتماع» و wellbeing به معنی «زندگی خوب داشتن» است و بیشتر به شادی و رضایت ناظر است و بر مفاهیم مثبت از سلامت تأکید دارد (Lima & Novo, 2006: 5). این واژه درواقع پاسخ‌های درونی فرد ازجمله احساس، تفکر و رفتار را شامل می‌شود (عبدالله‌تبار و همکاران، 1387: 173) که چگونگی احساس مردم و نیز نحوة عملکرد آنها را در برمی‌گیرد (Huppert et al., 2006: 2). درکل، سلامت اجتماعی، گزارش شخصی فرد از کیفیت ارتباطش با دیگران تعریف می‌شود. سلامت اجتماعی در این مفهوم یعنی درک فرد از اجتماع به‌صورت یک مجموعة معنی‌دار و فهم‌پذیر است و نیروی بالقوه برای رشد و شکوفایی دارد، همراه با این احساس که متعلق به جامعه است و خود را در اجتماع و پیشرفت آن سهیم بداند. کییز2 ابعاد سلامت اجتماعی را با درنظرگرفتن الگوی سلامت مطرح می‌کند. درواقع الگوی چندوجهی کییز از سلامت اجتماعی، پنج جنبه را شامل می‌شود که میزان کارکرد بهینة افراد را در عملکرد اجتماعیشان معلوم می‌کند. این 5 عنصر عبارتند از:

 یک‌پارچگی اجتماعی3: ارزیابی فرد از کیفیت روابطش در جامعه.

سهم داشت اجتماعی4: بیان‌کنندة ارزیابی فرد از ارزش اجتماعی خود است.

پذیرش اجتماعی5: بیان‌کنندة درک فرد از ویژگی‌ها و صفات افراد جامعه به‌عنوان یک کلیت است.

شکوفایی اجتماعی6: بیان‌کنندة ارزیابی فرد از مسیر حرکت جامعه و پتانسیل‌های آن است.

پیوستگی اجتماعی7: بیان‌کنندة فهم فرد از کیفیت، سازمان‌بندی و طرز کار جهان اجتماعی است (Keyes, 2002: 32).

همچنین نظریه‌های متعددی برای تبیین هوش اجتماعی وجود دارد. در نظریه‌ای هوش اجتماعی یا صلاحیت اجتماعی، توانایی درک احساسات افکار در رفتارهای اشخاص جامعه یا شرایط بین فردی و همچنین رفتار مناسب براساس همان درک شخصی است (Babu, 2007: 7). درواقع هوش اجتماعی یکی از چند هوشی است که هر یک از ما داریم. پدیدة بسیار جالب دربارة هوش‌های متعدد ما این است که هر کدام می‌توانند دیگری را تقویت کنند و با یکدیگر کار و تعاون داشته باشند. بوزان اعتقاد دارد وقتی افراد، یکی از هوش‌ها را تقویت کند به‌طور خودکار بقیه را نیز تقویت می‌کند (بوزان، 1383: 167). به عقیدة گلمن، هوش اجتماعی، تمام حیطة ارتباطات انسانی با دیگر افراد و با جهان را شامل می‌شود. به‌طورکلی هوش اجتماعی، گسترده‌تر از آگاهی سیاسی یا درک روان‌شناختی یا فعالیت‌های هدایت‌شده است و تشخیص همة موقعیت‌های اجتماعی مانند آیین مذهبی و دیگر موقعیت‌های اجتماعی را شامل می‌شود؛ بنابراین در خلق تعریف هوش اجتماعی دربارة همة حیطه‌های تفکر انسانی و فعالیت انسانی صحبت می‌شود (Goleman, 2006: 186). کسانی که ازنظر هوش اجتماعی قدرتمندند، کاملاً راحت با افراد ارتباط برقرار می‌کنند، واکنش‌ها و احساسات آنان را به سرعت درمی‌یابند و دیگران را رهبری و سازماندهی می‌کنند (گلمن، 1384: 28). زمانی‌که پژوهشگران، واکنش‌های اجتماعی انسانی را بررسی می‌کنند، وجود برخی ویژگی‌ها را شاهد هستند که ایجاد جوّی قابل اعتماد غیرمستقل و رقابتی را سبب می‌شود. این فهرست وسیع، ویژگی‌هایی مانند عالی‌بودن واکنش زمان ملاقات تفکر و گفتگو و حساسیت نسبت به نیازها و خواسته‌های دیگر افراد را شامل می‌شود. این ویژگی‌ها و بسیاری دیگر بخشی از مفهوم هوش اجتماعی است. بنابراین، انتظار می‌رود افراد با این ویژگی‌ها، سلامت اجتماعی بالا داشته باشند و درنتیجه، کیفیت زندگی آنان نیز در شرایط مناسب‌تری باشد.

 

 

 

شکل 1- الگوی نظری پژوهش

 

فرضیات پژوهش

1- به نظر می­رسد بین میزان هوش اجتماعی افراد و میزان کیفیت زندگی رابطه وجود دارد.

2- به نظر می­رسد بین میزان هوش اجتماعی افراد و میزان سلامت اجتماعی رابطه وجود دارد.

3- به نظر می­رسد بین میزان سلامت اجتماعی افراد و میزان کیفیت زندگی رابطه وجود دارد.

 

روش پژوهش

روش پژوهش در یک پژوهش علمی نقش بسیار مهمی دارد و پژوهشگر را در دسترسی به اهداف و نتایج پژوهش یاری می‌کند. بهطورکلی در علوم انسانی و رفتاری، دو رویکرد اصلی پژوهشی کمّی و کیفی وجود دارد که براساس اهداف و موضوع مدنظر انتخاب می‌شوند. در این پژوهش، پژوهشگر براساس یک چارچوب قاعده‌مند سعی در سنجش یک واقعیت معینی دارد و از بیرون، جریان اجتماعی را مطالعه می‌کند؛ بنابراین، رویکرد مقتضی آن کمّی است. روش کمّی، یک روش پژوهش جامعه‌شناختی است که شامل پرکردن پرسش‌نامه از جامعه‌ای است که مطالعه می‌شود. این پژوهش با رویکرد کمّی و به شیوة پیمایشی انجام شده است. در این روش ضمن به‌کارگیری ادبیات نظری موجود، متغیرهای اصلی پژوهش شاخص‌سازی شده‌اند و در پرسش‌نامة محقق‌ساخته گویه‌ها در طیف 5 تایی لیکرت از پاسخ‌گویان پرسش شده است. نمونة پژوهش، 384 نفر از شهروندان 15 تا 60 سالة کلان‌شهر کرمانشاه است. روش نمونه‌گیری برای دستیابی به نمونة پژوهشی معرف، سهمیه‌ای و تصادفی بوده است؛ بدین‌صورت که ابتدا متناسب با جمعیت محله‌ها سهمیه‌ای به هر محله اختصاص داده شد و سپس در هر سهمیه به شکل تصادفی ساده، افراد نمونه انتخاب شدند. همان‌طورکه عنوان شد برای گردآوری داده‌ها از پرسش‌نامه استفاده شده است و بخشی از پرسش‌نامه، ویژگی‌های فردی و جمعیت‌شناختی و بخش دیگر، طیف‌های سنجش کیفیت زندگی، سلامت و هوش اجتماعی را شامل می‌شود. داده‌های گردآوری‌شده به کمک نرم‌افزار‌های Spss و Amos Graphics تحلیل شد. روایی پرسش‌نامه از نوع صوری، تعیین و پایایی پرسش‌نامه نیز با ضریب آلفای کرونباخ بررسی شد که پایایی آن با داشتن ضریب آلفای 80/0، گویای پایایی بالایی است. همچنین برای تعیین شدت و جهت تأثیر هوش اجتماعی و سلامت اجتماعی بر کیفیت زندگی در وضعیت‌های مختلف از یک الگوی معادلة ساختاری بهره گرفته شده است.

 

یافته‌های پژوهش

یافته‌های توصیفی

توصیف آماری پژوهش در دو بخش متغیرهای جمعیت‌شناختی و متغیرهای اصلی پژوهش دسته‌بندی شده است. براساس نتایج حاصل از توصیف متغیرهای جمعیت‌شناختی، میانگین سن پاسخ‌گویان 31 سال و در بحث جنسیت 4/43 % در دستة زنان و 6/56 % در دستة مردان قرار داشته‌اند. دربارة تحصیلات نیز 4/15 % پاسخ‌گویان با تحصیلات زیر دیپلم، 1/28 % با تحصیلات دیپلم یا فوق دیپلم، 2/44 % با تحصیلات کارشناسی و 4/12 % با تحصیلات کارشناسی ارشد و بالاتر بوده‌اند. همچنین 2/35 % از پاسخ‌گویان، کارمند دولتی و خصوصی، 9/7 % کارگر و 2/11 % با شغل آزاد بوده‌اند. در رتبه‌بندی درآمدی، سطح درآمد «500 تا 700 هزار تومان»، بیشترین فراوانی را بین پاسخ‌گویان (2/44 %) و درآمد بالای یک و نیم میلیون تومان در ماه با 5/4 % کمترین فراوانی را داشته است. دربارة وضعیت مسکن، 7/48 % با مسکن ملکی هستند و بقیه بدون مسکن شخصی هستند و در خانه‌های رهنی و اجاره‌ای و حتی نزدیکان اسکان یافته‌اند. همچنین بیشتر پاسخ‌گویان (3/33 %) به خانواده‌های 4 نفره تعلق داشته‌اند. دربارة متغیرهای اصلی پژوهش نیز میانگین کیفیت زندگی، هوش اجتماعی و سلامت اجتماعی به دست آمده است. در ارتباط با کیفیت زندگی شاهد تعدادی سؤالات در طیفی لیکرت با 5 طبقه هستیم. در مجموعه سؤالات مربوط به این طیف، 30 گویه وجود دارد. جمع نمرات 30 گویه، نمرة میزان کیفیت زندگی را نشان می‌دهد که بالقوه بین نمرة 30 (حداقل نمره) و نمرة 150 (حداکثر نمره) است. درصورتی‌که هر فرد برای همة گویه‌ها عبارت «متوسط» را علامت بزند، میانگین کل نمرة او از این گویه، 90 به دست خواهد آمد. بنابر اطلاعات به‌دست‌آمده، میانگین کیفیت زندگی 02/90 از 90 است که نشان‌دهندة گرایش کاملاً متوسط در ارتباط با این گویه است. به‌عبارت‌دیگر جمع نمرات به‌دست‌آمده از این 30 گویه، میزان کیفیت زندگی افراد را در حد متوسط نشان می‌دهد. دربارة شاخص هوش اجتماعی نیز برای سنجش این طیف، 20 گویه وجود دارد که جمع نمرات 20 گویه، نمرة میزان هوش اجتماعی را نشان می‌دهد که بالقوه بین نمرة 20 (حداقل نمره) و نمرة 100 (حداکثر نمره) است. درصورتی‌که هر فرد برای همة گویه‌ها عبارت «متوسط» را علامت بزند، میانگین کل نمرة او از این گویه، 75 به دست خواهد آمد. بنابر اطلاعات به‌دست‌آمده میانگین هوش اجتماعی 56/79 از 75 است که نشان‌دهندة گرایش نسبتاً بالا در ارتباط با این گویه است. درنهایت دربارة شاخص سلامت اجتماعی نیز برای سنجش این طیف، 20 گویه وجود دارد که جمع نمرات 20 گویه، نمرة میزان هوش اجتماعی را نشان می‌دهد که بالقوه بین نمرة 20 (حداقل نمره) و نمرة 100 (حداکثر نمره) است. درصورتی‌که هر فرد برای همة گویه‌ها عبارت «متوسط» را علامت بزند، میانگین کل نمرة او از این گویه، 75 به دست خواهد آمد. بنابر اطلاعات به‌دست‌آمده میانگین سلامت اجتماعی 11/76 از 75 است که نشان‌دهندة گرایش نسبتاً متوسط در ارتباط با این گویه است.

 

یافته‌های استنباطی

برای تعیین شدت و جهت تأثیر هوش اجتماعی و سلامت اجتماعی بر کیفیت زندگی در وضعیت‌های مختلف و آزمون فرضیه‌های پژوهش از یک الگوی معادلة ساختاری بهره گرفته شده است. این الگوی معادلة ساختاری از دو نوع ‏الگو و انواعی از متغیرها تشکیل شده است. دو نوع الگوی تشکیل‌دهندة الگوی معادلة ساختاری عبارتند از ‏‏1- الگوی اندازه‌گیری 2- الگوی ساختاری. یک الگوی اندازه‌گیری جزئی از الگوی ساختاری است که نحوة ‏سنجش یک متغیر پنهان را با استفاده از دو یا تعداد بیشتری متغیر مشاهده‌شده تعریف می‌کند. همچنین در الگوی اندازه‌گیری مشخص می‌شود که متغیر پنهان مدنظر و متغیر خطا تا چه اندازه بر تعداد متغیرهای مشاهده‌شده برای یک متغیر ‏پنهان تأثیرگذار هستند.

 

 

 

شکل 1- الگوی معادلة ساختاری برای تبیین رابطة متغیرهای پژوهش

 

 

در این الگو، 12 متغیر مشاهده‌شده وجود دارد که در آن h1، h2، h3 و h4 معرف‌های متغیر پنهان هوش اجتماعی و w1، w2، w3 و w4 معرف‌های متغیر پنهان سلامت اجتماعی هستند. همچنین متغیرهای مشاهده‌شدة q1، q2، q3 و q4 معرف‌های متغیر پنهان کیفیت زندگی هستند. متغیرهای خطای x1 تا x8 نماد خطای اندازه‌گیری 8 متغیر مشاهده‌شده برای متغیرهای مستقل هوش اجتماعی و سلامت اجتماعی هستند. متغیرهای n1 تا n4 نمادهای خطای اندازه‌گیری 4 متغیر مشاهده‌شده برای کیفیت زندگی یا متغیر وابسته هستند. متغیر f1 نماد خطای ساختاری یا همان خطای تبیین متغیر پنهان وابسته یا کیفیت زندگی است. دو متغیر هوش اجتماعی با سلامت اجتماعی همبسته‌اند؛ درحالی‌که رابطة هوش اجتماعی و سلامت اجتماعی با کیفیت زندگی یک‌سویه است.

 

 

 

جدول 1- متغیرها و نمادهای ترسیمی موجود در الگو

متغیر

شاخص‌ها

نمادهای ترسیمی در الگو

هوش اجتماعی

ارتباطات اجتماعی

H1

نفوذگرایی

H2

رهبری و مدیریت

H3

ظرفیت گروهی

H4

سلامت اجتماعی

تعاملات فردی

W1

مشارکت اجتماعی

W2

سلامت جسمی

W3

سلامت روحی و روانی

W4

کیفیت زندگی

بُعد عینی

امکانات عمومی برای فرد

Q1

امکانات خصوصی در دسترس فرد

Q2

بُعد ذهنی

گویه‌هایی که مستقیم به ذهن فرد مربوط می‌شوند

Q3

گویه‌هایی که بیرون از ذهن فرد وجود دارند

Q4

 

 

جهت پیکان‌ها از سمت متغیر پنهان به‌سمت متغییر مشاهده‌شده که معرف آن متغیر پنهان است، بیان‌کنندة این نکتة روش‌شناختی است که وضعیت پاسخ‌گو در متغیر پنهان زیربنایی مرتبط با متغیر مشاهده‌شده بر نمرة آن پاسخ‌گو در متغیر مشاهده‌شده تأثیر می‌گذارد. برای مثال در این الگو، متغیر پنهان ما هوش اجتماعی و شاخص مشاهده‌شدة آن، ارتباطات اجتماعی (H1) است. حال پاسخ‌گویی به متغیر مشاهده‌شدة ارتباطات اجتماعی تعیین خواهد کرد که هوش اجتماعی فرد در چه موقعیتی قرار دارد. به‌عبارت‌دیگر وزنی که h1، h2، h3 و h4 در الگوی پژوهش دارند، میزان هوش اجتماعی پاسخ‌گو را تعیین می‌کند. در متغیر وابستة ما یعنی کیفیت زندگی، اثر کیفیت زندگی بر q3 با 72/0 این معنی را می‌دهد که متغیر پنهان کیفیت زندگی، بیشترین توان تحلیل q3 (گویه‌هایی که مستقیم به ذهن فرد مربوط می‌شوند) را با بیشترین ضریب دارد و در متغیر پنهان سلامت اجتماعی، سلامت اجتماعی با ضریب 59/0، بیشترین توان تحلیل w3 (سلامت جسمی) را دارد.

 همچنین در این الگو، مقدار ضرایب همبستگی بین متغیرهای پنهان پژوهش به‌صورت استاندارد محاسبه شده است که ضریب همبستگی بین هوش اجتماعی و سلامت اجتماعی به میزان 51/0 مشاهده شد. این ضریب باتوجه‌به مقدار P کمتر از 5 % معنادار بوده است و تأیید فرض دوم را نشان می‌دهد. همچنین باتوجه‌به مقادیر موجود در الگو، تأثیر سلامت اجتماعی بر کیفیت زندگی با ضریب 68/0 نسبت به هوش اجتماعی بر کیفیت زندگی با ضریب 59/0 بیشتر است. درکل رابطة معناداری بین هوش اجتماعی و سلامت اجتماعی با کیفیت زندگی وجود دارد و سه فرضیة پژوهش تأیید می‌شود.

 

 

جدول 2- برآورد وزن‌های رگرسیونی رابطة بین متغیرها با نرم‌افزار Amos

اثر شاخص‌ها

برآورد

خطای معیار

نسبت بحرانی

مقدار P

نتیجه

هوش اجتماعی

59/0

157/0

88/4

***

قبول

سلامت اجتماعی

68/0

194/0

55/5

***

قبول

هوش اجتماعی سلامت اجتماعی

51/0

193/0

40/5

***

قبول

*** قبول مقدار P در فاصله اطمینان 99/0

 

برازش الگو

برای بررسی برازش الگو از شاخص‌های برازش استفاده می‌شود. شاخص‌های برازش مقادیری آماری را به دست می‌آورند که پژوهشگر را در تصمیم‌گیری نسبت به تشخیص یا انتخاب الگوی مناسب‌تر یاری می‌کنند. شاخص‌های برازش زیادی وجود دارند، اما پرکاربردترین آنها χ2 است که درعین‌حال، پایه و اساس سایر شاخص‌ها محسوب می‌شود. هرچه مقدار مجذور کای به صفر نزدیک‌تر باشد، برازش بهتر الگو را نشان می‌دهد. حجم نمونه و تعداد روابط الگو بر مقدار مجذور کای تأثیرگذار هستند و مقدار آنرا بزرگ می‌کنند؛ بنابراین با اتکا برمقدار مجذور کای، نتایج مطلوب به دست نمی‌آید.درنتیجه در کنار این شاخص از شاخص‌های دیگری نیز برای برازش الگو‌ها استفاده می‌شود. براساس قاعدة کلی، شاخص‌های نیکویی برازش (GFI)، نیکویی برازش تعدیل‌شده (AGFI)، برازندگی تطبیقی (CFI)، نرم‌شده برازندگی (NFI) و نرم‌نشده برازندگی(NNFI) برای الگو‌های خوب بین 90/0 تا 95/0 تفسیر می‌شوند و مقادیر بالای 8/0 نیز برازش نسبتاً خوب الگو را نشان می‌دهد. همچنین شاخص ریشة خطای میانگین مجذورات تقریب (RMSEA) را لوهین[9] (2004) برای برازندگی این شاخص پیشنهاد کرد؛ بدین‌ترتیب که کوچک‌تر از 8/0 باشد، برازندگی خوب، 8/0 تا 1/0، برازندگی قابل قبول و مقادیر نزدیک‌تر به صفر، بیشترین برازندگی را نشان می‌دهد. جدول 3، نتایج تحلیل الگو را نشان داده است.

 

جدول 3- شاخص‌های برازندگی الگو

شاخص‌ها

مقدار

شاخص‌ها

مقدار

شاخص‌ها

مقدار

CMIN

45/755

GFI

87/0

NNFI

77/0

DF

246

AGFI

81/0

NFI

73/0

P

000/0

CFI

74/0

RMSEA

106/0

بحث و نتیجه‌

بین پژوهشگران، سیاست‌گذاران و برنامه‌ریزان درخصوص نیاز به مطالعة کیفیت زندگی در جامعه، توافق عمومی وجود دارد. این مطالعات، بیشتر وظایف کلیدی از قبیل آگاه‌کردن شهروندان، گروه‌های اجتماعی و سیاست‌گذاران از روندهای کیفیت زندگی را بر عهده دارند. نتایج مطالعات کیفیت زندگی به ارزیابی سیاست‌ها، تدوین استراتژی‌های مدیریت و برنامه‌ریزی و رتبه‌بندی مکان‌ها کمک می‌کند و درک و اولویت‌بندی مسائل اجتماع برای برنامه‌ریزان و مدیران اجتماعی را برای ارتقای کیفیت زندگی شهروندان تسهیل می‌کند. همچنین یافته‌های کیفیت زندگی برای بازشناسی استراتژی‌های سیاسی قبلی و طراحی سیاست‌های برنامه‌ریزی آینده استفاده می‌شوند. همچنین، مطالعات کیفیت زندگی به شناسایی نواحی مسئله‌دار، علل نارضایتی مردم، اولویت‌های شهروندان در زندگی، تأثیر فاکتورهای اجتماعی و جمعیتی بر کیفیت زندگی و پایش و ارزیابی کارایی سیاست‌ها و استراتژی‌ها درزمینة کیفیت زندگی کمک می‌کند. در پژوهش‌های زیادی به تأثیر عوامل اجتماعی و فرهنگی بر کیفیت زندگی ازجمله خلق‌وخو، عاطفه و احساسات، بیماری، عصبانیت، نگرانی و ترس، افسردگی و تنش تأکید شده است. نتایج متفاوت پژوهش‌ها نیز نشان می‌دهد در ارزیابی کیفیت زندگی، استفاده از مقیاس‌های کاربردی مشکلاتی در پی دارد؛ زیرا اهمیت نقص کارکردی در اشخاص مختلف، بسیار متفاوت است. بدون بررسی دقیق ارزش‌گذاری کارکردها و نقش‌های مختلف، فهمیدن معنای عملکرد افراد در موقعیت‌های مختلف ممکن نیست. در این پژوهش‌ها سعی بر آن است که شیوه‌ای را در ارزیابی کیفیت زندگی لحاظ کند که باآن فرد توانایی بیشتر یا کمتر در اجرای کارها و نقش‌ را تجربه کرده است؛ اما واقعیت این است که این عملکردها بر کیفیت زندگی تسلط دارند. بیماری شدید ممکن است کل عملکرد فرد مانند کار، تحصیل یا شرکت در فعالیت‌های ورزشی را محدود کند؛  چیزی‌که در بسیاری از پژوهش‌ها نادیده گرفته شده است. آیا فرد در چنین وضعیتی می‌تواند زندگی عاطفی نرمالی داشته باشد؟ پاسخ به این‌گونه سؤالات با استفاده از پژوهش‌های داخلی و خارجی مربوط به کیفیت زندگی دشوار است؛ زیرا در این پژوهش‌ها از یک بُعد مهم یعنی توجه به عوامل پنهان صرف نظر شده است که غیر از متغیر وابسته در طرح پژوهش قرار دارند. حال نگاه متفاوت این پژوهش به کیفیت زندگی، سنجش در مقیاسی است که سهم تأثیر متغیرهای مستقل بر وابسته و همچنین سهم و تأثیر متغیرهای پنهانی در نظر گرفته شده است که وجود دارند و دیده نمی‌شوند. بیشتر پژوهشگران حوزۀ کیفیت زندگی معتقدند اصطلاح «کیفیت» در قالب نمره سنجیده می‌شود؛ اما کلمۀ «زندگی» به سادگی با معیارهای کمّی ارزیابی نمی‌شود (ربانی‌خوراسگانی و کیانپور، 1386). رویکردهای سنتی، کیفیت زندگی را بیشتر با جنبۀ ذهنی مرتبط دانسته‌اند؛ اما برخی رویکردهای جدید به شاخص‌های عینی نیز توجه می‌کنند و جنبه‌های ذهنی مانند: آرزوها، انتظارات، نگرش‌ها و احساسات را به تنهایی در تعریف کیفیت زندگی کافی نمی‌دانند و به شرایط عینی و محیطی مؤثر بر زندگی نیز توجه می‌کنند. بسیاری از پژوهش‌های تجربی نشان می‌دهند بین شاخص‌های ذهنی و عینی سازندۀ کیفیت زندگی، نتایج همبستگی مثبتی وجود دارد. به همین دلیل است که پژوهشگر با ترکیب شاخص‌های عینی و ذهنی با استفاده از پرسش‌نامه، مفهوم کیفیت زندگی را در بین مردم شهر کرمانشاه سنجیده است. مفهوم کیفیت ذهنی زندگی تا حد زیادی غیرملموس است. کیفیت ذهنی زندگی برحسب پاسخ شهودی و منطقی افراد اندازه‌گیری شده است. رویکرد جامعه‌شناختی به کیفیت زندگی به نوعی تکامل­یافتة رویکرد فلسفی است که تا حدود زیادی معایب آن برطرف شده است. این دیدگاه به مطالعات عوامل اجتماعی و تجربی سنجش‌پذیر جنبه‌های کیفیت زندگی اشاره دارد. در این مطالعات از مخاطبان خواسته می‌شود که با پرسش‌نامه یا مصاحبة رودررو، شرایط فعلی زندگیشان را روی یک مجموعه از ویژگی‌های کیفیتی ارزیابی کنند.

همچنین میانگین امتیازات پاسخ شهودی و منطقی پاسخ‌گویان نشان می‌دهد درصد زیادی از افراد از کیفیت زندگی خود راضی هستند. نتایج مربوط به کیفیت زندگی در کرمانشاه اندکی درخور تأمل است؛ زیرا داده‌ها و اطلاعات، درصد بالایی از رضایت و کیفیت بالای زندگی را نشان می‌دهد؛ درصورتی‌که میزان درآمد و اشتغال آنها پایین است. بدیهی است کیفیت زندگی، مهم‌ترین جریان‌های فکری است که بر برنامه‌ریزی و مدیریت اجتماعی تأثیر می‌گذارد. این مفهوم توجه به شاخص‌های مختلف اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و غیره را در فرآیند جمعیت‌پذیری و توسعة انسانی برای ارضای نیازهای مادی و معنوی شهروندان را ضروری و اجتناب‌ناپذیر کرده است. نتیجة کلی پژوهش شاخص‌های مختلف اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی کیفیت زندگی در کرمانشاه را سنجیده و ارزیابی کرده است. حاصل این مطالعه نشان می‌دهد تفاوت‌های محسوسی ازنظر سطح و کیفیت زندگی شهر کرمانشاه وجود ندارد. بررسی‌ها نشان می‌دهد کشور ما در پنج سال اخیر، رشد خوبی ازلحاظ کیفیت زندگی و اقتصادی شاهد بوده است و سهم این شهر نیز در این رشد و توسعه کم نبوده است؛ بنابراین، وجود سطح بالایی از کیفیت زندگی در کرمانشاه امر معقول و پذیرفتنی است. همچنین الگوی ساختاری، تأثیر زیاد سلامت اجتماعی و هوش اجتماعی بر کیفیت زندگی را نشان می‌دهد. بنابراین گفتنی است به موازات کیفیت زندگی بالایی که در کرمانشاه وجود دارد، هوش و سلامت اجتماعی نسبتاً بالایی را نیز شاهد هستیم.

همان‌طورکه گفته شد، یافته‌های پژوهش، رابطة بین سه متغیر اصلی سلامت اجتماعی، کیفیت زندگی و هوش اجتماعی پاسخ‌گویان را نشان می‌دهد. وجود ارتباط مثبت بین سلامت اجتماعی و کیفیت زندگی نشان‌دهندة اهمیت مسائل روحی و روانی، احساس رضایت‌مندی، تعاملات فردی، ‏مشارکت اجتماعی و سلامت جسمی در بالابردن سطح سلامت اجتماعی است؛ به‌طوری‌که با افزایش میزان سلامت اجتماعی در بین افراد جامعه، کیفیت زندگی آنها بالاتر خواهد بود. وجود ارتباط معنادار بین هوش اجتماعی و کیفیت زندگی، تأثیر مستقیم شاخص‌های چهارگانة هوش اجتماعی بر کیفیت زندگی ذهنی و عینی افراد ا نشان می‌دهد؛ به‌طوری‌که امید است کیفیت بیشتر زندگی را با افزایش ارتباطات اجتماعی، میزان نفوذگرایی افراد، رهبری و مدیریت و ظرفیت گروهی آنها شاهد باشیم.



[1] Vising & Van Rhine

[2] Bauer

[3] Veen Hoven

[4] Santos and Martins

[5] Anomy

[6] Durkheim

[7] Cohen

[8] Lehman

[9] Loehlin

البرزی، ش. و البرزی، م. (1385). « بررسی رابطة خودمختاری و کیفیت زندگی در دانشجویان استعدادهای درخشان دانشگاه­های شیراز»، فصلنامة روان‌شناسی 39، سال دهم، ش3، ص 322.
بهمنی، ب. (1380). بررسی کیفیت زندگی دانشجویان دانشگاه‌های علوم پزشکی و رابطة آن با متغیرهای نگرش دینی، عملکرد تحصیلی و وضعیت اقتصادی اجتماعی، گزارش طرح پژوهشی.
بوزان، ت. (1383). قدرت هوش اجتماعی، ترجمة: مینویی، س.، تهران: نشر جیحون.
جاجرمی، ک. و کلته، ا. (1385). «سنجش وضعیت شاخص‌های کیفیت زندگی در شهر ازنظر شهروندان، مطالعة موردی گند قابوس»، مجلة جغرافیا و توسعه. ش 8،  ص18-5.
چ‍ل‍بی، م. (1389). جام‍ع‍ه‌ش‍ن‍اس‍ی‌ ن‍ظم‌: ت‍ش‍ری‍ح‌ و ت‍ح‍ل‍ی‍ل‌ ن‍ظری‌ ن‍ظم‌ اجتم‍اع‍ی،‌ ت‍ه‍ران‌: ن‍ش‍ر نی، چاپ پنجم.
چناری، ر. (1387). بررسی رابطة میان کیفیت زندگی مرتبط با سلامت، راهبردهای مقابله‌ای و احساس تنهایی در دانشجویان، پایان‌نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه تربیت مدرس تهران.
حسینی، م.س.؛ نادریان، م.؛ همایی، ر. و موسوی، ز. (1388). «رابطة بین کیفیت زندگی کاری و تعهد سازمانی کارکنان اداره کل تربیت بدنی استان اصفهان»، فصلنامة مدیریت ورزشی، ش2، ص 181-167.
ربانی‌خوراسگانی، ع. و کیانپور، م. (1386). «مدل پیشنهادی برای سنجش کیفیت زندگی: مطالعه موردی اصفهان»، مجلة دانشکده ادبیات و علوم انسانی، ش 58، ص 108-67.
رضوانی، م.ر. و منصوریان، ح. (1387). «سنجش کیفیت زندگی: بررسی مفاهیم، شاخص‌ها و مدل‌ها و ارائة مدل پیشنهادی برای نواحی روستایی»، فصلنامة روستا و توسعه، س11، ش3،  ص60-35.
رضوانی، م.ر.؛ شکیبا، ع.ر. و منصوریان، ح. (1387). «ارزیابی کیفیت زندگی در نواحی روستایی»، فصلنامة رفاه اجتماعی، سال هشتم، ش30و31، ص 110-87.
زنجانی‌طبسی، ر. (1383). ساخت و هنجاریابی مقدماتی آزمون بهزیستی روان‌شناختی، پایان‌نامه کارشناسی ارشد روان‌شناسی دانشگاه تهران.
سلیم­زاده، ح.؛ افتخار، ح.؛ پوررضا، ا. و مقیم­بیگی، ع. (1386). «اشتغال مجدد بازنشستگان و شاخص­های کیفیت زندگی»، فصلنامة رفاه اجتماعی، س 7، ش 26، ص300-287.
صدیقی اورعی، غ.ر. (1374). جامعه‌شناسی مسائل اجتماعی جوانان، مشهد: انتشارات جهاد دانشگاهی.
عبدالله‌تبار، ه.؛ کلدی، ع.ر.؛ محققی کمال، ح.؛ ستاره فروزان، آ. و صالحی، م. (1387). «بررسی سلامت اجتماعی دانشجویان»، فصلنامة رفاه اجتماعی، ش30 و 31، ص190-171.
غفاری، غ.ر. و امیدی، ر. (1387). «کیفیت زندگی در برنامه‌های عمرانی و توسعة ایران»، فصلنامة رفاه اجتماعی، س 8، ش30و31، ص 33-9.
ک‍وئ‍ن‌، ب‌. (1389). ‏م‍ب‍ان‍ی‌ جام‍ع‍ه‌ش‍ن‍اس‍ی‌، ترجمه‌ و اقت‍ب‍اس‌: ت‍وس‍ل‍ی، غ.ع. و ف‍اض‍ل، ر.، تهران: ‏سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاه‌ها‏ (سمت)‏. مرکز تحقیق و توسعة علوم انسانی، چاپ بیست و چهارم.
گروسی، س. و نقوی، ع. (1387). «سرمایة‌ اجتماعی و کیفیت زندگی در شهر کرمان»، فصلنامة رفاه اجتماعی، س 8، ش30 و 31، ص 82-61.
گلمن، د. (1384). «آیا شما هوش اجتماعی دارید؟»، ترجمة: بلوچ، ح.ر.، نشریه روان‌شناسی جامعه، ش 1، ص1-3.
موحدی، ا. (1388). بررسی تأثیر سلامت اجتماعی بر میزان کیفیت زندگی کارکنان بانک ملی ایران، پایان‌نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه علامه طباطبایی تهران.
میرشمسی، ف. (1388). بررسی رابطة هوش معنوی با کیفیت زندگی دانشجویان فنی - مهندسی دانشگاه‌های دولتی و آزاد یزد، پایان‌نامه کارشناسی ارشد، استاد راهنما، فرامرز سهرابی، دانشکده روان‌شناسی و علوم تربیتی، دانشگاه علامه طباطبایی تهران.
Babu, S. (2007) Social Intelligence and Aggression among Senior Secondary School Students: A Comparative Sketch. (It is a project done as a part of PGDHE of IGNOU) Publish in http://files.eric.ed.gov/fulltext/ED500484.pdf.
Beaudoin, LE. Hassles, EL. (2003) “Their Importance to Nurses' Quality of Work Life”. Nurs Econ. 21: 106-13.
Bourne, P. A. (2009) “Determinants of Quality of Life of Youths in an English-Speaking Caribbean Nation, Medknow Publications”, North American Journal of Medical Sciences, 1(7): 365–371.
Campbell, A. Converse, P. E. Rodgers, W. L. (1976) The quality of American life. Russell, Sage Foundation, New York.
Das, D. (2008) “Urban Quality of Life: A Case Study of Guwahati”, Social Indicators1 Research, 88: 297-310.
Emmons, R.A. (2000) “Is Spirituality an Intelligence? Motivation, Cognition and the Psychology of Ultimate Concern”. The International Journal for the Psychology of Religion, 10(1):3-26.
Fryback, D. G. Palta, M. Cherepanov, D. Bolt, D. & Kim, J.-S. (2010) “Comparison of Five Health-Related Quality-of-Life Indexes Using Item Response Theory Analysis”. Medical Decision Making: An International Journal of the Society for Medical Decision Making, 30(1): 5–15. doi:10.1177/0272989X09347016
Goleman, D. (2006) Social Intelligence. New York: Bantam Dell.
Gordon, H. Guyatt, D. Feeny, H. and Donald, L. Patrick, (2010) “Measuring Health-Related Quality of Life”, The Academy of Management Review,  9(3): 389-98.
Holzmann, I. Guggenmoos. (1995) Quality of Life and Health, Blackwell Wissenschafts-Verlag.
Hornoquist, JO. (1982) “The Concept of Quality of Life Scandinavian”, Journal of Social Medicice, 10(2):57-61.
Huppert, F. Marks, N. Clark, A. (2006) Personal and social well-being modul for the European socialsurvey, Round3. London: Centre for Comparative Social Surveys, City University London.
Hyde, B. (2004) “The Plausibility of Spiritual Intelligence: Spiritual Experience, Problem Solving, and Neutral Sites”. International Journal of Children's Spritiuality, 9 (1): 39-52.
Kamp, I. Van, K. Leidelmeijer, K. Marsman, G. and de Hollander, A. (2003) “Urban Environmental Quality and Human Well-Being: Towards A Conceptual Framework and Demarcation of Concepts; A Literature Study”, Landscape and Urban Planning, 65(1-2):5-18.
Keyes, C. M. (2002) “The Mental Health Continuum: from Languishing to Flourishing in Life”. Journal of Health and Social Research, 43:207-222.
Lauer, Robert H. & Lauer Jeanette C. (2010) Social Problems and the Quality of Life, McGraw-Hill Humanities /Social Sciences/ Languages; 12 edition.
Lee, Y. J. (2008) “Subjective Quality of Life Measurement in Taipei”, Building and Environment.  43(7):1205-1215.
Lima, M. L. & Novo, R. (2006) “So Far So Good? Subjective and Social Well-Being in Portugal and Europe”, Portuguese Journal of Social Science, 5(1):5-33(29).
Loehlin, J. C. (2004) Latent variable models: An introduction tofactor, path, and structural analysis (4th Ed.) Mahwah, NJ: Erlbaum.
Patrick, D. (2005) “What Can Planners Do to Promote the Health and Well-Being of People in City Regions?”, Public Administration Review. 36(3): 297-05.
Poll, R. V. (1997) The perceived quality of the urban residential environment. A multiattribute evaluation, proefschrift, Rijksuniversiteit Groningen.
Poll, R. (2000) Perceived urban environmental Quality, in Proceedings of the 2nd international conference on quality of life in Cities, Singapore, p. 441-452.
Rawls, J. (1971) A theory of social justice. Harvard University Press.
Rawls, J. (1971) A theory of justice, Original Edition, Cambridge, Mass.: Belknap Press of Harvard University Press.
Ryff, C. D. & Singer, B. H. (1998) “The Contours of Positive Human Health”. Psychological Inquiry, 9:1–28.
Santos, E. (2007) SQ: what is Spiritual Intelligence? How is benefits a person?. form: www.Skopun.files.Wordpress.com.
Santos, L. D. and Martins, I. (2007) “Monitoring Urban Quality of Life: The Porto Experience”. Social Indicators Research, 80(2):411-425.
Sasha, J. (2009) “Health, Quality of life & Diseas”, Researcher Club Yang Journal,  4: 45.
Schuessler, K. F. and Fisher, G. A. (1985) “Quality of Life Research and Sociology”, Annual Review of Sociology, 11: 129-49.
Skevington, S. M. Lotfy, M. O'Connell, K. A. (2004) “The World Health Organization's Whoqol-Bref Quality of Life Assessment: Psychometric Properties and Results of the International Field Trial. A Report from the Whoqol Group”. Qual Life Res, 13(2):299-310.
Word Helth Organization. (1999) Department of Mental Health Annotated Bibliography of the WHO Quality of Life Assessment Instrument. Available from: http: // www.Who.Int