گونه‌شناسی فرهنگ سیاسی دانشجویان استان کردستان برپایة متغیر‌های اجتماعی - فرهنگی

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسندگان

1 دانشیار، گروه جامعه‌شناسی، دانشگاه پیام نور، ایران

2 استادیار، گروه جامعه‌شناسی، دانشگاه پیام نور، ایران

3 کارشناس ارشد جامعه‌شناسی، دانشگاه پیام نور، ایران

چکیده

فرهنگ سیاسی، نگرش و جهت‌گیری افراد نسبت به سیاست و ازجمله عواملی است که بر نقش آن در تحکیم دموکراسی تأکید شده است؛ ازاین‌رو، اهمیت فرهنگ سیاسی در جوامع درحال گذار روزبه‌روز افزایش می­یابد و ضرورت مطالعۀ آن بیشتر می­شود. پژوهش حاضر درصدد است تا در چارچوب دستگاه مفهومی تسلر و گائو، جهت‎گیری‎های فرهنگ سیاسی دانشجویان و عوامل مرتبط با آن را مطالعه کند. روش این پژوهش از نوع پیمایشی است که طی آن از 380 نفر از دانشجویان دانشگاه­های استان کردستان مصاحبه گرفته شد. با توجه به ابعاد شناختی (تکثرگرایی سیاسی) و هنجاری (درگیری عملی در سیاست) فرهنگ سیاسی، میانگین جهت­گیری فرهنگ سیاسی دانشجویان بالا است. یافته‎ها نشان دادند 72/33% دانشجویان، فرهنگ سیاسی دمکراتیک، 28% فرهنگ سیاسی بی‎تفاوت، 23% فرهنگ سیاسی عمل‎گرا و 16% فرهنگ سیاسی محدود دارند. همچنین، فرهنگ سیاسی با متغیرهای جامعه­پذیری سیاسی، ارتباطات خانوادگی، اقتدارگرایی شخصیتی، جهت‌گیری مذهبی، سن، تحصیلات، محل اقامت و قومیت دانشجویان رابطۀ معناداری دارد. نتایج تحلیل رگرسیون چندمتغیره نیز نشان می‌دهد متغیرهای یادشده، یک‌سوم از تغییرات فرهنگ سیاسی دانشجویان را تبیین می­کنند.

کلیدواژه‌ها

موضوعات


عنوان مقاله [English]

Typology of Political Culture of Students In Kurdistan Province Based on Socio-Cultural Variables

نویسندگان [English]

  • Yaghoub Ahmadi 1
  • Hossein Mohammadzadeh Mohammadzadeh 2
  • Abubakr Majidi Majidi 3
1 Associated Professor , Department of Social Science, Payam Noor University
2 Assistant Professor, Department of Social Science, Payam Noor University
3 MA in sociology, Payam Noor University
چکیده [English]

Introduction
Political culture as attitude to politics is one of the most important variables that play a crucial role in the stability of democracies. Acknowledging the importance of this issue is crucial because nowadays political culture has become an important concept in social sciences. The goal of this study is to study students’ political culture in the view of Tessler’s and Gauo’s conceptual framework.
 
Materiel &Methods
Method of this study is survey. Unite of analysis is individual. Research population consists of students from Kurdistan province universities (azad university-Sanandj branch, university of Kurdistan, payam Noor sanandj branch), whose number is 28448 individuals in different levels (bachelors, master and PhD). Sample size was calculated to be 380 by Cochran formula. The type of sampling method was stratified sampling according to type of university, college, sex and grade of education. The data was collected by questionnaire, whose validity was determined by formal and constructive validities and its reliability was measured by Cornbrash’s alpha.
 
Discussion of Results and conclusions
The results show that 33.72 percent of students had a democratic political culture, 28 percent were indifferent, 23 percent were pragmatic and 16 percent had a limited political culture.  Political culture has is in a meaningful relationship with variables of religion, attitude, age, education, space and ethnicity. The result of multi-variable regression shows that nearly 33 percent of dependent variable can be explained by independent variables.
 
The results also show that there is a meaningful relationship between political socialization and political acculturation, that is, values, attitudes, believes, rituals and customs are transferred from one generation to another by family. The educational system, religion, government and mass Media contribute to this process too (Haywood, 1997:180).  In the view of Alam, the family, school, peer groups, work experiences, mass media and contact with political system are effective in political socialization. Of particular importance is the role that mass media play in socialization of political culture. At the same time, our study showed that there is a meaningful correlation between personality traits and political culture. Although previous researchers have not paid enough attention to the relationship between authoritarian personality and political culture, Inglehart believed that individuals with democratic political culture tend to move beyond materialist values, develop  positive attitudes to gender equality, and have more tolerance about  others (Inglehart &Velzl,2005,132).

کلیدواژه‌ها [English]

  • Political Culture
  • plural politics
  • political practice
  • socio-cultural variables
  • students

مقدمه و بیان مسأله

در سال‌های اخیر، اهمیت نقش ارزش‌های توده در سیاست و گذار به دموکراسی و جایگاه امر فرهنگی در تبیین مسائل سیاسی با وجود تغییرات گسترده از انتخابات وایمار (اینگلهارت و ولزل، 1389) تا فروپاشی دیوار برلین برجستگی خاصی یافته است. فرهنگ سیاسی یکی از مفاهیم مورد مناقشه در علوم اجتماعی و سیاسی معاصر است. نظریه‌پردازان، تصویر متقاعدکننده­ای از نقش تعیین‌کنندة فرهنگ سیاسی ارائه نداده­اند و البته هم‌زمان، تحلیل­گران از کنارگذاشتن این مفهوم در تبیین پیامدهای تجربی نیز ناکام بوده‌اند. فرهنگ سیاسی به بهترین وجه و برحسب چارچوبی درک می‌شود که برای رفتار سیاسی فردی و گروهی فراهم می­کند. فرهنگ سیاسی شاید با افکار، نگرش­ها، تصورات و ارزش­های سیاسی افراد و گروه­ها و همچنین طیفی از اقدامات پذیرفتنی فهمیده می‌شود که از ذهنیت­های فوق نشئت می‌گیرد. فرهنگ سیاسی به‌ندرت عامل تعیین رفتار در موقیعت­ها یا در پاسخ به موضوعات سیاسی است. درعوض، اثر و نفوذ فرهنگ سیاسی در تواناییش برای اعمال محدودیت‌های ثابت بر رفتار سیاسی و تعیین مسیر کنش سیاسی در نظام‌های سیاسی خاص قرار دارد. مفهوم فرهنگ سیاسی از قرن­ها عمومیت‌یافتن وجوه متفاوت قدرت در موقعیت­ها و مکان­های مختلف استخراج شد. «طبایع» افلاطون، «روح قوانین» منتسکیو[1]، «اخلاقیات» ژان ژاک روسو[2]، «معیارهای» دیوید هیوم[3]، «عادات قلبی و درونی» الکس دوتوکویل[4]، «وجدان جمعی» امیل دورکیم[5] و «نظام­های اقتدار» ماکس وبر[6]، همگی جزء موارد پیشینه تبارشناسانة این مفهوم هستند. فرضیة اصلی رهیافت فرهنگ سیاسی به منتسکیو (1989 (1748)) و ارسطو باز می‌شود. هر دو آنها بیان می‌کردند نهادهای یک جامعه، «فضیلت‌های» خاصی را منعکس می‌کنند که در میان شهروندان رایج هستند. توکویل (1994 (1837)) در مطالعه‌اش از دموکراسی اولیة امریکایی به نتیجة مشابهی رسید؛ بدین‌صورت که کارکرد نهادها در ایالت متحده، «روح مدنی» مردم این کشور را منعکس می‌کند. هرودتس و توسیدوس این عقیده را بسیار قبل‌تر در بحثشان از تفاوت‌های فرهنگی میان مردم ایران و یونان و میان مردم اسپارت و آتن ثابت کردند. آنها بیان کردند فضیلت‌های متفاوتی که این جوامع بر آن تأکید می‌کنند، برای تمایز ویژگی‌های سیاست آنها مهم است؛ بنابراین، این بینش که نظام‌های سیاسی، ارزش‌های رایج مردم آن کشور را منعکس می‌کند، از زمان آغاز تحلیل سیاسی تصدیق شده است.

اگرچه دیرینه‌شناسی مفهومی ‌حکایت از تأکید ‌اندیشمندانی مانند ارسطو و افلاطون بر اهمیت نقش ارزش‌های شهروندان در سیاست دارد، توجهات در دهه‌های اخیر و به‌طور خاص با مطالعة «فرهنگ مدنی» آلموند و وربا بیش از پیش به این‌سو رهنمون شد. براساس این مطالعات، رفتارها و کنش­های اجتماعی افراد در بستر فرهنگی جامعه به وقوع می­پیوندد و هنگامی که این رفتارها به قدرت و سیاست مربوط می­شود، از فرهنگ سیاسی آن جامعه تأثیر می­پذیرد و باعث به وجود آمدن رفتارهای سیاسی خاصی برای آن جامعه می­شود. اصطلاح فرهنگ سیاسی تا قبل از 1956 در چارچوب نظری و تئوریک آن به کار گرفته نشده است؛ اما پس از به‌کارگیری این واژه در مقاله­ای از آلموند با عنوان «نظام­های تطبیقی سیاسی» که به‌مثابۀ ابزاری کاربردی در مقایسه و تطبیق فرهنگ سیاسی کشورها بود، کاربرد فراوانی یافت (Almond & Verba, 1963:396) و مفهومی کلیدی در مقایسه و مطالعات تطبیقی و فرهنگی میان کشورهای جهان شد و نقش برجسته­ای در تبیین رفتار سیاسی داشت. فرهنگ سیاسی به دنبال روشن­ترشدن و تنظیم بخش زیادی از دانسته‌ها دربارۀ مفاهیم جاافتاده­ای مثل ایدئولوژی سیاسی، منش ملی، روانشناسی ملت­ها و ارزش­های بنیادین به کار گرفته و محصول تاریخی جمعی نظام سیاسی محسوب می‌شود (عیوضی، 1378: 7 ). فرهنگ سیاسی، بخشی از کل فرهنگ است که نوع نگاه فرد به سیاست، ساختار سیاسی و میزان نحوۀ نقش‌آفرینی او در فرایند سیاسی را تعیین می­کند. در قالب فرهنگ سیاسی است که روند توسعۀ سیاسی پیش‌بینی می‌شود. فرهنگ سیاسی، مجموعه­ای از نگرش­ها، ایستارها و جهت­گیری­های یک ملت نسبت به نظام سیاسی، نخبگان و قدرت سیاسی است که ازنظر تاریخی و در ارتباط با رویدادهای درون جامعه شکل می­گیرد و جایگاه نوع رابطه مردم با سیاست را تعیین می­کند. فرهنگ سیاسی دموکراتیک به دلیل «تأثیرش بر نوع محاسبات و کنش­های نخبگان» (Weingast, 1997:256)، «کاستن از شدت تعارضات اجتماعی و ایجاد روحیۀ دموکراتیک» و تأثیراتی که بر عملکرد نهادها برجا می­گذارد در «کانون توجه تحلیلگران دموکراتیزاسیون بوده است» (فاضلی، کلانتری، 1391: 108-84)؛ به‌عنوان مثال، کریستوفر کلاگ و همکاران (2001: 36- 37) براساس مطالعۀ تجربی تأکید می‌کنند «احتمال ظهور دموکراسی در دوره پس از جنگ، به‌شدت متأثر از خصوصیات هر کشور است که منعکس‌کنندۀ میراث نهادی و فرهنگی آن کشور است».

همچنین، فرهنگ سیاسی و تنوعات آن متأثر از عوامل و عناصر بسیاری در جامعه هستند که مجموعه­ای از عناصر خرد، میانه و کلان، ساختاری، عاملیتی و فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی را در بر می‌گیرد. از این منظر، عموماً عنوان می­شود گرچه ساختارهای فرهنگی، اجتماعی و حتی سیاسی از فرهنگ سیاسی تأثیر گرفته‌اند، محدودیت و چارچوب خاصی بر فرهنگ سیاسی جوامع مختلف اعمال و ایجاد می­کنند.

در ایران نیز موضوع فرهنگ سیاسی در سال­های اخیر شایان توجه متفکران حوزه‌های مختلف علوم اجتماعی قرار گرفته است و تحلیلگران بر نبود فرهنگ سیاسی دموکراتیک به‌عنوان یکی از علل مهم تحکیم‌بخشیدن دموکراسی در ایران تأکید کرده‌اند. برخی بر وجود انگاره­های غیردموکراتیک (بدبینی سیاسی، بی‌تفاوتی و بی‌اعتمادی) در میان ایرانیان تأکید کرده­اند (سیونگ‌یو، 1381؛ رزاقی، 1375؛ سریع‌القلم 1389؛ Zonis, 1971) و برخى بدون آنکه دربارۀ میزان دموکراتیک‌بودن فرهنگ­سیاسى در ایران گزاره‌اى بیان کنند مدعی­اند علل ساختارى براى تبیین دموکراسى در ایران کافى نیست و باید به علل ارادى توجه ویژه­اى داشت. از این دیدگاه، میزان اراده و انسجام حاملان دموکراسى در استفاده از فرصت­ها یا میزان آمادگى مخالفان دموکراسى براى پذیرش سازوکارهاى دموکراتیک - که هر دو متأثر از فرهنگ سیاسى هستند - نقش تعیین‌کننده­اى در تحکیم دموکراسى در ایران دارند (جلایی‌پور، 1381: 384-340؛ جلایی­پور، 1383: 98).

علاوه بر آن، ایران از جوامع چند­فرهنگی است که شکاف­های مبتنی بر قومیت دارد. اگرچه در تاریخ طولانی ایران‌زمین، نشانه­های بسیاری از هم‌زیستی اقوام و مذاهب یافت می‌شود، با تغییر زاویۀ دید، این تاریخ مملو از کینه‌توزی­های قومی و تصفیه­های مذهبی از سلطان محمود با عنوان شیخ‌کشی تا کریم­خان زند در حمله به کرمان، است (احمدی، 1390: 256-229)؛ ازاین‌رو، تدوام چالش­ها در روابط قومی در ایران معاصر و فعل و انفعالات سیاسی دهۀ اخیر در منطقۀ خاورمیانه و تلاش‌ها در منطقۀ شمال کردستان برای تشکیل کشوری مستقل و تحولات کردهای سوریه و نیز تحرکات احزاب کرد در کشور ترکیه و پیوستگی‌های تاریخی و فرهنگی غرب ایران با مناطق کردنشین کشورهای مجاور، استان کردستان را به واحدی نمونه تبدیل کرده است که برای کنکاش در زمینه­های تحرکات سیاسی و در رأس شناخت فرهنگ سیاسی حاکم بر اندیشه اذهان مردم، با اولویت قراردادن نخبگان فکری استان به‌عنوان پیشگامان تحرکات سیاسی اهمیت فراوانی دارد. با توجه به تفاصیل فوق، مطالعۀ حاضر در پی گونه­شناسی فرهنگ سیاسی دانشجویان (نخبگان فکری - نه الزاماً سیاسی- جامعه) و نحوۀ تأثیر متغیرهای اجتماعی‌فرهنگی بر آن در میان دانشجویان است و درواقع به دنبال واکاوی این موضوع است که دانشجویان به عنوان پیشگامان و تا حدودی عاملان تغییرات سیاسی‌اجتماعی تا چه اندازه ظرفیت پذیرش ارزش­های دموکرتیک را دارند. به‌عبارتی، باورها و ارزش­های سیاسی آنها به کدام جهت تمایل دارد و نیز متغرهای اجتماعی‌فرهنگی چه تأثیری بر تنوع فرهنگ سیاسی دانشجویان دارند.

 

پیشینۀ تجربی تحقیق

بهمنی طراز و دلاوری (1393)، در پژوهش پیمایشیِ «طبقة متوسط جدید و فرهنگ مردم‎سالاری در ایران: بررسی موردی شهر همدان» بر مبنای نظریات تسلر، میزان گرایش مردم‎سالارانه در میان اساتید دانشگاه و معلمان دورة متوسطة شهر همدان را بررسی کرده است. بر مبنای نتایج پژوهش، گرایش به ابعاد هنجاری مردم‎سالاری در میان این دو قشر درمجموع، کمی بیش از حد متوسط، در حدود 60 % و گرایش به ابعاد رفتاری، بسیار کم و در حدود 22 % است. به این ترتیب، تنها حدود 39­­ % از این دو گروه به مجموع ارزش‎های مردم‎سالارانه (اعم از هنجاری و رفتاری) گرایش دارند. خانیکی و سرشار (1391) در پژوهش پیمایشی به بررسی فرهنگ سیاسی دانشجویان دانشگاه کردستان پرداخته‌اند. برمبنای نتایج پژوهش، دانشجویان، این بازیگران سیاسی، احساس افتخار و غرور پایینی دارند و ارزیابی و قضاوتی منفی از عرصة سیاسی جامعة خود دارند. همچنین با بالارفتن مقطع تحصیلی و افزایش تجربه زیستة دانشجویان، الگوی فرهنگ سیاسی آنان به‌سوی الگوی مشارکتی سیر می‌کند و جامعه­پذیری سیاسی دموکراتیک در خانواده، مدرسه و گروه همسالان، فرهنگ سیاسی مشارکتی را تقویت می­کند. احمدی (1390) در مطالعۀ رویکردهای قومی و گونه‌شناسی فرهنگ سیاسی شهر سنندج، مبتنی بر مطالعۀ اینگلهارت و ولزل به این نتیجه رسیده است که فرهنگ سیاسی مستعد دموکراسی در میان مردم ساکن سنندج وجود داشته است. همچنین نتایج نشان از اثر مثبت انتخاب رویکرد متساهلانه قومی در ابعاد سیاسی، فرهنگی و اجتماعی بر نوع دموکراتیک فرهنگ سیاسی داشته است. کردی (1391) با توجه به سنخ‌شناسی­های رایج از مفهوم فرهنگ­سیاسی، دسته­بندی چهارگانه­ای از انواع فرهنگ سیاسی براساس ابعاد آن ارائه کرده است: بی­تفاوتی، انقیاد، اصلاحی و انقلابی چهار گونه فرهنگ‌سیاسی هستند که کُردی با محوریت دیدگاه رونالد اینگلهارت[7] طراحی و تنظیم کرده و فرضیه­های پژوهش در قالب ارتباط بین عوامل اجتماعی (قومیت، مذهب، تحصیلات، احساس امنیت جامعه­ای و ...) با فرهنگ­سیاسی تدوین شده است. برجسته‌ترین گونه فرهنگ­سیاسی، نوع اصلاحی و سپس انقیاد بوده است. همچنین کردی بر آن بوده است که میزان تحصیلات، امنیت جامعه­ای، جنسیت، طبقۀ اجتماعی، مذهب، سرمایۀ اجتماعی و میزان استفاده از رسانه‌های جمعی در تبیین تفاوت­های فرهنگ سیاسی پاسخ‌گویان نقش اساسی داشته‌اند.

«پایداری فرهنگ سیاسی سنتی در برابر توسعۀ سیاسی در کره و ایران» رسالۀ دکترای دال­سیونگ­‌یو[8] است. توسعۀ سیاسی در این پژوهش به معنای دموکراسی به شیوه غربیِ مدنظر است. به اعتقاد سیونگ­یو، فرهنگ سیاسی جامعه، بخشی از فرهنگ عمومی است و برخی از رویکردها و گرایش­های فرهنگ عمومی، شالودۀ فرهنگ سیاسی و نگرش به مسائل را می­سازند (سیونگ‌یو، 1381). ماروین زونیس[9] در کتاب روانشناسی نخبگان سیاسی ایران چند ویژگی برای نخبگان سیاسی ایران برمی­شمرد که این ویژگی­ها به نوع ساختار سیاسی و دستگاه حکومتی محمدرضا شاه در ارتباط است. درواقع، ساخت قدرت مطلقۀ شاه، چنین ویژگی­ها و رفتارهای را در مردم و نخبگان سیاسی ایجاد کرده است؛ به‌عنوان مثال یکی از ویژگی­ها بی­اعتمادی است. زونیس امکان‌نداشتن تحرک اجتماعی را با این احساس بدبینی و بی‌اعتمادی در ارتباط می­داند. درمجموع، زونیس وجود فرهنگ سیاسی تملق، چاپلوسی، دروغ و چندشخصیتی در بین ایرانیان را از حضور ساختار سیاسی و نظام حکومتی ناشی می‌داند که شاه، افکار، تمایلات، سیاست­ها و منافع او را در رأس تمام امور قرار می­دهد؛ درنتیجه، وجود افکار و ذهنیت بی­اعتمادی و ضدیت با نظام حکومتی در این ساختار، امری طبیعی جلوه می‌کند (زونیس، 1378).

دو پژوهشگر آمریکایی، آلموند و وربا[10] (1963)، بر مبنای تحلیل شکل­های مختلف رفتارهای سیاسی به مقایسه پنج کشور ایالات متحده امریکا، انگلستان، آلمان، ایتالیا و مکزیک پرداختند. کار آنان به نوعی سنخ‌شناسی از فرهنگ­ها و ساخت­های­سیاسی است. به فرهنگ «ناحیه‌ای» که بر منافع محلی متمرکز است، یک ساخت سیاسی سنتی و غیر متمرکز مربوط می­شود. فرهنگ «بندگی» که بی‌ارادگی را در افراد حفظ می­کند، با ساختی مبتنی بر خودکامگی در ارتباط است و سرانجام با فرهنگ «مشارکت» با ساخت مبتنی بر دموکراسی تناسب دارد. هرگونه فرهنگ سیاسی عینی، حالتی آمیخته دارد. این سه نمونه فرهنگ، در همزیستی با یکدیگر به سر می‌برند؛ اما تناسب کم‌وبیش زیاد نمونۀ فرهنگی غالب و ساخت، طرز کم‌وبیش رضایت‌بخش نظام سیاسی به‌ویژه نهادهای مبتنی بر دموکراسی را نشان می­دهد. آنها با یک نمونۀ 5000 نفری نشان دادند توسعۀ حکومت دموکراتیک پایدار، باثبات و کارآمد به جهت­گیری­هایی وابسته است که مردم نسبت به فرایند سیاسی دارند (Almon & Verba, 1963:362). ازنظر آنها مؤلفه­های فرهنگ سیاسی دموکراتیک، زیادبودن میزان آگاهی سیاسی، حس قوی کفایت و صلاحیت مدنی، مهارت فراوان در همکاری مدنی همراه با مشارکت عقلانی در حیات مدنی و سیاسی است (لیپیست، 1383: 1005). تسلر[11] و آلتینگلو[12] در پژوهش پیمایشی، فرهنگ سیاسی کشور ترکیه و جهت‎گیری‌های شهروندان به دموکراسی، نظامیگرایی و اسلام را سنجش و بررسی کردند. آنها رابطة بین پایگاه شخصی و جهت­گیری­های مذهبی با دموکراسی (در ابعاد احترام قائل‌شدن برای رقابت و تساهل) را بررسی کرده­اند. یافته­ها نشان دادند جهت‎گیری­های سیاسی شهروندان ترکیه متأثر از جنسیت، سن، پایگاه اجتماعی و منفعت شخصی است (Tessler and Altinoglu, 1997:2-51). لیپست (1959) در مطالعۀ معروف و اثر خود به نام «دموکراسی و اقتدارگرایی طبقۀ کارگر» بر نقش عوامل ساختاری بر اقتدارگرایی تأکید کرد. لیپیست اقتدارگرایی را در سطح نگرشی درخور توجه قرار داد و پایگاه اجتماعی‌اقتصادی را کلیدی­ترین متغیر اثرگذار بر اقتدارگرایی معرفی کرد. ازنظر لیپست و همکاران (1383)، افراد متعلق به طبقۀ کارگر در نگرش­های اجتماعی خود، اقتدارگراتر از افراد متعلق به پایگاه­های بالاتر هستند. علت این مسئله از نگاه او تحصیلات پایین، مشارکت پایین در نهادهای سیاسی و اجتماعی، مطالعه اندک، مشاغل سطح پایین و حاشیه­ای، ناامنی اقتصادی والگوی خانوادگی اقتدارگرایانه است (Lipset, 1994:489). هندرسون[13] (2007) با تأکید بر اهمیت مرزهای ایالتی و قومی بر فرهنگ سیاسی، به گونه‎‌شناسی فرهنگ سیاسی و نوع وابستگی قومی- ایالتی در کانادا پرداخته است. به گمان او، مرزهای محلی درون جوامع، بهتر از بافت کلی جامعه، باورهای سیاسی افراد را تبیین می‎کنند. کریستوفر کلاگ و همکاران (2001: 36- 37) براساس مطالعه تجربی­شان تأکید می­کنند «احتمال ظهور دموکراسی در دوره پس از جنگ، به‌شدت از خصوصیات هر کشور متأثر است که منعکس‌کنندۀ میراث نهادی و فرهنگی آن کشورند». تأثیر استعمار بریتانیا و میزان نسبتاً پایین فروپاشی یا تجزیۀ قومی، موجباتی برای دموکراسی بوده­اند؛ درحالی‌که میراث اسلامی اثر منفی بر احتمال ایجاد دموکراسی داشته است. گوران هایدن[14] (2002) به تکثرگرایی فرهنگی توجه می‌کند. او تأکید می کند در آفریقا قومیت، بسیار بیشتر از سایر نقاط جهان با دموکراسی سازگار بوده است.

 

مبانی نظری پژوهش

با توجه به پیچیدگی و چندبعدی‌بودن مقولۀ دموکراسی، دیدگاه­ها و نظریه‌های متفاوتی دربارۀ پیدایش، تکامل، توسعه و نهادینه‌شدن دموکراسی مطرح شده‌اند و هریک از این نظریه­ها در چارچوب حوزۀ مطالعاتی خود، تبیین‌های متفاوتی نیز ارائه کرده‌اند. گونه­هایی از رویکردها در حوزۀ جامعه‌شناسی سیاسی، تبیین تحول و توسعۀ دموکراتیک را از دو چشم‌انداز «ساختاری» و «فرهنگی» مدنظر قرار داده­اند. در رویکرد ساختاری، پدیدۀ دموکراسی به لحاظ ماهیت ساختارهای سیاسی، توسعۀ اقتصادی و نهادها و قوانین دموکراتیک نگریسته شده است. درواقع، وجود پارلمان، قوانین دموکراتیک، سطح اقتصادی توسعه‌یافته، ساختارهای تفکیک‌شده و تخصصی و غیره پیش‌شرط‌هایی قلمداد می‌شوند که برای شکل‌گیری و نهادینه‌شدن دموکراسی ضرورت دارند. درمقابل، چشم‌انداز فرهنگی استدلال می‌کند دموکراسی و نهادهای دموکراتیک، مستلزم ارزش‌ها و باورها و به‌طور کلی بسترهای فرهنگی دموکراتیک است و تا زمانی که زمینه و شرایط فرهنگی جامعه پتانسیل تغییر و تحول دموکراتیک را نداشته باشد، شکل‌گیری، تداوم، ثبات و کارایی دموکراسی امکان‌پذیر نخواهد بود. در این چارچوب، فرهنگ به‌مثابۀ سرشت توسعۀ سیاسی، علت ثبات و یا بی‌ثباتی نظام سیاسی دموکراتیک و کارایی سیاسی آن در نظر گرفته می‌شود؛ بنابراین در رهیافت ساختاری، توسعۀ ساختارهای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی و در رهیافت فرهنگی، توسعۀ فرهنگ سیاسی، ملاک و معیار تحلیل است.

فرضیۀ اصلی رهیافت فرهنگ سیاسی به منتسکیو و ارسطو برمی‌گردد. هر دو آنها عنوان می‌کردند نهادهای هر جامعه «فضیلت‌های» خاص رایج در میان شهروندان را منعکس می‌کنند. آلموند و وربا[15] نخستین پیمایش تجربی تطبیقی دربارۀ ارتباط نگرش‌های توده با تثبیت و عملکرد دموکراسی را آغاز کردند. آنها نتیجه گرفتند ترکیب مناسب میان «جهت‌گیری‌های ذهنی» و «جهت‌گیری‌های مشارکتی» منشأ «فرهنگ مدنی» است که به شکوفایی دموکراسی­ها کمک می­کند. مطالعات تجربی تطبیقی بعدی بر اهمیت نگرش­ها و ارزش­های سطح فردی در نگهداشت نهادهای دموکراتیک در سطح نظام تأکید کردند (Diamond, 2003:28).لاری دیاموند در کتابش با عنوان دموکراسی در حال توسعه: به سوی تحکیم عنوان می کند که «دموکراسی می­باید پدیدۀ تکاملی لحاظ شود؛ زیرا نه در این زمان و نه در هیچ دوره­ای، دموکراسی کاملی شکل نگرفته است که در آن همه شهروندان تقریباً منابع سیاسی یکسانی داشته باشند و حاکمیت، به‌طور کامل یا تقریباً کامل، نمایندۀ همه شهروندان باشد» (Diamond, 1999:18). دیاموند فرآیندهای تحکیم دموکراتیک را در کشورهایی آزمون کرد که پس از «موج سوم» دموکراتیزاسیون جهانی بالاتر از آستانه دموکراسی انتخاباتی قرار داشتند. توجه او بر عوامل فرهنگی و سیاسی و جامعۀ مدنی متمرکز بود. دیاموند بر این باور است که دورنماهای موج چهارم دموکراتیزاسیون مبهم و تیره‌وتارند؛ زیرا تقریباً همه کشورهایی که شرایط فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی مناسبی برای دموکراتیک‌شدن داشته‌اند، پیشتر دموکراتیک شده­اند. هانتینگتون عامل ناکامی دموکراسی در جوامع مسلمان را فرهنگ می­داند. او می گوید منبع این ناکامی، دست‌کم در بخشی از طبیعت نامساعد اجتماع و فرهنگ اسلامی نسبت به مفاهیم لیبرال غرب نهفته است (Huntington, 1996:114). دانیل الازار[16]، در کتاب فدرالیسم آمریکا: نمایی از ایالت‎ها، به بررسی فرهنگ سیاسی در ایالت‎های مختلف آمریکا پرداخته است. از دید الازار، فرهنگ سیاسی الگوی ویژه‎ای از جهت‎گیری به کنش سیاسی است که در هر نظام سیاسی نهادینه شده است (Elazar, 1966:34). الازار جهت‎گیری افراد به نظام سیاسی، چگونگی عملکرد دولت و مقامات حکومتی و ارزش‎های مذهبی و قومی را در شکل‎گیری فرهنگ سیاسی مؤثّر می‎داند. در گونه­شناسی الازار، فرهنگ­سیاسی به سه دستة اصلی اخلاق‎گرایی، فردگرایی و سنت­گرایی تقسیم می­شود (Zoellick, 2000:34).

 رونالد اینگلهارت[17] ازجمله اندیشمندانی است که در چارچوب رهیافت توسعۀ انسانی به فرهنگ سیاسی نگریسته و مطالعات متعدد را در این باره انجام داده است. رونالد اینگلهارت عنوان می­کند فرهنگ نسبت به ادبیاتِ دو دهه گذشته نقش بسیار حیاتی­تری در دموکراسی دارد. براساس بحث او «به نظر می‌رسد توسعۀ اقتصادی تغییرات تدریجی فرهنگی را موجب می­شود که تودۀ مردم را احتمالاً به‌طور فزآینده­ای خواهان نهادهای دموکراتیک می­کند و آنها از دموکراسی در جایی حمایت بیشتری خواهند کرد که وجود دارد» (Inglehart, 2000:6-95). پژوهش اینگلهارت و ولزل[18] شکل دگرگون‌شده­ای از نظریۀ نوسازی است که رشد انتخاب انسانی را موضوع زیربنایی توسعۀ اجتماعی‌اقتصادی، رشد ارزش­های ابراز وجود و تقویت نهادهای دموکراتیک ملاحظه می­کند. آنها تأکید می­کنند «ما با سن[19] (1999) و آناند[20] و سن (2000) موافقیم که تأکید کردند گسترش انتخاب انسانی، ذات توسعۀ اجتماعی است؛ اما مفهوم سن از توسعۀ انسانی را به حیطۀ فرهنگ گسترش دادیم که پیوستگی ضروری میان توسعۀ اقتصادی و آزادی دموکراتیک ایجاد می‌کند» (اینگلهارت، ولزل، 1389: 377). اینگلهارت و ولزل با بررسی تأثیر توسعۀ اجتماعی‌اقتصادی بر رشد ارزش‌های ابراز وجود بیان می­کنند سنت­های فرهنگی به‌طور چشمگیری پایدار بوده‌اند و رفتار اقتصادی وسیاسی امروز جوامع را شکل می­دهند و از سوی دیگر، ظهور جامعۀ صنعتی با تغییر فرهنگی یکسان در نظام ارزش­های سنتی مرتبط است (اینگلهارت، ولزل، 1389: 44). آنها برآنند نوع فرهنگ سیاسی مناسب دموکراسی، خواه رسمی یا کارآمد، در بردارندۀ مقوله­های سندروم انسانی یا ارزش­های ابراز وجود یا به عبارت دیگر، رهانیده است. مقوله­های شاخص ارزش­های ابراز وجود، ارزش­های فرامادی­گرایی، برابری جنسیتی، شاخص استقلال و تساهل نسبت به دیگران را شامل می‌شوند. بر این اساس، افرادِ دارای نوع دموکراتیک فرهنگ سیاسی از ارزش­های فرامادی برخوردار بوده و نگرش مثبتی نسبت به برابری جنسیتی داشته‌اند؛ همچنین بر ویژگی‌های استقلال و خودمختاری فردی تأکید کرده‌اند و رویکرد متساهلانه‌ای در برخورد با «غیر» دارند (اینگلهارت و ولزل، 1389: 132).

 مارک­تسلر ازجمله متفکران حوزۀ نوسازی است که با جمع‌بندی نظریات و مطالعات پیشین و با تأسی از نظریات آلموند و وربا و اینگلهارت فرهنگ سیاسی، جنبه‎های شناختی و رفتاری شهروندان و مردمان عادی ‎را شامل می‌شود. به باور او، جنبة شناختی فرهنگ سیاسی، دو متغیّر «اعتقاد به برابری جنسیتی» و «تساهل یا مدارای سیاسی» را شامل می‌شود. جنبة رفتاری فرهنگ سیاسی نیز متغیّرهای «اعتماد سیاسی»، «مشارکت مدنی»، «علایق سیاسی» و «دانش سیاسی» را شامل می‌شود. او متغیّرهای شناختی را با عنوان «تکثّرگرایی سیاسی» و متغیّرهای رفتاری را با عنوان «درگیری عملی در سیاست» مقوله‎بندی می‎کند (Tessler, 2011:270). تسلر، با لحاظ‌کردن معیارهای شناختی و رفتاری شهروندان عادّی و با توجّه به عناصر مدارای سیاسی، حمایت از برابری جنسیتی، علائق سیاسی، دانش سیاسی، مشارکت مدنی و اعتماد بین‌فردی، فرهنگ سیاسی در جوامع اسلامی را به چهار نوع تقسیم می‌کند: 1- فرهنگ سیاسی دموکراتیک: در این نوع از فرهنگ سیاسی، افراد عقاید سیاسی متنوع را تحمل می­کنند، از برابری جنسیتی، حمایت و نسبت به سیاست علاقه و شناخت دارند، در زندگی مدنی و جمعی مشارکت می‌کنند و به شهروندان اعتماد دارند؛ 2- فرهنگ سیاسی بی‎تفاوت: در این نوع از فرهنگ سیاسی، افراد عقاید سیاسی متنوع را تحمل و از برابری جنسیتی حمایت می­کنند؛ اما نسبت به سیاست علاقه و شناخت ندارند. در زندگی مدنی و جمعی مشارکت نمی‎کنند و به شهروندان اعتماد ندارند. این افراد به امور سیاسی یا رفتار دیگران اهمیّتی نمی­دهند؛ 3- فرهنگ سیاسی عملگرا: در این نوع از فرهنگ سیاسی، افراد عقاید سیاسی متنوع را تحمل نمی­کنند و از برابری جنسیتی حمایت نمی­کنند؛ اما نسبت به سیاست، علاقه­مند و از دانش کافی نسبت به سیاست برخوردارند و در زندگی مدنی و جمعی مشارکت می‌کنند و به شهروندان اعتماد دارند. این افراد خود را با زندگی سیاسی و اجتماعی وفق می­دهند؛ اما با افکار آلترناتیو، مزیّت­ها و سبک زندگی آنان میانة خوبی ندارند؛ 4- فرهنگ سیاسی محدود: در این نوع از فرهنگ سیاسی، افراد عقاید سیاسی متنوع و مخالف را تحمل نمی­کنند، از برابری جنسیتی حمایت نمی‎کنند، شناخت و علاقه‎ای نسبت به سیاست ندارند، در زندگی مدنی و جمعی مشارکت نمی­کنند و به شهروندان اعتماد ندارند (Tessler & Gao, 197-207).

علاوه بر آن، بسیاری از متفکران با توجه به اهمیت فرهنگ سیاسی به‌عنوان مقوله­ای مهم در فرایند تغییرات سیاسی نظام­ها، بر عناصر و مؤلفه­های مؤثر بر تنوع و تکثر فرهنگ­سیاسی توجه کرده­اند. در این راستا، لیپست در پاسخ به علت و منشأ دموکراسی‌بودن نوسازی عنوان کرد نوسازی منشأ دموکراسی است؛ ازآن­رو که نوسازی به ایجاد باورها و ارزش­هایی گرایش دارد که مناسب دموکراسی‌اند (ونهانن، 1395: 42)؛ بنابراین، لیپست دریافت شرایط اجتماعی عینی بر تغییرات سیاسی مانند دموکراتیک‌شدن اثر می­گذارند و این اثرات را با گرایش به ایجاد نگرش­های ذهنی برجای می‌گذارند که درصدد ایجاد این تغییرات سیاسی هستند. دانیل لرنر[21] (1383) در کتاب گذار جامعۀ سنتی، مدرن‌شدن خاورمیانه بحث مشابهی دربارۀ اثرات نوسازی بر توسعۀ سیاسی ارائه کرده است. بر اساس نظریه او، فرآیندهای نوسازی در کشورهای مختلف الگوی مشابهی را دنبال می‌کنند. این الگو از شهرنشینی، آغاز و با افزایش باسوادی و رشد مشارکت دنبال می شود. رابرت دال عنوان می­کند پولیارشی[22] که در نظر او نوعی نظام متکثر و پویای مدرن است دارای خصوصیاتی مانند سطح نسبتاً زیاد درآمد و ثروت سرانه، رشد درآمد سرانۀ جاری، سطح زیاد شهرنشینی، تنوع شغلی زیاد، باسوادی گسترده، تعداد زیاد دانشجویان و ... مرتبط است (Dahl, 1998:251). بر این اساس، رابرت دال به نوعی درصدد برقرای پیوند میان مؤلفه­های اجتماعی و اقتصادی و دموکراسی و تأکید بر توسعۀ انسانی برای شروع این فرایند، به‌ویژه در راستای تغییر ارزش­های تسهیل‌کنندۀ دموکراسی برآمده است. ماکس هورکهایمر معتقد است از میان تمام نهادهای اجتماعی که فرد را برای قبول اقتدار (حکومتی) آماده می­کند، در مقام اول، خانواده قرار دارد. افراد ازطریق خانواده، قابلیت قبول رفتارهای اقتداری را کسب می­کنند. از طرف دیگر، او معتقد است خانواده گذشته از آنکه روابط اقتداری را به افراد می­آموزد، تنها مکانی است که افراد مشکلات خود را به‌راحتی بیان می­کنند و «نه به‌عنوان کارکرد، بلکه به‌عنوان انسان موثرند» (هورکهایمر، 1383: 45). هورکهایمر به‌خصوص بر تأثیر روابط اقتداری درون خانواده بر ایجاد شخصیت آینده کودکان تأکید داشت. کودک ازطریق خانواده، اطاعت و سر فرود آوردن در برابر اقتدار را فرا می­گیرد (هورکهایمر، 1977: 89-90، به نقل از اعزازی، 1386: 87-92). تحلیل روبرت پاتنام از سنت‌های مدنی در ایتالیا در سال 1993 یکی از دقیق­ترین پژوهش‌ها دربارۀ ارتباط فرهنگ سیاسی و دموکراسی است. پاتنام و همکارانش با سنجش دقیق عملکرد دموکراسی در بیست منطقه شمال و جنوب ایتالیا و سپس با آزمودن همبستگی­های آماری میان عواملی ازقبیل سطح درآمد، میزان صنعتی‌شدن، میزان شهرنشینی، مقدار منابع موجود و نظایر اینها در این دو منطقه، متوجه شدند مهم‌ترین متغییر برای تبیین موفقیت­های دموکراتیک، میزان توسعۀ جامعه مدنی است (لیپیست، 1383: 1006). همچنین پاتنام، دسته‌بندی از نگرش­ها و رفتارهای مدنی شهروندان مطرح کرده است؛ به این ترتیب که آنها را در چهار مقوله طبقه­بندی می­کند: مشارکت مدنی؛ برابری سیاسی؛ همبستگی، اعتماد، تساهل، انجمن­ها؛ ساختارهای اجتماعی همکاری یا تمایل به تشکیل انجمن­ها و سازمان­های مدنی و سیاسی (پاتنام، 1380: 157-159).

مروری بر ادبیات نظری و تجربی مرتبط با فرهنگ سیاسی نشان می­دهد عوامل مرتبط با فرهنگ سیاسی متعددند و هریک از اندیشمندان یک یا مجموعه­ای از عوامل را در تکوین فرهنگ سیاسی مؤثّر می­دانند. در این مطالعه، در گام نخست از پژوهش اینگلهارت و ولزل (ارزش‌های ابراز وجود در مقابل ارزش‌های سنتی سکولار) و مارک تسلر (گونه‌شناسی دموکراتیک، بی‌تفاوت، فعال و محدودنگر) برای سنجش و تحلیل و همچنین گونه‌شناسی فرهنگ سیاسی دانشجویان استفاده خواهد شد. در گام بعد، با توجه به نظریه‌های اینگلهارت و همکاران (پیوند مؤلفه‌های اجتماعی‌اقتصادی با فرهنگ سیاسی)، پاتنام (اثر سرمایۀ اجتماعی بر ساخت سیاسی)، دانیل الازار (اهمیت مقوله‌های اجتماعی برای فرهنگ سیاسی)، ماکس هورکهایمر (اثر خانواده بر تنوعات فرهنگ سیاسی) و لیپست و بخش عمده‌ای از نظریه‌پردازان حوزۀ نوسازی اولیه (اثر عوامل اقتصادی بر فرهنگ سیاسی) چارچوب نظری مطالعه برای بررسی مؤلفه­های اثرگذار بر فرهنگ سیاسی مدوّن شد.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


نمودار 1- الگوی تحلیلی عوامل مرتبط با فرهنگ سیاسی

فرضیه‌های پژوهش

به نظر می­رسد بین جامعه­پذیری­سیاسی و فرهنگ سیاسی دانشجویان رابطه معناداری وجود دارد.

به نظر می­رسد بین پایگاه اجتماعی‌اقتصادی و فرهنگ سیاسی دانشجویان رابطه معناداری وجود دارد.

به نظر می­رسد بین اقتدارگرایی شخصیتی و فرهنگ سیاسی دانشجویان رابطه معناداری وجود دارد.

به نظر می­رسد بین ارتباطات خانوادگی و فرهنگ سیاسی دانشجویان رابطه معناداری وجود دارد.

به نظر می­رسد بین جهت‌گیری مذهب و فرهنگ سیاسی دانشجویان رابطه معناداری وجود دارد.

به نظر می­رسد بین متغیرهای زمینه‌ای و فرهنگ سیاسی دانشجویان رابطه معناداری وجود دارد.

 

تعریف مفاهیم

مفهوم «فرهنگ سیاسی» در برگیرندۀ جهت­گیری­ها، ارزیابی­ها و ایستارهای افراد نسبت به نظام سیاسی و بخش­های مختلف آن و نیز جهت­گیری نسبت به گرایش­ها و طرز تلقی­ها به نقش خود در سیاست است (Almond & Verbam, 1963:13). پژوهشگرانی که به بررسی این مفهوم پرداخته­اند تیپولوژی‌های گوناگونی از فرهنگ سیاسی جامعه­های مطالعه‌شده به دست داده­اند؛ ازجمله: فرهنگ سیاسی مشارکتی، تابع و محدود (آلموند و وربا)؛ مدنی، غیردینی، ایدئولوژیک، همگن، چندپاره (والتر روزنبان[23])؛ تابعیت­/ آمریت (حسین بشیریه)؛ عشیره‌ای (محمود سریع‌القلم)، فردگرا، اخلاق‌گرا، سنتی (دانیل الازار)؛ اسلام‌گرا، آزادی‌خواه و جامعه­گرا (سمیح فارسون[24] و مهرداد مشایخی) و دیگر پژوهندگان نیز متناسب با مسئله و موضوع مورد مطالعه­شان گونه­های مختلفی ارائه داده‌اند؛ اما در پژوهش حاضر، بررسی فرهنگ سیاسی در چهارچوب گونه­های فرهنگ سیاسی مطالعه‌شدۀ مارک تسلر و النور گائو[25] (دموکرات، بی‌تفاوت، فعال، محدودنگر) طرح شده است که برای سنجش متغیرهای فوق از شش جهت‌گیری هنجاری و ارزشی ساخته‌شدۀ آنها استفاده خواهد شد: 1- حمایت از برابری جنسی؛ 2- مدارا؛ 3- اعتماد؛ 4- مشارکت مدنی؛ 5- علاقۀ سیاسی و 6- دانش سیاسی.

برابری جنسیتی: میزان باور افراد به اینکه جنسیت تأثیری در میزان برخورداری از حقوق و امتیازات سیاسی ندارد (Tessler, 2011:198). برابری جنسیتی یعنی زن و مرد حقوق و وظایف یکسان دارند و از فرصت­های مساوی با مردان در جامعه برخوردارند؛ همچنین برابری جنسیتی مربوط به عدالت و تقسیم مسئولیت­هاست. در پژوهش حاضر، این متغیر در قالب 6 گویه در ابعاد برابری فرصت‎های آموزشی، ورزشی، سیاسی، حقوقی و اشتغال و در سطح ترتیبی عملیاتی و سنجش شده است.

تساهل: در فرهنگ آکسفورد به معنای اجازه‌دادن به وقوع یا ادامة چیزی أخذ شده است که شخص آن را نمی‌پسندد و با آن موافق نیست. (Oxford Dictionary of English, 1998:99)؛ ازاین‌رو، برخی معتقدند نزدیک‌ترین معادل معنایی «Tolerance»حلم است؛ زیرا حلم یعنی تحمّل امور ناگوار در عین قدرت و قوّت. به بیان ساده‌تر، تساهل به معنى برتافتن (تحمل) هر آن چیزى است که ازنظر عقاید، رفتار، اخلاق یا دیگر ملاحظات ناپذیرفتنى مى‏نماید (عبادیان، 1379). پیترکینگ[26] (1976) تساهل را برحسب موضوع، به سه دستۀ هویتی، سیاسی و رفتاری تقسیم کرده است. مدارای هویتی یعنی اعمال مدارا نسبت به ویژگی‌هایی که اختیاری نیستند و مدارا نسبت به هویت‌های مختلف ازقبیل ادیان مختلف، ملیت‌های گوناگون و قومیت‌های متمایز را شامل می‌شود. مدارای سیاسی که به قبول حق برای گروه‌هایی ناظر است که تأییدشدۀ فرد نیستند و مدارای رفتاری که ناظر به سه نوع مدارا است: مدارا در الگوهای روابط جنسیتی، مدارا نسبت به جرم و مدارا نسبت به مجرمان (سراج‌زاده و همکاران، 1383؛ بشیریه، 1383، به نقل از گلابی، رضایی، 1392:61-86). در پژوهش حاضر با تأسی پیترکینگ، مدارای سیاسی در ابعاد سیاسی، رفتاری و هویتی و در قالب 8 گویه در سطح ترتیبی، عملیاتی و سنجش شده است.

اعتماد بین‏فردی: آنتونی­گیدنز در تعریف اعتماد به فرهنگ آکسفورد استناد می­کند و اعتماد را اطمینان یا اتکا و به نوعی کیفیت یا صفت و یا اطمینان به حقیقتِ عبارت یا گفته­ای توصیف می­کند. به اعتقاد او، اعتماد نوع خاصی از اطمینان است و چیزی یکسره متفاوت از آن نیست (گیدنز، 1384: 37). اعتماد اطمینان به اعتماد­پذیری شخص یا نظام، با توجه به رشته پیامد­ها یا رویداد­های معین است (گیدنز، 1380: 42). در این پژوهش، اعتماد در ابعاد تعمیم‎یافته در قالب گویه­های درستکارنبودن مردم در کسب‌وکار، بااعتماد دانستن آحاد جامعه، اعتماد به غریبه‎ها و اعتماد به قول و قرارهای افراد جامعه، در قالب 4 گویه و در سطح ترتیبی، مفهوم‌سازی و عملیاتی شده است.

مشارکت مدنی: واژۀ «مشارکت» به معنای شراکت و همکاری در کار، امر یا فعالیتی و حضور در جمع، گروه و سازمانی برای بحث و تصمیم­گیری، چه به‌صورت فعال و چه به‌صورت غیرفعال است. جوهر اصلی مشارکت را باید در فرایند درگیری، فعالیت و تأثیرپذیری دانست (علوی‌تبار، 1379: 15). مشارکت به معنی در چیزی سهمی‌یافتن و از آن سودبردن و یا در گروهی شرکت‌جستن و درنتیجه، با آن همکاری‌داشتن است (بیرو[27]،1370: ، به نقل از پناهی، 1386: 257). در این پژوهش برای سنجش مشارکت مدنی از 5 گویه در سطح ترتیبی و در مقوله­های عضویت، انجام فعالیت و کمک مالی در انجمن­ها، نهادهای مدنی فعال، فراخوان­های عمومی و NGOهای محیط‌زیست در سطح شهر سنندج و محیط دانشگاه بهره گرفته شده است.

علاقۀ سیاسی: علاقۀ سیاسی میزان گرایش و تمایل افراد به شرکت در مباحث و امور سیاسی است. افرادی که به سیاست علاقه­مند هستند، بیشتر دنباله­رو امور سیاسی و مشارکت در فعّالیت­های مدنی هستند (Verba et al., 1995 in: Tessler and Eleanor, 2009:197-207  ). این متغیر در ابعاد اهمیت سیاست در زندگی روزمره، پیگیری اخبار و رویدادهای سیاسی، مشارکت در بحث‎های سیاسی، تماشای برنامه‎های تلویزیونی سیاسی، علاقه‎مندی به مطالعة نشریه‌های سیاسی، مشارکت در احزاب و جریان­های سیاسی در قالب 5 گویه و در سطح ترتیبی، عملیاتی و سنجش شده است.

دانش سیاسی: آلموند و وربا دانش نسبت به نظام سیاسی، نهادها و مسئولین آنها و ورود­ها و خروجی­های این نظام سیاسی را بُعد شناختی فرهنگ سیاسی می‎دانند (سریع‎القلم، 28:1389). این متغیر در قالب 8 گویه (اطلاع افراد از کارکردها و وظایف قوای نظام، سازمان­های سیاسی بین­المللی، انتخابات، وظایف مجلس خبرگان و ... ) و در سطح ترتیبی، عملیاتی و سنجش شده است.

پایگاه اجتماعی‌اقتصادی: پایگاهی است که فرد در میان گروه دارد. به بیان دیگر، موقعیتی که فرد یا خانواده با ارجاع به استانداردهای میانگین رایج دربارۀ ویژگی‏های فرهنگی، درآمد مؤثر، دارایی‏های مادی و مشارکت در فعالیت‏های گروهی ـ اجتماعی به دست می‏آورد (کوئن، 1386 :194). برای عملیاتی‌کردن این متغیر از مقیاس به‌کاررفته در مطالعه نبوی و همکاران (1387) با تغییراتی جزئی استفاده شد. در این مقیاس از 6 آیتم برای ارزیابی ذهنی فرد از پایگاه اجتماعی‌اقتصادی در قالب طیف لیکریت پنج‌گزینه­­ای استفاده شده است که با مقیاس ترتیبی اندازه‌گیری می­شود. در این پژوهشِ پایگاه، به غیر از بعد اقتصادی (درآمد و ثروت)، بعد فرهنگی و بعد اجتماعی نیز سنجیده شده‌اند.

جهت‌گیری مذهبی: مذاهب دنیا، حاملان ارزش­های فرهنگی و اخلاقی هستند که خواه‌ناخواه پیامدهای سیاسی دارند و بر مسائل سیاسی و سیاست­های عمومی تأثیر می‌گذارند (Almon & Powell, 1992). به‌نظر گلاک و استارک[28] در همة ادیان دنیا باوجود تفاوت‎هایی که در جزئیات وجود دارد، عرصه‎های مشترکی برای تجلی دین‎داری وجود دارند. این عرصه‎ها عبارتند از: بُعد مناسکی (ازقبیل نماز، روزه، دعا و نیایش، رعایت اخلاق اسلامی و شرکت در مراسم مذهبی)، بُعد منطقی و عقلی (دانش مذهبی)، بُعد تجربی (میزان احساس نزدیکی به خدا، باور به تعلق کائنات و هستی به خدا، احترام به اماکن مذهبی و متبرکه، احساس ندامت از ارتکاب گناه)، بُعد ایدئولوژیک (اعتقاد به زندگی پس از مرگ، به وجود خدا، به وجود شیطان و به وجود بهشت و جهنم) و بُعد پیامدی (قائل‌شدن نقش اجتماعیِ دین، معیاربودن احکام دینی در زندگی، و اهمیت رعایت و اجرای جزئیات دین) (کلاک و استارک، 1965؛ به نقل از آذربایجانی، 1380). در این پژوهش با الهام از پژوهش‎های سراج‎زاده (1383) بُعد منطقی بررسی نشده است. این متغیر در سطح ترتیبی و در قالب 12 گویه، عملیاتی و سنجش شده است.

ارتباطات خانوادگی: نخستین تجربۀ مشارکت در تصمیم‌گیری­های خانواده، احساس کوک را دربارۀ صلاحیت سیاسی خویش تقویت می‌کند، مهارت­های لازم برای تعامل سیاسی را در او به وجود می‌آورد و در سنین بلوغ، فرد را به مشارکت فعال در نظام سیاسی تشویق می‌کند. به همین ترتیب، الگوهای فرمان‌برداری از تصمیمات والدین در آینده، او را به اطاعت از دستورات سیاسی متمایل می‌کند (Davson, 1997:7 in: Almond & Powell, 1992). در این پژوهش، برای بررسی کیفیت ارتباطات خانوادگی، در قالب 6 گویه (قدرت تصمیم‌گیری در خانواده، اعتراض به تصمیمات خانواده، مشورت با اعضای خانواده دربارۀ مشکلات، درک احساسات ازسوی خانواده و مهربانی در محیط خانه) درسطح ترتیبی استفاده شد.

اقتدارگرائی شخصیتی: «شخصیت اقتدارگرا در برابر اشخاص قدرتمند، تسلیم است؛ اما در برابر ضعیفان، سختگیر. منطق در شخصیت­های اقتدارگرا جایگاهی ندارد. آنچه اهمیت دارد میزان قدرت مخاطب است. شخصیتی که قوی را تکریم و ضعیف را تحقیر می‌کند (کاظمی، 1374). برای عملیاتی‌کردن این مقیاس[29] ازآیتم­های این مقیاسِ برگرفته از مقیاس معروف سنجش این متغییر یعنی مقیاس شخصیت f آدرنو[30] (1950) و مقیاس اقتدارگرایی آلتیمر[31] (1998) که با توجه به فضای فرهنگی جامعۀ ایران گزینش شده‌اند، از 8 گویه در سطح ترتیبی بهره گرفته شده است.

جامعه­پذیری­سیاسی: به فرایندی اشاره می­کند که با آن، نگرش‌ها و گرایش­های سیاسی در جامعه از یک عامل به عامل دیگر منتقل می­شوند. همچنین روشی است که افراد با آن چیزهایی دربارۀ سیاست فرا می­گیرند و نیز سازوکاری است که با آن ارزش­ها و جهت­گیری­های سیاسی در میان نسل­ها پایدار می­شود (مرلمن، 1972، به نقل از گلچین و همکاران، 1387: 235-185). نهادها و عوامل گوناگونی این فرایند انتقال و فراگیری نگرش­ها و ارزش­ها را در جامعه به وجود می‌آورند که هرکدام در دوران و زمان خاصی بر افراد انسانی تأثیر می‌گذارند. این فراگردهای جامعه­پذیر، در نهادهایی همچون خانواده، مدرسه، گروه­های همتا، رسانه­های جمعی و ... صورت می­گیرد.

خانواده: خانواده با قراردادن فرد در دنیای اجتماعی گسترده، برقرارکردن پیوندهای قومی، زبانی و مذهبی و تعیین طبقۀ اجتماعی، تصریح ارزش­ها و دستاوردهای فرهنگی و تحصیلی و جهت‌دادن به چشم‌داشت­های حرفه­ای و اقتصادی، به ایستارهای سیاسی آینده او شکل می­بخشد (Davson, 1997:7 in: Almond & Powell, 1992). برای عملیاتی‌کردن این مفهوم در سطح سنجش ترتیبی از4 گویه (تشویق خانواده برای شرکت در فعالیت­های اجتماعی و سیاسی، بحث دربارۀ موضوعات سیاسی در خانواده، همکاری خانواده با احزاب سیاسی و ...) استفاده شده است.

مدرسه و دانشگاه: مدارس، جوانان و نوجوانان را از جهان سیاست و نقشی که در آن دارند، آگاه می­کند. همچنین در کودکان برداشت­های عینی­تری دربارۀ نهادها و روابط سیاسی ایجاد می­کند. مدارس، ارزش­ها و ایستارهای جامعه را نیز منتقل می­کند. مدارس، مقوم علاقه به نظام سیاسی‌اند و نمادهای مشترکی همچون پرچم و سوگند وفاداری را برای پاسخگویی نمادین به نظام در اختیار فرد قرار می‌دهند (Almond & Powell, 1992). این متغیر در سطح ترتیبی و در قالب 8 گویه (احساس آزادی در هنگام حرف‌زدن با معلمان و اساتید، مخالفت با عقاید معلمان و اساتید، اعتراض به رفتارهای تبعیض‌آمیز و ...) عملیاتی و سنجش شده است.

رسانه­های جمعی: وسایل ارتباط جمعی به مجموعه وسایل غیرشخصی اطلاق می­شود که انتقال پیام سمعی، بصری و یا هر دو را به‌سوی مردمی بسیار و در مناطق دوردست موجب می­شوند (ساروخانی، 1370: 428). به‌نظر بیرو، رسانه‌های جمعی، مجموع فنون، ابزار و وسایلی را می­رسانند که از توانایی انتقال پیام­های ارتباط حسی و یا اندیشه­ای در یک زمان به شماری بسیار از افراد و مخصوصاً در فواصل زیاد برخوردار باشد (بیرو، 1366: 218، به نقل از پناهی، 1386: 110). این متغیر در سطح ترتیبی و در قالب 5 گویه (دنبال‌کردن موضوعات و رویدادهای سیاسی در روزنامه­ها، مجله­ها، تلویزیون، ماهواره، کتاب­ها و دنیای مجازی) عملیاتی و سنجش شده است.

گروه­های همتا: گروه همسانان شامل حلقه­های دوستان، گروه­های برادری در مدارس، دانشگاه­ها و گروه­های کاری کوچک است که اعضای آنها موقعیت اجتماعی نسبتاً برابر و پیوندهای نزدیک با هم دارند. ممکن است فردی به تأسی از دوستان نزدیکش به سیاست علاقه­مند شود یا از رویدادهای سیاسی پیروی کند. در چنین حالتی، فرد علایق و رفتارهای خود را تعدیل می­کند تا با علایق و رفتارهای گروه، همخوان شود و از این راه ازطرف اعضای آن پذیرفته شود (Davson, 1997:7 in: Almond & Powell, 1992). ­­این متغیر در سطح ترتیبی و در قالب 3 گویه (بحث دربارۀ مسائل سیاسی با دوستان، همراهی دوستان برای حضور در متینگ­ها، گردهمائی­ها وسخنرانی­های سیاسی و تأثیرپذیری دانش سیاسی از دوستان) عملیاتی و سنجش شده است.

روش پژوهش

در راستای اهدف توصیفی و تبیینی این پژوهش و واحدِ تحلیل بودنِ افراد انسانی، از پژوهش پیمایشی استفاده شده است، جامعۀ آماری پژوهش حاضر، مجموعه دانشجویان شاغل به تحصیل در ترم دو سال تحصیلی 84-83 دانشگاه‌های مهم استان کردستان (آزاد اسلامی واحد سنندج، دانشگاه دولتی کردستان و پیام­نور واحد سنندج) هستند که براساس آمار رسمی و غیررسمی، تعداد دانشجویان 28448 نفر بوده است که در سه مقطع کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکتری مشغول به تحصیل‌اند. حجم نمونه براساس فرمول کوکران 380 نفر به دست­ آمد. نحوۀ نمونه­گیری به روش سهمیه­ای بوده است؛ به شکلی، ابتدا دانشجویان را به تفکیک دانشگاه و سپس به تفکیک دانشکده، براساس سهم در ماتریس­هایی قرار داده شد و در ادامه با تعیین تعداد دانشجویان در هر مقطع به تفکیک زن و مرد، سهمیۀ متناسب با حجم نمونه به ماتریس­ها اختصاص داده شد (دانشگاه پیام نور با 6294 دانشجو سهمی برابر با 84 نمونه، دانشگاه کردستان با 9307 دانشجو سهمی برابر با 124 نمونه و دانشگاه آزاد اسلامی با 12847 دانشجو سهمی برابر با 172 نمونه)[32]. در سنجش متغیرها، از پرسش‌نامه­ای متشکل از گویه­ها و سوالات در طیف­ها و مقیاس­های مختلف استفاده شد.

 

اعتبار و پایایی ابزار گردآوری داده‏ها

اعتبار: برای سنجش اعتبار پرسشنامه از دو روش اعتبار صوری (اعتبار لازم ازنظر کارشناسان)[33] و اعتبار سازه­ای (اعتبار مبتنی بر تحلیل عاملی) استفاده شد. مقادیر ویژۀ بیشتر عامل­ها بزرگ‌تر از یک بود و بارهای عاملی هریک از این گویه‌ها بیش از 50 % و نزدیک به یک است. برای افزایش پایایی پژوهش تا حد امکان از گویه­های پژوهش­های مشابه، استفاده و دو مرحله پری تست انجام شد و درنهایت از آلفای کرونباخ برای تأیید مناسب‌بودن پرسشنامه برای اندازه‌گیری متغیرهای پژوهش و پایابودن آن استفاده شد که پایایی بیشتر شاخص­ها بیش از70 % سنجش شد.

 

جدول 1- ضرایب پایایی مقیاس­های استفاده‌شده

متغیر

تعداد گویه

پایایی کل شاخص

مشارکت مدنی

5

77/0

حمایت از برابری جنسیتی

6

77/0

تساهل

8

55/0

علاقه به سیاسی

5

86/0

اعتماد تعمیم‌یافته

4

65/0

دانش سیاسی

7

86/0

ارتباطات خانوادگی

6

61/0

اقتدارگرایی شخصیتی

8

62/0

جهت‌گیری مذهبی

12

87/0

پایگاه اقتصادی‌اجتماعی

6

82/0

جامعه­پذیری سیاسی

20

86/0

 

یافته‏های توصیفی

نتایج توصیفی نشان می­دهند از تعداد 381 پرسشنامۀ توزیع‌شده در بین دانشجویان 3/49 % زن و7/50 % مرد بوده‌اند. میانگین سن دانشجویان مطالعه‌شده 5/23 سال است. تعداد دانشجو مطالعه‌شده در مقطع کارشناسی 1/76 %، دانشجویان کارشناسی ارشد 8/21 % و دانشجویان مقطع دکترا ­1/2 % بوده‌اند. بیشترین نمونه مطالعه‌شده 2/78 % ساکن استان کردستان و 8/21% ساکن سایر استان­های کشور بوده‌اند. مذهب تسنن با 84 % بیشترین میزان، تشیع با 15 % و دیگر مذاهب (سایر) با یک­درصد. توزیع نوع قومیت دانشجویان؛ قوم کرد 3/90 %، فارس 3/6 %، ترک 6/1 %، لک1% و قوم لر 8/0 % است.

توزیع درصدی و آمار‎های گرایش‎های مرکزی متغیرهای مستقل افراد نمونه نشان می‏دهد ارتباطات خانوادگی 5/37 % بالا، 1/38 % متوسط و 4/24 % پایین بوده‌اند و میانگین آن 01/21 % بوده که بیشتر از حد متوسط است. به لحاظ اقتدارگرایی شخصیتی، 7/8 % افراد نمونه اقتدارگرایی بالا، 6/64 % متوسط و 2/26 % از اقتدارگرایی پایینی برخوردار بوده‌اند. میانگین اقتدارگرایی شخصیتی افراد نمونه 57/20 % است که بیشتر از حد متوسط ارزیابی می‎شود. جهت‎گیری مذهبی 4/60 % در حد بالا، 1/33 % متوسط و 6/6 % پایین و میانگین آن 64/43 % بوده که بیشتر از حد متوسط است. نتایج نشان می­دهند 2/25 % از پایگاه اجتماعی‌اقتصادی بالا برخوردار بوده‌اند، 2/52 % خود را در پایگاه متوسط و 6/17 % خود را در پایگاه پایین ارزیابی کرده‌اند. میانگین به‌دست‌آمده برای این متغیر نیز برابر با 10/16 است که بیشتر از حد متوسط است. همچنین توزیع درصدی و آمار‎های گرایش‎های مرکزی متغیر جامعه­پذیری سیاسی افراد نمونه نشان می‌دهد 3/17 % بیشتر در روند جامعه­پذیری سیاسی قرار داشته­اند، 8/58 % در حد متوسط و درنهایت 4/23 % در کمترین حد از روند جامعه­پذیری سیاسی قرار داشته­اند. میانگین به‌دست‌آمده برای این متغییر برابر با 25/54 % است که بیشتر از حد متوسط است.

 

 

جدول 2- توزیع فراوانی و درصد متغیرهای مستقل پاسخ‌گویان

ابعاد متغیر

گزینه ها

فراوانی

درصد خالص

میانگین

انحراف معیار

ارتباطات خانوادگی

بالا

143

5/37

01/21

44/3

متوسط

145

1/38

پایین

93

4/24

اقتدارگرایی شخصیتی

بالا

33

7/8

57/20

37/4

متوسط

246

6/64

پایین

100

2/26

جامعه‌پذیری سیاسی

بالا

66

3/17

25/54

96/11

متوسط

224

8/58

پایین

89

4/23

جهت‌گیری مذهبی

بالا

230

4/60

64/43

00/9

متوسط

126

1/33

پایین

25

6/6

پایگاه اجتماعی‌اقتصادی

بالا

96

2/25

10/16

68/3

متوسط

218

2/57

پایین

67

6/17

 

 

با نظر به ماهیت پیچیده و چندبُعدی فرهنگ سیاسی، نتایج توصیفی ابعاد متغیر فرهنگ سیاسی در جدول 3 آمده است: تکثّرگرایی سیاسی: در 4/51 % از جمعیت نمونه، تکثّرگرایی سیاسی بالا، 2/42 % در حد متوسط و در 4/8 % پایین است. میانگین تکثّرگرایی سیاسی معادل 91/52 % است که زیاد ارزیابی می­شود.

درگیری عملی در سیاست: 6/28 % از جمعیت نمونه درگیری عملی در سیاست بالا، 5/58 % در حد متوسط و در 9/12% پایین است. میانگین درگیری عملی در سیاست 37/59% است که متوسط ارزیابی می­شود.

شاخص ترکیبی فرهنگ سیاسی در بین افراد نمونه نشان می‎‎دهد جنبه‎های شناختی و رفتاری فرهنگ سیاسی 6/34 % دانشجویان بالا، 7/62 % متوسط و تنها 6/2 % آنان پایین است. درمجموع، براساس داده‎ها مشخص می‎شود میانگین جنبه‎های شناختی و رفتاری فرهنگ سیاسی دانشجویان در حد بالایی (26/114) قرار دارد.

 

 

جدول 3- توزیع فراوانی و درصد فرهنگ سیاسی پاسخ‌گویان

ابعاد متغیر

گزینه ها

فراوانی

درصد خالص

میانگین

انحراف معیار

تکثرگرایی سیاسی

 (بعد پلورالیزم)

بالا

196

4/51

91/52

64/7

متوسط

153

2/42

پایین

32

4/8

درگیری عملی در سیاست

 (بعد مشغولیت)

بالا

109

6/28

37/59

06/11

متوسط

223

5/58

پایین

49

9/12

شاخص ترکیبی فرهنگ سیاسی

بالا

132

6/34

26/114

76/13

متوسط

239

7/62

پایین

10

6/2

 

 

گونه‌شناسی فرهنگ سیاسی

براساس نتایج جدول 4، 72/33 % افراد بررسی‌شده، به دلیل شدت زیاد تکثرگرایی و درگیری عملی در سیاست، فرهنگ سیاسی دمکراتیک دارند. 77/27 % پاسخ‌گویان، به لحاظ فرهنگ سیاسی ، بی‎تفاوت هستند که برآیند تکثرگرایی شدید و درگیری عملی ضعیف در سیاست است. 22/22 % از دانشجویان بررسی‌شده، فرهنگ سیاسی عمل‎گرا می‎دارند که نتیجۀ تکثرگرایی ضعیف و درگیری شدید در سیاست است. 27/16 % از افراد بررسی‌شده فرهنگ سیاسی محدود می‎دارند که این مسئله بیان‌کنندۀ تکثرگرایی ضعیف و درگیری نازل عملی در سیاست است؛ بنابراین تقریباً یک سوم (72/33 ) دانشجویان دانشگاه­های استان کردستان فرهنگ سیاسی دموکراتیک دارند.

 

 

جدول 4- توزیع افراد نمونه در چهار گونۀ فرهنگ سیاسی (به درصد)

 

درگیری عملی در سیاست (بعد مشغولیت)

قوی

ضعیف

تکثرگرایی سیاسی

 (بعد پلورالیزم)

قوی

72/33 %

فرهنگ سیاسی دموکراتیک

77/27 %

فرهنگ سیاسی بی‎تفاوت

ضعیف

22/22 %

فرهنگ سیاسی فعال یا عمل‌گرا

27/16 %

فرهنگ سیاسی محدودنگر

 

 

مقایسۀ ابعاد فرهنگ سیاسی در سه دانشگاه مطالعه‌شده (پیام نور واحد سنندج، کردستان و آزاد اسلامی واحد سنندج) تفاوت چندانی باهم ندارند و از طرف دیگر، با ابعاد فرهنگ سیاسی کل، تفاوت چشمگیری هم مشاهده نشد؛ به همین سبب، گونه‌شناسی فرهنگ سیاسی دانشجویان هم در حالت کلی و هم به‌صورت تفکیک‌شده برای سه دانشگاه مطالعه‌شده به ترتیب دموکراتیک، بی‌تفاوت، فعال و محدودنگر است.

 

یافته­های تبیینی

طبق نتایج آزمون پیرسون، وجود رابطه بین جامعه­پذیری سیاسی و فرهنگ سیاسی تأیید می­شود. رابطۀ تأییدشده، مستقیم (مثبت) و در حد متوسط به اندازه 394/0 % است. وجود رابطه بین اقتدارگرایی شخصیتی و فرهنگ سیاسی تأیید می­شود. رابطه تأییدشده، رابطه‌ای مستقیم (منفی) و متوسط به اندازه 302/0 – است؛ اما وجود رابطه بین پایگاه اقتصادی‌اجتماعی و فرهنگ سیاسی رد می­شود. همچنین وجود رابطه بین جهت­گیری مذهبی دانشجویان و فرهنگ سیاسی آنها تأیید می­شود. رابطۀ تأییدشده، رابطه‌ای معکوس (منفی) و ضعیف به اندازه 117/0- است؛ بدین معنی که با افزایش سطح دینداری، میزان فرهنگ سیاسی نیز به همان نسبت ضعیف کاهش می­یابد. وجود رابطه بین ارتباطات خانوادگی و فرهنگ سیاسی تأیید می­شود. رابطۀ تأییدشده، رابطه‌ای مستقیم (مثبت) و ضعیف به اندازه 235/0 است.

 

 

جدول 5- رابطۀ بین فرهنگ سیاسی و متغیرهای اجتماعی‌فرهنگی

متغیر

فرهنگ سیاسی

شدت

معنی‌داری

تعداد

جامعه‌پذیری سیاسی

394/0

000/0

379

اقتدارگرایی شخصیتی

302/0-

000/0

381

پایگاه اقتصادی‌اجتماعی

068/0

187/0

381

جهت‌گیری مذهبی

177/0-

023/0

381

ارتباطات خانوادگی

235/0

000/0

381

 

 

متغیرهای زمینه‌ای پژوهش حاضر، جنسیت، سن، مقطع تحصیلی، دانشگاه، دانشکده، رشته تحصیلی، ترم، محل سکونت، محل اقامت، وضعیت تاهل، مذهب و قومیت دانشجویانند که نتایج حاصل از بررسی رابطه آنها با فرهنگ سیاسی بررسی شد.

 توزیع درصدی فرهنگ سیاسی بر حسب جنسیت نشان می‎دهد توزیع فرهنگ سیاسی در میان زنان و مردان تفاوت چندانی ندارند و میانگین دو گروه زن و مرد تفاوت معنی‌داری با یکدیگر ندارند و این دو گروه در میانگین فرهنگ سیاسی با هم مشابه‌اند. همچنین با افزایش سن، میزان فرهنگ سیاسی نیز نسبتاً افزایش داشته است. این افزایش در سن 29 تا 38 سالگی نسبت به دو گروه سنی دیگر بیشتر مشاهده می‌شود. نتایج مربوط به ضریب همبستگی کندال تا­ اوبی نیز نشان می‎دهند همبستگی مثبتی بین سن و فرهنگ سیاسی وجود دارد؛ یعنی هرچه سن بالاتر باشد، میزان فرهنگ سیاسی نیز افزایش می‎یابد.

 

 

 

جدول 6- رابطۀ فرهنگ سیاسی با جنسیت و سن دانشجویان

متغیرها

فرهنگ سیاسی

مقدار کندال

سطح معناداری

مقدار گاما

سطح معنی‌داری

جنسیت

039/0

447/0

765/1

414/0

سن

123/0

001/0

781/3

446/0

 

 

بررسی نتایج نشان می­دهد تفاوت میانگین نمرۀ فرهنگ سیاسی در بین مقاطع تحصیلی (کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکتری) به لحاظ آماری معنی‌دار است. مقایسۀ میانگین­ها و ترتیب آن­ها نشان می­دهد مقطع دکتری، کارشناسی ارشد و مقطع کارشناسی به ترتیب بیشترین نمره فرهنگ سیاسی را دارند. بر این اساس، با بالارفتن سطح تحصیلات، فرهنگ سیاسی نیز افزایش می­یابد؛ البته این افزایش در مقطع دکتری بیشتر است. دانشجویان مقیم سایر استان­ها با نمرۀ  (90/117) و استان کردستان با نمره (24/113) به ترتیب بیشترین میانگین نمرۀ فرهنگ سیاسی را دارند؛ به شکلی که دانشجویان سایر استان‌های کشور نسبت به دانشجویان مقیم استان کردستان از فرهنگ سیاسی بیشتری برخوردارند.

نتایج بررسی رابطۀ قومیت دانشجویان با فرهنگ سیاسی نشان می­دهد تفاوت میانگین نمرۀ فرهنگ سیاسی در بین دانشجویان با قومیت کرد، ترک، لر، لک، فارس و ... به لحاظ آماری، معنی­دار است. همچنین با بررسی دو گروه همگن، فرهنگ سیاسی در پنج قوم لک، فارس، کرد و ترک به لحاظ میزان برخورداری از فرهنگ سیاسی تفاوتی با هم دیگر نداشته‌اند؛ اما از طرف دیگر، این اقوام ازنظر میزان فرهنگ سیاسی با قوم لر تفاوت دارند. یعنی قوم لر نسبت به دیگر اقوام از فرهنگ سیاسی بیشتری برخوردارند. لازم به توضیح است دو قوم کرد و ترک به علت اینکه در بین هر دو طبقه واریانس یکسانی دارند، در هر دو گروه دسته‌بندی می‌شوند.

 

 

جدول 7- بیان کیفیت تفاوت بین میانگین نمرۀ فرهنگ سیاسی با قومیت

قومیت

تعداد نمونه

گروه همگن اول

گروه همگن دوم

لک

4

75/105

 

فارس

24

46/112

 

کرد

344

17/114

17/114

ترک

6

50/121

50/121

لر

3

 

00/135

سطح معنی‌داری (Sig)

246/0

055/0

 

 

 همچنین تفاوت میانگین نمرۀ فرهنگ سیاسی در بین دانشگاه­های استان کردستان (پیام نور، کردستان و آزاد اسلامی)، دانشکده­های دانشگاه­ها (علوم انسانی، علوم پایه، فنی مهندسی و کشاورزی)، رشته­های تحصیلی، ترم‌های تحصیلی، محل سکونت (شهری و روستایی)، وضعیت تأهل (مجرد، متاهل و مطلقه) و مذهب (تسنن، تشیع و سایر) به لحاظ آماری معنی‌دارند.

 

تحلیل رگرسیون چندمتغیره

در نتایج حاصل از رگرسیون چند متغیره، مقدار ضریب همبستگی (R) بین متغیرها با 543/0 % نشان می­دهد بین مجموعه متغیرهای مستقل و متغیر وابستۀ پژوهش، همبستگی نسبتاً قوی وجود دارد؛ اما با توجه به مقدار ضریب تعدیل‌شده [34]5/28 % از کل، تغییرات میزان فرهنگ سیاسی در بین دانشجویان وابسته به 5 متغیر مستقل مطالعه‌شده در این پژوهش است. به عبارت دیگر، مجموعه متغیرهای مستقل، حدود یک سوم از واریانس متغیر فرهنگ سیاسی را پیش‌بینی (برآورد) می­کنند.

 

 

جدول 8- تفاوت میانگین­های فرهنگ سیاسی و متغیرهای زمینه­ای

متغیرها

فرهنگ سیاسی

تغیراتمیان گروهی

درجه آزادی

میانگین مجزورات

F

سطح معنی‌داری (Sig)

مقطع تحصیلی

426/6050

2

213/3025

328/17

000/0

دانشگاه

995/731

2

997/365

940/1

145/0

دانشکده

774/1555

3

519/818

774/2

041/0

ترم تحصیلی

931/2030

8

866/253

349/1

218/0

رشتۀ تحصیلی

193/6725

25

008/269

462/1

073/0

محل سکونت

183/570

1

183/570

024/3

083/0

محل اقامت

960/1410

1

960/1410

571/7

006/0

وضعیت تأهل

029/15

2

514/7

039/0

961/0

نوع مذهب

059/488

2

030/244

289/1

277/0

قومیت

049/1975

4

762/493

650/2

033/0

 

 

جدول 9- میزان تبیین متغیرها

ضریب همبستگی

ضریب تعیین

ضریب تعیین تعدیل شده

انحراف استاندارد

543/0

295/0

285/0

664/11

 

همچنین مقایسه متغیرها نشان می­دهد نخست، تأثیر سه متغیر ارتباطات خانوادگی، اقتدارگرایی شخصیتی و جامعه‌پذیری سیاسی بر متغیر وابسته معنی­دار بوده است؛ اما متغیر­های پایگاه اقتصادی‌اجتماعی و جهت‌گیری مذهبی، به دلیل 05/0 بالاتربودن سطح خطای مقدار t آنها، بر متغیر فرهنگ سیاسی تأثیر مستقیم نداشته‌اند.

همچنین متغیرهای جامعه­پذیری­سیاسی، اقتدارگرایی شخصیتی و ارتباطات خانوادگی به‌ترتیب بالاترین تأثیر رگرسیونی را بر متغیر فرهنگ سیاسی داشته‌اند.

 

تحلیل مسیر

متغیر جامعه­پذیری سیاسی، متغیری بوده است که توانسته تنها به‌صورت مستقیم بر فرهنگ سیاسی دانشجویان تأثیر بگذارد. دو متغیر پایگاه اجتماعی‌اقتصادی و جهت‌گیری مذهبی، متغیرهایی هستند که به‌صورت غیرمستقیم و به‌واسطۀ متغیرهای میانی بر فرهنگ سیاسی تأثیر گذاشته‌اند و متغیر اقتدارگرایی شخصیتی علاوه بر تأثیر مستقیم، به‌صورت غیرمستقیم و با واسطۀ متغیر ارتباطات خانوادگی بر فرهنگ سیاسی دانشجویان استان کردستان تأثیر گذاشته است.

 

جدول 10- الگوی رگرسیون تأثیر سطح متغیر مستقل بر متغیر وابسته

متغیر

مقدارB

خطای استاندارد

مقدار بتا

مقدار t

سطح معنی‌داری

ارتباطات خانوادگی

653/0

183/0

163/0

570/3

000/0

اقتدارگرایی شخصیتی

950/0-

146/0

302/0-

493/6-

000/0

جهت‌گیری مذهبی

048/-

070/0

031/0-

691/0-

490/0

پایگاه اقتصادی‌اجتماعی

013/0

173/0

003/0

077/0

939/0

جامعه‌پذیری سیاسی

444/0

051/0

384/0

642/8

000/0

 

 

                                                                                                                179/0

                                                384/0

                       5/71                                                                  170/

                         

                                                         302/0-                                        234/0          190%

 

 

 

                                                    243/0-                              251/0-

 

                                                          163/0                                           126/0

 

 

 

نمودار2- الگوی تجربی عوامل مؤثر بر فرهنگ سیاسی

 

 

بحث و نتیجه­

فرهنگ سیاسی مؤلفه­ای مهم در فرایندهای تغییر سیاسی است که در سال‌های اخیر به آن توجه بسیاری شده است. این مطالعه نیز در همین راستا به بررسی فرهنگ سیاسی پرداخته است. طبق نتایج حاصل‌شده، وجود رابطه بین جامعه­پذیری سیاسی و فرهنگ سیاسی تأیید می­شود. بنا بر نظر آلموند و وربا، افراد وارد فرهنگ سیاسی می­شوند و سمت‌گیری­هایشان ­نسبت به هدف­های سیاسی شکل می­گیرد (Almond & Powell, 1992:64). در این فرایندها ارزش­ها، ایستارها، نهادها، اعتقادات، آداب و رسوم از نسلی به نسل دیگر منتقل می‌شود که ازطریق خانواده، نظام تعلیم و تربیت، آموزش، مذهب، رسانه­ای گروهی و حکومت شکل می­گیرند؛ همچنین به عقیدۀ عالم (1373)، خانواده، مدرسه، گروه­های همتا، تجربه‌های طی دوره کار، رسانه­های جمعی و تماس مستقیم با نظام سیاسی، عامل­های عمدۀ روند جامعه­پذیری سیاسی به شمار می­روند. شارع‌پور هم یکی از مهم‌ترین کارکردهای گروه همسالان را انتقال فرهنگ سیاسی جامعه و تقویت آن می­داند (شارع‌پور، 1383: 331). لوسین پای (1381) تأکید می­کند رسانه­های جمعی مناسب‌ترین روش موجود برای جامعه­پذیری‌اند و عامل قاطع نوسازی به شمار می­روند. همچنین نتایج مطالعه بیان‌کنندۀ ارتباط ویژگی‌های شخصیتی و فرهنگ سیاسی بوده است. هرچند پژوهش­های پیشین به‌صورت مستقیم، رابطۀ اقتدارگرائی شخصیتی را با فرهنگ سیاسی کنکاش نکرده است، اینگلهارت بر این باور است افرادِ دارای نوع دموکراتیک فرهنگ سیاسی از ارزش­های فرامادی برخوردار بوده‌اند، نگرش مثبتی نسبت به برابری جنسیتی داشته‌اند و بر ویژگی­های استقلال و خودمختاری فردی تأکید کرده‌اند و رویکرد متساهلانه­ای در برخورد با «غیر» دارند (اینگلهارت و ولزل، 1389: 132) که این نظر، تأکیدی بر وجود رابطه بین اقتدارگرای شخصیتی و فرهنگ سیاسی است.

آلموند و پاول مذهب و نهادهای مذهبی را از متغیر­های تاثیر­گذار بر گونه­گونی فرهنگ سیاسی می­دانند. آنها معتقدند مذهب، چه به‌صورت مستقیم و چه غیرمستقیم بر دنیای سیاست تأثیر می‌گذارد (Almond & Powell, 1992:25). همچنین تسلر نشان می­دهد جهت‌گیری­های مذهبی رابطه مستقیمی با جهت‌گیری­های فرهنگ سیاسی دارند و پیوند تاریخى نیرومندى بین مذهب و سیاست در جهان اسلام وجود دارد که منعکس‌کنندۀ سرشت اسلام به‌مثابة مذهبى حقوقى است (Tessler, 2002:229-249). تأیید رابطه جهت‌گیری­های مذهبی با فرهنگ سیاسی دانشجویان هرچند بیان‌کنندۀ نظریة تسلر است، این جهت‌گیری منفی بوده است و با افزایش میزان دینداری در بین افراد نمونه به همان میزان هم از فرهنگ سیاسی دموکرات کاسته می­شود. این بیان‌کنندۀ این نظریه است که نفوذ مذهب تا اندازۀ بسیار زیادی بستگی دارد به اینکه چه کسی و چگونه آن را تفسیر کند (Tessler, 2002:229-249).

مطالعات صورت‌گرفته دربارۀ نگرش­های سیاسی بر نقش خانواده، یکی از مهم‌ترین منابع مؤثر بر شناخت نگرش­های سیاسی، تأکید دارند. به باور آلموند و وربا، بین دموکراسی در خانواده و رفتار دموکراتیک در امور سیاسی‌اجتماعی رابطه وجود دارد. آنهایی که فرصت مشارکت در خانواده را به دست آورده‌اند، در مقایسه با دیگران، بیشتر احساس توانمندی و شایستگی سیاسی می­کنند (شارع‌پور، 1383: 317- 318). در این پژوهش رابطۀ بین ارتباطات خانوادگی دانشجویان و فرهنگ سیاسی آنان تأیید شده است. از لحاظ نظری، این گزاره نظری همچنان که برای برخی از جوامع غربی از اعتبار تجربی برخوردار است، دربارۀ میدان مورد مطالعه نیز اعتبار دارد. توزیع درصدی فرهنگ سیاسی بر حسب جنسیت نشان می‎دهد این دو گروه در میانگین فرهنگ سیاسی با هم مشابه هستند. این نتیجه با نظریات و پژوهشات تسلر و آلتینگلو ناسازگار است. بر مبنای نتایج مطالعه آنها، جهت­گیری­های سیاسی شهروندان از جنسیت متأثرند و مردان بیشتر حامی تساهل و کمتر سنّت­گرا هستند و به مسائل سیاسی توجّه بیشتری دارند (Tessler and Altinoglu, 1997:23).

بر مبنای پژوهش‎های صورت‌گرفته در جوامع دیگر، نسل جوان بسیار بیشتر از نسل گذشته بر ارزش‎های دموکراتیک تأکید می‎کند (اینگلهارت و ولزل، 1389 :28). تسلر و آلتینگلو نیز نشان داده­اند هرچه سن افراد افزایش می­رود، حمایت از نظم اجتماعی، سنت و مذهب بیشتر می­شود. در مقابل افراد جوان بیشتر از آزادی سیاسی حمایت می­کنند (Tessler and Altinoglu, 1997:22-51)؛ اما برخلاف نظر اینگلهارت و ولزل و نیز تسلر و آلتینگلو که قائل به رابطۀ معکوس بین این دو متغیر بودند، دربارۀ دانشجویان کردستان، این رابطه به‌صورت مثبت و مستقیم مشاهده شد. به بیان دیگر، با افزایش سن، فرهنگ سیاسی دانشجویان افزایش یافت؛ البته این افزایش شاید متأثر از بهره‎مندی آنان از تحصیلات عالی و سرمایة فرهنگی کافی بوده است. همچنین با بالارفتن سطح تحصیلات، فرهنگ سیاسی نیز افزایش می­یابد؛ البته این افزایش در مقطع دکتری بیشتر است. براساس برخی یافته­ها افراد تحصیل‌کرده­تر گرایش بیشتری به مشارکت در فعالیت‌های سیاسی دارند. در انگلستان طبقۀ متوسط بیشتر در اعتصاب­ها، تحریم­ها و تظاهرات شرکت می­کنند. طبقۀ کارگر بیشتر به سیاست بی­اعتماد هستند و بیشتر به احزاب وابسته به جناح چپ رأی می­دهند که طرفدار توزیع عادلانه درآمد و ضرورت دخالت دولت در تأمین نیازهای آغازین هستند (Arggyle, 1994:217).

وجود رابطه بین پایگاه اقتصادی‌اجتماعی و فرهنگ سیاسی رد می­شود. این یافته با نتایج پژوهش‎های تسلر و آلتینگلو ناسازگار است؛ زیرا آنان در یک پژوهش پیمایشی در ترکیه مشاهده کردند جهت­گیری­های سیاسی شهروندان ترکیه متأثر از پایگاه اقتصادی‌اجتماعی آنان هستند (Tessler and Altinoglu, 1997:22-51). همچنین به نظر پاتنام، اینگلهارت و ولزل افراد دارای منزلت اقتصادی‌اجتماعی بالا و متوسط، جهت­گیری­های فرهنگ سیاسی دموکراتیک‎تر و فعال‎تری دارند (پاتنام، 1380: 58؛ اینگلهارت و ولزل، 1389: 91).



[1]Baron de Montesquieu

[2]Jean-Jacques Rousseau

[3]David Hume

[4]Alexis Charles-Henri-Maurice Clérel de Tocqueville

[5]Émile Durkheim

[6]Max Weber

[7]Inglehart Ronald

[8]Dal Seung Yu

[9]Marvin Zonis

[10] Almond & Verba

[11] Tessler

[12] Altinoglu

[13]Henderson

[14]Hyden

[15] Almond & Verba

[16] Elazar

[17] Inglehart

[18]Wlzel christian

[19]Sen Amartya

[20]Anand Sudhir

[21] Lerner

[22] Poly archy

[23]Rosenban

[24]Farson

[25]Gaeo

[26] King

[27] Alain Birou

[28] Glok & Stark

[29]به کمک پژوهش پورافکاری و همکاران (1391).

[30]Theodor Adorno

[31]Altmaier

1 به علت تعداد کم نمونه در دو دانشکده هنر و معماری و پزشکی در مرحله تحلیل، دانشکده هنر و معماری در دانشکده ادبیات و دانشکده پزشکی دانشگاه آزاد در دانشکده علوم پایه ادغام شدند.

2 به شکلی که پرسشنامه در اختیار سه تن از اساتید دانشگاه آزاد اسلامی واحد سنندج و فارغ‌التحصیلان رشته جامعه‌شناسی در مقطع ارشد قرار گرفت و درنهایت، نظر اساتید راهنما و مشاور اعمال شد.

[34] Adjusted R Square

آذربایجانی، م. (1380) «آزمون جهت‌گیری مذهبی با تکیه بر اسلام»، مجله روش‌شناسی علوم انسانی، ش 29، صص 35 – 60.
احمدی، ی. (1390). «رویکردهای قومی و گونه­شناسی فرهنگ سیاسی، مطالعه موردی، شهر سنندج»، فصلنامه تحقیقات فرهنگی، دوره چهارم، ش 4، ص 256-229.
اعزازی، ش. (1386). جامعه‌شناسی خانواده، تهران: نشر روشنگران و مطالعات زنان.
اینگلهارت، ر. و ولزل، ک. (1389). نوسازی، تغییر فرهنگی و دموکراسی، ترجمه: احمدی، ی.، تهران: نشر کویر. 
بیرو، آ. (1366). فرهنگ علوم اجتماعی، ترجمه: ساروخانی، ب. تهران: کیهان.
بهمنی طراز، غ. و دلاوری، ا. (1393). «طبقه متوسط جدید و فرهنگ مردم‌سالاری در ایران بررسی موردی شهر همدان»، فصلنامه پژوهش های راهبردی سیاست، ش10، صص 53-78.
پاتنام، ر. (1380). دموکراسی و سنت­های مدنی، ترجمه: دل افروز، م.ت.، تهران: نشر غدیر.
پناهی، م.ح. (1386). جامعه‌شناسی مشارکت سیاسی زنان، تهران: انتشارات دانشگاه علامه طباطبائی.
پورافکاری، ن.ا.؛ حکیمی‌نیا، ب.؛ حیدری، آ. و فروتن‌کیا، ش. (1391). «تأثیر پایگاه اجتماعی – اقتصادی بر اقتدارگرایی»، جامعه‌شناسی کاربردی، سال بیست و سوم، ش4، ص84-67.
جلایی‌پور، ح.ر. (1381). جامعه‌شناسی جنبش­های اجتماعی، تهران: انتشارات طرح نو.
جلایی‌پور، ح.ر. (1383). «دموکراسی گفت‌وگویی با اشاره‌ای به ایران»، مجله انجمن جامعه‌شناسی ایران، ش 17، صص160-171.
خانیکی، ه. و سرشار، ح. (1391). «گونه‌شناسی فرهنگ سیاسی دانشجویان دانشگاه کردستان»، مجله پژوهش سیاست نظری، ش 11، صص 91-130.
رزاقی، س. (1375). «مؤلفه‌های فرهنگ سیاسی ما»، مجله نقد و نظر، ش 7 و 8، صص 200 – 213.
ریتزر، جورج (1388) نظریه‌های جامعه شناسی در دوران معاصر، ترجمه: محسن ثلاثی، تهران: انتشارات علمی.
زونیس، م. (1387). روان‌شناسی نخبگان سیاسی ایران، ترجمه: صالحی، پ. و امین‌زاده سلیمان، ل.ز.، تهران: انتشارات چاپخش.
ساروخانی، ب. (1370). درآمدی بر دایرة المعارف‌ علوم اجتماعی، تهران: انتشارات کیهان.
سریع‌القلم، م. (1389). فرهنگ سیاسی ایران، تهران: نشر فروزان روز.
سیونگ یو، د. (1381). پایداری فرهنگ سیاسی سنتی در برابر توسعۀ سیاسی در کره و ایران، تهران: انتشارات خانه سبز.
شارع‌پور، م. (1383). جامعه‌شناسی آموزش و پرورش، تهران: سمت.
عالم، ع.ا. (1373). بنیادهای علم سیاست، تهران: نشر نی .
عبادیان، م. (1379). «تساهل در فلسفه قدیم وجدید»، نامه مفید، ش21، ص30-45.
علوی‌تبار، ع.ر. (1379). بررسی الگوی مشارکت شهروندان در اداره امور شهرها، تجارب جهانی و ایران، جلد اول، تهران: مرکز مطالعات و برنامه‌ریزی شهری.
عیوضی، م.ر. (1378). انقلاب اسلامی و زمینه‌ها و ریشه‌های آن، قم: نشر معارف.
فاضلی، م. و کلانتری، م. (1391). «ارزش­های دموکراتیک نسل­ها»، مجله جامعه‌شناسی ایران، دوره 13، ش 1 و 2، صص 84-108.
کاظمی، ع.ا. (1374). بحران نوگرایی و فرهنگ سیاسی در ایران معاصر، تهران: نشر قدس.
کردی، ح. (1391). فرهنگ سیاسی و عوامل اجتماعی آن، مطالعه موردی استان گلستان، رساله دکتری دانشگاه علامه طباطبایی تهران.
کوئن، ب. (1386). مبانی جامعه‌شناسی، ترجمه و اقتباس: توسلی،  غ.ع. و فاضل، ر. تهران: سمت.
گلابی، ف. و رضایی، ا. (1392). «بررسی تأثیر مشارکت اجتماعی بر مدارای اجتماعی در بین دانشجویان»، مجله مطالعات و تحقیقات اجتماعی در ایران، دوره دوم، ش 1، ص 61 تا 86.
گلچین، م.؛ حق‌خواه، م. و سیدی، ف. (1387). «فرهنگ سیاسی دموکراتیک و عوامل مرتبط با آن»، مجله دانشکده ادبیات و علوم انسانی (دانشگاه خوارزمی)، ش 61، صص 185-235.
گیدنز، آ. (1384). مسائل محوری در نظریه اجتماعی: کنش، ساختار و تناقض در تحلیل اجتماعی، ترجمه: رضایی م.، تهران: سعاد.
گیدنز، آ. (1380). پیامدهای مدرنیته، ترجمه: ثلاثی، م.، تهران: نشر مرکز.
لرنر، د. (1383). گذار جامعه سنتی، مدرن‌شدن خاورمیانه، ترجمه: خواجه، غ.ر.، تهران: انتشارات پژوهشکده مطالعات راهبردی.
لیپست، س. (1383). دایرة المعارف دموکراسی، ترجمه: فانی، ک.، مرادی، ن.ا.، مهاجر، م. و مجیدی، ف.، مرکز چاپ و انتشارات وزارت امور خارجه، چ دوم.
ونهانن، ت. (1395). دموکراسی: مطالعه‌ای تطبیقی، ترجمه: احمدی، ی. و محمدزاده، ح.، نهران: انتشارات خردمندان.
هورکهایمر، م. (1383). عقل علیه عقل: ملاحظاتی درباب روشنگری، در ارغنون (ش 15)، ترجمه: اباذری، یوسف و فرهادپور، م.، تهران: سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.
Almond, G.A. & Verba, S. (1963) The Civic Culture. Polticl Attitudes and Democracy in Five nations (Princeton University Pres).
Almond, G. & Powell, B. (1992) Comparative Politics: A Development. Approach, Oxford & IBH Publishing Company, New Delhi.
Arggyle, M. (1994) Psychology of  Interpersonal Behaviour,  New Haven, CT: Yale University Press, Penguin books.
Diamond, L. (1999) Developing Democracy Toward Consolidation, Baltimore and London: The Johns Hopkins University Press.
Diamond, L. (2003) How People View Democracy: Findings from Public Opinion Surveys in Four Regions, Center for the Study of Democracy Paper Series, Irvine, CA.
Elazar, D. J. (1966) American Federalism: A View from the States. New York: Thomas Y. Crowell Company.
Huntington, S. P. (1996) The Clash of Civilizations and the Remaking of the World Order, New York: Simon & Schuster.
Inglehart, R. (2000) Culture and Democracy, in L.E. Harrison and S.P. Huntington (eds), Culture Matters, How Values Shape the Human Progress, New York، Basic Books.
Lipset, S. M. (1994) “The Social Requisites of Democracy Revisited”. American Sociological Review, 59(1:1-22.
Merelman, R. (1972) “The Adolescence of Political Socialization”, Sociology of Education, 45: 134-160.
Oxford Dictionary of English. (1998) Oxford University Press.
Tessler, M. (2011) What Do Ordinary Citizens in the Arabs World Want: Secular Democracy or Democracy with Islam? University of Michigan.
Tessler, M. and  Eleanor,  G. (2009) Democracy and the political culture orientations of ordinary citizens: a typology for the Arab world and beyond: Published by Blackwell Publishing Ltd.
Tessler, M. and Gao, E. (2009) Democracy and the political culture orientations of ordinary citizens: a typology for the Arab world and beyond: Published by Blackwell Publishing Ltd.
Tessler, M. (2002) “Islam and Democracy in the Middle East: The Impact of Religious Orientations, an Attitudes Toward Democracy in four Arab Countries”, Comparative Politics, 34:254-337.
Tessler, M. and Altinoglu, E. (1997) “Political Culture in Turkey: Connections Among Attitudes Toward”. Democracy, the Military and Islam, Democratization, 11(1):22-51.
Verba, S. Schlozman, K. L. and Brady, H. (1995) Voice and Equality. Civic Voluntarism in American Politics. London: Harvard UP.
Weingast, B. R. (1997) “The Political Foundations of Democracy and the Rule of Law”. American Political Science Review, 91(2):245-263.
Zoellick, T. (2000) “Daniel Elazar, Bogus or Brilliant: A Study of Political Culture Across the American States”, Res Publica - Journal of Undergraduate Research, Vol. 5 Available at: http://digitalcommons.iwu.edu/respublica/vol5/iss1/9.
Zonis, M. (1971) The Political Elite of Iran, Princektton University Press.