نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
1 دانشیار، گروه جامعهشناسی، دانشگاه پیام نور، ایران
2 استادیار، گروه جامعهشناسی، دانشگاه پیام نور، ایران
3 کارشناس ارشد جامعهشناسی، دانشگاه پیام نور، ایران
چکیده
کلیدواژهها
موضوعات
عنوان مقاله [English]
نویسندگان [English]
Introduction
Political culture as attitude to politics is one of the most important variables that play a crucial role in the stability of democracies. Acknowledging the importance of this issue is crucial because nowadays political culture has become an important concept in social sciences. The goal of this study is to study students’ political culture in the view of Tessler’s and Gauo’s conceptual framework.
Materiel &Methods
Method of this study is survey. Unite of analysis is individual. Research population consists of students from Kurdistan province universities (azad university-Sanandj branch, university of Kurdistan, payam Noor sanandj branch), whose number is 28448 individuals in different levels (bachelors, master and PhD). Sample size was calculated to be 380 by Cochran formula. The type of sampling method was stratified sampling according to type of university, college, sex and grade of education. The data was collected by questionnaire, whose validity was determined by formal and constructive validities and its reliability was measured by Cornbrash’s alpha.
Discussion of Results and conclusions
The results show that 33.72 percent of students had a democratic political culture, 28 percent were indifferent, 23 percent were pragmatic and 16 percent had a limited political culture. Political culture has is in a meaningful relationship with variables of religion, attitude, age, education, space and ethnicity. The result of multi-variable regression shows that nearly 33 percent of dependent variable can be explained by independent variables.
The results also show that there is a meaningful relationship between political socialization and political acculturation, that is, values, attitudes, believes, rituals and customs are transferred from one generation to another by family. The educational system, religion, government and mass Media contribute to this process too (Haywood, 1997:180). In the view of Alam, the family, school, peer groups, work experiences, mass media and contact with political system are effective in political socialization. Of particular importance is the role that mass media play in socialization of political culture. At the same time, our study showed that there is a meaningful correlation between personality traits and political culture. Although previous researchers have not paid enough attention to the relationship between authoritarian personality and political culture, Inglehart believed that individuals with democratic political culture tend to move beyond materialist values, develop positive attitudes to gender equality, and have more tolerance about others (Inglehart &Velzl,2005,132).
کلیدواژهها [English]
مقدمه و بیان مسأله
در سالهای اخیر، اهمیت نقش ارزشهای توده در سیاست و گذار به دموکراسی و جایگاه امر فرهنگی در تبیین مسائل سیاسی با وجود تغییرات گسترده از انتخابات وایمار (اینگلهارت و ولزل، 1389) تا فروپاشی دیوار برلین برجستگی خاصی یافته است. فرهنگ سیاسی یکی از مفاهیم مورد مناقشه در علوم اجتماعی و سیاسی معاصر است. نظریهپردازان، تصویر متقاعدکنندهای از نقش تعیینکنندة فرهنگ سیاسی ارائه ندادهاند و البته همزمان، تحلیلگران از کنارگذاشتن این مفهوم در تبیین پیامدهای تجربی نیز ناکام بودهاند. فرهنگ سیاسی به بهترین وجه و برحسب چارچوبی درک میشود که برای رفتار سیاسی فردی و گروهی فراهم میکند. فرهنگ سیاسی شاید با افکار، نگرشها، تصورات و ارزشهای سیاسی افراد و گروهها و همچنین طیفی از اقدامات پذیرفتنی فهمیده میشود که از ذهنیتهای فوق نشئت میگیرد. فرهنگ سیاسی بهندرت عامل تعیین رفتار در موقیعتها یا در پاسخ به موضوعات سیاسی است. درعوض، اثر و نفوذ فرهنگ سیاسی در تواناییش برای اعمال محدودیتهای ثابت بر رفتار سیاسی و تعیین مسیر کنش سیاسی در نظامهای سیاسی خاص قرار دارد. مفهوم فرهنگ سیاسی از قرنها عمومیتیافتن وجوه متفاوت قدرت در موقعیتها و مکانهای مختلف استخراج شد. «طبایع» افلاطون، «روح قوانین» منتسکیو[1]، «اخلاقیات» ژان ژاک روسو[2]، «معیارهای» دیوید هیوم[3]، «عادات قلبی و درونی» الکس دوتوکویل[4]، «وجدان جمعی» امیل دورکیم[5] و «نظامهای اقتدار» ماکس وبر[6]، همگی جزء موارد پیشینه تبارشناسانة این مفهوم هستند. فرضیة اصلی رهیافت فرهنگ سیاسی به منتسکیو (1989 (1748)) و ارسطو باز میشود. هر دو آنها بیان میکردند نهادهای یک جامعه، «فضیلتهای» خاصی را منعکس میکنند که در میان شهروندان رایج هستند. توکویل (1994 (1837)) در مطالعهاش از دموکراسی اولیة امریکایی به نتیجة مشابهی رسید؛ بدینصورت که کارکرد نهادها در ایالت متحده، «روح مدنی» مردم این کشور را منعکس میکند. هرودتس و توسیدوس این عقیده را بسیار قبلتر در بحثشان از تفاوتهای فرهنگی میان مردم ایران و یونان و میان مردم اسپارت و آتن ثابت کردند. آنها بیان کردند فضیلتهای متفاوتی که این جوامع بر آن تأکید میکنند، برای تمایز ویژگیهای سیاست آنها مهم است؛ بنابراین، این بینش که نظامهای سیاسی، ارزشهای رایج مردم آن کشور را منعکس میکند، از زمان آغاز تحلیل سیاسی تصدیق شده است.
اگرچه دیرینهشناسی مفهومی حکایت از تأکید اندیشمندانی مانند ارسطو و افلاطون بر اهمیت نقش ارزشهای شهروندان در سیاست دارد، توجهات در دهههای اخیر و بهطور خاص با مطالعة «فرهنگ مدنی» آلموند و وربا بیش از پیش به اینسو رهنمون شد. براساس این مطالعات، رفتارها و کنشهای اجتماعی افراد در بستر فرهنگی جامعه به وقوع میپیوندد و هنگامی که این رفتارها به قدرت و سیاست مربوط میشود، از فرهنگ سیاسی آن جامعه تأثیر میپذیرد و باعث به وجود آمدن رفتارهای سیاسی خاصی برای آن جامعه میشود. اصطلاح فرهنگ سیاسی تا قبل از 1956 در چارچوب نظری و تئوریک آن به کار گرفته نشده است؛ اما پس از بهکارگیری این واژه در مقالهای از آلموند با عنوان «نظامهای تطبیقی سیاسی» که بهمثابۀ ابزاری کاربردی در مقایسه و تطبیق فرهنگ سیاسی کشورها بود، کاربرد فراوانی یافت (Almond & Verba, 1963:396) و مفهومی کلیدی در مقایسه و مطالعات تطبیقی و فرهنگی میان کشورهای جهان شد و نقش برجستهای در تبیین رفتار سیاسی داشت. فرهنگ سیاسی به دنبال روشنترشدن و تنظیم بخش زیادی از دانستهها دربارۀ مفاهیم جاافتادهای مثل ایدئولوژی سیاسی، منش ملی، روانشناسی ملتها و ارزشهای بنیادین به کار گرفته و محصول تاریخی جمعی نظام سیاسی محسوب میشود (عیوضی، 1378: 7 ). فرهنگ سیاسی، بخشی از کل فرهنگ است که نوع نگاه فرد به سیاست، ساختار سیاسی و میزان نحوۀ نقشآفرینی او در فرایند سیاسی را تعیین میکند. در قالب فرهنگ سیاسی است که روند توسعۀ سیاسی پیشبینی میشود. فرهنگ سیاسی، مجموعهای از نگرشها، ایستارها و جهتگیریهای یک ملت نسبت به نظام سیاسی، نخبگان و قدرت سیاسی است که ازنظر تاریخی و در ارتباط با رویدادهای درون جامعه شکل میگیرد و جایگاه نوع رابطه مردم با سیاست را تعیین میکند. فرهنگ سیاسی دموکراتیک به دلیل «تأثیرش بر نوع محاسبات و کنشهای نخبگان» (Weingast, 1997:256)، «کاستن از شدت تعارضات اجتماعی و ایجاد روحیۀ دموکراتیک» و تأثیراتی که بر عملکرد نهادها برجا میگذارد در «کانون توجه تحلیلگران دموکراتیزاسیون بوده است» (فاضلی، کلانتری، 1391: 108-84)؛ بهعنوان مثال، کریستوفر کلاگ و همکاران (2001: 36- 37) براساس مطالعۀ تجربی تأکید میکنند «احتمال ظهور دموکراسی در دوره پس از جنگ، بهشدت متأثر از خصوصیات هر کشور است که منعکسکنندۀ میراث نهادی و فرهنگی آن کشور است».
همچنین، فرهنگ سیاسی و تنوعات آن متأثر از عوامل و عناصر بسیاری در جامعه هستند که مجموعهای از عناصر خرد، میانه و کلان، ساختاری، عاملیتی و فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی را در بر میگیرد. از این منظر، عموماً عنوان میشود گرچه ساختارهای فرهنگی، اجتماعی و حتی سیاسی از فرهنگ سیاسی تأثیر گرفتهاند، محدودیت و چارچوب خاصی بر فرهنگ سیاسی جوامع مختلف اعمال و ایجاد میکنند.
در ایران نیز موضوع فرهنگ سیاسی در سالهای اخیر شایان توجه متفکران حوزههای مختلف علوم اجتماعی قرار گرفته است و تحلیلگران بر نبود فرهنگ سیاسی دموکراتیک بهعنوان یکی از علل مهم تحکیمبخشیدن دموکراسی در ایران تأکید کردهاند. برخی بر وجود انگارههای غیردموکراتیک (بدبینی سیاسی، بیتفاوتی و بیاعتمادی) در میان ایرانیان تأکید کردهاند (سیونگیو، 1381؛ رزاقی، 1375؛ سریعالقلم 1389؛ Zonis, 1971) و برخى بدون آنکه دربارۀ میزان دموکراتیکبودن فرهنگسیاسى در ایران گزارهاى بیان کنند مدعیاند علل ساختارى براى تبیین دموکراسى در ایران کافى نیست و باید به علل ارادى توجه ویژهاى داشت. از این دیدگاه، میزان اراده و انسجام حاملان دموکراسى در استفاده از فرصتها یا میزان آمادگى مخالفان دموکراسى براى پذیرش سازوکارهاى دموکراتیک - که هر دو متأثر از فرهنگ سیاسى هستند - نقش تعیینکنندهاى در تحکیم دموکراسى در ایران دارند (جلاییپور، 1381: 384-340؛ جلاییپور، 1383: 98).
علاوه بر آن، ایران از جوامع چندفرهنگی است که شکافهای مبتنی بر قومیت دارد. اگرچه در تاریخ طولانی ایرانزمین، نشانههای بسیاری از همزیستی اقوام و مذاهب یافت میشود، با تغییر زاویۀ دید، این تاریخ مملو از کینهتوزیهای قومی و تصفیههای مذهبی از سلطان محمود با عنوان شیخکشی تا کریمخان زند در حمله به کرمان، است (احمدی، 1390: 256-229)؛ ازاینرو، تدوام چالشها در روابط قومی در ایران معاصر و فعل و انفعالات سیاسی دهۀ اخیر در منطقۀ خاورمیانه و تلاشها در منطقۀ شمال کردستان برای تشکیل کشوری مستقل و تحولات کردهای سوریه و نیز تحرکات احزاب کرد در کشور ترکیه و پیوستگیهای تاریخی و فرهنگی غرب ایران با مناطق کردنشین کشورهای مجاور، استان کردستان را به واحدی نمونه تبدیل کرده است که برای کنکاش در زمینههای تحرکات سیاسی و در رأس شناخت فرهنگ سیاسی حاکم بر اندیشه اذهان مردم، با اولویت قراردادن نخبگان فکری استان بهعنوان پیشگامان تحرکات سیاسی اهمیت فراوانی دارد. با توجه به تفاصیل فوق، مطالعۀ حاضر در پی گونهشناسی فرهنگ سیاسی دانشجویان (نخبگان فکری - نه الزاماً سیاسی- جامعه) و نحوۀ تأثیر متغیرهای اجتماعیفرهنگی بر آن در میان دانشجویان است و درواقع به دنبال واکاوی این موضوع است که دانشجویان به عنوان پیشگامان و تا حدودی عاملان تغییرات سیاسیاجتماعی تا چه اندازه ظرفیت پذیرش ارزشهای دموکرتیک را دارند. بهعبارتی، باورها و ارزشهای سیاسی آنها به کدام جهت تمایل دارد و نیز متغرهای اجتماعیفرهنگی چه تأثیری بر تنوع فرهنگ سیاسی دانشجویان دارند.
پیشینۀ تجربی تحقیق
بهمنی طراز و دلاوری (1393)، در پژوهش پیمایشیِ «طبقة متوسط جدید و فرهنگ مردمسالاری در ایران: بررسی موردی شهر همدان» بر مبنای نظریات تسلر، میزان گرایش مردمسالارانه در میان اساتید دانشگاه و معلمان دورة متوسطة شهر همدان را بررسی کرده است. بر مبنای نتایج پژوهش، گرایش به ابعاد هنجاری مردمسالاری در میان این دو قشر درمجموع، کمی بیش از حد متوسط، در حدود 60 % و گرایش به ابعاد رفتاری، بسیار کم و در حدود 22 % است. به این ترتیب، تنها حدود 39 % از این دو گروه به مجموع ارزشهای مردمسالارانه (اعم از هنجاری و رفتاری) گرایش دارند. خانیکی و سرشار (1391) در پژوهش پیمایشی به بررسی فرهنگ سیاسی دانشجویان دانشگاه کردستان پرداختهاند. برمبنای نتایج پژوهش، دانشجویان، این بازیگران سیاسی، احساس افتخار و غرور پایینی دارند و ارزیابی و قضاوتی منفی از عرصة سیاسی جامعة خود دارند. همچنین با بالارفتن مقطع تحصیلی و افزایش تجربه زیستة دانشجویان، الگوی فرهنگ سیاسی آنان بهسوی الگوی مشارکتی سیر میکند و جامعهپذیری سیاسی دموکراتیک در خانواده، مدرسه و گروه همسالان، فرهنگ سیاسی مشارکتی را تقویت میکند. احمدی (1390) در مطالعۀ رویکردهای قومی و گونهشناسی فرهنگ سیاسی شهر سنندج، مبتنی بر مطالعۀ اینگلهارت و ولزل به این نتیجه رسیده است که فرهنگ سیاسی مستعد دموکراسی در میان مردم ساکن سنندج وجود داشته است. همچنین نتایج نشان از اثر مثبت انتخاب رویکرد متساهلانه قومی در ابعاد سیاسی، فرهنگی و اجتماعی بر نوع دموکراتیک فرهنگ سیاسی داشته است. کردی (1391) با توجه به سنخشناسیهای رایج از مفهوم فرهنگسیاسی، دستهبندی چهارگانهای از انواع فرهنگ سیاسی براساس ابعاد آن ارائه کرده است: بیتفاوتی، انقیاد، اصلاحی و انقلابی چهار گونه فرهنگسیاسی هستند که کُردی با محوریت دیدگاه رونالد اینگلهارت[7] طراحی و تنظیم کرده و فرضیههای پژوهش در قالب ارتباط بین عوامل اجتماعی (قومیت، مذهب، تحصیلات، احساس امنیت جامعهای و ...) با فرهنگسیاسی تدوین شده است. برجستهترین گونه فرهنگسیاسی، نوع اصلاحی و سپس انقیاد بوده است. همچنین کردی بر آن بوده است که میزان تحصیلات، امنیت جامعهای، جنسیت، طبقۀ اجتماعی، مذهب، سرمایۀ اجتماعی و میزان استفاده از رسانههای جمعی در تبیین تفاوتهای فرهنگ سیاسی پاسخگویان نقش اساسی داشتهاند.
«پایداری فرهنگ سیاسی سنتی در برابر توسعۀ سیاسی در کره و ایران» رسالۀ دکترای دالسیونگیو[8] است. توسعۀ سیاسی در این پژوهش به معنای دموکراسی به شیوه غربیِ مدنظر است. به اعتقاد سیونگیو، فرهنگ سیاسی جامعه، بخشی از فرهنگ عمومی است و برخی از رویکردها و گرایشهای فرهنگ عمومی، شالودۀ فرهنگ سیاسی و نگرش به مسائل را میسازند (سیونگیو، 1381). ماروین زونیس[9] در کتاب روانشناسی نخبگان سیاسی ایران چند ویژگی برای نخبگان سیاسی ایران برمیشمرد که این ویژگیها به نوع ساختار سیاسی و دستگاه حکومتی محمدرضا شاه در ارتباط است. درواقع، ساخت قدرت مطلقۀ شاه، چنین ویژگیها و رفتارهای را در مردم و نخبگان سیاسی ایجاد کرده است؛ بهعنوان مثال یکی از ویژگیها بیاعتمادی است. زونیس امکاننداشتن تحرک اجتماعی را با این احساس بدبینی و بیاعتمادی در ارتباط میداند. درمجموع، زونیس وجود فرهنگ سیاسی تملق، چاپلوسی، دروغ و چندشخصیتی در بین ایرانیان را از حضور ساختار سیاسی و نظام حکومتی ناشی میداند که شاه، افکار، تمایلات، سیاستها و منافع او را در رأس تمام امور قرار میدهد؛ درنتیجه، وجود افکار و ذهنیت بیاعتمادی و ضدیت با نظام حکومتی در این ساختار، امری طبیعی جلوه میکند (زونیس، 1378).
دو پژوهشگر آمریکایی، آلموند و وربا[10] (1963)، بر مبنای تحلیل شکلهای مختلف رفتارهای سیاسی به مقایسه پنج کشور ایالات متحده امریکا، انگلستان، آلمان، ایتالیا و مکزیک پرداختند. کار آنان به نوعی سنخشناسی از فرهنگها و ساختهایسیاسی است. به فرهنگ «ناحیهای» که بر منافع محلی متمرکز است، یک ساخت سیاسی سنتی و غیر متمرکز مربوط میشود. فرهنگ «بندگی» که بیارادگی را در افراد حفظ میکند، با ساختی مبتنی بر خودکامگی در ارتباط است و سرانجام با فرهنگ «مشارکت» با ساخت مبتنی بر دموکراسی تناسب دارد. هرگونه فرهنگ سیاسی عینی، حالتی آمیخته دارد. این سه نمونه فرهنگ، در همزیستی با یکدیگر به سر میبرند؛ اما تناسب کموبیش زیاد نمونۀ فرهنگی غالب و ساخت، طرز کموبیش رضایتبخش نظام سیاسی بهویژه نهادهای مبتنی بر دموکراسی را نشان میدهد. آنها با یک نمونۀ 5000 نفری نشان دادند توسعۀ حکومت دموکراتیک پایدار، باثبات و کارآمد به جهتگیریهایی وابسته است که مردم نسبت به فرایند سیاسی دارند (Almon & Verba, 1963:362). ازنظر آنها مؤلفههای فرهنگ سیاسی دموکراتیک، زیادبودن میزان آگاهی سیاسی، حس قوی کفایت و صلاحیت مدنی، مهارت فراوان در همکاری مدنی همراه با مشارکت عقلانی در حیات مدنی و سیاسی است (لیپیست، 1383: 1005). تسلر[11] و آلتینگلو[12] در پژوهش پیمایشی، فرهنگ سیاسی کشور ترکیه و جهتگیریهای شهروندان به دموکراسی، نظامیگرایی و اسلام را سنجش و بررسی کردند. آنها رابطة بین پایگاه شخصی و جهتگیریهای مذهبی با دموکراسی (در ابعاد احترام قائلشدن برای رقابت و تساهل) را بررسی کردهاند. یافتهها نشان دادند جهتگیریهای سیاسی شهروندان ترکیه متأثر از جنسیت، سن، پایگاه اجتماعی و منفعت شخصی است (Tessler and Altinoglu, 1997:2-51). لیپست (1959) در مطالعۀ معروف و اثر خود به نام «دموکراسی و اقتدارگرایی طبقۀ کارگر» بر نقش عوامل ساختاری بر اقتدارگرایی تأکید کرد. لیپیست اقتدارگرایی را در سطح نگرشی درخور توجه قرار داد و پایگاه اجتماعیاقتصادی را کلیدیترین متغیر اثرگذار بر اقتدارگرایی معرفی کرد. ازنظر لیپست و همکاران (1383)، افراد متعلق به طبقۀ کارگر در نگرشهای اجتماعی خود، اقتدارگراتر از افراد متعلق به پایگاههای بالاتر هستند. علت این مسئله از نگاه او تحصیلات پایین، مشارکت پایین در نهادهای سیاسی و اجتماعی، مطالعه اندک، مشاغل سطح پایین و حاشیهای، ناامنی اقتصادی والگوی خانوادگی اقتدارگرایانه است (Lipset, 1994:489). هندرسون[13] (2007) با تأکید بر اهمیت مرزهای ایالتی و قومی بر فرهنگ سیاسی، به گونهشناسی فرهنگ سیاسی و نوع وابستگی قومی- ایالتی در کانادا پرداخته است. به گمان او، مرزهای محلی درون جوامع، بهتر از بافت کلی جامعه، باورهای سیاسی افراد را تبیین میکنند. کریستوفر کلاگ و همکاران (2001: 36- 37) براساس مطالعه تجربیشان تأکید میکنند «احتمال ظهور دموکراسی در دوره پس از جنگ، بهشدت از خصوصیات هر کشور متأثر است که منعکسکنندۀ میراث نهادی و فرهنگی آن کشورند». تأثیر استعمار بریتانیا و میزان نسبتاً پایین فروپاشی یا تجزیۀ قومی، موجباتی برای دموکراسی بودهاند؛ درحالیکه میراث اسلامی اثر منفی بر احتمال ایجاد دموکراسی داشته است. گوران هایدن[14] (2002) به تکثرگرایی فرهنگی توجه میکند. او تأکید می کند در آفریقا قومیت، بسیار بیشتر از سایر نقاط جهان با دموکراسی سازگار بوده است.
مبانی نظری پژوهش
با توجه به پیچیدگی و چندبعدیبودن مقولۀ دموکراسی، دیدگاهها و نظریههای متفاوتی دربارۀ پیدایش، تکامل، توسعه و نهادینهشدن دموکراسی مطرح شدهاند و هریک از این نظریهها در چارچوب حوزۀ مطالعاتی خود، تبیینهای متفاوتی نیز ارائه کردهاند. گونههایی از رویکردها در حوزۀ جامعهشناسی سیاسی، تبیین تحول و توسعۀ دموکراتیک را از دو چشمانداز «ساختاری» و «فرهنگی» مدنظر قرار دادهاند. در رویکرد ساختاری، پدیدۀ دموکراسی به لحاظ ماهیت ساختارهای سیاسی، توسعۀ اقتصادی و نهادها و قوانین دموکراتیک نگریسته شده است. درواقع، وجود پارلمان، قوانین دموکراتیک، سطح اقتصادی توسعهیافته، ساختارهای تفکیکشده و تخصصی و غیره پیششرطهایی قلمداد میشوند که برای شکلگیری و نهادینهشدن دموکراسی ضرورت دارند. درمقابل، چشمانداز فرهنگی استدلال میکند دموکراسی و نهادهای دموکراتیک، مستلزم ارزشها و باورها و بهطور کلی بسترهای فرهنگی دموکراتیک است و تا زمانی که زمینه و شرایط فرهنگی جامعه پتانسیل تغییر و تحول دموکراتیک را نداشته باشد، شکلگیری، تداوم، ثبات و کارایی دموکراسی امکانپذیر نخواهد بود. در این چارچوب، فرهنگ بهمثابۀ سرشت توسعۀ سیاسی، علت ثبات و یا بیثباتی نظام سیاسی دموکراتیک و کارایی سیاسی آن در نظر گرفته میشود؛ بنابراین در رهیافت ساختاری، توسعۀ ساختارهای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی و در رهیافت فرهنگی، توسعۀ فرهنگ سیاسی، ملاک و معیار تحلیل است.
فرضیۀ اصلی رهیافت فرهنگ سیاسی به منتسکیو و ارسطو برمیگردد. هر دو آنها عنوان میکردند نهادهای هر جامعه «فضیلتهای» خاص رایج در میان شهروندان را منعکس میکنند. آلموند و وربا[15] نخستین پیمایش تجربی تطبیقی دربارۀ ارتباط نگرشهای توده با تثبیت و عملکرد دموکراسی را آغاز کردند. آنها نتیجه گرفتند ترکیب مناسب میان «جهتگیریهای ذهنی» و «جهتگیریهای مشارکتی» منشأ «فرهنگ مدنی» است که به شکوفایی دموکراسیها کمک میکند. مطالعات تجربی تطبیقی بعدی بر اهمیت نگرشها و ارزشهای سطح فردی در نگهداشت نهادهای دموکراتیک در سطح نظام تأکید کردند (Diamond, 2003:28).لاری دیاموند در کتابش با عنوان دموکراسی در حال توسعه: به سوی تحکیم عنوان می کند که «دموکراسی میباید پدیدۀ تکاملی لحاظ شود؛ زیرا نه در این زمان و نه در هیچ دورهای، دموکراسی کاملی شکل نگرفته است که در آن همه شهروندان تقریباً منابع سیاسی یکسانی داشته باشند و حاکمیت، بهطور کامل یا تقریباً کامل، نمایندۀ همه شهروندان باشد» (Diamond, 1999:18). دیاموند فرآیندهای تحکیم دموکراتیک را در کشورهایی آزمون کرد که پس از «موج سوم» دموکراتیزاسیون جهانی بالاتر از آستانه دموکراسی انتخاباتی قرار داشتند. توجه او بر عوامل فرهنگی و سیاسی و جامعۀ مدنی متمرکز بود. دیاموند بر این باور است که دورنماهای موج چهارم دموکراتیزاسیون مبهم و تیرهوتارند؛ زیرا تقریباً همه کشورهایی که شرایط فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی مناسبی برای دموکراتیکشدن داشتهاند، پیشتر دموکراتیک شدهاند. هانتینگتون عامل ناکامی دموکراسی در جوامع مسلمان را فرهنگ میداند. او می گوید منبع این ناکامی، دستکم در بخشی از طبیعت نامساعد اجتماع و فرهنگ اسلامی نسبت به مفاهیم لیبرال غرب نهفته است (Huntington, 1996:114). دانیل الازار[16]، در کتاب فدرالیسم آمریکا: نمایی از ایالتها، به بررسی فرهنگ سیاسی در ایالتهای مختلف آمریکا پرداخته است. از دید الازار، فرهنگ سیاسی الگوی ویژهای از جهتگیری به کنش سیاسی است که در هر نظام سیاسی نهادینه شده است (Elazar, 1966:34). الازار جهتگیری افراد به نظام سیاسی، چگونگی عملکرد دولت و مقامات حکومتی و ارزشهای مذهبی و قومی را در شکلگیری فرهنگ سیاسی مؤثّر میداند. در گونهشناسی الازار، فرهنگسیاسی به سه دستة اصلی اخلاقگرایی، فردگرایی و سنتگرایی تقسیم میشود (Zoellick, 2000:34).
رونالد اینگلهارت[17] ازجمله اندیشمندانی است که در چارچوب رهیافت توسعۀ انسانی به فرهنگ سیاسی نگریسته و مطالعات متعدد را در این باره انجام داده است. رونالد اینگلهارت عنوان میکند فرهنگ نسبت به ادبیاتِ دو دهه گذشته نقش بسیار حیاتیتری در دموکراسی دارد. براساس بحث او «به نظر میرسد توسعۀ اقتصادی تغییرات تدریجی فرهنگی را موجب میشود که تودۀ مردم را احتمالاً بهطور فزآیندهای خواهان نهادهای دموکراتیک میکند و آنها از دموکراسی در جایی حمایت بیشتری خواهند کرد که وجود دارد» (Inglehart, 2000:6-95). پژوهش اینگلهارت و ولزل[18] شکل دگرگونشدهای از نظریۀ نوسازی است که رشد انتخاب انسانی را موضوع زیربنایی توسعۀ اجتماعیاقتصادی، رشد ارزشهای ابراز وجود و تقویت نهادهای دموکراتیک ملاحظه میکند. آنها تأکید میکنند «ما با سن[19] (1999) و آناند[20] و سن (2000) موافقیم که تأکید کردند گسترش انتخاب انسانی، ذات توسعۀ اجتماعی است؛ اما مفهوم سن از توسعۀ انسانی را به حیطۀ فرهنگ گسترش دادیم که پیوستگی ضروری میان توسعۀ اقتصادی و آزادی دموکراتیک ایجاد میکند» (اینگلهارت، ولزل، 1389: 377). اینگلهارت و ولزل با بررسی تأثیر توسعۀ اجتماعیاقتصادی بر رشد ارزشهای ابراز وجود بیان میکنند سنتهای فرهنگی بهطور چشمگیری پایدار بودهاند و رفتار اقتصادی وسیاسی امروز جوامع را شکل میدهند و از سوی دیگر، ظهور جامعۀ صنعتی با تغییر فرهنگی یکسان در نظام ارزشهای سنتی مرتبط است (اینگلهارت، ولزل، 1389: 44). آنها برآنند نوع فرهنگ سیاسی مناسب دموکراسی، خواه رسمی یا کارآمد، در بردارندۀ مقولههای سندروم انسانی یا ارزشهای ابراز وجود یا به عبارت دیگر، رهانیده است. مقولههای شاخص ارزشهای ابراز وجود، ارزشهای فرامادیگرایی، برابری جنسیتی، شاخص استقلال و تساهل نسبت به دیگران را شامل میشوند. بر این اساس، افرادِ دارای نوع دموکراتیک فرهنگ سیاسی از ارزشهای فرامادی برخوردار بوده و نگرش مثبتی نسبت به برابری جنسیتی داشتهاند؛ همچنین بر ویژگیهای استقلال و خودمختاری فردی تأکید کردهاند و رویکرد متساهلانهای در برخورد با «غیر» دارند (اینگلهارت و ولزل، 1389: 132).
مارکتسلر ازجمله متفکران حوزۀ نوسازی است که با جمعبندی نظریات و مطالعات پیشین و با تأسی از نظریات آلموند و وربا و اینگلهارت فرهنگ سیاسی، جنبههای شناختی و رفتاری شهروندان و مردمان عادی را شامل میشود. به باور او، جنبة شناختی فرهنگ سیاسی، دو متغیّر «اعتقاد به برابری جنسیتی» و «تساهل یا مدارای سیاسی» را شامل میشود. جنبة رفتاری فرهنگ سیاسی نیز متغیّرهای «اعتماد سیاسی»، «مشارکت مدنی»، «علایق سیاسی» و «دانش سیاسی» را شامل میشود. او متغیّرهای شناختی را با عنوان «تکثّرگرایی سیاسی» و متغیّرهای رفتاری را با عنوان «درگیری عملی در سیاست» مقولهبندی میکند (Tessler, 2011:270). تسلر، با لحاظکردن معیارهای شناختی و رفتاری شهروندان عادّی و با توجّه به عناصر مدارای سیاسی، حمایت از برابری جنسیتی، علائق سیاسی، دانش سیاسی، مشارکت مدنی و اعتماد بینفردی، فرهنگ سیاسی در جوامع اسلامی را به چهار نوع تقسیم میکند: 1- فرهنگ سیاسی دموکراتیک: در این نوع از فرهنگ سیاسی، افراد عقاید سیاسی متنوع را تحمل میکنند، از برابری جنسیتی، حمایت و نسبت به سیاست علاقه و شناخت دارند، در زندگی مدنی و جمعی مشارکت میکنند و به شهروندان اعتماد دارند؛ 2- فرهنگ سیاسی بیتفاوت: در این نوع از فرهنگ سیاسی، افراد عقاید سیاسی متنوع را تحمل و از برابری جنسیتی حمایت میکنند؛ اما نسبت به سیاست علاقه و شناخت ندارند. در زندگی مدنی و جمعی مشارکت نمیکنند و به شهروندان اعتماد ندارند. این افراد به امور سیاسی یا رفتار دیگران اهمیّتی نمیدهند؛ 3- فرهنگ سیاسی عملگرا: در این نوع از فرهنگ سیاسی، افراد عقاید سیاسی متنوع را تحمل نمیکنند و از برابری جنسیتی حمایت نمیکنند؛ اما نسبت به سیاست، علاقهمند و از دانش کافی نسبت به سیاست برخوردارند و در زندگی مدنی و جمعی مشارکت میکنند و به شهروندان اعتماد دارند. این افراد خود را با زندگی سیاسی و اجتماعی وفق میدهند؛ اما با افکار آلترناتیو، مزیّتها و سبک زندگی آنان میانة خوبی ندارند؛ 4- فرهنگ سیاسی محدود: در این نوع از فرهنگ سیاسی، افراد عقاید سیاسی متنوع و مخالف را تحمل نمیکنند، از برابری جنسیتی حمایت نمیکنند، شناخت و علاقهای نسبت به سیاست ندارند، در زندگی مدنی و جمعی مشارکت نمیکنند و به شهروندان اعتماد ندارند (Tessler & Gao, 197-207).
علاوه بر آن، بسیاری از متفکران با توجه به اهمیت فرهنگ سیاسی بهعنوان مقولهای مهم در فرایند تغییرات سیاسی نظامها، بر عناصر و مؤلفههای مؤثر بر تنوع و تکثر فرهنگسیاسی توجه کردهاند. در این راستا، لیپست در پاسخ به علت و منشأ دموکراسیبودن نوسازی عنوان کرد نوسازی منشأ دموکراسی است؛ ازآنرو که نوسازی به ایجاد باورها و ارزشهایی گرایش دارد که مناسب دموکراسیاند (ونهانن، 1395: 42)؛ بنابراین، لیپست دریافت شرایط اجتماعی عینی بر تغییرات سیاسی مانند دموکراتیکشدن اثر میگذارند و این اثرات را با گرایش به ایجاد نگرشهای ذهنی برجای میگذارند که درصدد ایجاد این تغییرات سیاسی هستند. دانیل لرنر[21] (1383) در کتاب گذار جامعۀ سنتی، مدرنشدن خاورمیانه بحث مشابهی دربارۀ اثرات نوسازی بر توسعۀ سیاسی ارائه کرده است. بر اساس نظریه او، فرآیندهای نوسازی در کشورهای مختلف الگوی مشابهی را دنبال میکنند. این الگو از شهرنشینی، آغاز و با افزایش باسوادی و رشد مشارکت دنبال می شود. رابرت دال عنوان میکند پولیارشی[22] که در نظر او نوعی نظام متکثر و پویای مدرن است دارای خصوصیاتی مانند سطح نسبتاً زیاد درآمد و ثروت سرانه، رشد درآمد سرانۀ جاری، سطح زیاد شهرنشینی، تنوع شغلی زیاد، باسوادی گسترده، تعداد زیاد دانشجویان و ... مرتبط است (Dahl, 1998:251). بر این اساس، رابرت دال به نوعی درصدد برقرای پیوند میان مؤلفههای اجتماعی و اقتصادی و دموکراسی و تأکید بر توسعۀ انسانی برای شروع این فرایند، بهویژه در راستای تغییر ارزشهای تسهیلکنندۀ دموکراسی برآمده است. ماکس هورکهایمر معتقد است از میان تمام نهادهای اجتماعی که فرد را برای قبول اقتدار (حکومتی) آماده میکند، در مقام اول، خانواده قرار دارد. افراد ازطریق خانواده، قابلیت قبول رفتارهای اقتداری را کسب میکنند. از طرف دیگر، او معتقد است خانواده گذشته از آنکه روابط اقتداری را به افراد میآموزد، تنها مکانی است که افراد مشکلات خود را بهراحتی بیان میکنند و «نه بهعنوان کارکرد، بلکه بهعنوان انسان موثرند» (هورکهایمر، 1383: 45). هورکهایمر بهخصوص بر تأثیر روابط اقتداری درون خانواده بر ایجاد شخصیت آینده کودکان تأکید داشت. کودک ازطریق خانواده، اطاعت و سر فرود آوردن در برابر اقتدار را فرا میگیرد (هورکهایمر، 1977: 89-90، به نقل از اعزازی، 1386: 87-92). تحلیل روبرت پاتنام از سنتهای مدنی در ایتالیا در سال 1993 یکی از دقیقترین پژوهشها دربارۀ ارتباط فرهنگ سیاسی و دموکراسی است. پاتنام و همکارانش با سنجش دقیق عملکرد دموکراسی در بیست منطقه شمال و جنوب ایتالیا و سپس با آزمودن همبستگیهای آماری میان عواملی ازقبیل سطح درآمد، میزان صنعتیشدن، میزان شهرنشینی، مقدار منابع موجود و نظایر اینها در این دو منطقه، متوجه شدند مهمترین متغییر برای تبیین موفقیتهای دموکراتیک، میزان توسعۀ جامعه مدنی است (لیپیست، 1383: 1006). همچنین پاتنام، دستهبندی از نگرشها و رفتارهای مدنی شهروندان مطرح کرده است؛ به این ترتیب که آنها را در چهار مقوله طبقهبندی میکند: مشارکت مدنی؛ برابری سیاسی؛ همبستگی، اعتماد، تساهل، انجمنها؛ ساختارهای اجتماعی همکاری یا تمایل به تشکیل انجمنها و سازمانهای مدنی و سیاسی (پاتنام، 1380: 157-159).
مروری بر ادبیات نظری و تجربی مرتبط با فرهنگ سیاسی نشان میدهد عوامل مرتبط با فرهنگ سیاسی متعددند و هریک از اندیشمندان یک یا مجموعهای از عوامل را در تکوین فرهنگ سیاسی مؤثّر میدانند. در این مطالعه، در گام نخست از پژوهش اینگلهارت و ولزل (ارزشهای ابراز وجود در مقابل ارزشهای سنتی سکولار) و مارک تسلر (گونهشناسی دموکراتیک، بیتفاوت، فعال و محدودنگر) برای سنجش و تحلیل و همچنین گونهشناسی فرهنگ سیاسی دانشجویان استفاده خواهد شد. در گام بعد، با توجه به نظریههای اینگلهارت و همکاران (پیوند مؤلفههای اجتماعیاقتصادی با فرهنگ سیاسی)، پاتنام (اثر سرمایۀ اجتماعی بر ساخت سیاسی)، دانیل الازار (اهمیت مقولههای اجتماعی برای فرهنگ سیاسی)، ماکس هورکهایمر (اثر خانواده بر تنوعات فرهنگ سیاسی) و لیپست و بخش عمدهای از نظریهپردازان حوزۀ نوسازی اولیه (اثر عوامل اقتصادی بر فرهنگ سیاسی) چارچوب نظری مطالعه برای بررسی مؤلفههای اثرگذار بر فرهنگ سیاسی مدوّن شد.
نمودار 1- الگوی تحلیلی عوامل مرتبط با فرهنگ سیاسی
فرضیههای پژوهش
به نظر میرسد بین جامعهپذیریسیاسی و فرهنگ سیاسی دانشجویان رابطه معناداری وجود دارد.
به نظر میرسد بین پایگاه اجتماعیاقتصادی و فرهنگ سیاسی دانشجویان رابطه معناداری وجود دارد.
به نظر میرسد بین اقتدارگرایی شخصیتی و فرهنگ سیاسی دانشجویان رابطه معناداری وجود دارد.
به نظر میرسد بین ارتباطات خانوادگی و فرهنگ سیاسی دانشجویان رابطه معناداری وجود دارد.
به نظر میرسد بین جهتگیری مذهب و فرهنگ سیاسی دانشجویان رابطه معناداری وجود دارد.
به نظر میرسد بین متغیرهای زمینهای و فرهنگ سیاسی دانشجویان رابطه معناداری وجود دارد.
تعریف مفاهیم
مفهوم «فرهنگ سیاسی» در برگیرندۀ جهتگیریها، ارزیابیها و ایستارهای افراد نسبت به نظام سیاسی و بخشهای مختلف آن و نیز جهتگیری نسبت به گرایشها و طرز تلقیها به نقش خود در سیاست است (Almond & Verbam, 1963:13). پژوهشگرانی که به بررسی این مفهوم پرداختهاند تیپولوژیهای گوناگونی از فرهنگ سیاسی جامعههای مطالعهشده به دست دادهاند؛ ازجمله: فرهنگ سیاسی مشارکتی، تابع و محدود (آلموند و وربا)؛ مدنی، غیردینی، ایدئولوژیک، همگن، چندپاره (والتر روزنبان[23])؛ تابعیت/ آمریت (حسین بشیریه)؛ عشیرهای (محمود سریعالقلم)، فردگرا، اخلاقگرا، سنتی (دانیل الازار)؛ اسلامگرا، آزادیخواه و جامعهگرا (سمیح فارسون[24] و مهرداد مشایخی) و دیگر پژوهندگان نیز متناسب با مسئله و موضوع مورد مطالعهشان گونههای مختلفی ارائه دادهاند؛ اما در پژوهش حاضر، بررسی فرهنگ سیاسی در چهارچوب گونههای فرهنگ سیاسی مطالعهشدۀ مارک تسلر و النور گائو[25] (دموکرات، بیتفاوت، فعال، محدودنگر) طرح شده است که برای سنجش متغیرهای فوق از شش جهتگیری هنجاری و ارزشی ساختهشدۀ آنها استفاده خواهد شد: 1- حمایت از برابری جنسی؛ 2- مدارا؛ 3- اعتماد؛ 4- مشارکت مدنی؛ 5- علاقۀ سیاسی و 6- دانش سیاسی.
برابری جنسیتی: میزان باور افراد به اینکه جنسیت تأثیری در میزان برخورداری از حقوق و امتیازات سیاسی ندارد (Tessler, 2011:198). برابری جنسیتی یعنی زن و مرد حقوق و وظایف یکسان دارند و از فرصتهای مساوی با مردان در جامعه برخوردارند؛ همچنین برابری جنسیتی مربوط به عدالت و تقسیم مسئولیتهاست. در پژوهش حاضر، این متغیر در قالب 6 گویه در ابعاد برابری فرصتهای آموزشی، ورزشی، سیاسی، حقوقی و اشتغال و در سطح ترتیبی عملیاتی و سنجش شده است.
تساهل: در فرهنگ آکسفورد به معنای اجازهدادن به وقوع یا ادامة چیزی أخذ شده است که شخص آن را نمیپسندد و با آن موافق نیست. (Oxford Dictionary of English, 1998:99)؛ ازاینرو، برخی معتقدند نزدیکترین معادل معنایی «Tolerance»حلم است؛ زیرا حلم یعنی تحمّل امور ناگوار در عین قدرت و قوّت. به بیان سادهتر، تساهل به معنى برتافتن (تحمل) هر آن چیزى است که ازنظر عقاید، رفتار، اخلاق یا دیگر ملاحظات ناپذیرفتنى مىنماید (عبادیان، 1379). پیترکینگ[26] (1976) تساهل را برحسب موضوع، به سه دستۀ هویتی، سیاسی و رفتاری تقسیم کرده است. مدارای هویتی یعنی اعمال مدارا نسبت به ویژگیهایی که اختیاری نیستند و مدارا نسبت به هویتهای مختلف ازقبیل ادیان مختلف، ملیتهای گوناگون و قومیتهای متمایز را شامل میشود. مدارای سیاسی که به قبول حق برای گروههایی ناظر است که تأییدشدۀ فرد نیستند و مدارای رفتاری که ناظر به سه نوع مدارا است: مدارا در الگوهای روابط جنسیتی، مدارا نسبت به جرم و مدارا نسبت به مجرمان (سراجزاده و همکاران، 1383؛ بشیریه، 1383، به نقل از گلابی، رضایی، 1392:61-86). در پژوهش حاضر با تأسی پیترکینگ، مدارای سیاسی در ابعاد سیاسی، رفتاری و هویتی و در قالب 8 گویه در سطح ترتیبی، عملیاتی و سنجش شده است.
اعتماد بینفردی: آنتونیگیدنز در تعریف اعتماد به فرهنگ آکسفورد استناد میکند و اعتماد را اطمینان یا اتکا و به نوعی کیفیت یا صفت و یا اطمینان به حقیقتِ عبارت یا گفتهای توصیف میکند. به اعتقاد او، اعتماد نوع خاصی از اطمینان است و چیزی یکسره متفاوت از آن نیست (گیدنز، 1384: 37). اعتماد اطمینان به اعتمادپذیری شخص یا نظام، با توجه به رشته پیامدها یا رویدادهای معین است (گیدنز، 1380: 42). در این پژوهش، اعتماد در ابعاد تعمیمیافته در قالب گویههای درستکارنبودن مردم در کسبوکار، بااعتماد دانستن آحاد جامعه، اعتماد به غریبهها و اعتماد به قول و قرارهای افراد جامعه، در قالب 4 گویه و در سطح ترتیبی، مفهومسازی و عملیاتی شده است.
مشارکت مدنی: واژۀ «مشارکت» به معنای شراکت و همکاری در کار، امر یا فعالیتی و حضور در جمع، گروه و سازمانی برای بحث و تصمیمگیری، چه بهصورت فعال و چه بهصورت غیرفعال است. جوهر اصلی مشارکت را باید در فرایند درگیری، فعالیت و تأثیرپذیری دانست (علویتبار، 1379: 15). مشارکت به معنی در چیزی سهمییافتن و از آن سودبردن و یا در گروهی شرکتجستن و درنتیجه، با آن همکاریداشتن است (بیرو[27]،1370: ، به نقل از پناهی، 1386: 257). در این پژوهش برای سنجش مشارکت مدنی از 5 گویه در سطح ترتیبی و در مقولههای عضویت، انجام فعالیت و کمک مالی در انجمنها، نهادهای مدنی فعال، فراخوانهای عمومی و NGOهای محیطزیست در سطح شهر سنندج و محیط دانشگاه بهره گرفته شده است.
علاقۀ سیاسی: علاقۀ سیاسی میزان گرایش و تمایل افراد به شرکت در مباحث و امور سیاسی است. افرادی که به سیاست علاقهمند هستند، بیشتر دنبالهرو امور سیاسی و مشارکت در فعّالیتهای مدنی هستند (Verba et al., 1995 in: Tessler and Eleanor, 2009:197-207 ). این متغیر در ابعاد اهمیت سیاست در زندگی روزمره، پیگیری اخبار و رویدادهای سیاسی، مشارکت در بحثهای سیاسی، تماشای برنامههای تلویزیونی سیاسی، علاقهمندی به مطالعة نشریههای سیاسی، مشارکت در احزاب و جریانهای سیاسی در قالب 5 گویه و در سطح ترتیبی، عملیاتی و سنجش شده است.
دانش سیاسی: آلموند و وربا دانش نسبت به نظام سیاسی، نهادها و مسئولین آنها و ورودها و خروجیهای این نظام سیاسی را بُعد شناختی فرهنگ سیاسی میدانند (سریعالقلم، 28:1389). این متغیر در قالب 8 گویه (اطلاع افراد از کارکردها و وظایف قوای نظام، سازمانهای سیاسی بینالمللی، انتخابات، وظایف مجلس خبرگان و ... ) و در سطح ترتیبی، عملیاتی و سنجش شده است.
پایگاه اجتماعیاقتصادی: پایگاهی است که فرد در میان گروه دارد. به بیان دیگر، موقعیتی که فرد یا خانواده با ارجاع به استانداردهای میانگین رایج دربارۀ ویژگیهای فرهنگی، درآمد مؤثر، داراییهای مادی و مشارکت در فعالیتهای گروهی ـ اجتماعی به دست میآورد (کوئن، 1386 :194). برای عملیاتیکردن این متغیر از مقیاس بهکاررفته در مطالعه نبوی و همکاران (1387) با تغییراتی جزئی استفاده شد. در این مقیاس از 6 آیتم برای ارزیابی ذهنی فرد از پایگاه اجتماعیاقتصادی در قالب طیف لیکریت پنجگزینهای استفاده شده است که با مقیاس ترتیبی اندازهگیری میشود. در این پژوهشِ پایگاه، به غیر از بعد اقتصادی (درآمد و ثروت)، بعد فرهنگی و بعد اجتماعی نیز سنجیده شدهاند.
جهتگیری مذهبی: مذاهب دنیا، حاملان ارزشهای فرهنگی و اخلاقی هستند که خواهناخواه پیامدهای سیاسی دارند و بر مسائل سیاسی و سیاستهای عمومی تأثیر میگذارند (Almon & Powell, 1992). بهنظر گلاک و استارک[28] در همة ادیان دنیا باوجود تفاوتهایی که در جزئیات وجود دارد، عرصههای مشترکی برای تجلی دینداری وجود دارند. این عرصهها عبارتند از: بُعد مناسکی (ازقبیل نماز، روزه، دعا و نیایش، رعایت اخلاق اسلامی و شرکت در مراسم مذهبی)، بُعد منطقی و عقلی (دانش مذهبی)، بُعد تجربی (میزان احساس نزدیکی به خدا، باور به تعلق کائنات و هستی به خدا، احترام به اماکن مذهبی و متبرکه، احساس ندامت از ارتکاب گناه)، بُعد ایدئولوژیک (اعتقاد به زندگی پس از مرگ، به وجود خدا، به وجود شیطان و به وجود بهشت و جهنم) و بُعد پیامدی (قائلشدن نقش اجتماعیِ دین، معیاربودن احکام دینی در زندگی، و اهمیت رعایت و اجرای جزئیات دین) (کلاک و استارک، 1965؛ به نقل از آذربایجانی، 1380). در این پژوهش با الهام از پژوهشهای سراجزاده (1383) بُعد منطقی بررسی نشده است. این متغیر در سطح ترتیبی و در قالب 12 گویه، عملیاتی و سنجش شده است.
ارتباطات خانوادگی: نخستین تجربۀ مشارکت در تصمیمگیریهای خانواده، احساس کوک را دربارۀ صلاحیت سیاسی خویش تقویت میکند، مهارتهای لازم برای تعامل سیاسی را در او به وجود میآورد و در سنین بلوغ، فرد را به مشارکت فعال در نظام سیاسی تشویق میکند. به همین ترتیب، الگوهای فرمانبرداری از تصمیمات والدین در آینده، او را به اطاعت از دستورات سیاسی متمایل میکند (Davson, 1997:7 in: Almond & Powell, 1992). در این پژوهش، برای بررسی کیفیت ارتباطات خانوادگی، در قالب 6 گویه (قدرت تصمیمگیری در خانواده، اعتراض به تصمیمات خانواده، مشورت با اعضای خانواده دربارۀ مشکلات، درک احساسات ازسوی خانواده و مهربانی در محیط خانه) درسطح ترتیبی استفاده شد.
اقتدارگرائی شخصیتی: «شخصیت اقتدارگرا در برابر اشخاص قدرتمند، تسلیم است؛ اما در برابر ضعیفان، سختگیر. منطق در شخصیتهای اقتدارگرا جایگاهی ندارد. آنچه اهمیت دارد میزان قدرت مخاطب است. شخصیتی که قوی را تکریم و ضعیف را تحقیر میکند (کاظمی، 1374). برای عملیاتیکردن این مقیاس[29] ازآیتمهای این مقیاسِ برگرفته از مقیاس معروف سنجش این متغییر یعنی مقیاس شخصیت f آدرنو[30] (1950) و مقیاس اقتدارگرایی آلتیمر[31] (1998) که با توجه به فضای فرهنگی جامعۀ ایران گزینش شدهاند، از 8 گویه در سطح ترتیبی بهره گرفته شده است.
جامعهپذیریسیاسی: به فرایندی اشاره میکند که با آن، نگرشها و گرایشهای سیاسی در جامعه از یک عامل به عامل دیگر منتقل میشوند. همچنین روشی است که افراد با آن چیزهایی دربارۀ سیاست فرا میگیرند و نیز سازوکاری است که با آن ارزشها و جهتگیریهای سیاسی در میان نسلها پایدار میشود (مرلمن، 1972، به نقل از گلچین و همکاران، 1387: 235-185). نهادها و عوامل گوناگونی این فرایند انتقال و فراگیری نگرشها و ارزشها را در جامعه به وجود میآورند که هرکدام در دوران و زمان خاصی بر افراد انسانی تأثیر میگذارند. این فراگردهای جامعهپذیر، در نهادهایی همچون خانواده، مدرسه، گروههای همتا، رسانههای جمعی و ... صورت میگیرد.
خانواده: خانواده با قراردادن فرد در دنیای اجتماعی گسترده، برقرارکردن پیوندهای قومی، زبانی و مذهبی و تعیین طبقۀ اجتماعی، تصریح ارزشها و دستاوردهای فرهنگی و تحصیلی و جهتدادن به چشمداشتهای حرفهای و اقتصادی، به ایستارهای سیاسی آینده او شکل میبخشد (Davson, 1997:7 in: Almond & Powell, 1992). برای عملیاتیکردن این مفهوم در سطح سنجش ترتیبی از4 گویه (تشویق خانواده برای شرکت در فعالیتهای اجتماعی و سیاسی، بحث دربارۀ موضوعات سیاسی در خانواده، همکاری خانواده با احزاب سیاسی و ...) استفاده شده است.
مدرسه و دانشگاه: مدارس، جوانان و نوجوانان را از جهان سیاست و نقشی که در آن دارند، آگاه میکند. همچنین در کودکان برداشتهای عینیتری دربارۀ نهادها و روابط سیاسی ایجاد میکند. مدارس، ارزشها و ایستارهای جامعه را نیز منتقل میکند. مدارس، مقوم علاقه به نظام سیاسیاند و نمادهای مشترکی همچون پرچم و سوگند وفاداری را برای پاسخگویی نمادین به نظام در اختیار فرد قرار میدهند (Almond & Powell, 1992). این متغیر در سطح ترتیبی و در قالب 8 گویه (احساس آزادی در هنگام حرفزدن با معلمان و اساتید، مخالفت با عقاید معلمان و اساتید، اعتراض به رفتارهای تبعیضآمیز و ...) عملیاتی و سنجش شده است.
رسانههای جمعی: وسایل ارتباط جمعی به مجموعه وسایل غیرشخصی اطلاق میشود که انتقال پیام سمعی، بصری و یا هر دو را بهسوی مردمی بسیار و در مناطق دوردست موجب میشوند (ساروخانی، 1370: 428). بهنظر بیرو، رسانههای جمعی، مجموع فنون، ابزار و وسایلی را میرسانند که از توانایی انتقال پیامهای ارتباط حسی و یا اندیشهای در یک زمان به شماری بسیار از افراد و مخصوصاً در فواصل زیاد برخوردار باشد (بیرو، 1366: 218، به نقل از پناهی، 1386: 110). این متغیر در سطح ترتیبی و در قالب 5 گویه (دنبالکردن موضوعات و رویدادهای سیاسی در روزنامهها، مجلهها، تلویزیون، ماهواره، کتابها و دنیای مجازی) عملیاتی و سنجش شده است.
گروههای همتا: گروه همسانان شامل حلقههای دوستان، گروههای برادری در مدارس، دانشگاهها و گروههای کاری کوچک است که اعضای آنها موقعیت اجتماعی نسبتاً برابر و پیوندهای نزدیک با هم دارند. ممکن است فردی به تأسی از دوستان نزدیکش به سیاست علاقهمند شود یا از رویدادهای سیاسی پیروی کند. در چنین حالتی، فرد علایق و رفتارهای خود را تعدیل میکند تا با علایق و رفتارهای گروه، همخوان شود و از این راه ازطرف اعضای آن پذیرفته شود (Davson, 1997:7 in: Almond & Powell, 1992). این متغیر در سطح ترتیبی و در قالب 3 گویه (بحث دربارۀ مسائل سیاسی با دوستان، همراهی دوستان برای حضور در متینگها، گردهمائیها وسخنرانیهای سیاسی و تأثیرپذیری دانش سیاسی از دوستان) عملیاتی و سنجش شده است.
روش پژوهش
در راستای اهدف توصیفی و تبیینی این پژوهش و واحدِ تحلیل بودنِ افراد انسانی، از پژوهش پیمایشی استفاده شده است، جامعۀ آماری پژوهش حاضر، مجموعه دانشجویان شاغل به تحصیل در ترم دو سال تحصیلی 84-83 دانشگاههای مهم استان کردستان (آزاد اسلامی واحد سنندج، دانشگاه دولتی کردستان و پیامنور واحد سنندج) هستند که براساس آمار رسمی و غیررسمی، تعداد دانشجویان 28448 نفر بوده است که در سه مقطع کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکتری مشغول به تحصیلاند. حجم نمونه براساس فرمول کوکران 380 نفر به دست آمد. نحوۀ نمونهگیری به روش سهمیهای بوده است؛ به شکلی، ابتدا دانشجویان را به تفکیک دانشگاه و سپس به تفکیک دانشکده، براساس سهم در ماتریسهایی قرار داده شد و در ادامه با تعیین تعداد دانشجویان در هر مقطع به تفکیک زن و مرد، سهمیۀ متناسب با حجم نمونه به ماتریسها اختصاص داده شد (دانشگاه پیام نور با 6294 دانشجو سهمی برابر با 84 نمونه، دانشگاه کردستان با 9307 دانشجو سهمی برابر با 124 نمونه و دانشگاه آزاد اسلامی با 12847 دانشجو سهمی برابر با 172 نمونه)[32]. در سنجش متغیرها، از پرسشنامهای متشکل از گویهها و سوالات در طیفها و مقیاسهای مختلف استفاده شد.
اعتبار و پایایی ابزار گردآوری دادهها
اعتبار: برای سنجش اعتبار پرسشنامه از دو روش اعتبار صوری (اعتبار لازم ازنظر کارشناسان)[33] و اعتبار سازهای (اعتبار مبتنی بر تحلیل عاملی) استفاده شد. مقادیر ویژۀ بیشتر عاملها بزرگتر از یک بود و بارهای عاملی هریک از این گویهها بیش از 50 % و نزدیک به یک است. برای افزایش پایایی پژوهش تا حد امکان از گویههای پژوهشهای مشابه، استفاده و دو مرحله پری تست انجام شد و درنهایت از آلفای کرونباخ برای تأیید مناسببودن پرسشنامه برای اندازهگیری متغیرهای پژوهش و پایابودن آن استفاده شد که پایایی بیشتر شاخصها بیش از70 % سنجش شد.
جدول 1- ضرایب پایایی مقیاسهای استفادهشده
متغیر |
تعداد گویه |
پایایی کل شاخص |
مشارکت مدنی |
5 |
77/0 |
حمایت از برابری جنسیتی |
6 |
77/0 |
تساهل |
8 |
55/0 |
علاقه به سیاسی |
5 |
86/0 |
اعتماد تعمیمیافته |
4 |
65/0 |
دانش سیاسی |
7 |
86/0 |
ارتباطات خانوادگی |
6 |
61/0 |
اقتدارگرایی شخصیتی |
8 |
62/0 |
جهتگیری مذهبی |
12 |
87/0 |
پایگاه اقتصادیاجتماعی |
6 |
82/0 |
جامعهپذیری سیاسی |
20 |
86/0 |
یافتههای توصیفی
نتایج توصیفی نشان میدهند از تعداد 381 پرسشنامۀ توزیعشده در بین دانشجویان 3/49 % زن و7/50 % مرد بودهاند. میانگین سن دانشجویان مطالعهشده 5/23 سال است. تعداد دانشجو مطالعهشده در مقطع کارشناسی 1/76 %، دانشجویان کارشناسی ارشد 8/21 % و دانشجویان مقطع دکترا 1/2 % بودهاند. بیشترین نمونه مطالعهشده 2/78 % ساکن استان کردستان و 8/21% ساکن سایر استانهای کشور بودهاند. مذهب تسنن با 84 % بیشترین میزان، تشیع با 15 % و دیگر مذاهب (سایر) با یکدرصد. توزیع نوع قومیت دانشجویان؛ قوم کرد 3/90 %، فارس 3/6 %، ترک 6/1 %، لک1% و قوم لر 8/0 % است.
توزیع درصدی و آمارهای گرایشهای مرکزی متغیرهای مستقل افراد نمونه نشان میدهد ارتباطات خانوادگی 5/37 % بالا، 1/38 % متوسط و 4/24 % پایین بودهاند و میانگین آن 01/21 % بوده که بیشتر از حد متوسط است. به لحاظ اقتدارگرایی شخصیتی، 7/8 % افراد نمونه اقتدارگرایی بالا، 6/64 % متوسط و 2/26 % از اقتدارگرایی پایینی برخوردار بودهاند. میانگین اقتدارگرایی شخصیتی افراد نمونه 57/20 % است که بیشتر از حد متوسط ارزیابی میشود. جهتگیری مذهبی 4/60 % در حد بالا، 1/33 % متوسط و 6/6 % پایین و میانگین آن 64/43 % بوده که بیشتر از حد متوسط است. نتایج نشان میدهند 2/25 % از پایگاه اجتماعیاقتصادی بالا برخوردار بودهاند، 2/52 % خود را در پایگاه متوسط و 6/17 % خود را در پایگاه پایین ارزیابی کردهاند. میانگین بهدستآمده برای این متغیر نیز برابر با 10/16 است که بیشتر از حد متوسط است. همچنین توزیع درصدی و آمارهای گرایشهای مرکزی متغیر جامعهپذیری سیاسی افراد نمونه نشان میدهد 3/17 % بیشتر در روند جامعهپذیری سیاسی قرار داشتهاند، 8/58 % در حد متوسط و درنهایت 4/23 % در کمترین حد از روند جامعهپذیری سیاسی قرار داشتهاند. میانگین بهدستآمده برای این متغییر برابر با 25/54 % است که بیشتر از حد متوسط است.
جدول 2- توزیع فراوانی و درصد متغیرهای مستقل پاسخگویان
ابعاد متغیر |
گزینه ها |
فراوانی |
درصد خالص |
میانگین |
انحراف معیار |
ارتباطات خانوادگی |
بالا |
143 |
5/37 |
01/21 |
44/3 |
متوسط |
145 |
1/38 |
|||
پایین |
93 |
4/24 |
|||
اقتدارگرایی شخصیتی |
بالا |
33 |
7/8 |
57/20 |
37/4 |
متوسط |
246 |
6/64 |
|||
پایین |
100 |
2/26 |
|||
جامعهپذیری سیاسی |
بالا |
66 |
3/17 |
25/54 |
96/11 |
متوسط |
224 |
8/58 |
|||
پایین |
89 |
4/23 |
|||
جهتگیری مذهبی |
بالا |
230 |
4/60 |
64/43 |
00/9 |
متوسط |
126 |
1/33 |
|||
پایین |
25 |
6/6 |
|||
پایگاه اجتماعیاقتصادی |
بالا |
96 |
2/25 |
10/16 |
68/3 |
متوسط |
218 |
2/57 |
|||
پایین |
67 |
6/17 |
با نظر به ماهیت پیچیده و چندبُعدی فرهنگ سیاسی، نتایج توصیفی ابعاد متغیر فرهنگ سیاسی در جدول 3 آمده است: تکثّرگرایی سیاسی: در 4/51 % از جمعیت نمونه، تکثّرگرایی سیاسی بالا، 2/42 % در حد متوسط و در 4/8 % پایین است. میانگین تکثّرگرایی سیاسی معادل 91/52 % است که زیاد ارزیابی میشود.
درگیری عملی در سیاست: 6/28 % از جمعیت نمونه درگیری عملی در سیاست بالا، 5/58 % در حد متوسط و در 9/12% پایین است. میانگین درگیری عملی در سیاست 37/59% است که متوسط ارزیابی میشود.
شاخص ترکیبی فرهنگ سیاسی در بین افراد نمونه نشان میدهد جنبههای شناختی و رفتاری فرهنگ سیاسی 6/34 % دانشجویان بالا، 7/62 % متوسط و تنها 6/2 % آنان پایین است. درمجموع، براساس دادهها مشخص میشود میانگین جنبههای شناختی و رفتاری فرهنگ سیاسی دانشجویان در حد بالایی (26/114) قرار دارد.
جدول 3- توزیع فراوانی و درصد فرهنگ سیاسی پاسخگویان
ابعاد متغیر |
گزینه ها |
فراوانی |
درصد خالص |
میانگین |
انحراف معیار |
تکثرگرایی سیاسی (بعد پلورالیزم) |
بالا |
196 |
4/51 |
91/52 |
64/7 |
متوسط |
153 |
2/42 |
|||
پایین |
32 |
4/8 |
|||
درگیری عملی در سیاست (بعد مشغولیت) |
بالا |
109 |
6/28 |
37/59 |
06/11 |
متوسط |
223 |
5/58 |
|||
پایین |
49 |
9/12 |
|||
شاخص ترکیبی فرهنگ سیاسی |
بالا |
132 |
6/34 |
26/114 |
76/13 |
متوسط |
239 |
7/62 |
|||
پایین |
10 |
6/2 |
گونهشناسی فرهنگ سیاسی
براساس نتایج جدول 4، 72/33 % افراد بررسیشده، به دلیل شدت زیاد تکثرگرایی و درگیری عملی در سیاست، فرهنگ سیاسی دمکراتیک دارند. 77/27 % پاسخگویان، به لحاظ فرهنگ سیاسی ، بیتفاوت هستند که برآیند تکثرگرایی شدید و درگیری عملی ضعیف در سیاست است. 22/22 % از دانشجویان بررسیشده، فرهنگ سیاسی عملگرا میدارند که نتیجۀ تکثرگرایی ضعیف و درگیری شدید در سیاست است. 27/16 % از افراد بررسیشده فرهنگ سیاسی محدود میدارند که این مسئله بیانکنندۀ تکثرگرایی ضعیف و درگیری نازل عملی در سیاست است؛ بنابراین تقریباً یک سوم (72/33 ) دانشجویان دانشگاههای استان کردستان فرهنگ سیاسی دموکراتیک دارند.
جدول 4- توزیع افراد نمونه در چهار گونۀ فرهنگ سیاسی (به درصد)
|
درگیری عملی در سیاست (بعد مشغولیت) |
||
قوی |
ضعیف |
||
تکثرگرایی سیاسی (بعد پلورالیزم) |
قوی |
72/33 % فرهنگ سیاسی دموکراتیک |
77/27 % فرهنگ سیاسی بیتفاوت |
ضعیف |
22/22 % فرهنگ سیاسی فعال یا عملگرا |
27/16 % فرهنگ سیاسی محدودنگر |
مقایسۀ ابعاد فرهنگ سیاسی در سه دانشگاه مطالعهشده (پیام نور واحد سنندج، کردستان و آزاد اسلامی واحد سنندج) تفاوت چندانی باهم ندارند و از طرف دیگر، با ابعاد فرهنگ سیاسی کل، تفاوت چشمگیری هم مشاهده نشد؛ به همین سبب، گونهشناسی فرهنگ سیاسی دانشجویان هم در حالت کلی و هم بهصورت تفکیکشده برای سه دانشگاه مطالعهشده به ترتیب دموکراتیک، بیتفاوت، فعال و محدودنگر است.
یافتههای تبیینی
طبق نتایج آزمون پیرسون، وجود رابطه بین جامعهپذیری سیاسی و فرهنگ سیاسی تأیید میشود. رابطۀ تأییدشده، مستقیم (مثبت) و در حد متوسط به اندازه 394/0 % است. وجود رابطه بین اقتدارگرایی شخصیتی و فرهنگ سیاسی تأیید میشود. رابطه تأییدشده، رابطهای مستقیم (منفی) و متوسط به اندازه 302/0 – است؛ اما وجود رابطه بین پایگاه اقتصادیاجتماعی و فرهنگ سیاسی رد میشود. همچنین وجود رابطه بین جهتگیری مذهبی دانشجویان و فرهنگ سیاسی آنها تأیید میشود. رابطۀ تأییدشده، رابطهای معکوس (منفی) و ضعیف به اندازه 117/0- است؛ بدین معنی که با افزایش سطح دینداری، میزان فرهنگ سیاسی نیز به همان نسبت ضعیف کاهش مییابد. وجود رابطه بین ارتباطات خانوادگی و فرهنگ سیاسی تأیید میشود. رابطۀ تأییدشده، رابطهای مستقیم (مثبت) و ضعیف به اندازه 235/0 است.
جدول 5- رابطۀ بین فرهنگ سیاسی و متغیرهای اجتماعیفرهنگی
متغیر |
فرهنگ سیاسی |
||
شدت |
معنیداری |
تعداد |
|
جامعهپذیری سیاسی |
394/0 |
000/0 |
379 |
اقتدارگرایی شخصیتی |
302/0- |
000/0 |
381 |
پایگاه اقتصادیاجتماعی |
068/0 |
187/0 |
381 |
جهتگیری مذهبی |
177/0- |
023/0 |
381 |
ارتباطات خانوادگی |
235/0 |
000/0 |
381 |
متغیرهای زمینهای پژوهش حاضر، جنسیت، سن، مقطع تحصیلی، دانشگاه، دانشکده، رشته تحصیلی، ترم، محل سکونت، محل اقامت، وضعیت تاهل، مذهب و قومیت دانشجویانند که نتایج حاصل از بررسی رابطه آنها با فرهنگ سیاسی بررسی شد.
توزیع درصدی فرهنگ سیاسی بر حسب جنسیت نشان میدهد توزیع فرهنگ سیاسی در میان زنان و مردان تفاوت چندانی ندارند و میانگین دو گروه زن و مرد تفاوت معنیداری با یکدیگر ندارند و این دو گروه در میانگین فرهنگ سیاسی با هم مشابهاند. همچنین با افزایش سن، میزان فرهنگ سیاسی نیز نسبتاً افزایش داشته است. این افزایش در سن 29 تا 38 سالگی نسبت به دو گروه سنی دیگر بیشتر مشاهده میشود. نتایج مربوط به ضریب همبستگی کندال تا اوبی نیز نشان میدهند همبستگی مثبتی بین سن و فرهنگ سیاسی وجود دارد؛ یعنی هرچه سن بالاتر باشد، میزان فرهنگ سیاسی نیز افزایش مییابد.
جدول 6- رابطۀ فرهنگ سیاسی با جنسیت و سن دانشجویان
متغیرها |
فرهنگ سیاسی |
|||
مقدار کندال |
سطح معناداری |
مقدار گاما |
سطح معنیداری |
|
جنسیت |
039/0 |
447/0 |
765/1 |
414/0 |
سن |
123/0 |
001/0 |
781/3 |
446/0 |
بررسی نتایج نشان میدهد تفاوت میانگین نمرۀ فرهنگ سیاسی در بین مقاطع تحصیلی (کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکتری) به لحاظ آماری معنیدار است. مقایسۀ میانگینها و ترتیب آنها نشان میدهد مقطع دکتری، کارشناسی ارشد و مقطع کارشناسی به ترتیب بیشترین نمره فرهنگ سیاسی را دارند. بر این اساس، با بالارفتن سطح تحصیلات، فرهنگ سیاسی نیز افزایش مییابد؛ البته این افزایش در مقطع دکتری بیشتر است. دانشجویان مقیم سایر استانها با نمرۀ (90/117) و استان کردستان با نمره (24/113) به ترتیب بیشترین میانگین نمرۀ فرهنگ سیاسی را دارند؛ به شکلی که دانشجویان سایر استانهای کشور نسبت به دانشجویان مقیم استان کردستان از فرهنگ سیاسی بیشتری برخوردارند.
نتایج بررسی رابطۀ قومیت دانشجویان با فرهنگ سیاسی نشان میدهد تفاوت میانگین نمرۀ فرهنگ سیاسی در بین دانشجویان با قومیت کرد، ترک، لر، لک، فارس و ... به لحاظ آماری، معنیدار است. همچنین با بررسی دو گروه همگن، فرهنگ سیاسی در پنج قوم لک، فارس، کرد و ترک به لحاظ میزان برخورداری از فرهنگ سیاسی تفاوتی با هم دیگر نداشتهاند؛ اما از طرف دیگر، این اقوام ازنظر میزان فرهنگ سیاسی با قوم لر تفاوت دارند. یعنی قوم لر نسبت به دیگر اقوام از فرهنگ سیاسی بیشتری برخوردارند. لازم به توضیح است دو قوم کرد و ترک به علت اینکه در بین هر دو طبقه واریانس یکسانی دارند، در هر دو گروه دستهبندی میشوند.
جدول 7- بیان کیفیت تفاوت بین میانگین نمرۀ فرهنگ سیاسی با قومیت
قومیت |
تعداد نمونه |
گروه همگن اول |
گروه همگن دوم |
لک |
4 |
75/105 |
|
فارس |
24 |
46/112 |
|
کرد |
344 |
17/114 |
17/114 |
ترک |
6 |
50/121 |
50/121 |
لر |
3 |
|
00/135 |
سطح معنیداری (Sig) |
246/0 |
055/0 |
همچنین تفاوت میانگین نمرۀ فرهنگ سیاسی در بین دانشگاههای استان کردستان (پیام نور، کردستان و آزاد اسلامی)، دانشکدههای دانشگاهها (علوم انسانی، علوم پایه، فنی مهندسی و کشاورزی)، رشتههای تحصیلی، ترمهای تحصیلی، محل سکونت (شهری و روستایی)، وضعیت تأهل (مجرد، متاهل و مطلقه) و مذهب (تسنن، تشیع و سایر) به لحاظ آماری معنیدارند.
تحلیل رگرسیون چندمتغیره
در نتایج حاصل از رگرسیون چند متغیره، مقدار ضریب همبستگی (R) بین متغیرها با 543/0 % نشان میدهد بین مجموعه متغیرهای مستقل و متغیر وابستۀ پژوهش، همبستگی نسبتاً قوی وجود دارد؛ اما با توجه به مقدار ضریب تعدیلشده [34]5/28 % از کل، تغییرات میزان فرهنگ سیاسی در بین دانشجویان وابسته به 5 متغیر مستقل مطالعهشده در این پژوهش است. به عبارت دیگر، مجموعه متغیرهای مستقل، حدود یک سوم از واریانس متغیر فرهنگ سیاسی را پیشبینی (برآورد) میکنند.
جدول 8- تفاوت میانگینهای فرهنگ سیاسی و متغیرهای زمینهای
متغیرها |
فرهنگ سیاسی |
||||
تغیراتمیان گروهی |
درجه آزادی |
میانگین مجزورات |
F |
سطح معنیداری (Sig) |
|
مقطع تحصیلی |
426/6050 |
2 |
213/3025 |
328/17 |
000/0 |
دانشگاه |
995/731 |
2 |
997/365 |
940/1 |
145/0 |
دانشکده |
774/1555 |
3 |
519/818 |
774/2 |
041/0 |
ترم تحصیلی |
931/2030 |
8 |
866/253 |
349/1 |
218/0 |
رشتۀ تحصیلی |
193/6725 |
25 |
008/269 |
462/1 |
073/0 |
محل سکونت |
183/570 |
1 |
183/570 |
024/3 |
083/0 |
محل اقامت |
960/1410 |
1 |
960/1410 |
571/7 |
006/0 |
وضعیت تأهل |
029/15 |
2 |
514/7 |
039/0 |
961/0 |
نوع مذهب |
059/488 |
2 |
030/244 |
289/1 |
277/0 |
قومیت |
049/1975 |
4 |
762/493 |
650/2 |
033/0 |
جدول 9- میزان تبیین متغیرها
ضریب همبستگی |
ضریب تعیین |
ضریب تعیین تعدیل شده |
انحراف استاندارد |
543/0 |
295/0 |
285/0 |
664/11 |
همچنین مقایسه متغیرها نشان میدهد نخست، تأثیر سه متغیر ارتباطات خانوادگی، اقتدارگرایی شخصیتی و جامعهپذیری سیاسی بر متغیر وابسته معنیدار بوده است؛ اما متغیرهای پایگاه اقتصادیاجتماعی و جهتگیری مذهبی، به دلیل 05/0 بالاتربودن سطح خطای مقدار t آنها، بر متغیر فرهنگ سیاسی تأثیر مستقیم نداشتهاند.
همچنین متغیرهای جامعهپذیریسیاسی، اقتدارگرایی شخصیتی و ارتباطات خانوادگی بهترتیب بالاترین تأثیر رگرسیونی را بر متغیر فرهنگ سیاسی داشتهاند.
تحلیل مسیر
متغیر جامعهپذیری سیاسی، متغیری بوده است که توانسته تنها بهصورت مستقیم بر فرهنگ سیاسی دانشجویان تأثیر بگذارد. دو متغیر پایگاه اجتماعیاقتصادی و جهتگیری مذهبی، متغیرهایی هستند که بهصورت غیرمستقیم و بهواسطۀ متغیرهای میانی بر فرهنگ سیاسی تأثیر گذاشتهاند و متغیر اقتدارگرایی شخصیتی علاوه بر تأثیر مستقیم، بهصورت غیرمستقیم و با واسطۀ متغیر ارتباطات خانوادگی بر فرهنگ سیاسی دانشجویان استان کردستان تأثیر گذاشته است.
جدول 10- الگوی رگرسیون تأثیر سطح متغیر مستقل بر متغیر وابسته
متغیر |
مقدارB |
خطای استاندارد |
مقدار بتا |
مقدار t |
سطح معنیداری |
ارتباطات خانوادگی |
653/0 |
183/0 |
163/0 |
570/3 |
000/0 |
اقتدارگرایی شخصیتی |
950/0- |
146/0 |
302/0- |
493/6- |
000/0 |
جهتگیری مذهبی |
048/- |
070/0 |
031/0- |
691/0- |
490/0 |
پایگاه اقتصادیاجتماعی |
013/0 |
173/0 |
003/0 |
077/0 |
939/0 |
جامعهپذیری سیاسی |
444/0 |
051/0 |
384/0 |
642/8 |
000/0 |
179/0
384/0
5/71 170/
302/0- 234/0 190%
243/0- 251/0-
163/0 126/0
نمودار2- الگوی تجربی عوامل مؤثر بر فرهنگ سیاسی
بحث و نتیجه
فرهنگ سیاسی مؤلفهای مهم در فرایندهای تغییر سیاسی است که در سالهای اخیر به آن توجه بسیاری شده است. این مطالعه نیز در همین راستا به بررسی فرهنگ سیاسی پرداخته است. طبق نتایج حاصلشده، وجود رابطه بین جامعهپذیری سیاسی و فرهنگ سیاسی تأیید میشود. بنا بر نظر آلموند و وربا، افراد وارد فرهنگ سیاسی میشوند و سمتگیریهایشان نسبت به هدفهای سیاسی شکل میگیرد (Almond & Powell, 1992:64). در این فرایندها ارزشها، ایستارها، نهادها، اعتقادات، آداب و رسوم از نسلی به نسل دیگر منتقل میشود که ازطریق خانواده، نظام تعلیم و تربیت، آموزش، مذهب، رسانهای گروهی و حکومت شکل میگیرند؛ همچنین به عقیدۀ عالم (1373)، خانواده، مدرسه، گروههای همتا، تجربههای طی دوره کار، رسانههای جمعی و تماس مستقیم با نظام سیاسی، عاملهای عمدۀ روند جامعهپذیری سیاسی به شمار میروند. شارعپور هم یکی از مهمترین کارکردهای گروه همسالان را انتقال فرهنگ سیاسی جامعه و تقویت آن میداند (شارعپور، 1383: 331). لوسین پای (1381) تأکید میکند رسانههای جمعی مناسبترین روش موجود برای جامعهپذیریاند و عامل قاطع نوسازی به شمار میروند. همچنین نتایج مطالعه بیانکنندۀ ارتباط ویژگیهای شخصیتی و فرهنگ سیاسی بوده است. هرچند پژوهشهای پیشین بهصورت مستقیم، رابطۀ اقتدارگرائی شخصیتی را با فرهنگ سیاسی کنکاش نکرده است، اینگلهارت بر این باور است افرادِ دارای نوع دموکراتیک فرهنگ سیاسی از ارزشهای فرامادی برخوردار بودهاند، نگرش مثبتی نسبت به برابری جنسیتی داشتهاند و بر ویژگیهای استقلال و خودمختاری فردی تأکید کردهاند و رویکرد متساهلانهای در برخورد با «غیر» دارند (اینگلهارت و ولزل، 1389: 132) که این نظر، تأکیدی بر وجود رابطه بین اقتدارگرای شخصیتی و فرهنگ سیاسی است.
آلموند و پاول مذهب و نهادهای مذهبی را از متغیرهای تاثیرگذار بر گونهگونی فرهنگ سیاسی میدانند. آنها معتقدند مذهب، چه بهصورت مستقیم و چه غیرمستقیم بر دنیای سیاست تأثیر میگذارد (Almond & Powell, 1992:25). همچنین تسلر نشان میدهد جهتگیریهای مذهبی رابطه مستقیمی با جهتگیریهای فرهنگ سیاسی دارند و پیوند تاریخى نیرومندى بین مذهب و سیاست در جهان اسلام وجود دارد که منعکسکنندۀ سرشت اسلام بهمثابة مذهبى حقوقى است (Tessler, 2002:229-249). تأیید رابطه جهتگیریهای مذهبی با فرهنگ سیاسی دانشجویان هرچند بیانکنندۀ نظریة تسلر است، این جهتگیری منفی بوده است و با افزایش میزان دینداری در بین افراد نمونه به همان میزان هم از فرهنگ سیاسی دموکرات کاسته میشود. این بیانکنندۀ این نظریه است که نفوذ مذهب تا اندازۀ بسیار زیادی بستگی دارد به اینکه چه کسی و چگونه آن را تفسیر کند (Tessler, 2002:229-249).
مطالعات صورتگرفته دربارۀ نگرشهای سیاسی بر نقش خانواده، یکی از مهمترین منابع مؤثر بر شناخت نگرشهای سیاسی، تأکید دارند. به باور آلموند و وربا، بین دموکراسی در خانواده و رفتار دموکراتیک در امور سیاسیاجتماعی رابطه وجود دارد. آنهایی که فرصت مشارکت در خانواده را به دست آوردهاند، در مقایسه با دیگران، بیشتر احساس توانمندی و شایستگی سیاسی میکنند (شارعپور، 1383: 317- 318). در این پژوهش رابطۀ بین ارتباطات خانوادگی دانشجویان و فرهنگ سیاسی آنان تأیید شده است. از لحاظ نظری، این گزاره نظری همچنان که برای برخی از جوامع غربی از اعتبار تجربی برخوردار است، دربارۀ میدان مورد مطالعه نیز اعتبار دارد. توزیع درصدی فرهنگ سیاسی بر حسب جنسیت نشان میدهد این دو گروه در میانگین فرهنگ سیاسی با هم مشابه هستند. این نتیجه با نظریات و پژوهشات تسلر و آلتینگلو ناسازگار است. بر مبنای نتایج مطالعه آنها، جهتگیریهای سیاسی شهروندان از جنسیت متأثرند و مردان بیشتر حامی تساهل و کمتر سنّتگرا هستند و به مسائل سیاسی توجّه بیشتری دارند (Tessler and Altinoglu, 1997:23).
بر مبنای پژوهشهای صورتگرفته در جوامع دیگر، نسل جوان بسیار بیشتر از نسل گذشته بر ارزشهای دموکراتیک تأکید میکند (اینگلهارت و ولزل، 1389 :28). تسلر و آلتینگلو نیز نشان دادهاند هرچه سن افراد افزایش میرود، حمایت از نظم اجتماعی، سنت و مذهب بیشتر میشود. در مقابل افراد جوان بیشتر از آزادی سیاسی حمایت میکنند (Tessler and Altinoglu, 1997:22-51)؛ اما برخلاف نظر اینگلهارت و ولزل و نیز تسلر و آلتینگلو که قائل به رابطۀ معکوس بین این دو متغیر بودند، دربارۀ دانشجویان کردستان، این رابطه بهصورت مثبت و مستقیم مشاهده شد. به بیان دیگر، با افزایش سن، فرهنگ سیاسی دانشجویان افزایش یافت؛ البته این افزایش شاید متأثر از بهرهمندی آنان از تحصیلات عالی و سرمایة فرهنگی کافی بوده است. همچنین با بالارفتن سطح تحصیلات، فرهنگ سیاسی نیز افزایش مییابد؛ البته این افزایش در مقطع دکتری بیشتر است. براساس برخی یافتهها افراد تحصیلکردهتر گرایش بیشتری به مشارکت در فعالیتهای سیاسی دارند. در انگلستان طبقۀ متوسط بیشتر در اعتصابها، تحریمها و تظاهرات شرکت میکنند. طبقۀ کارگر بیشتر به سیاست بیاعتماد هستند و بیشتر به احزاب وابسته به جناح چپ رأی میدهند که طرفدار توزیع عادلانه درآمد و ضرورت دخالت دولت در تأمین نیازهای آغازین هستند (Arggyle, 1994:217).
وجود رابطه بین پایگاه اقتصادیاجتماعی و فرهنگ سیاسی رد میشود. این یافته با نتایج پژوهشهای تسلر و آلتینگلو ناسازگار است؛ زیرا آنان در یک پژوهش پیمایشی در ترکیه مشاهده کردند جهتگیریهای سیاسی شهروندان ترکیه متأثر از پایگاه اقتصادیاجتماعی آنان هستند (Tessler and Altinoglu, 1997:22-51). همچنین به نظر پاتنام، اینگلهارت و ولزل افراد دارای منزلت اقتصادیاجتماعی بالا و متوسط، جهتگیریهای فرهنگ سیاسی دموکراتیکتر و فعالتری دارند (پاتنام، 1380: 58؛ اینگلهارت و ولزل، 1389: 91).
[1]Baron de Montesquieu
[2]Jean-Jacques Rousseau
[3]David Hume
[4]Alexis Charles-Henri-Maurice Clérel de Tocqueville
[5]Émile Durkheim
[6]Max Weber
[7]Inglehart Ronald
[8]Dal Seung Yu
[9]Marvin Zonis
[10] Almond & Verba
[11] Tessler
[12] Altinoglu
[13]Henderson
[14]Hyden
[15] Almond & Verba
[16] Elazar
[17] Inglehart
[18]Wlzel christian
[19]Sen Amartya
[20]Anand Sudhir
[21] Lerner
[22] Poly archy
[23]Rosenban
[24]Farson
[25]Gaeo
[26] King
[27] Alain Birou
[28] Glok & Stark
[29]به کمک پژوهش پورافکاری و همکاران (1391).
[30]Theodor Adorno
[31]Altmaier
1 به علت تعداد کم نمونه در دو دانشکده هنر و معماری و پزشکی در مرحله تحلیل، دانشکده هنر و معماری در دانشکده ادبیات و دانشکده پزشکی دانشگاه آزاد در دانشکده علوم پایه ادغام شدند.
2 به شکلی که پرسشنامه در اختیار سه تن از اساتید دانشگاه آزاد اسلامی واحد سنندج و فارغالتحصیلان رشته جامعهشناسی در مقطع ارشد قرار گرفت و درنهایت، نظر اساتید راهنما و مشاور اعمال شد.
[34] Adjusted R Square