نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
1 استاد، گروه علوم اجتماعی دانشگاه کاشان، ایران
2 دانشجوی دکتری جامعهشناسی، دانشگاه کاشان، ایران
3 دانشجوی دکتری جامعهشناسی، دانشگاه کاشان، ایران
چکیده
کلیدواژهها
موضوعات
عنوان مقاله [English]
نویسندگان [English]
Introduction
According to Thomas Tessie, people are now culturally abandoned. This cultural liberation has made people free from the stigma of traditional patterns of life. But this liberation can also be a bitter experience. Indeed, the world, instead of entering the postmodern world, is moving towards a period in which the successes of modernity are more rooted and more globalized than before.There is no doubt that the current modern world extends far beyond the scope of individual activities. No one is immune to, or opposes, the developments arising from the expansion of modernity. By accepting this fact, we are faced with the death and decline of the Enlightenment subject. As a result of these developments in the global arena, followed by self-consciousness derived from the conditions and characteristics of life in the modern world, there have been developments in the cultural and structural fields that have led to the emergence of the consumer society. The emergence of a consumer society, due to the increase in material commodities and the democratization of consumption, leads to the choice of everyday life. In this context, in the domain of identity, one of the essential components of everyday activity is choices that we normally make.Modernity, however, puts the person in a dilemma of choice, which does not help a person to help him in the choices he should take. This has many implications. One of these consequences is the importance of lifestyle and effective strategies.
Material & Method
The present paper is based on Comprehensive Meta-Analysis. The meta-analysis allows researchers to combine data from several studies. For this purpose, the results of numerous and independent studies of the past on the subject are examined and then converted with the help of the CMA software, and a new statistic, which is called the effect size. The effect size indicates the degree of presence of the phenomenon in society. In the present study, in the first stage, after a preliminary study on cultural capital and lifestyle in the databases, 46 papers were extracted. In the next step, sociological researches that quantitatively and quantitatively examine the impact of the variable cultural capital on lifestyle have been selected. In the third stage, the selected studies were evaluated according to the information needed to extract the practical effect size. Finally, 8 papers were selected for meta-analysis operations.
Discussion of Results & Conclusions
In the first step, to check the bias of the release from the funnel plot of the standard error by fisher's z, linear regression (Eggers regression intercept) and N-class error (classic fail-safe) were used. The results of this study indicate the symmetry and non-bias of the published researches and studies used in this research. In order to examine the homogeneity assumptions of 8 papers, the Q-test with 99% accuracy, rejected the homogeneity hypothesis of the studies and assumed the heterogeneity of the size of the research effect, so that the size of the random effects should be used to continue the study. The results of using the meta-analysis method using the effect size combination method show that there is a significant relationship between the total combinational effect of the random effects model and the cultural capital and lifestyle (0.828).In other words, the average size of the effect of the cultural capital on the lifestyle is equal to 288/0, which is moderate in terms of the Cohen interpretation system. In this study due to the heterogeneity of the primary research results, the effect of moderator variables was also studied. According to the common characteristics that should be studied, gender, marital and ethnic variables were selected as moderating variables. Based on the results, the size of the combined effect of women is 0.377, which shows that the relationship between the two variables of cultural capital and lifestyle in women is stronger than men. This effect in men is 237. The combined effect size in single individuals (344/0) indicates that single people are more interested in the role of cultural capital as a lifestyle constituent strategy than married ones. The combined effect of married persons is 230/0. Also, the effect size of the ethnic group (0.377) was higher than that of other ethnic groups (Maznay 29/0, Fars 0.28, Turk 0.27, and Arabic 0.24) which indicates the effect of ethnicity in relation to cultural capital and lifestyle. In general, the turning point in recent years of wealth-based Marxist discourse as the indicator of the social class of people based on the growth of consumer culture has increased the role of cultural capital in lifestyle.Considering the results of the meta-analysis and the fact that the research has been less focused on the identification and evaluation of the effects of moderator and mediator variables, it is suggested that. the relationship between cultural capital and lifestyle will be investigated with a method other than quantitative and statistical methods to ascertain the role of cultural capital on the lifestyle and the discovery of the missing key between these two variables.
کلیدواژهها [English]
مقدمه و بیان مسأله
به تعبیر توماس تسیه امروزه مردم ازلحاظ فرهنگی رها هستند؛ این رهایی فرهنگی سبب آزادی مردم از قیدوبند الگوهای سنتی زندگی شده است (گیبینز و ریمر، 1381: 105)؛ اما این رهاییبخشی ممکن است تجربهای تلخ باشد. درواقع، جهان به جای ورود به دنیای پستمدرن بهسوی دورهای گام برمیدارد که در آن پیامدهای نوگرایی، ریشهایتر و جهانیتر از پیش شدهاند. تردیدی نیست که دنیای نوگرای کنونی به میزان گستردهای فراسوی محیط فعالیتهای انفرادی امتداد مییابد (گیدنز، 1383: 30). هیچکس قادر نیست از تحولات ناشی از گسترش نوگرایی در امان بماند یا گزینشی برخلاف آنها داشته باشد. به گونهای که نوگرایی متأخر حتی بر مردمی که در سنتیترین سکونتگاههای ممکنِ خارج از بخش «پیشرفتۀ» جهان زندگی میکنند، تأثیر گذاشته است؛ به عبارتی، ذهن نوگرا، سیال است (برگر و همکاران، 1393: 64) و هیچگاه به ثبات و ایستایی اکتفا نمیکند. با قبول این واقعیت، با پدیدۀ مرگ و نابودی سوژۀ روشنگری روبهرو هستیم. «ریشههای این بحران پیش از همه به آثار فلاسفۀ ضد روشنگری، فردریش نیچه و مارتین هایدگر، برمیگردد. بعدها نظریهپردازان پستمدرن، مانند ژاک دریدا، میشل فوکو، ژان فرانسوا لیوتار و ریچارد رورتی، در آثار خود بر وقوع این بحران مهر تأیید زدند» (جیدان، 1385: 9).
ازاینرو دراثر گسترش «نوگرایی» و «نوسازی» در عرصۀ جهانی و بهدنبال خودآگاهیهای سرچشمهگرفته از شرایط و ویژگیهای زندگی در جهان امروزی، تحولاتی در زمینههای فرهنگی و ساختاری روی داده است که ظهور جامعۀ مصرفی را در پی داشته است. ظهور جامعۀ مصرفی ازطریق زیادشدن کالاهای مادی و دموکراتیزهشدن مصرف، سبب انتخابیشدن زندگی روزمره میشود. در این شرایط، در سطح خود[1]، یکی از مؤلفههای اساسی فعالیت روزمره همان انتخابهایی است که بهطور عادی انجام میدهیم؛ نوگرایی فرد را با تنوع پیچیدهای از انتخابهای ممکن رودررو میکند؛ ولی بهدلیل آنکه کیفیتی غیرشالودهای[2] دارد، به او در گزینشهایی که باید به عمل آورد، کمک چندانی نمیکند. این امر پیامدهای گوناگونی دارد؛ یکی از این پیامدها اهمیتیافتن سبک زندگی است (گیدنز، 1383: 119). برخی از سنخشناسیهای موجود در دنیای امروزی مانند طبقه، قومیت و جنسیت بهطور کامل تنوع و گوناگونی دنیای اجتماعی را توضیح نمیدهند. درواقع، سبک زندگی در فرهنگ سنتی کاربرد چندانی ندارد؛ زیرا با نوعی انتخاب از میان تعداد زیادی از امکانهای موجود همراه است. درحالیکه، در دهۀ اخیر بدون توجه به این انتخابهای زیاد، امکان برقراری ارتباطی معنادار و پایدار وجود نخواهد داشت (ایمان و مرحمتی، 1393: 2). در دنیای آکنده از امکانات گوناگون برای گزینش سبک زندگی، داشتن برنامهریزی راهبردی برای زندگی اهمیتی خاص دارد (گیدنز، 1383: 125).
نظریهپردازان علوم اجتماعی، سبک زندگی را متأثر از عوامل بسیاری چون عوامل اقتصادی، ارزشها و نگرشها، دین، زمینههای اجتماعی و مانند آنها میدانند. درواقع افراد با توجه به داراییهای مادی و معنوی خود، سبک زندگیشان را برمیگزینند. سرمایۀ فرهنگی بخشی از این داراییهاست. به طوری که رابطۀ میان سرمایۀ فرهنگی و سبک زندگی، محور اصلی مبحثهای مطرحشده در جامعهشناسی فرهنگی و مطالعات فرهنگی است. از دهۀ 1970 و با رشد و گسترش فزایندۀ کالاهای مصرفی و تبلیغات تجاری و وسیلههای ارتباط جمعی نظیر ماهواره و اینترنت، مطالعۀ رابطۀ سرمایۀ فرهنگی و سبک زندگی درکانون اصلی تلاشهای جامعهشناسان و پژوهشگران مطالعات فرهنگی قرار گرفته است. سرمایۀ فرهنگی یکی از متغیرهای اصلی و اثرگذار بر سبک زندگی است که شاخصی ترکیبی شامل سه شکل تجسمیافته، عینی و نهادی محسوب میشود. بوردیو تأثیر سرمایۀ فرهنگی بر مصرف، فعالیت و سبک زندگی فرهنگی افراد را با توسل به نظریۀ تمایز بیان میکند. او معتقد است دارندگان سرمایۀ فرهنگی با مصرف فرهنگ و هنر متعالی، خود را از بقیه متمایز میکنند. داشتن سرمایۀ فرهنگی بیشتر به معنای داشتن توان شناختی بالاتر است و چنانکه ورفهورست نشان داده است گرایش به فرهنگ و هنر متعالی، ناشی از شایستگی ارتباطی بیشتر دارندگان این ظرفیت شناختی و کنجکاوی بیشتر آنها برای رمزگشایی از محصولات فرهنگی است. بدین ترتیب سرمایۀ فرهنگی، از مسیری فردی - ذهنی و نه براساس راهبردی اجتماعی – مبارزهجویانه، سبب گرایش افراد به سبک زندگی فرهنگی خاصی میشود (گنجی و همکاران، 1394: 142).
با توجه به مطالب ذکرشده، اهمیت سبک زندگی در نوگرایی متأخر سبب انجام پژوهشها و مطالعات گوناگونی در ایران شده است که در حوزههای مختلف و از جنبههای مستقیم و غیرمستقیم، ارتباط این دو مفهوم را بررسی کردهاند. در این شرایط ضروری است مجموع پژوهشهای انجامشده، دوباره بررسی و تحلیل شوند. این امر ازطریق انجام مطالعات فراتحلیل[3] امکانپذیر خواهد بود؛ زیرا فراتحلیل نتایج پژوهشها را با یکدیگر ترکیب میکند و روابط تازهای میان پدیدههای اجتماعی کشف میکند و از این طریق سبب کسب تصویری شفاف از وضع موجود موضوع پژوهش میشود و عاملها، پیامدها و کاستیهای حوزۀ پژوهش را شناسایی میکند که به مراتب مؤثرتر و مفیدتر از طرحهای پژوهشی جدید است. بر همین اساس و با فرض اجرای پژوهشهای نسبتاً کافی در حوزۀ سرمایۀ فرهنگی و سبک زندگی، تمام پژوهشهای دارای شرایط فراتحلیل در این حوزه گردآوری و نتایج آنها تحلیل میشوند.
پیشینۀ پژوهش
اسماعیلی و همکاران (1394) در پژوهشی با عنوان «بررسی تأثیر متغیرهای یارانه و سرمایۀ فرهنگی بر سبک زندگی معلمان سرپرست خانوار شهرستان آمل» که به شیوۀ پیمایش و با حجم نمونۀ 350 نفری میان معلمان 45-30 سال سرپرست خانوار در شهر آمل انجام شده است، نشان دادهاند میان سرمایۀ فرهنگی و سبک زندگی رابطهای معنادار و مستقیم وجود دارد.
ایمان و مرحمتی (1393) در پژوهشی با عنوان «تبیین جامعهشناختی گرایش جوانان به سبک زندگی مدرن در شهر شیراز» به شیوۀ پیمایش و با حجم نمونۀ 451 نفری میان جوانان شهر شیراز، رابطۀ معنادار سرمایۀ فرهنگی و سبک زندگی را تأیید کردهاند. نتایج این پژوهش نشان میدهند سرمایۀ فرهنگی با اندازۀ اثر 390/0 تغییرات سبک زندگی جوانان را تبیین میکند.
ابراهیمی و بهنویی (1389) پژوهشی با عنوان «سبک زندگی جوانان» میان 380 نفر از جوانان 25-15 سال ساکن شهر بابلسر به شیوۀ پیمایش انجام دادهاند. آنها معتقدند میان سرمایۀ فرهنگی و سبک زندگی رابطۀ معنادار و مثبت وجود دارد. شدت این رابطه در پژوهش مذکور برابر با 470/0 است.
محمدی و همکاران (1391) در پژوهش خود با عنوان «مناسبات سرمایۀ فرهنگی و سبک زندگی» با نمونۀ 320 نفری به شیوۀ پیمایش میان ساکنان شهر سنندج، نشان میدهند میان سرمایۀ فرهنگی و انواع آن و سبک زندگی رابطۀ معناداری وجود دارد و شدت این رابطۀ 370/0 است.
زارع و فلاح (1391) پژوهشی با عنوان «بررسی سبک زندگی جوانان در شهر تهران و عوامل مؤثر بر آن» با حجم نمونۀ 398 نفری از جوانان 32-18 سالۀ شهر تهران به شیوۀ پیمایش انجام دادهاند. نتایج با توجه به ضریب همبستگی پیرسون (170/0)، بیانگر رابطۀ مثبت و معنادار سرمایۀ فرهنگی و سبک زندگی است.
قاسمی و همکاران (1387) در پژوهشی با عنوان «تعیینکنندههای ساختاری و سرمایهای سبک زندگی سلامتمحور» که به شیوۀ پیمایش و حجم نمونۀ 752 نفری میان ساکنان بالای 15 سال شهر تبریز انجام شده است، رابطۀ معنادار سرمایۀ فرهنگی و سبک زندگی را تأیید کردهاند.
نواح و همکاران (1395) در پژوهشی با عنوان «سبک زندگی و مصرف فرهنگی»، رابطۀ مثبت و معنادار سرمایۀ فرهنگی و سبک زندگی را تأیید کردهاند. پژوهش مذکور به شیوۀ پیمایش و با حجم نمونۀ 200 نفری میان ساکنان بالای 15 سال شهر اهواز انجام شده است.
تاجبخش و احمدی (1393) در پژوهشی با عنوان «بررسی رابطۀ سرمایۀ اقتصادی و سرمایۀ فرهنگی با سبک زندگی مطلوب» که به شیوۀ پیمایش و حجم نمونۀ 341 نفری میان دانشجویان دانشگاه آزاد گچساران انجام شده است، معتقدند میان سرمایۀ فرهنگی و سبک زندگی دانشجویان دانشگاه آزاد گچساران رابطۀ معنیداری وجود دارد.
مروری بر نظریهها
در بخش عمدهای از تاریخ بشر، افراد همواره در زیستجهانهایی کموبیش یکپارچه زیستهاند. این نکته، وجود تقسیم کار و سایر فرایندهای بخشبندی نهادی را انکار نمیکند؛ بخشبندیهایی که همواره موجب تفاوتهای عمدهای در زیستجهانهای گروههای مختلف یک جامعۀ واحد و یکپارچه شدهاند. با وجود این، بیشتر جوامع قدیمی در قیاس با جوامع امروزی، درجۀ بالای انسجام را نشان میدهند. با وجود تفاوتهای میان بخشهای گوناگون زندگی اجتماعی در جوامع پیشین، آنها ازطریق نوعی نظم معنایی یکپارچهساز که همۀ گروههای متفاوت جامعه را در بر میگیرد، به یکپارچگی میرسند. این نظم وحدتبخش معمولاً نظم دینی بود. معنای سادۀ این نظم برای فرد این بود که نمادهای یکپارچهساز بهطور یکسان بخشهای مختلف زندگی روزمرهاش را در بر میگرفتند. فرد، خواه در کنار خانواده یا هنگام انجام کار، خواه درگیر فرایندهای عمومی یا هنگام شرکت در جشنها و مراسم رسمی، پیوسته در همان جهان بود (برگر و همکاران، 1393: 73).
در جامعۀ امروزی، شاهد ناپدیدشدن تدریجی چارچوبهای شناختهشدۀ سنتی و بسیار ارجمندیم. منابع هویتی سنتی، ظاهراً دراثر گرایشهایی که در جوامع سرمایهداری امروزی به وجود آمده است، مانند تغییرات سریع و دامنهدار اجتماعات، رو به نابودیاند (استریناتی، 1384: 311). روشهای زندگیکردن که نوگرایی عامل آنهاست، به شکلی بیسابقه ما را از انواع نظم سنتی دور کردهاند. دگرگونیهای بهوجودآمده توسط نوگرایی به استقرار صورتهایی از پیوندهای اجتماعی کمک کرده است که جهان را درنوردیدهاند و برخی از شخصیترین و محرمانهترین جنبههای موجودیت روزانۀ ما را تغییر دادهاند؛ بنابراین، «یک فرایند ساده در افول هویتها به وقوع پیوسته است که در آن مجموعهای محدود اما مشخص از هویتهای منسجم کمکم از هم فروپاشیده و جای خود را به یک مجموعۀ متنوع اما بیثبات از هویتهای رقابتکننده دادهاند. فرسایش هویتهای جمعی و باثبات گذشته به فروپاشی هویتهای شخصی نیز منجر شده است» (استریناتی، 1384: 311)؛ ازاینرو در پی حملات شدیدی که بر پیکر ساختارهای اجتماعی سنتی وارد آمد، هریک از افراد (بهطور عمده مردان و بهندرت زنان)، باید مستقل از صفاتی که بهواسطۀ جایگاه سنتی یا طبیعی خود دارند، خود، هویت خویش را بسازند. از این حیث و با نظر به ذخایر سرشاری که فرد مییابد، چنین مقدر شده است که یکایک افراد خود به جستجو، کسبکردن و حتی برساختن هویت خویش برخیزند، آن هم در جهانی که روزبهروز ناشناختهتر و تحولاتش افزونتر میشود (جیدان، 1385: 115).
ظهور فردگرایی رهنمودهای جدیدی شامل استقلال، اختیار و آزادی گزینش به همراه آورد. این ارزشهای نوبنیاد این باور را قوت بخشیدند که در شرایط زندگی در دنیای امروزی، افراد باید بهصورت مستقل یا در تقابل با شیوههای رفتار و اندیشههای برجایمانده از سنتهای پدران و پدربزرگانشان، تعریفی از خویشتن ارائه دهند (جیدان، 1385: 114)؛ تا جایی که میشل فوکو معتقد است انسان امروزی کسی است که میخواهد خود را جعل و خلق کند (فدرستون، 1380: 190). نوگرایی در همان حال که پایهگذار بسیاری از مفاهیمی بوده است که در آنها انتخاب و گزینشکردن اهمیت دارد، معلومات تازۀ فراوانی راجع به تأثیرات شدید و گاه قیدوبندآفرین طبیعت، سنت، تاریخ، نهادها و ساختارهای اجتماعی به آدمیان داده است. بیشک هویت امروزی تا حدی انتخاب آگاهانۀ افراد بوده است؛ اما در عین حال با شبکهای از عوامل درهمتنیدۀ اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی تعیین شده است. یکی از عوامل تعیینکننده و بستر اصلی هویت در دورۀ نوگرا، جایگاه فرد درون روابط تولید است که به بهترین وجه در قالب مفهوم طبقۀ مارکس ارائه شده است. «تقسیم جامعه به طبقات، جهانبینیهای سیاسی، اخلاقی، فلسفی و مذهبی گوناگون را پدید میآورد. جهانبینیهایی که روابط طبقاتی موجود را بیان میکنند» (کوزر، 1380: 79)؛ بنابراین به عقیدۀ مارکس طبقه، جدای از اینکه در نقش عامل پوشش تاریخی عمل میکند، بستر اصلی شکلگیری ارزشها، نگرشها و هویت افراد نیز هست؛ اما با ایجاد برخی تغییرات اساسی در ساختار جوامع امروزی، پیداکردن خطوط شباهت میان طبقه و جایگاه فرد در روابط تولید و نیز ارزشها، نگرشها و اعتقادات و بهطور کلی هویت افراد روزبهروز مشکلتر میشود (چاوشیان، 1381).
گذار تاریخی از نظام مبتنی بر تولید به اقتصاد متکی بر مصرف، موجب تحول ایدئولوژیک بنیادینی در نحوۀ شکلگیری هویتهای اجتماعی شد؛ به نحوی که مصرف، به محملی برای پیریزی هویتهای استوار بر سبک زندگی و منبعی اساسی برای هویتیابی و فرهنگ مشترک تبدیل شده است. «مصرفگرایی با ماهیت خاصی که دارد، باعث رشد فردگرایی خودخواهانهای میشود که فرصتهای لازم برای رشد هویتهای قوی و باثبات را از بین میبرد» (استریناتی، 1384: 312). در این شرایط مفهوم «سبک زندگی» راهی برای تعریف دوبارۀ هویت است. مفهوم سبک زندگی در مقایسه با مفهوم طبقه یا سایر هویتهای ساختاری انعطافپذیرتر است؛ زیرا برخلاف مفهوم طبقه، محتوا و منطق یا منشأ سبکهای زندگی از پیش تعیین نمیشود. سبک زندگی تنها نشان میدهد برخی پیشینهها، فعالیتها، نگرشها و ذائقهها با یکدیگر سازگارند و تحلیلگر اجتماعی قادر است طرحی از آنها ترسیم کند (چاوشیان، 1381). برخلاف سوژۀ روشنگری، سوژۀ نوگرایی، ماهیت ثابت و پایداری ندارد. این امر بهعلت ویژگی سیال و باز نوگرایی است که هیچگاه ثبات و ایستایی ندارد. بهطور کلی، در ادبیات جامعهشناختی از مفهوم سبک زندگی دو برداشت کلی میشود؛ یکی مربوط به دهۀ 1920 است که سبک زندگی توصیفکنندۀ ثروت و موقعیت اجتماعی افراد و بیشتر، شاخص تعیین طبقۀ اجتماعی است. دوم بهصورت شکل اجتماعی جدیدی است که فقط در متن تغییرات نوگرایی و رشد فرهنگ مصرفگرایی معنا مییابد. در این معنا سبک زندگی راهی برای تعریف ارزشها، نگرشها و رفتارهای افراد است که اهمیت آن برای تحلیلهای اجتماعی روزبهروز افزایش مییابد (گنجی و همکاران، 1394: 138).
بیشک نابترین نظریههای جامعهشناسی دربارۀ سبک زندگی را بوردیو ارائه کرده است. او با تلفیق ایدههای مارکس و وبر، درکی کاملتر در زمینۀ طبقات اجتماعی ارائه کرده است. بوردیو ابعاد اقتصادی و فرهنگی را در بحث طبقه در نظر میگیرد؛ یعنی مانند مارکس طبقات را بر مبنای عامل اقتصاد لایهبندی و همچون وبر درون هر طبقه را بر مبنای سبکهای مختلف زندگی از یکدیگر متمایز میکند. اگر مارکس طبقه را صرفاً اقتصادی میدید، بوردیو آن را بر مبنای سرمایههای اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی تشریح میکند. به نظر او، حجم و انواع سرمایه، طبقه را شکل میدهند و منش افراد، درون هر طبقه را به یکدیگر وصل میکند و بر مبنای این منش مشترک سبکهای زندگی شکل میگیرند؛ البته به معنای دقیقتر باید گفت مصرف، اجازۀ بازنمایی سبکهای مختلف زندگی و ذائقههای گوناگون را میدهد و درنهایت سبکهای زندگی و ذائقههایی که بر مبنای سرمایههای بالا شکل میگیرد، سبب مصرف کالاهایی میشود که تمایز اجتماعی ایجاد میکنند. این منطق تمایز در مصرف، در کانون توجه بوردیو قرار دارد (حمیدی و فرجی، 1387: 70). او در کتابها و مقالههایی که به رشتۀ تحریر درآورده است، شبکهای از مفاهیم را به کار میگیرد که با توضیح آنها طرحی از نظریۀ او دربارۀ سبک زندگی ارائه میشود. دید بوردیو دربارۀ جامعه، مانند دید ماکس وبر، اساساً دیدی جدلی[4] است. در نظریۀ او جامعه «فضایی اجتماعی» شناخته میشود. فضای اجتماعی جایگاه رقابتی شدید و بیپایان است. از میان و در جریان این رقابتها، تفاوتهایی ظهور میکند که ماده و چارچوب لازم برای هستی اجتماعی را فراهم میآورد (استونز، 1381: 330)؛ اما در جوامع پیشرفته افراد با فضای اجتماعی یکپارچه روبهرو نیستند و فضاهای اجتماعی، خود به فضاهای خرد بیشماری تجزیه میشوند که «میدان[5]» نام دارند. هرچه جامعه به لحاظ فناوری پیچیدهتر و ازنظر اجتماعی تمایزیافتهتر باشد، میدانهای (خردهجهانهای اجتماعی نسبتاً مستقل و خودمختار) بیشتری وجود خواهد داشت. حد و مرزهای میدانها نامشخص و در حال تغییر است (جنکینز، 1385: 137). بنا به تعریف بوردیو، یک میدان، عرصـهای اجتماعی است که در آن مبارزه یا تکاپو بر سر منابع و منافع معین و دسترسی به آنها صورت میگیرد. میـدانهـا بـا اقلامی تعریف و مشخص میشوند که محل منازعه و مبارزهاند؛ ازجمله کالاهای فرهنگی (سـبک زنـدگی)، مسـکن، تمایز و تشخص فرهنگی (تحصیل)، زمین، قدرت (سیاست)، طبقۀ اجتماعی، منزلت یا هر چیز دیگری که ممکن است به درجات متفاوتی، خاص و انضمامی (عینی) باشند (جنکینز، 1385: 135).
میدان کارزاری است که در آن دربارۀ شالودههای هویت و نظام سلسلهمراتبی، پیوسته و بهطور جداییناپذیر، بحث و جدل میشود. میدان گسترهای از مواضع و حرکات ممکنی را در اختیار فرد قرار میدهد که او قادر است خود را با آنها سازگار کند. جایگاه و موقعیت درون میدان همچنین هر کنشگری را به جانب الگوی رفتاری خاصی متمایل میکند (استونز، 1381: 337).
بوردیو دربارۀ میدان [زمینه، حوزه] به گونهای رابطهای میاندیشد تا به شیوهای ساختاری؛ [میدان] شبکهای از روابط است که میان جایگاههای عینی درون زمینه وجود دارد. این روابط جدا از آگاهی و ارادۀ فردی وجود دارند (ریتزر، 1393: 724). ویژگی خاص هر میدان براساس منطق و راهبردهایی درک میشود که در میدان اعمال میشوند. میدان اصولاً پهنۀ نبرد و همانند بازاری رقابتی است. آنچه به میدان معنا میدهد سرمایه است و حجم و ترکیب انواع سرمایه جایگاه فرد در سلسلهمراتب میدان را تعیین میکند. بوردیو سرمایه را در چهار مقوله از هم تفکیک میکند: سرمایۀ اقتصادی (دارایی مالی و مادی)، سرمایۀ اجتماعی (منابعی که به صرف عضوشدن در گروه به فرد تعلق میگیرد)، سرمایۀ فرهنگی (کالاها و مهارتها و عنوانهای نمادین کمیاب) و سرمایۀ نمادین (موقعیت و افتخار اجتماعی). همچنین بوردیو تمایز و تملک انواع سرمایه را منشأ تفاوت در ذائقهها میداند. درواقع براساس نظریۀ بوردیو سرمایۀ فرهنگی سبب ایجاد تفاوت میشود و به دائمیکردن تفکیکها، شکافها و نابرابریهای اجتماعی کمک میکند (ممتاز، 1383: 151-150). مناسبات مناظرهای میان سبک زندگی و سرمایۀ فرهنگی در نظریۀ فرهنگی بوردیو به تفصیل تبیین شدهاند. طبق نظریۀ او، علاوه بر عوامل اقتصادی، منش فرهنگی که فرد از خانواده به ارث میبرد، عامل مهمی در موفقیتها و پیشرفتهای گوناگون است؛ زیرا منشها و ویژگیهای فرهنگی دربردارندۀ منابعیاند که قادرند سودهای زیادی به همراه داشته باشند؛ بنابراین سرمایۀ فرهنگی دربرگیرندۀ تمایلهای پایدار فرد و گرایشها و عادتهایی است که طی فرایند جامعهپذیری حاصل میشوند و شامل کالاهای فرهنگی و انواع دانش مشروع است که ممکن است بهطور مداوم ازطریق عادتوارهها[6] در زندگی خانوادگی و تحصیلات افزایش یابد.
بنابراین، مفهوم مرکزی دیگر در دستگاه فکری بوردیو، مفهوم «عادتواره» [ریختار، ساختمان ذهنی، آداب، منش] است. «این مفهوم با بار نظری قابلملاحظهای که دارد، توأمان با مفهوم میدان گره خورده است» (شویره و فونتن، 1385: 77). این کلمه ازنظر لفظی یک واژۀ لاتین است که نشاندهندۀ وضعیت، حالت یا ریخت ظاهری معمول و عادتشده بهویژه در ارتباط با بدن است (جنکینز، 1385: 121). بوردیو بعضی از معناهای اصلی این مفهوم را که به رابطۀ میان بدن و عادتواره مربوط میشود، حفظ میکند. بیان دیگری از تجسمیافتن عادتواره در استفادۀ بوردیو از واژۀ سلوک[7] دیده میشود. این واژه که در اصل یونانی است و معنایی تقریباً شبیه به واژۀ لاتین عادتواره دارد، در آثار بوردیو برای اشاره به طرز و سبک حرکتکردن کنشگران (طرز ایستادن، راهرفتن، اداها و اطوار) به کار میرود. مشابهت معناهای اولیه و اصلی این دو واژه، یعنی عادتواره و سلوک، گواه محوریت بدن در مفهومپردازی بوردیو دربارۀ عادتواره است (جنکینز، 1385: 122). عادتواره «همان ساختارهای اجتماعی تجسمیافته و ملکۀذهنشده است» (ریتزر، 1393: 721). عادتواره یا ملکه، میانجی و واسطهای میان تأثیرات گذشته و انگیزهها و محرکهای کنونی است که در آن واحد هم ساختمند است؛ زیرا بهوسیلۀ نیروهای اجتماعی الگودار تولید میشود و هم ساختدهنده است؛ زیرا ملکه به فعالیتهای متنوع و گوناگون فرد در حوزههای جداگانه و مختلف زندگی شکل میدهد و به آنها انسجام میبخشد (استونز، 1381: 335). بوردیو رابطۀ ساختی میان عادتواره یا ملکه و میدان، یعنی رابطۀ میان «تاریخ تجسمیافته در کالبدها» بهعنوان خلقوخو و «تاریخ عینیتیافته در اشیا» را که بهصورت نظام جایگاهها و موقعیتها شکل یافته است، جایگزین رابطۀ ساده و ابتدایی فرد و جامعه میکند. این امر بدان معنی است که برای توضیح و تبیین هر رویداد و الگوی اجتماعی باید ترکیب اجتماعی کنشگر و ساختار حیطۀ اجتماعی خاصی که او در آن عمل میکند و نیز شرایط خاصی را تجزیه و تحلیل و بررسی کرد که کنشگران در آن با یکدیگر برخورد میکنند و بر یکدیگر تأثیر میگذارند (استونز،1381: 337)؛ بنابراین، این رابطه به گونهای است که هیچکدام از دو طرف، بهطور یکطرفه توانایی تعیین و جهتدهی به عمل اجتماعی را ندارند.
مفهوم دیگری که بهطور مستقیم از بحثهای مربوط به عادتواره نتیجهگیری میشود، مفهوم «عمل[8]»است. «این [عمل] است که [عادتواره یا] ساختمان ذهنی و جهان اجتماعی را به هم پیوند میدهد. از یک سوی، ازطریق [عمل]، ساختمان ذهنی ساخته میشود و ازسوی دیگر، در نتیجۀ عمل است که جهان اجتماعی آفریده میشود» (ریتزر، 1393: 722). به تعبیر دیگر عمل عادتوارهای است که در عمل فعلیت یافته است. تأکید بوردیو بر عمل بهسبب تبیین رفتار براساس منطق عملی یا حس عملی است؛ بدین معنی که عمل بهصورت کاملاً آگاهانه صورت نمیگیرد؛ بلکه خارج از کنترل آگاهانه و گفتمان و شبیه احاطه و حس غریزی نشان داده میشود که نسبت به بازی وجود دارد. ازنظر بوردیو عمل بهصورت آگاهانه – یا کاملاً آگاهانه – سازماندهی و هماهنگ نمیشود (جنکینز، 1385: 114). ویژگی آن «همانا انعطاف و سیالیت و عدم قطعیت ویژۀ آن است. زندگی اجتماعی، با همۀ تنوع و پیچیدگیاش، بر مبنای قواعد و اصول و مدلهای هنجاری، پیش نمیرود. حتی این تصور نیز غیرممکن است که قاعده یا دستورالعملی برای همۀ وضعیتهای قابلتصوری که ممکن است در جریان زندگی اجتماعی متداول پیش آید، در آستین داشته باشیم» (جنکینز، 1385: 116)؛ اما منظور این نیست که کنشگران زندگی خویش را بدون قصد و هدف پیش میبرند. این راهی است که بوردیو ازطریق آن رویگردانی خود را از ساختارگرایی تعینی چرخش نظری از قواعد به راهبرد نشان میدهد. اینجا عادتواره «سرچشمۀ استراتژیهاست» (ریتزر، 1393: 742). «مفهوم استراتژیپردازی، یعنی درنظرگرفتن این واقعیت که کنشگران اهداف و علایقی دارند، به این منظور نیز پرورانده شده که سرچشمۀ عمل کنشگران را در تجربۀ خود آنها از واقعیت جای میدهد» (جنکینز، 1385: 117). مفهوم راهبرد، جایگزینی برای این فکر است که قواعد، رفتار را هدایت میکنند. همچنین حلقۀ اتصال مهمی میان مفاهیم عمل، عادتواره و میدان است.
نکتۀ دیگری که در کارهای بوردیو پیگیری میشود، علاقۀ او به مبارزه و رقابت بر سر منزلت است. این امر با بهکارگیری راهبرد «تمایز[9]»، در طیف وسیعی از حوزهها و امکانات عرصۀ زندگی اجتماعی و برای کسب منزلت و به اتکای انواع گوناگون سرمایه پیگیری میشود. در اینجا منزلت اجتماعی شامل کارهایی است که آن دسته از تمایزها و تفاوتهای فرهنگی را برجسته میکند و نمایش میدهد که ویژگی حیاتی همۀ قشربندیهای اجتماعیاند؛ ازاینرو منزلت بهصورت سبک زندگی مفهومپردازی میشود؛ یعنی کلیت کارهای فرهنگی همچون لباسپوشیدن، سخنگفتن و حالتهای بدنی (جنکینز، 1385).
مفهوم دیگر موردنظر بوردیو، مفهوم «سلیقه[10]» است که یکی از شاخصهای سرمایۀ فرهنگی به شمار میرود و جامعه آن را تعیین میکند؛ به عبارت دیگر، سلیقه مقولهای اجتماعی است و تنها بهواسطۀ نزاع و کشمکش عاملان و کنشگران فعال است که قادر است تغییر کند (فرزانه، 1384: 44).سلیقه نوعی ظرفیت و توانایی است که براساس آن افراد، اشیا و اعمال را بهصورت نمادین در نقش ترجیحهای متمایزکننده به کار میبرند. سلیقه به افراد نسبت به جایگاهشان در نظام اجتماعی درکی میدهد و همچنین کسانی را که ترجیحهای مشابه دارند، به هم نزدیک میکند و این افراد را از کسان دیگری متمایز میکند که سلیقههای متفاوت با آنها دارند. بدین ترتیب افراد ازطریق سلیقه امور را دستهبندی میکنند و در این فرایند خود را نیز طبقهبندی میکنند. سلیقه یکی از دالها و عناصر اصلی هویت شخصی است.
نتیجه آنکه سبک زندگی خاص هر گروه خود را در تقابل با دیگر سبکها، تعریف و مشخص میکند: «ذوق و سلیقه در وهلۀ اول و قبل از هر چیزی بیمیلی و اکراه نسبت به سلایق دیگران است. دلیل این امر آن است که اعمال و رویههای فرهنگی، معنی اجتماعی خود و قابلیت مشخصساختن تفاوت فاصلۀ اجتماعی را از موقعیتی که در نظام اهداف و رویههای مطلوب دارند، کسب میکنند» (استونز، 1381: 339). درواقع از دید بوردیو، سلیقه در بدن شکل مادی مییابد و روابط متفاوتی را تداوم میبخشد که طبقات اجتماعی نسبت به بدنهایشان دارند؛ روابطی که در کیفیت و کمیت سرمایۀ اجتماعیِ گشوده به روی افراد، بااهمیت است. به عبارتی، اعمال، قابلیت متفاوت و متمایزبودن خود را از ویژگی ذاتیشان نمیگیرند؛ بلکه دستیابی به معنای موردنظر و متمایزبودن، در ارتباط با رویهها و اعمال دیگر پدید میآیند.
تحلیل بوردیو نشان میدهد گروههای فرادست و فرودست در مبارزهای بیپایان و نمادین برای تثبیت هویت و موقعیت اجتماعی خود درگیرند. ازسوی دیگر توجه به نظریۀ انواع سرمایه، قادر است الگوهای مصرف را جدای از تحلیل گروهبندیهای عمودی در سطح افقی با توجه به حجم و ترکیب سرمایه نزد اینگونه گروهها، تبیین کند. در تقسیمبندی عمودی، کنشگرانی که مقادیر زیادی از هریک از سرمایهها را در اختیار دارند (طبقۀ فرادست)، در تقابل با کنشگرانی قرار میگیرند که از همۀ سرمایهها محروماند (طبقۀ فرودست). این تقابل در تقسیمبندی افقی، بین طبقۀ فرادست، یعنی کسانی که سرمایۀ اقتصادی زیاد اما داراییهای فرهنگی کمی دارند (مانند صاحبان و مدیران بخشهای اقتصادی که فرادستان طبقۀ فرادست را شکل میدهند) و آنهایی که سرمایهشان بهطور عمده سرمایهای فرهنگی است (روشنفکران و هنرمندان که فرودستان طبقۀ فرادست را تشکیل میدهند)، بروز میکند. تکتک افراد و خانوادهها پیوسته در تلاشاند تا با دنبالکردن راهبردهای بازتبدیل - که در آن یک نوع یا گونۀ خاص سرمایه با گونۀ دیگری مبادله یا به آن تبدیل میشود - جایگاه خویش را در فضای اجتماعی حفظ کنند یا بهبود ببخشند (استونز، 1381: 340).
همچنین نظریههای جامعهشناختی هویت در نوگرایی اخیر، بیش از همه به نوعی به نظریۀ آنتونی گیدنز پیوند خورده است. ویژگی رهیافت گیدنز بر اهمیت محوری فرایندهای اجتماعی بازتابی تأکید میکند. به عبارتی، عاملبودن در متن نظم و ترتیبهای بعد از نظام سنتی به یک پروژۀ بازتابی تبدیل میشود. گیدنز معتقد است درواقع در دورۀ پس از نظامهای سنتی، هویت شخصی بهصورت رفتارهایی جلوهگر میشود که بهطور «بازتابی[11]» به وجود میآیند. این تصور بازتابی از خویشتن که به روایتهای زندگینامهوار منسجم و همواره تجدیدپذیر استوار است، در تاروپود انتخابهای متعدد و برآمده از نظامهای مجرد جای میگیرد (گیدنز، 1383: 20). در نظریۀ گیدنز یکی از تفاوتهای بارز دنیای نوگرا نسبت به تمام دورههای پیشین زندگی اجتماعی، پویایی و تحرک بیسابقۀ آن است. نهادهای عصر جدید از بسیاری جنبهها بدیع و بیسابقهاند (گیدنز، 1383: 16). بازتابیبودن سبکهای زندگی بدین معنی است که هر سبک زندگی در متن خود معنایی ضرورتاً باز و نامتعین دارد؛ ازاینرو قطعینبودن معنای سبک زندگی - یعنی نفی امکان تبیین کافی معنا توسط تعیینکنندههای ساختاری به بازتابندگی - به این نکته اشاره دارد که معانی فعالیتهای سبک زندگی دراساس توسط نیروهای وسیع جامعه تعیین نمیشوند؛ بلکه طی فرایند دادوستد عملی زیستجهانهای متمایز، معانی روشهای استفاده از مواد و مصالح نمادین مصرف انبوه، به اشیا و اعمال ملموسی تبدیل میشوند که استعارهای برای خودشاناند. بازتابندگی به استفاده از اطلاعات مربوط به شرایط فعالیت بهعنوان ابزاری برای تنظیم و تعریف مجدد و قاعدهمند معنا و چیستی رفتار اشاره دارد (گیدنز، 1378: 86).
با برداشتی که گیدنز از مقولۀ سبک زندگی دارد، سبک زندگی تلاشی برای شناخت مجموعۀ منتظمی از رفتارها یا الگوهای کنش افراد است که افراد آنها را انتخاب میکنند و کنش افراد در زندگی روزمره بهواسطۀ آنها هدایت میشود (فاضلی، 1382: 65). هر سبک زندگی مستلزم مجموعهای از عادتها و جهتگیریهاست و ازاینرو نوعی وحدت دارد که – علاوه بر اهمیت خاص خود ازنظر تداوم امنیت وجودی – پیوند میان گزینشهای فرعی موجود در یک الگوی کموبیش منتظم را نیز تأمین میکند. سبک زندگی به مجموعهای کموبیش جامع از کارکردها گفته میشود که فرد آنها را به کار میگیرد تا هم نیازهای جاری خود را برآورده کند و هم روایتی ویژه را دربرابر دیگران مجسم کند که برای هویت شخصی خود برگزیده است (گیدنز، 1383: 122). سبکهای زندگی بهطور عمده در قالب چیزهای ملموسیاند که آنها را به اموری نمادین بدل میکنند؛ نمادهایی که انعطافپذیرند و معنیهای گوناگونی دارند. همۀ داراییهای مادی حامل معانی اجتماعیاند؛ بنابراین باید بخش عمدهای از تحلیل فرهنگی را متوجه استفاده از این کالاها بهمنزلۀ رسانه بنامیم. سبک زندگی (مصرف شخصی کالاهای فرهنگی) بخش مشهود فرهنگ است. این شیوههای مصرف در سلسلهمراتبی آرایش مییابند که به طیف کاملی از تمایزها و تفاوتها، تا حد توان ذهن بشر، میدان میدهند (چاوشیان، 1381: 3-2).
مناسبات مناظرهای میان سبک زندگی و سرمایۀ فرهنگی در نظریۀ بوردیو به تفصیل مفهومپردازی شده است. طبق نظریۀ او، علاوه بر عاملهای اقتصادی، عادتوارۀ فرهنگی عامل مهمی برای موفقیتهای گوناگون محسوب میشود؛ زیرا عادتوارهها دربردارندۀ منابعیاند که ممکن است سودهای زیادی به همراه داشته باشند (Weininger & Lareau, 2007).
سرمایۀ فرهنگی دربرگیرندۀ تمایلهای پایدار فرد و گرایشها و عادتهایی است که طی فرایند جامعهپذیری حاصل میشوند و شامل کالاهای فرهنگی، مهارتها و انواع دانش مشروع است. در نظریۀ بوردیو سرمایۀ فرهنگی شامل سه شکل است: 1- سرمایۀ فرهنگی تجسمیافته[12] یا درونیشده: این سرمایه بهواسطۀ تلاش، تجربه و استعداد فرد حاصل میشود و با مرگ او از بین میرود و نمیتوان آن را به دیگران انتقال داد. 2- سرمایۀ فرهنگی عینیتیافته[13]: این سرمایه از آشکارترین نوع سرمایۀ فرهنگی است که افراد جامعه قادرند از آن بهرهمند شوند و عبارت است از مجموعهای از میراثهای فرهنگی مانند آثار هنری، فناوری ماشینی و قانونهای علمی که بهصورت کتابها، سندها و اشیا در تملک اختصاصی افراد و خانوادههاست. این نوع از سرمایه شایستگی انتقال به دیگران را دارد. 3- سرمایۀ فرهنگی نهادی و ضابطهای[14]: این شکل از سرمایۀ فرهنگی به کمک ضابطههای اجتماعی و فراهمآوردن عنوانهای معتبر، برای افراد موقعیت کسب میکند؛ مانند مدرک تحصیلی و تصدیق حرفۀ کار. این نوع سرمایه شایستگی انتقال ندارد و بهدستآوردن آن به شرایط معینی بستگی دارد (محمدی و همکاران، 1391: 7).
کسب سرمایۀ فرهنگی کارکردها و مزیتهای فراوانی دارد. درواقع سرمایۀ فرهنگی و تمایز اجتماعی پیوندی مناظرهای دارند. سرمایۀ فرهنگی تفاوت ایجاد میکند و سبب تفکیکها، شکافها و نابرابریهای اجتماعی میشود (ممتاز، 1383: 157)؛ بنابراین، در جوامع معاصر، سرمایۀ فرهنگی در نقش نوعی راهبرد برسازندۀ سبک زندگی اهمیت فراوانی دارد.
جدول 1 - نظریهها دربارۀ سبک زندگی
شرح |
نظریه |
بر این نکته تأکید دارند که کالاها در نقش نماد در مقولههای وسیعتری جای میگیرند. به عبارتی همۀ داراییهای مادی حامل معانی اجتماعیاند؛ بنابراین ما باید بخش عمدهای از تحلیل فرهنگی را به استفاده از این کالاها بهمنزلۀ رسانه، معطوف کنیم. ازاینرو معانی کالاها ریشه در زمینۀ نهادی دارند که همین زمینهها نیز مبنایی برای تفسیر آن ارائه میدهند. استفادههای گوناگون از کالاها بیانگر معرفت اجتماعی است و مصرف شخصی کالا (سبک زندگی) بخش مشهود فرهنگ است. این شیوههای مصرف در تصویرها و سلسلهمراتبی آرایش مییابند که به طیف کاملی از تمایزها و تفاوتها، تا حد توان ذهن بشر، میدان میدهند. درواقع، داگلاس و ایشرود متجلیکردن و ثباتبخشیدن به مقولههای فرهنگ را محرک مصرف میدانند. به نظر آنان چون کالاها وجه نمادین دارند، قادرند بهصورت ابزار مبادله و ارتباط به کار گرفته شوند. مصرف کالاها برای حفظ ارتباط و انسجام، جلب حمایت دیگران و ابراز مهربانیکردن لازم است (Douglas & Isherwood, 1996: 38). |
داگلاس و ایشرود |
وبر واژۀ سبک زندگی را جهت اشاره به شیوههای رفتار، لباسپوشیدن، سخنگفتن، اندیشیدن و نگرشهایی به کار گرفت که مشخصکنندۀ گروههای منزلتی متفاوت بودند. او ویژگی اصلی سبک زندگی را انتخابیبودن آن میدانست که به برخی تنگناهای ساختاری محدود است و این محدودیتها اقتصادی و اجتماعیاند. به نظر او سلوک و فرصتهای زندگی، دو مؤلفۀ اساسی سبک زندگیاند. سلوک زندگی انتخابهاییاند که افراد در گزینش سبک زندگیشان دارند (Cockerham, 2000: 161). فرصتهای زندگی مواردیاند که افراد بهدلیل موقعیت اجتماعیشان آنها را دارند (قاسمی و همکاران، 1387: 184). مهمترین سهم وبر از مفهومسازی سبک زندگی، تقابل مناظرهای بین انتخابها و فرصتهاست (Cockerham et al; 1997: 324). به طوری که اگر هریک از اینها دیگری را از بین ببرد، در نتیجۀ سبک زندگی مؤثر است. به عبارتی، افراد سبک زندگی خود را انتخاب میکنند و فعالیتهایی را انجام میدهند که ویژگی بارز آن است؛ اما انتخابهای آنها از موقعیت اجتماعیشان تأثیر میپذیرد. وبر کارکرد دوگانهای برای سبک زندگی قائل است. از یک طرف موجب تفاوت بینگروهی میشود و به برتریهای منزلتی و طبقاتی مشروعیت میبخشد و ازسوی دیگر موجب انسجامبخشیدن درونگروهی میشود. به نظر او سبک زندگی بیش از آنکه بر تولید استوار باشد، بر شباهت الگوهای مصرف استوار است (مجدی و همکران، 1389: 133). |
ماکس وبر |
او با انتشار مقالۀ «کلانشهر و حیات ذهنی» تأملاتش را در ارتباط با فرد، فردیت و تناقض درونی فرد در دورۀ گذار از اروپای قرن نوزدهم به عصر مدرن مطرح میکند و در همین رابطه شیوۀ خاص مصرفکردن و سبک زندگی را راهی برای بیان خود در رابطه با دیگران و انبوه جمعیت کلانشهر و نظام تقسیم کار پیچیدهای میداند که دستمایههای هویت و تمایز از دیگران را زایل کرده است. به عبارتی، زیمل متمایزکردن خود از دیگران – بهواسطۀ مد – را محرک مصرف میداند. او کارکرد دوگانهای برای مد قائل است؛ یک وجه آن، اعلام تمایل فرد برای متمایزشدن از دیگران و بیان هویت فردی و خواست فردیت است؛ اما وجه دیگر آن که جنبۀ طبقاتی دارد، سبب همبستگی گروهی و تقویت انسجام اجتماعی طبقاتی است (فاضلی، 1382). |
جورج زیمل |
سبک زندگی پدیدهای ملموس است که مشاهده میشود یا دراثر مشاهده نتیجهگیری میشود. به عبارتی، او سبک زندگی را مجموعهای از رفتارهای مشاهدهشدنی و معنیدار میداند که ازسوی افراد جامعه تعریف میشوند؛ بنابراین تشخیص سبکهای زندگی از روی رفتار عینی و مشاهدهشدنی افراد امکانپذیر است. پدیدهای که به بارزترین وجه خود را در مصرف نشان میدهد. با مطالعۀ رفتارهای عینی و سنجشپذیر افراد، سبکهای مختلف زندگی و دستهبندی آنها درک میشود. آنچه در دیدگاه سوبل محوریت دارد، رابطۀ میان سبک زندگی و مصرف است (Sobel, 1981: 28). |
میشل سوبل |
او از دریچۀ مفاهیمی مثل کسب اعتبار، سازوکارهای تأیید و قدرت فرهنگی، سبک زندگی را بررسی میکند. به نظر او، سبک زندگی مجموعهای از نمادهاست که نقش فعالی در فرایند کسب اعتبار و وجهه ایفا میکنند. نمادها به خودی خود، اهمیت یا معنا ندارند؛ بلکه معنا و نقش مشروعیتبخش خود را از سازوکارهای تأیید میگیرند. سازوکارهای تأیید را نیز دارندگان قدرت فرهنگی تعیین و تعریف میکنند و بدین سان قادرند برای خود تمایز، تشخص و اعتبار ایجاد کنند؛ بنابراین سبک زندگی هم وسیلهای برای تولید و توزیع قدرت فرهنگی در سطحهای مختلف جامعه است و هم حاصل این نحوۀ تولید و توزیع است (Scheys, 1987: 253). |
میشلن شیز |
به نظر او سبک زندگی همان سازمان اجتماعی مصرف است. از دید او سبکهای زندگی جزء جداییناپذیر زندگی اجتماعی روزمره در جهان امروزیاند و نقشی اساسی در تعاملات بین افراد دارند. به همین دلیل، سبکهای زندگی را باید در بافت محسوس زندگی روزمرۀ افراد جستجو کرد. سلیقهها، قریحهها و ذائقهها که در پیوندی تنگاتنگ با سبک زندگی شکل میگیرند، نقشی اساسی در نحوۀ مصرف کالاهای فرهنگی و برساختن هویت دارند و مدخلهایی برای ورود به متن زندگی روزمرۀ افراد در جامعۀ امروزیاند. مشخصههای اصلی سبک زندگی همچون سطوح، خودها و احساسات یا قریحهها را باید بهصورت تجربی ازطریق بررسی سرمایه و مصرف فرهنگی افراد مطالعه کرد (Chaney, 2002: 16). |
دیوید چنی |
روش پژوهش
مقالۀحاضربهروشفراتحلیل انجامشدهاست. فراتحلیل روشی آماری است که واحد تجزیه و تحلیل در آن، مطالعه است و آزمودنینیست (نیازی و شعاع، 1395: 69) و پژوهشگر را از اتکا به نتایج یک مطالعۀ انفرادییا اتکا به بازنگریهای غیرکمی سنتی و روایتی در امان میدارد و فرصتی ارزنده برای او فراهم میکند تا تشابهها و تفاوتهای روششناختی را در نتایج چندین مطالعه درک کند و با دیدی تراکمی، تصویری کلی از یک فعالیت پژوهشی ارائه دهد. به بیان دیگر فراتحلیل به پژوهشگران امکان میدهد دادههای حاصل از چندین بررسی و مطالعه را با هم ترکیب کنند (هومن، 1387: 27). در پژوهش فراتحلیل، پژوهشگر با ثبت ویژگیها و یافتههای تودهای از پژوهشها در قالب مفهومهای کمی، آنها را برای استفاده از روشهای نیرومند آماری آماده میکند (دلاور، 1384). بدین منظور نتایج حاصل از مطالعات متعدد و مستقل گذشته در زمینۀ موضوع، بررسی و به کمک نرمافزارهای مناسب آماری یکسان میشود و به آمارۀ جدیدی به نام اندازۀ اثر تبدیل میشود. اندازۀ اثر نشاندهندۀ میزان یا درجۀ حضور پدیده در جامعه است (عابدی و همکاران، 1385: 128). این آماره فراتحلیل را ممکن میکند. به عبارت دیگر اندازۀ اثر، نتایج پژوهشهای مختلف را در قالب یک مقیاس عددی اثربخش نشان میدهد. به نحوی که میان پژوهشهای مختلف مقایسهکردنی باشد (قربانیزاده، 1394: 39).
در پژوهش حاضر در مرحلۀ اول، پس از یک مطالعۀ اولیه در زمینۀ سرمایۀ فرهنگی و سبک زندگی در بانکهای اطلاعاتی شامل جهاد دانشگاهی[15]، پایگاه مجلات تخصصی نور[16]، پایگاه بانک اطلاعات نشریات کشور[17] و پایگاه مرکز اسناد و مدارک علمی ایران[18]، 46 مقاله استخراج شد. در مرحلۀ بعد، آن دسته از پژوهشهای جامعهشناسی انتخاب شدند که بهصورت کمی و به روش پیمایش تأثیر متغیر سرمایۀ فرهنگی بر سبک زندگی را بررسی کردهاند. در مرحلۀ سوم پژوهشهای انتخابشده با توجه به ویژگیهایی نظیر روش آماری، جامعۀ آماری، روش نمونهگیری، حجم نمونه، فرضیهها یا سؤالهای مشابه، چارچوب نظری، نتایج دادههای موردنیاز، سطح معناداری پژوهشها و تعریف نظری و عملیاتی متغیرها و آمارههای استفادهشده (بهطور کلی اینکه مقالهها اطلاعات لازم برای استخراج عملی اندازۀ اثر را ارائه کرده باشند)، ارزیابی شدند که درنهایت با توجه به اینکه مقالهها باید ازنظر ویژگیهای ذکرشده برای استفاده در فراتحلیل مشابه باشند، تعداد 8 مقاله برای عملیات فراتحلیل انتخاب شدند (جدول شمارۀ 1). ذکر این نکته ضروری است که در همۀ مطالعات بررسیشده در این مقاله، متغیر سرمایۀ فرهنگی با روال نسبتاً مشابهی بررسی شده است.
جدول 2 – ویژگیهای پژوهشهای انتخابشده |
||||||
نمونهگیری |
جامعه آماری |
حجم نمونه |
سال |
محقق |
ردیف |
|
طبقهای |
دانشجویان دانشگاه آزاد گچساران |
341 |
1393 |
تاجبخش و احمدی |
1 |
|
خوشهای |
ساکنان شهر سنندج |
329 |
1391 |
محمدی و همکاران |
2 |
|
طبقهای |
ساکنان بالای 15 سال شهر اهواز |
200 |
1395 |
نواح و همکاران |
3 |
|
طبقهای |
جوانان 25-15 سال شهر بابلسر |
380 |
1389 |
ابراهیمی و بهنویی |
4 |
|
طبقهای |
معلمان45-30 سال سرپرست خانوار |
350 |
1394 |
اسماعیلی و همکاران |
5 |
|
|
جوانان 32-18 سال شهر تهران |
398 |
1391 |
زارع و فلاح |
6 |
|
خوشهای |
جوانان 30-18 سال |
451 |
1393 |
ایمان و مرحمتی |
7 |
|
خوشهای |
ساکنان بالای 15 سال شهر تبریز |
752 |
1387 |
قاسمی و همکاران |
8 |
|
یافتهها
جدول 3 نشاندهندۀ رابطۀ سرمایۀ فرهنگی و سبک زندگی با فاصلۀ اطمینان 95 درصد در هرکدام از پژوهشهای انتخابشده است. اندازۀ اثر بیانگر میزان یا درجۀ حضور پدیدهها در جامعه و برابر با نسبت سطح معناداری به شاخصی از حجم نمونه است. درواقع، جدول 3 نشان میدهد در 8 مورد از مطالعات پیشین، دربارۀ سرمایۀ فرهنگی (متغیر مستقل) روی متغیر وابسته (سبک زندگی) مطالعه شده است. اندازۀ اثر این مطالعات میان 20/0 تا 47/0 بوده است. در پژوهشهای بررسیشده، بیشترین اندازۀ اثر مربوط به پژوهشهای شمارۀ 4 و 7 و کمترین اندازۀ اثر مربوط به پژوهشهای شمارۀ 3 و 6 است. این مطلب نشاندهندۀ حداقل و حداکثر میزان رابطه میان متغیرهای سرمایۀ فرهنگی و سبک زندگی در پژوهشهای انجامشده در ایران است.
جدول 3 - نتایج رابطۀ سرمایۀ فرهنگی و سبک زندگی
P-Value |
Z-Value |
فاصله اطمینان 95درصد |
اندازۀ اثر |
پژوهشگر |
ردیف |
|
حدبالا |
حدپائین |
|||||
001/0 |
690/5 |
394/0 |
200/0 |
30/0 |
تاجبخش و احمدی |
1 |
001/0 |
936/6 |
462/0 |
272/0 |
37/0 |
محمدی و همکاران |
2 |
001/0 |
039/4 |
292/0 |
104/0 |
20/0 |
نواح و همکاران |
3 |
001/0 |
904/9 |
545/0 |
468/0 |
470/0 |
ابراهیمی و بهنویی |
4 |
073/0 |
794/1 |
199/0 |
009/0- |
096/0 |
اسماعیلی و همکاران |
5 |
001/0 |
412/3 |
264/0 |
073/0 |
170/0 |
زارع و فلاح |
6 |
001/0 |
716/8 |
466/0 |
309/0 |
390/0 |
ایمان و مرحمتی |
7 |
001/0 |
607/7 |
336/0 |
203/0 |
271/0 |
قاسمی و همکاران |
8 |
001/0 |
141/17 |
318/0 |
256/0 |
287/0 |
اثرات ترکیبی ثابت |
|
001/0 |
382/6 |
369/0 |
202/0 |
288/0 |
اثرات ترکیبی تصادفی |
|
بررسی مفروضۀ همگنی مطالعات انجامشده
یک بخش مهم از هر فراتحلیل، آزمون همگنی مطالعات است که برای بررسی این مفروضه از آزمون Q استفاده شده است. نتایج حاصل از بررسی آن در جدول 4 نمایش داده شده است.
جدول 4 - نتایج حاصل از آزمون Q
مقدار آزمون (Q) |
درجۀ آزادی (Df) |
سطح معنیداری (P-Value) |
I-Squared(I2) |
763/49 |
7 |
0.001 |
933/85 |
با توجه به نتایج حاصل از آزمونQ به نظر میرسد دربارۀ مطالعات مربوط به هر دو فرضیۀ بررسیشده ((P<0/05 با اطمینان 95%، فرض صفر مبنی بر ناهمگنبودن مطالعات پذیرفته میشود و فرض همگونی میان پژوهشها رد میشود. به بیان دیگر، معناداربودن شاخص Q نشاندهندۀ وجود ناهمگنی در اندازۀ اثر پژوهشهاست. ضریب مجذور I مقداری از صفر تا 100 درصد دارد و درواقع مقدار ناهمگنی را بهصورت درصد نشان میدهد. هرچه مقدار این ضریب به 100 درصد نزدیکتر باشد، نشاندهندۀ ناهمگنی بیشتر اندازۀ آثار پژوهشهاست. در مطالعات مربوط به سرمایۀ فرهنگی و سبک زندگی، نتایج حاصل از ضریب مجذور I بیانگر این مطلب است که حدود 86 درصد از تغییرات کل مطالعات به ناهمگنی آنها مربوط است و باید از الگوی آثار تصادفی برای ترکیب نتایج استفاده کرد. درواقع، این آزمون به ما میگوید رابطۀ میان سرمایۀ فرهنگی و سبک زندگی ازنظر ویژگیهای مطالعات متفاوت است و در این وضعیت باید از متغیر تعدیلگر برای مشخصکردن واریانس و محل این تفاوتها استفاده کرد. در الگوی اثرات ثابت فرض میشود اندازۀ اثر واقعی وجود دارد که زیربنای همۀ تحلیلهاست و تفاوتهای اندازۀ اثر پژوهشهای اولیه بهدلیل خطای نمونهگیری است. در مقابل، در الگوی اثرات تصادفی، فرض میشود اندازۀ اثر واقعی از پژوهشی به پژوهش دیگر در حال تغییر است که یکی از علتهای آن ممکن است وجود متغیرهای مداخلهگر در روابط بین متغیرهای وابسته و مستقل باشد (Borenstein et al., 2009).
سوگیری انتشار
بخش دیگر فرایند فراتحلیل، بررسی سوگیری انتشار است که ناشی از انتشارشدن یا نشدن پژوهشهای چاپشده و انواع خطاهاست. به بیانی دیگر یکی از مشکلاتی که موجب مخدوششدن اعتبار نتایج فراتحلیل میشود، دسترسینداشتن پژوهشگر به تمام مطالعاتی است که در فاصلۀ زمانی خاص در موضوع بررسیشده انجام شدهاند. برای بررسی این مفروضه از روش نمودار قیفی[19]، رگرسیونی خطی اگر[20] و N ایمن از خطا[21] استفاده شده است که نتایج بررسی این مفروضه به کمک روشهای مختلف در قسمت زیر ارائه شده است.
الف) نمودار قیفی
در نمودار قیفی محور افقی نشاندهندۀ مقادیر اندازۀ اثر و محور عمودی خطای معیار آنهاست. مطالعاتی که خطای استاندارد پایین دارند و بالای قیف جمع میشوند، سوگیری انتشار ندارند و هرچه به سمت پایین کشیده شوند، خطای استاندارد بیشتر و در نتیجه سوگیری انتشار بیشتری دارند.
نمودار 1 – نمودار قیفی تورش پژوهشهای اولیه
با توجه به این نمودار، پژوهشهای مطالعهشده تقریباً تقارن نسبی دارند و در بالای نمودار متمرکز شدهاند؛ بنابراین سوگیری انتشار ندارند.
ب)رگرسیون خطی اِگر
در نبود سوگیری انتشار انتظار میرود در پژوهشهای کوچک اثر استاندارد کوچک و در پژوهشهای بزرگ، اثر استاندارد برزگ مشاهده شود. این حالت خط رگرسیونی را ایجاد میکند که برشی از خط رگرسیون اصلی است. اگر برش خط رگرسیونی با سطح موردانتظار تفاوت داشته باشد، علت آن ممکن است سوگیری انتشار باشد. نتایج حاصل از بررسی روش رگرسیون خطی اگر، برای بررسی سوگیری انتشار به شرح جدول 5 است.
جدول 5 - نتایج حاصل از بررسی روش رگرسیون خطی اگر
برش(B) |
خطای استاندارد (SE) |
t-Value |
سطح معنیداری(P-Value) |
|
یک دامنه |
دو دامنه |
|||
535/0 |
354/7 |
072/0 |
472/0 |
944/0 |
براساس نتایج رگرسیون خطی اگر، فرض صفر مبنی بر متقارنبودن و نداشتن سوگیری انتشار تأیید میشود. براساس نتایج رگرسیون خطی اِگر، برش برابر با 535/0 و فاصلۀ اطمینان 95% برابر با 072/0 است. از آنجا که مقدار p یک دامنه 472/0 و دو دامنه 944/0 است، فرض صفر مبنی بر متقارنبودن نمودار قیفی و نداشتن سوگیری انتشار تأیید میشود.
ج)N ایمن از خطا
آزمون N ایمن از خطا روزنتال تعداد مطالعات گمشده (با میانگین اثر برابر با صفر) یعنی تعداد مطالعات بیانگر فرضیۀ صفر را پیشنهاد میدهد که باید به تحلیل اضافه شود تا معنادارنبودن آماری اثر کلی به دست آید. نتایج حاصل از این روش به شرح جدول زیر است.
جدول 6 – محاسبات N ایمن از خطا
شاخص |
مقدار |
مقدار Z برای مطالعات مشاهدهشده |
005/17 |
مقدار P برای مطالعات مشاهدهشده |
000/0 |
آلفا |
050/0 |
باقیمانده |
2 |
Z برای آلفا |
959/1 |
تعداد مطالعات مشاهدهشده |
8 |
تعداد مطالعات گمشدهای که مقدار P را به آلفا میرساند |
595 |
با نگاهی به جدول 6 درمییابیم باید 595 مطالعۀ دیگر انجام و بررسی شود تا مقدار P دوسویۀ ترکیبشده از 05/0 تجاوز نکند و تنها در این صورت است که در نتایج نهایی محاسبات و تحلیلها خطا رخ میدهد. این نتیجه دقت و درستی بالای اطلاعات و نتایج بهدستآمده از این پژوهش را نشان میدهد.
محاسبۀ اندازۀ اثر
پس از بررسی مفروضات فراتحلیل این نتیجه به دست آمد که باید از الگوی اثر تصادفی برای ترکیب نتایج بهمنظور گزارش اندازۀ اثر استفاده کرد؛ بنابراین در جدول 7 گزارش اندازۀ اثر مطالعات انجامشده در الگوی تصادفی ارائه شده است.
جدول 7 - نتایج حاصل از اندازۀ اثر مطالعات
پرسش |
تعداد مطالعات |
اندازۀ اثر (r) |
حد پایین |
حد بالا |
Z-Value |
P-Value |
رابطۀ میان سرمایۀ فرهنگی و سبک زندگی |
8 |
288/0 |
202/0 |
369/0 |
382/6 |
001/0 |
دادههای جدول 7 نشان میدهند میانگین اندازۀ اثر سرمایۀ فرهنگی (اثرات ترکیبی تصادفی) بر سبک زندگی در نمونۀ پژوهش حاضر معادل 288/0 است و این اندازه در محدودۀ اطمینان است؛ بنابراین باید گفت تأثیر سرمایۀ فرهنگی بر سبک زندگی تأیید میشود. ذکر این نکته ضروری است که برآورد نقطهای بهدستآمده (383/0)، بر مبنای نظام تفسیر اندازۀ اثر ناشی از فراتحلیل براساس الگوی کوهن (جدول 8)، اثر در حد نزدیک به متوسط را نشان میدهد. پس در مجموع باید گفت سرمایۀ فرهنگی بر سبک زندگی در حد متوسط مؤثر است.
جدول 8 - الگوی کوهن، نظام تفسیر اندازۀ اثر ناشی از فراتحلیل
اندازۀ اثر |
R |
d |
کم |
1/0 |
2/0 |
متوسط |
3/0 |
5/0 |
زیاد |
5/0 |
8/0 |
متغیر تعدیلگر
با توجه به نتایج حاصل از ناهمگونی مطالعات، در این قسمت سعی شد برای مشخصکردن این ناهمگنی از متغیر تعدیلکننده استفاده شود تا شاید از این طریق واریانس میان مطالعات مشخص شود. در این پژوهش از متغیرهای جنسیت، تأهل و قومیت برای متغیرهای تعدیلگر استفاده شده است.
الف)بررسی نقش تعدیلکنندگی متغیر جنسیت
جدول 9 - نتایج اندازههای اثر ترکیبی به تفکیک جنسیت
جنسیت |
سرمایۀ فرهنگی |
||
اندازۀ ترکیبی |
Z-Value |
P-Value |
|
زن |
337/0 |
840/4 |
001/0 |
مرد |
237/0 |
350/4 |
001/0 |
کل |
275/0 |
397/6 |
001/0 |
جدول 9 اندازههای اثر ترکیبی الگوی تصادفی مربوط به رابطۀ میان سرمایۀ فرهنگی با سبک زندگی را به تفکیک جنسیت ارائه میدهد. ازلحاظ جنسیت، نتایج نشان میدهند میان زنان، اندازۀ اثر در الگو 337/0 است و در گروه مردان، اندازۀ اثر با الگوی تصادفی، 237/0 است که در سطح 001/0معنادار است. همچنین بهطور کلی اندازۀ اثر در هر دو گروه مردان و زنان 275/0است. به عبارتی، سرمایۀ فرهنگی میان زنان تأثیر بیشتری بر سبک زندگی آنها نسبت به مردان دارد. درواقع سبک زندگی زنان بیشتر از مردان، از سرمایۀ فرهنگی تأثیر میگیرد.
ب) بررسی نقش تعدیلکنندگی متغیر تأهل
جدول 10 - نتایج اندازههای اثر ترکیبی به تفکیک وضعیت تأهل
تأهل |
سرمایۀ فرهنگی |
||
اندازۀ ترکیبی |
Z-Value |
P-Value |
|
مجرد |
344/0 |
426/5 |
001/0 |
متأهل |
230/0 |
039/4 |
001/0 |
کل |
281/0 |
614/6 |
001/0 |
با توجه به اطلاعات ارائهشده در جدول 10 ازلحاظ وضعیت تأهل، میان افراد مجرد، اندازۀ اثر در الگو، 344/0 است و در گروه افراد متأهل اندازۀ اثر با الگوی تصادفی 230/0 است که در سطح 001/0معنادار است. همچنین بهطور کلی اندازۀ اثر در هر دو گروه 281/0است؛ بنابراین سبک زندگی در افراد مجرد بیشتر از افراد متأهل، از سرمایۀ فرهنگی تأثیر میگیرد.
ب) بررسی نقش تعدیلکنندگی متغیر قومیت
جدول 11 - نتایج اندازههای اثر ترکیبی به تفکیک قومیت
قومیت |
سرمایۀ فرهنگی |
||
اندازۀ ترکیبی |
Z-Value |
P-Value |
|
عرب |
249/0 |
762/4 |
001/0 |
فارس |
284/0 |
435/2 |
001/0 |
کرد |
371/0 |
936/6 |
001/0 |
مازنی |
294/0 |
467/1 |
142/0 |
ترک |
271/0 |
607/7 |
001/0 |
کل |
288/0 |
537/11 |
001/0 |
با توجه به اطلاعات جدول 11 ازلحاظ قومیت، اندازۀ اثر با الگوی تصادفی میان افراد عرب 249/0، فارس 284/0، کرد 371/0، مازنی 294/0 و ترکها 271/0 است که همۀ موارد غیر از مازنیها، در سطح 001/0معنادار است. همچنین بهطور کلی اندازۀ اثر در همۀ گروهها 288/0است. با توجه به بررسیهای انجامشده و تنوعی که در اندازۀ اثر ترکیبی میان قومیتهای مختلف وجود دارد، به نظر میرسد نقش فرهنگ و قومیت تأثیر بسزایی در این رابطه دارد. به طوری که تنوع قبیلهای و فرهنگی سبب پدیدآمدن نوع خاصی از سبک زندگی مبتنی بر سرمایۀ فرهنگی میشود. درواقع سبک زندگی میان کردها و فارسها بیشتر از بقیۀ اقوام از سرمایۀ فرهنگی آنها تأثیر میگیرد.
نتیجه
چرخشی که در سالهای اخیر از گفتمان مارکسی مبتنی بر ثروت - که شاخص طبقۀ اجتماعی افراد است - به سبک زندگی مبتنی بر رشد فرهنگ مصرفی صورت گرفته است، سبب شده است نقش سرمایۀ فرهنگی در سبک زندگی و ادراک آن در اذهان اعضای جامعه، اهمیت فزونتری یابد و دانشپژوهان در طرحهای پژوهشی متعدد به جایگاه رفیع سرمایه در آن توجه کنند. نتایج متشابه و گاهی متناقض، همبستگیهای ضعیف و قوی و یافتههای معقول و نامعقول حاصل از این مطالعات، زمینهساز تدوین فراتحلیلهایی مانند اثر حاضر شده است که با رویکردی جدید به فراتحلیل (نه مرور نظاممند مطالعات پیشین)، درکی جامعتر و یکپارچهتر از نتایج را ارائه میدهد.
برای این منظور، با استفاده از روش فراتحلیل، در گام نخست برای بررسی سوگیری انتشار از رگرسیون خطی اِگِر و N ایمن از خطا استفاده شد. نتایج حاصل از آن نشاندهندۀ متقارنبودن و نداشتن سوگیری انتشار پژوهشها و مطالعات استفادهشده در این پژوهش است. همچنین، برای بررسی مفروضات همگنی 8 مقالۀ موردنظر، آزمون Q با اطمینان 99 درصد، فرضیۀ همگنی مطالعات انجامشده را رد کرد و فرض ناهمگونی اندازۀ اثر پژوهشها را تأیید کرد که در نتیجۀ آن جهت ادامۀ بررسی باید از اندازۀ اثرات تصادفی استفاده کرد. نتایج حاصل از بهکارگیری روش فراتحلیل با بهرهگیری از روش ترکیب اندازۀ اثر در پژوهش حاضر، نشاندهندۀ این است که براساس اندازۀ اثر ترکیبی کلی در الگوی اثرات تصادفی، رابطۀ معناداری میان سرمایۀ فرهنگی و سبک زندگی (288/0) وجود دارد. به عبارتی، میانگین اندازۀ اثر یا تأثیر سرمایۀ فرهنگی بر سبک زندگی، معادل 288/0 است که بر مبنای نظام تفسیری کوهن، اندازهای در حد متوسط است؛ بنابراین متغیر سرمایۀ فرهنگی عاملی مؤثر در سبک زندگی افراد ارزیابی میشود. این یافتهها با نتایج پژوهشهای جامعهشناسی در این حوزه ازقبیل قاسمی و همکاران (1387)، ابراهیمی و بهنویی (1389)، زارع و فلاح (1391)، محمدی و همکاران (1391)، ایمان و مرحمتی (1393)، اسماعیلی و همکاران (1394)، نواح و همکاران (1395) و تاجبخش و احمدی (1393) مطابقت دارد.
برای مردمی که در دورۀ معاصر زندگی میکنند، وظیفۀ تصمیمگیری دربارۀ اینکه میخواهند با زندگی خودشان چه کنند در مقایسه با دورههای قبل اهمیت بیشتری دارد و به بخش مهمی از وجود روزمرۀ آنها تبدیل شده است. این موضوع بیش از همه به این واقعیت بازمیگردد که امروزه مردم بیشتر از قبل خود را دربرابر آنچه میخواهند با زندگیشان بکنند، مسئول میدانند. توانایی انتخاب آزادانۀ سبک زندگی و توانایی تغییر آن تجربهای رهاییبخش است. با وجود این ممکن است تجربهای تلخ نیز باشد. احساس امنیتی که نسلهای قبل داشتهاند، از بین رفته است و هیچکس قادر به تحقق رؤیاهایش نیست؛ بنابراین، به تعبیر الریش بک شاهد فرایند فردیشدن هستیم؛ یعنی اهمیت عوامل ساختاربخش سنتی مانند طبقه، جنسیت، قومیت و زبان روزبهروز کم میشود و مردم بهطور فزایندهای برمبنای علاقهها و منافع فردی دست به انتخاب میزنند. ازاینرو، در این فضای اجتماعی پویا، کنشگر راهبردهای متنوعی را برای ساخت سبک زندگی خود در پیش میگیرد. برمبنای الگوی مفهومی بوردیو، سبک زندگی در جوامع معاصر مبتنی بر سرمایۀ اقتصادی و فرهنگی است. هر قدر سرمایۀ فرد بیشتر باشد، در فضای اجتماعی سبک زندگی بالاتری خواهد داشت؛ بنابراین بیشتر مردم تمایل دارند یکی از این دو نوع سرمایه را انتخاب کنند. سرمایۀ فرهنگی از عوامل اصلی شکلدهی به سبک زندگی است. دارندگان سرمایۀ فرهنگی با مصرف فرهنگ و هنر متعالی خود را متمایز میکنند. به طوری که کاهش یا افزایش آن، نقشی اساسی در تغییر و تمایزپذیری سبکهای زندگی آنها دارد. افراد و گروهها بهطور نایکسان به اشکال متفاوت سرمایۀ فرهنگی دسترسی دارند و همین امر در متمایزشدن سبک زندگی آنها مؤثر است؛ ازاینرو، هر سبک زندگی به فراخور نوع و میزان خاصی از سرمایۀ فرهنگی شکل میگیرد.
همچنین، در این مطالعه بهسبب ناهمگنبودن نتایج پژوهشهای اولیه، اثر متغیرهای تعدیلگر نیز بررسی شد که با توجه به ویژگیهای مشترکی که مطالعات بررسیشده باید داشته باشند، متغیرهای جنسیت، تأهل و قومیت بهعنوان متغیرهای تعدیلگر انتخاب شدند. براساس نتایج بهدستآمده، اندازۀ اثر ترکیبی زنان 337/0 است که نشان میدهد ارتباط میان دو متغیر سرمایۀ فرهنگی و سبک زندگی در زنان قویتر از مردان است. این اندازۀ اثر در مردان 237/0 است. به عبارتی، سرمایۀ فرهنگی در زنان بیشتر از مردان بر سبک زندگی آنها تأثیرگذار است. به نظر میرسد اهمیت بیشتر سرمایۀ فرهنگی براساس جنسیت ناشی از اولویتهای زنان و مردان در زندگی است که فرد را در جهت جستجوی نیازهایی هدایت میکند که طی فرایند اجتماعیشدن کسب کرده است. همچنین، اندازۀ اثر ترکیبی در افراد مجرد (344/0)، نشاندهندۀ توجه بیشتر افراد مجرد نسبت به افراد متأهل به نقش سرمایۀ فرهنگی بهعنوان راهبرد برسازندۀ سبک زندگی است. اندازۀ اثر ترکیبی افراد متأهل برابر با 230/0 است. به نظر میرسد دلیل توجه کمتر افراد متأهل به سرمایۀ فرهنگی، اهمیت سرمایۀ اقتصادی در زندگی این افراد باشد. توجه به سرمایۀ اقتصادی تا اندازۀ زیادی میل به سرمایۀ فرهنگی برای ساماندهی به سبک زندگی را کاهش میدهد. درواقع، تجربههای دورۀ زندگی و منطق عمل زندگی روزمره بر این تمایل تأثیرگذارند؛ ازاینرو، افراد متأهل به ارزشهای مادی و ابزاری جهت ساماندهی به سبک زندگیشان تمایل بیشتری دارند. همچنین، اندازۀ اثر بالاتر قوم کرد (371/0) نسبت به سایر اقوام (مازنی 29/0، فارس 28/0، ترک 27/0 و عرب 24/0) نشاندهندۀ تأثیر قومیت در ارتباط سرمایۀ فرهنگی و سبک زندگی است. به عبارتی، با توجه به بررسیهای انجامشده و تنوعی که در اندازۀ اثر ترکیبی میان قومیتهای مختلف وجود دارد، به نظر میرسد نقش فرهنگ و قومیت تأثیر بسزایی در این رابطه دارد. به طوری که تنوع قبیلهای و فرهنگی سبب پدیدآمدن نوع خاصی از سبک زندگی مبتنی بر سرمایۀ فرهنگی میشود. درواقع لایههای متعدد قومیتی با تکیه بر سرمایۀ فرهنگی بهعنوان نوعی شگرد هویتسازی و معنابخشی، میکوشند سبک زندگی متمایزی را خلق کنند. میدانها و فضاهای فرهنگی که قومیت خلق میکند، فرد را بیشتر برای تغییرات نگرشی و تمایل به سرمایۀ فرهنگی در سبک زندگی آماده میکند.
به طور کلی، با توجه به نتایج فراتحلیل و اینکه پژوهشهای انجامشده کمتر تأثیرات متغیرهای تعدیلکننده و میانجی را شناسایی و بررسی کردهاند، پیشنهاد میشود به این عوامل توجه بیشتری شود که این کار، علاوه بر بدیعبودن، پیامدهای علمی و کاربردی زیادی در این حوزه خواهد داشت. همچنین، با توجه به ماهیت موضوع پژوهش، به بررسی رابطۀ میان سرمایۀ فرهنگی و سبک زندگی با روشی غیر از روشهای کمی و آماری برای پیبردن به نقش سرمایۀ فرهنگی بر سبک زندگی و کشف حلقۀ گمشدۀ اصلی میان این دو متغیر، نیاز است.
[1] self
[2] non-core
[3] Comprehensive Meta Analisis
[4] agonistic
[5] field
[6] habitus
[11] reflexive
[12] embodied cultural capital
[13]objectified cultural capital
[14] institutionalized cultural capital
[15] SID
[16] Noormags
[17] Magiran
[18] Irandoc
[19] Funnel plot
[20] Eggers regression intercept
[21] classic fail – safe N