نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
1 دانشجوی دکتری جامعه شناسی مسائل اجتماعی ایران، دانشگاه الزهرا، ایران
2 دانشیار، گروه جامعه شناسی دانشگاه علامه طباطبایی، تهران، ایران
3 کارشناس ارشد پژوهشگری علوم اجتماعی، دانشگاه مازندران؛ ایران
چکیده
کلیدواژهها
موضوعات
عنوان مقاله [English]
نویسندگان [English]
Introduction
Achieving progress without having a collective life and engaging with other people and in the form of a multi-disciplinary interactive process is not possible. In other words, with the assumption of a society, in order to achieve development, one of the essential conditions must be provided: the presence of participation. A bond or partnership between members of the community leads to the development of society. Therefore, participation in all its dimensions, in particular social participation, is one of the requirements of social life. In this paper, participation in social dimension is examined. Therefore, it is important to achieve a precise cognition of the extent of social participation and factors affecting it and it is essential to achieve a sustainable development, especially sustainable development. Accordingly, the purpose of this study was to study the social participation of people over the age of 18 who live in Amol city. The influence of factors such as power structure in the family, family orientation on social participation and the use of communication media on the level of social participation. In other words, we can say that the present article seeks to answer the following questions: a. What is the rate of social participation? b. What are the factors influencing social participation? The researchers are determined to identify the ways to strengthen social participation by finding a scientific and experimental response to the above questions, in order to portray the prospect for officials and practitioners in order to achieve a thorough and comprehensive planning on the path to urban and rural development. Take great strides.
Material & Methods
The research method is a survey and a cross-sectional research design, using a questionnaire technique to collect data. Based on the latest census in the Statistical Center of Iran in 2011, the population of the research is all individuals over the age of 18 living in urban and rural areas of Amol, which is 281,457. In order to select the sample size, a multi-stage cluster sampling method was used and the sample size was calculated using Cochran formula 382 (222 samples in the city and 160 samples in the village). Finally, 386 questionnaires were analyzed. Descriptive and inferential statistics (t test, analysis of variance and multiple regression) were used to analyze the collected data using SPSS software. In order to investigate the validity of the questionnaire, the faculty credentials were used and referring to experts in this field. Also, in the present study, to obtain acceptable reliability, Cranach’s alpha statistic, matched consistency and internal consistency of the questionnaire were provided.
Discussion of Results & Conclusions
Regarding the purpose of this study and the findings, the total social participation among respondents was moderate. But the rate of informal social participation is greater than the level of formal participation. Regarding the historical context of our society, it has been observed that traditional (informal) partnerships and collaborations have long existed among tribes, villagers, and townspeople in various mourning and weddings, as well as economic and livelihood activities. Also, the statistical results of the research show that social participation in the rural areas has been more than urban ones. The social participation between the variables of power in the family, the domestic media, education, socio-economic status and length of stay in the location and had a positive significant relationship. But the authoritarian power structure in the family, use of foreign media has been significant inverse relationship. Multiple regression analysis revealed that the independent variables to study social participation of citizens Amol played a major role in explaining and explaining the derived value of 24.1 percent.
کلیدواژهها [English]
مقدمه و بیان مسأله
رسیدن به پیشرفت بدون وجود زندگی جمعی و داشتن همکاری با دیگر همنوعان و بهنوعی وجود فرایند تعاملی چندسویه میسر نخواهد بود؛ به بیان دیگر، با فرض وجود یک جامعه، برای رسیدن به توسعه باید یکی از شرایط مهم و اساسی آن، یعنی وجود مشارکت،[1] فراهم شود.
مشارکت در فرهنگ لغت فارسی به معنای شرکتکردن و انبازیکردن است (معین، ذیل مدخل مشارکت) و در دایرهالمعارف علوم اجتماعی، به معنای داشتن سهمی در چیزی و سودبردن از آن یا شرکتکردن در گروهی و همکاریداشتن با آن است (بیرو، 1370: 257). مشارکت عاملی مبتنی بر شهروندی است و همۀ فعالیتهایی را در بر میگیرد که در سطوح محلی تا ملی بر تصمیمگیری و تخصیص منابع تأثیر میگذارند. طوسی در تعریف مشارکت آورده است: «مشارکت، درگیری ذهنی و عاطفی اشخاص در موقعیتهای گروهی است که آنان را برمیانگیزد تا برای دستیابی به هدفهای گروهی یکدیگر را یاری دهند و در مسئولیت کار شریک شوند» (طوسی، 1370: 54). واندرسمن و فلورین[2] (2000) هم مشارکت را فرایندی میدانند که اعضا در تصمیمگیری در نهادها، برنامهها و تأثیرات این تصمیمگیری شریک باشند. وجه مشترک همۀ ابعاد مشارکت مانند مشارکت سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی، داوطلبانه و ارادیبودن آن است.
اهمیت پدیدۀ مذکور در ادبیات نظری مربوط به توسعه بهوضوح دیده میشود؛ به طوری که کمتر نگاشتهای یافت میشود که از مشارکت مردمی بحثی به میان نیاورده باشد. میجلی (بهنقل از یزدانپناه، 1387: 135) مشارکت اجتماعی را ایجاد فرصتهای قادرکردن همۀ اعضای جامعه برای همکاری فعالانه، نفوذ بر فرایند توسعه و سهیمشدن در منافع حاصل از توسعه تعریف میکند. بحث دربارۀ اهمیت و ضرورت مشارکت اجتماعی تا جایی پیش میرود که مشارکت را هم بهمنزلۀ هدف و هم در نقش وسیلۀ توسعه در نظر میگیرند (گای، 1371)؛ به نحوی که بدون مشارکت اجتماعی، توسعه امکانپذیر نیست و هر برنامهای با حذف مشارکت درنهایت قادر نیست کاملاً موفق باشد؛ بنابراین مشارکت مردم، سنگ محک راهیافتن به توسعۀ هماهنگ یا یکپارچه به شمار میآید. علاوه بر اهمیت مشارکت اجتماعی در بحث توسعۀ جامعه (سطح کلان)، وجودداشتن یا نداشتن مشارکت اجتماعی، برای افراد (سطح خرد) نیز فایدهها یا مضراتی را بهدنبال دارد؛ ازجمله فواید آن عبارتاند از: افزایش ضریب تحمل و مدارای اجتماعی، بالارفتن کیفیت تصمیمهای مشارکتی، پذیرش همگانی تصمیمها و درنتیجه کارآیی ساختارهای غیرمتمرکز و ایجاد و تقویت روحیۀ مسئولیتپذیری، اعتمادبهنفس، تعاون، رفتار خلاق و مبتکرانه؛ اما مشارکتنداشتن افراد در امور رسمی و غیررسمی زندگی سبب بروز نابرابری و بیعدالتی میشود.
شاید ضرورت وجود مشارکت اجتماعی در سطح خرد و کلان سبب شده است از چشماندازهای نظری متفاوتی به موضوع مشارکت نگریسته شود و ابعاد گوناگون آن در نظر گرفته شود. در نوشتار حاضر، مشارکت از بعد اجتماعی بررسی شده است. با درنظرگرفتن نکات ذکرشده، مشارکت بهمنزلۀ پدیدهای اجتماعی که هم ارزش غایی یا ذاتی[3] و هم ارزش وسیلهای[4] دارد، درخور بررسی و تأمل است و جایگاه برجستهای به دست آورده است؛ زیرا هر برنامهای برای رسیدن به مطلوب موردنظر و موفقیتآمیزبودن، به مشارکت و شرکت متقابل اعضای جامعه – چه زن، چه مرد و چه شهری و چه روستایی- نیاز دارد؛ موضوعی که در مطالعات مختلف تجربی نیز به دو شکل در نظر گرفته شده است: گروهی از پژوهشگران مشارکت اجتماعی را بهصورت متغیر مستقل بررسی کردهاند و به عواقب و نتایج ناشی از عمل مشارکت اجتماعی مانند شادی و نشاط (پناهی و دهقانی، 1391) ارتقای سلامت (محمدی و ستارهفروزان، 1392) و بهبود کیفیت زندگی (علیزاده و همکاران، 1393) اشاره کردهاند.
گروهی دیگر مشارکت اجتماعی را متغیر وابسته در نظر گرفتهاند و به نقش عوامل مؤثر در ایجاد و نوسان آن توجه کردهاند؛ برای مثال پناهی (1383 و 1381) با توجه به اینکه در جامعۀ ایران غلبه با مشارکت اجتماعی غیررسمی است، بر تأثیر ویژگیهای شخصیتی بر مشارکت اجتماعی تأیید کرده است؛ ویژگیهایی مانند فعالگرایی، اعتماد اجتماعی، دلبستگی اجتماعی، تعهد اجتماعی، امید به آینده، سطح تحصیل، ارزش مشارکت و ارزشهای فرامادی. متغیرهایی که در ادامه ذکر میشوند نیز از دیگر متغیرهای تأثیرگذار بر متغیر وابستۀ پژوهش مطرح شدهاند: اعتماد اجتماعی (علیپور و همکاران، 1388؛ سفیری و صادقی، 1388؛ نوابخش و همکاران، 1392)، اعتماد اجتماعی و رضایت شهروندان و سیاستهای انگیزشی (حسینزاده و فداییدهچشمه، 1391؛ نیازی، 1385)، احساس تعلق شهری، دارابودن قدرت سیاسی، بیگانگی سیاسی، رضایتمندی از عملکرد مسئولان شهری، احقاق حقوق شهروندی، استفاده از رسانههای خارجی (مظلومخراسانی و همکاران، 1391)، احساس تعلق اجتماعی، رضایت اجتماعی، اعتماد اجتماعی، میزان استفاده از رسانهها، مسئولیتپذیری اجتماعی و عضوشدن بهصورت داوطلبانه در نهادهای اجتماعی (مقدسجعفری و کریمی، 1392)، اعتماد و تعلق اجتماعی (اسداللهی و همکاران، 1392)، احساس تعلق شهروندی (باقریبنجار و رحیمی، 1391)، خاطرۀ جمعی، انگیزۀ اقتصادی، اعتماد و رابطۀ اجتماعی (ادریسی و شجاعی، 1391)، نابرابریهای جنسیتی (صداقتیفرد و سخامهر، 1392) و...
پژوهشهای ذکرشده در مباحث مطرحشده نشان میدهند عوامل زیادی در افزایش مشارکت اجتماعی مؤثرند. تحلیل این پژوهشها نیز نشان میدهد عوامل سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و زمینهای زیادی بر متغیر تابع پژوهش حاضر (مشارکت اجتماعی) تأثیر میگذارند. یکی از مهمترین عوامل اجتماعی تأثیرگذار، ساختار قدرت در خانواده است که با الگوهای تصمیمگیری - که تعیینکنندۀ میزان قدرت شخصاند - اندازهگیری میشود؛ بهعبارتی منظور از ساخت قدرت در خانواده، الگوهای ساختیافتۀ تصمیمگیری در خانواده است (ساروخانی، 1385: 40). علاوه بر این گرایش خانواده به مشارکت نیز بر مشارکت افراد (فرزندان) در دورۀ بزرگسالی تأثیر میگذارد و بهراستی والدین اولین معلمان مشارکت اجتماعیاند که پایهها و شالودههای اصول مشارکت را در نظام خانوادگی به فرزندان خود میآموزند؛ البته در این میان نباید از نقش مؤثر رسانههای ارتباطی چشمپوشی کرد که در این مطالعه به این متغیر نیز توجه میشود.
دستیابی به شناختی دقیق از میزان مشارکت اجتماعی و عوامل و متغیرهای تأثیرگذار بر آن امری مهم و ضروری برای رسیدن به توسعه بهویژه توسعۀ پایدار به شمار میرود. بر این اساس، هدف این پژوهش مطالعه و بررسی میزان مشارکت اجتماعی افراد بالای 18سالی است که در شهرستان آمل سکونت دارند و تأثیر عواملی چون ساختار قدرت در خانواده، گرایش خانواده به مشارکت اجتماعی و استفاده از رسانههای ارتباطی بر میزان مشارکت اجتماعی این افراد بررسی میشود؛ بهعبارتی نوشتار حاضر درصدد پاسخگویی به سؤالات زیر است:
پژوهشگران قصد دارند با یافتن پاسخی علمی و تجربی به این پرسشها، راههای تقویت مشارکت اجتماعی را شناسایی کنند تا دورنمایی برای مسئولان و دستاندرکاران امر تصویر شود و براساس آن بهطور دقیق و جامع برنامهریزی کنند و در مسیر توسعۀ شهری و روستایی گامهای ارزندهای بردارند.
ادبیات تجربی پژوهش
وجود و حضور مشارکت در همۀ ابعاد آن بهویژه مشارکت اجتماعی یکی از امور ضروری زندگی اجتماعی است. پژوهشگران اجتماعیِ حوزۀ مسائل شهری و روستاییِ جامعۀ ما نیز این مهم را درک کردهاند. شاهد این مدعا، پژوهشهایی است که با توجه به نظریههای مشارکت اجتماعی و شناخت مناطق شهری و روستایی ایران انجام شده است. دستهای از این پژوهشها به عواملی اشاره کردهاند که بر مشارکت اجتماعی مؤثرند؛ برای نمونه نتایج پژوهشهای وحیدا و نیازی (1383)، ساروخانی و امیرپناهی (1385)، ساروخانی و دودمان (1389) و حسینپناهی و تاجالدین (1392)، ضمن اینکه بیانگر تأثیر مسلم ساختار قدرت در خانواده بر میزان و نحوۀ مشارکت اجتماعی است، نشان میدهد هرچه ساختار قدرت در خانوادهای مشارکتجوتر باشد، میزان مشارکت نیز روند افزایشی خواهد داشت و برعکس.
متغیر دیگری که باید به آن اشاره کرد، متغیر پایگاه اقتصادی - اجتماعی است که یکی از مهمترین و کاربردیترین متغیرهای مستقل در تحلیل رفتارها و عقاید افراد و موقعیت آنها در سلسلهمراتب اجتماعی است (چنی، 1378: 3). در برخی پژوهشها نیز به تأثیر متغیرهای دموگرافیک بر مشارکت اجتماعی اشاره شده است؛ مانند وجود رابطۀ مثبت بین متغیر سن با مشارکتهای رسمی در شوراهای محل، انجمن حمایت از بیماران و همکاری با هیئتهای مذهبی (بینام، 1382)، مشارکت در انجمن خانه و مدرسه در سنین 64-26، مشارکت رسمی در انجمنهای خیریه (رجبزاده، 1382) و مشارکتهای غیررسمی مانند شرکت در نماز جماعت، نماز جمعه، مجالس روضه و عزاداری، هیئتهای مذهبی، عزاداری تاسوعا و عاشورا، دعای کمیل و رفتن به مساجد غیر از مراسم ترحیم در سنین 49-30 و 50 سال به بالا (بینام، 1382) و مشارکت اجتماعی (یزدانپناه، 1387؛ شرفخانی، 1385). دربارۀ متغیر جنسیت نیز نتایج نشان میدهند جنس مرد با مشارکت رسمی بهوسیلۀ عضوشدن در نهادهای مدنی (مرجائی، 1383) و مشارکتهای غیررسمی (بینام، 1382) رابطۀ مثبت داشته است؛ همچنین در بیشتر پژوهشها، متغیر تحصیلات با متغیر وابستۀ بررسیشده رابطۀ مثبت داشته است (مانند محسنی، 1374؛ رجبزاده، 1382؛ یزدانپناه، 1387؛ شرفخانی، 1385و ....).
با توجه به پیشینۀ ذکرشده هدف کلی و اصلی پژوهش حاضر این است که در مرحلۀ اول میزان مشارکت اجتماعی در مناطق شهری و روستایی را اندازهگیری کند و در مرحلۀ دوم تأثیرداشتن (و میزان تأثیر) یا تأثیرنداشتن متغیرهای اجتماعی همچون ساختار قدرت در خانواده، میزان استفاده از رسانهها و گرایش خانواده به مشارکت بر مشارکت اجتماعی رسمی و غیررسمی افراد بالای 18سال ساکن در شهرستان آمل را شناسایی کند. این بررسی نسبت به پژوهشهای انجامشده مزیتهایی را نیز در بر دارد. ازجمله این مزیتها جامعۀ آماری پژوهش حاضر است؛ زیرا تاکنون مطالعهای در این زمینه در شهرستان آمل انجام نشده است؛ همچنین این مطالعه افراد ساکن در شهر و روستارا در نظر داشته است تا به مقایسهای دربارۀ تفاوتهای مشارکت رسمی و غیررسمی در شهر و روستای آمل دست یابد. دستیابی به این مهم بدون داشتن دیدی نظری ممکن نخواهد بود که در قسمت بعدی مقاله بدان اشاره میشود.
ادبیات نظری
نقش مفاهیم و ارتباط بین آنها در هر دانش بسیار کلیدی و تعیینکننده است و علوم اجتماعی نیز از این امر مستثنی نیست. مشارکت اجتماعی از عناصر نظم اجتماعی است؛ نظمی که اعمال و کنشهای اعضای جامعه را قاعدهمند میکند. قبل از ورود به بحث باید گفت مشارکت علاوه بر بعد اجتماعی، ابعاد مختلفی مانند فرهنگی، اقتصادی و سیاسی دارد که دانشمندان مختلف دربارۀ هریک از ابعاد آن ایدههایی را مطرح کردهاند؛ برای مثال کسانی چون هانتینگتون و نلسون[5] (1976)، هاگیو و همکاران[6] (1998)، مککلوسکی[7] (1968)، میلبراث و کوئل[8] (1977)، چیلکول[9] (1981) و اسکاف[10] (1975) به مشارکت از منظر سیاسی نگریستهاند.
پیوند یا مشارکت میان اعضای جامعه سبب توسعۀ آن میشود. براساس نظریههای موجود، پیوند بیانگر پیوندهای عینی بین افراد یا ارتباطات آنها با یکدیگر است. پیوندهای بین افراد به دو صورت است: 1- افراد قادرند به شیوهای غیررسمی با دوستیها و انواع پیوندهای شبکهای با یکدیگر در ارتباط باشند؛ به بیان دیگر، هر فردی شبکۀ اجتماعی دارد که این شبکه ممکن است شامل انواع رابطه نظیر دوستی یا پیوندهای عاطفی، نزدیکی در فضا مانند همسایگی یا مجاورت مکانی در اداره، روابط خویشاوندی و مانند آن باشد؛ 2- نوع دوم پیوند و مشارکت به شیوهای رسمی است که فرد با عضوشدن رسمی در انجمنها و گروههای داوطلبانه با دیگران در ارتباط باشد که برخی به آن مشارکت انجمنی نیز میگویند. پیوندهای رسمی و شبکههای غیررسمی برحسب پیوند یا مشارکت بین افراد تعریف میشوند؛ ولی ادامۀ حیات پیوندهای رسمی فراتر از شبکۀ اجتماعی درونی است. گیلن و همکارانش[11] (2011: 334) بر این عقیدهاند که مشارکت غیررسمی به تعداد تعاملهایِ فرد با خویشاوندان، دوستان و همکارانش در محیط غیررسمی برمیگردد؛ در حالی که مشارکت رسمی یا انجمنی به تعداد تعاملهایی نسبت داده میشود که پیامد برخورد با سازمانها در جامعه است.
حال باید دید نظریههای موجود در حوزۀ علوم اجتماعی چگونه به پرسش اصلی پژوهش یعنی «عوامل مؤثر بر مشارکت اجتماعی در دو بعد رسمی و غیررسمی» پاسخ میدهند. در بسیاری پژوهشهای اجتماعی بر نقش و تأثیر خانواده بر رفتارهای آیندۀ فرد (فرزند) تأکید فراوانی شده است؛ درواقع، اعضای اجتماع انسانی پیش از ورود به اجتماع در نهاد خانواده حضور دارند و بهتدریج دوران رشد و نمو خود را سپری میکنند؛ بنابراین این فرض مطرح میشود که خانواده در نقش نخستین و مهمترین نهاد اجتماعی بر شخصیت افراد (فرزندان) در بزرگسالی تأثیر میگذارد. نظریهپردازان حوزۀ جامعهشناسی خانواده نیز با تأیید این مطلب، معتقدند اولین نهاد اجتماعی که مسئولیت درونی یا نهادینهکردن ارزشها و هنجارها را بر عهده دارد، نهاد خانواده است. اینگلهارت با مطرحکردن تفاوت در باورها و گرایشهای ذهنی شهروندان، معتقد است «این تفاوتها بازتاب اختلاف در تجربۀ اجتماعیشدن شخص است» (اینگلهارت، 1373: 19). تالکوت پارسونز بر این باور است که باید اثر نظام فرهنگی غالب را بررسی کرد؛ در نظریۀ پارسونز این نظام دربردارندارۀ بالاترین سطح اطلاعات است و در ساختن شخصیت افراد ازطریق فرایند اجتماعیکردن در خانواده، مدرسه و... نقش ایفا میکند (بهنقل از ریترز، 1374: 144-131)؛ درواقع باید به این پرسش پاسخ داد: آیا در فرهنگ غالب و خردهفرهنگ خانواده، ارزشهای مناسب برای مشارکت اجتماعی به افراد منتقل میشود یا خیر؟ بهعبارتی خانوادۀ افراد گرایشی به مشارکت دارند یا خیر؟ برای مثال، شخصیت افراد خاصگراست یا عامگرا؟ آیا افراد باهم همسو هستند یا خیر؟ براساس دیدگاه پارسونز هرچه عامگرایی و همسویی در فرهنگ و شخصیت مردم بیشتر باشد، باید انتظار مشارکت اجتماعی بیشتری داشت؛ همچنین ازنظر روشه (1369) و گیدنز (1376) شکل ارتباطات والدین بهمنزلۀ الگوی مشخص بر روند شکلگیری شخصیت فرزندان عمل میکند و جهتدهندۀ جامعهپذیری آنان است. طی فرایند جامعهپذیری، هر اندازه ساختار خانواده جنبۀ استبدادی کمتری داشته و وجه مشارکتی در آن بیشتر باشد، تفکر افراد هماهنگی بیشتری با مشارکتپذیری خواهد داشت. بر این مبنا باید گفت افرادی که در اجتماع فعالیت دارند، با توجه به تربیت خانوادگی حضور متفاوتی در عرصههای مشارکتی نشان میدهند که این امر نشانگر جایگاه تأثیرگذار خانواده در این مقوله است.
نظریههای مختلفی وجود دارند که تبیینکنندۀ ساختار قدرت در خانوادهاند و به ما در این پژوهش کمک میکنند. با توجه به تعریف ساختار و درنظرگرفتن خانواده بهمنزلۀ ساخت[12]،ساخت قدرت در خانواده بدین معناست که توزیع قدرت در آن و میزان قدرتداشتن هریک از زوجین و فرزندان چگونه است و الگوی تصمیمگیری به چه صورت است. السون مینویسد: «وقتی سؤال میشود چه کسی اعمال قدرت میکند، این امر بهطور اخص متوجه تصمیمگیری در خانواده است» (Olson, 1969: 547)؛ بنابراین با وجود ابهامات و اختلاف نظر دربارۀ مفهوم قدرت در خانواده، بسیاری پژوهشگران «وجه تصمیمگیری» را بهمنزلۀ مصداق و مفهوم قدرت در خانواده به کار میبرند. نحوه و شیوههای تصمیمگیری در خانواده، در وجوه ترغیب، اجبار و فعالکردن تعهد افراد دیده میشود (لوکس، 1375: 151)؛ درواقع تصمیمگیری در خانواده ممکن است هریک از وجوه ذکرشده را به خود گیرد؛ بدین معنی که براساس ترغیب و مجابسازی یا برمبنای اجبار و زور به مرحلۀ اجرا درآید. بر این اساس است که تصمیمگیری در خانواده به دو دستۀ اقتدارگرایانه و اقناعگرایانه تقسیم میشود. این روابط قدرت در تعاملات بین افراد خانواده را روابط دوسویه یا متقارن و یکسویه یا نامتقارن نیز نامیدهاند (Tavormina & Beckman-Brindley,1978: 433).
لرنر با مطالعۀ 6 کشور خاورمیانه (مصر، لبنان، اردن، سوریه، ترکیه و ایران) و تنظیم چارچوب نظری خود دربارۀ محور گذار از سنت به نوگرایی، بر این باور است که بین شهرنشینی، سواد و میزان دسترسی به وسایل ارتباط جمعی و میزان مشارکت رابطه وجود دارد؛ به نحوی که ابتدا شهرنشینی افزایش مییابد (مهارتهای پیچیده و منابعی که ویژگی بارز اقتصاد صنعتی نوگرا هستند)، بعد از آن درون شهرها دو عامل سواد و دسترسی به رسانهها گسترش پیدا میکند. نتیجۀ این تغییرات حرکت از جامعۀ سنتی بهسوی جامعۀ مشارکتی یا مشارکتجو خواهد بود (Lerner, 1964: 57). پاتنام معتقد است اقامت طولانی در محل سکونت فعلی بهمنزلۀ شاخصی از ثبات اجتماعی و نداشتن تحرک جغرافیایی، شناخت همسایهها را از یکدیگر بیشتر میکند، تعداد دوستان را در همسایگی افزایش میدهد و مشارکت در رخدادهای محلی را تقویت میکند (Putnam, 1995: 68)؛ همچنین نتایج پژوهش بوم و همکاران[13] (2000: 251) نشان داده است افرادی که از 16سالگی در شهر محل پژوهش اقامت داشتهاند، میزان مشارکتهای اجتماعی بالاتری داشتهاند؛ همچنین پژوهشگرانی چون گریلی[14](1974: 140) و موریس و تیت[15](1990: 11) معتقدند متغیر پایگاه اقتصادی - اجتماعی افراد با شرایط و امکاناتی که فراهم میآورد، قادر است بهصورت مستقیم و غیرمستقیم (در قالب آموزش) بر میزان مشارکت تأثیر بگذارد؛ بدین معنا که افراد در موقعیتهای طبقاتی مختلف از آموزشهای متفاوت بهرهمند میشوند و با استفاده از این آموزشها، مهارتهای مشارکتی و انتظارات مشارکتی متفاوتی در گروههای طبقاتی مختلف ایجاد میشود؛ برای مثال گفته میشود که اینگونه مهارتها و انتظارات مشارکتی در طبقات بالاتر بیشتر و در طبقات پایین کمتر است؛ بنابراین، برحسب تفاوت در میزان تحصیلات، شغل رییس خانواده و درآمد آن، میزان مشارکت اجتماعی نیز متفاوت است.
فرضیههای پژوهش
فرضیههای پژوهش حاضر بدین قرارند:
- به نظر میرسد میان متغیرهای ساخت قدرت در خانواده (استبدادگرا یا اقناعگرا)، گرایش خانواده به مشارکت و استفاده از رسانه با مشارکت اجتماعی رسمی و غیررسمی، رابطه وجود دارد.
- به نظر میرسد میان متغیرهای دموگرافیک (سن پاسخگو، تحصیلات و ...) و مشارکت اجتماعی رسمی و غیررسمی، رابطه وجود دارد.
ساختار قدرت در خانواده |
میزان استفاده از رسانهها |
گرایش خانواده با مشارکت |
مشارکت اجتماعی |
مشارکت اجتماعی غیر رسمی |
مشارکت اجتماعی رسمی |
طول مدت اقامت در محل |
پایگاه اقتصادی- اجتماعی |
نمودار 1 – الگوی نظری و تحلیلی پژوهش
روششناسی پژوهش
روش انجام پژوهش حاضر پیمایشی[16] و از طرح پژوهش مقطعی[17] است که در آن برای گردآوری دادهها از فن پرسشنامه استفاده شده است. براساس نتایج آخرین سرشماری مرکز آمار ایران در سال 1390، جمعیت پژوهش حاضر را همۀ افراد بالای 18سال ساکن در مناطق شهری و روستایی شهرستان آمل - که برابر با 281457 است - تشکیل میدهد (www.sci.org.ir). برای انتخاب حجم نمونه، از روش نمونهگیری خوشهای چندمرحلهای استفاده شد. برای اجرای این روش در شهر، ابتدا از روی نقشۀ بلوکبندیشده ازسوی شهرداری آمل، 12 منطقه (خوشه) بهصورت تصادفی انتخاب شد و از هر منطقه، چند منطقه بهصورت تصادفی برگزیده شد؛ سپس از هر منطقه تعدادی بلوک بهصورت تصادفی انتخاب شد و درنهایت تعدادی واحد مسکونی در هر بلوک انتخاب و سهم پرسشنامههای مناطق انتخابی تعیین شد. برای نمونهگیری خوشهای چندمرحلهای در روستا نیز ابتدا از میان 11 دهستان شهرستان آمل، براساس تعدادی از شاخصهای کالبدی و انسانی، چهار دهستان انتخاب شدند و در مرحلۀ بعد از هر دهستان، 2 روستا براساس حجم جمعیت در نظر گرفته شدند؛ سپس با توجه به حجم نمونه در هریک از روستاهای منتخب اعضای نمونه مشخص شدند. حجم نمونه نیز با فرمول کوکران[18]382 محاسبه شد (تعداد 222 نمونه در شهر و 160 نمونه در روستا) که درنهایت 386 پرسشنامه تحلیل شد. برای تجزیهوتحلیل اطلاعات جمعآوریشده با استفاده از نرمافزار spss از آمارههای توصیفی و استنباطی (آزمون تی، تحلیل واریانس و رگرسیون چندگانه) استفاده شده است. برای بررسی اعتبار پرسشنامۀ پژوهش از اعتبار صوری و مراجعه به متخصصان این حوزه استفاده شد.
همچنین در پژوهش پیش رو، برای دستیابی به پایایی پذیرفتنی، با استفاده از آمارۀ آلفای کرونباخ، همسازی گویهها و سازگاری درونی پرسشنامه تأمین شد. جدول زیر نتایج تحلیل روایی متغیرهای پژوهش را در مرحلۀ پیشآزمون (تعداد 35 نمونه) و پسآزمون نشان میدهد.
جدول 1 - نتایج آلفای کرونباخ برای متغیرهای اصلی پژوهش
متغیرها و مفاهیم اصلی |
تعداد گویه |
ضریب آلفای پیشآزمون |
ضریب آلفای پسآزمون |
میزان مشارکت رسمی |
10 |
92/0 |
93/0 |
میزان مشارکت غیررسمی |
10 |
91/0 |
92/0 |
میزان استفاده از رسانهها |
6 |
64/0 |
64/0 |
گرایش خانواده به مشارکت |
4 |
81/0 |
93/0 |
قدرت تصمیمگیری در حوزۀ اقتصادی خانواده |
4 |
65/0 |
66/0 |
قدرت تصمیمگیری در حوزۀ اجتماعی خانواده |
3 |
62/0 |
61/0 |
ساختار قدرت اقناعگرا در خانواده |
6 |
83/0 |
85/0 |
ساختار قدرت استبدادگرا در خانواده |
7 |
74/0 |
75/0 |
تعریف مفاهیم
الف) متغیر وابستۀ پژوهش (مشارکت اجتماعی)
مشارکت عبارت است از فعالیتهای ارادی و داوطلبانهای که با استفاده از آنها اعضای جامعه در امور محله، شهر و روستای خود شرکت میکنند و بهصورت مستقیم و غیرمستقیم در شکلدادن به حیات اجتماعی خود سهیم میشوند. (محسنیتبریزی، 1375: 92). با توجه به این تعریف کلی و با بررسی تعاریف متعدد مشارکت اجتماعی، تعریف نظری ما از این مفهوم با الهام از تعریف هلی عبارت است از: مشارکت افراد در فعالیت گروههایی خارج از خانواده مانند انجمنها (Helly, 2001: 1). ربکا و همکارانش[19] (2002) مشارکت اجتماعی را ترکیب دوبعدی رسمی (شرکت در انجمنها) و غیررسمی نقشهای اجتماعی میدانند. بر این اساس، برای سنجش مشارکت اجتماعی رسمی یا انجمنی، از وضعیت عضوشدن فرد در انجمن اولیا و مربیان، دورههای ورزشی، گروههای صنفی، گروههای ادبی و هنری، بسیج، شوراهای اسلامی شهر و روستا، گروههای علمی، تعاونی تولید روستا یا شهر و... در یک طیف ششگزینهای استفاده شد. برای سنجش و عملیاتیکردن مشارکت اجتماعی غیررسمی از افراد دربارۀ مشارکت در فعالیتهای مذهبی و خیریه نظیر شرکت در مراسم عزاداری و جشنهای مذهبی در مسجد، شرکت در جلسات ختم قرآن، شرکت در فعالیتهای کمک به همسایگان، کمک به مردم آسیبدیده، کمک به افراد برای ازدواج و تهیۀ جهیزیه، کمک به ساخت مسجد و اماکن مذهبی، پرداخت کمک و صدقه به افراد مستمند، شرکت در بهداشت محله و... در یک طیف ششگزینهای (خیلیزیاد، زیاد، تا حدودی، کم، خیلیکم و اصلاً) پرسیده شد. مشارکت اجتماعی کل نیز از ترکیب مشارکت رسمی و غیررسمی ساخته شد.
ب) متغیرهای مستقل
حوزه و ساختار قدرت در خانواده
حوزۀ قدرت تصمیمگیری در نظام خانواده به دو حوزۀ اقتصادی و اجتماعی تقسیم و ساخت قدرت در خانواده به دو صورت اقناعگرایانه و استبدادگرا تعریف شده است. تصمیمگیریهای اقناعگرایانه به مشارکت و حضور فعال اعضا در فرایند تصمیمگیری اشاره دارد و تصمیمگیریهای استبدادگر به حاکمیت و محوریت یک فرد بهمنزلۀ رییس یا ارشد در تصمیمگیریها با کمترین توضیح و دلیلگرفتن از آنها دلالت میکند (Tavormina & Beckman-Brindley, 1978: 433).
برای سنجش مفهوم قدرت تصمیمگیری در حوزههای اقتصادی از 4 گویه (عوضکردن منزل، خرید اتومبیل، هزینههای روزانۀ منزل یا مدیریت امور مالی خانواده، خرید فرش، یخچال تلویزیون و غیره) و حوزۀ اجتماعی از 3 گویه (دیدوبازدید اقوام، معاشرت با همسایگان، گرفتن مهمانی در منزل) استفاده شده است؛ همچنین برای عملیاتیکردن مفهوم نامتقارن یا استبدادگرابودن ساختار قدرت در خانواده، از 7 گویه و مفهوم متقارن استفاده شد و برای عملیاتیکردن مفهوم اقناعگرابودن ساختار قدرت در خانواده از 6 گویه در قالب طیف لیکرت ششگزینهای از اصلاً تا خیلیزیاد استفاده شد.
گرایش خانواده به مشارکت
این گرایش شامل میزان تمایل و علاقۀ خانواده به برقراری ارتباط با محیط بیرون از خانه و تمایل به برقراری روابط با دیگران میشود (مرادی و همکاران، 1388: 491). برای سنجش این مفهوم از 4 گویه در قالب طیف لیکرت ششگزینهای از اصلاً تا خیلیزیاد استفاده شد.
سواد
لرنر برای تعریف میزان سواد و تمیز بیسواد از باسواد این ملاک را برمیگزیند که شخص باسواد قادر به خواندن و نوشتن یک زبان باشد (Lerner, 1964: 76). برای سنجش آن تعداد سالهای تحصیل فرد پرسیده شد.
یافتههای پژوهش
توصیف اجمالی نمونه
نتایج توصیفی پژوهش نشان میدهند نسبت مردان در این پژوهش بیشتر از زنان است (44 درصد از پاسخگوها زن و 56 درصد مرد). میانگین سن پاسخگویان 53/33 سال بوده است و گروه سنی 29-25، با 94 نفر (25 درصد) بیشترین سهم و گروه سنی 50 به بالا با 21 نفر (5/6 درصد)کمترین نسبت را داشتند. ازنظر تحصیلات بیشترین میزان تحصیلات مربوط به مقطع کارشناسی (2/35 درصد) و کمترین میزان مقطع کارشناسیارشد و بالاتر (2/7 درصد) بوده است. میانگین سالهای تحصیل پاسخگویان برابر 47/13 بوده است. ازنظر وضع تأهل، دادهها نشان میدهند 9/31 درصد از پاسخگویان مجرد و 1/68 درصد متأهلاند؛ همچنین از مجموع 386 نفر پاسخگو، 1/59 درصد (228 نفر) متولد شهر و 9/40 درصد (158 نفر) متولد روستا بودهاند. یافتهها در زمینۀ تحصیلات والدین نشان میدهند در سطوح تحصیلی زیر دیپلم درصد زنها و در سطوح تحصیلی بالاتر از دیپلم درصد مردها بیشتر است. ازنظر میزان هزینۀ خانواده بهطور ماهیانه، از مجموع 386 نفر پاسخگو، بیشترین فراوانی پاسخگویان معادل 118 نفر (برابر با 6/30 درصد)، میزان هزینۀ ماهیانه خانوادهشان را بین 600- 400 هزار تومان اظهار کردهاند و میانگین هزینۀ خانوار پاسخگویان نیز 679300 تومان است. ازنظر «مدت اقامت در محل سکونت» تنها 1/8 درصد پاسخگویان کمتر از 5 سال و 1/28 درصد نیز از 31 سال به بالا در محل سکونت خود سکنی گزیدهاند.
جدول 2 - وضعیت پراکندگی پاسخها برحسب متغیرهای مستقل پژوهش
متغیرها |
تعداد پاسخگویان |
توزیع مقادیر |
میانگین از 10 |
|||||||
اصلاً |
خیلیکم |
کم |
گاهی اوقات |
زیاد |
خیلی زیاد |
|||||
متغیر وابسته |
مشارکت اجتماعی |
رسمی |
380 |
2/26 |
1/37 |
4/22 |
6/10 |
8/2 |
3/0 |
91/3 |
غیررسمی |
384 |
9/4 |
4/10 |
18 |
6/39 |
2/23 |
9/3 |
74/5 |
||
متغیرهای مستقل |
ساخت قدرت در خانواده |
اقناعگرایانه |
383 |
5/0 |
3/1 |
7 |
5/22 |
2/39 |
5/29 |
45/7 |
استبدادگرا |
379 |
7 |
7/10 |
5/23 |
1/37 |
8/19 |
8/1 |
79/5 |
||
گرایش خانواده به مشارکت |
380 |
1/0 |
5/1 |
3/8 |
7/52 |
5/29 |
9/7 |
92/5 |
براساس اطلاعات جدول 2 باید گفت مشارکت اجتماعی رسمی با میانگین 91/3 از 10 بیانگر میزان مشارکت متوسط روبهپایین است؛ به طوری که تنها 3/0 درصد از پاسخگویان اعلام کردهاند خیلیزیاد مشارکت اجتماعی رسمی دارند و 26/2 درصد نیز اصلاً مشارکت رسمی ندارند؛ همچنین میزان مشارکت اجتماعی غیررسمی، در سطح متوسط روبهبالا ارزیابی میشود (میانگین 74/5 از 10). درمجموع میزان مشارکت اجتماعی کل بین پاسخگویان در حد متوسط است (میانگین 04/5 از 10). از میان 383 نفر پاسخگو، 45/7 درصدشان ساختار قدرت در خانواده خویش را اقناعگرایانه و 79/5 درصد از آنها (از میان 379 نفر پاسخگو) آن را استبدادگرا ارزیابی کردهاند؛ بدین معنا که میزان ساخت قدرت اقناعگرایانۀ خانواده در حد روبهبالا و میزان ساخت قدرت استبدادگرا در حد متوسط روبهبالا بوده است. مقادیر مربوط به متغیر گرایش خانواده به مشارکت نیز بهنحوی مثبت ارزیابی شده است؛ بدین معنا که میانگین 92/5 درصد پاسخگویان (میانگین از 10) گرایش خانواده به مشارکت را پذیرفتنی دانستهاند.
با استفاده از آزمون کولموگروف - اسمیرنف تکنمونهای، نرمالبودن توزیع فراوانی تأیید شده است و برای آزمون فرضیههای پژوهش از آزمونهای پارامتریک استفاده شده است. در جدول 3 نتایج این آزمون برای متغیرهای اصلی پژوهش گزارش شده است.
جدول 3 - آزمون نرمالبودن متغیرهای پژوهش
متغیر |
آمارۀ کولموگروف - اسمیرنف |
سطح معنیداری |
مشارکت اجتماعی |
724/0 |
671/0 |
استفاده از رسانهها |
301/1 |
069/0 |
ساختار قدرت در خانواده |
008/1 |
262/0 |
گرایش خانواده به مشارکت |
247/1 |
089/0 |
مدت اقامت در محل |
097/1 |
226/0 |
یافتههای استنباطی
جدول 4 - خلاصۀ شاخصهای آماری مقایسۀ میانگین مشارکت اجتماعی برحسب متغیرهای مستقل
متغیر وابسته
متغیرهای مستقل |
مشارکت اجتماعی |
||||||||||
رسمی |
غیررسمی |
کل |
|||||||||
میانگین |
مقدار آزمون T |
سطح معنیداری |
میانگین |
مقدار آزمون T |
سطح معنیداری |
میانگین |
مقدار آزمون T |
سطح معنیداری |
|||
محل سکونت |
شهر |
76/16 |
213/2 |
028/0 |
36/25 |
107/5- |
000/0 |
85/41 |
542/2- |
015/0 |
|
روستا |
54/14 |
14/30 |
27/46 |
||||||||
وضعیت تأهل |
مجرد |
84/15 |
289/0- |
773/0 |
42/24 |
916/3- |
000/0 |
27/41 |
009/2- |
045/0 |
|
متأهل |
15/16 |
7/28 |
21/45 |
||||||||
جنسیت |
مرد |
61/16 |
201/0 |
028/0 |
05/27 |
652/0- |
515/0 |
83/43 |
235/0 |
814/0 |
|
زن |
47/14 |
72/27 |
40/43 |
||||||||
براساس یافتههای جدول 4، میانگین میزان مشارکت اجتماعی در بعد رسمی آن، در شهر (76/16) بیشتر از روستا (54/14) بوده است و ازنظر آماری نیز این تفاوت معنیدار است. میزان مشارکت اجتماعی غیررسمی در روستا (معادل 36/25) بیشتر از شهر (14/30) است؛ همچنین میزان مشارکت اجتماعی کل در شهر و روستا، تفاوت معناداری دارد و در روستا (27/46) بیشتر از شهر (85/41) است؛ بنابراین فرضیۀ پژوهش مبنی بر تفاوت میانگین مشارکت اجتماعی و ابعاد آن برحسب محل سکونت تأیید میشود.
میانگین میزان مشارکت اجتماعی رسمی بین مجردها و متأهلها تفاوت چندانی ندارد و ازلحاظ آماری این تفاوت معنادار نیست (773/0 =sig)؛ اما میانگین بعد غیررسمی مشارکت اجتماعی بین متأهلها (7/28) بیشتر از مجردها (42/24) و ازنظر آماری نیز معنادار است (000/0 =sig)؛ همچنین میزان مشارکت اجتماعی کل بین مجردها و متأهلها با سطح اطمینان 95 درصد معنیدار است.آزمون مقایسۀ میانگین برحسب جنسیت مشخص میکند میانگین مشارکت اجتماعی رسمی مردان (61/16) بیشتر از زنان (47/14) است؛ اما میانگین مشارکت اجتماعی غیررسمی و کل بین دو گروه مردان و زنان تفاوت چندانی ندارد؛ بنابراین مردان و زنان میانگین یکسانی در مشارکت اجتماعی غیررسمی و کل دارند.
جدول 5 - ضرایب همبستگی پیرسون بین متغیرهای مستقل و وابستۀ پژوهش
متغیرهای مستقل
متغیر وابسته |
ساختار قدرت در خانواده |
استفاده از رسانهها |
گرایش خانواده به مشارکت |
سن |
تحصیلات |
پایگاه اجتماعی-اقتصادی |
مدت اقامت در محل |
|||||
استبدادگرا |
اقناعگرا |
رسانههای داخلی |
رسانههای خارجی |
کل |
||||||||
مشارکت اجتماعی
|
رسمی |
ضریب همبستگی |
273/0- |
451/0 |
197/0 |
156/0- |
146/0 |
302/0 |
114/0- |
163/0 |
162/0 |
128/0 |
سطح معناداری |
001/0 |
000/0 |
000/0 |
004/0 |
001/0 |
000/0 |
029/0 |
003/0 |
005/0 |
026/0 |
||
غیررسمی |
ضریب همبستگی |
160/0- |
375/0 |
161/0 |
127/0- |
135/0 |
386/0 |
170/0 |
219/0- |
158/0- |
130/0 |
|
سطح معناداری |
020/0 |
000/0 |
001/0 |
018/0 |
011/0 |
000/0 |
001/0 |
000/0 |
005/0 |
018/0 |
||
کل |
ضریب همبستگی |
216/0- |
433/0 |
175/0 |
141/0- |
142/0 |
341/0 |
194/0- |
313/0 |
226/0 |
119/0 |
|
سطح معناداری |
010/0 |
000/0 |
000/0 |
009/0 |
004/0 |
000/0 |
000/0 |
000/0 |
000/0 |
034/0 |
همان طور که در جدول 5 ملاحظه میشود، بین میزان مشارکت اجتماعی با خانوادهای که ساختار قدرتی مستبد دارد، رابطۀ معنادار و معکوس برقرار است؛ یعنی هرچه ساختار قدرت استبدادگرا در خانواده بیشتر باشد، میزان مشارکت اجتماعی رسمی و غیررسمی فرد کاهش مییابد؛ اما این رابطه در خانوادهای که ساختی اقناعگرا دارد، مثبت و مستقیم است؛ بنابراین فرضیۀ پژوهش مبنی بر ارتباط میان میزان مشارکت اجتماعی و ساختار قدرت در خانواده تأیید میشود.
نتایج ضریب همبستگی پیرسون میان متغیر وابستۀ پژوهش و میزان استفاده از رسانهها نشاندهندۀ رابطۀ مثبت و مستقیم (برابر 142/0) و معنادار (004/0 =sig) بین مشارکت اجتماعی کل با میزان استفاده از رسانهها به طور کلی است. بین میزان مشارکت اجتماعی و میزان استفاده از رسانههای خارجی یا برونمرزی رابطۀ معنادار وجود دارد؛ ولی رابطۀ مذکور بهصورت منفی و معکوس است. دربارۀ متغیر گرایش خانواده به مشارکت نیز هرچه گرایش خانوادهها به مشارکت بیشتر باشد، میزان مشارکت اجتماعی کل و ابعاد آن (رسمی و غیررسمی) بیشتر میشود.
همچنین براساس نتایج بین سن و میزان مشارکت اجتماعی رسمی رابطۀ منفی و معکوس (136/0-) و بعد غیررسمی مشارکت رابطۀ مستقیم و مثبت (190/0) وجود دارد. بین سطح تحصیلات و میزان مشارکت اجتماعی رسمی، رابطۀ معنادار مستقیم و مثبت (172/0) و مشارکت اجتماعی غیررسمی ارتباط منفی و معکوس(228/0-) وجود دارد؛ علاوه بر این هرچه پایگاه اقتصادی - اجتماعی فرد بالاتر باشد، میزان مشارکت رسمی و کل برخلاف بعد غیررسمی مشارکت، حالت صعودی خواهد داشت و درنهایت هرچه مدت اقامت فرد در محل سکونتش بیشتر و طولانیتر باشد، میزان مشارکت اجتماعیاش هم در بعد رسمی و هم در بعد غیررسمی افزایش مییابد.
عوامل مؤثر بر مشارکت اجتماعی رسمی و غیررسمی با استفاده از تحلیل رگرسیونی
جدول 6 - خلاصۀ ویژگیهای رگرسیون چندمتغیری
متغیر ضرایب |
R |
R2 |
R تعدیلیافته |
انحراف استاندارد |
مشارکت اجتماعی رسمی |
459/0 |
210/0 |
189/0 |
51052/4 |
مشارکت اجتماعی غیررسمی |
489/0 |
239/0 |
219/0 |
98726/3 |
جدول 6-1- منابع تغییرات متغیر وابسته (تحلیل واریانس)
متغیر |
ضرایب |
مجموع مجذورات |
درجۀ آزادی |
میانگین مربعات |
F |
سطح معناداری |
|
مشارکت اجتماعی |
رسمی |
رگرسیون |
439/1430 |
7 |
348/204 |
044/10 |
000/0 |
باقیمانده |
032/5371 |
348 |
345/20 |
||||
کل |
471/6801 |
355 |
--- |
||||
غیررسمی |
رگرسیون |
770/1320 |
7 |
681/188 |
868/11 |
000/0 |
|
باقیمانده |
138/4197 |
352 |
898/15 |
||||
کل |
908/5517 |
359 |
--- |
با توجه به جدولهای 6 و 6-1، برای مشخصکردن تأثیر همۀ متغیرهای مستقل بر متغیر وابستۀ پژوهش، یعنی مشارکت اجتماعی رسمی و غیررسمی، از روش همزمان[20]استفاده شد. براساس اطلاعات جدول 6، مقدار ضریب تعیین برای بعد رسمی و غیررسمی مشارکت اجتماعی بهترتیب برابر با 21 و 9/23 درصد است که این درصد، میزان تبیین واریانس و تغییرات میزان مشارکت اجتماعی رسمی و غیررسمی را توسط مجموعه متغیرهای مستقل پژوهش نمایان میکند. مقدار باقیمانده (معادل 79 درصد برای بعد رسمی و 1/76 درصد برای بعد غیررسمی) نیز به عوامل دیگری مربوط میشود که در پژوهش حاضر بررسی نشده است. براساس دادههای جدول 1-6، میزان F بعد رسمی و غیررسمی مشارکت اجتماعی بهترتیب برابر با 044/10 و 868/11 است که نشان میدهد ضریب تعیین (R2) بهلحاظ آماری به احتمال خطای کمتر از یک درصد معنادار است. حال به این پرسش پاسخ داده میشود که کدام یک از متغیرهای مستقل لحاظشده در پژوهش حاضر، بر متغیر مستقل تأثیر گذاشتهاند و کدام یک تأثیری نگذاشتهاند. برای پاسخگویی به این سؤال، از اطلاعات جدول (6-2) و (6-3) استفاده میشود.
براساس اطلاعات جدول 6-2، سطوح معناداری آزمون t نمایانگر تأثیرگذاری تمام متغیرهای مستقل (شامل ساخت اقناعگرا یا استبدادگرای قدرت در خانواده، گرایش خانواده به مشارکت، میزان استفاده از رسانههای داخلی و پایگاه اقتصادی - اجتماعی) بهجز متغیر مدت اقامت در محل، بر میزان مشارکت اجتماعی رسمی نمونۀ بررسیشده است. بیشترین میزان تأثیرگذاری، مربوط به متغیر میزان اقناعگرابودن ساختار قدرت در خانواده با ضریب بتای برابر 391/0 است.
جدول 6-2- رگرسیون خطی چندمتغیره متغیرهای مستقل با متغیر مشارکت اجتماعی رسمی
متغیرهای مستقل |
ضرایب استانداردشده |
ضرایب استانداردشده (Beta) |
مقدار t
|
سطح معناداری
|
|
ضریب رگرسیونی(B) |
خطای معیار (Std.Error) |
||||
مقدار ثابت |
496/17 |
697/2 |
|
486/6 |
000/0 |
اقناعگرابودن خانواده |
434/0 |
064/0 |
391/0 |
754/6 |
000/0 |
استبدادگرابودن خانواده |
460/0- |
183/0 |
250/0- |
507/2- |
013/0 |
گرایش خانواده به مشارکت |
267/0 |
124/0 |
233/0 |
150/2 |
019/0 |
میزان استفاده از رسانههای داخلی |
098/0 |
031/0 |
180/0 |
123/3 |
002/0 |
میزان استفاده از رسانههای خارجی |
103/0- |
041/0 |
123/0- |
813/1- |
047/0 |
پایگاه اجتماعی - اقتصادی |
040/0 |
025/0 |
131/0 |
610/1 |
032/0 |
مدت اقامت در محل |
218/0 |
359/0 |
084/0 |
609/0 |
104/0 |
براساس اطلاعات جدول 6-3، سطوح معناداری آزمون t نشاندهندۀ تأثیرگذاری تمام متغیرهای مستقل (شامل ساخت اقناعگرا یا استبدادگرای قدرت در خانواده، میزان استفاده از رسانههای داخلی، گرایش خانواده به مشارکت و مدت اقامت در محل) بهجز متغیر پایگاه اجتماعی - اقتصادی و میزان استفاده از رسانههای خارجی بر میزان مشارکت اجتماعی غیررسمی نمونۀ بررسیشده است. بیشترین میزان تأثیرگذاری، مربوط به متغیر گرایش خانواده به مشارکت با ضریب بتای برابر 337/0 است. (اطلاعات جدول 6-2 و 6-3، میزان معناداری متغیرهای مستقل میزان مشارکت اجتماعی رسمی و غیررسمی با ضرایب بتای هریک را نشان میدهند).
جدول 6-3- رگرسیون خطی چندمتغیره متغیرهای مستقل با متغیر مشارکت اجتماعی غیررسمی
متغیرهای مستقل |
ضرایب استانداردشده |
ضرایب استانداردشده (Beta) |
مقدار t
|
سطح معناداری
|
|
ضریب رگرسیونی(B) |
خطای معیار (Std.Error) |
||||
مقدار ثابت |
792/12 |
444/2 |
|
235/5 |
000/0 |
اقناعگرابودن خانواده |
329/0 |
094/0 |
296/0 |
237/3 |
000/0 |
استبدادگرابودن خانواده |
232/0- |
109/0 |
137/0- |
140/2- |
033/0 |
گرایش خانواده به مشارکت |
602/0 |
104/0 |
337/0 |
342/5 |
000/0 |
میزان استفاده از رسانههای داخلی |
341/0 |
112/0 |
145/0 |
081/3 |
010/0 |
میزان استفاده از رسانههای خارجی |
031/0- |
022/0 |
096/0- |
398/1- |
109/0 |
پایگاه اجتماعی - اقتصادی |
092/0- |
031/0 |
103/0 |
404/1 |
114/0 |
مدت اقامت در محل |
258/0 |
111/0 |
125/0 |
246/2 |
041/0 |
تحلیل مسیر
روش تحلیل مسیر، برای مطالعۀ تأثیرات مستقیم و غیرمستقیم متغیرهای مستقل بر متغیر وابسته طراحی شده است.
میزان استفاده از رسانههای خارجی |
مشارکت اجتماعی غیررسمی
|
مشارکت اجتماعی رسمی
|
مدت اقامت در محل
|
گرایش خانواده به مشارکت
|
پایگاه اجتماعی-اقتصادی
|
دموکراتیک بودن خانواده |
میزان استفاده از رسانههای داخلی |
استبدادگرا بودن خانواده |
233/0 |
131/0 |
250/0- |
123/0- |
391/0 |
180/0 |
296/0 |
137/0- |
337/0 |
145/0 |
125/0 |
112/0 |
124/0 |
137/0 |
نمودار 2 – تحلیل مسیر
همان طور که نمودار تحلیل مسیر نشان میدهد، اثر مستقیم متغیر استبدادگرابودن بر بعد رسمی متغیر تابع، یعنی مشارکت اجتماعی، 250/0- درصد (اثر کاهنده)، گرایش خانواده به مشارکت برابر 233/0 درصد، اقناعگرابودن 391/0 درصد، میزان استفاده از رسانههای خارجی 123/0- درصد (اثر کاهنده)، میزان استفاده از رسانههای داخلی برابر 180/0 درصد و پایگاه اقتصادی - اجتماعی برابر 131/0 درصد بوده است. اثر مستقیم متغیر استبدادگرابودن بر بعد غیررسمی مشارکت اجتماعی 137/0- درصد (اثر کاهنده)، گرایش خانواده به مشارکت برابر 337/0 درصد، اقناعگرابودن 296/0 درصد، میزان استفاده از رسانههای داخلی 145/0 درصد و مدت اقامت در محل برابر 125/0 درصد بوده است؛ علاوه بر این تعدادی از متغیرهای مستقل بررسیشده در پژوهش با اثرگذاری غیرمستقیم بر یکدیگر با ضرایب بتای مشخص بر مشارکت اجتماعی رسمی و غیررسمی تأثیر گذاشتهاند که در الگو نشان داده شده است.
نتیجه
با توجه به هدف پژوهش حاضر و یافتههای بهدستآمده، میزان مشارکت اجتماعی کل میان پاسخگویان در حد متوسط بوده است؛ اما میزان مشارکت اجتماعی غیررسمی بیشتر از میزان مشارکت رسمی است. با توجه به بستر تاریخی جامعۀ ما ملاحظه میشود مشارکتها و همکاریهای سنتی (غیررسمی) از دیرباز میان عشایر، روستانشینان و شهرنشینان در مراسمهای مختلف عزاداری و عروسی و فعالیتهای اقتصادی و معیشتی وجود داشته است (برای مثال ر.ک. فرهادی، 1373 و 1380؛ پیگولوسکایا، 1367؛ کمپفر، 1363؛ مهدیزادهدهاقانی، 1373؛ محسنیتبریزی، 1369 و علویتبار، 1379)؛ بنابراین، نتیجۀ بهدستآمده با بستر تاریخی و فرهنگی جامعۀ ما هماهنگی دارد.
از نتایج دیگر این پژوهش بالابودن میزان مشارکت اجتماعی غیررسمی در روستا و مشارکت اجتماعی رسمی در شهر است. شاید تصور اولیه این باشد که مشارکت اجتماعی مرتبط با شهر و شهرنشینی است و روستانشینان کمتر این نوع از مشارکت را دارند. این تصور با پشتیبانی نظری مطالعات بسیاری که با عنوان نوسازی و توسعه انجام شده است، تقویت و تأیید میشود. بر این مبنا جوامع به دو نوع سنتی و نوگرا تقسیم میشوند و نتیجۀ مدرنترشدن و دورشدن از بعد سنتی، گسترش اشکال جدید زندگی اجتماعی ازجمله مشارکت اجتماعی است؛ بنابراین، شهرنشینی، صنعتیشدن و گسترش رسانههای جمعی سبب افزایش سطح مشارکت میشود و ساکنان مناطق شهری بهدلیل بهرهمندبودن بیشتر از جلوههای جدید زندگی، مشارکت اجتماعی بیشتری از خود بروز میدهند (برای نمونه نظریههای لرنر از این دست مطالعاتاند)؛ اما نکتهای که نباید فراموش شود این است که این نوع تحلیلها شاید برای مشارکت اجتماعی در بعد رسمی آن پذیرفتنی و کارساز باشد و در پژوهشهای تجربی ازجمله این مطالعه نیز بر آن تأیید شده است؛ ولی در جامعۀ روستایی نوعی از مشارکت اجتماعی یعنی مشارکت غیررسمی مانند شرکت در مراسم عزاداری و جشنهای مذهبی در مسجد، شرکت در جلسات ختم قرآن، شرکت در فعالیتهای کمک به همسایگان، کمک به مردم آسیبزده، کمک به افراد هممحلی برای ازدواج و تهیۀ جهیزیه، کمک به ساخت مسجد و اماکن مذهبی، شرکت در بهداشت محله، دیدار افرادی که از سفرهای زیارتی آمدهاند و... رواج دارد که این امر ممکن است با ریشهدارتربودن مشارکتهایی از این دست در روستاها نسبت به شهرها مرتبط باشد. روستاییان مشارکت در امور غیررسمی را در دوران زندگی خود از بزرگترها میآموزند و به فرزندان خود نیز آموزش میدهند؛ اما شرکت در امور رسمی به آموزش و آگاهی نیاز دارد که این امکانات در شهرها بیشتر از روستاها فراهم است؛ بنابراین، آموزش و بالابردن سطح دانش، آگاهی و اطلاعات روستانشینان در زمینههای مرتبط با مشارکت اجتماعی رسمی، نقش زیادی در بالابردن میزان مشارکت آنان در این بعد دارد.
نتایج پژوهش وحیدا و نیازی (1383)، ساروخانی و امیرپناهی (1385) و حسینپناهی و تاجالدین (1392) نشان دادند نحوۀ توزیع قدرت در خانواده بر مشارکت اجتماعی تأثیر میگذارد. این پژوهش نیز وجود این رابطه را تأیید میکند و اذعان میدارد که ساختار قدرت در خانواده بیشترین تأثیر را بر میزان مشارکت اجتماعی و ابعاد آن داشته است؛ به نحوی که ساخت اقناعگرایانۀ نهاد خانواده سبب افزایش مشارکت میشود و ساخت استبدادی آن نتیجۀ معکوس را نشان میدهد.
همچنین نتایج نشان دادند میزان استفادۀ بیشتر از رسانههای داخلی، سبب افزایش مشارکت اجتماعی رسمی و غیررسمی میشود؛ در حالی که استفاده از رسانههای خارجی نتیجۀ عکس را برای مشارکت اجتماعی رسمی در پی خواهد داشت. این نتیجه با نتایج پژوهش مظلومخراسانی و همکاران (1391) و مقدسجعفری و کریمی (1392) هماهنگی دارد. همان گونه که در بخش نظری پژوهش مطرح شد، این موضوع که فرد چه مدت است در محل زندگی خود سکنی گزیده است، بهمنزلۀ شاخصی از ثبات اجتماعی بر میزان مشارکت اجتماعی افراد تأثیرگذار است. پاتنام (1995: 68) این مسئله را بهخوبی در نظریهاش تشریح کرده است. پژوهش پیش رو نیز به وجود این رابطه پی برده و بر نظریۀ پاتنام پس از آزمون تجربی تأکید کرده است؛ بهعبارتی، هرچه مدت اقامت در محل بیشتر باشد، میزان مشارکت اجتماعی غیررسمی افراد بیشتر خواهد بود.
برحسب متغیرهای دموگرافیک، افراد کمسنوسال مشارکت رسمی بیشتر و افراد با سن بالاتر مشارکت غیررسمی بالاتری داشتهاند. نتیجۀ یادشده برعکس نتایج پژوهشهای پژوهشگرانی مانند یزدانپناه، 1387 و مقدسجعفری و کریمی، 1392 است که در آنها متغیر سن با مشارکت در اتحادیههای صنفی و حرفهای، انجمنهای اسلامی، احزاب و گروههای سیاسی و مشارکتهای اجتماعی سیاسی رابطه نداشته است و در برخی دیگر از پژوهشها نیز با مشارکتهای غیررسمی مانند روضهخوانی، نماز جماعت و پرداخت فطریه (محسنی، 1374)، مشارکت رسمی بسیج و انجمن اسلامی (رجبزاده، 1382) و انجمنهای هنری و ادبی، ورزشی و تفریحی و پایگاه بسیج (بینام، 1382) رابطۀ منفی داشته است.
با توجه به اینکه میزان مشارکت اجتماعی در حد متوسط ارزیابی شده است، این مسئله زنگ خطری برای مسئولان محسوب میشود که به این نکته توجه داشته باشند تا با بهکاربردن راهکارهایی علمی و عملی از کاهش میزان مشارکت پیشگیری و جلوگیری کنند. برای ارائۀ راهکار، باید گفت در مسیر مشارکت باید موانع آن ازجمله موانع اجرایی، ساختاری و فرهنگی برداشته شود. یکی از موانع فرهنگی، وجود ساختار غیراقناعگرا در سطح خانواده است که باید با آموزش صحیح و درست بهصورت آهسته بهسوی ساختار قدرت اقناعگرایانه حرکت کرد.
از آنجا که ساختار توزیع قدرت در خانواده بر میزان مشارکت تأثیر بسزایی داشته است (به نحوی که ساختار اقناعگرا در افزایش و ساخت مستبد در کاهش آن مؤثرند)، باید ارزشهایی در جامعه نهادینه شوند که بر توزیع ساخت قدرت در نهاد خانواده به شکل اقناعگرا تأکید دارند؛ همچنین ارزش و اهمیت والای مشارکت اجتماعی در امور جامعه باید با روشهای مستقیم و غیرمستقیم در افراد نهادینه و درونیسازی شود؛ بهعبارتی افراد از دوران کودکی بهنحوی جامعهپذیر شوند و روحیۀ مشارکت در آنها درونی و نهادینه شود. انتقال این ارزشها از راه نهادهای اجتماعی مانند خانواده و رسانههای جمعی صورت میگیرد که در این پژوهش نیز بر تأثیرگذاری آنها بر مشارکت اجتماعی تأیید شد. نکتۀ دیگر تأثیرگذاری منفی استفاده از رسانههای خارجی بر مشارکت اجتماعی رسمی است. احتمالاً یکی از دلایل چنین اثر معکوسی، نشر روحیۀ بیاعتمادی ازسوی این نوع رسانهها به مسائل جامعه همچون مشارکت است. باید افراد را از چنین تأثیر سویی آگاه کرد؛ همچنین باید سیاستهایی در نظر گرفته شود تا مهاجرتهای بیرویه و بیبرنامه به مرحلۀ وقوع نرسند؛ زیرا طول مدت اقامت در محل زندگی یکی از متغیرهای تأثیرگذار بر مشارکت اجتماعی غیررسمی افراد بوده است و با انجام مهاجرت و آشنایینداشتن با محله و همسایگان و رفتن به محیطی جدید و نو بر میزان مشارکت اجتماعی غیررسمی افراد – حتی بهصورت کوتاهمدت - اثر میگذارد؛ همچنین باید در برنامهریزیها به تفاوت دو جنس زن و مرد در بعد مشارکت اجتماعی رسمی توجه شود تا قدمهای توسعه با استحکام بیشتری برداشته شود.
[1] Participation
[2]Wandersman & Florin
[3] Intrinsic value
[4] Instrumental value
[5]Huntington & Nelson
[6] Hogue et al.
[7] Macclosky
[8] Milprath & Goed
[9] Chillcotle
[10] Scaff
[11] Guillen et al.
[12] به شبکۀ روابط اجتماعی یا رابطۀ نسبتاً ثابت عناصر و اجزای یکیک مجموعه، ساخت گفته میشود (Bates et al., 2003: 170).
[13] Baum et al.
[14] Greeley
[15] Mourice @ Tate
[16]Survey
[17] Cross-sectional
[18] Cochran
[19]Robecca et al.
[20] Enter Method