نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
1 دانشجوی دکتری جامعهشناسی، گرایش اقتصادی و توسعه، دانشگاه اصفهان، ایران
2 استاد، گروه علوم اجتماعی، دانشگاه اصفهان، ایران
3 استاد، گروه اقتصاد، دانشگاه اصفهان، ایران
4 استاد، بخش جامعهشناسی، دانشگاه شیراز، ایران
چکیده
کلیدواژهها
موضوعات
عنوان مقاله [English]
نویسندگان [English]
Introduction
The relationship between culture and economy or in the other words, economic culture is one of the most important issues of contemporary economic sociology. In recent decades, due to the tax system deficiencies that are largely rooted in cultural affairs, tax culture and its related factors attract the attention of economists and economic and financial sociologists. In this regard, the present study considering the tax culture as a construction that has a meaning for taxpayers and this meaning has the ability of forming, continuity and change. This research sought to rummage the meaning system of taxpayers about the tax and then present the grounded theory of tax culture to determine the coordinates of tax culture, assign weight and size of its related factors and present a sociological explanation of tax culture and its related factors.
Material & Methods
The research methodology was a mix method, exploratory-sequential strategy and a taxonomy development model. In the qualitative phase, the method of grounded theory (systematic approach) was used and in the quantitative phase, a survey approach was used. The study population consisted of tax payers in Isfahan. The sample size was 30 taxpayers at the qualitative phase and 440 taxpayers at the quantitative phase. Purposive -theoretical sampling method was used at the qualitative phase and stratified sampling was used at the quantitative phase. The data collection technique was in-depth interview in the qualitative phase and questionnaire in the quantitative phase. To analyze the data, coding method (open coding, axial coding and selective coding) and also the analytic tool of the paradigm was used in the qualitative phase and variance-based structural equation modeling (SEM) approach was used in the quantitative phase.
Discussion of Results & Conclusions
The results of the qualitative phase indicate the formed of a meaning system for taxpayers in regard to the phenomenon of tax regarding some major issues in the form of a paradigmatic model including three dimensions of conditions, actions/interactions and consequences. According to the study results, in the dimension of conditions, it includes causal conditions (tax systemization, transparency of tax laws and tax authoritarianism), contextual conditions (procedural fairness of tax, mutual trust of actors) and interventional conditions (tax justice, economic health of authorities and tax expenditure efficiency), in the dimension of action-interaction (tax as a common interest, tax as duty and force-based compliance) and in the dimension of consequences (taxpayers’ dissatisfaction, Non-transparency of economic activity, strengthening the shadow economy) that have been formed around a core category called "unbalanced claiming".
The findings of the quantitative phase show that tax culture in the population of the research is lower than the average. Independent variables have relatively high power for explaining the variance of tax culture. Tax systemization, mutual trust of actors and tax justice, directly, and transparency of tax laws and tax authoritarianism, indirectly affect the tax culture. Also the variables of procedural fairness of tax and economic health directly and indirectly effect on the tax culture.
Finally, integrating the results in two qualitative and quantitative phases in the form of Meta-Inference suggests that the inferences of the two phases are compatible with each other. In other words, according to the research strategy (exploratory-sequential), the inferences of the quantitative phase confirm the inferences of the qualitative phase. The results of two phases (qual- quan) of research imply that tax is formed and sustained around the mutual claiming between government and economic actors. For this claiming it is essential to pay attention to “interest” as a basis of most theoretical and empirical explanations in the fields of economic and financial sociology.
کلیدواژهها [English]
مقدمه و بیان مسأله
یکی از موضوعات مهم و قابلمطالعه در حوزۀ جامعهشناسی اقتصادی معاصر، رابطۀ میان فرهنگ و اقتصاد یا به عبارت دیگر فرهنگ اقتصادی است. از اوایل دهۀ نود میلادی، صاحبنظران و پژوهشگران حوزههای مختلف اقتصادی به فرهنگ بهمنزلۀ عاملی تبیینی توجه کردهاند. این افراد برای ارائۀ تبیینهای دقیقتر و مطلوبتر دربارۀ پدیدههای اقتصادی، رابطۀ فرهنگ و اقتصاد را در قالب سه رویکرد «فرهنگ بهمنزلۀ انحراف از نتیجه»[1]، «فرهنگ بهمنزلۀ محدودیتها»[2] و «فرهنگ بهمنزلۀ اولویتها»[3] در کانون توجه خود قرار دادند (دِ یونگ، 1390: 62). در همین رابطه و در چند دهۀ اخیر، بهدلیل وجود نارساییهای نظام مالیاتی که تا حد زیادی در مسائل فرهنگی ریشه دارد، اقتصاددانان و جامعهشناسان اقتصادی و مالی به فرهنگ مالیاتی و عوامل مرتبط با آن توجه کردهاند.
در حوزۀ جامعهشناسی مالی[4] نیز که براساس گفتۀ جین بودین[5] (1986) «وسایل مالی دستگاه عصبی دولتها هستند» (به نقل از سوئدبرگ و گرانووتر، 1395: 312)، از یک سو مالیات جامعترین و باثباتترین راه تأمین مالی در نظامهای اقتصادی است (دادگر، 1394) و ازسوی دیگر، امروزه حجم و میزان درآمدهای مالیاتی در قسمت منابع بودجه، معرف سلامت اقتصادی جامعه و نظام اقتصادی شناخته میشود و قوت سیستم اقتصادی هر کشوری، شفافبودن و سلامت نظام اقتصادی آن با اتکا به منابع و درآمدهای مالیاتی است (زهی و محمدخانلی، 1389)؛ بنابراین، شکلدهی نظام مالیاتی کارآمد برای تحقق اهداف ذکرشده، ضرورتی عقلانی و اجتنابناپذیر است. این در حالی است که در اقتصاد ایران عوامل متعددی ازجمله اقتصاد نفتی، حاکمیت سیاسی و مسائل فرهنگی مرتبط با پدیدههای اقتصادی [ازجمله مالیات] تحقق یک نظام مالیاتی مطلوب و کارآمد را با چالشهایی روبهرو کرده است.
برای رسیدن به هدف پژوهش حاضر، آنچه دربارۀ فعالان اقتصادی و به عبارتی مؤدیان مالیاتی بهمنزلۀ کنشگران اصلی این حوزه، نظام مالیاتی را بهسمت اثربخشنبودن و ناکارآمدی سوق میدهد، در مسائل فرهنگی ریشه دارد که به دلایل مختلف از آنها غفلت شده است؛ به عبارت دیگر، اقتصاد ایران و جامعۀ مطالعهشده دربارۀ فرهنگ مالیاتی مؤدیان با دو مسئلۀ مهم و اساسی روبهروست: 1- فرهنگ مالیاتی و ابعاد آن بهمنزلۀ ساختوسازی که نزد مؤدیان مالیاتی معنا دارد، برای تصمیمسازان و سیاستگذاران حوزۀ اقتصادی به اندازۀ کافی شفاف و روشن نیست یا به عبارت دیگر، تصمیمسازان و سیاستگذاران اقتصادی شناخت دقیقی از نظام معنایی مؤدیان دربارۀ مالیات ندارند. 2. با درنظرگرفتن این موضوع که نظام معنایی مؤدیان دربارۀ پدیدۀ مالیات با تأثیرگرفتن از برخی عوامل، قابلیت شکلگیری، تداوم و تغییر دارد، این عوامل و وزن و اندازۀ اثرگذاری آنها بهصورت دقیق و علمی بررسی و تبیین نشدهاند. در حالی که اهمیت شناخت و آگاهی نسبت به نظام معنایی مؤدیان مالیاتی و تبیین آن برای سیاستگذاران، تصمیمگیران و مدیران اقتصادی در امر برنامهریزی بهگونهای است که میتوان گفت بهترین قوانین مالیاتی، امکانات، روشها، منابع و سایر تسهیلات بدون توجه به این نظام معنایی، ناکارآمد و بیاثر خواهند بود.
پژوهش حاضر با مدنظر قراردادن فرهنگ مالیاتی بهمنزلۀ ساختوسازی[6] که نزد مؤدیان معنادار است و این معنا ازنظر آنها با تأثیرگرفتن از برخی عوامل، قابلیت شکلگیری، تداوم و تغییر دارد، بهدنبال این بوده است که ابتدا با پژوهش کیفی (روش نظریۀ زمینهای)، نظام معنایی[7] مؤدیان مالیاتی را دربارۀ پدیدۀ مالیات واکاوی کند؛ سپس با توجه به سه مؤلفۀ اصلی، شرایط شکلدهنده به نظام معنایی مؤدیان دربارۀ مالیات، عمل - تعامل مؤدیان مالیاتی و پیامدهای مرتبط با این عمل - تعامل در حوزۀ نظام اقتصادی و مالیاتی در شهر اصفهان، الگوی پارادایمی فرهنگ مالیاتی را نزد این افراد تدوین و بر مبنای این الگو نظریۀ دادهبنیاد مربوط به این پدیده را در بستر مطالعهشده ارائه کند. درنهایت نیز با استفاده از پژوهش کمی (روش پیمایش) مفاهیم مرتبط با فرهنگ مالیاتی را شاخصسازی کند و بسنجد و از این طریق با تعیین مختصات فرهنگ مالیاتی و شناسایی وزن و اندازۀ اثر[8]، عوامل مرتبط با آن نزد مؤدیان مالیاتی را با توجه به مبانی نظری و تجربی حوزۀ جامعهشناسی اقتصادی و مالی این پدیده (فرهنگ مالیاتی) تبیین کند.
پژوهش حاضر با هدف تبیین جامعهشناختی فرهنگ مالیاتی مؤدیان بر مبنای واکاوی نظام معنایی آنها دربارۀ پدیدۀ مالیات به انجام رسید. با توجه به روش پژوهش (ترکیبی - راهبرد اکتشافی متوالی[9]) و مدنظر قراردادن این موضوع که دادههای حاصل از مرحلۀ کیفی پژوهش مبنای گردآوری و تحلیل دادههای مرحلۀ کمی است، در اینجا سؤالهای پژوهش و در ادامه (مرحلۀ کمی) فرضیههای آن ارائه شدهاند: 1- مؤدیان مالیاتی چه درک و تفسیری از پدیدۀ مالیات دارند و نظام معنایی آنها دربارۀ مالیات پیرامون چه مفاهیمی شکل گرفته است؟ 2- شرایط شکلدهندۀ این نظام معنایی کداماند؟ 3- پیامدهای این نظام معنایی چیست؟ 4- چه عواملی بر درک و تفسیر مؤدیان دربارۀ پدیدۀ مالیات (فرهنگ مالیاتی مؤدیان) اثر دارند؟ 5- وزن و اندازۀ اثر هر یک از این عوامل اثرگذار به چه میزان است؟
در پژوهشهای با رویکرد ترکیبی با توجه به مبانی پارادایمی این رویکرد (پارادایم پراگماتیسم)، از نظریهها، تا حدودی متفاوت با مطالعات تکروشی (کمی یا کیفی) استفاده میشود. در این پارادایم، دانش امری برساختۀ انسانی است که بر مبنای واقعیت جهانی ساخته میشود که فرد تجربه کرده است و در آن زندگی میکند. به نظریهها نگاه ابزاری میشود؛ به این معنا که نظریهها به نسبت میزان فایده و کاربرد فعلیشان، درجۀ صدق و حقیقت متفاوتی دارند. مفیدبودن بهویژه با توجه به معیارهای کاربردپذیری[10] و پیشبینیپذیری[11] نظریهها در درک و شناسایی جهان اجتماعی سنجیده میشود. پارادایم پراگماتیسم بر «کثرتگرایی معرفتی[12]» تأکید دارد و با احتیاط التقاطگرایی تلفیقی (نظریهها، رویکردها و روشهای متفاوت و حتی متضاد) را در نظر میگیرد. این پارادایم یک «روش پراگماتیک[13]» ارائه میدهد که درصدد حل دوگانهانگاریهای سنتی فلسفی و ارائۀ گزینههای روششناختی تلفیقی است و بر همین اساس مدافع «نظریۀ عملی[14]» است (تدلی و تشکری، 1395: 125)؛ به عبارت دیگر، پراگماتیسم مدعی است به جای چسبیدن به یک سبک نظری خاص و سازگارترین روش با آن میتوان روشهایی را ترکیب کرد که تلفیق چشماندازهای نظری متفاوت در تفسیر دادهها را تشویق یا حتی الزامی میکنند (Brewer & Hunter, 2006: 55 به نقل از تدلی و تشکری، 1395).
در پژوهشهای ترکیبی با مبنای پارادایمی پراگماتیسم نیز نظریه ممکن است بهصورت استقرایی، هنگام بروز یا پدیدارشدن نظریه یا الگوی کیفی یا بهصورت قیاسی، هنگام آزمودن نظریۀ کمی و تأیید آن به کار برده شود. راه دیگر برای اندیشیدن دربارۀ نظریه در روش پژوهش ترکیبی (راهبرد تحولی[15])، درنظرگرفتن آن بهمنزلۀ لنز یا چشمانداز نظری[16] است که به مطالعه جهت میدهد (کرسول، 1391: 135). در راهبرد استفادهشده در پژوهش حاضر (اکتشافی – متوالی) با توجه به روش کیفی (نظریۀ زمینهای) و کمی (پیمایش) پژوهش، در مرحلۀ کیفی، نظریهها میتوانند بهمنزلۀ راهنمای عمومی پژوهش مدنظر قرار گیرند. به این معنا که نظریهها در بازشدن ذهن پژوهشگر، توجه به نکات، روندها و ابعاد محوری میدان مطالعه و ارائۀ چارچوب مفهومی برای طرح سؤالهای اساسی ایفای نقش کنند (Patton, 2002; Fetterman, 2010). همان گونه که استراوس و کربین (1391) بر این باورند که استفاده از نظریهها و رویکردهای نظری با عنوان «ادبیات فنی[17]» میتواند سبب ایجاد «حساسیت نظری[18]» شود.
در مرحلۀ کمی با توجه به اینکه مفاهیم تعیینکنندۀ تبییناند و در این مرحله دستیابی به تبیین مطمئن مهم است، مفاهیم نظری در ابتدای پژوهش تعیین و در همۀ مراحل، فرایند پژوهش را بهصورت قیاسی مدیریت میکنند (ایمان، 1391: 86)؛ بنابراین، در این مرحله توجه به منطق قیاسی - فرضیهای یک اصل بنیادی معرفتشناختی و روششناختی است و نظریه جایگاه محوری دارد (محمدپور و همکاران، 1389: 88)؛ به عبارت دیگر، با توجه به منطق قیاسی - فرضیهای روش کمی و راهبرد ترکیبی، از یک نظریه یا تلفیقی از نظریهها بهمنزلۀ چارچوب نظری برای تدوین فرضیهها (راهبرد تبیینی - متوالی) یا تبیین عوامل مرتبط با پدیدۀ مطالعهشده (راهبرد اکتشافی - متوالی) استفاده میشود؛ بنابراین، مطالعات با راهبرد اکتشافی - متوالی (الگوی تدوین طبقهبندی) براساس منطق کیفی - استقرایی از نظریه بهمنزلۀ حساسیت نظری یا چارچوب مفهومی برای تدوین سؤالها و پیوند مفاهیم در یک نظام منسجم و مرتبط معنایی و براساس منطق کمی – قیاسی، از نظریه [دادهبنیاد] برای تبیین عوامل مرتبط با پدیدۀ مطالعهشده استفاده میکنند.
در پژوهش حاضر با توجه به جایگاه نظریه در پژوهش با روش ترکیبی و ماهیت مسئلۀ پژوهش، دیدگاه نظری حاکم مبتنی بر مفروضات پارادایم پراگماتیسم و الزامات روش ترکیبی دربارۀ کاربرد نظریههاست؛ به عبارت دیگر، در این پژوهش نیز با مدنظر قراردادن راهبرد پژوهش (اکتشافی - متوالی) در مرحلۀ کیفی با توجه به نوع نگاه روششناسی پژوهش کیفی و روش نظریۀ زمینهای، برای بررسی بسترها و دلایل شکلگیری نظام معنایی مؤدیان مالیاتی دربارۀ پدیدۀ مالیات ازطریق واکاوی معنایی مالیات و چگونگی تفسیر این پدیده نزد این افراد، از رویکرد جامعهشناختی اقتصادی تفسیری (چگونگی برساختهشدن تفسیری و گفتمانی زندگی اقتصادی) برای تقویت حساسیت نظری و تدوین چارچوب مفهومی پژوهش برای طرح سؤالهای اساسی استفاده شد. در مرحلۀ کمی پژوهش نیز با توجه به الزامات رویکرد کمی که درصدد تبیین پدیدهها با مدنظر قراردادن مجموعهای از عوامل یا متغیرهاست، در کنار نظریۀ دادهبنیاد مرحلۀ کیفی پژوهش، از نظریههای مختلف حوزۀ جامعهشناسی اقتصادی و مالی برای تبیین تأثیر عوامل مرتبط با فرهنگ مالیاتی بهره گرفته شد که در مرحلۀ کیفی پژوهش شناسایی شدند.
پیشینۀ پژوهش
پژوهشهای تجربی مرتبط با فرهنگ مالیاتی در زمینۀ دو محور اصلی سنجش فرهنگ مالیاتی برای شناسایی ابعاد و ویژگیهای آن و تبیین فرهنگ مالیاتی انجام شدهاند؛ به عبارت دیگر، دستهای از این پژوهشها تنها فرهنگ مالیاتی و ویژگیهای آن را سنجیدهاند و اندازهگیری کردهاند و دستۀ دیگر ضمن سنجش فرهنگ مالیاتی با استفاده از مجموعهای از عوامل یا متغیرها بهدنبال تبیین این پدیده بین کنشگران درگیر با مالیات (مؤدیان، ممیزان و کارشناسان مالیاتی) بودهاند. این پژوهشها در چارچوب پارادایم اثباتگرایی و با استفاده از الزامات روش پژوهش کمی، فرهنگ مالیاتی را مطالعه و بررسی کردهاند. در زیر خلاصهای از مهمترین نتایج این پژوهشها (Cnossen, 1990; Slemrod, 1992; Keen, 1993; Martinez, 2000; Sinkuniene, 2005; Atuguba, 2006; Damayanti, 2012، نیکومرام و همکاران، 1386؛ طاهرپورکلانتری و علیاریشورهدلی، 1386؛ محسنیتبریزی و همکاران، 1389؛ لشکریزاده و عزیزی، 1390؛ ملازاده، 1393؛ مسیحی و محمدنژادعالیزمینی، 1394؛ کمالی، 1395) ارائه میشود:
در این پژوهشها مهمترین ویژگیهای فرهنگ مالیاتی در زمینۀ ابعاد و مؤلفههای آن به شرح زیر مشخص شده است: تمایل به پرداخت مالیات، احساس ادای دین به جامعه، پرداختن مالیات ضامن رفاه و آسایش عمومی، امنیت و عدالت، تشکیل پرونده در حوزۀ مالیاتی، پرداخت بهموقع مالیات، تسلیم بهموقع اظهارنامۀ مالیاتی، تسلیم اظهارنامۀ مالیاتی براساس درآمد و هزینۀ واقعی، گزارش فعالیت اقتصادی: یک وظیفۀ ملی، احساس افتخار از نپرداختن مالیات، مالیات بهمنزلۀ نوعی مزاحمت، تلقی پرداخت مالیات بهمنزلۀ پول زور، تمکین مالیاتی، مقاومت در برابر پرداخت، چانهزنی و فرار مالیاتی. نتایج پژوهشهایی که با هدف تبیین پدیدۀ فرهنگ مالیاتی ازطریق مجموعهای از عوامل یا متغیرها انجام شدهاند، نشاندهندۀ این است که دو دسته عوامل نهادی (ساختاری) و عوامل مربوط به کنشگران (عاملیت) بر فرهنگ مالیاتی اثرگذار است. در سطح نهادی عواملی ازجمله قوانین، عملکرد سازمان مالیاتی، عدالت مالیاتی، انصاف مالیاتی، فساد مسئولان مالیاتی، هزینهکرد مالیات و در سطح کنشگران یا عاملیت، عوامل بیرون از عرصۀ مالیات (نگرش و کنش کنشگران به پدیدۀ مالیات) و عوامل مربوط به عرصۀ مالیات (تعامل کنشگران با سازمان امور مالیاتی) مطرح شدهاند؛ به عبارت دیگر، با توجه به نتایج این پژوهشها، مجموعهای از عوامل نهادی و فردی در دو حوزۀ بیرون از عرصۀ مالیات و درون این عرصه، بر فرهنگ مالیاتی تأثیر میگذارند.
روش پژوهش
روش استفادهشده در این پژوهش روش ترکیبی است. روش ترکیبی، طرح پژوهشی است که بر رویکردهای کیفی و کمی در طرح پرسشها، روشهای پژوهش، رویههای گردآوری و تحلیل دادهها و تولید استنتاجها در یک مطالعۀ واحد تمرکز میکند. این روش بر پارادایم پراگماتیسم مبتنی است. پارادایم مذکور ضمن توجه به مناقشههای پارادایمی (اثباتگرایی و غیراثباتگرایی) بر مسئلۀ پژوهشی تأکید میکند و بهکارگیری چندین روش برای پاسخ به مسائل پژوهشی را مجاز میداند (کرسول و پلانوکلارک، 1390؛ تشکری و تدلی، 1394؛ تدلی و تشکری، 1395)؛ بنابراین، با توجه به دو مسئلۀ ابهام نسبت به نظام معنایی مؤدیان مالیاتی و پدیدۀ مالیات و تبییننشدن این نظام معنایی و عوامل مرتبط با آن، روش پژوهش از نوع ترکیبی، راهبرد اکتشافی – متوالی و الگوی تدوین طبقهبندی[19] انتخاب شد.
راهبرد اکتشافی – متوالی شامل گردآوری و تحلیل دادههای کیفی در مرحلۀ اول و بهدنبال آن گردآوری و تحلیل دادههای کمی در مرحلۀ دوم که براساس نتایج کیفی است، مشخص میشود (کرسول، 1391: 359). راهبرد اکتشافی بر این پیشفرض بنا شده است که به دلایلی نیازمند اکتشاف هستیم؛ اندازهگیریها یا ابزارها در دسترس نیستند، متغیرها ناشناختهاند و چارچوب هدایتکننده یا نظریهای وجود ندارد (کرسول و پلانوکلارک، 1390: 83). در الگوی تدوین طبقهبندی، مرحلۀ کیفی آغازین، مقولهبندیها یا روابط خاص را تولید میکند؛ سپس از آنها برای جهتدهی به سؤالات پژوهش و جمعآوری دادههایی استفاده میشود که در مرحلۀ کمی کاربرد دارند. از این الگو زمانی استفاده میشود که پژوهشگر براساس یافتههای کیفی، پرسشهای مرحلۀ کمی یا فرضیههای خود را فرمولبندی میکند و با انجام مطالعۀ کمی تلاش میکند به این پرسشها پاسخ دهد (Morse, 1991 به نقل از کرسول و پلانوکلارک، 1390: 86). در این پژوهش نیز با استفاده از الگوی تدوین طبقهبندی ابتدا برای کشف نظام معنایی مؤدیان دربارۀ پدیدۀ مالیات و تدوین فرضیههای پژوهش از دادههای کیفی (نظریۀ زمینهای) استفاده شد و در ادامه برای تعیین مختصات فرهنگ مالیاتی و تبیین تأثیر عوامل مرتبط با آن از روش پیمایش بهره گرفته شد.
جدول 1- مراحل انجام پژوهش در راهبرد اکتشافی – متوالی
فاز اول – کیفی (Qual) |
فاز دوم – کمی (Quan) |
1- جمعآوری دادهها - کیفی Qual |
1- جمعآوری دادهها - کمی Quan |
2- تحلیل دادهها - کیفی Qual |
2- تحلیل دادهها - کمی Quan |
3- نتایج - کیفی Qual |
3- نتایج - کمی Quan |
4- تدوین طبقهبندی یا نظریه |
4- تفسیر - کیفی+کمی (Qual + Quan) |
(Creswell & Plano Clark, 2010)
جامعۀ آماری پژوهش را مؤدیان مالیاتدهندۀ شهر اصفهان در زمان مطالعه (1396-1395) تشکیل میدهند که به دو گروه اصلی اشخاص حقیقی (اصناف و مشاغل) و حقوقی (شرکتها) تقسیم میشوند. طبق گزارش سازمان امور مالیاتی شهر اصفهان اشخاص حقیقی مالیاتدهنده حدود هشتاد و نه هزار نفرند و اشخاص حقوقی مالیاتدهنده حدود بیست هزار واحد است.
روش نمونهگیری در پژوهش حاضر بر پیشفرضهای رویکرد ترکیبی و راهبرد اکتشافی - متوالی مبتنی است. شیوۀ نمونهگیری در مرحلۀ کیفی پژوهش نمونهگیری هدفمند – نظری ((Purposive - Theoretical Sampling است؛ به عبارت دیگر، برای انتخاب مشارکتکنندگان با توجه به ماهیت ظهوریابندۀ پژوهش کیفی از شیوۀ نمونهگیری هدفمند و با مدنظر قراردادن روش تحلیل دادههای کیفی (نظریۀ زمینهای) از شیوۀ نمونهگیری نظری استفاده شد. در مرحلۀ کمی با توجه به اهداف پژوهش از شیوۀ نمونهگیری احتمالی (طبقهای نسبی) برای انتخاب جمعیتهای اصلی (حقیقی و حقوقی) و فرعی (اصناف و شرکتها) مؤدیان مالیاتی استفاده شد.
حجم نمونه در پژوهش حاضر به شیوۀ زیر محاسبه و انتخاب شد: 1- نمونۀ مرحلۀ کیفی پژوهش با توجه به گزینش نمونه در فرایند جمعآوری و تحلیل دادهها و همچنین درجۀ اشباع اطلاعات (ایمان، 1388: 202-201)، سی نفر از مؤدیان مالیاتی شهر اصفهاناند که بخشی از درآمد خود را طبق قانون بهمنزلۀ مالیات به ادارۀ امور مالیاتی پرداخت میکنند.
جدول 2- مشخصات مشارکتکنندگان مرحلۀ کیفی پژوهش
جنس |
سن |
تحصیلات |
مؤدی |
||||||
مرد |
زن |
30 تا 40 سال |
41 تا 50 سال |
بالاتر از 50 سال |
دیپلم و زیردیپلم |
کاردانی و کارشناسی |
کارشناسیارشد و بالاتر |
حقیقی |
حقوقی |
25 |
5 |
8 |
13 |
9 |
2 |
16 |
12 |
16 |
14 |
2- با توجه به پیشفرضهای مربوط به نمونهگیری احتمالی مرحلۀ کمی (سطح اطمینان، توان آزمون، حجم اثر و تعداد متغیرهای درگیر در تحلیل) و با استفاده از نرمافزار SPSS Sample Power حجم نمونۀ آماری از بین مؤدیان حقیقی و حقوقی پرداختکنندۀ مالیات 440 نفر مشخص شد. ذکر این نکته ضروری است که با مدنظر قراردادن روش اصلی آزمون فرضیههای پژوهش و برازش الگوی نظری (رویکرد مدلسازی معادلۀ ساختاری (Structural Equation Modeling)، به حجم بهینۀ نمونۀ مربوط به این رویکرد نیز توجه شد.
شکل 1- برآورد حجم نمونه در مرحلۀ کمی پژوهش
برای گردآوری دادهها در پژوهش حاضر از دو ابزار اصلی مصاحبۀ عمیق و پرسشنامه استفاده شد؛ به عبارت دیگر، فن اصلی استفادهشده برای جمعآوری دادها در مرحلۀ کیفی پژوهش مصاحبۀ عمیق است. متن حاصل از پیادهسازی این مصاحبهها، مواد اصلی پژوهش برای استخراج مفاهیم و مقولهها و ارائۀ الگوی پاردایمی است. در مرحلۀ کمی پژوهش برای گردآوری دادهها از پرسشنامۀ محققساخته استفاده شد. پس از بهدستآوردن اعتبار و پایایی پرسشنامه در مراحل مقدماتی پژوهش، از آن در مرحلۀ نهایی برای گردآوری دادهها و آزمون فرضیههای پژوهش استفاده شد.
در زمینۀ اعتباریابی در پژوهشهای ترکیبی، تدلی و تشکری[20] (2003; 2008) از اصطلاح کیفیت استنباط یا استنتاج[21] استفاده کردهاند. کیفیت استنتاج اصطلاحی است که برای تلفیق اعتبار (پژوهش کمی) و اعتمادپذیری[22] (پژوهش کیفی) پیشنهاد شده است؛ به عبارت دیگر، اعتبارسنجی طرحها یا راهبردهای ترکیبی باید متضمن هر دو نوع اعتبارهای کمی و کیفی باشد (تدلی و تشکری، 1395: 462). هدف نهایی راهبردهای ترکیبی ارائۀ بینش چندوجهی است که آن را فرااستنباط یا فرااستنتاج[23] مینامند (Johnson & Christensen, 2008 به نقل از محمدپور، 1389: 95)؛ بنابراین، اعتبارسنجی و ارزیابی فرااستنباط بهدستآمده در پژوهشهای ترکیبی، اهمیتی کلیدی دارد. در پژوهش حاضر برای اعتباریابی (کیفیت استنتاج) با توجه به الزامات دو روش کیفی (نظریۀ زمینهای) و کمی (پیمایش) به شرح زیر عمل شد:
در مرحلۀ کیفی پژوهش برای دستیابی به اعتماد موردنیاز برای تأیید علمی پژوهش، از فنهای رایج اعتباریابی در روش نظریۀ زمینهای شامل کنترل یا اعتباریابی توسط اعضا[24] (Creswell, 1998; Patton, 2002; Silverman, 2005)، مقایسههای تحلیلی[25] و فن ارزیاب یا بازرس خارجی[26] (Creswell, 1998; Creswell & Miller, 2000) استفاده شد؛ به عبارت دیگر، درستی یافتههای پژوهش در مراحل کدگذاری توسط تعدادی از مشارکتکنندگان پژوهش تأیید شد (اعتباریابی توسط اعضا). پژوهشگران با مراجعۀ مستمر به دادههای خام و درگیری مداوم با اطلاعات، ساختبندی الگوی پارادایمی پژوهش را با این دادهها مقایسه و ارزیابی کردند (مقایسههای تحلیلی) و یک نفر کارشناس اقتصادی و مالیاتی فرایند و یافتههای پژوهش را ارزیابی و تصدیق تفسیرها و نتیجهگیریها بهوسیله دادهها را تأیید کرد (فن بازرس خارجی). درنهایت ضمن نظارت متخصص نظریۀ زمینهای بر مراحل مختلف کدگذاری، مفهومسازی و استخراج مقولهها، از دو پژوهشگر آشنا با این روش درخواست شد مقولههای اصلی و فرعی و الگوی پارادایمی پژوهش را مطالعه و دیدگاههای خود را دربارۀ آنها بیان کنند.
در مرحلۀ کمی پژوهش برای دستیابی به اعتبار مدنظر از روشهای ارزیابی اعتبار درونی و بیرونی[27] استفاده شد. اعتبار درونی نمایانگر میزان برخورداری یافتههای پژوهش از درستی و دقت لازم و اعتبار بیرونی نشاندهندۀ قابلیت تعمیمپذیری نتایج پژوهش به جامعۀ وسیعتر است (Campbell & Stanley, 1963؛ دواس، 1387؛ سرمد و همکاران، 1395)؛ بنابراین، در زمینۀ اعتبار درونی، به انتخاب دقیق افراد، ابزار اندازهگیری دارای اعتبار (محتوا و سازه) و قابلیت اعتماد، کنترل سوگیری پژوهشگر، کنترل عامل زمان و استفاده از تحلیلهای آماری متناسب با آزمون فرضیههای پژوهش توجه شد و در زمینۀ اعتبار بیرونی، معرفبودن نمونۀ آماری (استفاده از روش نمونهگیری احتمالی – طبقهای نسبی)، یکدستبودن ابزار گردآوری اطلاعات (پرسشنامۀ حضوری)، کفایت حجم نمونه (440 نفر)، استفاده از پرسشنامۀ ساختارمند و بالابودن دقت برآورد (سطح اطمینان 95 درصد در آزمون فرضیههای پژوهش) مدنظر قرار گرفت.
تحلیل دادههای پژوهش با توجه به چارچوب تحلیل داده در رویکرد ترکیبی پژوهش و راهبرد اکتشافی - متوالی بهصورت زیر انجام شد: 1- در مرحلۀ کیفی پژوهش تحلیل دادهها با مدنظر قراردادن ساختار اصلی تحلیل دادهها در رویکرد سیستماتیک نظریۀ زمینهای بر مبنای سه شیوۀ کدگذاری باز، محوری و گزینشی (استراوس و کربین، 1391؛ Corbin & Strauss, 2015) انجام شد. در مرحلۀ کدگذاری باز پژوهشگر بیشتر با مفاهیم سروکار دارد و کانون اصلی کدگذاری محوری مقولهها هستند و در مرحلۀ کدگذای گزینشی، آنچه بروز و ظهور پیدا میکند، ارتباط بین مقولهها و به عبارت دیگر قضایاست. ذکر این نکته ضروری است که با توجه به هدف پژوهش در مراحل کدگذاری سهگانه، از ابزار تحلیلی پارادایم نیز مطابق آنچه استراوس و کربین (1391) مدنظر داشتهاند، استفاده شد. اجزای سهگانۀ پارادایم (شرایط، عمل – تعامل و پیامدها) در تمام مراحل پژوهش از طرح پرسشها تا ارائۀ الگوی پارادایمی بهمنزلۀ راهنمایی برای پژوهشگران عمل کرده و سبب سازماندهی بیشتر یافتهها شده است. 2- تحلیل دادهها در مرحلۀ کمی پژوهش در دو بخش توصیفی و استنباطی به انجام رسید. در بخش توصیفی ابتدا توصیفی از نمونۀ آماری پژوهش ارائه و در ادامه با استفاده از شاخصهای آمار توصیفی متغیرهای اصلی پژوهش توصیف شدند. در بخش استنباطی با توجه به سؤالها و فرضیههای پژوهش از آزمون تی تکنمونهای و رویکرد مدلسازی معادلۀ ساختاری واریانسمحور (حداقل مربعات جزئی (Partial Least Square (PLS – SEM) )) استفاده شد. برای انجام محاسبات آماری مربوط به مرحلۀ کمی پژوهش از نرمافزارهای SPSS 23 و Smart PLS 3.2.6 استفاده شد.
یافتههای کیفی پژوهش
در مرحلۀ کیفی مفاهیم مربوط به مرحلۀ کدگذاری باز در مرحلۀ کدگذاری محوری در قالب چند مقولۀ عمده مقولهبندی و در مرحلۀ کدگذاری گزینشی سبب استخراج مقولۀ هستۀ «مطالبهگری نامتوازن» شد.
جدول 3- مقولههای فرعی، اصلی و هستۀ استخراجشدۀ پژوهش به تفکیک اجزای الگوی پارادایمی
پارادایم |
مقولۀ فرعی |
مقولۀ اصلی |
مقولۀ هسته |
|
شرایط علی |
ضرورتنداشتن مالیات |
نظاممندی مالیات |
مطالبهگری نامتوازن |
|
پولمحوری سیستم مالیاتی |
||||
سیستمینبودن مالیات |
||||
اربابمنشی سیستم مالیاتی |
اقتدارگرایی مالیاتی |
|||
رفتار آمرانۀ سیستم مالیاتی |
||||
کنش تهدیدآمیز سیستم |
||||
|
شفافبودن قوانین مالیاتی |
|||
شرایط زمینهای |
انکار واقعیت بازار |
انصاف مالیاتی |
||
نپذیرفتن هزینهها |
||||
تشخیص صوری مالیات |
||||
ضعف اعتماد به مسئولان مالیاتی |
فرسایش اعتماد نهادی |
اعتماد متقابل کنشگران
|
||
ضعف اعتماد به ممیزان مالیاتی |
||||
بدبینی به مؤدیان |
بیاعتمادی به مؤدیان |
|||
نپذیرفتن صداقت مؤدیان |
||||
شرایطه مداخلهگر |
بیعدالتی ناشی از قانون |
عدالت مالیاتی |
||
بیعدالتی ناشی از فرار |
||||
بیعدالتی ناشی از نفوذ |
||||
سلامت مالی |
سلامت اقتصادی مسئولان |
|||
مبارزه با فساد |
||||
مصرف غیرشفاف مالیات |
کارآمدی مصارف مالیاتی |
|||
سوءمصرف مالیات |
||||
مصرف غیرتخصصی مالیات |
||||
عمل – تعامل |
مالیات بهمنزلۀ نفع مشترک |
|||
مالیات بهمنزلۀ تکلیف |
||||
پرداخت خلاصگونه |
تمکین جبرمحور |
|||
پرداخت اجبارگونه |
||||
پیامدها |
نارضایتی مؤدیان |
|||
غیرشفافشدن فعالیت اقتصادی |
||||
پولمحورشدن فعالیت اقتصادی |
تقویت اقتصاد سایه |
|||
فعالیت اقتصادی غیررسمی |
در ادامه الگوی پارادایمی فرهنگ مالیاتی براساس مقولههای اصلی مربوط به اجزای این الگو ارائه و مهمترین یافتههای مرحلۀ کیفی پژوهش تشریح میشود:
پیامد: نارضایتی مؤدیان / غیرشفافشدن فعالیت اقتصادی / تقویت اقتصاد سایه
|
شرایط علی: نظاممندی مالیات/ شفافبودن قوانین مالیاتی / اقتدارگرایی مالیاتی |
شرایط مداخله گر: عدالت مالیاتی/ سلامت اقتصادی مسئولان/ کارآمدی مصارف مالیاتی
|
پدیده: فرهنگ مالیاتی |
عمل – تعامل: مالیات بهمنزلۀ نفع مشترک مالیات بهمنزلۀ تکلیف تمکین جبرمحور
|
شرایط زمینهای: انصاف رویهای مالیاتی/ اعتماد متقابل کنشگران
|
شکل 2- الگوی پارادایمی فرهنگ مالیاتی نزد مؤدیان مالیاتی شهر اصفهان
بر مبنای مقولۀ هسته که نشاندهندۀ مضمون اصلی پژوهش و انتزاعشده از سایر مقولههای عمدۀ پژوهش است، میتوان گفت تفسیر مؤدیان مالیاتی از پدیدۀ مالیات نوعی مطالبهگری متقابل بین دولت و عاملان آن از یک طرف و مؤدیان مالیاتی ازطرف دیگر است که در شرایط موجود طبق تفسیر مؤدیان این مطالبهگری در حالت بیتوازنی یا وضعیت نامتوازن قرار دارد؛ به عبارت دیگر، نظام اقتصادی تا حد زیادی انتظارات و مطالبات خود را - که بیشتر کسب درآمد و درآمدزایی است - با ابزارهای مختلف (قانون، اقتدارگرایی) تحقق بخشیده است. در حالی که طرف مقابل (دولت)، به انتظارات و مطالبات مؤدیان مالیاتی هم در فرایند تشخیص و وصول مالیات و هم دریافت خدمات در ازای مالیات پرداختی به نوعی بیاعتنایی و کمتوجهی کرده است. در زیر رابطۀ بین مقولههای مربوط به اجزای الگوی پارادایمی و به عبارت دیگر «خط داستان[28]» برآمده از دادهها، بهمنزلۀ نتیجۀ مرحلۀ کیفی پژوهش ارائه میشود.
فعالان اقتصادی یا مؤدیان مالیاتی در یک نظام مالیاتی اقدام به پرداخت مالیات میکنند که بنا به نظر آنها نظاممندی آن با چالشهایی روبهروست. به این معنا که نگرش غیرنظامند، سازماندهینشده و تکبعدی (مطالبۀ پول و درآمدزایی) دولت و سیستم مالیاتی به امر مالیات و مالیاتستانی زمینۀ بیتوجهی به سایر الزامات مرتبط با این پدیده (فرهنگسازی، توجه به مطالبات مؤدیان و ...) را فراهم کرده است. در حالی که ازنظر مؤدیان مالیاتی فلسفۀ وجودی شکلگیری و تداوم مطلوب امر مالیاتستانی مستلزم توجه به همۀ الزامات مرتبط با این پدیده و مدنظر قراردادن انتظارات و مطالبات همۀ کنشگران و بازیگران این عرصه است. در کنار این وضعیت، نظام مالیاتی برای تحقق مطالبات خود (درآمدزایی)، نوعی ساختار اقتدارگرایانه را نیز تعریف و در این چارچوب برای وصول مالیات اقدام به فعالیت میکند که ازنظر مؤدیان این درجه از اقتدارگرایی در رابطۀ فعالان اقتصادی رسمی که بهطور منظم اقدام به پرداخت مالیات میکنند، توجیه عقلانی و منطقی چندانی ندارد؛ بلکه این موضوع ضمن بیشترکردن فاصله و شکاف بین سیستم و مؤدیان مالیاتی، اعتماد متقابل بین کنشگران این عرصه را مخدوش میکند و بر نظام معنایی مؤدیان اثر منفی میگذارد. بنا به نظر مشارکتکنندگان، در این نظام مالیاتی با درجۀ نظاممندی ضعیف و اقتدارگرایی بالا، قوانین مالیاتی نیز بهدلیل شفافنبودن چندان مستند نیستند. شفافنبودن قوانین مالیاتی سبب قائمبهشخص شدن تشخیص و وصول مالیات یا به عبارت دیگر ممیزمحوری مالیات شده است که درنهایت عملکرد غیرمنصفانۀ سیستم مالیاتی را بهدنبال دارد.
در کنار عوامل بالا که در نقش شرایط علی یا سببساز بر نظام معنایی مؤدیان دربارۀ پدیدۀ مالیات اثر میگذارند، عواملی نیز در قالب شرایط زمینهای (انصاف سیستم مالیاتی در فرایند تشخیص و وصول مالیات و اعتماد متقابل بین کنشگران مالیاتی) بر نظام معنایی مؤدیان دربارۀ مالیات تأثیر دارند. بنا به نظر مشارکتکنندگان پژوهش، عملکرد غیرمنصفانۀ سیستم مالیاتی برای وصول مالیات فشار مضاعفی را بر مؤدیان مالیاتی وارد کرده است که این موضوع تناسب چندانی با داوطلبانهبودن کنش مالیاتی ندارد و بهنوعی تحمیل ارادۀ سیستم مالیاتی برای وصول مطالباتش است. در کنار این عامل که بیشتر جنبۀ مادی دارد، عامل دیگری که جنبۀ ارتباطی و تعاملی دارد، اعتماد متقابل بین مؤدیان و کنشگران سازمان امور مالیاتی است که بنا به نظر مشارکتکنندگان پژوهش در طول سالیان گذشته دچار فرسایش و سبب فاصلهگرفتن مؤدیان از سیستم مالیاتی شده و بر طرز تلقی آنها نسبت به پدیدۀ مالیات و مالیاتستانی اثر نامطلوب داشته است.
مجموعهای از عوامل نیز بهمنزلۀ شرایط مداخلهگر در فرایند درگیرشدن فعالان اقتصادی با پدیدۀ مالیات، اثر شرایط علی را بر نظام معنایی مؤدیان تقویت میکنند. یکی از این عوامل عدالت مالیاتی است. اینکه نظام اقتصادی برای وصول مالیات از فعالان اقتصادی تا چه حد عادلانه عمل میکند اهمیت اساسی دارد. بنا به نظر مشارکتکنندگان پژوهش، در شرایط موجود عدالت مالیاتی دربارۀ سه مقولۀ قوانین تبعیضآمیز، فرار مالیاتی سایر مؤدیان و نفوذ برخی افراد و نهادهای اقتصادی در سیستم مالیاتی وضعیت چندان مطلوبی ندارد و بار مالیات پرداختی به دولت بر دوش گروه خاصی از فعالان اقتصادی است که این موضوع چندان مطلوب مؤدیان مالیاتی نیست. عامل مداخلهگر دیگری که برای مؤدیان اهمیت زیادی دارد، سلامت اقتصادی مسئولان است که بر میزان سلامت مالی و عزم و ارادۀ مسئولان برای مبارزه با مفاسد اقتصادی ناظر است. ازنظر آنها، مسئولان سلامت مالی لازم را ندارند. همچنین عزم و ارادۀ جدی برای مبارزه با فساد اقتصادی و مفسدان بین آنها وجود ندارد؛ بنابراین، در این شرایط جهتگیری منفی مؤدیان نسبت به مسئولان بهدلیل فساد اقتصادی و وجودنداشتن مبارزۀ جدی با مفسدان تقویت و سبب میشود آنها پرداخت مالیات را کنشی غیرعقلانی و غیراقتصادی تلقی کنند. دربارۀ سلامت اقتصادی مسئولان، موضوع کارآمدی مصارف مالیاتی بهمنزلۀ یکی از عوامل کلیدی و دارای اهمیت مضاعف برای مؤدیان برجسته میشود. ازنظر آنها کارآمدی مصارف مالیاتی به میزان زیادی بر تحقق انتظارات و مطالباتشان دربارۀ پدیدۀ مالیات دلالت دارد که چندان دفاعکردنی نیست و نشاندهندۀ بخشی از بیتوازنی در مطالبهگری متقابل بین مؤدیان و دولت دربارۀ مالیات است.
مؤدیان مالیاتی با تأثیرگرفتن از مجموعه عوامل بالا دست به عمل – تعامل میزنند و راهبردهایی در پیش میگیرند که در سه سطح (بینش یا طرز تلقی نسبت به پدیدۀ مالیات، آمادگی برای عمل و درنهایت کنش مالیاتی) تفسیرپذیر است؛ به عبارت دیگر، این سه سطح راهبرد یا عمل – تعامل، نمایانگر نظام معنایی مؤدیان دربارۀ پدیدۀ مالیات و به عبارت دقیقتر فرهنگ مالیاتی آنهاست. در توضیح و تفسیر این راهبردها میتوان گفت تفسیر مؤدیان از مالیات، در سطح بینش، مطلوب و نوعی نفع مشترک است و در سطح آمادگی برای عمل، مالیات را نوعی تکلیف و ادای دین به جامعه میدانند. در مقابل، در سطح کنش، پرداخت مالیات با دو ویژگی اجبارگونه و خلاصگونه بهنوعی تمکین جبرمحور تفسیر میشود. درنهایت عمل – تعامل مؤدیان دربارۀ پدیدۀ مالیات پیامدهایی برای آنها، نظام اقتصادی و سیستم مالیاتی در بر دارد. این پیامدها در دو سطح نگرش و رفتار نمود پیدا میکنند. در سطح نگرش سبب نارضایتی مؤدیان مالیاتی میشوند و در سطح کنش آنها را وادار به انجام فعالیتهایی (غیرشفافشدن فعالیتهای اقتصادی، پولمحورشدن فعالیتهای اقتصادی و فعالیتهای اقتصادی غیررسمی) میکنند که بهنوعی اقدام در جهت فرار مالیاتی محسوب میشود.
در ادامه با توجه اینکه نتایج حاصل از مرحلۀ کیفی پژوهش مرجع اصلی تدوین الگوی مفهومی و فرضیههای مرحلۀ کمی پژوهش است، ابتدا این موارد ارائه و در ادامه یافتههای مرحلۀ کمی پژوهش گزارش میشوند.
اقتدارگرایی مالیاتی
|
انصاف مالیاتی |
فرهنگ مالیاتی مؤدیان
|
شفافیت قوانین مالیاتی |
عدالت مالیاتی |
نظاممندی مالیات
|
کارآمدی مصارف مالیاتی |
سلامت اقتصادی مسئولان |
اعتماد متقابل کنشگران |
+ |
+ |
+ |
+ |
+ |
+ |
+ |
- |
- |
+ |
+ |
شکل 3- الگوی مفهومی (نظری) پژوهش
فرضیههای پژوهش
فرضیههای پژوهش براساس الگوی مفهومی پژوهش شامل یک فرضیۀ اصلی (برازش الگوی مفهومی پژوهش) و چند فرضیۀ فرعی است:
فرضیۀ 1- شفافبودن قوانین مالیاتی ازطریق انصاف مالیاتی بر فرهنگ مالیاتی مؤدیان اثر میگذارد.
فرضیۀ 2- انصاف مالیاتی ازطریق اعتماد نهادی بر فرهنگ مالیاتی مؤدیان اثر میگذارد.
فرضیۀ 3- اقتدارگرایی مالیاتی ازطریق اعتماد متقابل کنشکران بر فرهنگ مالیاتی مؤدیان اثر میگذارد.
فرضیۀ 4- سلامت اقتصادی مسئولان ازطریق کارآمدی مصارف مالیاتی بر فرهنگ مالیاتی مؤدیان اثر میگذارد.
تعریف متغیرها
در این قسمت ابتدا تعاریف مفهومی متغیرها - براساس یافتههای مرحلۀ کیفی پژوهش - و در ادامه شیوۀ عملیاتیکردن یا سنجش این متغیرها ارائه میشود:
نظاممندی مالیات: نظاممندی مالیات نشاندهندۀ نوعی تفکر سیستمی و نظاممند دربارۀ پدیدۀ مالیات است؛ به عبارت دیگر، اینکه نظام مالیاتی دربارۀ پدیدۀ مالیات تا چه حد منسجم و یکپارچه عمل میکند.
شفافبودن قوانین مالیاتی: بیانکنندۀ میزان وضوح، سادگی و شفافبودن قوانین مالیاتی برای تشخیص و وصول مالیات است؛ به عبارت دیگر، اینکه تا چه حد قوانین مالیاتی، شفافیت لازم برای تشخیص صحیح میزان مالیات دریافتی از مؤدیان را دارد و مانع شکلگیری برداشتها و تفسیرهای متفاوت میشود.
اقتدارگرایی مالیاتی: اقتدارگرایی مالیاتی عملکرد مبتنی بر اقتدار سازمان امور مالیاتی و کنشگران آن نسبت به مؤدیان برای تشخیص و وصول مالیات است. به این معنا که نظام مالیاتی تا چه اندازه از موضع اجبار و اقتدار وارد تعامل و کنش متقابل با مؤدیان مالیاتی میشود.
انصاف مالیاتی: عملکرد منصفانۀ سازمان امور مالیاتی و کنشگران آن برای تشخیص و وصول مالیات از مؤدیان است؛ به عبارت دیگر، اینکه سازمان امور مالیاتی تا چه اندازه مرجعی منصف قلمداد میشود و رویههای درپیشگرفتۀ آن برای تشخیص و وصول مالیات تا چه حد بر معیارهای واقعبینانه مبتنی است.
اعتماد متقابل کنشگران: اعتماد متقابل کنشگران در زمینۀ دو بعد اعتماد به مؤدیان و اعتماد نهادی تعریف میشود. اعتماد به مؤدیان بیانکنندۀ نگرش مثبت به مؤدیان برای گزارش دقیق و مبتنی بر واقعیت فعالیت اقتصادی و درآمد حاصل از این فعالیت است و اعتماد نهادی که در آن اعتماد به افراد مبتنی بر عملکرد نهادی است و نشاندهندۀ اعتماد به این افراد بهلحاظ دانش تخصصی و رعایت انصاف و اخلاق میزان تعهد در کار است.
عدالت مالیاتی: یکی از اصول حقوقی دربارۀ حقوق مالیاتی مؤدیان اصل عدالت و برابری مالیاتی است. برابر با این اصل، مالیات باید بهصورت عادلانه بین افراد تقسیم و از آنها دریافت شود.
سلامت اقتصادی مسئولان: سلامت اقتصادی نمادی از سلامت و بهحقبودن است که معرف عملکرد اخلاقی یک نظام اقتصادی و مسئولان آن دربارۀ مسائل مالی است؛ به عبارت دیگر، اینکه مسئولان، سلامت مالی لازم و عزم وارادۀ کافی برای مبارزه با مفاسد اقتصادی و مفسدان را دارند.
کارآمدی مصارف مالیاتی: کارآمدی و اثربخشی مصرف یا هزینهکرد درآمدهای مالیاتی را در سطح جامعه جامعه نشان میدهد. به این معنا که میزان اثربخشی مفید و مطلوب مصارف مالیاتی برای حل مسائل و مشکلات جامعه در چه وضعیتی است.
فرهنگ مالیاتی: فرهنگ مالیاتی بیانکنندۀ شناخت و جهتگیری ذهنی، تعهد و آمادگی برای عمل و کنشگری مؤدیان دربارۀ پدیدۀ مالیات است؛ به عبارت دیگر، اینکه مؤدیان مالیات دربارۀ مالیات چگونه میاندیشند، چه نقش و وظیفهای را برای خودشان تعریف میکنند و کنش مالیاتی خود را چگونه تفسیر میکنند، نشاندهندۀ فرهنگ مالیاتی آنهاست.
در راهبرد اکتشافی - متوالی نقلقولهای مرحلۀ کیفی پژوهش میتوانند سؤالهای پرسشنامه، کدها، متغیرها و مقولههای مقیاسهای بزرگتر یک ابزار باشند (کرسول و پلانوکلارک، 1390)؛ بنابراین، مفاهیم پژوهش حاضر ازطریق ابعاد این مفاهیم - برگرفته از یافتههای مرحلۀ کیفی - شاخصسازی و در قالب طیف لیکرت (مقیاس پنجدرجهای 1 تا 5) سنجیده شدند؛ به عبارت دیگر، در زمینۀ ابعاد متغیرهای پژوهش تعدادی گویه در قالب طیف لیکرت (کاملاً مخالف تا کاملاً موافق) تدوین و برای اندازهگیری این متغیرها در جامعۀ آماری پژوهش استفاده شد. اعتبار ابزار سنجش یا پرسشنامۀ مربوط به متغیرهای پژوهش ازطریق شیوۀ اعتبار محتوا (صوری) و اعتبار سازه - رویکرد تحلیل عاملی و فنهای اعتبار همگرا[29] (شاخص AVE[30]) و اعتبار ممیز[31](معیار فورنل و لارکر[32]، بارهای عاملی متقاطع[33] و شاخص[34]HTMT) و پایایی پرسشنامه نیز با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ و پایایی ترکیبی[35]بررسی شد. در جدول زیر مقادیر مربوط به شاخص AVE، ضریب آلفای کرونباخ و پایایی ترکیبی گزارش میشود:
جدول 4- برآورد مقادیر شاخص AVE، ضریب آلفای کرونباخ و پایایی ترکیبی
مفهوم |
بعد |
AVE |
آلفای کرونباخ |
پایایی ترکیبی |
نظاممندی مالیات |
ضرورت مالیاتی |
64/0 |
72/0 |
84/0 |
همهجانبهنگری |
65/0 |
73/0 |
85/0 |
|
عملکرد نظاممند |
64/0 |
72/0 |
84/0 |
|
اقتدارگرایی مالیاتی |
اربابمنشی |
66/0 |
75/0 |
85/0 |
رفتار آمرانه |
67/0 |
76/0 |
86/0 |
|
کنش تهدیدآمیز |
71/0 |
79/0 |
88/0 |
|
شفافبودن قوانین مالیاتی |
- |
56/0 |
84/0 |
86/0 |
انصاف مالیاتی |
واقعبینی شرایط بازار |
75/0 |
83/0 |
90/0 |
پذیرش هزینهها |
67/0 |
76/0 |
86/0 |
|
تناسب مالیات با درآمد |
64/0 |
72/0 |
84/0 |
|
اعتماد متقابل کنشگران |
اعتماد نهادی |
66/0 |
83/0 |
89/0 |
اعتماد به مؤدیان |
60/0 |
77/0 |
85/0 |
|
عدالت مالیاتی |
قانون عادلانه |
65/0 |
73/0 |
85/0 |
شمول عادلانه |
64/0 |
73/0 |
84/0 |
|
وصول عادلانه |
65/0 |
73/0 |
85/0 |
|
سلامت اقتصادی مسئولان |
سلامت مالی |
66/0 |
74/0 |
85/0 |
مبارزه با فساد مالی |
57/0 |
75/0 |
84/0 |
|
کارآمدی مصارف مالیاتی |
شفافبودن مصرف |
72/0 |
80/0 |
88/0 |
مصرف مطلوب |
69/0 |
77/0 |
87/0 |
|
مصرف تخصصی |
63/0 |
71/0 |
84/0 |
|
فرهنگ مالیاتی |
بینش مالیاتی |
73/0 |
88/0 |
92/0 |
منش مالیاتی |
76/0 |
89/0 |
93/0 |
|
کنش مالیاتی |
57/0 |
75/0 |
84/0 |
برحسب مقادیر جدول بالا، مقدار شاخص AVE دلالت بر اعتبار ابزار سنجش متغیرهای پژوهش و ضریب آلفای کرونباخ دارد. همچنین قابلیت اعتماد ترکیبی نشاندهندۀ این است که همبستگی درونی گویههای مربوط به متغیرها و ابعاد آنها در وضعیت مطلوبی قرار دارد و به عبارت دیگر، ابزار سنجش متغیرهای پژوهش، دقت اندازهگیری – قابلیت اعتماد لازم را دارد.
یافتههای مرحلۀ کمی پژوهش
در این بخش مهمترین یافتههای مرحلۀ کمی پژوهش در دو قسمت یافتههای توصیفی (توصیف نمونۀ آماری پژوهش و توصیف متغیرهای اصلی پژوهش) و استنباطی (آزمون فرضیههای پژوهش) ارائه میشود:
یافتههای توصیفی
بیشتر نمونۀ آماری پژوهش را مردان (92 درصد) تشکیل دادهاند. میانگین سن نمونۀ آماری حدود 40 سال است. مؤدیان حقیقی 7/72 درصد از نمونۀ آماری پژوهش و مؤدیان حقوقی 3/27 درصد از نمونۀ آماری پژوهش را به خود اختصاص دادهاند. میانگین سابقۀ فعالیت اقتصادی نمونۀ آماری پژوهش حدود 17 سال و میانگین سابقۀ پرداخت مالیات آنها حدود 15 سال است.
جدول 5- توصیف متغیرهای مستقل و وابستۀ پژوهش با استفاده از شاخصهای توصیفی
متغیر |
شاخص |
|||
میانگین |
واریانس |
چولگی |
کشیدگی |
|
نظاممندی مالیات |
33/2 |
33/0 |
33/0 |
09/0- |
اقتدارگرایی مالیاتی |
85/3 |
56/0 |
50/0- |
39/0- |
شفافبودن قوانین مالیاتی |
13/2 |
77/0 |
60/0 |
08/0- |
انصاف مالیاتی |
31/2 |
46/0 |
13/0 |
70/0- |
اعتماد متقابل کنشگران |
42/2 |
47/0 |
01/0- |
46/0- |
عدالت مالیاتی |
23/2 |
36/0 |
31/0 |
46/0- |
سلامت اقتصادی مسئولان |
08/2 |
54/0 |
15/0 |
83/0- |
کارآمدی مصارف مالیاتی |
19/2 |
40/0 |
28/0 |
33/0- |
فرهنگ مالیاتی |
78/2 |
65/0 |
06/0- |
88/0- |
برحسب مقادیر جدول بالا میانگین متغیرهای اقتدارگرایی مالیاتی بالاتر از حد متوسط، میانگین متغیرهای نظاممندی مالیات، شفافبودن قوانین مالیاتی، انصاف مالیاتی، عدالت مالیاتی، اعتماد متقابل کنشگران، سلامت اقتصادی و کارآمدی مصارف مالیاتی، پایینتر از حد متوسط و درنهایت میانگین متغیر فرهنگ مالیاتی پایینتر از حد متوسط برآورد شده است؛ به عبارت دقیقتر، ازنظر مؤدیان مالیاتی، نظاممندی مالیات چندان در وضعیت مطلوبی نیست، نظام مالیاتی دربارۀ مؤدیان اقتدارگرایانه عمل میکند، قوانین مالیاتی شفافیت لازم را ندارند، انصاف مالیاتی و عدالت مالیاتی در وضعیت مطلوبی قرار ندارند، اعتماد متقابل کنشگران (مؤدیان و ممیزان) ضعیف است، میزان سلامت اقتصادی مسئولان در وضعیت نامطلوب قرار دارد و مصارف مالیاتی کارآمدی لازم را ندارند. درنهایت اینکه فرهنگ مالیاتی مؤدیان در وضعیت نسبتاً نامطلوبی قرار دارد.
یافتههای استنباطی
در این قسمت با توجه به اهداف پژوهش ابتدا با استفاده از آزمون تی تکنمونهای برآوردی از وضعیت فرهنگ مالیاتی و ابعاد آن ارائه و در ادامه با استفاده از رویکرد مدلسازی معادلۀ ساختاری واریانسمحور (PLS-SEM)، فرضیههای پژوهش آزمون و الگوی مفهومی پژوهش برازش میشود.
سؤال 1- وضعیت فرهنگ مالیاتی و ابعاد آن (بینش، منش و کنش مالیاتی) بین جامعۀ آماری پژوهش چگونه است؟
جدول 6- برآورد آزمون تی تکنمونه برای برآورد میانگین متغیر فرهنگ مالیاتی و ابعاد آن
متغیر |
آمار توصیفی |
آمار استنباطی |
|||
Test Value: 3 |
|||||
میانگین |
انحراف معیار |
آمارۀ t |
Df |
Sig |
|
بینش مالیاتی |
60/2 |
15/1 |
25/7- |
439 |
001/0 |
منش مالیاتی |
25/3 |
95/0 |
50/5 |
001/0 |
|
کنش مالیاتی |
50/2 |
87/0 |
05/12- |
001/0 |
|
فرهنگ مالیاتی |
78/2 |
81/0 |
63/5- |
001/0 |
مقادیر جدول بالا نشاندهندۀ این موارد است: 1- میانگین ابعاد بینش و کنش مالیاتی بین نمونۀ آماری پژوهش بهطور معناداری پایینتر و میانگین بعد منش مالیاتی بهطور معناداری بالاتر از میانگین فرضی یا حد متوسط (3) برآورد شده است. 2- میانگین فرهنگ مالیاتی نیز بهطور معناداری پایینتر از میانگین فرضی یا حد متوسط (3) است؛ بنابراین، در پاسخ به این سؤال که وضعیت فرهنگ مالیاتی و ابعاد آن (بینش، منش و کنش مالیاتی) بین جامعۀ آماری پژوهش چگونه است، باید گفت فرهنگ مالیاتی و ابعاد بینش و کنش مالیاتی پایینتر از حد متوسط (وضعیت نسبتاً نامطلوب) و منش مالیاتی در وضعیت مطلوبی قرار دارند.
نمودار 1- برآورد میانگین متغیر فرهنگ مالیاتی و ابعاد آن
فرضیۀ 1- شفافبودن قوانین مالیاتی ازطریق انصاف مالیاتی بر فرهنگ مالیاتی مؤدیان اثر میگذارد.
برآورد شاخصهای ارزیابی کلیت الگوی معادلۀ ساختاری و پارامترهای اصلی این الگو (اثرات مستقیم و غیرمستقیم شفافبودن قوانین مالیاتی بر فرهنگ مالیاتی) در زیر گزارش میشود:
شکل 4- الگوی معادلۀ ساختاری اثرات مستقیم و غیرمستقیم متغیر شفافبودن قوانین مالیاتی بر فرهنگ مالیاتی
جدول 7- برآورد شاخصهای ارزیابی کلیت الگوی معادلۀ ساختاری
شاخص |
GOF |
SRMR |
NFI |
مقدار |
33/0 |
08/0 |
91/0 |
شاخصهای ارزیابی کلیت الگوی معادلۀ ساختاری بیانکنندۀ این است که الگوهای مفروض تدوینشده توسط دادههای پژوهش حمایت میشوند؛ به عبارت دیگر، برازش دادهها به الگو برقرار است.
جدول 8- برآورد اثرات کل، مستقیم و غیرمستقیم متغیر شفافیت قوانین مالیاتی بر فرهنگ مالیاتی
متغیر مستقل |
میانجی |
متغیر وابسته |
ضریب تعیین |
برآورد |
|||||
کل |
مستقیم |
غیرمستقیم |
|||||||
اثر |
P |
اثر |
P |
اثر |
p |
||||
شفافیت قوانین |
انصاف مالیاتی |
فرهنگ مالیاتی |
23/0 |
30/0 |
001/0 |
15/0 |
001/0 |
15/0 |
001/0 |
انصاف مالیاتی |
- |
40/0 |
001/0 |
40/0 |
001/0 |
- |
- |
مقادیر برآوردشده در جدول بالا نشاندهندۀ این موارد است: 1- متغیرهای شفافبودن قوانین مالیاتی و انصاف مالیاتی در مجموع 23 درصد از واریانس متغیر فرهنگ مالیاتی را تبیین میکنند. با توجه به مقادیر مربوط به حجم اثر شاخص ضریب تعیین این مقدار در متوسط برآورد میشود. 2- اثر مستقیم متغیر شفافبودن قوانین مالیاتی و انصاف مالیاتی بر فرهنگ مالیاتی معنادار است (05/0 ≥ p). با توجه به مقادیر ضریب تأثیر، اثر متغیر شفافبودن قوانین مالیاتی مستقیم و در حد ضعیف و اثر متغیر انصاف مالیاتی مستقیم و در حد متوسط برآورد میشود. 3- اثر غیرمستقیم متغیر شفافیت قوانین مالیاتی بر فرهنگ مالیاتی بهلحاظ آماری معنادار است (05/0 ≥ p)؛ بنابراین، فرضیۀ پژوهش مبنی بر اینکه شفافبودن قوانین مالیاتی ازطریق انصاف مالیاتی بر فرهنگ مالیاتی مؤدیان اثر میگذارد، تأیید میشود.
فرضیۀ 2- انصاف مالیاتی ازطریق اعتماد نهادی بر فرهنگ مالیاتی مؤدیان اثر دارد.
برآورد شاخصهای ارزیابی کلیت الگوی معادلۀ ساختاری و پارامترهای اصلی این الگو (اثرات مستقیم و غیرمستقیم متغیر انصاف مالیاتی بر فرهنگ مالیاتی) در زیر گزارش میشود:
شکل 5- الگوی معادلۀ ساختاری اثرمستقیم و غیرمستقیم متغیر انصاف مالیاتی بر فرهنگ مالیاتی
جدول 9- برآورد شاخصهای ارزیابی کلیت الگوی معادلۀ ساختاری
شاخص |
GOF |
SRMR |
NFI |
مقدار |
35/0 |
08/0 |
90/0 |
شاخصهای ارزیابی کلیت الگوی معادلۀ ساختاری بیانکنندۀ این است که الگوی مفروض تدوینشده توسط دادههای پژوهش حمایت میشود؛ به عبارت دیگر، برازش دادهها به الگو برقرار است.
جدول 10- برآورد اثرات کل، مستقیم و غیرمستقیم متغیر انصاف مالیاتی بر فرهنگ مالیاتی
متغیر مستقل |
میانجی |
متغیر وابسته |
ضریب تعیین |
برآورد |
|||||
کل |
مستقیم |
غیرمستقیم |
|||||||
اثر |
P |
اثر |
P |
اثر |
p |
||||
انصاف مالیاتی |
اعتماد نهادی |
فرهنگ مالیاتی |
24/0 |
46/0 |
001/0 |
40/0 |
001/0 |
06/0 |
001/0 |
اعتماد نهادی |
- |
19/0 |
001/0 |
19/0 |
001/0 |
- |
- |
مقادیر جدول بالا نشاندهنده این موارد است: 1- متغیرهای انصاف مالیاتی و اعتماد نهادی در مجموع 24 درصد از واریانس متغیر فرهنگ مالیاتی را تبیین میکنند. با توجه به مقادیر مربوط به حجم اثر شاخص ضریب تعیین این مقدار در حد متوسط برآورد میشود. 2- اثر مستقیم متغیرهای انصاف مالیاتی و اعتماد نهادی بر فرهنگ مالیاتی بهلحاظ آماری معنادار است (05/0 ≥ p). با توجه به مقادیر ضریب تأثیر، اثر هر دو متغیر بر فرهنگ مالیاتی مستقیم و در حد متوسط برآورد میشود. 3- اثر غیرمستقیم متغیر انصاف مالیاتی بر فرهنگ مالیاتی بهلحاظ آماری معنادار است (05/0 ≥ p)؛ بنابراین، فرضیۀ پژوهش مبنی بر اینکه انصاف مالیاتی ازطریق اعتماد نهادی بر فرهنگ مالیاتی مؤدیان اثر دارد، تأیید میشود.
فرضیۀ 3- اقتدارگرایی مالیاتی ازطریق اعتماد متقابل کنشگران بر فرهنگ مالیاتی مؤدیان تأثیر دارد.
برآورد شاخصهای ارزیابی کلیت الگوی معادلۀ ساختاری و پارامترهای اصلی این الگو (اثرات مستقیم و غیرمستقیم متغیر اقتدارگرایی مالیاتی بر فرهنگ مالیاتی) در زیر گزارش میشود:
شکل 6- الگوی معادلۀ ساختاری اثر مستقیم و غیرمستقیم متغیر اقتدارگرایی مالیاتی بر فرهنگ مالیاتی
جدول 11- برآورد شاخصهای ارزیابی کلیت الگوی معادلۀ ساختاری
شاخص |
GOF |
SRMR |
NFI |
مقدار |
38/0 |
08/0 |
91/0 |
شاخصهای ارزیابی کلیت الگوی معادلۀ ساختاری بیانکنندۀ این است که الگوی مفروض تدوینشده توسط دادههای پژوهش حمایت میشود؛ به عبارت دیگر، برازش دادهها به الگو برقرار است.
جدول 12- برآورد اثرات کل، مستقیم و غیرمستقیم متغیر اقتدارگرایی مالیاتی بر فرهنگ مالیاتی
متغیر مستقل |
میانجی |
متغیر وابسته |
ضریب تعیین |
برآورد |
|||||
کل |
مستقیم |
غیرمستقیم |
|||||||
اثر |
P |
اثر |
p |
اثر |
p |
||||
اقتدارگرایی مالیاتی |
اعتماد متقابل |
فرهنگ مالیاتی |
20/0 |
35/0- |
001/0 |
19/0- |
001/0 |
16/0- |
001/0 |
اعتماد متقابل کنشگران |
- |
33/0 |
001/0 |
33/0 |
001/0 |
- |
- |
مقادیر برآوردشده در جدول بالا نشاندهنده این موارد است: 1- متغیرهای اقتدارگرایی مالیاتی و اعتماد متقابل کنشگران در مجموع 20 درصد از واریانس متغیر فرهنگ مالیاتی را تبیین میکنند. با توجه به مقادیر مربوط به حجم اثر شاخص ضریب تعیین این مقدار در حد متوسط برآورد میشود. 2- اثر مستقیم متغیر اقتدارگرایی مالیاتی و اعتماد متقابل کنشگران بر فرهنگ مالیاتی بهلحاظ آماری معنادار است (05/0 ≥ p). با توجه به ضرایب تأثیر میتوان گفت اثر متغیر اقتدارگرایی مالیاتی معکوس و در حد متوسط و اثر متغیر اعتماد متقابل کنشگران مستقیم و در حد متوسط برآورد شده است. 3- اثر غیرمستقیم متغیر اقتدارگرایی مالیاتی بر فرهنگ مالیاتی بهلحاظ آماری معنادار است (05/0 ≥ p)؛ بنابراین، فرضیۀ پژوهش مبنی بر اینکه اقتدارگرایی مالیاتی ازطریق اعتماد متقابل کنشگران بر فرهنگ مالیاتی مؤدیان اثر میگذارد، تأیید میشود.
فرضیۀ 4- سلامت اقتصادی مسئولان ازطریق کارآمدی مصارف مالیاتی بر فرهنگ مالیاتی مؤدیان تأثیر دارد.
برآورد شاخصهای ارزیابی کلیت الگوی معادلۀ ساختاری و پارامترهای اصل این الگو (اثرات مستقیم و غیرمستقیم متغیر سلامت اقتصادی مسئولان بر فرهنگ مالیاتی) در زیر گزارش میشود:
شکل 7- الگوی معادلۀ ساختاری اثر مستقیم و غیرمستقیم متغیر سلامت اقتصادی مسئولان بر فرهنگ مالیاتی
جدول 13- برآورد شاخصهای ارزیابی کلیت الگوی معادلۀ ساختاری
شاخص |
GOF |
SRMR |
NFI |
مقدار |
40/0 |
08/0 |
92/0 |
شاخصهای ارزیابی کلیت الگوی معادلۀ ساختاری بیانکنندۀ این است که الگوی مفروض تدوینشده توسط دادههای پژوهش حمایت میشود؛ به عبارت دیگر، برازش دادهها به الگو برقرار است.
جدول 14- برآورد اثرات کل، مستقیم و غیرمستقیم متغیر سلامت اقتصادی مسئولان بر فرهنگ مالیاتی
متغیر مستقل |
میانجی |
متغیر وابسته |
ضریب تعیین |
برآورد |
|||||
کل |
مستقیم |
غیرمستقیم |
|||||||
اثر |
P |
اثر |
p |
اثر |
p |
||||
سلامت اقتصادی |
مصارف مالیاتی |
فرهنگ مالیاتی |
26/0 |
42/0 |
001/0 |
27/0 |
001/0 |
15/0 |
001/0 |
مصارف مالیاتی |
- |
32/0 |
001/0 |
32/0 |
001/0 |
- |
- |
برحسب مقادیر برآوردشده در جدول بالا: 1- متغیرهای سلامت اقتصادی مسئولان و کارآمدی مصارف مالیاتی در مجموع 26 درصد از واریانس متغیر فرهنگ مالیاتی را تبیین میکنند. با توجه به مقادیر مربوط به حجم اثر شاخص ضریب تعیین این مقدار متوسط برآورد میشود. 2- اثر مستقیم متغیر سلامت اقتصادی مسئولان و کارآمدی مصارف مالیاتی بر فرهنگ مالیاتی بهلحاظ آماری معنادار است (05/0 ≥ p). با توجه به ضرایب تأثیر میتوان گفت اثر این متغیرها مستقیم و در حد متوسط برآورد میشود. 3- اثر غیرمستقیم متغیر سلامت اقتصادی بر فرهنگ مالیاتی بهلحاظ آماری معنادار است (05/0 ≥ p)؛ بنابراین، فرضیۀ پژوهش مبنی بر اینکه متغیر سلامت اقتصادی مسئولان ازطریق کارآمدی مصارف مالیاتی بر فرهنگ مالیاتی اثر میگذارد، تأیید میشود.
درنهایت فرضیۀ اصلی پژوهش (برازش الگوی مفهومی) بررسی و برآوردهای مربوط به شاخصهای ارزیابی کلیت الگو و پارامترهای اصلی (اثرات مستقیم و غیرمستقیم متغیرهای مستقل پژوهش بر فرهنگ مالیاتی مؤدیان) در زیر گزارش میشود:
شکل 8- الگوی معادلۀ ساختاری اثرات متغیرهای مستقل پژوهش بر فرهنگ مالیاتی
جدول 15- برآورد شاخصهای ارزیابی کلیت الگوی معادلۀ ساختاری
شاخص |
GOF |
SRMR |
NFI |
مقدار |
39/0 |
08/0 |
91/0 |
شاخصهای ارزیابی کلیت الگوی معادلۀ ساختاری بیانکنندۀ این است که الگوی مفروض تدوینشده توسط دادههای پژوهش حمایت میشود؛ به عبارت دیگر، برازش دادهها به الگو برقرار است.
جدول 16- برآورد اثرات کل، مستقیم و غیرمستقیم متغیرهای مستقل بر فرهنگ مالیاتی
متغیر مستقل |
میانجی |
متغیر وابسته |
ضریب تعیین |
برآورد |
|||||
کل |
مستقیم |
غیرمستقیم |
|||||||
اثر |
P |
اثر |
P |
اثر |
P |
||||
نظاممندی مالیات |
- |
فرهنگ مالیاتی مؤدیان |
37/0 |
19/0 |
001/0 |
19/0 |
001/0 |
- |
- |
اقتدارگرایی مالیاتی |
اعتماد متقابل |
17/0- |
044/0 |
10/0- |
415/0 |
07/0- |
030/0 |
||
شفافبودن قوانین مالیاتی |
انصاف مالیاتی |
09/0 |
668/0 |
02/0 |
254/0 |
07/0 |
001/0 |
||
انصاف مالیاتی |
- |
18/0 |
001/0 |
18/0 |
001/0 |
- |
- |
||
اعتماد متقابل کنشگران |
- |
11/0 |
025/0 |
11/0 |
025/0 |
- |
- |
||
عدالت مالیاتی |
- |
13/0 |
003/0 |
13/0 |
003/0 |
- |
- |
||
سلامت اقتصادی |
مصارف مالیاتی |
26/0 |
001/0 |
21/0 |
001/0 |
05/0 |
050/0 |
||
کارآمدی مصارف |
- |
11/0 |
040/0 |
11/0 |
040/0 |
- |
- |
مقادیر برآوردشده در جدول بالا نشان دهندۀ این موارد است: 1- متغیرهای مستقل پژوهش در مجموع 37 درصد از واریانس متغیر فرهنگ مالیاتی را تبیین میکنند. با توجه به مقادیر مربوط به حجم اثر شاخص ضریب تعیین این مقدار بزرگ برآورد میشود؛ به عبارت دیگر، متغیرهای مستقل پژوهش در حد بالایی توان تبیین واریانس متغیر فرهنگ مالیاتی مؤدیان را دارند. 2- اثر مستقیم متغیرهای نظاممندی مالیات، انصاف مالیاتی، اعتماد متقابل کنشگران، عدالت مالیاتی، سلامت اقتصادی مسئولان و کارآمدی مصارف مالیاتی بر فرهنگ مالیاتی بهلحاظ آماری معنادار است (05/0 ≥ p). با توجه به مقادیر ضرایب تأثیر میتوان گفت اثر این متغیرها بر فرهنگ مالیاتی مستقیم و در حد متوسط به پایین برآورد میشود. در حالی که اثر مستقیم متغیرهای اقتدارگرایی مالیاتی و شفافبودن قوانین مالیاتی بر فرهنگ مالیاتی بهلحاظ آماری معنادار نیست. 3- اثر غیرمستقیم متغیرهای اقتدارگرایی مالیاتی، شفافبودن قوانین مالیاتی و سلامت اقتصادی مسئولان بر فرهنگ مالیاتی بهلحاظ آماری معنادار است (05/0 ≥ p)؛ به عبارت دیگر، متغیر اعتماد متقایل کنشگران، انصاف مالیاتی و کارآمدی مصارف مالیاتی در رابطۀ بین این متغیرها با متغیر فرهنگ مالیاتی نقش میانجی ایفا میکند. با توجه به اثر مستقیم غیرمعنادار متغیر اقتدارگرایی مالیاتی و شفافبودن قوانین مالیاتی بر فرهنگ مالیاتی میانجیگری متغیرهای اعتماد متقابل کنشگران و انصاف مالیاتی از نوع میانجیگری کامل و با توجه به اثر مستقیم معنادار متغیر سلامت اقتصادی مسئولان بر فرهنگ مالیاتی میانجیگری متغیر کارآمدی مصارف مالیاتی از نوع جزئی برآورد میشود.
نتیجه
در این قسمت ضمن ارائۀ خلاصهای از مهمترین نتایج پژوهش در دو مرحلۀ کیفی و کمی، وضعیت فرهنگ مالیاتی و عوامل مرتبط با آن بین جامعۀ آماری مطالعهشده با توجه به مبانی نظری و تجربی حوزۀ جامعهشناسی اقتصادی و مالی تبیین و درنهایت ترکیب نتایج کیفی و کمی پژوهش در قالب فرااستنباط ارائه میشود:
یافتههای مرحلۀ کیفی پژوهش نشاندهندۀ این است که پدیدۀ مالیات و مالیاتستانی را باید در یک فرایند واکاوی و بررسی کرد؛ فرایندی شامل سه مرحلۀ اساسی تشخیص مالیات، وصول مالیات و هزینهکرد یا مصرف درآمدهای مالیاتی که هر کدام از این مراحل الزامات و سازوکارهایی دارند که بر نظام معنایی مؤدیان دربارۀ پدیدۀ مالیات تأثیرگذارند. مهمترین این عوامل همان گونه که در بخش یافتههای کیفی پژوهش اشاره شد، در قالب شرایط علی شامل نظاممندی مالیات، اقتدارگرایی مالیاتی و شفافبودن قوانین مالیاتی، شرایط زمینهای شامل انصاف مالیاتی و اعتماد متقابل کنشگران و شرایط مداخلهگر شامل عدالت مالیاتی، سلامت اقتصادی مسئولان و کارآمدی مصارف مالیاتی است. دربارۀ مجموعۀ این شرایط و عوامل «مطالبهگری نامتوازن» بهمنزلۀ مقولۀ هستۀ پژوهش در شکلگیری نظام معنایی مؤدیان دربارۀ پدیدۀ مالیات ایفای نقش کرده و آنها را وادار به درپیشگرفتن راهبردها یا عمل - تعاملهایی در سه سطح زیر کرده است: طرز تلقی نسبت به پدیدۀ مالیات – مالیات بهمنزلۀ نفع مشترک، آمادگی برای عمل یا کنش مالیاتی – مالیات بهمنزلۀ تکلیف و کنش مالیاتی – تمکین جبرمحور. درنهایت این نظام معنایی و عمل – تعامل مؤدیان مالیاتی دربارۀ پدیدۀ مالیات پیامدهایی را بههمراه داشته است که بهنوعی اقدام در جهت فرار مالیاتی در قالب فعالیتهای اقتصادی غیرشفاف و غیررسمی محسوب میشود.
نتایج مرحلۀ کمی پژوهش تا حد زیادی تأییدکنندۀ یافتههای مرحلۀ کیفی پژوهش و نشاندهندۀ این است که میانگین متغیر فرهنگ مالیاتی و ابعاد بینش و کنش مالیاتی مؤدیان پایینتر از حد متوسط و میانگین بعد منش مالیاتی بالاتر از حد متوسط قرار دارد؛ به عبارت دیگر، مؤدیان مالیاتی بر این باورند که در این شرایط و نظام اقتصادی، مالیات برخلاف آنچه آنها تصور میکنند و اعتقاد دارند بهمنزلۀ نفع مشترک همگانی و عمومی عمل نمیکند. در سطح منش یا آمادگی برای کنش، مؤدیان مالیات را بهمنزلۀ تکلیف شهروندی قبول دارند و بر این باورند که پرداخت مالیات نوعی مسئولیت اجتماعی در قبال جامعه است و باید انجام شود. در سطح کنش نیز کنش مالیاتی را نوعی تمکین جبرمحور میدانند که بر اراده و اختیار آنها مبتنی نیست؛ بلکه ارادۀ سازمان امور مالیاتی است که کم و کیف این کنش را تعیین میکند. در تبیین این وضعیت (مختصات فرهنگ مالیاتی در جامعۀ مطالعهشده) میتوان نکات زیر را مدنظر قرار داد:
فرهنگ مالیاتی مؤدیان در مجموع پایینتر از حد متوسط است و در وضعیت نسبتاً نامطلوبی قرار دارد؛ به عبارت دیگر، با اینکه جامعۀ آماری پژوهش مؤدیان مالیاتیاند که بهطور منظم اقدام به پرداخت مالیات میکنند، فرهنگ مالیاتی آنها دربارۀ دو بعد بینش و کنش مالیاتی با وضعیت مطلوب فاصله دارد؛ بنابراین، پرداخت منظم مالیات نشاندهندۀ فرهنگ مالیاتی مطلوب نیست؛ بلکه آنچه در اینجا اهمیت دارد طرز تلقی افراد نسبت به ماهیت و کارکرد مالیات پرداختی آنها در جامعه و همچنین عاملیتداشتن آنها در فعالیتی است که اقدام به کنشگری میکنند. با توجه به نتایج پژوهش مؤدیان مالیاتی ادعا دارند مالیات، کارکرد اصلی خودش (نفع مشترک) را ندارد و آنها نیز برای پرداخت مالیات عاملیت چندانی ندارند؛ به عبارت دیگر، تمکین مالیاتی آنها ارادی و داوطلبانه نیست؛ بلکه بیشتر با تأثیرگرفتن از ارادۀ طرف مقابل (سازمان امور مالیاتی) اقدام به کنش یا پرداخت مالیات میکنند.
دربارۀ بعد منش مالیاتی، فرهنگ مالیاتی در وضعیت نسبتاً مطلوبی قرار دارد؛ به عبارت دیگر، مؤدیان مالیاتی در سطح بینش، مالیات را نفع مشترک همگان در نظر نمیگیرند و در سطح کنش ارادی و داوطلبانهبودن کنش مالیاتی را تأیید نمیکنند؛ ولی در سطح منش یا آمادگی برای کنش مالیاتی بر این باورند که پرداخت مالیات نوعی تکلیف شهروندی است که باید انجام داد. دلیل این وضعیت به این موضوع برمیگردد که مؤدیان مالیاتی دو سطح بینش و منش مالیاتی را تا حد زیادی با عملکرد دولت و سازمان امور مالیاتی دربارۀ مالیات مرتبط میدانند. در حالی که منش مالیاتی آنها موضوعی است که به اندازۀ دو بعد دیگر از عملکرد دولت تأثیر نمیگیرد. آنها معتقدند در شرایطی که مالیات حداقل کارآیی و کارآمدی را در سطح جامعه داشته باشد، وظیفه دارند نسبت به پرداخت آن اقدام کنند.
از دیگر نتایج مهم مرحلۀ کمی پژوهش برای تبیین عوامل مرتبط با فرهنگ مالیاتی مؤدیان بهمنزلۀ محور اصلی این مرحله، اثر معنادار متغیرهای مستقل پژوهش (نظاممندی مالیات، اقتدارگرایی مالیاتی، شفافبودن قوانین مالیاتی، عدالت مالیاتی، انصاف مالیاتی، اعتماد متقابل کنشگران، سلامت اقتصادی و کارآمدی مصارف مالیاتی) بر فرهنگ مالیاتی مؤدیان است. اثر متغیرهای اقتدارگرایی مالیاتی بر فرهنگ مالیاتی مؤدیان معکوس و اثر متغیرهای شفافبودن قوانین مالیاتی، انصاف مالیاتی، اعتماد متقابل کنشگران، عدالت مالیاتی، سلامت اقتصادی و کارآمدی مصارف مالیاتی بر فرهنگ مالیاتی مستقیم برآورد شده است. برای تبیین تأثیر متغیرهای مستقل پژوهش بر فرهنگ مالیاتی مؤدیان میتوان چنین گفت:
تأثیر نظاممندی مالیات بر فرهنگ مالیاتی مؤدیان بیانکنندۀ این است که مؤدیان مالیاتی انتظار دارند دولت و نظام اقتصادی در قبال مالیات بهگونهای نظاممند عمل کند و همۀ الزامات مرتبط با پدیدۀ مالیات را در نظر بگیرد و از حاکمشدن نوعی نگرش تکبعدی [پولمحوری] بر این پدیده اجتناب کند. این در حالی است که براساس یافتههای پژوهش در جامعۀ مطالعهشده، نظاممندی مالیات در وضعیت چندان مطلوبی قرار ندارد؛ به عبارت دیگر، بهدلیل اینکه نوعی نگرش سیستمی مستحکم، یکپارچه و منسجم بر نظام مالیاتی حاکم نیست، با چالشهایی روبهروست. عوامل متعددی میتوانند در شکلگیری این وضعیت [ضعف نظاممندی] نقش داشته باشند. یکی از مهمترین این عوامل که هم در مبانی نظری و تجربی پژوهش بر آن تأکید شده است و هم مشارکتکنندگان در مرحلۀ کیفی پژوهش به آن اشاره داشتهاند، اقتصاد رانتی است که علاوه بر فراهمکردن زمینۀ فساد اقتصادی، نظام مالیاتی را تضعیف میکند؛ بنابراین، برای اصلاح این سیستم و ایجاد یک نظام مالیاتی منسجم و مطلوب لازم است نظام اقتصادی رویکرد جدیدی را در نظام مالیاتی کشور ایجاد و اجرا کند که ترویجکنندۀ نوعی تفکر سیستمی و نظاممند باشد. ایجاد این تفکر مستلزم توجه همزمان به عوامل درونی [سازمانی] و بیرونی [محیطی] مرتبط با پدیدۀ مالیات و مالیاتستانی است که در نظاممندکردن مالیات ایفای نقش میکنند.
اقتدارگرایی یا عملکرد اقتدارگرایانۀ سازمان امور مالیاتی دربارۀ مؤدیان از دیگر عواملی است که بهطور مستقیم و ازطریق تضعیف اعتماد متقابل بین کنشکران بر فرهنگ مالیاتی مؤدیان اثر منفی دارد. براساس یافتههای پژوهش حاضر سازمان امور مالیاتی در تعامل با مؤدیان مالیاتی نوعی اقتدارگرایی را با محوریت مؤلفههای اربابمنشی، رفتار آمرانه و کنش تهدیدآمیز تعریف و تنظیم کرده است که چندان مطلوب این افراد نیست و سبب نوعی فاصلهگرفتن و شکاف بین کنشگران میشود، اعتماد متقابل بین آنها را تضعیف میکند و بر کنش مالیاتی مؤدیان اثر مخرب و منفی دارد؛ به عبارت دیگر، این نوع تعامل سازمان امور مالیاتی و کنشگران آن با مؤدیان مالیاتی، تمکین مالیاتی را از حالت ارادی و داوطلبانهبودن آن - که ویژگی بارز و برجستۀ یک فرهنگ مالیاتی مطلوب و کارآمد است - خارج و نوعی تمکین جبرمحور را جایگزین و بر آنها تحمیل میکند. این در حالی است که بنا به نظر بوردیو (1997) عمل کنشگران اقتصادی مستدل و معقول است و در میدان اقتصادی «عادات اقتصادی» را با خود میآورد که کنشهای آینده را با گذشته مرتبط کنند (به نقل از سوئدبرگ و گرانووتر، 1395)؛ بنابراین، این نوع تمکین با عاملیت یا کنشگری این کنشگران در تضاد و تعارض است و آنها را بهسمت یک فرهنگ مالیاتی نامطلوب و ناکارآمد سوق میدهد که مؤدیان مالیاتی در آن تلاش میکنند کمترین مالیات را آن هم در ناگزیرترین شرایط پرداخت کنند.
شفافبودن قوانین مالیاتی از دیگر متغیرهایی است که بهطور غیرمستقیم ازطریق انصاف مالیاتی بر فرهنگ مالیاتی مؤدیان اثر دارد. مبانی نظری مرتبط با فرهنگ مالیاتی از زوایای مختلف مسائل مرتبط با قوانین مالیاتی را که بر فرهنگ مالیاتی مؤدیان تأثیر دارد بررسی کردهاند. میشل کامدسوس[36] (1997) معتقد است باید با شفافسازی قوانین مالیاتی و آموزش آنها به مؤدیان، فرهنگ مالیاتی را بهبود بخشید و ویتو تانزی[37] (2000) بر این باور است که درک فرهنگ مالیاتی یک کشور نیازمند آگاهیدادن اطلاعات و قوانین مالیاتی به مؤدیان است (in: Nerre, 2001: 5). بیرگر نر (2001) اعتقاد دارد شفافسازی قوانین مالیاتی، ساده و قابلفهمکردن آنها برای بهبود فرهنگ مالیاتی مؤثر است. در پژوهش حاضر نیز مسئلۀ مرتبط با قوانین مالیاتی برای مؤدیان، شفافبودن پایین این قوانین است که سبب ممیزمحوری مالیات شده است؛ پدیدهای که بهواسطۀ آن انصاف مالیاتی تحت تأثیر قرار میگیرد؛ به عبارت دیگر، شفافبودن قوانین مالیاتی ازطریق درک انصاف مالیاتی توسط مؤدیان بر فرهنگ مالیاتی آنها اثر میگذارد.
از دیگر متغیرهای اثرگذار بر فرهنگ مالیاتی مؤدیان متغیر انصاف مالیاتی است که بهطور مستقیم و در نقش میانجی، بر متغیر شفافبودن قوانین مالیاتی و ازطریق متغیر اعتماد نهادی، بر فرهنگ مالیاتی مؤدیان تأثیر میگذارد. آنچه برای مؤدیان مالیاتی در جامعۀ مطالعهشده مسئله است، عملکرد منصفانۀ سازمان امور مالیاتی برای تشخیص و وصول مالیات است. شومپیتر[38] (1991) بر این باور است که دولت نباید آنقدر مالیات از مردم طلب کند که آنها منفعت مالیشان را در تولید یا در هر میزانی برای استفاده از بهترین انرژیشان برای آن از دست بدهند (به نقل از سوئدبرگ و گرانووتر، 1395: 314). انصاف مالیاتی در زمینۀ ابعاد مختلفی قابل توضیح و تبیین است. آنچه در پژوهش حاضر برای مؤدیان مالیاتی اهمیت بیشتری دارد با رویههای در پیش گرفتهشدۀ دولت و سازمان امور مالیاتی برای تشخیص و وصول مالیات ارتباط دارد؛ به عبارت دیگر، ازنظر آنها رویههای تشخیص و وصول مالیات چندان مبتنی بر معیارهای منصفانه نیست و سازمان امور مالیاتی حتی در شرایط رکود اقتصادی، نسبت به مؤدیان مالیاتی انعطافی ندارد و این امر نقطهای منفی و بازدارنده در عملکرد این سازمان است. انصاف مالیاتی علاوه بر اینکه بهطور مستقیم بر کنش مالیاتی مؤدیان اثرگذار است، بهواسطۀ اثرگذاری بر اعتماد نهادی بر فرهنگ مالیاتی مؤدیان تأثیر دارد. براساس نظر لونتال[39] (1980) رویههای اداری با تأمین معیارهای انسجام، دقت، عاری از خطا بودن، قابلیت تعمیم داشتن، اخلاقی و اصلاحپذیربودن منصفانه قلمداد میشوند (به نقل از الماسی و همکاران، 1393: 224)؛ بنابراین، ضرورت دارد سازمان امور مالیاتی برای منصفانهکردن رویههای تشخیص و وصول مالیات در زمینۀ یافتههای پژوهش واقعبینی شرایط اقتصاد و بازار، انعطافپذیری نسبت به دورههای رکود و رونق اقتصادی و اتکا به معیارهای علمی، تخصصی و کارشناسانه برای تشخیص و وصول مالیات از فعالان اقتصادی را مبنای عمل قرار دهد.
اعتماد متقابل کنشگران عرصۀ مالیات (مؤدیان و ممیزان) از دیگر عواملی است که هم بهطور مستقیم و هم در نقش میانجی متغیر اقتدارگرایی مالیاتی، در فرایند تشخیص و وصول مالیات بر فرهنگ مالیاتی مؤدیان تأثیرگذار است. با توجه به نتایج پژوهش اعتماد متقابل بین دو گروه کنشگران (مؤدیان و ممیزان مالیاتی) دچار فرسایش شده و آنها در یک فضای بیاعتمادی متقابل با همدیگر تعامل دارند. سازمان امور مالیاتی با این نگاه به مقولۀ مالیات مینگرد که مؤدیان در سطح عمومی مالیات واقعی خودشان را پرداخت نمیکنند و مؤدیان نیز به تخصص و تعهد کنشگران سازمان امور مالیاتی در فرایند تشخیص و وصول مالیات اعتماد چندانی ندارند. زیمل[40] (1978) میگوید: معاملات پولی بدون اعتماد سقوط خواهند کرد. فوکویاما[41] (1995) معتقد است جوامعی که در آن بیاعتمادی غالب شده باشد، نوعی شرایط منفی را تجربه میکنند. کلمن[42] (1990) اعتماد را شرطبندی دربارۀ آینده میداند (به نقل از سوئدبرگ و گرانووتر، 1395؛Swedberg, 2003: 248)؛ به عبارت دیگر، در حالی که اقتصاددانان اعتماد را برحسب واژههای فایدهگرایی - که کارکردش نرمکردن نظام اجتماعی است و مانند هر کالایی قیمتی دارد - مینگرند، جامعهشناسان تأکید میکنند که اعتماد کیفیت مستقلی دارد که قابلتقلیل به سودجویی و محاسبه نیست. درنهایت اینکه میتوان گفت اعتماد بهصورت نزدیکی به زندگی اقتصادی و مبادلات مالی که با آینده درگیرند، مرتبط است (سوئدبرگ و گرانووتر، 1395: 419). دریافت و پرداخت مالیات نیز از نوع مبادلات مالی است که با آینده درگیر است و تقویت اعتماد متقابل بین کنشگران این حوزه برای تداوم مفید و مطلوب این مبادله امری ضروری است.
عدالت مالیاتی از دیگر عواملی است که بر فرهنگ مالیاتی مؤدیان اثرگذار است، به عبارت دیگر اینکه نظام مالیاتی تا چه حد در جهت وصول مالیات از فعالان اقتصادی عادلانه عمل میکند برای مؤدیان مالیاتی مهم است. فعالان اقتصادی باید اعتماد کنند که وضع مالیاتها به ترتیبی است که هر کس سهم عادلانه خود را میپردازد. در مورد عادلانه بودن مالیات دو مفاد کلی و دو ضابطه وجود دارد؛ دو مفاد کلی عدالت افقی و عدالت عمودی هستند، در عدالت افقی از درآمدهای مشابه، مالیاتهای مشابه اخذ میشود. عدالت عمودی نیز به مفهوم گرفتن مالیات بیشتر از صاحبان درآمد یا ثروت بیشتر است. دو ضابطه عدالت مالیاتی نیز عبارتاند از: توان پرداخت و فایده. ضابطه توان پرداخت به این معناست که مالیات از کسی گرفته میشود که قدرت پرداخت بالایی دارد بر اساس ضابطه فایده منطقی است که اشخاص حقیقی یا حقوقی که از خدمات بخش عمومی استفاده بیشتری میبرند، در پرداخت مالیات هم مشارکت بیشتری داشته باشند (دادگر، 1394: 152-151). این در حالی است که بنا به نظر مؤدیان مالیاتی در جامعه مورد مطالعه، مفاد و ضوابط عدالت مالیاتی در راستای قوانین غیرعادلانه [معافیت مالیاتی برخی از افراد، نهادها و بنگاههای اقتصادی]، دایره شمول مؤدیان مالیاتی [محدود شدن مالیات به گروه خاصی از فعالان اقتصادی] و وصول غیرعادلانه مالیات [عدم تناسب مالیات دریافتی با میزان فعالیت اقتصادی و درآمد افراد] با چالش مواجه است.
از دیگر عوامل مرتبط با فرهنگ مالیاتی مؤدیان میزان سلامت اقتصادی مسئولین است که به طور مستقیم و با میانجیگری متغیر کارآمدی مصارف مالیاتی بر این پدیده تأثیر دارد. اینکه مسئولین و مدیران سیاسی و اقتصادی به چه میزان از سلامت مالی لازم برخوردار هستند و در هزینهکرد منابع مالی حساسیت لازم را دارند و همچنین در جهت مبارزه با مفاسد مالی و اقتصادی تا چه حدی جدی و قاطعانه عمل میکنند نشان دهنده سلامت اقتصادی آنها نزد مؤدیان است. در جهت تبیین تأثیر متغیر سلامت اقتصادی بر فرهنگ مالیاتی میتوان گفت وضعیت نامطلوب سلامت اقتصادی یا به عبارت دیگر فساد اقتصادی میتواند مشروعیت دولت و کارایی اقتصادی آن را کاهش دهد. بنابراین شهروندان در شرایط مشروعیت اندک دولت و حکومت تلاش میکنند تا از مالیات دادن اجتناب کنند (دوگراف و همکاران، 1394: 136). عجماغلو و همکاران[43] (2001) بر این باورند که فساد کسبوکار را وادار میکند در بخش غیررسمی فعال شود تا از مالیات و قوانین تنظیمگر بگریزد (به نقل از دوگراف و همکاران، 1394). مطالعۀ تورگلر[44] (2006) دربارۀ نگرش به فرار مالیاتی در اروپای شرقی و مرکزی نشان میدهد وقتی شهروندان فکر میکنند فساد زیاد است احتمال آنکه بگویند مایل به پرداخت مالیات هستند کاهش مییابد؛ بنابراین، یکی از تأثیرات غیرمستقیم فساد یا به عبارت دیگر سلامت اقتصادی پایین این است که مردم را متقاعد میکند مالیات نپردازند (به نقل از دوگراف و همکاران، 1394: 141-139). در نتیجه توجه به سلامت اقتصادی و مبارزه با فساد و مفسدان برای تقویت فرهنگ مالیاتی مؤدیان و جلوگیری از گسترش فعالیتهای غیررسمی و اقتصاد زیرزمینی امری اجتنابناپذیر است.
متغیر دیگری که مرتبط با سلامت اقتصادی مسئولان، بر فرهنگ مالیاتی مؤدیان تأثیر دارد و به عبارت دقیقتر ازنظر مؤدیان به پدیدۀ مالیات و مالیاتستانی معنا میدهد، نحوۀ هزینهکرد مالیات ازطرف دولت است. اینکه درآمدهای مالیاتی تا چه حد برای حل مسائل و مشکلات جامعه مصرف میشود و کارآمدی لازم را در جامعه دارد، بر باور مالیاتی مؤدیان مالیاتی اثرگذار است. مؤدیان مالیاتی انتظار دارند مالیاتی که پرداخت میکنند اثربخشی لازم را در جامعه داشته باشد و نمود بیرونی مالیاتی پرداختیشان را در سطح جامعه ببینند. در تبیین رابطۀ متغیر کارآمدی مصارف مالیاتی با فرهنگ مالیاتی با استناد به مبانی نظری حوزۀ جامعهشناسی مالی، شومپیتر معتقد است هزینههای دولت میتواند برای اهداف مختلفی ازجمله جنگ، رفاه و... استفاده شود و این بهطور آشکار آثار مهمی خواهد داشت (سوئدبرگ و گرانووتر، 1395). در جامعهای که مردم معتقد باشند دولت پرداخت مالیاتی آنها را ارج مینهد و آن را در جایگاه درست و برای رفاه حال بیشتر خود مردم صرف میکند، با میل بیشتری از قوانین مالیاتی تمکین میکنند.
درنهایت براساس یافتههای مرحلۀ کیفی و کمی پژوهش میتوان استنباط کرد که پدیدۀ مالیات پیرامون مطالبهگری متقابل بین دو گروه کنشگر (دولت و فعالان اقتصادی) شکل میگیرد و تداوم مییابد؛ در این مطالبهگری توجه به موضوع «منفعت» بهمنزلۀ محور بیشتر تبیینهای نظری و تجربی (شومپیتر، وبر، توکویل، کلمن، بوردیو) حوزۀ جامعهشناسی اقتصادی و مالی امری ضروری است؛ به عبارت دیگر، باید تلاش کرد تحلیل را در سطح منفعت نیز انجام داد؛ وبر[45] (1946) استدلال میکند که منافع کنشهای آدمی را جهت میدهند و هدایت میکنند؛ اما شیوۀ نگرش کنشگران به جهان (ازجمله نگرش به منافع خودشان) جهت کلی این کنشها را تعیین خواهد کرد (in: Swedberg, 2003). براساس نظر بوردیو (1990) منفعت است که کنشگر را به مشارکت میکشاند و قانع میکند که بازی ارزش بازیکردن را دارد و اینکه منفعت سهم ایجاد میکند و ازطریق این واقعیت است که ارزش پیگیری دارد. از این منظر نهادها را نیز نباید بهمنزلۀ قواعد دید؛ بلکه باید بهمنزلۀ پیکربندی متمایز منافع و روابط اجتماعی فهمید (به نقل از سوئدبرگ و گرانووتر، 1395)؛ بنابراین، میتوان گفت تحلیل جهتگیری مؤدیان مالیاتی دربارۀ پدیدۀ مالیات یا فرهنگ مالیاتی آنها علاوه بر توجه به عواملی که بررسی شد، مستلزم توجه به موضوع منفعت، بهمنزلۀ یکی از محورهای اصلی تحلیل پدیدهها در حوزۀ جامعهشناسی مالی است. بر همین اساس با توجه به رنگ تاریخی روحیۀ محاسبهگری [خاستگاه منفعت] بهمنزلۀ یکی از ویژگیهای بارز کنشگران جامعۀ مطالعهشده - اصفهان - توجه به فشار مالیاتی بر مؤدیان، عملکرد منصفانه برای وصول مالیات، انعطافپذیری در دورههای رکود و رونق و هزینهکرد مطلوب مالیات برای نگهداشتن داوطلبانه و رضایتمندانۀ آنها در بازی مالیاتی و پذیرفتن این موضوع که بازی مذکور ارزش بازیکردن دارد و همچنین ممانعت از فرار مالیاتی آنها در چارچوب فعالیتهای اقتصادی غیرشفاف و غیررسمی، امری اجتنابناپذیر برای دولت مالیاتی است.
[1]Culture as a deviation of the result
[2]Culture as constraints
[3]Culture as preferences
[4] Fiscal Sociology
[5] Bodin
[6] Construction
[7] Meaning System
[8] Effect Size
[9] Exploratory Sequential Strategy
[10] Applicability
[11] Predictability
[12] Epistemological Pluralism
[13] Pragmatic Method
[14] Practical Theory
[15] Transformative Strategy
[16] Theoretical Lens
[17] Technical Literature
[18] Theoretical Sensitivity
[19] Taxonomy Development Model
[20]Teddlie & Tashakkori
[21] Good Inferences
[22] Trustworthiness
[23] Meta – Inference
[24] Member Check
[25] Analytical Comparison
[26]Auditing
[27] Internal & External Validity
[28] Story Line
[30] Average Variance Extracted
[31] Discriminant Validity
[32] Cross Loading
[33] Fornell and Larcker
[34] HeteroTrait Mono Trait Ratio
[35]Composite Reliability
[36]Camdessus
[37]Tanzi
[38]Schumpeter
[39]Leventhal
[40]Simmel
[41]Fukuyama
[42]Coleman
[43] Acemoglu et al.
[44]Torgler
[45] Weber