نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
1 دانشجوی دکتری شهرسازی، دانشکده معماری و شهرسازی، دانشگاه هنر اصفهان، ایران
2 دانشیار گروه شهرسازی، دانشگاه هنر اصفهان، دانشکده معماری و شهرسازی، دانشگاه هنر اصفهان، ایران
3 استاد گروه علوم اجتماعی، دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه اصفهان، اصفهان، ایران
چکیده
کلیدواژهها
موضوعات
عنوان مقاله [English]
نویسندگان [English]
Introduction
Segregation is one of the undeniable realities in urban communities. One of the contexts for occurrence of this phenomenon at metropolitan areas is socio-economic distinctions, which lead to unequality allocations of resources, opportunities, and services. For this reason, measuring the degree of segregation has been one of the most controversial topics discussed by urban reseachers over the last few years. Through these topics, they wish to be able to study and analyze this phenomenon and reduce its negative consequences. Isfahan metropolis is the third most populous city in Iran (National Statistical Center of Iran, 2016) and has 15 municipal districts, as well as residents with different religions (Isfahan City Statistics, 2017). The city consists of neighborhoods with different and sometimes conflicting qualities of life. Its different socio-economic conditions and characteristics has led to segregation and polarization phenomenon in this city. Since major occupational and educational groups can represent socio-economic differences in cities, this study aimed to measure the segregation between the major occupational and educational groups in the metropolitan neighborhoods of Isfahan.
Materials & Methods
This study was categorized as an applied research in terms of purpose and as a descriptive-analytical researchin terms of method. In this study, the degree of segregation was measured according to the 5 dimensions proposed by Massey and Denton (1988). These dimensions included evenness, exposure, concentration, clustering, and centralization. The latest census data released by the National Statistical Center of Iran in 2011 were applied to measure the segregation indices by using the variables of education and occupation in 192 neighborhoods of Isfahan City. For this purpose, 13 one-group indices were first calculated using Geo Segregation Analyzer software. Then, 7 multi-group indices were measured with the help of the same software. The variables were categorized in GIS software. Also, Location Quotients (LQs) were utilized to identify the spatial accumulations of the occupational and educational groups.
Discussion of Results & Conclusions
The results indicated a high degree of segregation among all the occupational and educational groups in the neighborhoods of Isfahan according to the one-group and multi-group indices. However, the degrees of segregation varied based on the different dimensions. In Table 4, the value of each dimension is separately specified for the related indicators based on the occupational and educational groups. In addition, the LQ index for the occupational groups represented spatial accumulation of the low occupational group in the suburbs and far from the city center. Furthermore, this index showed spatial accumulation of the high educational group in the southern neighborhoods of the city and both sides of Zayandehrood River. Therefore, these groups were more segregated in comparison with two other occupational/ educational groups.
It is worth noting that by moving from the central districts to the suburbs, the high educational group had a very low distribution and the low educational group was very intense. This fact was true for the occupational groups as well. This meant that the distributions of the high and low occupational groups decreased and increased by moving to the suburbs, respectively. Despite the high rate of segregation of the occupational and educational groups in the neighborhoods of Isfahan, this separation had not yet reached the stage of city polarization. It seemd that the spatial structure and configuration of Isfahan City, including the vertical axis of Chaharbagh and the horizontal axis of Zayandehrood, had been effective in not polarizing the socio-spatial structure of the city.
However, continuation of this trend could lead to complete segregations of the high educational and low occupational groups, especially in the southern areas of the city, including Districts 5 and 6, and some areas of Districts 2, 11, and 14, respectively.
کلیدواژهها [English]
مقدمه و بیان مسئله
جداشدگی[1] یکی از واقعیتهای انکارناپذیر در جوامع شهری است (Vaughan & Arbaci, 2011: 128). در تعریفی عمومی جداشدگی، جدا زندگیکردن گروهها در جامعه بهصورت اجتماعی و جغرافیایی معنی شده و صورتی کموبیش، نهادی شده و نشاندهندۀ فاصلۀ اجتماعی است که با جداشدن در فضا بروز میکند و به نوبۀ خود شکلگیری طبقات و گروههای مختلف اجتماعی را تحتتأثیر قرار میدهد (Ruiz-Rivera et al., 2016: 58). هنگامی که این مسئله مانع از دسترسی برخی گروهها به خدمات، فعالیتها و فضاها شود، به یک مشکل شهری تبدیل میشود (Freeman, 1978: 411). بههمیندلیل سنجش میزان جداشدگی از موضوعاتی است که پژوهشگران داخلی و خارجی در طی دهههای گذشته با استفاده از روشها و متغیرهای مختلف بارها به آن توجه کردهاند. از آنجا که تمایزهای اجتماعی- اقتصادی از جمله عواملی است که باعث جداشدگی شهری میشود (Feitosa & Wissmann, 2006: 4)، یکی از روشهای سنجش این پدیده در قالب بررسی تفاوت گروههای اجتماعی با استفاده از شاخصهایی صورت میپذیرد که بهطورعمومی با نام شاخصهای جداشدگی[2] شناخته میشوند. این شاخصها با استفاده از خصوصیات اجتماعی- اقتصادی بهدنبال بررسی نابرابری در توزیع ویژگیهای اجتماعی- اقتصادی در سطح ناحیۀ کلانشهری هستند و مزیت آنها توانایی برقراری رابطه با ویژگیهای فضاییِ نواحی کلانشهری است (Ades et al., 2012: 345). امروزه شاخصهای جداشدگی بهخوبی شناخته شده و بهطورفزایندهای در مطالعات شهری استفاده میشوند (Apparicio et al., 2008: 1).
شهر اصفهان بهعنوان سومین شهر پرجمعیت کشور (مرکز آمار ایران، 1395)، با داشتن 15 منطقۀ شهرداری (که برخی از توسعۀ روستاها و الحاق آنها به شهر اصفهان و برخی دیگر از الحاق شهرهای اطراف تشکیل شده است[3]) و ساکنانی با ادیان و مذهبهای مختلف از جمله مسلمانان، ارامنه، یهودیان، زرتشتیان و سایر اقلیتهای مذهبی (آمارنامه شهر اصفهان، 1397)، محلههایی با کیفیتهای زندگی متفاوت و بعضاً متضاد دارد که با شرایط و ویژگیهای اجتماعی- اقتصادی متنوع میتوانند زمینۀ جداشدگی و قطبیشدن را در این شهر ایجاد کنند؛ لذا بررسی و تحلیل موضوع جداشدگی در شهر اصفهان میتواند نقش مهم و کلیدی را برای برنامهریزی در آیندۀ آن ایفا کند. تاکنون با موضوع جداشدگی دو پژوهش داخلی برای شهر اصفهان (ایزدی و همکاران، 1395؛ قلعهنویی و ثابت، 1398) و یک پژوهش برای منطقۀ کلانشهری اصفهان[4] (ظهیرنژاد و داداشپور، 1397) انجام شده؛ اما برای شهر اصفهان مطالعهای صورت نگرفته است که جداشدگی را با استفاده از ابعاد و شاخصهای جهانی آن به روش علمی و کمی اندازهگیری کند؛ بنابراین هدف پژوهش حاضر سنجش جداشدگی میان گروههای عمدۀ شغلی و تحصیلی در محلههای کلانشهر اصفهان بوده که با استفاده از روشهای اندازهگیریِ تکگروهی و چندگروهی انجام شدهاست. بر این اساس پرسشهای پژوهش عبارتاند از:
بررسی ادبیات نظری و پیشینۀ پژوهش
از زمان شکلگیری شهرها بشر بارها مرتکب اقدامات تجزیهطلبانه بهصورت ناعادلانه شدهاست[5]. این تفکیک در طول تاریخ به راههای مختلفی توجیه شده و مناطق مسکونیِ جداگانهای برای طبقات، اقوام، ادیان و حتی جنسیتهای مختلف شکل گرفتهاست (Nightingale, 2012: 21). جداشدگی راهی برای جداکردن گروههای مردم است که به آنها، دسترسی به مجموعۀ جداگانهای از منابع را در داخل همان اجتماع میدهد. این پدیده که بهصورت اختیاری و یا اجباری، درنتیجۀ عملکرد نیروهای گوناگون اقتصادی، اجتماعی- فرهنگی، سیاسی، کالبدی- فضایی و یا ترکیبی از آنها شکل گرفته (Smets and Salman, 2016:.83) و منجر به انتخابهای سکونتی گروههای انسانی در سطح خرد شده و بر الگوی جداشدگی شهر اثرگذاشته و از آن اثر پذیرفته است، جداشدگی اجتماعی- فضایی نامیده میشود. (Feitosa et al., 2007). گروههای انسانی ممکن است براساس یک ویژگی شاخص (مانند نژاد، جنسیت، مذهب، ملیت، دین، زبان، قومیت، زادگاه، پایگاه اجتماعی- اقتصادی، ساختار خانوادگی و ...) از یکدیگر جدا شده باشند (Gregory et al., 2009)، که در اینصورت نوع خاصی از جداشدگی (جداشدگی نژادی، قومیتی، اجتماعی، اقتصادی و ...) شکل میگیرد.
از آنجایی که تمایزهای اجتماعی- اقتصادی از جمله عواملی است که میتواند باعث جداشدگی در سطح شهرها شود، یکی از راههای سنجش جداشدگی میتواند بر پایۀ متغیرهای پایگاه اجتماعی- اقتصادی ساکنان انجام گیرد. بهطورکلی، جامعهشناسان معتقدند واژۀ پایگاه[6]، به موقعیت یا رتبۀ یک فرد در یک گروه یا سلسله مراتباجتماعی اشاره دارد (Ritzer, 2005:794). پایگاه اجتماعی- اقتصادی[7] یک ساختار پیچیده و چندبعدی است که هم دارای جنبههای عینی (دسترسی منابع مادی و اجتماعی) و هم رتبهبندی ذهنی افراد از نحوۀ قرارگیری آنان در طیفهای اجتماعی- اقتصادی با در نظرگرفتن درآمد، سطح تحصیلات و شغلهایشان در مقایسه با دیگران است (Navarro-Carrillo et al., 2020: 2). ذکر این نکته ضروری است که ملاکها و شاخصههای تعیینکنندۀ پایگاه اجتماعی- اقتصادی در هر جامعه و در دیدگاه جامعهشناسان مختلف، متفاوت است (تامین، 1373: 21) و تحقیقات جامعهشناسی هنوز در مقام آن نیست که بتواند سهم عوامل گوناگون را در ارزیابی آن تبیین کند[8] (کورز، 1373: 45).
نگاهی به پیشینۀ روشها و شاخصهای سنجش جداشدگی نشان میدهد، توسعۀ کاربرد آنها برای نخستین بار در آمریکا برای اندازهگیری میزان انزوای جمعیت سیاهپوستان از سفیدپوستان صورت پذیرفت (Maloutas & Fujita, 2012: 8). در ادامه، کاربرد شاخصهای مذکور، تنها به این هدف محدود نشد و از آنها بهویژه در مطالعات شهری برای توصیف و مقایسۀ توزیع گروههای جمعیتی استفاده شده که از نظر منشأ قومیتی، نژادی یا وضعیتاقتصادی متفاوت هستند. از دهۀ 1940، نسل جدیدی از پژوهشگرانِ کمیگرا، شاخصهای جداشدگی سکونتی را پیشنهاد دادند که از آنجمله میتوان به شاخص مواجهه بل[9] (1954) و شاخص دلتا و عدم تشابه[10] دانکن (1955) اشاره کرد (Apparicio et al., 2008: 2). شاخص عدم تشابه (ID) را میتوان شناخته شدهترین و محبوبترین شاخص جداشدگی دانست که اگرچه برخی از محدودیتها را دارد، اما محاسبه و تفسیر آن در مقایسه با سایر شاخصها آسان است. این شاخص، اختلاف بین توزیع فضایی جمعیت را اندازهگیری میکند و نشان میدهد چه درصدی از اعضای یک گروه برای بهدستآوردن توزیع مشابه با گروه مرجع، نیاز به جابهجایی در واحدهای مختلف مکانی دارند. شاخص مواجههِ ارائه شده توسط بل نیز نشاندهندۀ احتمال تعامل یکی از اعضای گروه مطالعه شده با اعضای دیگر گروههاست (Maloutas & Fujita, 2012: 7). در دهۀ 1980 دو تحول مهم در روششناسی سنجش جداشدگی رخ داد. نخست، مطالعات جیمز و تائوبر[11] (1985) بر روی روشهای اندازهگیری نابرابری که باعث توسعۀ مجموعهای از معیارها شد، میتوانند شاخصهای جداشدگی را ارزیابی کنند. پژوهشگران از این معیارها استفاده کردند تا نشان دهند شاخصهایی که در مطالعات تجربی بسیار همبسته هستند، ممکن است در شرایط خاص رفتار بسیار متفاوتی داشته باشند. دوم، مطالعات مسی و دنتون[12] (1988) که از روش تحلیل عاملی استفاده کردند تا شاخصهای جداشدگی را در پنج بُعد مشخص شامل یکنواختی، مواجهه، تراکم، خوشهایشدن و مرکزیتگرایی طبقهبندی کنند. این شاخصها بدون در نظرگرفتن مجاورت مکانی، واحدهای سازمانی و نحوۀ توزیع گروهها را تشریح میکنند. اهمیت مطالعات این پژوهشگران در عملیاتیکردن مفهوم جداشدگی است (Reardon & Firebaugh, 2002: 35). با این حال از منظر جغرافیایی، شاخصهای مذکور قادر به تمایز الگوهای مختلف توزیع جمعیت نبودند (Wong, 2004: 67). برای غلبه بر چنین محدودیتهایی از دهۀ 1990، گروهی از محققان آمریکایی از جمله جیکوبز[13] (1981)، مورگان[14] (1983)، وایت[15] (1986)، موریل[16] (1991)، و وانگ[17] (1993)، شاخصهای جداشدگی فضایی را با هدف اصلاح و تکمیل شاخصهای موجود توسعه دادند؛ به این ترتیب مجموعهای از شاخصهای فضایی برای تجزیه و تحلیلهای دوگروهی معرفی شد که هدف آن مقایسۀ دو گروه جمعیتی بهطورخاص است. موریل (1991)، اولین شاخص از این نوع را براساس شاخص عدم تشابه سنتی و میزان تعاملات بالقوه در مرزهای واحدِ منطقهای، معرفی کرد. متعاقباً وانگ (1993)، شاخص D (adj) را از چند جهت اصلاح کرد. وی معتقد است شدت برهم کنش در آن سوی یک مرز تنها ناشی از مجاورت نیست، بلکه احتمالاً بهطول مرز مشترک وابسته است. وانگ همچنین استدلال کرد که شدت تعاملات بین واحدهای منطقهای، تابعی از اندازه و شکل یا فشردگی دو واحد همجوار است؛ این در حالی است که تحلیلهای دوگروهی برای مقایسه و ارزیابی میزان جداشدگی چندین گروه بهطور همزمان اجراشدنی نیست؛ به همین علت مورگان (1983) و سپس ساکودا[18] (1981)، بر پایۀ شاخص عدم تشابه، شاخص D (m) را معرفی کردند که نسخۀ چندگروهی شاخص عدم تشابه است. از دیگر پژوهشگران این حوزه میتوان به جیمز[19] (1986)، وانگ (1998)، کارلسون[20] (1992)، و ریردن و فایربو[21] (2002) اشاره کرد که هر یک سهمی در توسعۀ شاخصهای جداشدگی چندگروهی داشتهاند (Wong, 2002: 86-88; Apparicio et al., 2008: 2). از دیگر شاخصهای پیچیدهتر در سنجش جداشدگی، میتوان به تکنیکهای آماری چند متغیره اشاره کرد که مقادیر زیادی از دادههای جدولبندی شده را ترکیب کردند و در صورت وجود ساختار اساسی آنها را نشان میدهند (Maloutas & Fujita, 2012: 8).
سابقۀ مطالعات پیرامون بحث جداشدگی در ایران به سه دهۀ اخیر و بین سالهای 1400-1375 میرسد. اگرچه محورهای موضوعی این پژوهشها گسترده و پراکنده بود، اما درصد قابل توجهی از آنها سنجش جداشدگی را با استفاده از روشهای مختلف در شهرهای ایران بررسی کردهاند. در این قسمت به تعدادی از آنها به اختصار اشاره میشود.
یزدانی و همکاران (1395) در پژوهشی باعنوان «سنجش جداییگزینی مسکونی پایگاههای اجتماعی- اقتصادی شهر شیراز با استفاده از شاخصهای اندازهگیری چندگروهی» با بهکارگیری دو بُعد یکنواختی و مواجهه و 8 شاخص با استفاده از نرمافزار تحلیلگرِ جداشدگی و دو متغیر، میزان جداشدگی، دانشآموختگی و نوع شغل را در شهر شیراز بررسی کردهاند. نتایج گویای میزان بالای جداشدگی سکونتی در شهر شیراز بود. این محققان با استفاده از همان متغیرها و نرمافزار، در پژوهش دیگری باعنوان «سنجش جداییگزینیِ مسکونیِ پایگاههای اجتماعی- اقتصادی شهر شیراز با استفاده از شاخصهای اندازهگیری تکگروهی» با بهکارگیری 5 بُعد یکنواختی، مواجهه، تراکم، مرکزیتگرایی و خوشهایشدن و 13 شاخص، میزان جداشدگی تکگروهی را بررسی کردهاند. نتایج پژوهش تمایل اعضای پایگاهها به زندگی در میان اعضای گروهشان و شکلگیری پدیدۀ جداشدگی در میان این پایگاهها را نشان داده است.
ظهیرنژاد و داداشپور (1397) در پژوهشی باعنوان «بررسی و تحلیل جداییگزینیِ فضایی- اجتماعیِ گروههای تحصیلی و شغلی در منطقۀ کلانشهری اصفهان» با استفاده از 4 بُعد یکنواختی، مواجهه، تراکم و خوشهایشدن و 14 شاخص با استفاده از روش تکگروهی و نرمافزارِ تحلیلگرِ جداشدگی و دو متغیر، گروههای شغلی و تحصیلی، میزان جداشدگی را بررسی کردهاند. نتایج پژوهش نشاندهندۀ میزان کمجداشدگی در منطقۀ کلانشهر اصفهان بود. طبقۀ شغلی و تحصیلی بالا، جداشدگی بیشتری داشته که باعث انزوای نسبی آنها در مقایسه با سایر طبقات شده است.
جلیلیصدرآباد و بهزادفر (1397) در پژوهشی باعنوان«بررسی میزان جداییگزینیِ فضایی- اجتماعیِ گروههای تحصیلی، شغلی، درآمدی و قومیتی با استفاده از نرمافزار Geo Segregation Analyzer 1.2 میزان جداشدگی فضایی- اجتماعیِ محلۀ کرمان واقع در منطقه 8 شهرداری تهران با استفاده از ابعاد یکنواختی، مواجهه و خوشهایشدن و از طریق 5 شاخص و متغیرهای میزان تحصیلات، شغل، موقعیت شغلی، قومیت و میزان درآمد را بررسی کردهاند. نتایج نشان داد، میزان جداشدگی فضایی- اجتماعی، در بین گروههای شغلی بالا و در گروههای تحصیلیِ متوسط، روبهبالا و همچنین در بین گروههای درآمدی، متوسط بود؛ همچنین جداشدگی در گروههای قومیتی آذری زبان بالاتر از متوسط در گروه لر، کامل و در بین گروه فارسها بسیار ناچیز و خفیف اتفاق افتاده است.
قلعهنویی و ثابت (1398) در پژوهشی باعنوان « تحلیل عوامل جداییگزینی اجتماعی- فضایی در شهر اصفهان» با استفاده از روش ارائه شدۀ دانکن و متغیرهای شغل، مهاجرت و سواد، جداشدگی اجتماعی- فضایی و محلهای بروز آن را در شهر اصفهان شناسایی کردهاند. نتایج نشان داد، پارامترهایی چون بیسوادی، بیکاری و مهاجرت از عوامل جداشدگی در برخی محلههای شهر اصفهان است.
مرور پیشینۀ مطالعات در پژوهشهای بینالمللی نشان میدهد، اگرچه سابقۀ پدیدۀ جداشدگی از نظر تئوری به مکتب شیکاگو و سالهای 1920 برمیگردد، اما پژوهشها و متون منسجم و سازمانیافتۀ پیرامون این حوزه، مربوط به دهۀ1980؛ یعنی حدود چهار دهه پیش است. در ادامه تعدادی از آنها که در ارتباط با موضوع پژوهش حاضر هستند، به اختصار ذکر میشود.
مالوتاس، و فوجیتا[22] (2012)، در کتاب خود با عنوان جداشدگی سکونتی از دیدگاه مقایسهای؛ پررنگساختن نقش تنوع عوامل زمینهای شاخصهای جداشدگی (از جمله شاخص خوشهایشدن، ضریب جینی، شاخص عدم تشابه، شاخص موران و شاخص نابرابری) در محدودۀ 11 کلانشهر[23] بررسی و تحلیل کردهاند. نتایج این مطالعات نشان داد که در بعضی از شهرها ارتباط بین جداشدگی سکونتی و نابرابری طبقاتی بسیار زیاد بوده و در این میان، نقش نهادهایی که نابرابری طبقاتی را تشدید و یا تضعیف میکنند، بهویژه سیاستهای دولت، انکارناپذیر است.
مارسینژاک[24] (2012)، در مقالهای باعنوان «تکامل الگوهای فضایی جداشدگیِ سکونتی در شهرهای اروپای مرکزی: منطقۀ شهری- عملکردی لدز[25] از سوسیالیسم تکاملیافته به پساسوسیالیسم تکاملیافته» جداشدگیِ سکونتی و الگوهای آن را در شهر لدز (واقع در کشور لهستان) باتوجه به روندهای شکلگرفته پس از پایان جوامع و حکومتهای سوسیالیستی در اروپای مرکزی و شرقی ارزیابی کرده است؛ در این راستا از شاخصهای تحلیل جداشدگی مانند شاخص عدم تشابه، طردشدگی و ضریبمکانی استفاده کرده تا دو متغیر سطح آموزش و دستیابی به امکانات آموزشی را ارزیابی کند. نتایج پژوهش نشان داد که سطح جداشدگیِ سکونتی- اجتماعی در این محدوده از بسیاری مناطق شهری اروپای غربی پایینتر است. از نظر فضایی، در این شهر تمرکز گروه اجتماعی بالاتر و در مقابل گروههای اجتماعی پایین بسیار محدود بوده و در مجموع، شهر، اختلاط اجتماعیِ پذیرفتنی را دارد.
مارسینژاک و همکاران (2014)، در پژوهشی باعنوان «جغرافیای شهری تحولات هشداردهنده؛ ردیابی جداشدگیِ اجتماعی-اقتصادی در بخارست در دورۀ پساکومونیسم» جداشدگی اجتماعی- اقتصادی را در قالب جداشدگیِ سکونتی و جداشدگیِ اجتماعی- فضایی در شهر بخارست بررسی کردهاند. پژوهشگران در مطالعات خود با بررسی شاخصهای جداشدگی مانند شاخص عدم تشابه، انزوا و ضریبمکانی دریافتند که افزایش نابرابریهای درآمدی و تغییرات اساسی در ترکیب اجتماعی- اقتصادی، به دو قطبیشدن اجتماعی- مکانی منجر نشده و بر خلاف انتظار، نابرابریهای اجتماعی- اقتصادی و جداشدگیِ سکونتی در این محدوده جغرافیایی در جهت مخالف عمل میکنند.
شعبان و ابولی[26] (2021)، در فصل هشتم از کتاب جداشدگیِ اجتماعی- اقتصادی شهری و نابرابری درآمدی باعنوان «جداشدگیِ اجتماعی- فضایی و انحصار در بمبئی» میزان جداشدگیِ سکونتی و الگوهای آن را در شهر بمبئی بررسی کردهاند در جامعۀ هند تنوع چشمگیری از تقسیمات افقی (مذهبی، منطقهای، زبانی) و عمودی (درآمد، شغل، طبقه) وجود دارد که وجود چنین تقسیمبندیهایی، تولید فضا را در کلانشهرها تحتتأثیر قرار داده است. محققان در این پژوهش برای بررسی میزان جداشدگی و تعامل گروههای قومی، از شاخصهای عدم تشابه، آنتروپی و شاخص مواجهه، استفاده کردهاند. نتایج تحقیق نشان داد که بالاترین سطح جداشدگی در شهر بمبئی از عامل مذهب (مسلمان و هندو)، طبقه، قشر و قبیله نشئت گرفته است.
دادهها و روششناسی
پژوهش حاضر از نظر هدف کاربردی و از نظر ماهیت و روش تحقیق، پژوهشی توصیفی- تحلیلی است. پارادایم فلسفی حاکم بر آن اثباتگرایی، رویکرد پژوهش، کمی و روششناسی آن استقرایی است. بهمنظور گردآوری دادهها در بخش مبانی نظری و شناسایی ابعاد، شاخصها و متغیرها از روشهای کتابخانهای و اسنادی استفاده و همچنین از ابعاد و شاخصهای جداشدگی ارائه شدۀ مسی و دنتون (1988) استفاده شده است. برای دادههای آماری از نتایج سرشماریِ عمومی نفوس و مسکن سال 1390، برای دو متغیر گروههای شغلی و تحصیلی در سطح 192 محلۀ شهری استفاده شده است[27]. میزان این دو متغیر براساس 3 دسته مطابق جدول 1 و نرمافزار Excel محاسبه شده و سپس محلههای شهری براساس آن و به کمک نرمافزارArc GIS، به سه گروه پایین، متوسط و بالا تقسیم شده است. در شکل 1 توزیع فضاییِ گروههای شغلی و در شکل 2 توزیع فضایی گروههای تحصیلی در سطح محلههای شهر اصفهان نشان داده شده است. برای سنجش میزان جداشدگیِ اجتماعی- فضایی در نرمافزار تحلیلگر جداشدگی[28]، یکبار از روش اندازهگیریِ تکگروهی (در قالب 5 بُعد و 13 شاخص) و بار دیگر از روش اندازهگیری چندگروهی (در قالب 2 بُعد و 7 شاخص) استفاده شده است.
جدول 1- دستهبندی گروههای عمدۀ شغلی و تحصیلی در محلههای شهر اصفهان
Table 1- Classification of major occupational and educational groups in the neighborhoods of Isfahan
متغیر/ گروه |
گروه شغلی/ تحصیلیِ پایین |
گروه شغلی/ تحصیلیِ متوسط |
گروه شغلی/ تحصیلیِ بالا |
نوع شغل |
شاغلان گروههای مونتاژکاران ماشینآلات و دستگاهها، رانندگان وسایل نقلیه وکارگران ساده |
کارکنان ماهر گروههای کشاورزی، جنگلداری، ماهیگیری، خدمات و فروشندگان، صنعتگران و مشاغل مربوط، کارمندان اداری و دفتری، تکنسینها و دستیاران |
شاغلان گروههای متخصصانِ قانونگذاران، مقامات عالی و مدیران |
میزان تحصیلات |
ابتدایی، راهنمایی، متوسطه، دیپلم |
فوقدیپلم، لیسانس |
فوقلیسانس، دکترای حرفهای، دکترایتخصصی و فوقدکترا |
مأخذ: نگارندگان، 1400
معرفی ابعاد جداشدگی
پنج بُعد استفاده شده در پژوهش که مسی و دنتون ارائه کردهاند، شامل یکنواختی، مواجهه، تراکم، خوشهایشدن و مرکزیتگرایی هستند که در ادامه، تعاریف آنها ذکر میشود:
معرفی روشهای سنجش جداشدگی
بهطورکلی برای هر بُعد جداشدگی سه نوع روش اندازهگیری وجود دارد: روش اندازهگیری تکگروهی. شامل دستهای از شاخصها است که میزان جداشدگیِ تنها یکگروه جمعیتی را در مقایسه با کل جمعیت منطقه، مطالعه میکند (Djonie, 2009:16). در مقابل، شاخصهایی وجود دارند که هدف آنها مقایسۀ دوگروه جمعیتی مختلف در منطقۀ مطالعه شده، است. برای محاسبۀ مقدار این شاخصها که بهعنوان روش اندازهگیری دوگروهی شناخته میشوند، معمولاً یک گروه بهعنوان اقلیت و گروه دیگر بهعنوان اکثریت در نظر گرفته میشوند (Djonie, 2009:24). با پیشرفت روشهای سنجش جداشدگی، شاخصهای جدیدی ارائه شد که توزیع فضایی چندین گروه جمعیتی را در یک زمان بررسی میکنند. برخی از این شاخصها همان شاخص های تکگروهی (دوگروهی) است که با هدف ارزیابی گروههای چندگانه اصلاح و از آنها بهعنوان شاخصهای چندگروهی یاد میشود (Djonie, 2009:27). شاخصهای تکگروهی، دوگروهی و چندگروهی، همگی شاخصهای جهانی هستند که وضعیت جداشدگی گروه(های) جمعیتی مطالعه شده را اندازهگیری میکنند (Apparicio et al., 2008: 5).
در پژوهش حاضر از شاخص ضریبمکانی[35] (LQ) برای شناسایی مکانهای تجمع گروههای عمده استفاده شده که بهصورت زیر محاسبه میشود:
معرفی شاخصهای سنجش جداشدگی
مطابق مطالعۀ مسی و دنتون برای هر بُعدُ جداشدگی، شاخصهای مشخصی ارائه شده که توضیح و نحوۀ محاسبه آنها در جدول 2 و 3، به تفکیک روشهای اندازهگیری تکگروهی و چندگروهی آمده است. در اندازهگیری شاخصها چنانچه مقدار بهدست آمده زیر 3/0 باشد، بهمعنای سطح پایین جداشدگی، اگر بین 6/0- 3/0 باشد، نشاندهندۀ سطح متوسط و آستانۀ جداشدگی و مقدار بالای 6/0 بهمعنای سطح بالای جداشدگی بهحساب میآید (Iceland et al., 2005: 252-266).
جدول 2- معرفی ابعاد و شاخصهای جداشدگیِ اجتماعی- فضاییِ استفاده شده براساس روش اندازهگیری تکگروهی
Table 2- Introduction of dimensions and indicators of socio-spatial segregation according to one-group indices
بُعد |
شاخص |
نماد |
دامنه |
توضیح / تحلیل شاخص |
فرمول |
یکنواختی |
جداشدگی |
IS |
[1-0] |
این شاخص برای اندازهگیری سطح و الگوی جداشدگی بین دو گروه جمعیتی (شامل گروههای قومی، نژادی و ...) استفاده میشود. مقادیر نزدیک به صفر، نشاندهندۀ توزیع برابر و مقادیر نزدیک به 1 بهمعنی حداکثر جداشدگی است (Djonie, 2009: 17). |
xi، جمعیت گروه x در واحد فضایی i ti، کل جمعیت در واحد فضایی i T، کل جمعیت منطقۀ کلانشهری n، تعداد واحدهای فضایی در منطقه .(Gaschet & Le Gallo, 2005:5) |
جداشدگی با دسترسی مرزی |
IS (adj) |
[1-0] |
این شاخص را موریل (1991)، برای ضبط فعلوانفعالهای بالقوه، بین گروههای مختلف در طول مرزهای واحدهای مساحی معرفی کرد. مقدار صفر، نشان دهندۀ نحوۀ توزیع عادلانه و مقدار ۱ بهمعنای جداشدگی کامل است (Djonie, 2009:17). |
xi، جمعیت گروه x در واحد فضایی i ti، کل جمعیت در واحد فضایی i T، کل جمعیت منطقۀ کلانشهری n، تعداد واحدهای فضایی در منطقه cij، مقدار سلول ماتریس پیوستگی باینری (Morrill,1991) |
|
جداشدگی بر اساس طول مرزها |
IS (W) |
[1-0] |
وانگ در سال 1993، مؤلفة طولی را در زمینة کنش و واکنش در سرتاسر واحد مساحی تعریف کرد. وی شاخص IS (adj) را در پیوند با مؤلفة طول حواشی، اندکی اصلاح کرد و شاخص IS (W) را معرفی کرد. مقدار بیشتر ارزش این شاخص، نشاندهندۀ میزان بیشتر جداشدگی است (Djonie, 2009: 18). |
xi، جمعیت گروه x در واحد فضایی i ti، کل جمعیت در واحد فضایی i T، کل جمعیت منطقۀ کلانشهری n، تعداد واحدهای فضایی در منطقه bij، طول مرز مشترک واحدهای فضایی i و j (Wong,1993) |
|
جداشدگی با نسبت محیطی |
IS (S) |
[1-0] |
وانگ (1993)، شاخص IS را بهمنظور سنجش نسبت مساحت محیط (با تقسیم بر حداکثر نسبت مساحت) در میان همة واحدهای مساحی در منطقة مطالعه شده اصلاح و شاخصIS (S) را معرفی کرد. مقدار بیشتر، بیانگر جداشدگی عمیقتر است (Djonie, 2009: 19). |
xi، جمعیت گروه x در واحد فضایی i ti، کل جمعیت در واحد فضایی i T، کل جمعیت منطقۀ کلانشهری Pi، محیط واحد فضایی i Pj، محیط واحد فضایی j Max (P/A)، حداکثر نسبت محیط به مساحت در منطقه کلانشهری .(Wong,1993) |
|
آنتروپی |
H |
[1-0] |
شاخص آنتروپی خود میانگین انحراف هر واحد از آنتروپی کل شهر است که بهصورت کسری از کل آنتروپی شهر بیان میشود. این شاخص از صفر (وقتی همۀ مناطق ترکیب یکسانی داشته باشند) تا 1 (وقتی همۀ مناطق فقط شامل یک گروه هستند)، متغیر است (Massey & Denton, 1988: 285). |
ti، کل جمعیت در واحد فضایی i T، کل جمعیت منطقۀ کلانشهری pi، نسبت گروه در واحد فضایی i .(Massey & Denton, 1988:285) |
|
جینی |
G |
[1-0] |
از این شاخص میتوان برای مقایسۀ الگوهای فضاییِ جداشدگی در مناطق مختلف با سطوح متفاوت جداشدگی استفاده کرد (Dawkins, 2004: 838). مزیت شاخص جینی آن است که برخلاف شاخص عدم تشابه، به انتقال اعضای اقلیت و اکثریت بین مناطق حساس است (Massey & Denton, 1988: 285). مقدار صفر بیانگر توزیع برابر و عادلانه و مقدار ۱ بهمعنای جداشدگی کامل است. |
ti، کل جمعیت در واحد فضایی i tj، کل جمعیت در واحد فضایی j T، کل جمعیت منطقۀ کلانشهری pi، نسبت گروه در واحد فضایی i pj، نسبت گروه در واحد فضایی j P، نسبت گروه در کلانشهر Massey & Denton, 1988: 285)) |
|
آتکینسون |
ATK |
[1-0] |
این شاخص تا حدودی شبیه شاخص جینی است؛ با این حال برخلاف شاخص جینی به محققان اجازه میدهد تا در زمینۀ وزندارکردن واحدهای فضایی در نقاط مختلف برای اقلیت شهر تصمیم بگیرند. زمانی که ارزش این شاخص به صفر نزدیک است، نشاندهنده توزیع عادلانه و هنگامی که به ۱ نزدیک میشود، جداشدگی کامل را نشان میدهد (Djonie, 2009:20). |
ti، کل جمعیت در واحد فضایی i T، کل جمعیت منطقۀ کلانشهری pi، نسبت گروه در واحد فضایی i P، نسبت گروه در کلانشهر b، پارامتر شکل (بین 0 و 1 متغیر است) .(Massey & Denton, 1988: 286) |
|
مواجه |
انزوا |
xPx |
[1-0] |
این شاخص، میزان مواجهه اعضای گروه اقلیت را با یکدیگر اندازهگیری میکند. هنگامی که ارزش شاخص به صفر نزدیک است، مواجهه اصلاً وجود ندارد و هنگامی که به 1 نزدیک است، مواجهه بالا است (Djonie, 2009:21). |
ti، کل جمعیت در واحد فضایی i xi، کل جمعیت گروه x در واحد فضایی i X، کل جمعیت گروه x در کلانشهر (Massey & Denton, 1988: 288) |
نسبت همبستگی |
ETA2 |
[1-0] |
شاخص انزوا را میتوان برای کنترل تأثیر ترکیب جمعیت تعدیل کرد که معادل شاخص نسبت همبستگی است. مقدار بیشتر ارزش، بیانگر میزان بیشتر جداشدگی است (Massey & Denton, 1988: 289; Djonie, 2009: 21). |
P، نسبت گروه در کلانشهر (Massey & Denton, 1988: 289) |
|
تراکم |
دلتا |
DEL |
[1-0] |
این شاخص، نسبت اعضای گروه X ساکن در واحدهای مساحی را با تراکم متوسط بالای اعضای گروه X نشان میدهد و بهعنوان سهم اقلیت تفسیر میشود که برای دستیابی به تراکم یکنواخت و متحدالشکل، مجبور میشود، نقل مکان کند. مقدار شاخص نزدیک به صفر، بهمعنای حداقل تراکم و نزدیک به ۱، حداکثر تراکم را نشان میدهد (Djonie, 2009: 21). |
xi، کل جمعیت گروه x در واحد فضایی i X، کل جمعیت گروه x در کلانشهر Ai، مساحت واحد فضایی i A، مساحت کلانشهر (Massey & Denton, 1988: 289) |
تراکم مطلق |
ACO |
[1-0] |
این شاخص، با محاسبۀ کل ناحیۀ مسکونی شده از سوی یکگروه و مقایسۀ حداقل و حداکثر نواحی ممکن بهدست میآید. مقدار صفر بهمعنای حداقل و مقدار ۱ بهمعنای حداکثر تراکم است (Djonie, 2009: 22). |
ti، کل جمعیت در واحد فضایی i T، کل جمعیت منطقۀ کلانشهری xi، کل جمعیت گروه x در واحد فضایی i X، کل جمعیت گروه x در کلانشهر Ai، مساحت واحد فضایی i A، مساحت کلانشهر (Massey & Denton, 1988: 290) |
|
خوشهای شدن |
خوشهای شدن مطلق |
ACL |
[1-0] |
این شاخص، اولین بار با خلق مختصات کروی و مرکزی برای واحدهای مساحی در نواحی شهری بهدست آمد و سپس بهعنوان یک تابع، فاصلۀ بین نواحی ارائه شد. مقدار صفر بهعنوان همجوارینداشتن و مقدار 1 همجواری کامل تعریف شده است (باباییاقدم و همکاران، 1394: 489). |
xi، کل جمعیت گروه x در واحد فضایی i X، کل جمعیت گروه x در کلانشهر cij، مقدار سلول ماتریس پیوستگی باینری tj، کل جمعیت در واحد فضایی j (Massey & Denton, 1988: 294) |
مرکزیتگرایی |
مرکزیت مطلق
|
ACE |
[1+,1-] |
این شاخص توزیع فضاییِ مطلق یک گروه را در مقایسه با توزیع زمین در نواحی اطراف مرکز شهر میسنجد. مقادیر این شاخص بین 1 و 1- است. مقادیر مثبت، تمایل اعضای گروه X را برای سکونت در نزدیکی مرکز را نشان میدهد؛ درحالیکه مقادیر منفی، تمایل برای زندگی را در نواحی دور از مرکز شهر نشان میدهد. مقدار صفر به این معناست که گروه یک توزیع هماهنگ را در سرتاسر ناحیۀ مادر شهری دارد (Massey & Denton‚ 1988: 293) |
Xi-1، نسبت تجمعی گروه x در واحد فضایی i Ai، نسبت تجمعی مساحت واحد فضایی i (Massey & Denton, 1988:293) |
مأخذ: گردآوری نگارندگان، 1400
جدول 3- معرفی ابعاد و شاخصهای جداشدگیِ اجتماعی- فضاییِ استفاده شده براساس روش اندازهگیری چندگروهی
Table 3- Introductin of dimensions and indicators of socio-spatial segregation according to multi-group indices
بُعد |
شاخص |
نماد |
دامنه |
توضیح / تحلیل شاخص |
فرمول |
یکنواختی |
عدم تشابه چندگروهی |
D (m) |
[1-0] |
این شاخص اختلاف بین توزیع فضایی گروهها را اندازهگیری میکند و نشان میدهد چه درصدی از اعضای یکگروه برای بهدستآوردن توزیع مشابه با گروه مرجع نیاز به جابجایی در واحدهای مختلف مکانی دارند (Maloutas & Fujita, 2012:7). مقدار صفر بهمعنای توزیع عادلانه و مقدار 1 نشاندهندۀ جداشدگی کامل است (Djonie, 2009:27). |
tj، جمعیت در ناحیه j T، کل جمعیت πm، نسبت در گروه m πjm، نسبت گروه m از ساکنان ناحیه j (Reardon & Firebaugh, 2002: 50). |
جینی چندگروهی |
G |
[1-0] |
این شاخص بهوسیلۀ ریردن (1998)، از ضریب جینی اصلی بهمنظور محاسبۀ چندگروهی اصلاح و تغییر کرد. نحوۀ محاسبۀ شاخص نیز به شاخص عدم تشابه مرتبط بوده، مقدار صفر بیانکنندۀ توزیع برابر و عادلانه و یک بهمعنای جداشدگی کامل است (Djonie, 2009:27). |
ti، جمعیت در ناحیه i tj، جمعیت در ناحیه j T، کل جمعیت πm، نسبت در گروه m πjm، نسبت گروه m از ساکنان ناحیه j (Reardon & Firebaugh, 2002: 50). |
|
آنتروپی چندگروهی |
H |
[1-0] |
این شاخص مشابه، شاخص آنتروپی است؛ با این تفاوت که سیل و فینزا (1971)، برای محاسبۀ چندگروهی اصلاح کردند. ارزش این شاخص نیز بین صفر (وقتی که همۀ نواحی ترکیب یکسانی دارند) و 1 (وقتی که همۀ نواحی در بردارندۀ فقط یکگروه است) متغیرست (28 :2009 Djonie,). |
tj، جمعیت در ناحیه j T، کل جمعیت πm، نسبت در گروه m πjm، نسبت گروه m از ساکنان ناحیه j (Reardon & Firebaugh, 2002: 50) |
|
عدم تشابه فضایی |
SD |
[1-0] |
این شاخص نسخۀ فضاییِ شاخص عدم تشابه است که در آن، کلیۀ واحدهای جمعیتی با جمعیت مرکب مربوط جایگزین میشود (Oka & Wong, 2015:100). این شاخص از یک ماتریس مجاورت دودویی در بین واحدهای فضاییِ ناحیۀ شهری بهره میگیرد. ارزش بیشتر شاخص، بهمعنی جداشدگی بیشتر گروهها در واحدهای فضایی و بهتبع آن توزیع نابرابر گروهها در سطح شهر است (یزدانی و همکاران، 1395: 209). |
cwi، جمعیت مرکب گروه w در واحد i cbi، جمعیت مرکب گروه b در واحد i CW، جمعیت مرکب گروه w در کل منطقه CB، جمعیت مرکب گروه b در کل منطقه .( 2015 : 100 Oka & Wong,) |
|
ضریب مربع تغییرات |
C |
[1-0] |
این شاخص سنجش استاندارد شده را از پراکندگی یک توزیع، محتمل بوده و انحراف استاندارد را از میانگین توزیع نرمال نشان میدهد. مقدار صفر، بیانکنندۀ توزیع برابر و مقدار 1 بهمعنی جداشدگی کامل است (یزدانی و همکاران، 1395: 213). |
tj، جمعیت در ناحیه j T، کل جمعیت πm، نسبت در گروه m πjm، نسبت گروه m از ساکنان ناحیه j (Reardon & Firebaugh, 2002: 50) |
|
مواجه |
مواجهۀ نرمال |
P |
[1-0] |
این شاخص یک میانگین وزندار ساده از مواجهۀ نرمالشدۀ هر گروه در مقایسه با همۀ گروههای دیگر است. مقدار بیشتر ارزش شاخص، نشاندهنده جداشدگی بیشتر شهری است (یزدانی و همکاران، 1395: 212). |
tj، جمعیت در ناحیه j T، کل جمعیت πm، نسبت در گروه m πjm، نسبت گروه m از ساکنان ناحیه j (Reardon & Firebaugh, 2002: 50) |
تنوع نسبی |
R |
[1-0] |
این شاخص برای شناسایی واحدهای فضاییِ کاملاً هماهنگ و یکدست و یا متنوع، مفید واقع میشود. شاخص تنوع نسبی میتواند بهعنوان احتمال اینکه دوفرد یا در واحد فضایی یکسان، از اعضای گروههای متفاوتی هستند (مقدار 1) یا از اعضای یک گروه یکسان (مقدار صفر)، نیز تفسیر شود (Djonie, 2009:28) |
tj، جمعیت در ناحیه j T، کل جمعیت πm، نسبت در گروه m πjm، نسبت گروه m از ساکنان ناحیه j (Reardon & Firebaugh, 2002: 50) |
مأخذ: گردآوری نگارندگان، 1400
قلمرو پژوهش
محدودة مطالعه شده کلانشهر اصفهان با وسعتی حدود 55072 هکتار (آمارنامۀ شهر اصفهان، 1397: 16) در برگیرندۀ 15منطقۀ شهرداری، به تفکیک 192 محلۀ شهری در قالب نقشههای GIS است. جمعیت شهر اصفهان بهعنوان سومین شهر پرجمعیت ایران در سال 1390 برابر 1908968 نفر و در سال 1395 برابر 1961260 نفر با نرخ رشد 5/0 درصد و تعداد خانوارهای ساکن در سال 1395 معادل 619091 خانوار بود (آمارنامۀ شهر اصفهان، 1397: 60-54).
ارائۀ یافتهها
سنجش جداشدگی گروههای شغلی و تحصیلی براساس روش اندازهگیری تکگروهی
میزان جداشدگی گروههای عمدۀ شغلی و تحصیلی در محلههای شهر اصفهان براساس ارقام محاسبه شده توسط نرمافزار تحلیلگرِ جداشدگی، بر مبنای روش اندازهگیری تکگروهی در جدول 4 گردآوری شده است.
جدول 4- میزان جداشدگی گروههای عمدۀ شغلی و تحصیلی براساس روش اندازهگیری تکگروهی در محلههای شهر اصفهان
Table 4- The rate of segregtion of occupational and educational groups according to one-group indices in neighborhoods of Isfahan
بُعد |
شاخص |
نماد |
گروههای شغلی |
نماد |
گروههای تحصیلی |
||||
پایین |
متوسط |
بالا |
پایین |
متوسط |
بالا |
||||
Ev |
جداشدگی |
IS |
000/1 |
000/1 |
000/1 |
IS |
000/1 |
000/1 |
000/1 |
جداشدگی با دسترسی مرزی |
IS (adj) |
903/0 |
671/0 |
746/0 |
IS (adj) |
777/0 |
719/0 |
883/0 |
|
جداشدگی براساس طول مرزها |
IS (W) |
963/0 |
875/0 |
903/0 |
IS (W) |
919/0 |
898/0 |
952/0 |
|
جداشدگی با نسبت محیطی |
IS (S) |
992/0 |
9705/0 |
976/0 |
IS (S) |
980/0 |
976/0 |
989/0 |
|
آنتروپی |
H |
898/0 |
631/0 |
471/0 |
H |
851/0 |
554/0 |
595/0 |
|
جینی |
G |
000/1 |
000/1 |
000/1 |
G |
000/1 |
000/1 |
000/1 |
|
آتکینسون (1/0) |
ATK |
000/1 |
000/1 |
000/1 |
ATK |
000/1 |
000/1 |
000/1 |
|
آتکینسون (5/0) |
000/1 |
000/1 |
000/1 |
000/1 |
000/1 |
000/1 |
|||
آتکینسون (9/0) |
000/1 |
000/1 |
000/1 |
000/1 |
000/1 |
000/1 |
|||
Ex |
انزوا (کنارهگیری) |
xPx |
000/1 |
000/1 |
000/1 |
xPx |
000/1 |
000/1 |
000/1 |
نسبت همبستگی |
ETA2 |
000/1 |
000/1 |
000/1 |
ETA2 |
000/1 |
000/1 |
000/1 |
|
Co |
دلتا |
DEL |
863/0 |
587/0 |
582/0 |
DEL |
604/0 |
708/0 |
841/0 |
تراکم مطلق |
ACO |
738/0 |
510/0 |
480/0 |
ACO |
713/0 |
589/0 |
447/0 |
|
Cl |
خوشهایشدن مطلق |
ACL |
391/0 |
417/0 |
7757/0 |
ACL |
278/0 |
622/0 |
752/0 |
Ce |
مرکزیت مطلق |
ACE |
488/- |
126/0- |
483/0 |
ACE |
135/0 |
352/0 |
291/0 |
مأخذ: نگارندگان، 1400
بهطورکلی برای هر بُعد جداشدگی، نتایج زیر از جدول 4 برای گروههای شغلی در محلههای شهر اصفهان استخراج شدنیست:
بُعد یکنواختی: میزان شاخصهای جداشدگی (IS)، جینی و آتکینسون (با وزنهای 1/0، 5/0 و 9/0) نشاندهندۀ حداکثر جداشدگی (مقدار یک) بین گروههای مختلف شغلی است. در شاخصهای جداشدگی با دسترسی مرزی، جداشدگی براساس طول مرزها، جداشدگی با نسبت محیطی و آنتروپی اگرچه میزان جداشدگی در هر سهگروه شغلی بالاتر از 6/0 بوده و نشاندهندۀ جداشدگی بسیار شدید در تمامی گروههای شغلی است، اما جداشدگی گروه شغلی پایین در هر چهارشاخص مذکور در مقایسه با جداشدگی گروههای شغلی دیگر، میزان بالاتری را نشان میدهد.
بُعد مواجهه: براساس شاخصهای انزوا و نسبت همبستگی، میزان مواجهۀ همۀ گروههای شغلی در واحدهای فضایی، با گروه خود بسیار شدید و بهشکل انزوا بوده و عدد یک را نشان میدهند و با دیگر گروههای شغلی در هر واحد فضایی سهیم نبوده و تعامل با آنها وجود ندارد.
بُعد تراکم: براساس شاخصهای دلتا و تراکم مطلق، میزان جداشدگی برای گروه شغلی پایین، بیشتر بوده و بعد از آن با اختلاف، بهترتیب گروه شغلی متوسط و بالا در آستانۀ جداشدگی قرار دارند؛ بدین معنا که گروه شغلی پایین در مقایسه با جمعیت خود، مساحت کمتری از محلههای شهر اصفهان را به خود اختصاص داده و تراکم آن بیشتر و جداشدگی آن بالاتر است. در مقابل گروه شغلی بالا، بیشترین سطح اشغال و کمترین تراکم را در مقایسه با دو گروه شغلی دیگر به خود اختصاص داده است.
بُعد خوشهایشدن: براساس شاخص خوشهایشدن مطلق، میزان جداشدگی در میان گروه شغلی بالا، بیشتر بوده و گروه شغلی متوسط و پایین بهترتیب در آستانۀ جداشدگی قرار دارند. میتوان نتیجه گرفت که اعضای گروه شغلی بالا در مجاورت یکدیگر ساکن بوده و الگوی توزیع آنها در سطح شهر بهصورت خوشهای بوده است. در مقابل گروه شغلی پایین در چند نقطه از شهر بهطورپراکنده، گسترده شدهاند.
بُعد مرکزیتگرایی: منفیبودن شاخص مرکزیت مطلق در میان گروههای شغلی پایین و متوسط، نشاندهندۀ تمایل آنها به زندگی در نواحی دور از مرکز است؛ اما مقدار مثبت و بالای این شاخص برای گروه شغلی بالا، حاکی از گرایش این گروه به سکونت در محدودههای مرکزی شهر است.
شاخص ضریبمکانی: بهمنظور تعیین تجمع فضاییِ گروههای شغلی از شاخص ضریبمکانی(LQ) استفاده شده است. شکل 3 مقادیر این شاخص را برای محلههای شهری به تفکیک گروههای شغلی نشان میدهد. همانطور که مشاهده میشود، گروه شغلی پایین بهصورت جداشدهتر و متراکمتر در محدودههای حاشیهای شهر اصفهان و با فاصله از محدودههای مرکزی شهر بهصورتپراکنده توزیع شدهاند. گروه شغلی متوسط تا اندازهای بهصورت خوشهای در محدودههای غرب، شمالغرب، شرق و بهمیزان کمتر در جنوب شهر اصفهان و با فاصله از محدودههای مرکزی تجمع بیشتری یافته و دچار جداشدگی شدهاند. گروه شغلی بالا با میزان ضریبمکانی کمتر در مقایسه با دو گروه دیگر، عمدتاً در دو سمت حاشیۀ رودخانۀ زایندهرود، محور عمودی چهارباغ و محدودۀ مرکزی شهر از جمله مناطق 1 و 3 شهرداری، تمرکز بیشتری داشته و از الگوی خوشهای تبعیت میکند.
شکل 3- مقدار ضریبمکانی در گروههای عمدۀ شغلی در سطح محلههای شهر اصفهان براساس روش اندازهگیری تکگروهی(ترسیم: نگارندگان، 1400)
Fig 3- The value of lq in occupational groups in the neighborhoods of isfahan according to one-group indices
بهطورکلی برای هر بُعد جداشدگی نتایج زیر از جدول 4 برای گروههای تحصیلی در محلههای شهر اصفهان استخراج شدنیست:
بُعد یکنواختی: میزان شاخصهای جداشدگی(IS)، جینی و آتکینسون (با وزنهای 1/0، 5/0 و 9/0) همانند گروههای شغلی بوده و نشاندهندۀ حداکثر جداشدگی (مقدار یک) بین گروههای تحصیلی است. در شاخصهای جداشدگی با دسترسی مرزی، جداشدگی براساس طول مرزها و جداشدگی با نسبت محیطی، اگرچه میزان جداشدگی در هر سه گروه تحصیلی بالاتر از 6/0 بوده و نشاندهندۀ جداشدگی در تمامی گروههای تحصیلی است، اما جداشدگی گروه تحصیلی بالا در هر سه شاخص مذکور در مقایسه با گروههای دیگر میزان بالاتری را نشان میدهد و پس از آن بهترتیب گروه تحصیلی پایین و متوسط قرار دارند. برخلاف شاخصهای قبلی از بُعد یکنواختی براساس شاخص آنتروپی، میزان جداشدگی در گروه تحصیلی پایین، بیش از دو گروه دیگر بوده است. در جایگاههای بعدی بهترتیب گروه تحصیلی بالا و متوسط در آستانۀ جداشدگی قرار دارند.
بُعد مواجهه: براساس شاخصهای انزوا و نسبت همبستگی، میزان مواجهۀ همۀ گروههای تحصیلی در واحدهای فضایی، با گروه خود حداکثر بوده و عدد یک را نشان میدهند؛ بدین معنی که ساکنان واحدهای فضایی بررسی شده (محلههای شهری) از نظر متغیر تحصیلی با دیگر گروههای تحصیلی سهیم نبودند و کمترین تعامل را با آنها دارند.
بُعد تراکم: گروه تحصیلی بالا (براساس میزان شاخص دلتا) و گروه تحصیلی پایین (براساس میزان شاخص تراکم مطلق) در مقایسه با جمعیت خود، مساحت کمتری از محلههای شهر اصفهان را به خود اختصاص دادهاند و تراکم آنها بیشتر و جداشدگی آنها بالاتر است. گروه تحصیلی متوسط، بیشترین سطح اشغال و کمترین تراکم را در مقایسه با دو گروه تحصیلی دیگر به نسبت جمعیت خود اختصاص دادهاند.
بُعد خوشهایشدن: براساس شاخص خوشهایشدن مطلق، گروه تحصیلی بالا بیشترین میزان جداشدگی را دارد و الگوی توزیع آن در سطح شهر بهصورت خوشهای بوده است؛ درحالیکه گروه تحصیلی متوسط کمتر بهصورت خوشهای جدا شده و گروه تحصیلی پایین کمترین میزان خوشهایشدن را دارد و در چند نقطه از شهر پراکنده شدهاند.
بُعد مرکزیتگرایی: براساس شاخص مرکزیت مطلق، تمایل گروه تحصیلی متوسط به سکونت در مرکز شهر بیشتر بوده و در مقابل گروه تحصیلی پایین با کمترین میزان به حواشی شهر رانده شده است.
شاخص ضریبمکانی: شکل 4 مقدار ضریب مکانی محلههای شهری را به تفکیک گروههای تحصیلی نشان میدهد. بر طبق ضریبمکانی محاسبه شده، گروه تحصیلی بالا در محدودۀ جنوبی شهر و در دو سمت حاشیۀ رودخانۀ زایندهرود تمرکز بیشتری داشته که جداشدگی چشمگیری را نشان میدهد. گروه تحصیلی پایین بهطور قابلتوجهی از دیگر گروههای تحصیلی جداشده است؛ به طوریکه در برخی از واحدهای فضایی (محلههای شهری) بیش از 90 درصد جمعیت آن واحد را گروه تحصیلی پایین تشکیل میدهند. تجمع این گروه تحصیلی مطابق شکل 4، در محدودههای غرب، شمالغرب و همچنین شرق و شمالشرق شهر اصفهان بیش از سایر محلههاست. نکتۀ مهم اینکه تجمع این گروه در نقاط مسئلهدار شهر بهویژه مناطقی با هستههای روستایی است. اگرچه جداشدگی در هر سه گروه تحصیلی وجود دارد، اما مطابق شکل 4، در مقایسه با دوگروه دیگر، گروه تحصیلی متوسط توزیع یکنواختتری در سرتاسر سطح شهر اصفهان دارند. تمرکز این گروه تحصیلی در محدودههای مرکزی شهر و در دو سمت محور اصلی چهارباغ و همچنین قسمتهایی از شمال و جنوب شهر بیشتر از محدودههای حاشیهای است.
شکل 4- مقدار ضریبمکانی در گروههای تحصیلی در سطح محلههای شهر اصفهان براساس روش اندازهگیری تکگروهی (ترسیم: نگارندگان،1400)
Fig 4- The value of lq in educational groups in the neighborhoods of isfahan according to one-group indices
سنجش جداشدگی گروههای شغلی و تحصیلی براساس روش اندازهگیری چندگروهی
شاخصهای بررسی شده در روش اندازهگیریِ چندگروهی در بردارندۀ دو بُعد یکنواختی و مواجهه هستند. برای هر بُعد مطابق جدول 4 نتایج زیر برای گروههای عمدۀ شغلی و تحصیلی مختلف استخراج شدنیست:
بُعد یکنواختی: براساس شاخصهای عدم تشابه چندگروهی، جینی چندگروهی و آنتروپی، میزان جداشدگی نشاندهندۀ آن است که جداشدگی هم در میان گروههای عمدۀ شغلی و هم در میان گروههای مختلف تحصیلی بهمیزان حداکثر و بهطورکامل وجود دارد. شاخص عدم تشابهِ فضایی نیز بالای 6/0 بوده و نشان میدهد که گروههای عمدۀ شغلی و تحصیلی دچار جداشدگی شدهاند.
بُعد مواجهه: براساس شاخصهای مواجهۀ نرمال، تنوع نسبی و ضریب مربع تغییرات، جداشدگی هم در میان گروههای عمدۀ شغلی و هم در میان گروههای تحصیلی در محلههای شهر اصفهان بهصورتکامل اتفاق افتاده است؛ بدین معنا که در محلههای شهر اصفهان اعضای هر گروه در تعامل با اعضای گروههای دیگر قرار نگرفته و بهصورتانزوا با اعضای گروه خود قرار دارند.
جدول 5- میزان جداشدگی گروههای عمدۀ شغلی و تحصیلی براساس روش اندازهگیری چندگروهی در محلههای شهر اصفهان
Table 5- The rate of segregtion of occupational and educational groups according to multi-group indices in neighborhoods of Isfahan
بُعد |
شاخص |
نماد |
وضعیت گروههای شغلی |
وضعیت گروههای تحصیلی |
Ev |
عدم تشابه برای چندگروهی |
D (m) |
000/1 |
000/1 |
جینی برای چندگروهی |
G |
000/1 |
000/1 |
|
آنتروپی برای چندگروهی |
H |
000/1 |
000/1 |
|
عدم تشابه فضایی |
SD |
614/0 |
639/0 |
|
Ex |
مواجهۀ نرمال |
C |
000/1 |
000/1 |
تنوع نسبی |
P |
000/1 |
000/1 |
|
ضریب مربع تغییرات |
R |
000/1 |
000/1 |
مأخذ: نگارندگان، 1400
نتیجه
جداشدگی شهری بهعنوان یکی از ویژگیهای ذاتی شهرها، بهفاصلۀ اجتماعی و جدایی فیزیکی میان ساکنان در یک بستر شهری اشاره دارد؛ اگر این پدیده مانع از دسترسی برخی گروهها به خدمات، فعالیتها و فضاها شود، به یک مسئله و مشکل شهری تبدیل میشود؛ به همین دلیل پژوهشگران در سالهای گذشته به میزان جداشدگی و چگونگی سنجش آن توجه کردهاند. از آنجاییکه محلههای شهر اصفهان از گذشته تاکنون ساکنان متنوع و بعضاً متفاوت از نظر ویژگیهای اجتماعی- اقتصادی بودهاند، لزوم بررسی جداشدگی بهمنظور برنامهریزی و جلوگیری از قطبیشدن اجتماعی- فضایی در آن وجود دارد. در پژوهش حاضر میزان جداشدگی در سطح 192 محله از شهر اصفهان برمبنای دو متغیر گروههای شغلی و تحصیلی، مطابق ابعاد و شاخصهای ارائه شدۀ مسی و دنتون (1988) سنجیده شده که نتایج آنها در جدول 6 بهصورت خلاصه آمده است:
جدول 6- جمعبندی جداشدگی گروههای شغلی / تحصیلی در سطح محلههای شهر اصفهان براساس ابعاد تکگروهی و چندگروهی
Table 6- Summary of segregation of occupational / educational groups in the neighborhoods of Isfahan according to one-group and multi-group dimensions
ابعاد تکگروهی |
گروههای عمدۀ شغلی |
||
پایین |
متوسط |
بالا |
|
یکنواختی |
توزیع بهصورت کاملاً ناهمگن و جداشده در سطح محلهها |
در مقایسه با دوگروه دیگر، توزیع همگنتر و یکنواختتر |
توزیع بهصورت ناهمگن و جداشده در سطح محلهها |
مواجهه |
انزوای کامل و حداقل تعامل با سایر گروههای شغلی |
انزوای کامل و حداقل تعامل با سایر گروههای شغلی |
انزوای کامل و حداقل تعامل با سایر گروههای شغلی |
تراکم |
بسیار متراکم شده |
در آستانۀ متراکمشدن |
در آستانۀ متراکمشدن |
خوشهایشدن |
در آستانۀ خوشهایشدن |
در آستانۀ خوشهایشدن |
خوشهایشده |
مرکزیتگرایی |
گرایش به سکونت در نواحی دور از مرکز |
گرایش به سکونت در نواحی دور از مرکز |
گرایش به سکونت در نواحی مرکزی شهر |
ضریبمکانی |
بیشترین تجمع در محدودههای حاشیه و دورافتاده شهر اصفهان و دارای هستههای روستایی |
بیشترین تجمع در محدودههای غرب، شمالغرب، شرق و بهمیزان کمتر در جنوب شهر اصفهان و با فاصله از محدودههای مرکزی |
بیشترین تجمع در راستای محور عمودی چهارباغ بهسمت شمال و جنوب شهر و همچنین در دو سمت حاشیۀ رودخانۀ زایندهرود |
ابعاد تکگروهی |
گروههای تحصیلی |
||
پایین |
متوسط |
بالا |
|
یکنواختی |
توزیع شده بهصورت ناهمگن و جداشده در سطح محلهها |
در مقایسه با دوگروه دیگر، توزیع همگنتر و یکنواختتر |
توزیع بهصورت کاملاً ناهمگن و جداشده در سطح محلهها |
مواجهه |
انزوای کامل و حداقل تعامل با سایر گروههای تحصیلی |
انزوای کامل و حداقل تعامل با سایر گروههای تحصیلی |
انزوای کامل و حداقل تعامل با سایر گروههای تحصیلی |
تراکم |
تراکم مطلق بسیار زیاد |
متراکمشده |
بسیار متراکمشده |
خوشهایشدن |
در چند نقطه از شهر بهطورپراکنده |
خوشهایشده |
بسیار خوشهایشده |
مرکزیتگرایی |
گرایش تا حدودی به سکونت در نواحی مرکزی شهر |
گرایش به سکونت در نواحی مرکزی شهر |
گرایش تا حدودی به سکونت در نواحی مرکزی شهر |
ضریبمکانی |
بیشترین تجمع در محدودههای غرب، شمالغرب و همچنین شرق و شمالشرق شهر اصفهان |
بیشترین تجمع در محدودههای مرکزی شهر و در دو سمت محور عمودی چهارباغ و قسمتهایی از شمال و جنوب شهر اصفهان |
بیشترین تجمع در دو سمت حاشیۀ رودخانۀ زایندهرود و محدودههای جنوبی شهر اصفهان |
ابعاد چندگروهی |
گروههای شغلی / تحصیلی |
||
پایین |
متوسط |
بالا |
|
یکنواختی |
توزیع بهصورت کاملاً ناهمگن و جداشده در سطح محلهها |
توزیع بهصورت کاملاً ناهمگن و جداشده در سطح محلهها |
توزیع بهصورت کاملاً ناهمگن و جداشده در سطح محلهها |
مواجهه |
انزوای کامل و حداقل تعامل با سایر گروهها |
انزوای کامل و حداقل تعامل با سایر گروهها |
انزوای کامل و حداقل تعامل با سایر گروهها |
مأخذ: نگارندگان، 1400
نتایج برگرفته از پژوهش حاضر را میتوان در موارد زیر خلاصه کرد:
پیشنهادها
در راستای نتایج پژوهش، پیشنهادهای ذیل برای پژوهشهای آتی ارائه میشود:
[1] Segregation
[2] Segregation Indices
[3] بهعنوان مثال منطقۀ 15 از الحاق شهر خوراسگان به شهر اصفهان شکل گرفته است.
[4] این پژوهش به تفکیک شهرستان، بخش، دهستان و نقاط شهری در منطقۀ کلانشهری اصفهان انجام شده است.
[5] نخستین اشکال جداشدگی در عصر باستان ریشه در باورهای مذهبی- فلسفی عوام داشت؛ به این ترتیب که خدایان در مکانهای جداگانه و باشکوهتری در مقایسه با انسانهای ساده و بهتبع ساکنان شهر جدا از روستاییان و خارجیها جدا از مردم محلی زندگی میکردند (Nightingale, 2012: 21).
[6] Status
[7] Socioeconomic Status (SES)
[8] در پژوهش حاضر از میان متغیرهایی که میتوان برای پایگاه اجتماعی- اقتصادی عنوان کرد، باتوجه به نبود اطلاعات و دادهها در خصوص درآمد افراد و خانوارها، از دو متغیر میزان تحصیلات و نوع شغل استفاده شده است.
[9] Bell,W., Exposure Index
[10] Duncan, O. D., Dissimilarity Index (D), Delta Index (DEL)
[11] James and Taeuber
[12] Massey & Denton
[13] Jakubs
[14] Morgan
[15] White
[16] Morrill
[17] Wong
[18] Sakoda
[19] James
[20] Carlson
[21] Reardon &Firebaugh
[22] Maloutas & Fujita
[23] شامل کلانشهرهای توکیو، پکن، هنگکنگ، تایپه، سائوپائولو، پاریس، کپنهاگ، بوداپست، مادرید، استانبول و آتن.
[24] Marcin´Czak
[25] Łódz
[26] Shaban & Aboli
[27] بهدلیل نبود دادههای آماری سال 1395 به تفکیک نوع شغل و میزان تحصیلات و همچنین آمادهنبودن دادههای سرشماری سال1400، در زمان انجامدادن این پژوهش، از دادههای سرشماری نفوس و مسکن سال 1390 در سطح بلوکهای آماری استفاده شده که از طریق آنها مقادیر متغیرها در سطح محلهها محاسبه شده است.
[28] Geo-Segregation Analyzer 1.1
این نرمافزار توسط آپاریسیو در سال 2006 در پژوهشکدۀ شهرسازی، فرهنگ و اجتماع دانشگاه کبک در شهر مونترال کانادا تولید شده است.
[29] Evenness
در متون فارسی برابری نیز ترجمه شده است.
[30] Exposure
در متون فارسی رویایی، افشا، نمایش و در معرضگذاری نیز ترجمه شده است.
[31] Concentration
در متون فارسی تمرکز نیز ترجمه شده است.
2 Clustering
در متون فارسی خوشهبندی، دستهبندی نیز ترجمه شده است.
[33] Centralization
در متون فارسی مرکزیت و تمرکز نیز ترجمه شده است.
[34] Central Business District (CBD)
[35] Location Quotients