بررسی جامعه‎‍شناختی رابطۀ بین سرمایۀ اجتماعی و اخلاق کاری با تأکید بر نظریۀ کنش ارتباطی یورگن هابرماس

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسنده

استادیار گروه جامعه شناسی، دانشکده علوم اجتماعی، دانشگاه بین المللی امام خمینی، قزوین، ایران

چکیده

امروزه میزان پایبندی کارکنان به اخلاق کاری، یکی از عواملی است که کارایی شغلی، سازمانی و به مراتب توسعۀ اجتماعی و فرهنگی سازمان‎‍ها و شرکت‎‍های صنعتی را بهشدت تحت تأثیر قرار می‎‍دهد، بهطوری که عامل مذکور، کلید محوری موفقیت نهادهای صنعتی قلمداد می‎‍شود. در این راستا پژوهش حاضر نیز، با هدف مطالعۀ جامعه‎‍شناختی رابطۀ بین سرمایۀ اجتماعی و اخلاق کاری در بین کارکنان شرکت صنعتی آرسالگلدشت انجام شده است. چارچوب نظری پژوهش حاضر، عمدتاً بر نظریۀ کنش ارتباطی یورگن هابرماس مبتنی است. روش تحقیق این مطالعه، از نوع پیمایش و ابزار گردآوری اطلاعات، پرسشنامه است که برای برآورد اعتبار و پایایی، به ترتیب از اعتبار صوری و تکنیک آلفای کرونباخ استفاده شده است. جامعۀ آماری، شامل کلیۀ کارکنان شرکت به تعداد 400 نفر است که از این تعداد، حجم نمونه براساس فرمول آماری کوکران، 197 نفر برآورد شد و به شیوۀ نمونه‎‍گیری تصادفی ساده برای جمعآوری داده‎‍ها انتخاب شدند. نرمافزار مورد نیاز نیز برای تجزیه و تحلیل اطلاعات به دست آمده، SPSS است. نتایج تحقیق نشان داد همبستگی بین تمامی مؤلفه‎‍های سرمایۀ اجتماعی، شامل اعتماد اجتماعی، مشارکت اجتماعی، حمایت اجتماعی و انسجام اجتماعی با متغیر وابستۀ اخلاق کاری بهلحاظ آماری تأیید شد و نوع رابطه نیز، مثبت و مستقیم است. همچنین، نتایج حاصل از تحلیل رگرسیونی چندمتغیره، حاکی از آن است که متغیرهای حاضر در مدل رگرسیونی شامل اعتماد اجتماعی، حمایت اجتماعی، مشارکت اجتماعی، میزان سابقۀ کاری، انسجام اجتماعی و سن، به ترتیب بیشترین تأثیر را بر متغیر اخلاق کاری کارکنان داشته و درمجموع توانسته‎‍اند 48درصد از تغییرات متغیر مذکور را تبیین کنند.

کلیدواژه‌ها

موضوعات


عنوان مقاله [English]

Sociological Investigation of the Relationship between Social Capital and Work Ethics with Emphasis on Jürgen Habermas’ Theory of Communicative Action

نویسنده [English]

  • Mousa Saadati
Assistant Professor, Department of Sociology, Faculty of Social Sciences, Imam Khomeini International University, Qazvin, Iran
چکیده [English]

Introduction
Today, one of the crucial factors influencing the occupational, organizational, and socio-cultural developments of industrial companies is the extent to which employees adhere to work ethics. This factor is widely recognized as pivotal to the success of industrial institutions. Therefore, this research aimed to conduct a sociological study on the relationship between social capital and work ethics among the employees of Arsal Goldasht Industrial Company. The theoretical framework of this research drew from the perspectives of influential thinkers, such as Max Weber, Emmanuel Levinas, and experts in the field of social capital, with a primary focus on Jürgen Habermas's theory of communicative action.
 
 
Materials & Methods
This study employed a survey research method, utilizing a questionnaire as the primary data collection tool. The validity and reliability of the questionnaire were assessed using face validity and the Cronbach's alpha technique. The statistical population comprised 400 employees of the company, from which a sample size of 197 individuals was determined using Cochran's statistical formula. The sample was selected through simple random sampling to gather data. The collected information was analyzed using SPSS software.
 
Discussion of Results & Conclusion
The research findings revealed a statistically confirmed positive and direct correlation between all components of social capital—social trust, social participation, social support, and social cohesion—and the dependent variable of work ethics. Furthermore, the results of the multivariate regression analysis indicated that the variables in the regression model, namely social trust, social support, social participation, amount of work experience, social cohesion, and age, collectively had the most significant impacts on the employees' work ethics, explaining 48% of the variance in the mentioned variable. In line with Habermas' theoretical framework, the intrusion of economic and political systems, i.e., money and power, was seen as colonizing the life world. In this era of colonialism, authoritarian capitalism seeks to impose its political and economic principles across all facets of society, including family dynamics, workplaces, and distribution of resources. If political principles come to dominate our social existence, the potential for individuals to freely engage with one another based on their own values and norms diminishes, creating barriers to communication and understanding. Habermas proposes that the resolution to these crises lies in rebalancing the world. This rebalancing can be achieved by expanding the public sphere in both political and economic realms, thereby creating room for communicative action. In essence, Habermas believes that the solution to this issue lies in rationalizing both the life world and the system in their respective domains. This entails allowing the system and its structures to become more distinct and intricate, while simultaneously refining the life world to enable free communication and emergence of stronger arguments. Indeed, rationalizing both the life world and the system should facilitate their mutual enhancement rather than causing a negative impact on each other. A more rational system should promote rationality in the life world and this rationality, in turn, should be utilized to comprehend the more rational methods of the system. Ultimately, Habermas introduces the ideal speech situation as the ultimate criterion of truth. In his philosophy, this ideal speech situation represents a theoretical scenario where differences and conflicts are logically discussed through communicative rationality, devoid of domination, under completely equal and unlimited discourse conditions. People must acknowledge their differences in order to reconcile them through dialogue. Essentially, the further we move away from coercive communication conditions, the more dynamic and healthy our society becomes. Therefore, in line with Habermas' theory of communicative action, establishment of a global environment where employees can interact and converse free from systemic constraints and where a minimum of Habermas' ideal speech situation is realized can significantly impact the work ethics and performance of employees by facilitating their access to networks of interaction, participation, agreement, and cohesion (social capital).

کلیدواژه‌ها [English]

  • Work Ethics
  • Social Capital
  • Communicative Action Theory
  • Life World
  • System

مقدمه و بیان مسئله

یکی از مسائل بسیار مهم جوامع عصر حاضر، توجه ویژه به سرمایۀ انسانی است. سرمایه‌های انسانی جزء مهم‌ترین دارایی‏های سازمان محسوب می‌شوند و موفقیت سازمان‌ها و شرکت‌های صنعتی ‌در توانایی‌های فکری آنها ریشه دارد. سرمایۀ انسانی یک دارایی ارزشمند است و موفقیت سازمان‌ها را به‌طور فزاینده‌ای تحت تأثیر قرار دهد. سرمایۀ انسانی یا به عبارتی، کیفیت نیروی کار و یا دانش نهادینه‌شده در انسان، باعث افزایش تولید و رشد اقتصادی کشورها می‎شود (قلاوندی و همکاران، 132:1395). بیشتر کارشناسان اقتصادی در ایران بر این باورند که پایین‌بودن سطح تولید، بزرگ‌ترین مانع بر سر راه توسعۀ اقتصادی[1] محسوب می‎‍شود و در میان علل گوناگون، به ‌کارایی‌نداشتن عوامل تولید مانند نیروی کار، سرمایه و تکنولوژی اشاره می‎‍کنند (مدنی، 259:1374). در این راستا، امروزه یکی از عواملی که به‌شدت کارایی شغلی، سازمانی و به مراتب توسعۀ اجتماعی و فرهنگی نهادهای سازمانی و شرکت‎‍های صنعتی را تحت تأثیر قرار می‎‍دهد، میزان پایبندی کارکنان به اخلاق کاری است، به‌طوری که عامل مذکور، کلید محوری موفقیت سازمان قلمداد می‌شود. از طرفی، ضعف اخلاق کاری در جامعه، یک معضل اقتصادی و اجتماعی تلقی می‌شود، عملکرد افراد را در محیط‎‍های کاری تحت تأثیر قرار می‎‍دهد و موجب ضعف عملکرد نیروی انسانی در بخش‌های مختلف سازمان‎‍های دولتی و غیردولتی شده است.

 اخلاق کاری، نوعی نگرش مردم به کار است و شامل مجموعه‌ای از ارزش‎‍های اخلاقی و هنجارهایی است که در چارچوب فرهنگ، نمایه‌ و در رفتارهای انسانی ظاهر می‌شود. درواقع اخلاق کاری، فراتر از یک مقولۀ فعالیت کاری است (Vallance, 2011). اخلاق کار، هنجار فرهنگی است که یک ارزش معنوی مثبت را به انجام کار مناسب و مطلوب در جامعه می‎‍دهد و نشان می‌دهد که کار ارزش ذاتی دارد. حاکمیت اخلاق، منافع زیادی برای شرکت‎‍های صنعتی از بعد داخلی، جنبه‎‍های بهبود روابط، ارتقای جو تفاهم و کاهش تعارضات، افزایش تعهد و مسئولیت‎‍پذیری بیشتر کارکنان و کاهش هزینه‎‍های ناشی از کنترل دارد (محرم‎‍زاده و فتاحی،117:1397). ارتباط اخلاق با کار، در امر مسئولیت‎‍پذیری، رعایت کدهای اخلاقی کار از‌جمله قناعت، صرفه‌جویی، حفاظت از اموال سازمانی، خیانت‌نکردن، استفاده از تخصص و توانایی خود در کار با هدف سودرسانی به سازمان و جامعه است (Randall & Core, 1991). در‌مجموع، اخلاق یکی از مهم‌ترین مباحث مربوط به کار و به‌خصوص منابع انسانی است. از چشم‎‍انداز اقتصاد جهانی، اگر سازمان صنعتی درصدد عملکرد بهتری است، باید کارکنان آن‌ اخلاق کاری مطلوب‎‍تری داشته باشند و ارزش‌های مناسب را به‌عنوان بخشی از فرهنگ سازمانی، اشاعه دهند (Omisore & Adeleke, 2015: 158). در این میان، بررسی کارشناسان مسائل اجتماعی نشان می‎‍دهد‌ اخلاق و فرهنگ کار در ایران، در مقایسه با کشورها و جوامع صنعتی، در سطح پایین‌تری قرار دارد (معیدفر، 1386‌: 7).

 در دهه‎‍های اخیر، سرمایۀ اجتماعی از‌جمله مفاهیمی است که متفکران اجتماعی به‌شدت به آن توجه کرده‌اند. سرمایۀ اجتماعی به الگوها و کیفیت روابط در یک جامعه اشاره دارد (Trewin, 2003). سرمایۀ اجتماعی مفهومی چندبعدی و تأثیرگذار در علوم اجتماعی و در بسیاری از حوزه‌های جامعه است و در پژوهش‌های مرتبط با توسعه نیز جایگاه ویژه‌ای یافته است، به‌گونه‌ای که برخی آن را حلقۀ مفقود‌شدۀ توسعه می‌دانند. با این استدلال، افرادی ‌که سرمایۀ اجتماعی بالاتری داشته باشند، تمایل بیشتری به زندگی سالم و شرکت در فعالیت‌های اجتماعی در جوامع دارند (قلاوندی و همکاران،132:1395). این نوع سرمایه، نقش و اهمیت برجسته‎‍ای در توسعۀ جوامع در ابعاد مختلف ‌دارد، به‌گونه‌ای که در سال 2000 میلادی، به‌طور متوسط 78درصد از کل ثروت جهان را ثروت غیرملموس تشکیل داده است که این میزان در کشورهای در حال توسعه و توسعه‌نیافته 56درصد‌ است و در کشورهای پیشرفته و صنعتی به 80درصد می‌رسد. این آمار و ارقام، بیانگر سهم بالای ثروت غیرملموس، یعنی سرمایۀ اجتماعی، در بهبود اخلاق کاری است (علی‎‍پور و جهاندیده،124:1392). براساس پژوهش‌های متعدد، سازمان‎‍ها و شرکت‎‍هایی که از میزان بالای سرمایۀ اجتماعی برخوردارند، از رقبای خود موفق‎‍ترند؛ زیرا کارکنانی که‌ سرمایۀ اجتماعی مطلوبی دارند، دارای ارتباطات شغلی قوی‌اند و در تعامل با دیگر همکاران به‌طور مطلوبی رفتار می‎‍کنند، از کار در سازمان لذت بیشتری می‎‍برند و بنابراین احساس امنیت، آرامش و تعلق‌خاطر بیشتری نسبت‌به شغل و سازمان خود دارند (آزادی و عیدی،15:1394). شرکت صنعتی آرسال‌گلدشت با بیست سال فعالیت، یکی از شاخص‎‍ترین شرکت‎‍های مطرح در تولید چرخ دنده و دندۀ زنجیر با به‌کارگیری مجهزترین ماشین‌آلات صنعتی و نیروی انسانی متخصص در کشور محسوب می‌شود. در این راستا، این شرکت موفق به دریافت چندین گواهینامۀ ثبت اختراع از ادارۀ ثبت شرکت‌ها و مالکیت صنعتی کشور شده است و برای رسیدن به برنامه‎‍های استراتژیک و راهبردی در جهت ارتقای همه‌جانبۀ شرکت و محصولات اقداماتی، شامل‌ تحویل استاندارد داخلی برای تولید انواع چرخ دنده براساس استاندارد و استقرار مدیرت کیفیت بر پایۀ استاندارد انجام شد. این شرکت صنعتی بر آن است تا با به‌کارگیری دانش روز و با تولید محصولی ممتاز و منحصر به فرد، خدمت‌ ارزنده‌ای را به جامعۀ صنعتی و کشاورزی این مرز و بوم ارائه و جایگاه خود را در گروه تولیدکنندگان جهانی این محصول ثبت کند. بی‎‍شک داشتن نیروی انسانی، یکی از ابزارهای اصلی موفقیت و توسعه در این مسیر‌ است که از جهات متعدد، به‌ویژه اجتماعی، باید به آن توجه شود؛ بنابراین با توجه به توضیحات فوق، پژوهش حاضر درصدد پاسخگویی به این سؤال است که چه رابطه‎‍ای بین سرمایۀ اجتماعی و اخلاق کاری در بین کارکنان شرکت صنعتی آرسال‌گلدشت وجود دارد.

 

پیشینۀ تجربی

موسوی کاشی و شمس (1401)، پژوهشی را با عنوان «تأثیر هنجارهای جنسیتی و سرمایۀ اجتماعی بر گرایش به کارآفرینی، با در نظر گرفتن نقش تعدیل‌گر اخلاق کاری (مطالعۀ موردی: حسابداران شاغل در شرکت‌های پذیرفته‌شده در بورس اوراق بهادار)»، به شیوۀ پیمایش انجام داده‌اند. نتایج نشان داد‌ اخلاق کاری نقش تعدیل‌کننده‎‍ای در رابطۀ سرمایۀ اجتماعی و هنجارهای جنسیتی با جهت‎‍گیری کارآفرینانه دارد. همچنین نتایج پژوهش نشان می‎‍دهد‌ سرمایۀ اجتماعی با گرایش به کارآفرینی حسابداران، رابطۀ معناداری دارد. از طرفی بین هنجارهای جنسیتی و گرایش به کارآفرینی حسابداران، رابطۀ معناداری وجود دارد.

یافته‎‍های تحقیق بلوچ و همکاران (1400)، با عنوان «‌بررسی اثر جامعه‎‍پذیری سازمانی و سرمایۀ اجتماعی بر مسئولیت‎‍پذیری پرستاران بیمارستان ایران: نقش میانجی اخلاق کاری»، حاکی از آن است که رابطۀ مثبت و معناداری میان متغیر جامعه‎‍پذیری سازمانی و سرمایۀ اجتماعی با اخلاق کاری پرستاران وجود دارد. همچنین میانجی‎‍گری اخلاق کاری، متغیر جامعه‎‍پذیری سازمانی و سرمایۀ اجتماعی، مسئولیت‌پذیری پرستاران را پیش‎‍بینی می‌کنند.

نتایج پژوهش محمدی و همکاران (1399)، با عنوان «تأثیر سرمایۀ اجتماعی بر پاسخگویی اجتماعی سازمانی: تأکید بر اخلاق کسب و کار»، در بین مدیران و کارکنان شعب بانک‎‍های خصوصی استان ایلام نشان داد که پاسخگویی اجتماعی به‌صورت مستقیم، از سطح سرمایۀ اجتماعی و اخلاق کسب و کار تأثیر می‎‍‌گیرد. علاوه بر آن، سرمایۀ اجتماعی به‌صورت غیرمستقیم و از‌طریق اخلاق کسب و کار، بر پاسخگویی اجتماعی مؤثر است.

یافته‎‍های پژوهش ارجمندراد و شکرکن (1399)، با عنوان «رابطۀ سرمایۀ اجتماعی و کیفیت زندگی کاری با عملکرد شغلی و اشتیاق کاری»‌ در بین کارکنان شاغل شرکت نفت و گاز به شیوۀ پیمایش، نشان داد که مؤلفه‌های محیط کار ایمن و بهداشتی، همکاری، قانون‎‍گرایی و قابلیت‎‍های انسانی، 11درصد از واریانس عملکرد شغلی کارکنان را تبیین می‎‍کنند. همچنین طبق نتایج، مؤلفه‌های توسعۀ قابلیت‎‍های انسانی، ارزش و وابستگی اجتماعی، 21‌درصد از واریانس اشتیاق کاری کارکنان را پیش‎‍بینی می‎‍کنند.

نتایج تحقیق رزاقی و همکاران (1399)، با عنوان «‌نقش هوش اخلاقی و سرمایۀ اجتماعی در مسئولیت‎‍پذیری پرستاران: سهم متغیر اخلاق حرفه‎‍ای»‌ به شیوۀ پیمایش، حاکی از آن است که رابطۀ مثبت و معنی‎‍داری بین متغیر هوش اخلاقی و سرمایۀ اجتماعی با اخلاق حرفه‎‍ای پرستاران وجود دارد. همچنین‌ با میانجی‎‍گری اخلاق حرفه‎‍ای، متغیر هوش اخلاقی و سرمایۀ اجتماعی، مسئولیت‎‍پذیری پرستاران را پیش‎‍بینی می‌کنند.

ویسه و علی‎‍دادی گراوند (1395)، پژوهشی را با عنوان «بررسی تأثیر سرمایۀ اجتماعی بر اخلاق کسب و کار در شرکت‌های کوچک و متوسط شهرک صنعتی ایلام»، به شیوۀ پیمایش و با ابزار پرسش‌نامه انجام دادند. نتایج پژوهش نشان داد‌ همبستگی معناداری بین مؤلفه‎‍های سرمایۀ اجتماعی و اخلاق کاری مدیران و کارکنان وجود داشته است و در تحلیل رگرسیونی نیز، مؤلفه‎‍های سرمایۀ اجتماعی از‌نظر آماری، تأثیر معناداری بر اخلاق کسب و کار داشته‎‍اند.

ترکاشوند و همکاران (1393) پژوهشی را با عنوان «تأثیر سرمایۀ اجتماعی بر اخلاق کاری دبیران مقطع متوسطۀ منطقۀ قلقلرود شهرستان تویسرکان» و به شیوۀ پیمایشی انجام داده‌اند. نتایج حاکی از آن است که رابطۀ بین متغیرهای مشارکت اجتماعی (ابعاد رسمی و غیررسمی)، حمایت اجتماعی (ابعاد خانواده، دوستان و دیگران مهم) و آگاهی اجتماعی‌ با اخلاق کاری، معنادار و مثبت است.

عظیمی سقین‎‍سرا (1394)، پژوهشی را با عنوان «بررسی رابطۀ بین سرمایۀ اجتماعی سازمانی با اخلاق کار در بین کارمندان وزارت علوم، تحقیقات و فناوری»، به شیوۀ پیمایش و با استفاده از روش نمونه‎‍گیری تصادفی طبقه‎‍ای انجام داد. نتایج نشان داد ‌بین سرمایۀ اجتماعی و اخلاق کاری (هنجار اخلاقی و اجتماعی) رابطۀ معناداری وجود دارد.

نتایج پژوهش باهاتی و همکاران[2] (2023)، با عنوان «بررسی نقش میانجی سرمایۀ اجتماعی و انگیزۀ اجتماعی در رابطۀ مسئولیت اجتماعی ادراک‌شده و انحراف خلاق»، نشان داد‌ هر دو متغیر سرمایۀ اجتماعی و انگیزۀ اجتماعی، تأثیر معناداری در رابطۀ بین دو متغیر مسئولیت اجتماعی ادراک‌شده و انحراف خلاق دارند.

نتایج پژوهش استفانیدیس و همکاران[3] (2023) با عنوان «‌سرمایۀ اجتماعی-فرهنگی در محل کار عرب: اتلاف[4] به‌عنوان تعدیل‌کنندۀ ایده‌آلیسم اخلاقی و مشارکت کاری»‌ در بین کارکنان لبنان، نشان داد که ایده‌آلیسم اخلاقی به‌طور مثبت و معناداری با مشارکت کاری مرتبط است و متغیر اتلاف رابطۀ بین ایده‌آلیسم اخلاقی و مشارکت کاری را تعدیل می‌کند. همچنین‌ سرمایه‎‍های اجتماعی و فرهنگی تأثیر معناداری بر متغیرهای وابستۀ تحقیق، یعنی ایده‎‍آلیسم اخلاقی و مشارکت کاری داشتند.

بی[5] (2022) تحقیق را با عنوان «رفاه خانواده و اخلاق کار: نقش سرمایۀ اجتماعی و منابع خانواده در ناحیۀ تیمور شمالی»، با هدف بررسی تأثیر سرمایۀ اجتماعی و منابع خانواده بر اخلاق کاری در اندونزی انجام داد. بخشی از نتایج این پژوهش نشان داد‌ سرمایۀ اجتماعی و منابع خانوادگی، هر‌کدام تأثیر معناداری بر اخلاق کاری دارند.

آلنزو مارتینز و همکاران[6] (2021) پژوهشی را با عنوان «سرمایۀ اجتماعی، اخلاق شرکتی و پیشرفت اجتماعی»، انجام دادند. نتایج حاکی از آن است که سرمایۀ اجتماعی و اخلاق شرکتی، هر دو تأثیر مستقیمی بر پیشرفت اجتماعی دارند. همچنین‌ سرمایۀ اجتماعی، تأثیر معناداری بر اخلاق شرکتی می‌گذارد، به‌طوری که اخلاق شرکتی به‌عنوان متغیر میانجی بین سرمایۀ اجتماعی و پیشرفت اجتماعی عمل می‌کند.

هادور[7] (2017)‌ پژوهشی را با عنوان «سطوح سه گانۀ سرمایۀ اجتماعی و رابطۀ آن با عملکرد کارکنان» انجام داد و درصدد بود تا مکانیسم‌هایی را جست‌وجو کند که سرمایۀ اجتماعی از‌طریق آن در سازمان‌ها اثرگذار می‌شود. نتایج نشان داد‌ سرمایۀ اجتماعی از‌طریق پارامترهایی چون تعداد روابط اجتماعی و میزان مشارکت افراد در فعالیت‌های سازمان برآورد می‌شود. افرادی که‌ این سطح سرمایۀ اجتماعی را دارند، نسبت‌به دیگران از عملکرد و کارایی بهتری برخوردارند.

پاردیمان[8] (2018) پژوهشی را با عنوان «تأثیر سرمایۀ اجتماعی و تعهد سازمانی بر عملکرد اساتید با نقش تعدیل‎کنندۀ اخلاق کار اسلامی»، در بین مدرسان دانشگاه‎‍های خصوصی اندونزی انجام داد. نتایج حاکی از آن است که اخلاق کاری و تعهد سازمانی اسلامی، تأثیر مهم و معناداری در بهبود عملکرد استادان دارد. با وجود اینکه سرمایۀ اجتماعی تأثیر معناداری بر عملکرد استادان ندارد، اما تأثیر معناداری بر اخلاق کاری اسلامی و تعهد سازمانی داشته است.

در یک جمع‎‍بندی کلی، بیان می‌شود که عمدۀ مطالعات انجام‌شده در حوزه‎‍های مدیریت، روان‌شناسی، علوم تربیتی و اقتصاد انجام شده است؛ بنابراین وجه تمایز تحقیق حاضر با پیشینه‎‍های تجربی انجام‌شده، استفاده از ظرفیت علم جامعه‎‍شناسی و صاحب‌نظران برجستۀ حوزۀ سرمایۀ اجتماعی و اخلاق کاری است. همچنین بررسی این مهم‌ با بهره‎‍گیری از دستگاه نظری هابرماس[9] (1400)، مشخصۀ اصلی دیگر این پژوهش است. جامعۀ آماری‌ بررسی‌شدۀ پژوهش حاضر،‌ کارکنان شرکت صنعتی آرسال‌گلدشت‌اند که تاکنون روابط بین متغیرهای مذکور، در یک شرکت صنعتی‌ مطالعه نشده است.

 

مبانی نظری

اخلاق کاری

اخلاق کاری، قواعد و زمینه‎‍های برانگیزاننده و فعال‎‍شدۀ تعهد ذهنی، روانی و فیزیکی فرد یا گروه است، به‌طور کلی به انرژی متعهد فرد یا گروه جهت می‎‍دهد،‌ انتقال‌دادنی است و یادگیری را در نظام اجتماعی و فرهنگی جامعه آموزش می‌دهد (معیدفر،18:1380). در این راستا، اخلاق کار به کارکنانی اشاره دارد که‌ بسیار فعال‌اند و کالاها و خدمات خود را با کیفیت بالایی تولید می‎‍کنند (Vimba, 2011: 18). به‌طور کلی، اخلاق ‎‍کار مظهر ارزش‎‍های شخصی فرد است و هدف اصلی‌اش این است که کار معنادار باشد (Porter, 2010: 535). اخلاق کاری دلالت بر آن چیزی دارد که درست است و برای بیشتر افراد سازمان و جامعه پذیرفتنی است. اساساً اخلاق کاری، به عملکرد کارکنان‌ در موقعیت‌های گوناگون سازمان، نظم می‌بخشد (Akonti, 2013: 41). اخلاق کاری، استانداردهای رفتاری‌اند که رفتار کارکنان را دربارۀ کار و رابطه با دیگر کارکنان، مصرف‎‍کنندگان و باقی کارگزاران اقتصادی، هدایت می‎‍کنند. این اخلاقیات فرایند تفکر و حل مسئله را بر‌اساس آن استدلال‎‍های مناسب مدیریت می‎‍کنند (Grace and Kohen, 2005: 121). در ادامه،‌ تئوری‌های متفکران اجتماعی حوزۀ اخلاق کاری  بررسی شده است.

وبر[10]: بحث اخلاق ‎‍کار را برای اولین بار وبر (1905-1904) در اوایل قرن بیستم، با عنوان «اخلاق‎‍کار پروتستانی در جامعۀ غرب» مطرح کرد. او بر تعهد کاری و ارزش‎‍های مطرح برای فرد تأکید می‎‍کند که باعث اهمیت‌یافتن کار شده است‌ (Van Ness et al., 2010:10). وبر به‌سبب نسبت‌دادن اخلاق کاری پروتستان به سرمایه‎‍داری، شهرت جهانی دارد. او به ارزش تعهد به کار توجه و خاطرنشان کرد که چرا برخی از مردم، توجه بیشتری به کار دارند و نسبت‌به دیگران سنجیده‎‍تر عمل می‎‍کنند. بر اساس رهیافت وبری، گروه‎‍های شغلی تنها نگرش اقتصادی ندارند، بلکه متأثر از منابع فرهنگی‌اند که جهان‎‍بینی‎‍شان را متحول می‌کند. براساس نظریۀ وبر، پروتستان‎‍ها نسبت‌به غیر پروتستان‎‍ها، کار‌محورترند. او معتقد بود که اخلاق کار پروتستانی، نقش مهمی در توسعۀ سرمایه‎‍داری غرب ایفا داشته است (عظیمی سقین‎‍سرا،65:1394). به نظر وبر، کار حرفه‌ای،‌ شغلی است که موجب سلامت انسان باشد و به‌گونه‌ای تحقق ‌‎‍یابد که خواسته‎‍ها و آمال دنیای انسانی را با دیدگاه‎‍های مسیحیت برآورده کند. در اینجا مسئلۀ ویژگی‎‍های مذهبی فعالیت‎‍های شغلی با تعبیر وبری از تاریخ مطرح می‌شود. شکل‎‍های شغلی در ابتدا مذهبی‌اند؛ زیرا اولین جایگاه سازمان جوامع انسانی، روابط مربوط به قدرت و مشروعیت را در بر می‎‍گیرد (کوزر، 1393: 300).

همچنین وبر، تمایزی بین دو نوع روابط اجتماعی قائل می‌شود، روابط اجتماعی که بر‌اساس همبستگی شرکت‎‍کنندگان و زاییدۀ وابستگی عاطفی و سنتی آنان است. در مقابل، روابط اجتماعی قرار دارد که محصول آشتی و توازن منافع است و از احکام ارزشی عقلانی و یا مصلحت ناشی می‎‍شود. تعبیر دیگر از این تمایز، تنازع بین اخلاق اعتقادی و‌ مسئولیت است. حکم اخلاق مسئولیت آن است که باید در وضعیتی معین قرار گرفت، نتایج تصمیم‌های ممکن را ملاحظه ‌و در تار و پود رویدادها به کاری اقدام کرد که به نتایج معین می‌انجامد یا نتایجی را به بار می‌آورد که ما طالب آنیم. اخلاق مسئولیت، کنش را با معیار وسایل-اهداف تفسیر می‌کند. اخلاق مسئولیت به‌طور ساده، اخلاقی است که کارایی منظور اصلی آن است و بنابراین بر‌اساس انتخاب وسایلی متناسب با هدف‌های مدنظر تعریف می‌شود (چلبی،1377: 42). از طرفی طبق دیدگاه وبر،‌ اخلاق اعتقادی افراد را وا‌می‌دارد تا بر‌اساس احساسات خویش، بدون استناد آشکار یا ضمنی به عواقب اقدام، دست به عمل بزند (آرون،1393: 240). براساس دیدگاه وبر، کنش معقول آن است که از هر دو حالت نشئت گرفته باشد. او در عین اشاره به تضاد این دو اخلاق، آنها را مکمل یکدیگر می‌داند و معتقد است اخلاق اعتقاد و اخلاق مسئولیت، با هم متناقض نیستند، بلکه همدیگر را تکمیل می‌کنند و مجموع آنهاست که انسان اصیل را می‌کند (وبر،1390: 187).

لویناس[11]: وی از متفکران برجستۀ اخلاق و آوانگارد قرن بیستم است. هنر او در این است که «دیگری» را در مرکز توجهات قرار می‌دهد و به آن ارزشی اخلاقی – دینی می‌بخشد. به این اعتبار، فلسفۀ او را «دگربودگی» نامیده‎‍‎‍اند. لویناس حوادث قرن اخیر، همچون جنگ، یهودستیزی، برخورد تمدن‌ها و ... را ناشی از غفلت «دیگری» می‌داند. فلسفۀ اخلاق لویناس، انسان امروزی را به‌سوی دگراندیشی، صلح و توجه به «هستند» نه «هستی» دعوت می‎‍کند. سرانجام درک «دیگری» نزد لویناس، مواجه‌شدن با خداست و این چنین می‌شود که ما نه‌تنها در مقابل خداوند، در برابر انسان‎‍های دیگر نیز دارای مسئولیت می‎شویم. در طرح لویناس، با فهم و درک دیگری است که بودن ما در جهان قوام می‌یابد و در چنین سیستم اخلاقی است که توجه انسان به کمال مطلق، یعنی خداوند معطوف می‌شود؛ زیرا در تفکر دگربودگی لویناس، دیگری هرچیز یا کسی غیر از «من» است و خدا نیز در چنین تفکری، «دیگری» است. او معتقد است تا وقتی «من» هستیم، در تنهایی خود محدود می‌شویم، اما همین‌که «نگران دیگری» شدیم و به دیگری عشق ورزیدیم، نامتناهی و بیکران می‌شویم و به‌سوی «او» حرکت می‎‍کنیم. تا زمانی که دلواپس دیگری هستیم، به دیگری احترام می‌گذاریم و مسئولیت خود را در قبال دیگری‌ می‎‍پذیریم، اخلاق در ما زنده خواهد بود و تا وقتی «دیگری» در ما زنده است، می‌گوییم «من اخلاقی، در ما حیات دارد».

مفهوم «چهره»، اصطلاح کلیدی دوم در اندیشۀ لویناس است. از‌نظر او، مفهوم نیکی در برخورد با «چهره» معنا می‎‍یابد. به قول لویناس، «بدی و شر بی‎‍چهره است». زمانی که دیگری برای «من‌» به «چهره‎‍ای بی‎‍چهره» بدل می‌شود، همچون رهگذری در میان جمع گم می‌شود و در این لحظه است که بدی و شر بروز می‌کند. «چهره» درواقع تقدم «دیگری» بر «من» را متذکر می‌شود. رویارویی با «دیگری» و برخورد با «چهره»، فاصله را از میان می‌برد و به گفت‌و‌گو می‌انجامد. این دگراندیشی و چهره به چهره شدن، ما را به صلح و‌ خشونت‌نکردن فرا‌می‌خواند. در نظر لویناس، آنچه از راه ارتباط با دیگری روی می‌دهد، «گفتمان» است و نتیجۀ گفتمان‌ علاوه بر باخبر‌شدن از وجود دیگری، حفظ تمایز میان نفس من و «همان» است. کلیدی‌ترین اتفاق در اندیشۀ لویناس پس از این ارتباط، میان «همان» و «دیگری» رخ می‌دهد؛ زیرا نفس من‌ چون به دیگری می‌نگرد، نسبت‌به او احساس مسئولیت می‌کند و از اینجاست که «رابطۀ اخلاقی» شکل می‎‍گیرد (علیا،1401).

 هابرماس: وی معتقد است که برعکس علوم طبیعی، هدف جامعه‎‍شناسی، شناخت اجتماع برای کنترل و تسلط بر جامعه نیست، بلکه هدف آن تلاش برای تفاهم در حیات اجتماعی و تعامل و درک متقابل است. به اعتقاد او، رشد علوم، تکنولوژی و تشکیلات عریض و طویل بروکراسی در جوامع صنعتی، پیوند بین علم و عمل را از مسیر اصلی خود خارج کرده و سیمایی زیان‎‍بار و غیرانسانی به علم بخشیده است؛ زیرا اینک عقل کاملاً خصلت ابزاری پیدا کرده است و عقلانیت چیزی جز کشاندن هرچه مؤثرتر ابزار به خدمت اهداف نیست. به این ترتیب، عقل نقش رهایی‎‍بخش خود را از دست می‌دهد و به‌جای اینکه ابزاری در خدمت کشف یا خلق معنی و ارزش باشد، به‌صورت ابزاری در خدمت قدرت و اقتدار و سرکوب درمی‌آید. او شرایطی را مدنظر دارد که در آن ارتباطات انسانی از سلطۀ هرگونه انقیاد آزاد باشند. شرایطی که در آن نظریه و عمل خوداندیشی، معرفت و منفعت به‌گونه‌ای معتدل بر هم، منطبق خواهند بود.

هابرماس میان کنش ارتباطی[12] از یک‎‍سو و کنش ابزاری[13] و استراتژیکی[14] از سوی دیگر، تمایز قائل می‎‍شود. بنابر دیدگاه او، یک کنش زمانی ابزاری است که یک فرد کاری را به‌منظور تحقق هدفی معین انجام می‎‍دهد. همچنین کنش استراتژیکی نوعی از کنش ابزاری است که طی آن فرد برای تحقق اهداف خود، دیگران را به انجام کارهای معینی وا‌می‎‍دارد (گوردون فینلایسون، 78:1395). کنش ارتباطی، کنشی است که بر فرایند همکاری‎‍جویانۀ تفسیر تکیه دارد (لچت، 1402: 405)‌ و کنشگران فقط از‌طریق کنش ارتباطی به توافق بین‎‍الاذهانی و اجماع می‎‍رسند. به عقیدۀ او، کنش ارتباطی به مفهوم ایجاد نوعی از مناسبات یا روابط اجتماعی است که در آن تعاون، اعتماد و مشارکت متقابل، وجه غالب را دارد. در نظریۀ هابرماس، کنش ارتباطی نمونۀ مناسب کنش و واکنش اجتماعی است. در این تعامل، کنشگران از یکدیگر انتظار دارند که اهداف و کنش‎‍های مختلف خود را از راه گفت‌وگو و درک متقابل هماهنگ کنند (بهرام،67:1395).

 هابرماس بین سه حوزۀ شناخت تفکیک قائل شده است که هر‌یک از علایق خاص انسانی نشئت می‌گیرد و نحوۀ درک کنشگران اجتماعی از واقعیت را مشخص می‌کند. هر‌کدام از این شناخت‌ها (یا آگاهی‎‍ها) در حوزۀ ویژه‎‍ای از زندگی بروز و معنا پیدا می‎‍کنند. شناخت فنی و ابزاری[15] در حوزۀ کار، شناخت عملی[16] در حوزۀ کنش اجتماعی و شناخت رهایی‎‍بخش[17] در قلمروی قدرت یا سلطه پا به عرصه می‌گذارد. شناخت فنی نیز به شکل عمده‎‍ای در حوزۀ طبیعت و به‌واسطۀ کار، معنا و مفهوم پیدا می‌کند. حوزۀ طبیعت و کار منطبق بر عقلانیت تک گفتار[18] کار است و رابطۀ میان فرد و جهان بیرونی را شکل و تحت تأثیر قرار می‌دهد. هابرماس کار را یک مقولۀ معرفت‌شناختی می‌‌داند که کنشگران اجتماعی را با طبیعت آشنا می‌کند و بنابراین تنها مفهومی اقتصادی به شمار نمی‌رود. بر این اساس، کار به معنای دانش ابزاری و تکنولوژیک، به‌شدت متأثر از فرهنگ است و به‌عنوان ویژگی تکامل اجتماعی، با شیوه‌های کنش نمادین پیوند خورده است. شناخت عملی برخاسته از علایق انسان، منطبق بر روابط اجتماعی میان انسان‌ها و گروه‎‍های اجتماعی و به‌عبارتی کنش اجتماعی است. کنش اجتماعی، حوزۀ کنش ارتباطی و روابط بین‌الاذهانی را تشیکل می‌دهد. این علایق بر خصوصیت زبان در روابط انسان مبتنی است. دانش در کنش ارتباطی، که منطبق بر عقلانیت ارتباطی[19] است، از راه شناخت عملی حاصل می‌آید. در این نوع شناخت، تجربه‎‍ای عینی، وجه مشترک میان اذهان مختلف است. بر‌اساس این نوع شناخت، روابط انسان‎‍ها تنها شی‎‍ءگونه نیست و بروز کنش‌های مختلف انسانی ممکن است. شناخت رهایی‎‍بخش در زندگی روزمره، بخشی از وجود ما‌ در پی آن است تا بین قدرت و حقیقت تفکیک ایجاد کند، به بیانی دیگر به توهماتی نقب بزند که بر قدرت خودکامه در جامعه پرده کشیده‌اند. این علایق آزادی‌خواهانه به‌وسیلۀ خودآگاهی و خوداندیشی کنشگر اجتماعی در جهان درونی و ذهنی او‌، شناخت رهایی‌دهنده و نقاد را می­سازد. نقد وضعیت موجود، ویژگی این نوع شناخت و به‌دنبال آن است تا آگاهی را از حجاب ایدئولوژی رها کند (رؤیایی و رمضانی،168:1394).

به‎‍طور کلی‌ عقلانیت ارتباطی و نظریۀ کنش ارتباطی، هستۀ اصلی معرفت‌شناسی هابرماس را تشکیل می‎‍دهد. در کنش ارتباطی، واقعیت اجتماعی حقیقتی بیناذهنی است که به‌وسیلۀ کنش متقابل شکل می‌گیرد. این تعاملات که در جامعه و بین کنشگران اجتماعی پدید می‌آید، همان مفهوم عمل اجتماعی است. هابرماس معتقد است که انسان در سه جهان‌ تعاملات اجتماعی انجام می‌دهد: جهان بیرونی که همان جهان واقعی و طبیعت است، جهان درونی که قلمروی احساسات و عواطف و نیات انسان‌هاست و جهان بیناذهنی (جامعه) که جهان مشترک بین کنشگران اجتماعی است. نظریۀ کنش ارتباطی هابرماس که در حوزۀ جهان نوع سوم معنا پیدا می‌کند، بر زبان و مکالمه مبتنی است و در قلمروی شناختی عمل درک می‌شود (رؤیایی و رمضانی، 1394: 171). هابرماس استدلال می‎‍کند که کنش ارتباطی، معطوف به فهم آن چیزی است که او دعاوی اعتبار[20] می‎‍نامد‌ و این دعاوی اعتبار، بر تمایز این سه جهان متکی است. از‌نظر او، هر وقت افراد وارد یک گفت‌وگو می‎‍شوند، چهار دعوی اعتبار را پیش‌فرض می‎‍گیرند: فهم‎‍پذیری[21]، حقیقت گزاره‎‍ای[22]، درستی اخلاقی[23] و صداقت[24]. بنابراین هر وقت سخن می‎‍گویم، خودِ کنشِ سخن‌گفتن پیش‎‍فرض می‎‍گیرد که آ‎‍نچه می‎‍گوییم فهم‎‍پذیر است، حقیقت دارد‌ و نیز اینکه ما برای گفتن آن موجهیم و به قصد فریب دیگری، چنین چیزی نمی‎‍گوییم (برت،209:1397). مفهومی که هابرماس به‌عنوان عقلانیت ارتباطی بیان می‎‍کند، منطبق بر پیشرفت افکار و عقاید مطابق با منطق درونی خود آنهاست. براساس این تمایز، هابرماس بین دو منطق کار و ارتباط، تفکیک قائل شده است. منطق کار، ضامن کنش عقلانی و هدفمند کنشگر اجتماعی در برابر جهان خارج و رابطۀ تک‌گفتار، میان ذهن و عین است. همچنین منطق ارتباط، ضامن رابطۀ متقابل و بیناذهنی میان کنشگران اجتماعی و لازمۀ مفاهمه و گفتمان است.

 دو مفهوم کلیدی دیگر هابرماس، زیست جهان7 و نظام8 است. این دو حوزۀ مجزا از زندگی اجتماعی‌اند که هر‌یک قواعد، نهادها، الگوهای رفتاری و ... مخصوص به خود را دارند. زیست‎‍جهان و نظام به ترتیب جایگاه کنش ارتباطی و کنش ابزاری‌اند. زیست‎‍جهان وضعیتی را فراهم می‎‍آورد که در آن کنشگران خود را می‎‍شناسند، از یکدیگر سؤال می‌پرسند و دنیای همدیگر را ادراک می‎‍کنند (ابوالحسن تنهایی،173:1394). درواقع، زیست‎‍جهان نامی است که هابرماس برای حوزه‎‍های غیررسمی و بازاری‌نشدۀ زندگی اجتماعی – خانه و خانواده، فرهنگ، زندگی سیاسی خارج از احزاب سازمان‎‍یافته، سازمان‎‍های داوطلبانه و مانند آنها- برمی‎‍گزیند. این حوزه‎‍‎‍های کنترل‌نشدۀ زندگی اجتماعی، مجموعه‎‍ای از معانی و درک مشترک و نیز افقی اجتماعی را برای تعاملات متقابل روزمره با دیگران در اختیار ما قرار می‎‍دهند. این افق بستری است که در آن کنش ارتباطی رخ می‎‍دهد. همچنین، زیست‎‍جهان در بر دارندۀ مجموعه‎‍ای از مفروضات و دانش زمینه و نیز دلایل مشترکی است که کنشگران اجتماعی بر مبنای آن، ‌به اجماع دست می‌یابند که ماحصل آن، حفظ یکپارچگی و انسجام اجتماعی است (گوردون فینلایسون،82:1395). به‎‍طور کلی، زیست جهان از یک طرف، میدان آگاهی و فرهنگ انسان است و از طرف دیگر انسان‌ها در زیست جهان،‌ کنش و فعالیت می‌کنند. زیست جهان بستر اساسی نگرش افراد انسانی است که کار و کنش آنان را فراهم کرده است.

 نظام نیز‌ به ساختارها و الگوهای تثبیت‌شدۀ کنش ابزاری – پول و قدرت- اطلاق می‎‍شود. به باور هابرماس، نظام‎‍های پول و قدرت، نفوذ عمیقی در سطح زندگی اجتماعی دارند و نتیجۀ آن نیز این است که کنشگران اجتماعی به‎‍طور طبیعی، در الگوهای اجتماعی از پیش تعیین شده‎‍ای از کنش ابزاری قرار می‎‍گیرند (گوردون فینلایسون،82:1395). هابرماس در نظریۀ کنش ارتباطی با مقابل هم قرار دادن زیست جهان و نظام، زیست جهان را محیط روابط ذهنی، جهان معنا و کنش ارتباطی به شمار می‌آورد و در مقابل، نظام را میدان پول، قدرت و عقلانیت ابزاری معطوف به هدف در نظر می‎‍گیرد. به عقیدۀ او، عقلانیت ابزاری نظام سرمایه‎‍داری، قلمروهایی از زیست جهان را مختل کرده است، بنابراین برای رهایی از این سلطه‌ باید از عقلانیت ارتباطی بهره جست. او بر آن است تا عقلانیت و کنش ارتباطی را در شرایطی میسر کند که جامعه به دور از زور و اجبار باشد. عقلانیت زیست جهان مبتنی بر این امر است که افراد انسانی، به‌صورت آزادانه با یکدیگر به توافق برسند، نه آنکه تحت تأثیر نیروهای بیرونی مجبور به انجام توافق شوند (رؤیایی و رمضانی،171:1394). از‌نظر هابرماس‌ منبع نظام، درون زیست‎‍جهان است، اما آن ساختارهای متمایز مخصوص به خود، نظیر خانواده و نظام قضایی، دولت و اقتصاد را ساخته و پرداخته می‎‍کند. با شکل‌گیری این ساختارها، آ‎‍نها تا حد زیادی به‌صورت مجزا و جدای از زیست جهان رشد می‎‍کنند. با توجه به این بینش راجع به زیست ‎‍جهان و نظام‎‍ها، هابرماس استدلال می‎‍کند که هرچند آ‎‍نها از ریشۀ مشابهی نشئت می‎‍گیرند، از یکدیگر منفک هم شده‎‍اند. وقتی آنها از هم جدا می‎‍شوند، نظام زیست‎‍جهان را استعمار می‌کند (ریتزر، 1392: 197).

مفهوم استعمار زیست‎‍جهان[25] به مجموعه‎‍ای از فرایندهای مضر تاریخی و اجتماعی اطلاق می‎‍شود که در‌نتیجۀ آن، شفافیت زیست ‎‍جهان به‌طور تدریجی به‌ شفافیت‌نداشتن تبدیل و مبانی کنش و تصمیم‎‍گیری از نظارت عمومی و کنترل دموکراتیک خارج می‎‍شود. در این فرایند، رسانه‎‍های هدایت‎‍کنندۀ نظام (پول و قدرت) و منطق فنی/ ابزاری، جایگزین مذاکرۀ توافقی دربارۀ معانی مشترک، پایه و اساس انسجام اجتماعی و بازتولید زیست‎‍جهان می‎‍شوند. از این ‎‍رو، همبستگی اجتماعی بین اعضای جامعه ‌تهدید می‌شود؛ زیرا قواعد تنظیم‎‍کنندۀ روابط اجتماعی و هماهنگی کنش زیر سؤال می‎‍رود. در همان زمان ممکن است افراد آسیب‎‍های روانی و بیگانگی را تجربه کنند، چون روند اجتماعی‌شدن، کمتر قادر به تولید بزرگ‌سالان مسئولیت‎‍پذیر است که ‌ با شرایط جدید کنار می‌آیند و به‎‍طور بالقوه آنان را به‌سمت نادیده‌گرفتن تعهدات اجتماعی خود و دنبال‌کردن استراتژی‎‍های زیان‎‍آور برای مشارکت در تعامل اجتماعی سوق می‎‍دهد (اپلروث و ادلس،520:1401-518). به موازات کوچک‎‍تر‌شدن حوزۀ زیست‎‍جهان، طیف وسیعی از آن چیزهایی ایجاد می‌شود که هابرماس آنها را آسیب‎‍شناسی‎‍های اجتماعی[26] می‎‍نامد؛ از‌جمله کاهش معانی و درک متقابل (آنومی)، فرسایش پیوندهای اجتماعی (تضعیف سرمایۀ اجتماعی)، افزایش احساس ناتوانی و فقدان تعلق (از خود بیگانگی)، نارضایتی ناشی از مسئولیت‎‍پذیری برای کنش‎‍هایشان و پدیده‎‍های اجتماعی (اخلاق‎‍زدایی و به مراتب، تضعیف اخلاق کاری) و بی‎‍ثباتی و وقفه در نظم اجتماعی (بی‎‍ثباتی اجتماعی) (گوردون فینلایسون، 89:1395). این استعمار به‌صورت کلی، اثر مخربی بر زیست‎‍جهان و به‎‍ویژه بر ارتباط درون آن دارد. ارتباط به‌صورت فزاینده‎‍ای خشک، نامساعد و پاره پاره می‎‍شود و درنهایت خود زیست‎‍ جهان به پرتگاه از هم پاشیدگی و فروپاشی کشیده می‎‍شود (ریتزر،198:1392). به‎‍طور کلی‌ مطابق با دیدگاه هابرماس، استعمار زیست ‎‍جهان امری زیان‎‍بار است؛ زیرا مانع کارکرد مناسب زیست‎‍جهان می‎‍شود و جامعه را نیز از مزایای ارتباط و گفتمان، یعنی معانی و نگرش‎‍های مشترک، نظم اجتماعی، احساس تعلق، ثبات اجتماعی، سرمایۀ اجتماعی، اخلاق کاری و ... محروم می‎‍‌کند و با نگاهی عمیق، مشخص می‌شود که این کارکردهای نامناسب، پرورش افراد‌ ناقصی را به‌لحاظ اخلاقی ‌در پی دارد. درنهایت با توجه به اینکه نظام درواقع قائم و وابسته به زیست‎‍جهان است، کل این فرایند موجب ایجاد بی‎‍ثباتی‎‍ها و بحران‎‍هایی در درون نظام می‌شود.

 

سرمایۀ اجتماعی

استفادۀ مشخص از عبارت سرمایۀ اجتماعی، به طرح این مفهوم به‌وسیلۀ هانیفن[27] در سال 1916 برمی‏گردد. او واژۀ سرمایۀ اجتماعی را در آمریکا و در معنای داراییهای روزمره به کار میبرد. همچنین سرمایۀ اجتماعی را در معنای وجود حسن ‏نیت، حمایت و همدلی متقابل در بین افراد و خانواده‏ها در نظر می‌گیرد Fukuyama, 1995: 23)). در ادامه مهم‌ترین اندیشمندان حوزۀ سرمایه اجتماعی معرفی شده‌اند.

بوردیو[28] (1986): به اعتقاد بوردیو‌ سرمایۀ اجتماعی، منابع بالقوه و بالفعلی است که باعث پیوند اعضای یک گروه می‌شود و برای هریک از افراد، شرایط برخورداری از این سرمایۀ جمعی را میسر می‌کند. افراد با تکیه بر شبکه‏های اجتماعی، منابع و حمایت‌های لازم را از گروه دریافت می‌کنند. حاصل سرمایۀ اجتماعی این است که با مشارکت مستمر در روابط گروهی و شبکه‌های اجتماعی، امکان برخورداری از منابع اقتصادی و اجتماعی را میسر می‌کند؛ بنابراین سرمایۀ اجتماعی، مکانیسمی است که از تعاملات و کنش‌های اجتماعی، امکان دسترسی به منابع را موجب می‏شود. در نظر بوردیو، سرمایۀ اجتماعی حاصل‏ جمع منابع بالقوه و بالفعلی است که نتیجۀ مالکیت شبکۀ بادوامی از روابط نهادی‏شده بین افراد و به عبارت ساده‏تر، عضویت در یک گروه است. البته سرمایۀ اجتماعی، علاوه بر وجود صِرف شبکۀ پیوندها، ملزم است شرایط دیگری را هم فراهم کند. درواقع پیوندهای شبکه‏ای  باید از نوع خاصی باشند، یعنی شبکۀ روابط مثبت و مبتنی بر اعتماد است (ریتزر، 1381: 716). سرمایۀ اجتماعی برای بوردیو، موقعیت‌ها و روابط در گروه‌ها و شبکه‌های اجتماعی است که دسترسی به فرصت‌ها، اطلاعات، منابع مادی و موقعیت اجتماعی را برای افراد افزایش می‌دهد. ایجاد موقعیت‌ها و برقراری روابط صحیح و طرق خاصی که افراد در کنش‌های متقابل به کار می‌گیرند، همگی تجلی سرمایۀ اجتماعی است و دسترسی به آن را برای بیشتر مردم فراهم می‌کند، میزان‌ زیادی با بیشتر‌ سرمایه‌ها ارتباط دارد و آنها را در کسب آگاهی و روابط مشترک فراوان‌تر یاری می‌رساند (غفاری،79:1390-78). به‌طور کلی براساس نظریۀ بوردیو، اذعان می‌شود که منابع، حمایت‎‍ها و آگاهی‎‍هایی که کنشگران به‌واسطۀ عضویت و مشارکت در شبکه‎‍های اجتماعی به دست می‎‍آورند، ‌در داشتن عادت‎‍واره‎‍ها نقش اساسی دارد. اخلاق کار نیز به‌مثابۀ عادت‌واره در یک رابطۀ دیالکتیکی بین کارکنان و ساختار سازمانی و همچنین تحت تأثیر عوامل سرمایه‌ای، به‌خصوص سرمایۀ اجتماعی کارکنان شکل می‌گیرد.

کلمن[29]: مفهوم سرمایۀ اجتماعی برای کلمن، وسیله‏ای برای تبیین نحوۀ همکاری و تعاون افراد با یکدیگر است (Misztal, 2000: 109). او سرمایۀ اجتماعی را منبع مفید در دسترس برای یک کنشگر ازطریق روابط اجتماعی‏اش، تعریف می‏کند. کلمن (1988) سرمایۀ اجتماعی را نمونۀ کامل یک کالای عمومی می‏داند که‌ عده‏ای آن را ایجاد می‌کنند، ولی نه‌تنها برای کسانی که تلاش‏هایشان در به وجودآوردن آن مؤثر بوده است،‌ برای تمام کسانی مفید است که جزء یک ساختارند. به عقیدۀ او سرمایۀ اجتماعی، دستیابی به آمال و اهداف ویژه را برای کنشگران میسر می‌کند. کلمن می‌گوید سرمایۀ اجتماعی انواع متفاوت و دو ویژگی مشترک دار: نخست آنکه‌ سرمایۀ اجتماعی جنبه‎‍ای از یک ساخت اجتماعی است و دوم اینکه تعاملات‌ کنشگرانی را تسهیل میکند که در درون ساختارند. او معتقد است با به‌کارگیری این نوع سرمایه از سوی افراد، هزینههای دستیابی به اهداف ویژه، روندی نزولی خواهد داشت. از‌نظر کلمن، سرمایۀ اجتماعی منبع مهمی برای همکاری، تعاملات و مشارکت‌های اجتماعی و درنهایت توسعۀ اجتماعی به شمار می‌رود (کلمن، 1377: 467). کلمن سرمایۀ اجتماعی را جنبه‏هایی از ساختار اجتماعی می‎‍داند که دسترسی به اهداف را برای مردم تسهیل می‏کند و نیز تسهیل‏کنندۀ فعالیت تولیدی است. گروهی که اعتماد و اطمینان گسترده و عمیقی دارند، قادر به همکاری و تعاون بیشتر با یکدیگرند (غفاری،77:1390). طبق دیدگاه کلمن، سرمایۀ اجتماعی منبعی برای کنش و عملکرد افراد است و افرادی که به یکدیگر اعتماد دارند، در قیاس با دیگرانی که فاقد چنین اعتمادند، اخلاق کاری ضعیف‌تری‌ خواهند داشت.

پاتنام (1384): به عقیده پاتنام سرمایۀ اجتماعی آن دسته از ویژگیهای سازمان اجتماعی است که هماهنگی و همکاری را برای منفعت متقابل تسهیل میکند. به نظر او، سرمایۀ اجتماعی به ویژگی‎های سازمان اجتماعی از قبیل‌ شبکه‎ها، هنجارها و اعتماد اشاره دارد که هماهنگی و همکاری برای کسب سود متقابل را تسهیل می‎کنند.‌ همکاری در جامعه‎ای آسان‎تر است که‌ نعمت سرمایۀ اجتماعی چشمگیر دارد‌. به نظر پاتنام، ویژگیهای حیات اجتماعی- شبکهها، هنجارها و اعتماد- که مشارکتکنندگان را قادر می‌کند تا با یکدیگر عمل کنند و اهداف مشتر‌کشان را به صورت مؤثرتر و کاراتر محقق کنند؛ درنتیجه سرمایۀ اجتماعی به پیوندهای اجتماعی و هنجارها و اعتماد ملازم با آن اشاره دارد (غفاری،65:1390). ازنظر او، هرچه تعامل میان افراد بیشتر باشد، آنها اطلاعات بیشتری دربارۀ یکدیگر به دست میآورند و انگیزههای بیشتری برای اعتماد پیدا میکنند. ذخایر سرمایۀ اجتماعی چون‌ اعتماد، هنجارها و شبکه‎ها،‌ ضامن حُسن اجرای خودند و انباشته می‎شوند. همکاری موفقیت‎‍آمیز در یک مورد، پیوند و اعتماد، یعنی دارایی اجتماعی را ایجاد و همکاری‎های آتی را دربارۀ موضوعاتی تسهیل می‎کند که ارتباطی با آن مورد ندارد‌‌ (پاتنام، 100:1384).

فوکویاما (1385): از نگاه فوکویاما، سرمایۀ اجتماعی مجموعۀ معینی از هنجارها یا ارزش‌های غیررسمی است و اعضای گروهی در آن سهیم‌اند که همکاری و تعاون میانشان مجاز است. به باور فوکویاما، شواهد نشان میدهند‌ سطح بالای سرمایۀ اجتماعی، ایجاد مؤسسات کارآتر را تسهیل می‌کند‌. سرمایۀ اجتماعی، نوعی توانایی است که از توسعۀ اعتماد در یک یا بخش‎‍های خاصی از آن حاصل می‌آید. به عقیدۀ فوکویاما، سرمایۀ اجتماعی‌ چه در سطح خرد، یعنی خانواده و چه در سطح سازمانی و ‌کلان بین ملت شکل می‌گیرد و متجسم می‌شود (پاول، 132:1387). او سرمایۀ اجتماعی را «توانایی مردم برای کار‌کردن با یکدیگر به‌منظور پیگیری اهداف مشترک در گروه‏ها و سازمان‏ها تعریف می‏کند» (Fukuyama, 1995: 10).

در یک جمع‎‍بندی کلی اذعان می‌شود که مدیران سازمان‎‍ها و منابع انسانی، تاکنون براساس وظایف سنتی، بر خود کارکنان تمرکز داشته‎‍اند، در حالی که شرایط رقابتی جدید، نیازمند تمرکز بر عوامل بین فردی است. به‌عبارتی، توجه جدی به ارتباطات میان کارکنان، به افزایش آگاهی، ترکیب دانسته‎‍ها، مهارت‎‍ها و تجربه‎‍ها منجر می‌شود و محصولات، خدمات و فرایندهای جدیدی را خلق می‎‍کند. در‌واقع، سرمایۀ اجتماعی تبادلات دانش و تجربۀ بین افراد، جریان اطلاعات، گروه‎‍های دوستی، شبکه‎‍های دوستی، منابع حمایتی و دیگر پیوندهای میان کارکنان را در بر می‎‍گیرد. به بیان ساده، سرمایۀ اجتماعی آن چیزی است که اشکال مختلف سرمایۀ انسانی را به هم پیوند می‎‍زند و این بافت ارتباطی است که در صورت وجود، برای یک سازمان و شرکت و سازمان صنعتی، خلق مزیت ‌می‌کند و در صورت‌ وجودنداشتن این نوع سرمایه که بر نوع روابط حاکم و تفاهم و همبستگی و مشارکت در بین کارکنان مبتنی است، برای آن محدودیت ایجاد می‎‍شود. به زبان هابرماسی نیز، کارکنانی که بدون قید و بند با همدیگر کنش ارتباطی دارند، برای رسیدن به تفاهم متقابل، از‌نظر عقلانی برانگیخته می‌شوند تا به ارتباط آزاد و باز برسند که این خود به معنای عقلانی‌شدن ارتباط درون زیست جهان (فضای تعاملاتی کارکنان)، است و اخلاق کاری آنان را متأثر می‌کند، به شرطی که نظام – نیروهای بیرونی- خودش را بر ارتباطات و تعاملات موجود در زیست جهان تحمیل‌ نکند و عملش در راستای محدود‌کردن توانایی استدلال کارکنان نباشد. به سخن دیگر، ساختارهای عقلانی نظام، به‌جای افزایش توانایی و ظرفیت ارتباط و رسیدن به توافق و تفاهم، نباید این فرایندها را از‌طریق اعمال کنترل بیرونی به آنها تهدید کنند. در‌واقع، در جایی که فضایی برای کنش ارتباطی وجود نداشته باشد، محیطی برای ملاحظات اخلاقی در ارتباط با دیگران نیز وجود نخواهد داشت و برعکس. درنهایت‌ در اقتصاد مبتنی بر روابط، سازمانی موفق‎‍تر خواهد بود که کارکنان آن بالاترین سرمایۀ اجتماعی را داشته باشند؛ زیرا کارکنان آنان به مراتب، اخلاق کاری بهتر و مطلوب‎‍تری را خواهند داشت. به‌طور کلی چارچوب نظری تحقیق حاضر برگرفته از آرا و اندیشه‎‍های اجتماعی لویناس، وبر، هابرماس و اندیشمندان حوزۀ سرمایۀ اجتماعی چون بوردیو، پاتنام، کلمن و فوکویاماست.

 

فرضیه‎‍های تحقیق

با توجه به مباحث نظری و پیشینۀ تجربی تحقیق، فرضیه‎‍های پژوهش به‌صورت زیر تدوین شده است:

- بین اعتماد اجتماعی و اخلاق کاری کارکنان شرکت صنعتی آرسال‌گلدشت رابطه وجود دارد؛

- بین مشارکت اجتماعی و اخلاق کاری کارکنان شرکت صنعتی آرسال‌گلدشت رابطه وجود دارد؛

- بین حمایت اجتماعی و اخلاق کاری کارکنان شرکت صنعتی آرسال‌گلدشت رابطه وجود دارد؛

- بین انسجام اجتماعی و اخلاق کاری کارکنان شرکت صنعتی آرسال‌گلدشت رابطه وجود دارد.

 

روش ‎‍تحقیق

روش تحقیق پژوهش حاضر، براساس شیوۀ گردآوری اطلاعات از نوع پیمایشی[30] است و از‌نظر زمانی جزء تحقیقات مقطعی است. جامعۀ آماری پژوهش، شامل کلیۀ کارکنان زن و مرد شرکت صنعتی آرسال گلدشت است که از این تعداد، حجم نمونه بر‌اساس فرمول آماری کوکران، 197 نفر برآورد شد. شیوۀ نمونه‎‍گیری هم از نوع تصادفی ساده است که به شیوۀ قرعه‎‍کشی انجام شده است. نرم‌افزار‌ استفاده‌شده نیز، SPSS است. در پژوهش حاضر برای سنجش متغیر سرمایۀ اجتماعی، از پرسش‌نامۀ محقق‎‍ساخته استفاده شده است. لازم به توضیح است که این متغیر با چهار مؤلفه شامل اعتماد اجتماعی، مشارکت اجتماعی، حمایت اجتماعی و انسجام اجتماعی و با گویه‎‍هایی در سطح سنجش رتبه‎‍ای و در قالب طیف لیکرت سنجش شد.

گویه‎‍های اعتماد اجتماعی: کارکنان این شرکت به همدیگر اعتماد دارند، راست‌گویی و مطمئن‌بودن از ویژگی‎‍های برجستۀ این شرکت است، همکاران در رفتار خود با یکدیگر صادق و درستکارند، در این شرکت سطح بالایی از صداقت وجود دارد، کارکنان همیشه یکدیگر را از امور مطلع می‎‍کنند، به‎‍طور کلی، کارکنان این شرکت معتمدند و در صورت نیاز،‌ یکدیگر را ازلحاظ مالی ضمانت می‎‍کنند. همچنین کارکنان این شرکت تفاوت‎‍های همکاران خود را به‌آسانی می‎‍پذیرند، ظاهر و باطن کارکنان این شرکت یکی است، کارکنان به شیوه‎‍ای سالم و سازنده همدیگر را نقد می‎‍کنند، شرکت‌ به عقاید، انتقادات و نظرات کارکنان بها می‎‍دهد، کارکنان و شرکت نسبت‌به تحقق اهداف یکدیگر متعهدند، کارکنان نسبت‌به یکدیگر احساس مسئولیت نمی‌کنند، اصولاً کارکنان نسبت‌به ارزش‎‍های شرکت وفادارند، شرکت و مدیران آن نسبت‌به ارزش‎‍های کارکنان وفادارند، به کارکنان شرکت در انجام وظایف خود آزادی عمل داده می‎‍شود. 

گویه‎‍های مشارکت اجتماعی: در شرکت ما تمایل زیادی به راه‎‍حل‎‍های همکارانه وجود دارد، کارکنان این شرکت معمولاً به همکاران خود کمک می‎‍کنند، روحیۀ گروهی و تیمی در میان کارکنان این شرکت وجود دارد، کارکنان ‌در امور مختلف مشارکت و همکاری می‎‍کنند، اهداف و ارزش‎‍های مشترکی در بینشان وجود دارد، کارکنان شرکت هنگام بروز مشکل، به شیوه‎‍ای مفید و سالم با یکدیگر بحث و گفت‌وگو می‎‍کنند، در شرکت ما به کارهای شراکتی و جمعی اهمیت داده می‎‍شود، کارکنان شرکت، اطلاعات و نظرات خود را با یکدیگر در میان می‎‍گذارند و در تصمیم‎‍گیری‎‍ها، مشارکت می‌کنند.

گویه‎‍های حمایت اجتماعی: به‎‍طور کلی، شرکت به‌اندازۀ کافی به نیازهای کارکنان توجه می‌کند،‌ فرصت‎‍های زیادی را برای عضویت افراد در گروه‎‍های شغلی و تشکل‎‍های صنفی فراهم می‎‍کند، میزان تلاش کارکنان شرکت با میزان دریافتی آنان متناسب است، شرکت حقوق کارکنان را سر وقت پرداخت می‎‍کند، شرکت ما پاداش و مرخصی‎‍های تشویقی را برای کارکنان در نظر می‎‍گیرد،‌ به سلامت کارکنان اهمیت می‎‍دهد، کارکنان شرکت از‌نظر بیمه و آیندۀ شغلی نگرانی ندارند، محیط کاری‎‍مان از هرلحاظ مناسب است، ساعات کاری شرکت ما عادلانه است، فضای محیط کاری‎‍مان ایمن و سالم است، شرکت کمک هزینۀ مسکن را در اختیار کارکنان قرار می‎‍دهد،‌ وام‎‍های کم‌بهره را در اختیار کارکنان قرار می‎‍دهد،‌ امکانات لازم را برای ایاب و ذهاب کارکنان فراهم می‎‍آورد و اطلاعات، ایده‎‍ها و دیگر منابع را برای انجام وظایف در اختیار کارکنان قرار می‎‍دهد.

گویه‎‍های انسجام اجتماعی: کارکنان با یکدیگر رابطۀ خوبی دارند، باهم صمیمی و یاور همدیگرند، دربارۀ بسیاری از مسائل با یکدیگر تفاهم دارند. همچنین کارکنان این شرکت احساسات مشترکی دارند، ‌ چشم دیدن همدیگر را ندارند،‌ خود را عضو یک خانوادۀ مشترک تلقی می‎‍کنند و به ایده‎‍ها و نظرات یکدیگر احترام می‎‍گذارند. در این شرکت، همدلی و فهم متقابل پذیرفتنی بین کارکنان وجود دارد و کارکنان شرکت ما به‌راحتی با همدیگر کنار می‌آیند.

برای سنجش متغیر اخلاق کاری از مقیاس استاندارد اخلاق کاری استفاده شده است (معیدفر، 1387: 273). متغیر اخلاق کار در این پژوهش، با چهار مؤلفۀ دل‌بستگی و علاقه به کار، پشتکار و جدیت در کار، روابط سالم و انسانی در محل کار، روح جمعی و مشارکت در کار سنجیده شده است.

گویه‎‍های دل‌بستگی و علاقه به کار: فرز نیستم و کارم به‌کندی پیش می‌رود، کارم را با احتیاط و مراقبت کامل انجام می‌دهم، تمام هوش و حواسم به کارم است، می‌شود روی کار من حساب کرد، احساس سردی نسبت‌به کارم دارم، جونمه و کارم، در محیط کارم نقش مهم و مؤثری دارم، آدم کاری و کارآمدی هستم، در کارم آدم دمدمی‌مزاجم، صادقانه کار می‌کنم، به کارم اعتقاد دارم، در کارم زود از کوره در‌می‎‍روم، احساس می‌کنم کارم مولد است، کارم را به‌موقع و سر وقت انجام می‌دهم، دل به کار ندارم و در کارم آدم دقیقی هستم.

گویه‎‍های پشتکار و جدیت در کار: در کارم آدم خبره‌ای هستم، حوصلۀ کار ندارم، آدم وظیفه‌شناسی‌ام، شیفتۀ کارم هستم، آدم سخت‌کوشی‌ام، در کارم آزادی عمل دارم، ابتکار به خرج می‌دهم، احساس مسئولیت نمی‌کنم، آدم بی‌مبالاتی‌ام، کارم را با جدیت و پشتکار انجام می‌دهم، تا کارم را انجام ندهم، از تلاش دست نمی‌کشم، میل و رغبت زیادی به کارم دارم.

گویه‎‍های روابط سالم و انسانی در محل کار: آدم قدرشناسی‌ام،‌ بشاش و خوش‌رو هستم، در کارم مراعات دیگران را هم می‌کنم، آدم مؤدب و روراستی هستم، با همکارانم رفتاری دوستانه دارم، فرد کمک‌کار و یاری‌رسان‌‌ دیگران هستم، در محل کارم با فرد یا افرادی خصومت دارم، آدم دوست‌داشتنی و خوش‌مشربی هستم،‌ میانه‌روام،‌ خوش‌برخوردم، گستاخ و خشنم،‌ خودخواهم و ظاهر آراسته و مرتبی دارم.

گویه‎‍های روح جمعی و مشارکت در کار: آدم کله‌شق و یک‌دنده‎‍ای هستم،‌ بی‎‍توجه و بی‎‍ملاحظه‌ام‌، روحیۀ جمعی دارم، تابع مقرراتم، از دستورات مافوق اطاعت و نظم و نظافت را رعایت می‎‍کنم، آدم هوشیار و بیداری هستم و در محیط کار، سازگار و بسازم.

 در این پژوهش برای سنجش نوع اعتبار ابزار اندازه‎‍گیری، از اعتبار صوری استفاده شده است، یعنی برای ارزیابی اعتبار ابزار اندازه‎‍گیری از‌نظر استادان و متخصصان، برای بررسی فضای مفهومی استفاده شده است. ضرایب پایایی حاصل از این آزمون، برای تمامی متغیرهای پژوهش، بالاتر از 7/0‌ و به‌لحاظ آماری‌ تأیید شده است (جدول 1).

 

1.           

2.                    جدول1- ضرایب پایایی متغیرهای تحقیق

Table 1- Reliability coefficient of research variables

ضریب پایایی کل

ضریب پایایی به تفکیک مؤلفه

مؤلفه

متغیر

 

894/0

812/0

اعتماد اجتماعی

سرمایۀ اجتماعی

884/0

مشارکت اجتماعی

896/0

حمایت اجتماعی

899/0

انسجام اجتماعی

 

852/0

833/0

دل‌بستگی و علاقه به کار

اخلاق کاری

783/0

پشتکار و جدیت در کار

873/0

روابط سالم و انسانی در محل کار

858/0

روح جمعی و مشارکت در کار

 

 

یافته‎‍های توصیفی

بر طبق یافته‌های تحقیق، میانگین سن پاسخگویان با انحراف معیار91/8 برابر با 73/38 است. در این میان، ماکزیمم سن پاسخگویان 54 و منیمم آن 22 سال‌ گزارش شده است. میانگین متغیر میزان سابقۀ خدمت با در نظر گرفتن حداکثر 20 و حداقل 1 سال و دامنۀ تغییرات 19، برابر با 49/12 است. طبق نتایج، از بین نمونۀ مطالعه‌شده‌، 12/75‌درصد را مردان و 87/24‌درصد را زنان به خود اختصاص داده‌اند. از کل نفرات نمونة آماری، 79/52درصد را افراد متأهل، 44/29 درصد را مجردان و 76/17درصد را افراد بیوه تشکیل می‌دهند. در بین نمونة آماری‌ مطالعه‌شده، 18/79درصد را قوم ترک، 72/14درصد را قوم کرد و 09/6درصد را قوم فارس به خود اختصاص داده است. بیشترین نمونۀ‌ مطالعه‌شده، یعنی 77/84درصد آنان مذهب شیعه دارند. همچنین 78/85درصد را کارگران تشکیل می‌دهند و 59/6درصد آنان در امور فنی و مهندسی و 61/7درصد در امور اداری مشغول به کارند. یافته‌های تحقیق حاکی از آن است که مدرک تحصیلی بیشتر اعضای نمونۀ ‌مطالعه‌شده به ترتیب دیپلم (51/34‌درصد)، لیسانس (36/24درصد) و راهنمایی (73/15درصد) هستند. یافته‎‍های پژوهش نشان داد‌ درآمد ماهیانۀ خانوادۀ بیشتر پاسخگویان به ترتیب در بازه‎‍های کمتر 10 میلیون تومان (20/47درصد)، 10 تا 15 میلیون تومان (96/30درصد) و 15 تا 20 میلیون تومان (24/16درصد) قرار دارد.

طبق یافته‎‍های پژوهش، میانگین اعتماد اجتماعی با انحراف معیار 22/24، 28/40 برآورد شده است. میانگین مشارکت اجتماعی با انحراف معیار 54/19، برابر با 12/26 برآورد شده است. میانگین مؤلفۀ حمایت اجتماعی با انحراف معیار 62/20، برابر با 39/35 گزارش شده است. میانگین نمرات مؤلفۀ انسجام اجتماعی با انحراف معیار 52/15، برابر با 39/23 برآورد شده است. میانگین سازۀ سرمایۀ اجتماعی با انحراف معیار 14/46 برابر با 40/127 حاصل آمده است. حداکثر نمر‌ه‌های این سازه 192 و حداقل آن 48 گزارش شده ‌ و دامنۀ تغییرات برابر با 144 است (جدول 2).

 

3.             

4.          جدول 2- آماره‎‍های توصیفی متغیر سرمایۀ اجتماعی

Table 2- Descriptive statistics of social capital variable

دامنۀ تغییرات

حداقل

حداکثر

انحراف معیار

میانگین

متغیر

46

16

64

22/24

28/40

اعتماد اجتماعی

27

9

36

54/19

12/26

مشارکت اجتماعی

56

14

56

62/20

49/35

حمایت اجتماعی

27

9

36

52/15

39/23

انسجام اجتماعی

144

48

192

14/46

40/127

سرمایۀ اجتماعی

 

 

 نتایج حاصل از بررسی آماره‎‍های توصیفی متغیر وابستۀ اخلاق کاری نشان داد‌ میانگین بعد دل‌بستگی و علاقه به کار با انحراف معیار 73/32 برابر با 15/41 است. میانگین بعد پشتکار و جدیت در کار با انحراف معیار 29/24، برابر با 98/30 گزارش شده است. میانگین به دست آمده برای مؤلفۀ روابط سالم و انسانی در محل کار 53/38 با انحراف معیار 98/23 است. میانگین بعد روح جمعی و مشارکت در کار 83/22 گزارش شده است. میانگین حاصل برای سازۀ اخلاق کاری با انحراف معیار 63/52 برابر با 33/108 است. حداکثر نمرۀ این متغیر 19، حداقل آن 50 ‌ و دامنۀ تغییرات 148 حاصل آمده است (جدول‌ 3).

 

5.            

6.          جدول‌ 3- آماره‎‍های توصیفی متغیر اخلاق کار

Table 3- Descriptive statistics of work ethics variable

7.                    دامنۀ تغییرات

8.                    حداقل

9.                    حداکثر

10.                 انحراف معیار

11.                 میانگین

12.                 متغیر

46

16

62

73/32

15/41

دل‌بستگی و علاقه به کار

36

12

48

29/24

98/30

پشتکار و جدیت در کار

40

14

54

98/23

53/38

روابط سالم و انسانی در محل کار

24

8

32

12/19

83/22

روح جمعی و مشارکت در کار

148

50

198

63/52

33/108

اخلاق کار

 

 

 

 

یافته‎‍های استنباطی

نتایج حاصل از ضریب همبستگی r پیرسون نشان داد ‌همبستگی بین تمامی مؤلفه‎‍های متغیر سرمایۀ اجتماعی شامل اعتماد اجتماعی، مشارکت اجتماعی، حمایت اجتماعی و انسجام اجتماعی با تمامی مؤلفه‎‍های اخلاق کاری، شامل مؤلفه‎‍های‌ دل‌بستگی و علاقه به کار، پشتکار و جدیت در کار، روابط سالم و انسانی در محل کار، روح جمعی و مشارکت در کار و سازۀ اخلاق در بین کارکنان‌ مطالعه‌شده با توجه به سطح معناداری به دست آمده، با اطمینان 99‌درصد و در سطح معناداری کوچک‌تر از 01/0 به تأیید رسیده است. نوع تمامی روابط نیز مثبت و مستقیم است، یعنی با افزایش سرمایۀ اجتماعی در بین کارکنان، میزان اخلاق کاری در بین آنان روند صعودی خواهد داشت. برعکس موضوع نیز‌ تأیید شده است (جدول‌ 4).

 

13.        

14.       جدول‌ 4- آزمون همبستگی بین متغیر سرمایۀ اجتماعی و اخلاق کاری

Table 4- Correlation test between social capital variable and work ethics

 

اعتماد اجتماعی

مشارکت اجتماعی

حمایت اجتماعی

انسجام اجتماعی

سرمایۀ اجتماعی

ضریب

معناداری

ضریب

معناداری

ضریب

معناداری

ضریب

معناداری

ضریب

معناداری

دل‌بستگی و علاقه به کار

458/**

000/0

318/**

000/0

445/**

000/0

108/*

030/0

382/**

000/0

پشتکار و جدیت در کار

449/**

000/0

295/**

000/0

429/**

000/0

122/**

002/0

326/**

000/0

روابط سالم در محل کار

467/**

000/0

119/**

004/0

479/**

000/0

208/**

000/0

312/*

000/0

روح جمعی و مشارکت در کار

444/**

000/0

254/**

000/0

446/**

000/0

230/**

000/0

362/0**

000/0

اخلاق کاری

452/**

000/0

395/**

000/0

473/**

000/0

225/**

000/0

376/**

000/0

**: معناداری در سطح 01/  *: معناداری در سطح 05/ بدون علامت: نبود معناداری

 

 

در پژوهش حاضر نیز برای برآورد میزان تأثیر هر‌یک از متغیرهای مستقل، از تحلیل رگرسیونی چند متغیره استفاده شده است. نتایج نشان داد‌ خطی‌بودن رابطۀ بین متغیرهای مستقل و وابسته، با توجه به معناداری آزمون تحلیل واریانس، تأیید شده‌ و حاکی از آن است که متغیرهای مستقل حاضر در مدل، تغییرات متغیر وابستۀ اخلاق کاری را تبیین می‌کنند. به‌عبارتی مدل رگرسیونی‌ تأیید شده است. استقلال خطاها نیز با توجه به‌ میزان دوربین واتسون حاصل (95/1‌) تأیید‌ شده است. پیش فرض نبود هم‎‍خطی براساس مقادیر آمارۀ تولرانس و تورم واریانس مرتفع شده است.

طبق یافته‌ها، متغیرهای مستقل در تحلیل رگرسیونی چندمتغیره، در بر گیرندۀ اعتماد اجتماعی، حمایت اجتماعی، مشارکت اجتماعی، میزان سابقۀ کاری، انسجام اجتماعی و سن، تأثیر معناداری را باتوجه به مقدار ضریب بتا و آزمون t بر متغیر اخلاق کاری در بین کارکنان داشته‌اند. تأثیر این متغیرها بر متغیر وابسته مثبت و مستقیم بر گزارش بوده است. متغیرهای مستقل مدل رگرسیونی براساس ضریب تبیین اصلاح‌شده، 48‌درصد از تغییرات متغیر وابستۀ اخلاق کاری را تبیین کرده‌اند (جدول‌ 5).

 

15.        

16.        

17.        

18.        

19.        

20.                 جدول‌ 5- نتایج تحلیل رگرسیونی چندمتغیرۀ اخلاق کاری

Table 5- Results of multivariate regression analysis of work ethics

متغیر

ضریب بتا

مقدار t

سطح معناداری

بررسی هم‌خطی

تولرانس

شاخص تورم واریانس

اعتماد اجتماعی

626/0

11/14

000/0

889/0

34/1

حمایت اجتماعی

578/0

49/12

000/0

951/0

10/1

مشارکت اجتماعی

542/0

78/11

000/0

928/0

18/1

میزان سابقۀ کاری

421/0

54/10

000/0

962/0

07/1

انسجام اجتماعی

398/0

76/9

000/0

899/0

25/1

سن

311/0

23/8

000/0

953/0

04/1

کل مدل رگرسیونی

مقدار F

سطح معناداری

آمارۀ دوربین- واتسون

ضریب تعیین و ضریب تعیین تعدیل‌شده

 

53/38

000/0

68/1

ضریب همبستگی= 725/0

ضریب تعیین= 493/0

ضریب تعیین تعدیل‌شده= 480/0

 

 

بحث و نتیجه‎‍

امروزه در سازمان‎‍ها و شرکت‎‍های صنعتی، تنها دارایی‎‍های مادی و مالی، ابزار استراتژیک تلقی نمی‎‍شود؛ زیرا تقلید و الگوبرداری از آن نسبت‌به گذشته، ساده و کم‌هزینه شده است. بنابراین مدیران به این واقعیت پی برده‎‍اند که بدون سرمایۀ انسانی نمی‎‍توانند بهره‎‍وری مطلوب را از منابع سنتی به دست آورند. در این راستا، پژوهش حاضر نیز با هدف مطالعۀ جامعه‎‍شناختی رابطۀ بین سرمایۀ اجتماعی و اخلاق کار در بین کارکنان شرکت صنعتی آرسال‌گلدشت، با تأکید بر دستگاه نظری هابرماس انجام شده است. در حوزۀ اخلاق کاری، وبر با تفکیک اخلاق مسئولیت و اخلاق وظیفه، ساختارهایی را بازخوانی و نقادی می‌کند که به قفس آهنین می‌انجامند او از این لحاظ، اخلاق کار را به روح مذهب منتسب می‌داند. درواقع‌ این گفتمان‌های مذهبی‌اند که خالق تیپ‎‍های متعدد اخلاق کارند و همین اخلاق کاری در مرحلۀ بعد، کارایی سازمانی و شرکت‎‍های صنعتی را تحت تأثیر قرار می‎‍دهد. لویناس بر این نظر است که در اولین ارتباط با دیگری، مسئولیتی در برابر کنشگر اجتماعی شکل می‎‍گیرد که‌ به‌نوعی احساس ایثار، بدون توقع هر پاداشی منجر می‎‍شود؛ زیرا دیگری به من ارجحیت دارد. در یک نهاد سازمانی یا شرکت صنعتی نیز، در صورت توجه کارفرمایان به کارکنان و یا کارکنان به همدیگر، به قول لویناس گسست از خود و توجه به دیگری و شکل‎‍گیری احساس مسئولیت نسبت‌به دیگری در فرایند کاری، دستیابی‌ به میزان درخور توجهی از اخلاق کاری در بین کارکنان به دور از انتظار نخواهد بود. مطابق با دیدگاه‎‍های نظری تئوری‎‍پردازان حوزۀ سرمایۀ اجتماعی نظیر بوردیو، پاتنام، کلمن و فوکویاما، اذعان می‌شود که موفقیت در دنیای کنونی، منوط به میزان برخورداری از سرمایۀ اجتماعی است. به اعتقاد آنان، این سرمایه نوعی دارایی محسوب می‎‍شود که هم برای سازمان و هم برای اعضای آن مفید و سودمند است و بسیاری از فرایندهای مدیریتی از قبیل مدیریت دانش، توسعۀ محصولات و خدمات، رضایت کارکنان، وجود اخلاق کاری مناسب آنان، تحت تأثیر وجود و توسعۀ این سرمایه‎‍ در بین کارکنان سازمان‎‍ها و مراکز و مؤسسات صنعتی قرار دارد. در‌واقع توفیق سازمان‎‍ها‌ تنها در انباشت مادی و تجهیز به آخرین امکانات فیزیکی و فناوری‎‍های اطلاعاتی و ارتباطاتی ارزیابی نمی‌شود؛ زیرا سرمایه‎‍های مالی، فیزیکی و انسانی شرکت و سازمان، بدون برخورداری کارکنان از سرمایۀ‎‍ اجتماعی، فاقد کارایی مؤثر خواهند بود. اگرچه سال‎‍هاست اندیشمندان مدیریت، به وجه اجتماعی سازمان‎‍ها توجه کرده‌اند، اهمیت مفاهیمی چون اعتماد اجتماعی، مشارکت اجتماعی، اعتماد اجتماعی، انسجام اجتماعی، روابط اجتماعی و در یک کلام، سرمایۀ اجتماعی، بحث جدیدی است که در دهه‎‍های اخیر رونق گرفته و موفقیت سازمان و اثربخشی آنان با ایجاد و توسعۀ این سرمایه‎‍ در سازمان قرین شده است، به‌طوری که استفادۀ بهینه از سرمایۀ مالی سازمان، بدون توجه به این سرمایۀ اجتماعی (شبکۀ روابط متقابل، اعتماد،‌ محبت و دوستی، حمایت مشارکت و اعتماد، وفاق و انسجام و... )، در بین کارکنان، امکان‎‍پذیر نیست.

براساس دستگاه نظری هابرماس، زیست‎‍جهان در هجوم نظام‎‍های اقتصادی و سیاسی (یعنی پول و قدرت) در حال استعمار است. در این زمانۀ استعماری، سرمایه‎‍داری اقتدارگرا سعی می‎‍کند منطق سیاسی و اقتصادی خود را به همه جای جامعه تعمیم دهد (مثلاً نفوذ در روابط خانوادگی، حوزۀ کاری، دادن تسهیلات و مال). اگر منطق سیاسی بر زیست ‎‍جهان ما، که در آن ‌آزادانه و تحت ارزش‌ها و هنجارهای خود با دیگران‌ کنش متقابل انجام می‌دهیم، حکمفرما شود، آنگاه امکان ارتباط کنشگران با هم و فهم یکدیگر از بین می‌رود و به یک دیوار حائل تبدیل می‎‍شود. هابرماس راه‌حل این بحران‎‍ها را در ایجاد تعادل دوباره در زیست‎‍جهان می‎‍داند. تعادل‌بخشیدن دوباره‌ از‌طریق گسترش فضای عمومی در تفکرات سیاسی و اقتصادی و فراهم‌کردن فضای کنش ارتباطی میسر است. به بیانی دیگر، راه‌حل این مسئله برای هابرماس، در وجود عقلانی‌شدن هم زیست ‎‍جهان و هم نظام به روش مخصوص به خودشان قرار دارد. لازم است نظام و ساختارهای آن اجازه یابند تا متمایزتر و پیچیده‎‍تر رشد کنند، در حالی که لازم است زیست‎‍ جهان به‌گونه‎‍ای تلطیف شود که ارتباط آزاد امکان‎‍پذیر شود و استدلال بهتر، پیروزمند بیرون آید. در‌واقع عقلانی‌شدن هر دو به زیست ‎‍جهان و نظام اجازه می‎‍دهد تا به صورتی از هم منفک شوند که هرکدام دیگری را ارتقا بخشند، نه اینکه اثر منفی بر هم داشته باشند. درواقع باید از یک نظام عقلانی‎‍تر برای افزایش استدلال‎‍گری در زیست ‎‍جهان استفاده کرد، آن استدلال‎‍گری نیز به سهم خود باید برای درک روش‎‍های عقلانی بیشتر نظام به کار رود. درنهایت هابرماس از موقعیت گفتاری آرمانی[31]، به‌عنوان معیار متعالی حقیقت یاد می‎‍کند. مفهوم موقعیت گفتاری آرمانی در اندیشۀ هابرماس، وضعیتی نظری است که در آن از اختلافات و منازعات به‌صورت منطقی و از‌طریق عقلانیت ارتباطی و فارغ از ابزار سلطه، در شرایطی کاملاً برابر در گفتمانی نامحدود‌ بحث می‌شود. افراد نیازمند آن‌اند که اختلافات بین خود را بشناسند و آنها را با گفت‌وگو محدود کنند. در‌واقع‌ هرچه شرایط کنش ارتباطی به دور از اجبار فراهم باشد، با جامعه‎‍ای پویاتر و سالم‎‍تری روبه‎‍رو خواهیم بود. بر این اساس مطابق با تئوری کنش ارتباطی هابرماس، در صورت وجود زیست‎‍ جهانی که کارکنان به دور از اجبارها و محدودیت‌های سیستمی بتوانند ‌تعامل و گفت‌وگو کنند و موقعیت گفتاری آرمانی هابرماسی بین آنان برقرار شود و به‌عبارتی، با تسهیل دسترسی کارکنان به شبکۀ تعاملات، مشارکت و توافق و انسجام (سرمایۀ اجتماعی)، در فضای زیست ‎‍جهان، اخلاق کاری کارکنان و عملکرد آنان‌ متأثر می‌شود.

 با توجه به توضیحات فوق، اذعان می‌شود که معناداری رابطۀ بین مؤلفه‎‍های چهارگانۀ سرمایۀ اجتماعی با متغیر اخلاق کاری در بین کارکنان‌ مطالعه‌شده، همسو با محتوای نظری فوق و بخشی از نتایج تحقیقات موسوی کاشی و شمس (1401)، بلوچ و همکاران (1400)، محمدی و همکاران (1399)، ارجمندراد و شکرکن (1399)، رزاقی و همکاران (1399)، ویسه و علی­داد گراوند (1395)، عظیمی سقین‎‍سرا (1394)، ترکاشوند و همکاران (1393)، باهاتی و همکاران (2023)، استفانیدیس و همکاران (2023)، بی (2022)، آلنزو مارتینز و همکاران (2021)، هادور (2017)، پاردیمان (2018)، بوده است؛ پس نتایج تحقیقات پیشین و نظریات مذکور در جامعۀ آماری‌ مطالعه‌شده به کار می‌رود. با توجه به نتایج حاصل از تحلیل داده‎‍ها و آزمون فرضیه‎‍ها، پیشنهادهای زیر در راستای موضوع پژوهش حاضر‌ مطرح‌شدنی است:

- ایجاد جوی سالم در راستای افزایش صداقت، اعتماد متقابل، امنیت و اطمینان خاطر در تعاملات بین کارکنان شرکت؛

- حمایت‎‍های اجتماعی، به‌ویژه حمایت‌های مادی و مالی لازم از سوی شرکت از‌طریق فراهم‌آوردن شرایط لازم برای افزایش دستمزد، تشویق و پاداش‌ها‌ و مزایای متناسب با کارایی و اخلاق کاری کارکنان، اعطای وام و تسهیلات با شرایط مناسب برای کارکنان، پرداخت به‌موقع اضافه‌کاری؛

- برگزاری کلاس‎‍ها و کارگاه‎‍های تخصصی در حوزۀ اخلاق کاری، با به‌کارگیری متخصصان به‌ویژه حوزۀ روان‎‍شناسی، جامعه‌شناسی و مدیریت؛

- تشویق هرچه بیشتر کارکنان برای همکاری و مشارکت در کارهایی جمعی و گروهی؛

- جلوگیری از ایجاد هر مسئله‎‍ای که باعث نفاق و چنددستگی در بین کارکنان می‌شود، با هدف تقویت انسجام گروهی و اجتماعی؛

- تکریم ارزش‌های انسانی و افزایش احترام سازمانی به کارکنان و متقابلاً کارکنان به شرکت در راستای‌ افزایش اخلاق کاری و بهره‎‍وری شرکت؛

- تقویت باورها، ارزش‌ها و تعهدات سازمانی در سطح شرکت از‌طریق برگزاری کارگاه‌ها و دورۀ آموزشی؛

- حمایت و مساعدت‎‍های لازم از کارکنانی که به‌ دلایلی چون مشکلات خانوادگی، سلامتی و ... نیازمند مقداری توجه‎‍اند؛

- از سوی مسئولان شرکت بر اهمیت مشارکت، همکاری و اعتماد در رسیدن به موفقیت و پیشبرد اهداف شرکت طی برگزاری جلساتی تأکید و‌ تشویق‌ شود؛

- گسترش حلقه‎‍های اجتماعی داوطلبانه در حوزه‎‍های مختلف، یعنی‌ کارکنان در فضایی به دور از اجبار و تحمیل سلطه در رابطه با موضوعات مختلف کاری، با هم تبادل‌نظر کنند و به اجماع و توافق برسند؛

- ایجاد بستر و شرایط لازم در راستای بهبود و تقویت ابعاد سرمایۀ اجتماعی به‌عنوان تسهیل‎‍گر تعاملات و درنهایت منبع اصلی و سرچشمۀ اخلاق کاری کارکنان.

 

[1] Economic Development

[2] Bhatti et al.

[3] Stefanidis et al.

[4] Wasta

[5] B

[6] Alonso-Martínez et al.

[7] Hador

 

[8] Pardiman .

[9] Habermas

[10] Weber

[11] Levinas

[12] Communicative Action

[13] Instrumental Action

[14] Strategic Action

[15] Technical Cognition

[16] Practical Cognition

[17] Emancipatory Cognition

[18] Monologic

[19] Communicative Rationality

[20] Validity Claims

[21] Intelligibility

[22] Propositional Truth

[23] Moral Rightness

[24] Sincerity

7 Life World

8 System

[25] Colonization of the Life World

[26] Social Pathologies

[27] Hanifin

[28] Bourdieu

[29] Coleman

[30] survey

[31] Ideal Speech Situation

آرون، ر. (1393). مراحل اساسی سیر اندیشه در جامعه‎‍شناسی (ترجمۀ باقر پرهام)، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی.
آزادی، ر. و عیدی، ح. (1394). اثرات رضایت شغلی و سرمایۀ اجتماعی بر عملکرد کارکنان با نقش میانجی‎‍گری تعهد سازمانی (مطالعۀ موردی کارکنان وزارت ورزش و جوانان). مطالعات مدیریت رفتار سازمانی در ورزش، 2(8)، 24-11.
ابوالحسن تنهایی، ح. (1394). بازشناسی تحلیلی نظریه‎‍های مدرن جامعه‎‍شناسی، تهران: انتشارات بهمن بنا.
اپلروث، ا. و ادلس، ل. د. (1401). نظریۀ جامعه‎‍شناختی کلاسیک و معاصر: متن و قرائت‎‍ها (ترجمۀ سلیمان میرزائی راجعونی)، تهران: نشر وانیا.
ارجمندراد، ا. و شکرکن، ح. (1399). رابطۀ سرمایۀ اجتماعی و کیفیت زندگی کاری با عملکرد شغلی و اشتیاق کاری. مطالعات روان‎‍شناسی صنعتی و سازمانی، 7(2)، 240-225.
برت، پ. (1397). فلسفۀ علوم اجتماعی بهسوی پراگماتیسم (ترجمۀ محمد هدایتی)، تهران: نشر شب‌خیز.
بلوچ، س.؛ رزاقی، م و قلعه‎‍ای، ع.ر. (1400). بررسی اثر جامعه‎‍پذیری سازمانی و سرمایۀ اجتماعی بر مسئولیت‎‍پذیری پرستاران بیمارستان ایران: نقش میانجی اخلاق کاری. ارگونومی، 9(3)، 70-55.
بهرام، م. (1395). تحول آرای فلسفی یورگن هابرماس دربارۀ نقش دین در حوزۀ عمومی، تهران: نشر وانیا.
پاتنام، ر. (1384). جامعۀ برخوردار، سرمایۀ اجتماعی و زندگی عمومی در کتاب سرمایۀ اجتماعی، اعتماد، دموکراسی و توسعه. مجموعه مقالات سرمایۀ اجتماعی‌: اعتماد، دموکراسی و توسعه، به کوشش کیان تاجبخش، ترجمۀ‎‍ افشین خاکباز و حسن پویان‌، تهران: شیرازه.
پاول، ف. (1387). دولت و رفاه در جامعۀ مدنی در کتاب اعتماد و سرمایۀ اجتماعی (به کوشش فران تونکیس، ترجمۀ محمدتقی دلفروز)، تهران: پژوهشکدۀ مطالعات فرهنگی و اجتماعی، وزارت علوم، تحقیقات و فناوری.
ترکاشوند، م.؛ مطلق، م.؛ ترکاشوند، ا. و ترکاشوند، ن. (۱۳۹۳). تأثیر سرمایۀ اجتماعی بر اخلاق کاری دبیران مقطع متوسطۀ منطقۀ قلقلرود شهرستان تویسرکان، مجموعه دومین کنفرانس ملی جامعه‌شناسی و علوم اجتماعی، تهران: مؤسسۀ اطلاع‌رسانی نارکیش.
چلبی، م. (1377). بررسی تجربی اخلاق کار در ایران، تهران: مرکز پژوهش‎‍های بنیادی، معاونت پژوهشی و آموزشی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.
رزاقی، م.؛ بلوچ، س.؛ قلاوندی، ح. و موسوی‎‍نیا، س.م. (1399). نقش هوش اخلاقی و سرمایۀ اجتماعی در مسئولیت‎‍پذیری پرستاران: سهم متغیر اخلاق حرفه‎‍ای. اخلاق پزشکی، 14(45)، 15-1.
رؤیایی، ر.م. و رمضانی، ع.ا. (1394). فلسفه اخلاق و اخلاق حرفهای: کسب و کار حسابداری، تهران: انتشارات کتابخانۀ فرهنگ.
ریتزر، ج. (1381). نظریه‎‍های جامعه‎‍شناسی در دوران معاصر. ترجمۀ محسن ثلاثی، تهران: انتشارات علمی.
ریتزر، ج. (1392). نظریۀ جامعه‎‍شناختی معاصر و ریشه‎‍های کلاسیک آن، ترجمۀ خلیلی میرزایی و علی بقایی سرایی، تهران: انتشارات جامعه‎‍شناسان.
عظیمی سقین‎‍سرا، ر. (1394). بررسی رابطۀ بین سرمایۀ اجتماعی سازمانی با اخلاق کار در بین کارمندان وزارت علوم، تحقیقات و فناوری. پایان‌نامۀ کارشناسی‌ارشد، دانشگاه الزهرا، دانشکدۀ اقتصاد و حسابداری.
علیا، م. (1401). کشف دیگری همراه با لویناس، تهران: نشر نی.
علی‎‍پور، ح. و جهاندیده، ح. (1392). بررسی تأثیر سرمایۀ اجتماعی بر بهره‌وری نیروی انسانی صنایع کوچک و متوسط استان اردبیل. مطالعات علوم اجتماعی ایران، 10(37)، 148-121.
غفاری، غ.ر. (1390). سرمایۀ اجتماعی و امنیت انتظامی، تهران: انتشارات جامعه‌شناسان.
فوکویاما، ف. (1385). پایان نظم، سرمایۀ اجتماعی و حفظ آن، ترجمۀ غلامعباس توسلی، تهران: جهان امروز.
قلاوندی، ح.؛ اشرفی سلیم کندی، ف. و علیزاده، س. (1395). رابطۀ بین سرمایۀ اجتماعی و وجدان کاری به‌عنوان یک اصل اخلاقی. اخلاق در علوم و فناوری، 12(3)، 141-132.
 کوزر، ل. (1393). زندگی و اندیشۀ بزرگان جامعه­شناسی، ترجمۀ محسن ثلاثی، تهران: نشر علمی.
کلمن، ج. (1377). بنیادهای نظریۀ اجتماعی، ترجمۀ منوچهر صبوری، تهران: نشر نی.
گوردون فینلایسون، ج. (1395). درآمدی بر هابرماس، ترجمۀ هاشم آقابیگ پوری و جلیل سحابی، تهران: انتشارات جامعه‎‍شناسان.
لچت، ج. (1402). پنجاه متفکر بزرگ معاصر از ساختارگرایی تا پسا انسانگرایی، ترجمۀ پیروز ایزدی، تهران: نشر ثالث.
محرم‎‍زاده، م. و فتاحی، ه. (1397). رابطۀ اخلاق کاری و کارآفرینی سازمانی. اخلاق در علوم و فناوری، 13(3)، 112-116.
محمدی، ا.؛ خلیل‎‍نژاد، ش. و گل‎‍محمدی، ع. (1399). تأثیر سرمایۀ اجتماعی بر پاسخگویی اجتماعی سازمانی: تأکید بر اخلاق کسب و کار.مدیریت سرمایۀ اجتماعی، 7(3)، 456-431.
مدنی، ا.ب. (1374). موانع توسعۀ اقتصادی ایران با ژاپن، تهران: انتشارات شهرآب.
معیدفر، س. (۱۳۸۷). جامعهشناسی مسائل اجتماعی ایران. همدان: انتشارات نور علم.
معیدفر، س. (1380). بررسی اخلاق کار و عوامل فردی و اجتماعی مؤثر بر آن، تهران: وزارت کار و امور اجتماعی، مؤسسۀ کار و تأمین اجتماعی.
معیدفر، س. (1386). اخلاق کار به‌عنوان یک مسئلۀ اجتماعی. ماهنامۀ مهندسی فرهنگی، 2(14)، 18-6.
موسوی کاشی، ز. و شمس، م. (1401). تأثیر هنجارهای جنسیتی و سرمایۀ اجتماعی بر گرایش به کارآفرینی با در نظر گرفتن نقش تعدیل‌گر اخلاق کاری (مطالعۀ موردی: حسابداران شاغل در شرکت‌های پذیرفته‌شده در بورس اوراق بهادار). پژوهش‎‍های مالی و رفتاری در حسابداری، 2(4)، 100-84.
وبر، م. (1390). دانشمند و سیاستمدار، ترجمۀ احمد نقیب‎‍زاده، تهران: نشر علم.
ویسه، م. و علی‌دادی گراوند، م. (1395). بررسی تأثیر سرمایۀ اجتماعی بر اخلاق کسب وکار در شرکت‌های کوچک و متوسط شهرک صنعتی ایلام، دومین کنفرانس بینالمللی حسابداری، مدیریت و نوآوری در کسب و کار، رشت.
هابرماس، ی. (1400). نظریۀ کنش ارتباطی، ترجمۀ کمال پولادی، تهران: نشر مرکز.
 
References
Abolhasan Tanhaei, H. (2014). Analytical recognition of modern theories of sociology. Tehran: Bahman Borna Publications [In Persian].
Akonti, E. O. (2013). Concept of work and ethics. concept of work and ethics. Training Manual.
Alipour, H., & Jahandideh, H. (2013). Investigating the impact of social capital on the productivity of human resources in small and medium industries in Ardabil province. Iranian Journal of Social Sciences, 10(37), 121-148 [In Persian].
Alonso-Martínez, D., González-Álvarez, N., & Nieto, M. (2021). Social capital, corporate ethics and social progress, andersen, T.J. (Ed.) Strategic responses for a sustainable future: New research in international management (Emerald Studies in Global Strategic Responsiveness), Emerald Publishing Limited, Bingley, 1-20.
Appleroth, S., & Edles, L. D. (2023). Classical and contemporary sociological theory: Text and readings. translated by Suleiman Mirzaei Rajjouni, Tehran: Vania Publications [In Persian].
Arjamandrad, I., & Shokarkon, H. (2019). The relationship between social capital and quality of work life with job performance and work enthusiasm. Journal of Industrial and Organizational Psychology Studies, 7(2) 225-240 [In Persian].
Aron, R. (2014). Main currents in sociological thought. translated by Baqer Parham, Tehran: Elmi and Farhangi Publications [In Persian].
Azadi, R., & Aydi, H. (2014). The effects of job satisfaction and social capital on employee performance with the mediating role of organizational commitment (A case study of employees of the Ministry of Sports and Youth). Quarterly Journal of Organizational Behavior Management Studies in Sports, 2(8) 11-24 [In Persian].
Azimi, S. R. (2014). Investigating the relationship between organizational social capital and work ethics among employees of the ministry of science, research and technology. Master's thesis; Alzahra University, Faculty of Economics and Accounting [In Persian].
Bahram, M. (2015). The evolution of Jürgen Habermas's philosophical opinions about the role of religion in the public sphere. Tehran: Vania Publications [In Persian].
Baloch, S., Razzaghi, M., & Qalaei, A. (2021). Investigating the effect of organizational socialization and social capital on the responsibility of Iranian hospital nurses: The mediating role of work ethics. Journal of Ergonomics, 9(3) 55-70 [In Persian]. ​
B, E. (2022). Family welfare and work ethos: the role of social capital and family resources in north timor district. International Journal of Scientific Research and Management, 10(3), 988-1004.
Bhatti, S.H., Irshad, R., Shehzad, N., & Santoro, G. (2023). Exploring the mediating role of social capital and pro-social motivation in the relationship between CSR and creative deviance. Journal of Intellectual Capital, 24(5), 1206-1226.
Bourdieu, P. (1986). The forms of capital in Hand book of theory and research for the sociology of education. Greenwood Press.
Brett, P. (2017). Philosophy of social sciences towards pragmatism. translated by Mohammad Hedayati, Tehran: Shabkhiz Publications [In Persian].
Chalabi, M. (1998). Empirical study of work ethics in Iran. Tehran: Publications of the Fundamental Research Center, Ministry of Culture and Islamic Guidance [In Persian].
Coleman, J. (1998). Foundations of social theory. translated by Manouchehr Sabouri, Tehran, Ney Publications [In Persian].
Coleman, J. (1988). Social capital in the creation of human capital. American Journal of sociology, 94, 95-120.
Coser, A. L. (2014). Masters of sociological thought: Ideas in historical and social context. translated by Mohsen Solasi, Tehran: Elmi Publications [In Persian].
Fukuyama, F. (2006). The end of order, social capital and its preservation. translated by Gholam Abbas Tavassoli, Tehran: Jahan Mozor Publications [In Persian].
Fukuyama, F. (1995). Trust: The social virtues and the creation of prosperty. Free press.
Ghaffari, G. R. (2011). Social capital and police security. Tehran: Jameeshenasan Publications [In Persian].
Gordon, F. J. (2015). An introduction to habermas. translated by Hashem Aghabig Pouri and Jalil Sahabi, Tehran: Jameeshenasan Publications [In Persian].
Grace, D., & Cohen, S. (2005). Business ethics: Australian problems and cases. Oxford University Press.
Habermas, J. (2021). The theory of communicative action. translated by Kamal Pouladi, Tehran: Markaz Publications [In Persian].
Hador, B.B. (2017). Three levels of organizational social capital and their connection to performance. Journal of Managemen Development, 36(3), 340-360.
Lechte, J. (2023). Fifty great contemporary thinkers from structuralism to post-humanism. translated by Pirouz Izady, Tehran: Sales Publications [In Persian].
Madani, A. B. (1995). Obstacles to Iran's economic development with Japan. Tehran: Shahrab Publications [In Persian].
Misztal, B.A. (2000). Informality: Social theory and contemporary Practice. Routledge London.
Mohammadi, E., Khalilnejad, S., & Golmohammadi, E. (2019). The impact of social capital on corporate social responsibility: Emphasis on business ethics. Journal of Social Capital Management, 7(3) 431-456 [In Persian].
Moharramzadeh, M., & Fattahi, H. (2017). The relationship between work ethics and organizational entrepreneurship. Journal of Ethics in Science and Technology, 13(3) 112-116 [In Persian].
Mousavi, K. Z., & Shams, M. (2022). The effect of gender norms and social capital on the tendency to be an entrepreneur considering the moderating role of work ethics (Case Study: Accountants working in companies admitted to the stock exchange). Journal of Financial and Behavioral Research in Accounting, 2(4) 84-100 [In Persian].
Moidfar, S. (2016). Work ethics as a social issue. Journal of Cultural Engineering, 2(14) 6-18 [In Persian].
Moidfar, S. (2008). Investigation of work ethics and individual and social factors affecting it. Tehran: Publications of the Ministry of Labor and Social Affairs, Institute of Labor and Social Security [In Persian].
Moidfar, S. (2008). Sociology of social Problems of Iran. Hamadan: Noure Elm Publications [In Persian].
Olia, M. (2022). Another discovery with Levinas. Tehran: Ney Publications [In Persian].
Omisore, B.O., & Adeleke, O. (2015). Work ethics, values, attitudes and performance in the nigerian public service: Issues, challenges and the way forward. Journal of Public Administration and Governance, 5(1), 157-172.
Pardiman, P. (2018). The effect of social capital and organizational commitment toward lecturer performance with islamic work ethics as a moderating role. JEMA Jurnal Ilmiah Bidang Akuntansi dan Manajemen, 15(1), 12-26.
Porter, G. (2010). Work ethic and ethical work: Distortions in the American dream. Journal of Business Ethic, 96(4), 535-550.
Powell, F. (2008). Government and welfare in civil society in the book Trust and Social Capital. Tonkis, F. (Eds.), (2008). translated by Mohammad Taghi Delafrooz, Tehran, Publications of the Research Institute of Cultural and Social Studies, Ministry of Science, Research and Technology [In Persian].
Putnam, R. (2005). Wealthy society, social capital and public life in the book Social Capital, Trust, Democracy and Development. Tajbakhsh, K. (Eds.), (2005). A Collection of Articles on Social Capital: Trust, Democracy and Development. translated by Afshin Khakbaz and Hasan Pouyan, Tehran, Shirazeh Publications [In Persian]
Randall, D., & Core, J. (1991). Interrelationships of work commitment constructs, workand occupations. Journal of Work and Occupations, 18(2), 194-211.
Razzaghi, M., Baloch, S., Qalavandi, H., & Mousavinia, S. M. (2019). The role of moral intelligence and social capital in nurses' responsibility: the variable contribution of professional ethics. Journal of Medical Ethics, 14(45) 1-15 [In Persian].
Ritzer, G. (2013). Contemporary sociological theory and its classical roots. translated by Khalil Mirzaee & Ali Baghaee Saraee, Tehran: Jameeshenasan Publications [In Persian].
Ritzer, G. (2002). Contemporary sociological theory. translated by Mohsen Solasi, Tehran: Elmi Publications [In Persian].
Qalavandi, H., Ashrafi, S. F., & Alizadeh, S. (2015). The relationship between social capital and work conscience as an ethical principle. The Quarterly Journal of Ethics in Science and Technology, 12(3) 141-132 [In Persian].
Royaee, R. A., & Ramezani, A. A. (2014). Moral philosophy and professional ethics: Accounting business. Tehran: Ketabkhaneh Farhang Publications [In Persian].
Stefanidis, A., Banai, M., & Dagher, G.K. (2023). Socio-cultural capital in the Arab workplace: Wasta as a moderator of ethical idealism and work engagement. Employee Relations, 45(1), 21-44.
Tarkashund, M., Motlaq, M., Tarkashund, I., & Tarkashund, N. (2013). The effect of social capital on the work ethics of secondary school teachers in Qalqalroud district of Tuiserkan city. Proceedings of the Second National Conference of Sociology and Social Sciences, Tehran, Narkish Information Institute [In Persian].
Trewin, D. (2003). Australian bureau of statistics. ABS Publications.
Vallance, E. (2011). Business ethics at work. Cambridge Universitypress.
Van Ness, R., Melinsky, K., Buff, C., & Seifert, C, F. (2010). Work ethic: Do new employees mean new work values? Journal of Managerial Issues, 22(1), 10-34.
Vimba, C. M. (2011). The role of leadership work ethic for improved organizational performance. Thesis for the Doctor of Philosophy, University of Johannesburg.
Vise, M., and Ali Dadi Gravand, M. (2015). Investigating the impact of social capital on business ethics in small and medium-sized companies in Ilam Industrial Town, the second international conference on accounting, management and innovation in business, Rasht [In Persian].
Weber, M. (2011). Scientist and politician. translated by Ahmad Naqibzadeh, Tehran: Elm Publications [In Persian].