نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
1 کارشناسارشد اقتصاد فرهنگ و هنر، دانشگاه هنر اصفهان، ایران
2 استادیار، گروه اقتصاد و کارآفرینی، دانشگاه هنر اصفهان، ایران
3 استاد، گروه اقتصاد دانشگاه اصفهان، ایران
چکیده
کلیدواژهها
موضوعات
عنوان مقاله [English]
نویسندگان [English]
Introduction
These days the importance of art and culture as necessary capitals for growth and development has been highly recognized and the need for the economy to find new areas of investment for generating income, creating jobs and etc. has made many developing and developed countries to strive to make full use of their resources available for reaching sustainable development. Regarding this, by investing on their cultural resources, different countries try to promote the economic, social, and political development. On the path to national development, addressing cities and taking advantage of the city's opportunities to achieve urban development is a critical need. Optimal utilization of cultural resources to develop cities requires careful planning. Cultural planning, as the interconnected chapter of the three disciplines of cultural economics, urban economics, and urban planning, is considered to be a required tool for utilizing cultural resources for development. In order to design an optimal development plan, we need to have a complete and exact understanding of the current situation. In this regard, evaluating our performance in utilizing the cultural resources is the first step for any cultural development plan. Among the many existing criteria for cultural development trends of regions, cultural vitality is the most comprehensive one, which uses a combination of three indicators including: 1) the presence of opportunities for cultural participation; 2) cultural participation; and 3) support for culture, and 54 variables. Cultural vitality reflects the situation of a community in the production, dissemination and support for art and culture as bases of cultural capital as well as cultural, economic, and social development. Cultural vitality can provide a detailed picture of the possibility for growth and exploitation of cultural resources because of the use of multiple variables. It also measures the study areas potential to exploit existing cultural potentials.
Material & Methods
The present study aims to determine cultural vitality in the metropolitan cities of Tehran, Isfahan, and Mashhad. Furthermore, a comparison is made regarding the indicators and their sub-indicators for the aforementioned metropolitan cities. According to this, the study is a practical and a descriptive-analytical research in terms of the purpose and method. The required data for evaluating cultural vitality and its three indicators were directly obtained from the relevant organizations and statistical calendars. Each of the three indicators of cultural vitality include several sub-indicators as following; Opportunities for cultural participation include: 1) nonprofit, public, and commercial arts-related organizations, 2) retail arts venues, 3) non-arts venues with arts and cultural programming, 4) festivals and parades, 5) arts-focused media outlets, 6) art schools. Cultural participation includes: 1) audience participation, 2) discourse about arts and culture in the media. Finally, Support for culture comprises public expenditures in support for the arts in all sectors.
In line with the goal of this investigation, the data were standardized using statistical procedures including averages and standard deviation in order to obtain the same unit of different variables and data and to prevent data bias. Finally, using simple average of the variables, the main sub-indicators were calculated and, using the average of the main three sub-indicators, cultural vitality was measured for the three mentioned metropolitan cities through the years 1392-1395 (March 21, 2013 - March 21, 2016).
Discussion, Results & Conclusions
Evaluating Cultural vitality in this study indicated that Isfahan ranked first among the three studied metropolitan cities, moving forward through improving its performance from 0.203 at the beginning of the period to 0.792 at the end. Tehran ranked as the second city among the three, making slight improvement in its cultural vitality score from -0.321 to -0.041, and Mashhad was the third metropolitan city in terms of cultural vitality with a score of -0.069 at the end of the period comparing to its original level of -0.530 at the beginning.
Furthermore, regarding the three major sub-indicators of cultural vitality, Isfahan has the first rank in terms of opportunities for cultural participation, Tehran has the second rank and Mashhad is the last one with negative scores during the period. Regarding cultural participation, however, Tehran ranked first with the highest score in comparison with the other two metropolises and was the only metropolis with positive values for this indicator. After Tehran, Isfahan and Mashhad ranked as the second and third ones. Finally, according to the support for culture, Isfahan was first among the three metropolises studied during the research period. Mashhad ranked second and Tehran had the lowest value in this indicator gaining negative scores during the period.
کلیدواژهها [English]
مقدمه و بیان مسئله
در مسیر رسیدن به توسعۀ ملی، توجه به شهرها و بهرهگیری از امکانات آنها برای رسیدن به توسعۀ شهری نیازی اساسی تلقی میشود. بهرهگیری صحیح از منابع فرهنگی برای گسترش شهرها، مستلزم برنامهریزی دقیق در این زمینه است تا از منابع بهصورت بهینه استفاده شود. برنامهریزی فرهنگی بهمنزلۀ فصل مشترک سه رشتۀ اقتصاد هنر، اقتصاد شهری و برنامهریزی شهری ابزار موردنیاز برای بهرهگیری از منابع فرهنگی برای توسعه به حساب میآید. وجود منابع فرهنگی، موهبتی برای شهرهای تشنۀ توسعه محسوب میشود؛ زیرا با گذشت سالها و ظهور پیشرفتهای بشر شهرها همچنان بخش مهم و جداییناپذیر فعالیتهای اقتصادی و فرهنگیاند. بدین ترتیب موضوع برنامهریزی برای بخش فرهنگ و هنر به چالشی جدی تبدیل شده است (Lee, 2014: 16).
در دهۀ گذشته موضوعاتی مانند اقتصاد خلاق، شهر خلاق و زیستپذیری فرهنگی به مباحث مهمی در مطالعات فرهنگی در حوزۀ توسعۀ شهری و توسعۀ اقتصادی تبدیل شده است. از دلایل این تحول ارائۀ مفهوم «ماهیت عملکرد شهرها و جوامع» بود که ریچارد فلوریدا مطرح کرد. فلوریدا به گذر از اقتصاد شکلگرفته بر پایۀ فعالیتهای فیزیکی، سازمانها و صنایع بزرگ، بهسوی اقتصادی پرداخت که بر پایۀ فعالیتهای فکری و خلاقیت انسان است (Voicu & Dragomir, 2016: 6-7). همچنین نظریۀ شهر خلاق را ارائه داد که در آن دربارۀ نوع جدیدی از شهرها صحبت میکند که بر پایۀ اقتصاد خلاق است و رشد اقتصادی شهر را براساس سه اصل استعداد، فناوری و بردباری استوار میداند (Florida, 2003). براساس نظریۀ شهر خلاق شاید بتوان فرهنگ و هنر را منبع مهم استعداد شهری برای تأثیرگذاری بر عملکرد اقتصادی شهرها در نظر گرفت و با بهرهگیری از این استعداد به توسعه دست یافت (Lee, 2014: 8). بسیاری پژوهشگران معتقدند زیستپذیری فرهنگی بر نقش فرهنگ در اقتصاد و توسعۀ شهری تأکید میکند و با استفاده از این معیار حتی میتوان پتانسیلهای ناشناختۀ شهریِ دچار رکود را شناسایی کرد و تصویر جدیدی از آنها ارائه داد (Voicu & Dragomir, 2016: 7 & 9). باید گفت فرهنگ به زمینهای با کاربردهای متعدد تبدیل شده است که باید سیاستگذاران یا دولتهای محلی از آن استفاده کنند و در پروژههای توسعۀ شهری آن را به کار گیرند و نیاز به ادغام فرهنگ با راهبردهای دولتها و مقامات محلی و در برنامهریزی شهری بیش از پیش احساس میشود (Stanborough, 2011: 97).
فرهنگ و هنر در دنیای امروز سرمایهای برای رشد و توسعۀ بسیاری از کشورهای جهان به حساب میآید و با توجه به تعدد کاربردهای آن، کشورها با سرمایهگذاری روی این منابع سعی در توسعۀ اقتصادی، اجتماعی و سیاسی خود دارند؛ بنابراین، نیاز اقتصاد به زمینههای جدید برای سرمایهگذاری و بهرهگیری از آن در جهت کسب درآمد، ایجاد اشتغال و ... در دنیای امروز بیش از پیش احساس میشود. بدین ترتیب بسیاری از کشورهای در حال توسعه و توسعهیافتۀ جهان در تلاشاند با استفادۀ همهجانبه از منابع دردسترس به پیشرفت هرچه بیشتر اقتصادی و توسعۀ پایدار دست یابند. کشور ایران هم از این مسئله مستثنی نیست و مسئلۀ توسعه در ابعاد مختلف آن همواره دغدغۀ پژوهشگران، سیاستگذاران و مسئولان بوده و هست.
ضرورت ایجاد توسعۀ شهری با استفاده از منابع فرهنگی برای پیشبرد اهداف و قرارگرفتن در مسیر توسعۀ ملی، نیاز به وجود معیاری برای ارزیابی کارآیی شهرها در جهت بهرهبرداری از منابع فرهنگی را نمایان میکند؛ زیرا شناخت وضعیت موجود جامعه در استفاده از ظرفیتهای فرهنگی موجود بهمنزلۀ زمینهساز توسعه، مسیر حرکت بهسوی وضع مطلوب را هموارتر میکند. معیارهای زیادی برای ارزیابی روند توسعۀ فرهنگی شهرها وجود دارد؛ اما به معیار زیستپذیری فرهنگی بهمنزلۀ روشی جامع که از روشهای جدید ارزیابی است، بهطور ویژه توجه شده است (Lee, 2014: 12)؛ درواقع، زیستپذیری فرهنگی بیانکنندۀ وضعیت جامعۀ بررسیشده در تولید، انتشار و حمایت از فرهنگ و هنر بهمنزلۀ بستر شکلگیری سرمایۀ فرهنگی و توسعۀ فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی است. استفاده از شاخصهای فرصت مشارکت فرهنگی، مشارکت فرهنگی و حمایت از فرهنگ که هر کدام شامل تعداد زیادی زیرشاخصاند، سبب شده است زیستپذیری فرهنگ تصویری کاملاً دقیق و جزئی از امکان شکلگیری، رشد و بهرهبرداری از منابع فرهنگی ارائه دهد و توان منطقۀ مطالعهشده را در بهرهگیری از پتانسیلهای فرهنگی موجود بسنجد (Jackson, 2006: 9).
نبود اطلاعات فرهنگی جامع در نهادهای مرتبط به این فعالیتها و بسندهکردن به مجموعهای ارقام کلی که تنها به چند شاخص محدود میشود، نشاندهندۀ نداشتن کارآیی مناسب این نهادها و اطلاعات آنهاست. در معیار زیستپذیری فرهنگی، سه شاخص کلی وجود دارد که هرکدام از آنها شامل زیرشاخصهای متعدد دیگری هستند. وجود این حجم از اطلاعات بهصورت تفکیکشده در شاخصهای معیار زیستپذیری، دید جامعی را نسبت به وضعیت فرهنگ و فعالیتهای فرهنگی و هنری ارائه میدهد. این موضوع به واحدهای سیاستگذار و تصمیمگیرنده چه در حوزۀ هنر و چه در سایر حوزهها کمک بسیار زیادی میکند. با شناخت فرصتهای مشارکت فرهنگی، میزان مشارکت فرهنگی و میزان حمایت از فرهنگ، میتوان با سیاستگذاری و برنامهریزی، فرصتهای مشارکت را بالفعل کرد و در جهت توسعۀ امور فرهنگی گام برداشت. همچنین استفاده از مفهوم زیستپذیری فرهنگی، برای سنجش میزان بهرهبرداری از این منابع کمک شایانی به بهرهبرداری مناسب و بهاندازه از این منابع میکند. بهرهبرداری از منابع فرهنگی در جهت رشد و توسعۀ اقتصادی شهر نیز گامی مهم در جهت توسعۀ پایدار اقتصادی یک کشور تلقی میشود. این پژوهش از این جهت که با تعیین میزان زیستپذیری فرهنگی و انجام مقایسۀ این شاخص برای شهرهای مختلف، تصویر شفافی از شاخصهای فرهنگی موردنیاز شهرها ارائه میدهد، برای تعیین میزان رشد فعالیتهای فرهنگی، ایجاد اشتغال فرهنگی، تعیین میزان بهرهبرداری مردم از فعالیتهای فرهنگی و ...، برای بهرهگیری از منابع فرهنگی در جهت توسعۀ شهر و حتی کشور اهمیت مییابد. بر این اساس، مطالعۀ زیستپذیری فرهنگی زمینۀ تحقق رشد فعالیتهای فرهنگی، اشتغال فرهنگی و بهرهبرداری مؤثرتر و شفافتر مردم را از فعالیتهای فرهنگی در شهرها فراهم میکند.
ازاینرو، پژوهش حاضر با هدف شناسایی وضعیت زیستپذیری فرهنگی و مقایسۀ آن در سه کلانشهر اول کشور انجام شده است و بدین منظور از هر سه شاخص عمدۀ زیستپذیری فرهنگی در کلانشهرهای مدنظر با توجه به برخی زیرشاخصها که دادههای آنها برای کلانشهرها در دسترساند، استفاده شده است. با در نظر گرفتن این موضوع که زیستپذیری فرهنگی مقولۀ جدیدی است و تا به امروز کمتر به آن توجه شده و مطالعات مختلف در دیگر شهرهای ایران انجام نشده است، در این پژوهش با استفاده از شاخصهای فرصت مشارکت فرهنگی، مشارکت فرهنگی، حمایت از فرهنگ و زیرشاخصهای هر یک از این شاخصها، میزان این معیار برای کلانشهرهای تهران، اصفهان و مشهد محاسبه و مفهوم جامعی از آن ارائه شده است. کشور ایران 15 کلانشهر دارد که سه کلانشهر تهران، مشهد و اصفهان سه کلانشهر اول آن محسوب میشوند و انتظار میرود شاخصهای زیستپذیری فرهنگی در این شهرها در مقایسه با سایر مناطق وضعیت مطلوبتری داشته باشند. همچنین اختلاف بین میزان زیستپذیری فرهنگی بین سه کلانشهر اول، تصویری از تفاوتهای موجود بین مدیریت و برنامهریزی در حوزۀ فرهنگ و ایجاد امکان رشد منابع فرهنگی و بهرهبرداری از آنها را ارائه میدهد. بر این اساس و با توجه به کاملبودن دادههای موردنیاز برای محاسبه و مقایسۀ شاخصهای مرتبط و با توجه به اینکه دورۀ ذکرشده دربرگیرندۀ یک دورۀ مستقل مدیریت شهری (برمبنای انتخاب شهرداران شهرها) در سه کلانشهر ذکرشده است، مطالعۀ حاضر بر این سه کلانشهر متمرکز شده است.
چارچوب نظری پژوهش
توسعه
توسعه در لغت به معنای گسترش و بهبود است (روزبهان، 1394: 10). تعریف عام توسعه بدون در نظر گرفتن سطح توسعۀ جوامع عبارت است از: فرایندی که سبب افزایش پیوسته و مداوم رفاه در جامعه میشود (روزبهان، 1394: 215). توسعه پدیدهای چندبعدی و دربرگیرندۀ توسعۀ اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، شهری، سیاسی و ... است که همۀ اینها بر هم تأثیر میگذارند و در هم تنیدهاند؛ یعنی توسعۀ یکی از ابعاد بر دیگری اثر میگذارد و محدودیت هر یک، سبب ایجاد محدودیت در دیگری میشود (یوسفی، 1395: 15).
ارتباط توسعۀ فرهنگی و توسعۀ اقتصادی
توسعۀ اقتصادی به معنای افزایش در کالا و خدمات تولیدشده بهوسیلۀ یک اقتصاد در یک دورۀ زمانی است که با افزایش اشتغال و ارتقای استاندارد زندگی همراه میشود (گینزبرگ و تراسبی، 1392: 531). همچنین فرایند پیچیدهای است؛ زیرا اقتصاد مدرن، سیستمی است که بسیاری از افراد، شرکتها و سازمانهای دولتی و خصوصی را به هم پیوند میدهد (Van Den Berg, 2016: 7). توسعۀ اقتصادی تحولی آگاهانه و اختیاری است که یکباره اتفاق نمیافتد؛ بلکه به مداخلۀ دولت و برنامهریزی نیاز دارد (یوسفی، 1395: 27).
اما توسعۀ فرهنگی، تأمین وسایل مشارکت همۀ مردم در فعالیتهای فرهنگی و بسط آنها در همۀ بخشهاست (شایستهفر، 1380: 117). امروزه فرهنگ، کالایی است که با تمام جنبههای زندگی سروکار پیدا میکند؛ زندگی شهری با توسعۀ شهرنشینی، به رهیافت فرهنگی نیاز دارد که این رهیافت همان توسعۀ فرهنگی است. همچنین توسعۀ فرهنگی رهیافتی جدید است تا نقش دولت و مردم و نهادهای میانجی را سامان دهد. با پیونددادن فرهنگ و دیگر جنبههای زندگی اقتصادی و اجتماعی، برنامهریزی فرهنگی میتواند در ایجاد فرصتهای توسعه برای کل جامعۀ محلی مفید واقع شود (Bennett, 2001: 125). امروزه توسعۀ اقتصادی جایگاه ویژۀ خود را پیدا کرده است؛ اما تاکنون به توسعۀ فرهنگی - آنچنان که شایسته است - توجه نشده است؛ در حالی که تمرکز اصلی توسعۀ فرهنگی بهمنزلۀ ابزاری برای دولت در راستای فعالیتهای اقتصادی و صنعتی است و هدف اصلی آن افزایش مصرف محصولات هنری و تولید هنر در الگویی صنعتی است (Hawkes, 2001: 22). فرهنگ، کالایی در حال تغییر و دگرگونی و در تعامل با انسان و محیط است؛ بدین سبب سطح زندگی، فناوری، درآمد سرانه و ... بر کیفیت آن اثرگذار است؛ درنتیجه، توسعۀ فرهنگی تنها امری در جهت توسعۀ اقتصادی محض نیست؛ بلکه توسعهای تام و مستلزم دگرگونی و نوشدن است که قادر است فرهنگ یک شهر یا جامعه را تغییر دهد (لطیفی، 1382: 143).
نقش فرهنگ و هنر بر توسعۀ شهری
توسعۀ شهری به معنای گسترش نهادهای اقتصادی و اجتماعی شهر در راستای بالفعلکردن تواناییها و استعدادهای بالقوۀ شهر و شهروندان است. امروزه شهرها بهدنبال بهکارگیری فرهنگ و فعالیتهای فرهنگی مانند ساخت موزهها، سالنهای کنسرت، مراکز هنری، گالریها و ... بهمنزلۀ بخشی از راهبردهای توسعۀ شهری و احیای آن هستند (Grodach & Loukaitou-Sideris, 2007: 351). فرهنگ و هنر به دو صورتِ اثرات مخارج کوتاهمدت و اثرات رشد بلندمدت بر توسعۀ شهری تأثیر میگذارند. منظور از اثرات مخارج کوتاهمدت، توانایی جذب بازدیدکنندهها (مصرفکنندگان محلی و غیرمحلی) در زمینۀ فرهنگ و برخی اوقات پولی است که آنها در زمینۀ کالاها و خدمات مرتبط نظیر غذا، نوشیدنی، محل اقامت، خرید و ... خرج میکنند. اثرات رشد بلندمدت به دو بخشِ اثر فرهنگ بر انتخاب مکان و خلاقیت تقسیم میشود. اثر فرهنگ بر انتخاب مکان به این معناست که فرهنگ میتواند سبب جذب مردم بهمنزلۀ فاکتوری برای زندگی بهتر و شرکتها اعم از بزرگ و کوچک برای جذب افراد خلاق و صرفهجویی در حقوق و دستمزدشان شود. اثر فرهنگ و هنر بر خلاقیت از این جنبه بررسیشدنی است که هنر میتواند منبع الهامبخش برای فرایندهای خلاق و اقداماتی باشد که سبب تغییر و نوآوری میشوند؛ درواقع، فعالیتهای فرهنگی و هنری در یک منطقه بهصورت غیرمستقیم و ازطریق خلاقیت در بخش هنر که به سایر فعالیتهای اقتصادی گسترش مییابد، سبب توسعۀ صنعتی نوآورانه میشود و انگیزههای منتج از هنر برای فعالان حوزۀ کسبوکار و رشد اقتصادی، امری مهم تلقی میشود (ر. ک. گینزبرگ و تراسبی، 1392: 534-554). برای اینکه شهر بتواند بهدرستی از هر یک از ویژگیهای فرهنگ استفاده کند و تصمیمهای درستی بگیرد، به برنامهریزی دقیق شهری نیاز دارد تا از توسعۀ فرهنگی به توسعۀ شهری دست یابد.
ارتباط برنامهریزی شهری با برنامهریزی فرهنگی
«برنامهریزی یک فرایند تصمیمگیری آگاهانه و ارادی و یا یک تلاش نظامیافته برای رسیدن به هدف یا اهداف خاصی است» (روزبهان، 1394: 222). برنامهریزی مستلزم مراحل تهیه، اجرا و ارزیابی است و برای اینکه برنامهریزی انجامشده در جهت توسعۀ اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی موفقیتآمیز عمل کند، باید مشارکت سیاستگذاران، شهروندان، دولت و ... را بههمراه داشته باشد (عاقلی کهنهشهری، 1381: 10).
طی دو دهه گذشتۀ در اروپا، ایالات متحده و استرالیا روند جدیدی با استفاده از مفاهیم شبیه برنامهریزی فرهنگی، برنامهنویسی فرهنگی و برنامهریزی شهری با هدف حیاتبخشی به شهرها بهویژه درون شهر و نیز نواحی صنعتی و اسکلهها ظهور پیدا کرده و هدف آن تشویق توسعۀ شهرهای خلاق، احیای فرهنگی و جذب طبقۀ خلاق است (گینزبرگ و تراسبی، 1392: 554). وظیفۀ برنامهریزان شهری سازگارکردن تفکرات خود با برنامههای فرهنگی است (Smith, 2010: 31).
برنامهریزی فرهنگی فرایند توجه به پیامدهای اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی، آموزشی، زیستمحیطی، سیاسی و نمادین منابع فرهنگی شهر است (Comedia, 1991: 78). در تعریفی دیگر از استیونسون، برنامهریزی فرهنگی رویکردی راهبردی در بازسازی تصویر شهر و توسعۀ صنایع فرهنگی است که به روشهای مختلف، ایجاد حوزههای فرهنگی، پرورش فعالیتهای خلاقانه و بازنگری در ارزشهای عمومی و هویت مدنی را شامل میشود (Stevenson, 2004: 119). لاندری معتقد است برنامهریزی فرهنگی باید استفادۀ راهبردی و جامع از منابع فرهنگی در راستای توسعۀ شهری و اجتماعی باشد (Landry, 2005: 7). برنامۀ فرهنگی دید کلی از تواناییهای فرهنگی شهر به ما میدهد، نیازهای شهر و جامعه را ارزیابی میکند، نقشۀ راهی برای آیندۀ توسعۀ فرهنگی با هدف بهبود زندگی شهروندان ارائه میدهد و سبب ایجاد شهری شاخص برای گردشگران و کسب و کارها و تشویق توسعۀ اقتصادی میشود (Smith, 2010: 30).
هر برنامهریزی به شناخت وضعیت موجود و ترسیم وضعیت مطلوب نیازمند است. در این راستا باید از شاخصهایی استفاده کرد که ارزیابی برنامۀ فرهنگی را به عهده دارند. یکی از شاخصهای استفادهشده در ارزیابی برنامههای فرهنگی، شاخص زیستپذیری فرهنگی است. این شاخص از معیارهای کمّی ساده تشکیل شده است که شهرها با استفاده از آنها محیط فرهنگی خود را ارزیابی میکنند. ارزیابی محیط فرهنگی یک شهر هدف ضمنی و آشکار بسیاری از برنامههای فرهنگی است؛ ازاینرو، این معیار انتخابی منطقی برای ارزیابی تجربی میزان موفقیت برنامۀ فرهنگی محسوب میشود (Smith, 2010: 8).
زیستپذیری فرهنگی بهمنزلۀ معیاری برای ارزیابی برنامهریزی فرهنگی
در مارس 1998 کمپین ملی هنر و بنیاد توسعۀ جوامع در لندن، کنفرانسی با عنوان «جوامع خلاق» برگزار کرد که بهدنبال بررسی و بیان اهمیت هنر در توسعۀ جوامع بود. برگزاری این کنفرانس با رشد اهمیت این منطقه از منظر دولت مرکزی و دولتهای محلی و بخش هنر همراه شد؛ درنهایت، گروهی متشکل از نهادهای مرکز جوامع خلاق، کمپین ملی هنر و شبکههای داوطلبانۀ هنر برای پیشبرد این موضوع تشکیل شد. در طی کنفرانس به این نتیجه رسیدند که هیچ معیار مناسبی برای خدمات فرهنگی وجود ندارد و این مسئله ضعفی اساسی است؛ در حالی که یک شاخص برای خدمات فرهنگی محلی قادر است به آگاهی مردم نسبت به سطح خدماتی که باید داشته باشند و دارند و مقایسۀ شهرشان با سایر شهرها و مناطق کمک کند (Mataraso, 1999: 4). ماتاراسو (1999) اولین فردی بود که بعد از این کنفرانس در مقالۀ «بهسوی شاخص فرهنگ محلی، ارزیابی زیستپذیری فرهنگی جوامع» این موضوع را بررسی کرد و این مطالعه اولین تلاش در جهت طراحی و توسعۀ شاخص فرهنگ محلی بود.
تعریف زیستپذیری فرهنگی
دولتها در روشهای حکومتداری خود به درک درستی از نقش فرهنگ در جامعه نیاز دارند که اگر بخواهند به این درک برسند، بهگونهای مؤثر به شکوفایی بسیاری از تواناییها اعم از خلاقیت، استقلال، مشارکت و ... در جوامع کمک خواهند کرد؛ اما معیارهای بسیاری برای کمک به دولت در رسیدن به درکی درست از نقش فرهنگ وجود دارد و یکی از جامعترین آنها شاخص زیستپذیری فرهنگی است که جزء جداییناپذیر جامعهای سالم و پایدار درنتیجۀ عدالت اجتماعی، مسئولیتپذیری محیطی و زیستپذیری اقتصادی است. طبق تعریف «پروژۀ شاخصهای فرهنگ و هنر» ([1]ACIP)، زیستپذیری فرهنگی بیانگر ایجاد، انتشار، تأیید و حمایت از هنر و فرهنگ بهمنزلۀ بعدی از زندگی روزمره در جوامع است و با استفاده از سه شاخصِ وجود فرصتهای مشارکت فرهنگی، مشارکت فرهنگی و حمایت از فرهنگ سنجیده میشود (Jackson et al., 2006: 13). زیستپذیری فرهنگی قلب تپندۀ توسعۀ جوامع است (Hawkes, 2001: 31) و دامنۀ وسیع ذینفعان هنری از هنرمندان گرفته تا کارشناسان و سرمایهگذاران هنری و ... را شامل و سبب ایجاد منابع هنری جدید در حوزههای آموزش، توسعۀ اجتماعی و ... و کاهش آسیبپذیری سیاسی میشود و راه را برای ترویج موضوعهای جدید هموار میکند (Jackson et al., 2006: 14).
فرصت مشارکت فرهنگی
منظور از زیرشاخص فرصتهای مشارکت فرهنگی، مجموعهای از سازمانها و نهادهای عمومی، غیرانتفاعی، تجاری و غیررسمی همچون موزهها، سالنهای تئاتر و کنسرت، پارکها،کتابخانهها، رویدادها و بازارهای هنری است که سبب خلق فرصت تعاملات فرهنگی برای ایجاد زنجیرۀ مشارکت فعال در زمینۀ مصرف و فعالیت هنری مبتدی و حرفهای میشوند. این شاخص، زیرشاخصهایی اعم از تعداد سازمانهای غیرانتفاعی، عمومی و تجاری هنر، خردهفروشیها، مراکز غیرهنری با برنامهریزی فرهنگی - هنری، جشنوارهها و نمایشگاهها، هنرستانها و رسانههای هنری دارد (Jackson et al., 2006: 14-15).
مشارکت فرهنگی
هر نوع فعالیت در زمینۀ فرهنگ و هنر اعم از نامنویسی در هنرستانها و دانشگاههای هنر، شرکت در کلاسهای هنری، خرید و مشاهدۀ محصولات هنری، جمعآوری مجموعههای هنری و گفتگو دربارۀ فعالیتهای فرهنگی و هنری در رسانهها را مشارکت فرهنگی مینامند. این شاخص نیز شامل زیرشاخصهای خلق هنر، جوامع و انجمنهای خلق هنر، آموزش هنر، برنامههای پس از مدارس هنر، مشارکت مخاطبان، خرید کالاهای هنری و گفتمان دبارۀ هنر و فرهنگ در رسانههاست (Jackson et al., 2006: 17-18).
حمایت از فرهنگ
منظور از زیرشاخص حمایت از فرهنگ، مخارج عمومی و بشردوستانه در راستای حمایت از فرهنگ و هنر در بخشهای تجاری و غیرانتفاعی، حمایتهای غیرمستقیم[2] و داوطلبانه از فرهنگ و هنر و استفاده از فرهنگ و هنر در بخشهای سیاستگذاری مانند سیستمهای سنجش کیفیت زندگی یا برنامههای عمومی شهری، مسکن و توسعۀ اقتصادی است. یکی دیگر از عوامل مهم و تأثیرگذار در بخش حمایت، قراردادن سیاستهای عمومی دربارۀ فرهنگ و هنر بهمنزلۀ اولویتی اجتماعی است؛ مانند تعلیم آموزشهای هنری در مدارس دولتی، ایجاد مناطق هنری و ... .
شاخص حمایت از فرهنگ، زیرشاخصهای زیر را دارد: مخارج عمومی برای حمایت از هنر در همۀ بخشها (غیرانتفاعی، عمومی و تجاری)، مخارج بنیادی در حمایت از هنر (غیرانتفاعی، عمومی و تجاری)، کمکهای داوطلبانه و کمکهای بخش خصوصی به هنر، حضور هنرمندان و بهکارگیری فرهنگ و هنر در سایر بخشهای سیاسی (Jackson et al., 2006: 18-19).
پیشینۀ پژوهش
اولین بار ماتاراسو[3] (1999) در مطالعۀ «بهسوی شاخص فرهنگ محلی: اندازهگیری زیستپذیری فرهنگی جوامع»، موضوع زیستپذیری فرهنگی را مطرح کرد. او زیستپذیری فرهنگی را به سه شاخص عمدۀ نهادی، تولیدی و پیامدی تقسیم کرد که هر کدام زیرشاخصهایی داشتند. در این مطالعه ماتاراسو از مؤسسات، زیرساختها، سرمایهگذاری، دسترسی و توزیع برای تخمین شاخص نهادی و از فعالیت و مشارکت، آموزش و تحصیلات و فعالیتهای خلاق تبلیغاتی برای تعیین شاخص تولیدی و درنهایت، از توسعۀ فردی و توسعۀ جامعه برای تعیین شاخص پیامدی استفاده کرد.
بعد از این مطالعه جکسون و همکاران[4] (2006) در گزارش «زیستپذیری فرهنگی جوامع» شاخصهای فرصت مشارکت فرهنگی، مشارکت فرهنگی و حمایت از فرهنگ را سه شاخص عمدۀ زیستپذیری فرهنگی معرفی کردند. شاخص فرصت مشارکت فرهنگی زیرشاخصهای زیر را در بر میگیرد: 1)سازمانهای غیرانتفاعی، عمومی و تجاری مرتبط با هنر 2) مراکز خردهفروشی هنر 3) سالنهای غیرهنری با برنامهریزی فرهنگی و هنری 4) جشنوارهها و نمایشگاهها 5)خروجی رسانههای متمرکز بر هنر 6) مدارس هنر. شاخص مشارکت فرهنگی شامل زیرشاخصهای زیر است: 1)هنرمندان 2) انجمنهای هنری 3) تحصیلات هنری 4) برنامههای هنری بعد از مدارس 5) مشارکت مخاطبان 6) خرید کالاهای هنری یا مواد اولیه برای ساخت کالاهای هنری 7) گفتمان دربارۀ فرهنگ و هنر در رسانه؛ درنهایت، حمایت از فرهنگ به زیرشاخصهای زیر تقسیم شد: 1) هزینههای عمومی برای حمایت از هنر در همۀ بخشها (غیرانتفاعی، عمومی و تجاری) 2) هزینههای بنیادی برای حمایت از هنر (غیرانتفاعی، عمومی و تجاری) 3) داوطلبشدن و واگذاری هنر به بخش خصوصی 4) حضور هنرمندان 5) ادغام فرهنگ و هنر با سایر بخشهای سیاستگذاری و تخصیص بهینۀ منابع فرهنگی.
پس از آن اسمیت[5] (2010) و لی[6] (2014) از شاخصهای جکسون و همکارانش برای انجام مطالعات خود استفاده کردند؛ درنهایت، ویسو و دراگومیر[7] (2016) در گزارش «زیستپذیری فرهنگی شهرهای رومانی»، شاخصهای جدیدی از معیار زیستپذیری فرهنگی مطرح کردند. آنها پنج شاخص زیرساختهای فرهنگی، مشارکت فرهنگی، بودجۀ تخصیصیافته به بخش فرهنگ، منابع انسانی متخصص و صنایع خلاق را شاخصهای اصلی در نظر گرفتند و برای هر یک نیز زیرشاخص ارائه دادند؛ البته شاخصهای ارئهشده در این مطالعه بهلحاظ دستهبندی با شاخصهای مطالعات پیشین تفاوت دارند.
با توجه به اینکه زیستپذیری فرهنگی مقولۀ جدیدی است که از عمر آن نزدیک به بیست سال میگذرد، مطالعات زیادی در این زمینه انجام نشده و تاکنون در داخل کشور نیز مطالعهای دربارۀ زیستپذیری فرهنگی - آنگونه که مدنظر پژوهشگران این مقاله است – انجام نشده است. تنها در مقالۀ ایزدی و محمدی (1394) با عنوان «شناسایی و ارزیابی شاخصهای کیفیت فضای فرهنگی – اجتماعی؛ مطالعۀ موردی: کلانشهر اصفهان»، این موضوع بررسی شده است که فضاهای فرهنگی - اجتماعی در تعاملات اجتماعی و ارتقای فرهنگ شهروندی نقش مؤثری داشتهاند و توجه به کیفیت فضاهای فرهنگی - اجتماعی ازجمله راهکارهای دستیابی به توسعۀ فرهنگی است.
روش پژوهش
با توجه به اینکه این مطالعه بهدنبال شناخت و توصیف وضعیت موجود زیستپذیری فرهنگی در کلانشهرهای ذکرشده است، ازجمله پژوهشهای توصیفی محسوب میشود. مناطق آماری پژوهش، سه کلانشهر تهران، اصفهان و مشهد را در طول سالهای 1395-1392 در بر میگیرد. پژوهش حاضر نمونهگیری نداشت و سه کلانشهر مدنظر بهمنزلۀ مورد مطالعه انتخاب شدند؛ در عین حال، برای فراهمشدن امکان بررسی زیستپذیری فرهنگی و روند تحولات آن در طول زمان، به بررسی بازۀ زمانی بیش از یک سال نیاز وجود داشت؛ اما مشکل وجودنداشتن اطلاعات موردنیاز دربارۀ شاخصهای بررسیشده، سبب شد قلمرو زمانی 1395-1392 برای پژوهش انتخاب شود؛ زیرا سالنامههای سال 1396 به بعد منتشر نشدهاند و دادههای سال 1392 به قبل نیز ناقصاند.
دادههای موردنیاز این پژوهش با مراجعه به اسناد و مدارک موجود و آمار رسمی منتشرشدۀ کشور بهوسیلۀ سازمانهای مرتبط نظیر سالنامههای آماری شهرداری مرکزی کلانشهرهای مطالعهشده، سالنامههای آماری فرهنگ و هنر وزارت فرهنگ و ارشاد کشور، سالنامۀ آمار استانی هر یک از استانهای درگیر پژوهش و سالنامۀ آماری کل کشور تهیه شدهاند. دادههایی که در سالنامهها وجود نداشتند، با مراجعۀ حضوری به شهرداریها، ادارۀ کل فرهنگ و ارشاد اسلامی کل استان، حوزۀ هنری هر استان و اتحادیۀ کتابفروشیها و تعاونیهای صنایع دستی هر کلانشهر تهیه شدهاند و با توجه به وجود محدودیتهای آماری در به دست آوردن داده در سازمانها، تلاش شده است آمار و اطلاعات لازم برای هر زیرشاخص در جهت رسیدن به معیار زیستپذیری فرهنگی و ارزیابی آن در هر کلانشهر فراهم شود.
زیرشاخصها و متغیرهای معیار زیستپذیری فرهنگی براساس تعریف این مفاهیم و برمبنای مطالعات پیشین بهویژه گزارش «زیستپذیری فرهنگی جوامع 2006» تعریف و استخراج و در جدول 1 معرفی شدهاند. معیار زیستپذیری فرهنگی معیاری ترکیبی است که از سه زیرشاخص اصلی فرصت مشارکت فرهنگی، مشارکت فرهنگی و حمایت از فرهنگ تشکیل شده است و مقدار آن براساس مقادیر استخراجشده برای این سه زیرشاخص که با استفاده از متغیرها و تکتک زیرشاخصهای تشکیلدهندۀ آنها به دست آمدهاند، محاسبه میشود (Jackson et al., 2006: 9).
روش محاسبۀ معیار زیستپذیری فرهنگی براساس گزارش «زیستپذیری فرهنگی شهرهای رومانی» (Voicu & Dragomir, 2016)، میانگین مقادیر سرانۀ استاندارد (نرمالایزشده) و شامل مراحل زیر است:
مرحلۀ اول: محاسبۀ مقادیر سرانۀ متغیرها به ازای مقدار مشخصی از جمعیت مناطق مطالعهشده (هر 10000 نفر جمعیت).
x متغیر برآورد مقدار سرانۀ (1)
مرحلۀ دوم: استانداردسازی مقادیر سرانه.
برای اینکه بتوان از متغیرها و دادههای متفاوت، شاخص واحدی به دست آورد - بهطوری که این شاخص ترکیبی قابلیت رتبهبندی مناطق را داشته باشد - از نرمالکردن داده بهره گرفته میشود. روشهای متفاوتی برای نرمالکردن دادهها وجود دارد که در این پژوهش از روش استانداردسازی طبق فرمول (2) استفاده شده است:
(2)
در این رابطه، مقدار استاندارد X، مقدار واقعی متغیر iام، میانگین و انحراف معیار متغیرهای ورودی است.
مرحلۀ سوم: محاسبۀ میانگین سادۀ متغیرها برای محاسبۀ زیرشاخصها.
مرحلۀ چهارم: محاسبۀ میانگین سادۀ زیرشاخصها برای محاسبۀ معیار اصلی (Voicu & Dragomir, 2016: 90-91).
در پژوهش حاضر نیز از دادهها با واحدهای متفاوتی ازجمله تعداد، مساحت، ساعت و ... استفاده شده است. برای جلوگیری از تورش و محاسبۀ دقیق شاخصها از استانداردسازی استفاده و جمعیت نیز در محاسبه دخالت داده شد؛ درنهایت، با میانگین مقادیر سرانۀ استاندارد، هر یک از شاخصها و شاخص کل بهدست میآیند.
در این مطالعه مقدار زیستپذیری فرهنگی برای سه کلانشهر مطالعهشده محاسبه و با یکدیگر مقایسه میشود؛ بنابراین، هنگام محاسبۀ میانگین و انحراف معیار متغیرها برای استاندارسازی دادهها، علاوه بر دادههای مربوط به هر متغیر در کلانشهر مدنظر، همۀ مقادیر تحققیافتۀ آن متغیر در طی دورۀ مطالعهشده در هر سه کلانشهر در محاسبات در نظر گرفته میشوند.
معرفی متغیرها و شاخصهای زیستپذیری فرهنگی
برای معرفی معیار زیستپذیری فرهنگی، زیرشاخصها و متغیرهای استفادهشده برای ارزیابی آن، همۀ 54 متغیر استفادهشده در جدول 1 معرفی شدهاند. این شاخصها، زیرشاخصها و درنهایت، متغیرها از گزارش «زیستپذیری فرهنگی جوامع» (Jackson et al., 2006) برگرفته شدهاند؛ البته باید به این موضوع اشاره کرد که این گزارش متغیرهای بیشتری داشت که در این مطالعه بهدلیل وجودنداشتن آمار مربوطه و حتی وجودنداشتن آن فعالیت در کشور، بهناچار حذف شدهاند.
جدول 1- معرفی متغیرها و شاخصهای زیستپذیری فرهنگی[8] (in: Jackson et al., 2006: 9)
معیار |
شاخص |
تعریف شاخص |
زیرشاخص |
متغیرها |
زیستپذیری فرهنگی |
فرصت مشارکت فرهنگی |
وجود بستر و زیرساختهای مناسب برای خلق تعاملات فرهنگی در جهت ایجاد مشارکت فعال در زمینههای فرهنگی و هنری |
سازمانهای غیرانتفاعی، عمومی و تجاری مرتبط با هنر |
|
مراکز خردهفروشی هنر |
|
|||
سالنهای غیرهنری با برنامهریزی فرهنگی و هنری |
|
|||
جشنوارهها و نمایشگاهها |
|
|||
خروجی رسانههای متمرکز بر هنر |
|
|||
هنرستان هنرهای زیبا |
||||
زیستپذیری فرهنگی |
مشارکت فرهنگی |
هر نوع فعالیت در زمینۀ فرهنگ و هنر |
هنرمندان و فعالان این حوزه |
|
مشارکت افراد |
|
|||
گفتمان در رسانۀ رادیو و تلویزیون دربارۀ فرهنگ و هنر |
|
|||
حمایت از فرهنگ |
بودجۀ دولتی و کمکهای بخش خصوصی و هر نوع استفاده از فرهنگ و هنر در بخشهای دولتی**** |
|
* مساحت پارکها، مجموع پارکهای شهری، محلی، همسایگی و جنگلی است.
** کتابخانهها مجموع کتابخانههای عمومی و دانشگاهی است؛ اما دربارۀ شهر مشهد کتابخانههای آستان قدس را نیز در بر میگیرد.
*** نمایشگاه کتاب بینالمللی تهران در متغیر نمایشگاه کتاب آورده نشده است تا مقایسۀ انجامشده مطلوب واقع شود. بازدیدکنندگان نمایشگاه کتاب بینالمللی تهران نیز در متغیر بازدیدکنندگان نمایشگاه کتاب در نظر گرفته نشده است.
**** بهدلیل وجودنداشتن آمار مناسب در بخش بودجه در هر کلانشهر، از آمار سالنامههای استانی سازمان برنامه و بودجه (1394؛ 1395) استفاده شده و بهدلیل اینکه ادارۀ کل هر سازمان در سه کلانشهر مطالعهشده واقع شدهاند، اعتبارات ادارۀ کل هر سازمان در نظر گرفته شده است.
یافتههای پژوهش
برای تحلیل نتایج حاصل از مقادیر محاسبهشده برای شاخص زیستپذیری فرهنگی و زیرشاخصهای آن، مقادیر بهدستآمده برای هر یک از زیرشاخصها و معیار اصلی زیستپذیری فرهنگی، شامل مقادیر مثبت یا منفیاند. مقادیر منفی بیانکنندۀ وضعیت نامطلوب متغیر، زیرشاخص یا شاخص اصلی مدنظر و مقادیر مثبت بیانکنندۀ وضعیت مناسب و مطلوباند. بزرگی عدد بهدستآمده نیز شدت مطلوب یا نامطلوب وضعیت شاخص بررسیشده را بیان میکند.
مقایسۀ شاخص فرصت مشارکت فرهنگی در کلانشهرهای اصفهان، مشهد و تهران
در مقایسۀ زیرشاخص فرصت مشارکت فرهنگی با استفاده از مقادیر سرانۀ استاندارد به ازای هر 10000 نفر جمعیت در کلانشهرهای مطالعهشده با یکدیگر، اصفهان در مقایسه با دو کلانشهر دیگر ازنظر زیرشاخص فرصت مشارکت فرهنگی در وضعیت مناسبتری قرار دارد و از مقدار 483/0 در ابتدای دوره به 596/0 در انتهای دوره رسیده و مقادیر مثبت و در عین حال روند صعودی کندی داشته است. بعد از اصفهان، تهران رتبۀ دوم را داشته است که از مقدار 129/0- به 164/0 در انتهای دوره دست یافته است. تهران با وجود اینکه با رشد فرصت مشارکت فرهنگی همراه بوده و به مقادیر مثبت دست یافته است، همچنان ازنظر مقدار عددی این زیرشاخص در وضعیت مناسبی قرار ندارد؛ زیرا به صفر نزدیکتر است و باید بهسمت یک و اعداد بزگتر از آن رشد پیدا کند تا در جایگاه خوبی قرار گیرد.
نمودار 1- روند شاخص فرصت مشارکت فرهنگی در سه کلانشهر مطالعهشده
درنهایت، مشهد از 586/0- به 393/0- رسیده است و همچنان در مقدار منفی و در وضعیت نامناسبی از زیرشاخص فرصت مشارکت فرهنگی در مقایسه با دو کلانشهر دیگر قرار گرفته است. نکتۀ آخر دربارۀ این زیرشاخص اینکه هر سه کلانشهر روند صعودی کندی داشتهاند؛ بنابراین، بهطور خلاصه دربارۀ زیرشاخص فرصت مشارکت فرهنگی در طول دورۀ پژوهش و بین سه کلانشهر مطالعهشده به ترتیب اصفهان، تهران و مشهد رتبههای اول تا سوم را داشتهاند.
رتبهبندی کلانشهرها براساس زیرشاخصهای شاخص فرصت مشارکت فرهنگی در سالهای 1395-1392
در این قسمت هر یک از زیرشاخصهای شاخص فرصت مشارکت فرهنگی در سالهای 1395-1392 با توجه به مقایر بهدستآمده برای شاخصها، رتبهبندی و مقدار هر یک در زیر رتبۀ آن درج شده است.
جدول2 -رتبهبندی زیرشاخصهای شاخص فرصت مشارکت فرهنگی در سالهای 1395-1392
سال |
1392 |
|
1393 |
|
1394 |
|
1395 |
||||||||
شهر زیرشاخص |
اصفهان |
مشهد |
تهران |
اصفهان |
مشهد |
تهران |
اصفهان |
مشهد |
تهران |
اصفهان |
مشهد |
تهران |
|||
سازمانهای غیرانتفاعی، عمومی و تجاری مرتبط با هنر |
1* (354/0) |
3 * (411/0-) |
2 * (048/0-) |
1 (590/0) |
3 (581/0-) |
2 (010/0-) |
1 (458/0) |
3 (645/0-) |
2 (086/0) |
1 (434/0) |
3 (412/0-) |
2 (184/0) |
|||
مراکز خردهفروشی هنر |
1 (332/0) |
3 (549/0-) |
2 (527/0-) |
1 (730/0) |
2 (485/0-) |
3 (488/0-) |
1 (084/1) |
2 (366/0-) |
3 (405/0-) |
1 (124/1) |
2 (155/0-) |
3 (294/0-) |
|||
سالنهای غیرهنری با برنامهریزی فرهنگی و هنری |
1 (112/1) |
3 (647/0-) |
2 (379/0-) |
1 (080/1) |
2 (516/0-) |
3 (616/0-) |
1 (886/0) |
3 (580/0-) |
2 (390/0-) |
1 (745/0) |
3 (481/0-) |
2 (212/0-) |
|||
جشنوارهها و نمایشگاهها |
1 (238/0) |
2 (232/0-) |
3 (540/0-) |
1 (204/0) |
2 (0419/0) |
3 (457/0-) |
1 (0649/0) |
2 (038/0-) |
3 (306/0-) |
1 (793/0) |
2 (374/0) |
3 (142/0-) |
|||
خروجی رسانههای چاپ و نشر متمرکز بر هنر |
2 (569/0-) |
3 (638/0-) |
1 (0787/1) |
2 (679/0-) |
3 (765/0-) |
1 (169/1) |
2 (665/0-) |
3 (771/0-) |
1 (473/1) |
3 (721/0-) |
2 (709/0-) |
1 (800/1) |
|||
هنرستان هنرهای زیبا |
1 (458/1) |
3 (091/1-) |
2 (067/0-) |
1 (386/1) |
3 (114/1-) |
2 (173/0-) |
1 (316/1) |
3 (144/1-) |
2 (200/0-) |
1 (005/1) |
3 (156/1-) |
2 (217/0-) |
منبع: یافتههای پژوهش
* این اعداد رتبۀ هر کلانشهر در سال مدنظر است و مقدار هر زیرشاخص در پایین این اعداد آورده شده است؛ برای مثال: در سال 1392 اصفهان، تهران و مشهد به ترتیب بیشترین مقدار در زیرشاخص سازمانهای غیرانتفاعی، عمومی و تجاری مرتبط با هنر را داشتند.
از بین زیرشاخصهای فرصت مشارکت فرهنگی، کمترین میزان به «هنرستان هنرهای زیبا» در شهر مشهد متعلق بوده است (091/1-) که در طول دورۀ چهارسالۀ بررسیشده همواره با کاهش روبهرو بوده و درنهایت، به میزان 156/1- در سال 1395 رسیده است و از بین متغیرهای استفادهشده برای محاسبۀ فرصت مشارکت فرهنگی، همواره پایینترین میزان را بین سایر شاخصها و شهرهای مطالعهشده داشته است.
همین طور زیرشاخص «خروجی رسانههای چاپ و نشر متمرکز بر هنر» در طی دورۀ چهارسالۀ بررسیشده همواره بیشترین مقدار را در شهر تهران داشته و از 0787/1 در سال 1392 به میزان 800/1 در سال 1395 افزایش یافته است؛ این در حالی است که مقدار این شاخص طی دورۀ ذکرشده در دو کلانشهر دیگر با کاهش روبهرو بوده و در کلانشهر اصفهان همواره کمترین میزان را بین زیرشاخصهای فرصت مشارکت فرهنگی به خود اختصاص داده است.
مقایسۀ شاخص مشارکت فرهنگی در کلانشهرهای اصفهان، مشهد و تهران
در مقایسۀ زیرشاخص مشارکت فرهنگی با استفاده از مقادیر سرانۀ استاندارد به ازای هر 10000 نفر جمعیت در کلانشهرهای مطالعهشده، تهران بیشترین مقدار با اعداد مثبت در تمام سالها را داشته است؛ بهطوری که مقدار این شاخص پس از یک جهش در سال 1393 رشد نسبتاً کندی داشته و در طی دورۀ مطالعهشده تقریباً دو برابر شده است.
نمودار 2- روند شاخص مشارکت فرهنگی در سه کلانشهر مطالعهشده
بعد از تهران، اصفهان و سپس مشهد قرار دارد و هر دوی آنها در مقادیر منفی قرار گرفتهاند. اصفهان از مقدار 276/0- در ابتدا به 027/0- در انتهای دوره رسیده و توانسته است خود را به صفر نزدیک کند؛ اما همچنان در مقدار منفی واقع شده و روند رشد کندی داشته است.
مشهد در این زیرشاخص نیز در پایینترین رتبه در تمام سالها قرار دارد و از 523/0- در سال 1392 به 237/0- در سال 1395 دست یافته است؛ اما همچنان در مقادیر منفی باقی مانده است و این موضوع، وضعیت نامناسب مشهد در زیرشاخص مشارکت فرهنگی را نسبت به دیگر کلانشهرهای مطالعه نشان میدهد؛ بنابراین، در مقایسۀ زیرشاخص مشارکت فرهنگی در دورۀ چهارساله به ترتیب تهران، اصفهان و مشهد بیشترین تا کمترین مقدار در تمام سالها را داشتهاند.
رتبهبندی کلانشهرها براساس زیرشاخصهای مشارکت فرهنگی در سالهای 1395-1392
در این قسمت هر یک از زیرشاخصهای جزئی زیرشاخص اصلی مشارکت فرهنگی در سالهای 1395-1392 رتبهبندی شده و مقدار هر یک نیز در زیر رتبه مریوطه، درج شده است.
همان طور که در جدول 3 نیز ملاحظه میشود، در طی دورۀ مطالعهشده برای شهر مشهد متغیر «هنرمندان و فعالان این حوزه»، برای شهر اصفهان متغیر «گفتمان در رسانۀ رادیو وتلویزیون دربارۀ فرهنگ و هنر» و برای شهر تهران متغیر «مشارکت افراد»، مهمترین ضعف این شهرها در شاخص مشارکت فرهنگی بوده است؛ البته هر سه کلانشهر روند رو به بهبودی را در حوزۀ شاخصهای اشارهشده طی کردهاند.
جدول 3- رتبهبندی زیرشاخصهای مشارکت فرهنگی در سالهای 1395-1392
سال |
1392 |
|
1393 |
|
1394 |
|
1395 |
||||||||
شهر زیرشاخص |
اصفهان |
مشهد |
تهران |
اصفهان |
مشهد |
تهران |
اصفهان |
مشهد |
تهران |
اصفهان |
مشهد |
تهران |
|||
هنرمندان و فعالان این حوزه |
2 (235/0-) |
3 (808/0-) |
1 (570/0) |
2 (035/0-) |
3 (748/0-) |
1 (691/0) |
2 (109/0) |
3 (706/0-) |
1 (806/0) |
2 (165/0) |
3 (682/0-) |
1 (874/0) |
|||
گفتمان در رسانۀ رادیو و تلویزیون دربارۀ فرهنگ و هنر |
3 (782/0-) |
2 (570/0-) |
1 (036/1) |
3 (701/0-) |
2 (600/0-) |
1 (514/1) |
3 (6497/0-) |
2 (649/0-) |
1 (305/1) |
3 (672/0-) |
2 (510/0-) |
1 (279/1) |
|||
مشارکت افراد |
1 (183/0) |
2 (194/0-) |
3 (539/0-) |
1 (424/0) |
2 (428/0-) |
3 (479/0-) |
1 (416/0) |
2 (360/0) |
3 (339/0-) |
2 (451/0) |
1 (476/0) |
3 (333/0-) |
مقایسۀ شاخص حمایت از فرهنگ در کلانشهرهای اصفهان، مشهد و تهران
در مقایسۀ زیرشاخص حمایت از فرهنگ با استفاده از مقادیر سرانۀ استاندارد به ازای هر 10000 نفر جمعیت در کلانشهرهای بررسیشده، اصفهان در بهترین وضعیت قرار گرفته و سیر صعودی نسبتاً تندی داشته است؛ بهطوری که از 402/0 در ابتدای دوره به مقدار 809/1 در انتهای دوره رسیده و از ابتدا مقادیر مثبت داشته است.
بعد از اصفهان، مشهد رتبۀ دوم را داشته و توانسته است خود را از مقدار 483/0- به 422/0 در انتهای دوره برساند؛ اما روند کندی داشته و در سال آخر توانسته است رشد نسبتاً خوبی داشته باشد.
تهران در مقایسه با دیگر کلانشهرهای مطالعهشده در پایینترین مقدار در تمام سالها قرار دارد و با شیب بسیار کندی در حال افزایش است. ازطرف دیگر، در تمام سالها مقادیر منفی داشته و تنها توانسته است از 188/1- به 895/0- در انتهای دوره دست یابد.
بهطور خلاصه در مقایسۀ زیرشاخص حمایت از فرهنگ بین کلانشهرها، اصفهان، مشهد و تهران به ترتیب رتبههای اول، دوم و سوم را کسب کردهاند.
مقایسۀ شاخص زیستپذیری فرهنگی در کلانشهرهای اصفهان، مشهد و تهران
در این مرحله شاخص زیستپذیری فرهنگی براساس مقادیر محاسبهشده برای شاخصهای فرصت مشارکت فرهنگی، مشارکت فرهنگی و حمایت از فرهنگ، محاسبه و برای کلانشهرهای مطالعهشده با یکدیگر مقایسه شده است. در مقایسۀ مقادیر سرانۀ استاندارد به ازای هر 10000 نفر جمعیت در سه کلانشهر اصفهان، مشهد و تهران دربارۀ شاخص کل زیستپذیری فرهنگی، اصفهان در مقایسه با دو کلانشهر دیگر بیشترین مقادیر در تمام سالهای پژوهش و رتبۀ اول را داشته است. این شاخص در اصفهان از 203/0 به مقدار 792/0 در انتهای دوره دست یافته و روند صعودی نسبتاً خوبی داشته است.
بعد از اصفهان، تهران رتبۀ دوم را داشته است؛ اما در تمام سالها مقادیر منفی و روند افزایشی کندی داشته و تنها توانسته است از 321/0- در ابتدای دوره به 041/0- در انتهای دوره دست یابد.
مشهد آخرین کلانشهر ازلحاظ بهرهمندی شاخص زیستپذیری فرهنگی است و در طی دورۀ پژوهش مقادیر منفی داشته است. مشهد در این شاخص از 530/0- در ابتدای دوره به 069/0- در انتهای دوره رسیده است و با اینکه در مقایسه با تهران رتبۀ پایینتری دارد، رشد بهتری داشته و در انتهای دوره تقریباً دو کلانشهر مشهد و تهران، مقادیر نزدیک به هم و نزدیک به صفر داشتهاند.
نمودار 4- روند معیار زیستپذیری فرهنگی در سه کلانشهر مطالعهشده
بهطور خلاصه از بین سه کلانشهر مطالعهشده ازلحاظ داشتن شاخص زیستپذیری فرهنگی، به ترتیب اصفهان، تهران و مشهد رتبههای اول تا سوم را داشتهاند.
نتیجه
1. دربارۀ شاخص فرصت مشارکت فرهنگی:
2. دربارۀ شاخص مشارکت فرهنگی
3. دربارۀ شاخص حمایت از فرهنگ:
4. بهطور کلی دربارۀ شاخص زیستپذیری فرهنگی
[1] Arts and Culture Indicators Project
[2]منظور از حمایتهای غیرمستقیم در هنر، حمایت در بخشهایی مانند آموزش و پرورش، کسبوکارهای محرک توسعۀ اقتصادی، پارکها و اماکن تفریحی است (Jackson et al., 2006: 20).
[3] Mataraso
[4]Jackson et al.
[5]Smith
[6]Lee
[7]Voicu & Dragomir
[8]. ذکر این نکته ضروری است که آمار ذکرشده در جدولهای این مقاله، نتایج محاسبات انجامشده روی دادههای مندرج در سالنامههای آماری استان اصفهان (1392؛ 1393؛ 1394) است. همچنین از منابع زیر استفاده شده است: ر. ک. ارشدیپور و همکاران، 1395 الف؛ 1395 ب؛ خوندابی و شریفیان، 1393؛ قرشینوشآبادی و شریفیان، 1396؛ جوادی و همکاران، 1393؛ 1394؛ عبداللهزت=اده و همکاران، 1395؛ 1396؛ سازمان فناوری اطلاعات و ارتباطات شهرداری تهران، 1392؛ 1393؛ 1394؛ 1395.