نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسنده
استادیار، گروه جامعهشناسی، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه خوارزمی، تهران، ایران
چکیده
کلیدواژهها
موضوعات
عنوان مقاله [English]
نویسنده [English]
Introduction
This study aims to focus on one of the major factors, namely, the degree of democracy and its relation to happiness. Looking at the preliminary evidence, it is well established that countries with a high level of democracy look happier. Moreover, the life satisfaction of the people of these countries is higher. The key question is whether concentration of power and the extent of democracy in societies increase or decrease happiness among individuals. Also, what is the role of economic factors and income inequality regarding happiness in addition to the level of democracy as one of the major variables at the macro level? The present study examines the relationship between f democracy and happiness. This study is a cross-national study. Data from 145 countries has been gathered from a variety of data sets. The method of study is secondary analysis. The study approach is a kind of combined theory that, simultaneously with the role of democracy, has considered the factor of economic development and inequality in examining the amount of happiness.
Materials & Methods
The key question is whether concentration of power and the extent of democracy in societies increase or decrease happiness among individuals. There are a few approaches regarding the relationship between democracy and happiness. Some believe that the findings do not indicate a positive relationship between happiness and democracy, and that if there is a relationship between happiness and democracy, it is influenced by other factors including economic development (Inglehart, 2006). Another theoretical approach asserts that democracy itself directly and indirectly contributes to the increase in happiness in society. Scholars, in this approach, has found a very strong positive relationship between democracy and happiness (Loubser, 2017; Doran, 2005).
In this study, a third approach is selected. This approach states that democracy in many ways enhances happiness at the community level. First, by reinforcing the democracy, the social capital is reinforced in a society. It has reinvigorated civil society, broadened trust, and expanded happiness throughout society by expanding cultural renewal. Second, democracy increases the level of social security in society through decreasing corruption. This reduces anxiety in individuals and increases life satisfaction. The method of this study is comparative-quantitative and cross-sectional. The unit of analysis is the country and the method of study is secondary analysis. Data for 2017 and 2018 have been collected from several reputable sources. Happiness data have been used from the data collected by Venhanen (2018). In addition, Legatum data were used to investigate the factors affecting happiness.
Discussion of Results & Conclusions
The results show that there is a positive and significant relationship between happiness and democracy. There is also a positive and significant relationship between the existence of modern social capital and the level of happiness. The findings state that first, the level of happiness has significant differences among nations. Nordic countries with the highest average of 80% have the maximum levels of happiness in the world. Second, democracy has a positive and significant effect on the amount of happiness. Thirdly, this effect will be larger through social capital. Therefore, in the combined model presented by macro-level factors, the amount of happiness along with increasing economic development and reducing the amount of income inequality has the capability to explain a significant amount of changes in happiness.
This would have a greater impact when development and economic prosperity in society increase and income inequality decreases. In addition, the results of this study show that several macro-level variables in a society must be simultaneously running to have a positive and lasting effect on increasing happiness. Democracy can create a vibrant civil society by enhancing modern, not tribal, social capital. Attending multiple associations in a dynamic civil society is one of the most important factors in enhancing individual agency. This must be done alongside the growth of welfare in society to meet basic human needs and not to increase social inequality. In other words, economic development will lead to greater happiness at the community level when individuals, along with an efficient democracy, can also benefit from the positive aspects of economic development.
کلیدواژهها [English]
مقدمه و بیان مسأله
امروزه بررسی جامعهشناختی احساسات اجتماعی با کارهای اخیر ترنر، به یکی از مباحث مهم در حیطۀ علوم اجتماعی تبدیل شده است (Tuner, 2008). سؤال بنیادی در این حوزه آن است که چه شرایط اجتماعی و فرهنگی سبب ایجاد چه نوع احساساتی در کنش متقابل افراد در جامعه میشوند (Turner & Stets, 2007: 22). در تعریف احساسات پایه - مرتبۀ اول - بین پژوهشگران اختلافاتی وجود دارد (برای دیدن خلاصهای از این مباحث ر. ک. Turner & Stets, 2007: 26-27). با وجود این اختلافات، در تعریف احساسات پایه، میتوان گفت چهار حس خشم، غم، ترس و شادی بهمنزلۀ چهار حس بنیادی میان همۀ نظریهها پذیرفته شدهاند. از ترکیب این احساسات پایه یا بنیادی است که سایر احساسات درجۀ دوم و سوم آشکار میشوند (برای دیدن ترکیبهای جالب در این زمینه ر. ک. Turner & Stets, 2007: 30-31). این ترکیبات همراه با میزان شدت بیان آنها، طیف وسیع و متنوعی از احساسات را به دست میدهند که البته میزان آن از فرهنگی به فرهنگ دیگر ممکن است کم و زیاد شود. شادی اجتماعی یکی از اخیار(خیرها) فردی و جمعی است که هر سیستم اجتماعی بهدنبال دستیابی به آن است. در تعاریف متعددِ موجود از «جامعۀ نیک»، افزایش میزان شادمانی و کاهش رنج انسانی، یکی از اساسیترین بنیانها را تشکیل داده است. یافتهها و دادههای ونهانناز دهۀ 90 میلادی به این سو نشان میدهند این موهبت میان همۀ ملل و جوامع به یک اندازه تقسیم نشده است و این همان چیزی است که از آن با عنوان «نابرابری در توزیع شادی» یاد میشود (Veenhoven, 2002; 2015; Ingelhart, 2006). تفاوت در این میزان شادی نشاندهندۀ آن است که عوامل اجتماعی و ساختاری در جوامع مختلف بر میزان شادمانی در کشورهای مختلف اثرگذارند.
شکل 1- پراکنش گرافیکی وضعیت شادمانی در جهان
Fig 1- Graphic distribution of happiness in the world
ونهانن (2015) یافتههای انجامشده در زمینۀ مطالعات مربوط به شادمانی را به دو بخش تقسیم میکند: یکی توزیع شادی درون و بین ملتها که ممکن است شامل میانگینها و روندهای شادی در جهان باشد و دیگری شرایط و متغیرهای گوناگون در سطوح خرد و کلان که تغییرات میزان شادی در جوامع مختلف را توضیح میدهند. ازلحاظ جامعهشناختی - آنچنان که در شکل 1 هم دیده میشود - میزان شادمانی در جهان تفاوتهای زیادی دارد. این پراکنش توزیع شادمانی دلایل متفاوتی دارد. در این زمینه بیشتر مطالعات تمرکز خود را بر عوامل اقتصادی قرار دادهاند. برای بیشتر این مطالعات فرض بر این است که توسعۀ اقتصادی و رفاه سبب افزایش شادمانی میشوند. در بررسی میزان توزیع قدرت سیاسی نیز میتوان تفاوتهای عمدهای را ملاحظه کرد؛ آیا میزان دموکراسی نیز بر توزیع برابر شادمانی مؤثر است؟ اگر پاسخ مثبت است، این فرایند چگونه ممکن است؟ آیا بین توسعۀ اقتصادی و میزان دموکراسی و تأثیر آنها بر میزان شادمانی رابطهای وجود دارد. چگونه میتوان آثار ترکیبی این متغیرهای کلان را بررسی کرد؟ مطالعۀ حاضر قصد دارد با تمرکز بر یکی از عوامل کلان یعنی میزان دموکراسی و رابطۀ آن با میزان شادمانی، آن را بررسی کند. در بررسی شواهد اولیه این امر بهخوبی نمود پیدا میکند که کشورهای دارای سطح بالایی از دموکراسی، شادتر به نظر میرسند و میزان رضایت کلی مردمان این کشورها از زندگی بیشتر است. با وجود این، کشورهایی وجود دارند که با نداشتن سطح بالای دموکراسی، میزان احساس شادمانی میان مردم آنها پایین نیست. بیشتر این کشورها ازلحاظ رفاه اقتصادی در وضعیت مناسبی قرار دارند. سؤال اساسی این است که آیا تمرکز و تشتت قدرت - میزان دموکراسی - در جوامع سبب افزایش یا کاهش شادمانی بین افراد جوامع میشود یا خیر؟ علاوه بر میزان دموکراسی بهمنزلۀ یکی از متغیرهای اساسی در سطح کلان، نقش عوامل اقتصادی و نابرابری درآمد بر شادمانی چقدر است؟ حضور همزمان این عوامل چگونه تغییرات میزان شادمانی بین کشورها را تبیین میکند؟
واکاوی ادبیات نظری
در بررسی شرایط بروز شادمانی عوامل متعددی ذکر و در سطوح مختلف کلان، میانی و خرد بررسی شدهاند. هدف این مطالعه، بررسی یکی از عوامل سطوح کلان یعنی میزان دموکراسی است؛ البته در کنار بررسی این امر سعی میشود تأثیر ترکیبی عوامل کلان نیز سنجیده شود. یکی از عوامل مهم در سطح کلان، میزان تمرکز و تشتت در قدرت - اعم از انتخاب و نظارت - است که با عنوان رابطۀ دموکراسی و شادی کاوش شده است. ابتدا تعریفی از مفهوم شادی ارائه و سپس ادبیات موضوع مقاله بررسی میشود. برای ارائۀ تعریفی مشخص از شادمانی باید گفت در این مطالعه شادمانی به نوعی از «رضایت از زندگی» فرد اشاره دارد؛ به عبارت دیگر، شادمانی نوعی احساس رضایت پایدار دربارۀ کل زندگی است؛ به همین دلیل ونهانن(: 382 2015) در تعریف خود شادمانی را با مفاهیم کیفیت زندگی و بهزیستی (رفاه) ذهنی مترادف میداند. این رضایت ذهنی دربارۀ کل زندگی است نه قسمتی از آن و حالت پایدار دارد نه گذرا؛ به عبارت دیگر، در اینجا رضایت به دریافت کلی فرد از همۀ ابعاد زندگی خود بهصورت پایدار اشاره دارد[1]. ارزیابی از این رضایت بیشتر بهوسیلۀ فرد روی یک طیف ابراز میشود؛ این طیف ممکن است از خیلی کم تا خیلی زیاد را در بر گیرد. همچنین دموکراسی در این مطالعه به میزان انتخاب، نظارت و آزادی برابر برای همه با هدف دستیابی به مناصب قدرت اشاره دارد (Tessler, 2002). سه بعد اساسی در این تعریف نمایان است: 1- قدرت باید مدام انتخاب شود؛ این انتخابشدن در الگوهای مختلف دموکراسی (Held, 1991)متفاوت است. 2- نظارت مداوم بر دارندگان قدرت باید صورت گیرد که متضمن اصل پاسخگویی است؛ البته یکی از این ابعاد مختلف نظارت، وجود مطبوعات و رسانۀ آزاد است. 3- وجود فرصتهای برابر برای همۀ افراد جامعه با هدف دسترسی به مناصب در قدرت؛ شمول این «همه» فارغ از جنسیت، مذهب، قومیت و ... باید صورت گیرد.
در زمینۀ رابطۀ دموکراسی و میزان شادمانی دستکم چند رویکرد وجود داد: عدهای معتقدند یافتهها رابطۀ مثبتی بین میزان شادمانی و دموکراسی را نشان نمیدهند و اگر هم رابطهای بین میزان شادمانی و دموکراسی وجود دارد، با تأثیرگرفتن از عوامل دیگری ازجمله توسعۀ اقتصادی است. اینگلهارت (2006) از کسانی است که بر این موضوع تأکید دارد. او ابتدا اشاره میکند که کشورهای دموکراتیک شادترند و معتقد است در دهۀ 1980 رابطۀ قوی r=0.8 بین شادمانی و دموکراسی به دست آمده است؛ ولی هر دو متغیر شادمانی و دموکراسی با تأثیرگرفتن از متغیر سومی به نام توسعۀ اقتصادی عمل میکنند. او بیان میکند که توسعۀ اقتصادی سبب تغییرات فرهنگی در جامعه شده است و ازطریق افزایش میزان رفاه عینی، ارزشهای بقا را بهسوی ارزشهایابراز وجود سوق میدهد؛ البته این ارزشها بسیار لیبرالاند[2]. در این حالت بین میزان شادمانی و دموکراسی رابطه وجود دارد؛ ولی او این امر را بهدلیل وجود متغیر سومی به نام توسعۀ اقتصادی میداند نه با تأثیرگرفتن از دموکراسی. اینگلهارت(: 5 2006) اشاره میکند که دموکراسی ازطریق افزایش ظرفیت کنشگری در کنشگران میزان شادمانی آنها را افزایش میدهد؛ ولی رشد نهادهای دموکراتیک از رشد رفاه اقتصادی تأثیر میگیرد. در این روند علت اصلی شادمانی، توسعۀ اقتصادی است.
توسعۀ اقتصادی تغییر ارزشها ارزشهای بقا ارزشهای ابراز وجود افزایش دموکراسی شادمانی
اینگلهارت و بیکر (2000)، اینگلهارت و ولزل (2005)، اینگلهارت و نوریس (2003) و روبسر و استینکمپ[3] (2017) در آثار خود دو فرایند را برای مدرنیزاسیون بیان میکنند؛ یکی حرکت از جامعۀ پیشامدرن به جامعۀ صنعتی است. در این حالت ارزشها از سنتی بهسوی ارزشهای عقلانی - سکولار حرکت میکنند. در مرحلۀ دوم - از دهۀ 1970 به بعد - جامعۀ فراصنعتی درمیرسد؛ در این وضعیت ارزشهای بقا بهسوی ارزشهای جدید ابراز وجود (خوداظهاری) حرکت میکنند؛ بنابراین، در این جامعۀ جدید که رفاه کافی دارد، دیگر دغدغهای در زمینۀ تأمین نیازهای اولیه (بهداشت، خوراک، پوشاک، تحصیلات، مسکن، امنیت و ...) وجود ندارد. این جامعه فارغ از ترس وجودنداشتن امنیت وجودشناختی، به کیفیت زندگی، خودمختاری بیشتر و استقلال فکری میاندیشد و خواستار آزادی بیشتر نیز میشود. این آزادی بیشتر سبب افزایش احساس رضایت ذهنی (شادمانی) در افراد میشود.
آهوویا[4](: 24 2002) نیز بر تأثیر عوامل اقتصادی تأکید دارد. او در استدلالی تقریباً شبیه به اینگلهارت معتقد است توسعۀ اقتصادی ازطریق ایجاد فرهنگ فردگرایانه و رهایی از التزام به شبکههای اجتماعی، شادی فردی را افزایش میدهد. این مطالعات تأکید اساسی خود را بر این گذاشتهاند که دموکراسی تأثیر مستقیم بر شادی ندارد و خود بهمنزلۀ متغیر میانی (واسط) عمل میکند. حتی مطالعاتی تا آنجا پیش رفتهاند که بین دموکراسی و شادی رابطهای به دست نیاوردهاند (Berdufi, 2014: 214).
رویکرد نظری دیگر، معتقد است دموکراسی خود بهطور مستقیم و بیواسطه در افزایش میزان شادمانی در جامعه مؤثر است؛ این گروه رابطۀ مثبت و بسیار قوی بین دموکراسی و میزان شادمانی یافتهاند (Roubser & Steenekamp, 2017). ونهانن سعی دارد در پژوهشهای خود بر وجود این رابطه تأکید کند (رابطۀ بین دموکراسی و میزان شادمانی). او همچون اینگلهارت این احتیاط را دارد که شادمانی را متأثر از فرصتهای اقتصادی بداند (Veenhoven, 2009). همچنین سعی میکند همۀ تغییرات میان شادمانی و دموکراسی را تنها به رفاه اقتصادی تقلیل ندهد و عوامل کلان دیگری مانند آزادی، امنیت و برابری نهادی را نیز دخیل بداند
; 2015:384-385) 2008). این رویکرد ترکیبی توانایی بیشتر برای تبیین جامعتر میزان شادمانی از خود نشان میدهد؛ بنابراین، در مقالۀ حاضر نیز بیشتر به آن توجه شده است. پس از بررسی دو رویکرد مهم نظری و غالب در این زمینه، در ادامه ضمن در پیش گرفتن رویکردی ترکیبی، چگونگی تأثیر دموکراسی بر میزان شادمانی واکاوای میشود.
ذکر این نکته ضروری است که دموکراسی (نه گرایش به دموکراسی) متغیری در سطح کلان و احساس شادمانی متغیری در سطح خرد است. در مباحث مربوط به روابط بین متغیرها باید چند نکته را در نظر گرفت[5]؛ اول اینکه، واقعیت اجتماعی لایهبندی شده است. دوم اینکه، این لایههای در سطوح خرد و کلان، در عین استقلال تحلیلی با هم مرتبطاند. سوم اینکه، بین این سطوح، سازوکار علی – اعم از وجودشناختی و معرفتشناختی - حاکم است (Archer, 2004; Mouzelis, 2008; Hedström & Ylikoski, 2010). بر این اساس در هر مطالعهای باید بتوان سازوکارهای مؤثر از یک سطح به سطح دیگر را دستکم بهلحاظ معرفتشناختی توضیح داد. در زمینۀ مطالعۀ حاضر میتوان این امر را از چند مسیر بررسی کرد:
ونهانن (2008) سعی کرده است رابطۀ بین مفهوم آزادی و میزان شادمانی و مفهوم آزادی را در سه معنای آزادی سیاسی، اقتصادی و شخصی واکاوی کند. در اینجا آزادی به توانایی در قدرت انتخاب اشاره میکند. این توانایی در قدرت انتخاب به دو بعد اشاره دارد: یکی فرصت انتخاب و دیگری قابلیت یا ظرفیت انتخاب. فرصت انتخاب به محیطی بستگی دارد که کنشگر در آن زندگی میکند. این امر به دو نکته اشاره دارد: یکی وجود چیزی (گزینهای) برای انتخاب و دوم تحدید انتخاب فرد بهوسیلۀ دیگران. قابلیت به ظرفیت و توانایی خود کنشگر اشاره دارد. در اینجا هر چقدر تحدید و تهدیدها برای فرد کمتر باشد، موانع کمتری بر سر راه فرد وجود خواهند داشت. در این حالت فرد بهتر توانایی گزینش و اقدام را خواهد داشت و احساس شادمانی بیشتری نیز به دست خواهد آورد.
علاوه بر این، میزان دموکراسی از چند مسیر دیگر بر افزایش میزان شادمانی مؤثر است؛ یکی ازطریق افزایش امنیت و احساس امنیت. اگر براساس تعریف بوزان[6] (1991) امنیت، فراغت از تهدید فرض شود، میتوان این مفهوم را تا حدودی شبیه به مفهوم آزادی منفی برلین[7] در نظر گرفت. این امر سبب افزایش احساس آرامش و کاهش اضطراب در فرد خواهد شد. امنیت در ابعاد مختلف آن با احساس شادمانی رابطه دارد؛ بهویژه زمانی که میزان احساس امنیت در سطح گستردهای میان مردم شیوع داشته باشد. یافتههای ونهانن (2016) نشان میدهند میزان خودکشی رابطۀ معناداری با احساس شادمانی ندارد؛ زیرا شیوع آن بین مردم زیاد نیست؛ ولی جرایم یقهسفید و فساد اداری سبب کاهش احساس شادمانی میشوند. در اینجا عامل دیگری که دموکراسی ازطریق آن بر میزان شادمانی اثرگذار است نیز نمایان میشود؛ این همان موضوعی است که در ادبیات نظری از آن با عنوان حاکمیت قانون یاد میشود. یافتههای اوت[8] (2010) نشان میدهند حاکمیت قانون و بوروکراسی کارا سبب کنترل فساد میشود و کنترل فساد ازطریق دادن اطمینان به مردم - افزایش سرمایۀ اجتماعی سازمانی - سبب افزایش سطح شادمانی و افزایش رضایت از زندگی در جامعه میشود. یافتههای ونهانن (2015) نیز تأکید میکنند که ملل دارای برابری نهادی یا همان حاکمیت قانون، شادترند.
اما دموکراسی ازطریق بسط روابط ثانویه نیز سبب افزایش میزان شادمانی در مردم میشود. میزان مشارکت در انجمنهای داوطلبانه و افزایش اعتماد تعمیمیافته اثر مثبتی بر احساس رضایت و شادمانی بین کنشگران اجتماعی خواهد داشت. روابط انجمنی در سطح جامعه همزمان سبب افزایش همیاری اجتماعی در چارچوب فعالیتهای داوطلبانه میشود و میزان حمایت اجتماعی عاطفی بین کنشگران را افزایش میدهد. این هر دو عامل سبب افزایش میزان رضایت از زندگی و افزایش احساس شادمانی میشوند. این شکل از روابط به سرمایۀ اجتماعی تعمیمیافته اشاره دارد که گاه به آن سرمایۀ اجتماعی مدرن نیز میگویند.
در سرمایۀ اجتماعی سنتی نوع روابط در بیشتر موارد خاصگرایانه و اعتماد نیز از جنس خاصگرایانه است. اعتماد وجود دارد؛ ولی این اعتماد به نزدیکان، دوستان و خانواده است تا به همۀ کنشگران فردی و جمعی جامعه. در ادبیات موضوع این نوع اعتماد را بیشتر خاصگرایانه و سرمایۀ اجتماعی حاصل از آن را نیز بیشتر سنتی یا قبیلهای میدانند. در این حالت فردگرایی ایجادشده از نوع فردگرایی عمودی و جمعگرایی نیز بیشتر از نوع جمعگرایی عمودی است. فردگرایی عمودی بیشتر به نوعی خودمحوری اشاره دارد. فرد خود را بدون در نظر گرفتن جمع در مرکز قرار میدهد و دستیابی به منافع فردی به هر شکلی برای او اولویت دارد. جمعگرایی حاصل از این وضعیت نیز بیشتر نوعی جمعگرایی عمودی یا همان جمعگرایی قبیلهای است. در این حالت جمع «خودی» مهمترین جمع است، مقدس است و نوعی اقتدارگرایی تمام دارد و فردیت در آن بیمعناست و جمع «دیگری» دشمن است و باید به هر طریقی حذف شود. ملاحظه میشود که سرمایۀ اجتماعی سنتی بیشترین قرابت را با اعتماد خاصگرایانه، فردگرایی عمودی و جمعگرایی عمودی دارد (در زمینۀ تفکیک انواع فردگرایی و جمعگرایی ر. ک. (Triandis & Gelfand, 1998; Shulruf et al., 2007; Li & Aksoy, 2007; Oyserman & Kemmelmeier, 2002). در مقابل، دموکراسی و سرمایۀ اجتماعی تعمیمیافته رابطۀ مثبت متقابل دارند (Paxton, 2001). با افزایش دموکراسی و افزایش قدرت جامعۀ مدنی و وجود گروههای انجمنی مختلف در سطح جامعه، این امکان وجود دارد که فردگرایی ازحالت عمودی به افقی و جمعگرایی نیز از حالت عمودی به افقی تغییر جهت دهد. در این حالت فردگرایی عمودی (خودمحوری) بهسوی فردگرایی افقی (فردگرایی نهادینهشده) حرکت میکند و فرد بهدنبال منافع خود با رعایت اصول و قواعد جمعی است. در جمعگرایی افقی «دیگری» دشمن نیست؛ بلکه قسمتی از جامعه است که باید به او اعتماد داشت و در جامعۀ مدنی با او به گفتگو نشست. اساس بر حذف کامل نیست؛ بلکه نوعی چانهزنی و رقابت تنظیمشده مطرح است[9]؛ بنابراین، ملاحظه میشود که وجود دموکراسی - انتخاب و نظارت بر قدرت بهصورت سیستماتیک - میتواند از راههای مختلف سبب بسط شادمانی و رضایت از زندگی بین افراد جامعه شود.
بر این اساس میتوان چند گمانهزنی اولیه در وادی فرضیهسازی ارائه داد. به این گمانهزنیها در دو رویکرد غالب توجه جدی نشده است. دموکراسی از چند روش سبب افزایش شادمانی در سطح جامعه میشود؛ ابتدا اینکه با افزایش دموکراسی سرمایۀ اجتماعی در جامعه تقویت مییابد. این امر سبب تعریض جامعۀ مدنی و اعتماد تعمیمیافته میشود و با بسط طراوت فرهنگی، شادمانی را در سطح جامعه گسترش میدهد. دوم اینکه، دموکراسی با افزایش امنیت و افزایش کنترل فساد سطح تعین اجتماعی را در جامعه افزایش میدهد؛ این امر سبب کاهش اضطراب در افراد و افزایش رضایت از زندگی میشود. سوم، ازطریق بسط عاملیت – آزادی مثبت - برای کنشگران اجتماعی تا بتوانند ظرفیتهای بالقوۀ خود را فعلیت بخشند. در این مطالعه نابرابری اقتصادی (درآمد) و توسعۀ اقتصادی نیز بهمنزلۀ متغیرهای کنترل وارد معادله شدند. توسعۀ اقتصادی به شاخصهای رفاه اجتماعی اشاره دارد که بیانکنندۀ ثبات و حمایت اقتصادی است و نباید آن را تنها معادل ثروت تلقی کرد.
شکل 2- الگوی پژوهش
Fig 2- Model of research
روش پژوهش
روش این مطالعه از نوع مطالعۀ تطبیقی - کمی[10] و ازنظر زمان مقطعی است. واحد تحلیل کشور و سطح تحلیل کلان است. در روش تحلیل ثانویه - که با فراتحلیل متفاوت است - اساس بر استفاده از دادههایی است که شخصی دیگر برای استفادۀ مطالعاتی گردآوری کرده است (Vartanian, 2011). اساس تأکید در اینجا بر دادههای جمعآوریشده است نه نتایج و یافتهها. از دهۀ 70 میلادی به بعد کمکم افراد و مؤسساتی دادههایی در زمینههای مختلف جمعآوری کردند. این دادهها در سطوح مختلف بهصورت درون کشور و بین کشورها جمعآوری شد. برای نمونه امروز دادههای بانک جهانی[11]، یونسکو، خانۀ آزادی[12] (2016)، پولیتی[13] (in: Gurr & Jagger, 2016) حکمرانی خوب، پیمایش ارزشهای جهانی و بسیاری مراکز دیگر سعی کردند برای متغیرهای مختلف در سطح کشورها داده تولید کنند. دادهها برای سالهای 2017 و 2018 از چند منبع معتبر گردآوری شدهاند. برای دادههای شادمانی از مجموعه دادههای گردآوریشده بهوسیلۀ ونهانن استفاده شده است. این دادهها در طی نزدیک به دو دهه، مهمترین منبع در زمینۀ گردآوری دادۀ شادمانی شناخته شده است. ونهانن نزدیک به دو دهه است که بهصورت مداوم مشغول مطالعه در زمینۀ ارزیابی میزان شادمانی در جهان است. این امر سبب شده است دادههای او به معتبرترین منبع در زمینۀ مطالعۀ شادمانی تبدیل شود[14]. در طی دو دهۀ گذشته بارها پرسشنامۀ مذکور دوباره اعتباریابی شده است. این داده بر یک طیف (1 تا 10) به ارزیابی فرد از میزان رضایت ذهنی اشاره دارد. این طیف از خیلی کم (0) تا خیلی زیاد (10) را در بر میگیرد. همچنین برای بررسی عوامل مؤثر بر شادمانی سعی شد از دادههای یکدست و تجمیعشدۀ لگاتم[15] بهره گرفته شود. مؤسسۀ لگاتم سعی کرده است در حدود 9 شاخص اصلی و در قالب 89 متغیر، دادههای جهانی بین کشورهای متعدد را گردآوری کند. هر یک از این شاخصها از چندین زیرشاخص تشکیل و از منابع متعدد تولید دادههای ثانویه گردآوری شدهاند. دربارۀ مطالعۀ حاضر، برای متغیر توسعۀ اقتصادی این زیرشاخصها لحاظ شدهاند: تولید ناخالص داخلی (GDP برحسب PPP)، درصد صادرات صنعتی کشور، وضعیت اشتغال و میانگین 5 سال میزان رشد اقتصادی. این دادهها از شاخصهای ارائهشده بهوسیلۀ گزارش توسعۀ انسانی، صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی در شاخصهای رفاه لگاتم گردآوری شدهاند. دادههای سرمایۀ اجتماعی ترکیب میزان اعتماد بینفردی، اعتماد به نهادهای مختلف و میزان روابط انجمنی و از یافتههای اینگلهارت در موج ششم به دست آمدهاند. برای سنجش نابرابری درآمد از دادۀ توسعۀ انسانی و شاخص ضریب جینی و نسبت 20 درصد فقرا به 20 درصد ثروتمندان بهره و میزان کنترل فساد از مجموعه دادههای حکمرانی خوب گرفته شده است. در زمینۀ سنجش میزان دموکراسی سه شاخص مدنظر قرار گرفته است: یکی دستیابی به فرصتهای برابر در مواضع سیاسی (دادههای پولیتی 4)، دوم سنجش حقوق سیاسی و آزادیهای مدنی (دادههای گاستیل) و سوم آزادی بیان از مجموعه دادههای خانۀ آزادی.
یافتهها
در قسمت تحلیل یافتههای پژوهش ابتدا شمای کلی از وضعیت شادمانی میان کشورهای بررسیشده ارائه و سپس یافتههای تحلیلی بین متغیرها بررسی میشود. سعی شده است کشورها ابتدا براساس شاخصهای توسعۀ انسانی مرتب شوند؛ آنها براساس سطح توسعۀ انسانی به چهار دسته تقسیم شدهاند (The Legatum Prosperity Index, 2016)[16]. براساس تقسیمبندی شاخصهای توسعۀ انسانی[17] بیشترین میزان شادمانی میان 145 کشور بررسیشده، به کشورهای اروپای شمالی و آمریکای شمالی مربوط است (سطح توسعۀ انسانی بسیار بالا). این میزان بهطور میانگین براساس شاخص صفر تا صد، معادل 82 شده است.
جدول 1- میانگین میزان شادمانی براساس 0 تا 100
Table 1- The average level of happiness is between 0 and 100
سطح توسعۀ انسانی |
میانگین |
تعداد کشورها |
بسیار بالا |
4/82 |
24 |
بالا |
7/58 |
24 |
متوسط |
3/50 |
65 |
پایین |
3/33 |
32 |
کشورهای با شاخص توسعۀ انسانی بالا (شامل کشورهایی مانند اسپانیا، ایتالیا و اروپای شرقی) میزان شادمانی بهطور میانگین نزدیک به 60 دارند. دستۀ سوم کشورهای با شاخص توسعۀ انسانی متوسطاند که 65 کشور ازجمله ایران را شامل میشوند و میانگین شادمانی 50 دارند و کشورهای دارای سطح توسعۀ انسانی پایین (بیشتر کشورهای جنوب صحرای آفریقا و برخی از کشورهای خاورمیانه مانند یمن و سوریه)، پایینترین میانگین یعنی کمی بیشتر از 30 را دارند. برخی کشورهای آسیایی جایگاه بسیار خوبی هم ازلحاظ شاخصهای توسعۀ انسانی و هم میزان شادمانی اشغال کردهاند. سنگاپور یکی از آنهاست که در بیشتر بررسیهای جهانی ازلحاظ توسعه در سالهای اخیر جزء 10 کشور برتر قرار داشته است. کرۀ جنوبی مورد دیگری در همین زمینه است.
در بررسی یافتههای استنباطی در جدول 2 ابتدا رابطۀ همبستگی - دو به دو - بین میزان شادمانی و متغیرهای مستقل پژوهش ارائه شده است. در این حالت تمامی متغیرهای کلان واردشده در معادله، رابطۀ معنادار با میزان شادمانی دارند. توسعۀ اقتصادی و میزان نابرابری درآمد که بهمنزلۀ متغیرهای کنترل وارد معادله شده بودند، بیشترین تأثیر را بر میزان شادمانی داشتند. برای بررسی اثر خالصتر متغیرها – در حضور یکدیگر - متغیرهای مختلف به ترتیب وارد معادلۀ رگرسیونی شدند و اثر آنها بهصورت الگوهای مختلف بر میزان شادمانی بررسی شد[18]. براساس یافتههای دوبهدو بین میزان شادمانی و متغیرهای کلان آنچنان که ملاحظه میشود (جدول2)، ضریب همبستگی متغیر توسعۀ اقتصادی بالاترین ضریب همبستگی مثبت (74/0) با میزان شادمانی را داشت. پس از آن نابرابری درآمد با (69/0-) بیشترین رابطۀ منفی را با میزان شادمانی دارد. در تحلیلهای دوبهدو به نظر میرسد توسعه و رفاه اقتصادی بیشتر از میزان دموکراسی بر میزان شادمانی مؤثرند. این یافته به آرای اینگلهارت در تأثیر بیشتر رفاه اقتصادی بر شادمانی نزدیکتر است. سایر متغیرها نیز رابطۀ همبستگی بالای (6/0) را با میزان شادمانی از خود نشان دادهاند؛ البته در این میان اثر سرمایۀ اجتماعی و میزان کنترل فساد کمی بیشتر از دموکراسی و میزان امنیت است؛ ولی برای تشخیص بهتر اثر خالص هر یک از متغیرها بهتر است با استفاده از تحلیل رگرسیونی نوعی کنترل آماری انجام شود.
جدول 2- ضرایب همبستگی متغیرهای مستقل با میزان شادمانی
Table 2- Correlation coefficients of independent variables with the amount of happiness
معناداری |
= ضریب همبستگی r |
متغیر |
*** |
60/0 |
دموکراسی |
*** |
65/0 |
سرمایۀ اجتماعی |
*** |
60/0 |
امنیت اجتماعی |
*** |
64/0 |
میزان کنترل فساد |
*** |
74/0 |
توسعۀ اقتصادی |
*** |
69/0- |
نابرابری دارآمد |
آنچنان که در جدول (3) مشاهده میشود، در الگوی یک متغیر اصلی وارد معادله شده است؛ چون دموکراسی بهتنهایی وارد معادله شده است، میزان بتا برابر با میزان همبستگی یعنی R2=.32 است. در الگوی دوم[19] (ورود همزمان متغیر سرمایۀ اجتماعی و دموکراسی) و در الگوی سوم به ترتیب دو متغیر سرمایۀ اجتماعی و امنیت اجتماعی نیز وارد معادله میشوند. در این حالت با وجود حفظ معناداری در هر سه متغیر، میزان بتای سرمایۀ اجتماعی افزایش مییابد. در الگوی چهارم کنترل فساد در حضور سه متغیر میزان دموکراسی، سرمایۀ اجتماعی و امنیت اجتماعی وارد معادله شد. در این الگو با وجود معناداربودن سه متغیر قبلی، میزان فساد معنادار نشد؛ بنابراین، تا اینجا ملاحظه شد که میزان دموکراسی ازطریق بسط سرمایۀ اجتماعی و امنیت در جامعه، در بسط شادمانی مؤثر است. به این امر در هر دو نظریۀ غالب توجه نشده است.
در دو الگوی 5 و 6 متغیرهای نابرابری درآمد و توسعۀ اقتصادی وارد معادله شدند. در الگوی 5 اثر تعاملی[20] میزان دموکراسی و سرمایۀ اجتماعی وارد معادله شد. در این الگو میزان بتای بهدستآمده معادل B=53است؛ درحالیکه میزان بتای بهدستآمده برای توسعۀ اقتصادی و میزان نابرابری در حدود B=29بوده است.
جدول 3- تحلیل رگرسیونی متغیرهای مستقل بر میزان شادمانی
Table 3-Regression analysis of independent variables on happiness
متغیرها |
الگوی 1 |
الگوی 2 |
الگوی 3 |
الگوی 4 |
الگوی 5 |
الگوی 6 |
دموکراسی |
60B=. *** |
B=.32 *** |
B=0.18 *** |
B=.10 ** |
|
B=.35 *** |
سرمایۀ اجتماعی |
|
B=.31 *** |
B=0.21 *** |
B=.27 *** |
|
B=.19 ** |
امنیت اجتماعی |
|
|
B=0.16 *** |
B=0.14 ** |
|
B=0.18 |
کنترل فساد |
|
|
|
B-.12
|
|
B=.08 |
دموکراسی*سرمایه |
|
|
|
|
B=.53 *** |
|
توسعۀ اقتصادی |
|
|
|
|
B=.28 ** |
B=.36 *** |
نابرابری درآمد |
|
|
|
|
B=-.29 *** |
B=.30 *** |
میزان R2 تعدیلشده |
33/0 |
47/0 |
53/0 |
53/0 |
73/0 |
71/0 |
در الگوی 6 همۀ متغیرهای پژوهش وارد معادله شدند. در حضور دو متغیر کنترل یعنی توسعۀ اقتصادی و میزان نابرابری درآمد، میزان ضریب بتای دموکراسی افزایش یافت و معناداری متغیر امنیت اجتماعی از دست رفت. در این حالت سه متغیر از میان سایر متغیرها – با توجه به میزان بتا و R2 موجود - بهتر توانستند تبیینکنندگی خود را حفظ کنند: میزان دموکراسی، توسعۀ اقتصادی و نابرابری درآمد. سرمایۀ اجتماعی هنگامی که با دموکراسی وارد معادله میشود، اثری بهمراتب قدرتمندتر از توسعۀ اقتصادی و نابرابری درآمد بر میزان شادمانی از خود نشان میدهد.
میتوان گفت بین دموکراسی و میزان شادمانی رابطۀ مثبت و معنادار وجود دارد؛ ولی نکتۀ اساسی در این مطالعه اثر متغیر سرمایۀ اجتماعی است. در ادبیات موضوع اشاره شد که اینگلهارت متغیر توسعۀ اقتصادی و مدرنیزاسیون را عامل اصلی رشد دموکراسی میداند و رشد دموکراسی در کنار افزایش ارزشهای ابراز وجود یکی از دلایل اصلی افزایش میزان شادمانی است. در این پژوهش میزان توسعۀ اقتصادی و نابرابری درآمد بهمنزلۀ متغیرهای کنترل وارد مطالعه شدند. ابتدا اینکه میزان دموکراسی هنگامی که سرمایۀ اجتماعی مدرن وارد معادله میشود، اثر بسیار تعیینکننده بر افزایش میزان شادمانی دارد. به نقش سرمایۀ اجتماعی در هر دو نظریه توجه نشده بود. سرمایۀ اجتماعی مدرن به نوعی اعتماد تعمیمیافته و جمعگرایی افقی اشاره دارد. این امر سبب تعریض افق هنجاری و بسط جامعۀ مدنی در جامعه میشود. میزان افزایش دموکراسی در کنار تعریض روابط گرم اجتماعی نوعی نظم گرم - در مقابل نظم سرد هابزی - در جامعه ایجاد میکند که بسامد آن افزایش میزان شادمانی اجتماعی است. این امر زمانی که در کنار دو متغیر اصلی توسعۀ اقتصادی و نابرابری درآمد قرار گیرد - الگوی 5 - اثر تبیینی بسیار بیشتری بر افزایش شادمانی خواهد داشت.
توسعۀ اقتصادی در این مطالعه به نوعی سیستم دولت رفاه با اثر حمایتی بالا اشاره داشت. این عامل زمانی مؤثر است که نابرابری اجتماعی به معنای اعم و نابرابری درآمد در معنای اخص کنترل شود. در حالتی که توسعۀ اقتصادی بدون کاهش نابرابری درآمد به وجود آید، به احتمال زیاد اثر افزایشی روی میزان شادمانی نخواهد داشت. این حالت زمانی (اغلب) رخ میدهد که توسعۀ اقتصادی بدون وجود توسعۀ سیاسی انجام شود و شکلی از توسعۀ نامتوازن را به وجود آورد. در این حالت در بیشتر موارد، نابرابری افزایش مییابد و این نابرابری سبب مقایسۀ اجتماعی شدید میشود و نتایج آن چیزی جز افزایش غضب اخلاقی، اضطراب و تضاد نخواهد بود. این وضعیت سبب کاهش احساس شادمانی در سطح جامعه میشود؛ ازاینرو، آنچنان که نتایج نشان میدهند در سطح کلان ترکیبی از سه متغیر میزان دموکراسی، توسعۀ اقتصادی و کاهش نابرابری قدرت اثرگذاری بالایی بر میزان شادمانی در جوامع دارند.
نتیجه
مطالعۀ حاضر نقش دموکراسی و اثر آن بر میزان شادمانی را بررسی کرده است. ابتدا سعی شد با توجه به دادههای موجود در زمینۀ مطالعات میزان شادمانی در جهان، وضعیت پراکنش و توزیع شادمانی بررسی شود. این میزان تفاوت – که کم هم نبود - دلایل مختلفی در سطح خرد و کلان دارد. در واکاوی دلایل، تأکید این مطالعه بر یکی از عوامل کلان یعنی میزان دموکراسی بود. همزمان اثر ترکیبی میزان دموکراسی در کنار توسعۀ اقتصادی و چندین متغیر کلان مهم نیز سنجیده شد. میان مرور نظریههای غالب، کمتر بر نقش دموکراسی بهمنزلۀ یک متغیر مستقیم تأکید شده بود. در مرور نظری به نقش دموکراسی بر افزایش شادمانی به کمک سرمایۀ اجتماعی مدرن، امنیت اجتماعی و کنترل فساد تأکید شد. همچنین با توجه به نظریههای رقیب، متغیرهای توسعۀ اقتصادی و نابرابری درآمد نیز وارد معادله شدند. نوآوری نظری مقالۀ حاضر ورود متغیرهای مهم سرمایۀ اجتماعی مدرن، امنیت و کنترل فساد در بحث رابطۀ دموکراسی و میزان شادمانی بود. دو نظریۀ غالب بحث را دربارۀ رابطۀ دموکراسی و توسعۀ اقتصادی و ارتباط آن با شادمانی شکل داده بودند. این مطالعه سرمایۀ اجتماعی و کنترل فساد را نیز وارد معادله کرده است.
نتایج نشان میدهند بین میزان شادمانی و دموکراسی و نیز بین وجود سرمایۀ اجتماعی مدرن و میزان شادمانی رابطۀ مثبت و معنادار وجود دارد. این امر زمانی اثرگذاری بیشتری خواهد داشت که توسعه و رفاه اقتصادی نیز در جامعه افزایش و نابرابری درآمد کاهش یابد. همچنین نتایج این مطالعه نشان میدهند چند متغیر سطح کلان در یک جامعه باید بهصورت همزمان در جریان باشند تا اثر مثبت و پایدار بر افزایش شادمانی بگذارند و رویکردهای تکعاملی نظریههای غالب دچار تقلیلگرایی میشوند. براساس نتایج، دموکراسی ممکن است با افزایش سرمایۀ اجتماعی مدرن - نه قبیلهای - جامعۀ مدنی گرم و فعالی را ایجاد کند. حضور در انجمنهای متعدد در یک جامعۀ مدنی پویا یکی از مهمترین عوامل در رشد عاملیت در افراد است. این امر باید در کنار رشد رفاه در جامعه انجام گیرد؛ بهطوری که نیازهای پایۀ افراد برطرف شود و سبب افزایش نابرابری اجتماعی نیز نشود؛ به عبارت دیگر، توسعۀ اقتصادی زمانی سبب شادمانی بیشتر در سطح جامعه خواهد شد که افراد در کنار وجود دموکراسی کارا امکان بهرهبرداری از مواهب مثبت توسعۀ اقتصادی را نیز داشته باشند. وجود همین دموکراسی بالا در کنار رفاه اقتصادی اثر کاهشی بر میزان نابرابری درآمد خواهد داشت. نتایج این مطالعه نشان میدهند دموکراسی در کنار سرمایۀ اجتماعی و توسعۀ اقتصادی و در حضور میزان کم نابرابری در جامعه اثر شایانی بر افزایش میزان شادمانی در مردم خواهد داشت؛ این عوامل ترکیبی بسیار قدرتمندتر از دو نظریۀ غالب تبیین وضعیت توزیع شادمانی در جهان را نشان میدهند.
[2] لازم است به به انواع ارزش از دید اینگلهارت اشاره شود؛ او در دستهبندی کلی ارزشها را به ارزشهای بقا و ارزشهای خوداظهاری تقسیم میکند. ارزشهای بقا مختص جوامع سنتی و مراحل اولیۀ صنعتیاند و بیشتر بر رفاه اقتصادی و عقلانیت بوروکراتیک تأکید دارند. این ارزشها برای حفظ بقا و برآوردهکردن نیازهای پایه مانند بهداشت، مسکن، خوراک، پوشاک و ... شکل گرفتهاند؛ اما در ارزشهای خوداظهاری که محصول جوامع پساصنعتی و توسعۀ اقتصادی بالا هستند، ارزشها بهسوی آزادی بیشتر فردی، خوداظهاری، برابری جنسی و حفظ محیط زیست حرکت میکنند. او معتقد است ارزشهای دستۀ دوم بهشدت لیبرالترند (Ingellart & Welzel, 2005).
[3]Roubser & Steenekamp
[4]Ahuvia
[5] این نوشته این نکات را بهمنزلۀ پیشفرض پذیرفته است.
[6]Buzan
[7] ایزایا برلین (2002) بین دو معنا از آزادی تمایز قائل میشود. آزادی منفی به نوعی فراغت و وجودنداشتن تهدید کنشگر ازسوی محیط و آزادی مثبت به توانایی کنشگر برای انجام عمل و بروز عاملیت خود اشاره دارند.
[8] Ott
[9] ذکر این نکته ضروری است که بحث این نوشته بررسی رابطۀ انواع فردگرایی و جمعگرایی با میزان شادمانی نیست. این امر مطالعۀ دیگری را میطلبد؛ ولی از باب ارتباط این مقولات با مفهوم سرمایۀ اجتماعی و دموکراسی بدان اشاره شد. برای این منظور ر. ک. Triandis & Gelfand, 1998
[10] برای انجام مطالعات کیفی - تطبیقی متأسفانه نه در ایران و نه در جهان دادههای مناسب وجود ندارد. برای این امر به پیمایشهای گسترده در زمینۀ احساسات اجتماعی نیاز است که بتوان بهصورت تطبیقی – کیفی و حتی تاریخی - تطبیقی مطالعاتی را انجام داد.
[11] world bank
[12] freedom house
[13] Polity iv
[14] World Database of Happiness.
[15] Legatum
[16] شاخصهای توسعۀ انسانی برای این سال، از مجموعه دادههای لگاتوم گرفته شده است.
[17] ذکر این نکته ضروری است که این تقسیمبندی چهارگانه براساس تقسیمبندی صورتگرفته در شاخص توسعۀ انسانی برای سال 2018 است. این گزارش ترکیبی از شاخصهای متعدد توسعه است که با هم سنجیده شدهاند.
1در یافتههای زیر b به میزان بیتا و ستاره به سطح معنیداری اشاره دارد.*** معنیداری در سطح یک هزارم و ** معناداری در سطح یک صدم.
[19] هر یک از الگوها بیانکنندۀ متغیر یا متغیرهایی است که بهصورت تفکیکی یا با هم وارد معادله شدهاند.
[20] اثر تعاملی به حاصلضرب واریانس هر دو متغیر و تشکیل یک متغیر جدید تعاملی اشاره دارد.