نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
1 دانشجوی دکتری جامعه شناسی اقتصادی و توسعه/دانشکده ادبیات و علوم انسانی دکتر علی شریعتی، دانشگاه فردوسی مشهد، مشهد، ایران
2 دانشیار گروه علوم اجتماعی/ دانشکده ادبیات و علوم انسانی دکتر علی شریعتی، دانشگاه فردوسی مشهد، مشهد، ایران
3 استادیار گروه علوم اجتماعی، دانشکده ادبیات و علوم انسانی دکتر علی شریعتی، دانشگاه فردوسی مشهد، مشهد، ایران
4 دانشیار گروه علوم اجتماعی، دانشکده علوم اجتماعی، دانشگاه تهران، تهران، ایران
چکیده
کلیدواژهها
موضوعات
عنوان مقاله [English]
نویسندگان [English]
Introduction
Poverty is one of the biggest and long-standing challenges in the world and the fight against it is a serious problem. Many studies have tried to identify this phenomenon, discover its causes, and deal with it. One of the most important aspects of this knowledge is recognizing the strategies that poor people use to survive in poverty. Although recent global studies of the phenomenon of poverty have sought to identify it from the perspective of the poor themselves by hearing their voices, domestic studies have paid less attention to this issue. Nonetheless, the need for this knowledge is strongly felt in our country, especially in the current economic conditions, i.e., high economic fluctuations and hourly increases in prices triggered by direct decisions of the government in such issues as increasing the price of gasoline and its occasional interventions to enhance the prices of its services like water, electricity, and gas, political unrest and augmented economic sanctions, and economic consequences of the Corona recession and unemployment, which have caused persistent shocks to the poor. Therefore, adoption of proper survival strategies in a metropolis like Mashhad City with very large marginal areas involved in a growing population, inadequate distribution of wealth, and unbalanced development is very important. This research was done due to the importance of the survival strategies of low-income people in Iran and lack of research in this field with the aim of paying attention to the poor people’s life experiences.
Materials & Methods
This study was conducted qualitatively. The data were collected via an interview technique. The sampling method was purposeful sampling and the interviewees were the poor men and women aged over 18 years and living in the suburbs of Mashhad City. The data analysis was done through thematic analysis. Also, Braun and Clarke’s framework was utilized to perform the content analysis. 6 steps, including familiarity with data, generation of an initial code, search for themes, review of the themes, definition of themes, and final writing and analysis, were identified by Braun and Clarke. In this study, 22 interviews were conducted. The interviews were first done through an informal approach and with the interviewees’ verbal consents. They were then written and the data analysis was started based on the mentioned steps considered by Braun and Clarke. Besides, an attempt was made to increase the research validity by asking the participants' opinions about the findings and interpretations made by the researcher. For this purpose, after each interview, a description of what was said by the interviewee was retold by the interviewer and the interviewees’ views were properly matched.
Discussion of Results & Conclusions
The analysis of the findings revealed that the main types of survival strategies used by the low-income people included livelihood-oriented support strategies, underemployment, education and acquisition of basic skills, severe decline in household consumptions, and occasional criminal activities. The main theme of the present study was continuation of a poor life based on the adoption of fragile survival strategies. In fact, the poor people of Mashhad City helped to continue their poor lives without trying to improve their conditions by adopting the mentioned survival strategies. Due to their instabilities and fragilities, these strategies were not resilient in the face of the current crises, thus putting a financial pressure on their families and negatively affecting their survival.
کلیدواژهها [English]
مقدمه و بیان مسئله
نزدیک 1.2 میلیارد نفر در جهان در فقر شدید (کمتر از یک دلار در روز) زندگی میکنند (Warren, 2020) و کمیسیون توسعۀ اجتماعی سازمان ملل[1] (2016)، فقر را بزرگترین چالش جهان دانسته است. اخیراً فقر، جنبه و خصلت شهری به خود گرفته است و با افزودهشدن برشمار گروههای آسیب پذیر بهویژه در کشورهای درحالتوسعه، بهتدریج کانون فقر از روستا به شهر انتقال یافته است (جواهریپور، 1381؛ زادولی خواجه و همکاران، 1393؛ شکوری و سعیدی، 1393)؛ اما بیتوجهی به دیدگاههای عاملیتمحور و توجه به تجربۀ زیستۀ خود افراد کمبرخوردار، وجود نگاه متمرکز، ساختاری و از بالا به پایین، موجب شده تا درک درستی از فقر حاصل نشود. درواقع، فقر حتی قبل از اینکه نوعی شرایط باشد، نوعی تهدید است. بهگونهای که جلوگیری از سقوط در فقر یک مبارزۀ مداوم است. بهخصوص اینکه خیریهها بهتنهایی هرگز برای زنده نگهداشتن کل خانوادهها کافی نیستند (Fontaine, 2012) و افراد فقیر بهصورت روزمره در مواجهه با شرایط بد اقتصادی، بیماریهای مکرر و سایر خطرات، درحال مبارزه برای فرار از سختیهای زندگی خود هستند .(Grimm et al., 2016) درواقع فقر اولیه، خانوادهها را وادار میکند تا راهکارهای بقا را اتخاذ کنند (Kasen & Pavel, 2013). برای فقرا، مبارزه برای بقای حداقل آستانۀ اقتصادی مبارزه با خطرات ناشی از بحرانهای مکرر، شوکها و فشارهای پایینآورندۀ اقتصادی است (Chua et al., 2000: 10).
همچنانکه نارایان و همکاران[2] (2009) معتقدند اطلاعات زیادی دربارۀ فقر از طریق کار آماردانان، اقتصاددانان، دانشمندان علوم سیاسی، جامعهشناسان، روزنامهنگاران و پزشکان در جامعۀ مدنی شناخته شده است که سهم آنها بسیار ارزشمند است. باوجود این دانش گسترده، صدای خود افراد فقیر از دست رفته است. خانوارهای فقیر پیوسته برای بهبود وضعیت خود و غلبه بر فقر تلاش میکنند. استراتژیهایی که آنها اتخاذ میکنند، بهطور مستقیم به نحوۀ درک شرایطشان مربوط میشود. برخی پژوهشها میتوانند به ما کمک کنند تا دربارۀ درک محلی فقر و راهکارهایی که خانوارهای مختلف برای مقابله با فقر اتخاذ میکنند، بیشتر بدانیم. اتخاذ این شیوه، نه تنها برای شناسایی فقیر و فقر مفید است، بلکه به درک بسیار غنیتری از فقر نیز میانجامد و برای مقابله با فقر آن گونه کمک میکند که مردم میبینند. (Kristjanson et al., 2004).
بهویژه در شرایط اقتصادی فعلی کشور و نوسانات شدید اقتصادی و افزایشِ نهتنها روزانه، بلکه ساعتی قیمتها، تصمیمات مستقیم دولت در اموری مانند افزایش بهای بنزین، افزایش بهای خدمات دولتی مانند آب، برق، گاز و گاهی انجامدادن دخالتهای ضربتی و تحمیلی برای افزایش بهای خدمات، شوکهای اقتصادی ناشی از نابسامانیها در عرصۀ سیاسی، افزایش هرچه بیشتر تحریمهای اقتصادی، قرارگرفتن کشور در وضعیت روانی برای آغاز یک جنگ و تأثیرات آن بر اقتصاد کشور، بیماری کرونا و تبعات اقتصادی ناشی از رکود و بیکاری در این دوران، شوکهای مداومی بر پیکر افراد فقیر و نحوۀ مدیریت درآمدِ هزینههای آنان وارد میکند؛ بنابراین تغییر در استراتژیهای بقا در کلانشهری مانند مشهد با دارابودن مناطق حاشیهای بسیار زیاد، جمعیت روبهافزایش، توزیع نامناسب ثروت و توسعۀ ناموزون حائز اهمیتی دوچندان است. بهویژه اینکه، باوجود پژوهشهای بسیارِ خارجی در زمینۀ استراتژیهای بقا در داخل کشور توجه کمی به این مسئله شده است.
(Anderson & De la Rosa, 1991; O'Reilly & Gordon, 1995; Margaretten, 2007; Fontaine, 2012; Desmond, 2012; Amanda et al., 2014; Knapp et al., 2017; Raudenbach, 2021)
بدین منظور، پژوهش حاضر با در نظرگرفتن خصوصیات فقر در شهر مشهد، افراد فقیر را بهعنوان عاملانی اجتماعی در نظر میگیرد که در مواجهه با فقر، استراتژیهای متفاوتی اتخاذ میکنند تا در شرایط فقر، بقا یابند. باتوجه به انگشت شماربودن پژوهشهای منسجم درخصوص استراتژیهای افراد کمبرخوردار و نداشتن اطلاعات کافی از این استراتژیها در شهر مشهد، پژوهش حاضر استراتژیهای بقا در میان افراد کمبرخوردار شهر مشهد را بررسی میکند.
پیشینۀ پژوهش
پژوهشهای خارجی و داخلی مرتبط با حوزۀ استراتژیهای بقا، باتوجه به روش پژوهش، نوع استراتژی، نحوۀ اجرای استراتژی و نتایج حاصل از این استراتژیها در جدول (1) خلاصه شده است.
جدول1- پژوهشهای حوزۀ استراتژیهای بقا
Table 1- Research in the field of survival strategies
محققان |
|
روش پژوهش |
ابزار پژوهش |
جمعیت مطاله شده |
نوع استراتژی |
نحوۀ اجرای استراتژی |
نتایج |
اندرسون و دلارزا (1991) |
|
کیفی (مطالعۀ موردی) |
مصاحبه |
یازده خانواده فقیر در تیجوآنا |
حمایت غیر رسمی، شغلی، کاهش هزینهها |
کمک اعضای خانواده، اقتصاد دور ریختنیها (استفاده از لوازم دست دوم) |
بهبود کیفیت زندگی در چارچوب فقر |
دتا (1995) |
|
کمی |
پرسشنامه |
زنان صاحب ِخانه در شهر گابورونه کشور بوتسوانا |
خود اشتغالی |
اجارهدادن اتاق |
تبعیض ساختاری میان مردان و زنان و نیز اجارۀ اتاق ها با اجارۀ کم یا به اقوام در زنان موجب می شود، مردان بیشترین سود را از نظر مالی ببرند؛ زیرا بزرگترین اتاقها را میسازند و بیشترین اجارهها را میگیرند. |
اورلی و گوردن (1995) |
|
کیفی |
مصاحبه و بحث گروهی |
ده بحث گروهی با حضور 8 تا 12 زن و 50 مصاحبۀ عمیق با زنان شهری زامبیا |
حمایت غیررسمی، تحصیلات و کسب مهارت |
افزایش شبکههای اجتماعی و بهدست آوردن خدماتی مانند نگهداری از کودکان یا وامهای نقدی اندک از این طریق تحصیلات و افزایش مهارتهایی مانند مهارتهای سواد آموزی یا بهداشتی |
بهبود وضعیت معیشت و کمک به بقا |
ادین و لین (1997) |
|
کیفی |
مصاحبه |
379 مادر مجرد کمدرآمد در چهار شهر ایالات متحده |
حمایت غیررسمی، کاهش هزینهها |
استفاده از منابع درآمد جایگزین مانند یافتن حامی برای کودک و استفاده از حمایت منظم و نامنظم از اعضای دیگر خانواده.
|
ماهانه 200 تا 300 دلار کاهش در هزینهها با استفاده از استراتژیهای فوق. |
نارایان و همکاران (2000) |
|
کیفی |
مصاحبه |
بیست هزار زن و مرد فقیر از 23 کشور جهان |
فعالیتهای مجرمانه |
فعالیتهای غیرقانونی برای گذراندن زندگی از جمله سرقت، خرید و فروش مواد مخدر، خدمات جنسی، فروش زنان و کودکان و کودکان کار |
بهبود نسبی وضعیت |
بارنت (2001) |
|
کمی |
پرسشنامه |
مشتریان یک آژانس رفاهی داوطلبانه در زمینۀ خدمات بهداشتی در داخل شهر، و دیگری 114 بیمار دارای مشکلات مالی تحت عمل جراحی پزشک عمومی (GP) در کریستچرچ، نیوزیلند |
کاهش هزینهها |
استراتژیهای موقت مانند تأخیر در دریافت داروها |
اتخاذ برخی از این استراتژیهای مقابلهای هیچ تضمینی برای موفقیت نیست و پیامدهای مهمی برای سلامتی فردی افراد کمدرآمد دارد. |
کلارک (2002) |
|
کمی |
تحلیل ثانویه |
دادههای نظرسنجی خانوارهای انجام شده در چهار شهر روسیه در سال1998 و دادههای نظر سنجی نظارت طولی روسیه (RLMS) و مرکز تحقیقات افکار عمومی روسیهVTsIOM)) و نظرسنجی رسمی بودجۀ خانوار (HBS) |
حمایت رسمی و غیررسمی |
وابستگی به اهداهای اجتماعی (مانند خدمات رفاهی دولتها) دریافت کمک از دوستان و اقوام برای امرار معاش خانواده و تراکم شبکههای اجتماعی
|
کمک به بقا |
رزاس (2002) |
|
کیفی |
مصاحبه |
60 مادر ساکن کلانشهر Guadalajara |
شغلی،کاهش هزینهها |
دستیابی به شغل و درآمدِ افراد تنها به فکر غلبه بر احساس گرسنگی و نه در پیرسیدن مواد غذایی لازم برای بدنشان هستند و مواد غذایی کمتر و حجیمتری را بهمنظور بهدستاوردن احساس سیری، مصرف میکنند. |
کمک به بقا در شهر، سوء تغذیه و گرسنگی مزمن شهری |
جایبو (2003) |
|
کیفی |
مصاحبه |
96 زن که در غرفههای موقت، کالا میفروشند یا در خانههای فقیرانه در عبادان[3] زندگی میکنند. |
شغلی |
ساعات طولانیتری کارکردن؛ گماشتن کودکان به فعالیتهای اقتصادیِ دارای درآمد؛ کارکردن در بیشتر از یک شغل. |
بهبود وضعیت معیشت و کمک به بقا |
مارگارتن (2007) |
|
کیفی |
مصاحبه |
100 جوان خیابانی در شهر دوربان افریقای جنوبی |
حمایت غیررسمی |
ایجاد پناهگاههای غیررسمی |
محافظت از خود در برابر مشکلات روزانه فقر |
فونتین (2012) |
|
کتابخانهای |
مطالعۀ اسناد و مدارک |
اروپای پیشاصنعتی و اروپای حال حاضر |
خود اشتغالی |
فعالیتهایی مانند فروش لباس در حیاط منزل و یا فروش وسایل بر روی ماشین شخصی وب سایتهای مختلف حراج |
بازپسگیری مالکیت بازار و کمک به بقا |
دزموند (2012) |
|
کمی- کیفی |
پرسشنامه و مصاحبه |
251 نفر از افرادی که با حکم تخلیۀ دادگاه از خانههایشان بیرون شدند. |
حمایت غیررسمی |
اتکا به غریبهها برای تأمین نیازها و شکلگیری، استفاده و از بینبردن پیوندهای یکبار مصرف |
گذران زندگی همراه با بیثباتی و رواج تشویش و ناآرامی. |
کلاسن و پاول (2013)
|
|
کمی |
تحلیل ثانویه |
3875 فرد آسیبپذیر، شامل 1805 ویتنامی و 2070 نفر تایلندی |
خود اشتغالی |
رویآوردن به مشاغل خارج از مزرعه یا خود اشتغالی و تنوع در منابع درآمد خود |
این خانوادهها نه تنها از خطر آسیبهای بعدی مرتبط با اشتغال کشاورزی در امان میمانند، بلکه حتی سطح آسیب پذیری خود را نیز کاهش میدهند. |
جانز (2014) |
|
کیفی و کمی |
ترکیب مصاحبه و پیمایش |
مصاحبه: 198 مرد و زن 18 تا 83 سالۀ فقیر روستایی در السالوادور پیمایش: 278 نفر از سرپرستان خانوار فقیرِ روستایی در السالوادور |
حمایت غیررسمی، پسانداز |
استفاده از خدمات گروههای غیررسمی پسانداز برای مدیریت امور مالی خانوار و استفاده از منابع غیرمالی بهویژه دوستیهای قویتر و همبستگی بیشتر. |
بهرهگیری از خدمات گروههای پسانداز که با تسهیل دسترسی به پسانداز و پشتیبانی اجتماعی همراه است، توانایی مقابله در مقابل شوکهای ناشی از فقر را افزایش میدهد. |
امندا و همکاران (2014) |
|
کمی |
تحلیل ثانویه |
دادههای شاخص توسعه برای نظارت اورژانسهای شهری (IDSUE) در چهار زاغه نایروبی Nairobi slums |
حمایت رسمی، کاهش هزینهها |
استفاده از اعتبار و وام، کاهش مصرف مواد غذایی برخی از خانوارها نیز از استراتژی "حذف کودکان از مدرسه" برای کاهش هزینهها استفاده میکنند.
|
کمک به بقا توسط وامها آسیبدیدن کودکان بهعلت کاهش مصرف مواد غذایی و عدم یادگیری مؤثر بهدلیل غیبت از مدرسه.
|
فلورز (2015) |
|
کیفی |
مصاحبههای نیمهساختار یافته |
26 نفر از ساکنان شهر Altos de la Florida |
حمایت غیررسمی، تحصیلات و کسب مهارت |
استفاده از سرمایههای مالی، انسانی، فیزیکی و اجتماعی
|
- حمایت همسایگان و خانواده به بقا کمک می کند. - تحصیلات بهتر به ساکنان در ایجاد شغل بهتر و بهبود معیشت یاری میکند. - برخی از ساکنان پس از گذراندن دورۀهای آموزش آشپزی و خیاطی، شاهد بهبود وضعیت معیشت خود بودند. |
کناپ و همکاران (2017) |
|
کیفی |
مصاحبۀ نیمهساخته یافته |
173 شکارچی ساکن در روستاهای مجاور پارک ملی رواها در تانزانیا |
فعالیتهای مجرمانه |
شکار غیرقانونی در مناطق حفاظت شده تانزانیا |
افزایش درآمد و بهبود فقر نسبی خانوادهها و ایمنی بیشتر به لحاظ اقتصادی
|
بیات (1977) |
|
ترکیبی |
مصاحبه، مشاهدۀ تحلیل محتوا |
مصاحبه با عناصر کلیدی و ناظران بررسی روزنامهها، هفتهنامهها، ماهنامهها |
شغلی، کاهش هزینه،ها، حمایت غیررسمی |
مهاجرت از روستا به شهر در جستوجوی کار و استفاده از زمینهای حاشیه شهر برای سکونت و کمک از خویشاوندان و احداث سرپناه غیرقانونی |
دستیبابی اندک به فرصتهایی مانند شرایط کسبوکار و امکاناتی مانند زمین، سرپناه برای بقای آبرومندانه |
صادقی (1395) |
|
کیفی (مردم نگاری) |
مصاحبه، مشاهدۀ میدانی و تحلیل اسناد |
تهیدستان شهر تهران و حاشیۀ آن در اوایل دهۀ 90 |
حمایت رسمی، کاهش هزینهها |
استفاده از کمک نهادهای خیریه، بازارهای خودمانی، استراتژیهای گسترش افقی (حرکت بهسمت حاشیه) و عمودی مسکن (افزودن طبقات بیشتر به خانههای غیرمجازِ ساخته شده)، امرار معاش با موتور در شهر و کابل کشیهای غیرمجاز |
همداستانی دولت و بازار مانع به ثمررسیدن تلاشهای تهیدستان میشود. |
قادری و افضلی (1390) |
|
کیفی |
مصاحبه |
26 نفر از سرپرستان خانوادههای تحت پوشش "جمعیت امام علی (ع)" |
حمایت غیررسمی |
وابستگی بهدیگران برای رفع نیازها |
احساس بیقدرتی ناشی از وابستگی بهدیگران افزایش نارضایتی از زندگی |
جمع بندی پژوهشهای پیشین
پژوهشهای پیشین درخصوص استراتژیهای بقای افراد کمبرخوردار، به روشهای کمی و کیفی صورت پذیرفته اند و در پارهای از موارد از هر دو روش کمی و کیفی استفاده شده است. انواع استراتژیهای بقای صورت گرفته توسط افراد کمبرخوردار و نحوۀ اجرای این استراتژیها در پژوهشهای پیشین حاکی از آن است که هر چند این استراتژیها، جزئیات بسیار متفاوتی در نحوۀ اجرا دارند، اما افراد کمبرخوردار در کشورهای مختلف و با فرهنگهای متفاوت از استراتژیهایی استفاده میکنند که در دستهبندیهای کم و بیش مشابهی قادر به جایگذاری هستند. مرور پژوهشهای پیشین نشان میدهد با وجود توجه فراوانی که در پژوهشهای خارجی به مسئلۀ استراتژیها شده است و آنها را در بین طیفهای مختلف افراد کمبرخوردار بررسی کردهاند، اما پژوهشهای داخلی اندکی هستند که به صورت منسجم و دقیق، استراتژیهای افراد کمبرخوردار را بررسی کرده باشند. پژوهشهای داخلی صورت گرفته در زمینۀ استراتژیهای بقای افراد کمبرخوردار یا با رویکردی خاص مانند نقد دولت نگاشته شده و یا در بخش (Bayat, 1997؛ صادقی، 1395) کوچکی از پژوهش و بر روی طیف خاصی از افراد کمبرخوردار صورت پذیرفته است (قادری و افضلی، 1390)؛ بنابراین باتوجه به خلاً تحقیقاتی در این زمینه، نویسندگان بر آن شدند تا دریابند که افراد کمبرخوردار در داخل کشور ایران و بهطور خاص شهر مشهد، از چه استراتژیهایی برای بقا استفاده میکنند.
مبانی نظری
مبانی نظری در پژوهش حاضر، بهمنظور افزایش حساسیت نظری مطرح شده است. با وجود آنکه دربارۀ فقر و علل و پیامدهای آن، نظریات زیادی وجود دارد و برخی از آنها به استراتژیهای افراد کمبرخوردار نیز اشارتی داشتند، اما در برخی از نظریات، موضوع استراتژیها با صراحت بیشتری مطرح شده است. نظریههایی که در ادامه بررسی خواهد شد، از این دست نظریات هستند. در این قسمت با توضیحاتی دربارۀ نظریه، دیدگاه نظریه پردازان به اتخاذ استراتژیهای بقای افراد کمبرخوردار بررسی میشود.
نظریۀ رفتاری/ تصمیم گیری فقر[4]
این نظریه تصمیمات اقتصادی افراد را به نتایجی مانند رفاه یا فقر نسبت میدهد؛ یعنی افراد فقیر نسبت به چنین تجربهای، پاسخگو هستند که این امر اغلب باخصوصیات شخصی و نقص در قضاوت[5] در ارتباط است. این نظریه استدلال میکند که مداخلۀ دولت برای مقابله با فقر هیچ کمکی نخواهد کرد یا کمک ناچیزی خواهد کرد؛ زیرا خصوصیاتی که باعث فقر میشوند، با نیروهای بازار اعطا یا تعیین میشدهاند (Eigbiremolen, 2018). در این رشته از ادبیات کلاسیک که فرض میکند بهرهوری پایین و یا مشارکتنداشتن در بازارها نتیجۀ انتخابی آگاهانه است. اعتقاد بر این است که افراد خودشان در تأثیرگذاری بر درآمدهایشان[6] نقش فعالی دارند و محیط اجتماعی و یا سیاسی پیرامون آنان هیچ نقشی در این رابطه ندارد؛ بنابراین پیش فرض اساسی این است که باوجود گزینههای در دسترس، ولی آنها هنوز هم گزینههایی را انتخاب میکنند که دسترسی آنها را به منابع اقتصادی محدود میکند؛ در نتیجه خطر ابتلا به فقر را افزایش میدهند (Blank, 2010). بر این اساس استراتژیهای افراد کمبرخوردار آگاهانه و براساس انتخاب از میان سایر گزینه های موجود است.
بنابراین، هیچ جایی برای مداخلۀ دولت وجود ندارد هنگامی که نیرویهای بازار، تعیینکنندۀ خصوصیات فردی باشند که باعث فقر میشوند بهطور تقریبی، تنها دلیل باقی مانده برای حمایت از فقرا، دلیل اخلاقی است. کمک بههیچ وجه بهصورت دیگری (مثلاً توسعۀ مهارتهای فقرا) در نظر گرفته نمیشود. باتوجه بهوجود دلیل صرفاً اخلاقی برای فقرزدایی، روش ترجیحی برای کمک به افراد فقیر، کمکهای خیرخواهانه خواهد بود. اینطور ادعا میشود تا زمانی که یارانۀ فقرا در دسترس باشد، ممکن است انگیزههای رفتاری برای خروج از فقر وجود نداشته باشد. در بیشتر کشورهای پیشرفته، این منطق، بحث و نگرانی عمدهای دربارۀ «وابستگی رفاهی[7]» ایجاد کرده است (Davis & Sanchez-Martinez, 2014)؛ بنابراین در صورتی که به افراد فقیر کمکهای رفاهیِ رسمیِ دولتی شود، آنان استراتژی تلاشنکردن را برای رهایی از وضعیت موجود در پیش میگیرند.
راه حل ارائه شده توسط طرفداران این دیدگاه، اجرای کمکهای محدود با مدت زمانی محدود و مرتبط با نیازهای کاری و پشتیبانی متناسب است. برنامههای سیاستی همیشه باید در پی ایجاد یک تغییر سازنده در رفتار افراد باشند. این تغییر ممکن است شامل فعالیتهای پشتیبانی از مشاورۀ شخصی و توانبخشی دربارۀ مواد مخدر گرفته تا تهدید بهشکل مجازاتهای کیفری باشد. کاهش عمومی فقر (بهعنوان مثال با پرداختهای نقدی به افراد فقیر) توصیه نمیشود؛ زیرا تصور میشود که این امر در وهلۀ اول مشکلاتی مانند عادتهای مضر و رفتار ناکارآمدِ افراد فقیر را تشویق کند (Blank, 2010). باتوجه به این مسئله، افراد کمبرخوردار، انسانهایی منفعل، بارفتارهای ناکارآمدانه در نظر گرفته میشوند که باتوجه به سیاستهایی مانند پرداختهای نقدی به زندگیِ حمایت طلبانۀ خود ادامه داده و در واقع چنین استراتژیای را آگاهانه در پیش میگیرند.
نظریۀ سرمایۀ انسانی فقر[8]
نظریۀ سرمایۀ انسانی مبانی مفهومی را برای رابطۀ مثبت بین آموزش و کاهش فقر فراهم میکند (Schuitz‚1961؛ Becker‚1964) هستۀ اصلی نظریۀ اقتصادیِ ارتدوکس متکی بر پیش فرضهای رقابت کامل و تعادل بازار است که مستلزم وجود رابطهای قوی بین دستمزدها و بهرهوری حاشیهای است. از یکسو، تقاضایی که در بازار کار وجود دارد، بهوسیلۀ یک رشته از خصوصیات و مهارتهای مربوط به کارگران، تعیین میشود. اهمیتی که مهارتهای کارگران دارد، باعث توسعه و گسترش نظریۀ سرمایۀ انسانی میشود. بر این اساس، یک بخش از اقتصاد نئوکلاسیک متمرکز است بر انتخابهای فردی در ارتباط با آموزش و رابطۀ بین آموزش، پرورش و تحرک (بهعنوان عوامل تعیین کنندههای سرمایۀ انسانی) تا تفاوت بر درآمد را توضیح دهد؛ البته هنوز هم هیچ اشارهای یا (اشارهای اندک) نشده است بهنقشی که سایر عوامل مانند نهادهای اقتصادی و هنجارهای اجتماعی میتوانند در این خصوص داشته باشند (Davis & Sanchez-Martinez, 2014).
مهلنگا[9] (2020) نشان میدهد سطح رفاه خانوار بهشدت با داراییهای سرمایۀ انسانی اعضای خانواده، بهویژه تحصیلات و دستیابی بهکار مرتبط است. روابط بین سرمایۀ انسانی خانوار، سطح رفاه و سرمایهگذاری خانوار در سرمایۀ انسانی (در قالب تصمیمگیری برای ثبتنام کودکان در مدرسه) بیانگر نقش اساسی سرمایۀ انسانی در انتقال بین نسلی و خروج از فقر است. نظریۀ سرمایۀ انسانی نشان میدهد که تفاوت در رفاه را میتوان تا حد زیادی با تفاوت در آموزش و پرورش توضیح داد. بحث اصلی این نظریه این است که ارائۀ آموزش به فقرا میتواند به افزایش پتانسیل درآمد آنها کمک کند؛ که این امر، به نوبۀ خود باعث بهبود رفاه آنها میشود؛ بنابراین عدم سرمایهگذاری در سرمایۀ انسانی میتواند باعث تداوم فقر شود. از آنجا که هزینۀ تحصیل و آموزش بهویژه برای افراد فقیر زیاد است، طرفداران این نظریه مدافع مداخلۀ دولت هستند (Eigbiremolen, 2018). طرفداران این نظریه، خواستار توزیع مجدد یک منبع عمومی مانند آموزش و پرورش بهعنوان یک پیشنهاد سیاستی هستند که منجر به توزیع یکسان مهارتها در بین مردم و در نتیجه جلوگیری از دورهای باطلِ ناتوانایی مالی برای کسب مهارت و عدم دستیابی به شغل خوب و فقر شوند (Davis & Sanchez-Martinez, 2014). بر مبنای این نظریه افراد کمبرخوردار میتوانند از استراتژیهایی مانند تحصیلات، آموزش، کسب مهارتهای ناشی از این آموزش و در نتیجه دستیابی به مشاغل و حرفههای دارای مهارت استفاده کنند
نظریۀ داراییها و ریسک مالی/ درآمدی[10]
نئوکلاسیک، فقر و محرومیت اجتماعی را ناشی از کمبود دارایی میداند. تئوری کلی زیربنای این موضوع این است که خانوارهایی که سطح کافی دارایی دارند، کمتر تحت تأثیر نوسانات درآمد خود قرار میگیرند؛ زیرا داراییهای افراد میتواند متنوع باشد (مانند زمین، مسکن و سایر سرمایهها). از این رو، خطر فقیرشدن هنگامی که افراد تحت تأثیر شوک «درآمدی منفی» قرار بگیرند، کمتر از خانوارهایی است که از نظر «دارایی» فقیر هستند؛ زیرا خانوادههایی که دارای دارایی هستند، میتوانند بهراحتی ریسک درآمدی را تحمل کنند (Davis & Sanchez-Martinez, 2014).
در مقابل برخی دیگر از طرفداران این دیدگاه، بر نقش سطح پایین سرمایه[11] بهجای درآمد در تداوم فقر بهویژه در یک کشور در حالتوسعه تأکید میکنند. بهگونهای که فقرا سرمایۀ لازم را برای قدمگذاشتن در نردبان توسعه ندارند. آنها فاقد سرمایۀ انسانی (بهداشت، مهارت و آموزش)؛ سرمایۀ تجاری (ماشین آلات و ساختمانها)؛ زیرساخت (حملونقل، نیرو و بهداشت)؛ سرمایۀ طبیعی (زمین مناسب)؛ سرمایۀ نهادی (حاکمیت قانون و امنیت) و سرمایۀ علمی (دانش فنی لازم برای افزایش بهره وری) هستند (Sachs, 2005). فقرا به تسهیل دسترسی به بازارهای اعتباری کمبهره نیاز دارند؛ که میتواند در برابر شوکهای درآمدی از آنها محافظت کند و در بلندمدت آنها را قادر میسازد تا فرایند انباشت دارایی خود را تقویت کنند و در نهایت میتواند به سطح کافی از ثروت برای خنثیشدن فقر منجر شود؛ از این نظر، توسعۀ اعتبارات خرد یا اتحادیههای اعتباری[12] میتواند نقش مهمی داشته باشد (Davis & Sanchez-Martinez, 2014). بر این اساس، مواردی مانند شوکهای درآمدی و سرمایههای انسانی، تجاری، علمی، نهادی و ... در میان افراد کمبرخوردار که داراییهای لازم را ندارند،، آنان را وادار به اتخاذ استراتژیهای بقا میکند.
نظریۀ اجتناب از خطر[13]
اگر افراد تا حدی درگیر فقیر باشند که حاضر به سرمایهگذاری در داراییهای جدید (ریسک بیشتری دارند) نباشند، با وجود تمایل به صعود از نردبان فقر[14]، فقیر خواهند ماند؛ زیرا فرایندهای سرمایهگذاری در سرمایۀ فیزیکی، انسانی و حتی اجتماعی محدود به افرادی است که از نظر اقتصادی دارای امنیت هستند و در برابر خطر دفاع کافی را دارند (Mosley & Verschoor, 2005). مازلی و مرسچور الگویی را درخصوص اجتناب از خطر در میان فقرا ارائه کردهاند. بر این اساس، فقر میتواند منجر به اجتناب از خطر شود و اجتناب از خطر هم بهنوبۀ خود میتواند باعث سرمایهگذاری اندک در فناوریهای جدید شود و ناتوانی در مدیریت، میتواند ریسک و بازدۀ اندک داراییهای موجود را در پی داشته باشد. از طرف دیگر، این بازدۀ ناچیز خود منجر به ناتوانی در مدیریت خطر میشود که به دنبال آن فرورفتن بیشتر در فقر را به همراه دارد. رابطۀ بین فقر و مدیریت خطر یک رابطۀ دوسویه است.
مازلی و مرسچور[15] (2005) این الگو را در میان کشاورزان فقیر مورد آزمون قرار دادند که اینطور نشانمیدهد که کشاورزی برای هیچکس و در هیچکجا بیشتر از کشاورزانِ دارای زمینهای کوچک که در شرایط نامطلوب در کشورهای فقیر فعالیت میکنند، پرخطر نیست. هنگام ارزیابی فرصتهای امیدوارکننده، سرمایهگذاری (مثلاً یک فناوری برتر)، آنها باید بهطور ضمنی احتمالات بهبود معیشت و ناتوانی در هزینههای سرمایهگذاری مورد نیاز را که شاید با «اعتبار خرد[16]» تأمین شود، در نظر بگیرند. این امر، آنها را محکمتر به فقر گره میزند. از آنجا که آنها مدت طولانی در شرایط فعلی مشغول هستند، باید با احتیاط قدم بردارند و ممکن است کارگران ترویج کشاورزی یا متخصصان کشاورزی در صورت استفاده از نوآوریهایی که در سطح جهان انجام میشود، زیان ببینند؛ بنابراین استراتژیهای مدیریت خطر شکست میخورند و این ضربه باتوجه به ماهیت تصادفی شوکها در طول زمان، منجر به تخلیۀ فراوان سرمایه (فیزیکی، انسانی و اجتماعی) و در نتیجه کاهش احتمال افزایش درآمد و افزایش احتمال فقر مزمن میشود. یک استراتژی طولانی مدتِ بقا با تحت تأثیر قراردادن سلامتی و توان، عزتنفس و خوشبینی، و اجتناب از خطر را که خود تجویز میکند، فقر مزمن تقویتکنندۀ آن است. اجتناب از فرصتهای خطرناکِ سرمایهگذاری که گریز از فقر را فراهم و چرخۀ فقر را کامل میکند؛ بنابراین بر مبنای این نظریه، استراتژیهای بقای افراد کمبرخوردار تحت تأثیر ترسی که آنان از خطرات سرمایهگذاری هایجدید دارند، مانند احتمال شکست یا احتمال ناتوانایی گذران معیشت شکل میگیرد. در واقع این استراتژیِ ریسکنپذیرفتن، آنان را در شرایط فقر باقی نگه میدارد.
جمعبندی نظریات
نظریههای مختلف، باتوجه به رویکردی که به مسئلۀ فقر داشتند، استراتژیهای افراد کمبرخوردار را بهصورت متفاوتی تبیین کردند. در نظریۀ رفتاری / تصمیمگیری فقر، بر تصمیمات اقتصادی و رفتارهای نادرست افراد کمبرخوردار تأکید و استراتژیهای بقای این افراد، انتخاب گزینهای از میان گزینههای بسیارِ موجود تلقی شده است؛ اما نظریۀ سرمایۀ انسانیِ فقر، مسئلۀ فقر را در ارتباط با نبود آموزش و مهارتها تعریف میکند و بر این اساس افراد کمبرخوردار میتوانند با در پیشگرفتن استراتژیهای مبنی بر افزایش تحصیلات و یادگیری مهارتها، شرایط نابهسامان خویش را ثبات بخشیده و یا بهبود دهند. بر طبق نظریۀ داراییها و ریسک مالی / درآمدی که فقر را در اثر کمبود داراییهای افراد میداند، چنانچه افرادِ بدون دارایی با هر نوع شوک درآمدی منفی و یا کمبود سرمایه در ابعاد مختلف، مواجه شوند، تنها میتوانند به شرایط بقا ادامه دهند و توان ثروتافزایی و اتخاذ استراتژیهای بهبود از شرایط فقر را نخواهند یافت و در نهایت در نظریۀ اجتناب از خطر، افراد کمبرخوردار بهعلت آنکه همیشه نگرانِ وضعیت معیشت خود هستند، نمیتوانند ریسک سرمایهگذاریهای جدیدی را بپذیرند که با خطر بازگشت ناپذیریِ سرمایۀ اولیه همراه است و این استراتژی اجتناب از خطرها، آنان را در شرایط فقر باقی میگذارد.
روش تحقیق
پژوهش حاضر به روش کیفی صورت پذیرفته است. تحقیق کیفی، تحقیقی است که اطلاعات خود را با ارجاع به عقاید، ارزشها و رفتارها در بستر اجتماعیِ دست نخورده به دست میآورد (محمدپور، 1392: 93). در مطالعاتی که خصلت کیفی دارند، دادههای اصلیِ اولیه به یکی از دو زبان، زبان فنی پژوهشگر یا زبان روزمرۀ پاسخگویان، تولید میشود. این زبانها برای توصیف رفتارها، روابط اجتماعی، فرایندهای اجتماعی، نهادهای اجتماعی و بهخصوص معناهایی که مردم به فعالیتهای خود و دیگران و همچنین به اشیا و زمینههای اجتماعی میدهند، به کار میروند (بلیکی، 1389)، پژوهش حاضر از زبان روزمرۀ پاسخگویان برای تولید دادهها استفاده کرده است. ضمناً تکنیک تحلیل دادهها، تحلیل مضمون بوده است. استفاده از روش کیفی در پژوهش حاضر، بدین علت انجام شد که موضوع پژوهش حاضر نو و بدیع بوده و چارچوب نظری مناسبی برای آن وجود نداشته و اتخاذ رویکردی اکتشافی برای کشف کلیۀ ابعاد غیرآشکار این پدیده ضروری بوده است. کشف تجربیات افراد کمبرخوردار در خصوص شیوههایی که در جهت بقای آنان در شرایط مختلف کمک میکند، در یک روش کیفی و نیز در خلال گفتوگوهای حاصل از مصاحبههاست که به بهترین شکل نمایان میشود. علت استفاده از تکنیکِ تحلیل مضمون این بوده است که محققان دریابند که استراتژیهای رایج در زندگی عاملان اجتماعی به چه ترتیبی بازنمایی شده است. نیاز به تحلیل مضمون که از سطوح انتزاع پایین به سمت انتزاع مطلوب حرکت میکرد و در آنجا به یک کلانمضمون فراگیر در ارتباط با مسئلۀ تحقیق میرسید، ضروری مینمود.
رویۀ انجام کار
در این پژوهش، از تکنیک مصاحبه برای گردآوری دادهها استفاده شده است. شیوۀ نمونهگیری، نمونهگیری هدفمند بوده است و مصاحبهشوندگان، افراد (زن و مرد) کمبرخوردارِ بالای 18 سالاند که ساکن در مناطق حاشیهای شهر مشهد بودهاند. این افراد در شرایط متنوعی درگیر فقر بودهاند؛ بنابراین تجربههایی برای مقابله با شرایط خویش و ادامۀ زندگی داشتهاند. پیش از انجامدادن مصاحبه از افراد رضایت آگاهانه برای انجام مصاحبه گرفته و به آنان این اطمینان داده شد که اطلاعات هویتی آنان، فاش نخواهد شد. در این پژوهش، تلاش شده است تا بهوسیلۀ شیوۀ اعتبار از طریق اعضا و پرسیدن نظر شرکتکنندگان دربارۀ اعتبار یافتهها و تفسیرهای به عمل آمدۀ محقق، بر اعتبار پژوهش افزوده شود؛ بدین منظور پس از اتمام مصاحبهها، شرحی را که مصاحبهشونده مطرح کرده بود، توسط مصاحبهگر مورد بازگویی قرار گرفت و با نظرات مصاحبهشوندگان مطابقت داده شد.
تجزیه و تحلیل دادهها
تحلیل دادهها در پژوهش حاضر، بهوسیلۀ تکنیکِ تحلیلِ مضمون انجام شده است. تحلیل مضمون فرایند شناسایی الگوها یا تمها در بطن دادههای کیفی است. تحلیل مضمون تنها به دنبال یافتن الگوها و تمهای واضح و آشکار نیست، بلکه در جستوجوی الگوها و تمهای پنهان است (قاسمی و هاشمی، 1398). در این پژوهش بهمنظور تحلیل مضمون از چارچوب مدنظر براون و کلارک[17] (2006) استفاده شده است؛ بدین منظور براون و کلارک، شش مرحله را شناسایی کردهاند. شامل 1- آشنایی با دادهها؛ 2- تولید کدهای اولیه؛ 3- جستوجو برای تمها؛ 4- بررسی تمها؛ 5- تعریف تمها؛ 6- نگارش و تحلیل نهایی. در این پژوهش، ابتدا مصاحبهها با رویکرد گفتوگوی غیررسمی و با رضایت شفاهی مصاحبهشوندگان صورت پذیرفتند. سپس مورد نگارش قرار گرفته و براساس مراحل مدنظر براوان و کلارک تجزیه و تحلیل دادهها آغاز شد؛ بدین منظور مصاحبههای پیاده شده چندین بار مطالعه شد تا آشنایی با دادهها به نحوی مناسب، حاصل شود. سپس استخراج مفاهیم اولیه از عبارات معنایی نگارش شده صورت پذیرفت و کدهای اولیه تولید شدند. پس از آن، جستوجو برای یافتن تمهای فرعی صورت پذیرفت که ناظر بر یک یا دستهای از مفاهیم استخراجی باشد سپس تمهای اولیۀ شناسایی شده در مرحلۀ قبل، بررسی و اصلاح شدند و با تجمیع تمهای فرعی در گسترههای معنایی وسیعتر به تمهای اصلی تبدیل شدند. پس از آن ارتباط متقابل میان تمهای فرعی و اصلی بررسی شد و تمها برمبنای یافتهها و روند پژوهش بازتعریف شدند و در نهایت، گزارش نهایی یافتهها که در آن تمها و روابط میان آنها در ارتباط با استراتژیهای بقا، ارائه شده بود، مورد نگارش قرار گرفتند.
مشخصات مشارکتکنندگان
جدول (2) حاوی مشخصات مشارکتکنندگان شامل سن، تحصیلات، وضعیت اشتغال و وضعیت تأهل آنان است.
جدول2- مشخصات مشارکتکنندگان
Table 2- Specification of the Participants
ردیف |
نام |
سن |
تحصیلات |
وضعیت اشتغال |
وضعیت تأهل |
1 |
مها |
30 |
لیسانس |
ارایشگری و تتوکاری |
مطلقه |
2 |
سیمین |
33 |
دبیرستان |
خانهدار |
متأهل |
3 |
زهرا |
36 |
ابتدایی |
کارگر |
متأهل |
4 |
حسن |
37 |
ابتدایی |
راننده |
متأهل |
5 |
وحید |
31 |
راهنمایی |
شاگرد خیاطی |
متأهل |
6 |
مریم |
34 |
راهنمایی |
خانهدار |
متأهل |
7 |
الهه |
48 |
بیسواد |
خانهدار |
متأهل |
8 |
قاسم |
42 |
راهنمایی |
بیکار |
مطلقه |
9 |
مراد |
48 |
دیپلم |
بیکار |
متأهل |
10 |
سینا |
24 |
سیکل |
بیکار |
مجرد |
11 |
جواد |
35 |
سیکل |
بیکار |
متأهل |
12 |
گلرخ |
43 |
بیسواد |
خانهدار |
متأهل |
13 |
پرویز |
40 |
بیسواد |
کارگر مقطعی |
متأهل |
14 |
نسترن |
35 |
بیسواد |
خدمتکار منزل |
مطلقه |
15 |
محسن |
30 |
سیکل |
بیکار |
متأهل |
16 |
ارمان |
29 |
بیسواد |
بیکار |
مجرد |
17 |
رویا |
48 |
بیسواد |
مراقب سالمند |
متأهل |
18 |
پروانه |
50 |
بیسواد |
خانهدار |
متأهل |
19 |
فاطمه |
58 |
سیکل |
خانهدار |
بیوه |
20 |
سیما |
43 |
بیسواد |
خانهدار |
مطلقه |
21 |
شادی |
45 |
بیسواد |
خانهدار |
متأهل |
22 |
فائزه |
32 |
فوق لیسانس |
دانشجو |
مجرد |
همانطور که جدول (2) نشان میدهد، 9 نفر از مشارکتکنندگان مرد و 12 نفر از آنان زن هستند. سن آنان بین 24 تا 50 است. سطح تحصیلات مشارکتکنندگان از بیسواد تا فوقلیسانس متغیر بوده است؛ اما اغلب آنان بیسواد بودهاند. و تحصیلات لیسانس و فوقلیسانس کمترین فراوانی را در میان آنان داشته است. وضعیت تأهل اغلب مشارکتکنندگان متأهل و تعداد کمتری مجرد، مطلقه و یا بیوه بودهاند. شش نفر از مصاحبه شوندگان بیکار و برخی دیگر از آنان به خانهداری، کارگری و ... مشغول بودهاند.
یافتههای تحقیق
استراتژیهای بقا
در این پژوهش مضامین اصلی استراتژیهای بقایی که افراد کمبرخوردار به کار گرفتهاند، شامل استراتژیهای حمایتجوییِ معیشتمحور، اشتغالگزینی ناقص، آموزش و کسب مهارتهای پایهای، نزول شدید مصرف خانوار و فعالیتهای مقطعی مجرمانه است. استراتژیهای حمایتجوییِ معیشتمحور، حمایت غیررسمی مقطعی و حمایت رسمیِ حداقلی را در بر میگیرد. استراتژی اشتغالگراییِ ناقص شامل اشتغال نیمهپایدارِ کممنزلت و خرده مشاغل کاربر غیرماهرانه است. استراتژی آموزش و کسب مهارتهای پایهای، تحصیلگراییِ معیشتمحور و مهارتآموزیِ سطحی را در بر میگیرد. استراتژی نزول شدید مصرف خانوار نیز شامل تأمیننکردن تغذیۀ پایۀ خانواده، کاهش تأمین پوشاک و کاهش هزینههای سلامت و بهداشت است و در نهایت، استراتژی فعالیتهای مقطعیِ مجرمانه، سرقتهای خرد و روسپیگیری اجباری را در بر میگیرد. ضمناً مضمون تداوم زیست فقیرانه، مبتنی بر اتخاذ استراتژیهای شکنندۀ بقا، بهعنوان مضمون کلان پژوهش حاضر انتخاب شد. جدول (3) مضامین اصلی و فرعی استراتژیهای بقای افراد کمبرخوردار را در شهر مشهد نشان میدهد.
جدول3- جدول مضامین اصلی و فرعی استراتژیهای بقای افراد کمبرخوردار
Table 3-The main and sub-themes themes of survival strategies of poor people
مضامین اصلی |
مضامین فرعی |
مفاهیم |
تعداد افراد گزارشدهنده (نفر) |
حمایتجویی معیشتمحور |
حمایت غیررسمی مقطعی |
حمایتهای گهگاه پدر حمایتهای گهگاه مادر کمک مقطعی خویشانِ یاریگر |
8 |
حمایت رسمیِ حداقلی |
تسهیلات کمیتۀ امداد تسهیلات سازمان بهزیستی اعانات دولتی |
12 |
|
اشتغالگزینی ناقص |
اشتغال نیمهپایدارِ کممنزلت |
کار مقظعی کودکان تعدد مشاغل کمثبات افزایش ساعات کار |
19 |
خرده مشاغل کاربر غیرماهرانه |
مشاغل خانگی کممهارت مشاغل بدون سرمایه |
7 |
|
آموزش و کسب مهارتهای پایهای |
تحصیلگرایی معیشتمحور |
اارتقای تحصیلات برای ارتقای معیشت استفاده از تحصیلات برای تأمین هزینههای اولیۀ زندگی |
3 |
مهارتآموزی سطحی |
یادگیری حرَف ساده کارورزی کممهارت بدون مزد |
3 |
|
نزول شدید مصرف خانوار |
تأمیننکردن تغذیۀ پایۀ خانواده |
مصرف غذاهای سیرکنندهی غیر مفید کاهش در میزان غذا کاهش یا حذف میوه جات و لبنیات |
20 |
کاهش تأمین پوشاک |
استفاده از لباسهای دستدوم تهیه لباس بدون هزینۀ دوخت |
17 |
|
کاهش هزینههای سلامت و بهداشت |
مصرف خودسرانۀ دارو مراجعهنکردن به پزشک |
15 |
|
فعالیتهای مقطعی مجرمانه |
سرقتهای خرد |
سرقت لوازم درون خودرو سرقت کفش و دوچرخه از درب آپارتمانها |
2 |
روسپیگری اجباری |
مجبورشدن به تنفروشی خدمات جنسی در ازای بدهکاری مالی |
3 |
شکل 1- استراتژیهای بقای افراد کمبرخوردار
Fig 1- Survival strategies for low income people
استراتژی حمایتجویی معیشتمحور
استراتژی حمایتجویی معیشتمحور از جمله استراتژیهایی است که افراد کمبرخوردار ساکن شهر مشهد برای بقای خود از آنها استفاده میکنند. این استراتژی شامل حمایت غیررسمیِ مقطعی و حمایت رسمیِ حداقلی است.
حمایتهای غیررسمیِ مقطعی
یکی از انواع استراتژی حمایتجوییِ معیشتمحور، حمایت غیررسمیِ مقطعی است. حمایتهای غیررسمیِ مقطعی مواردی مانند حمایت اعضای خانواده و حمایت خویشاوندان را در بر میگیرد. بر اهمیت حمایتهای غیررسمی در استراتژیهای بقای افراد کمبرخوردار در پژوهشهای بسیاری تأکید شده است (O'Reilly & Gordon, 1995; Anderson & De la Rosa, 1991; Edin & Lein, 1997; Clarke, 2002).
اندرسون و دلا رزا (1991) معتقدند استراتژی حمایت خانواده که در آن اعضا بهیکدیگر کمک و از یکدیگر حمایت میکنند، از ضروریات بقا است.
«پدر و مادر منم کمک میکردند. مادرم آموزش و پرورشی بود. پدرم راننده بیابون. تو خرج و مخارج اونا کمک می کردن» (قاسم، 42).
پژوهش کلارک (2002) نیز نشان داد یک چهارم کل سرپرستان خانوار گزارش کردند که دریافت کمک از دوستان و اقوام برای امرار معاش خانوادۀ آنها مهم است و این کمک بیشتر با خویشاوندان صورت میگرفته است.
«پسرخالههای خانومم گاهی میومدن کمکی میکردن. پولی بهش میدادن» (جواد،35).
البته دزموند[18] (2012) این حمایتها را زیر سؤال میبرد و معتقد است چنین روابطی در جوامع مدرن از بین رفته است و افراد بهجای تکیه بر اعضای خانواده و خویشاوندان برای بقای خود و گذراندن نیازهای روزمره، بیشتر به پیوند با غریبهها و کمک از آنها روی میآورند. باتوجه به اینکه در ایران همچنان، پیوندهای سنتی دارای اهمیت هستند، میتوان این تفاوت نتیجه را درک کرد
حمایتهای رسمیِ حداقلی
از دیگر استراتژیهای حمایتجوییِ معیشتمحور که افراد کمبرخوردار از آن برای بقا در شرایط فقر استفاده میکنند، حمایتهای رسمیِ حداقلی است. این حمایتها شامل حمایت نهادهای خیریه و دولت میشود. سیاستگذاران معمولاً به این بخش از حمایتها توجه بیشتری دارند. با وجود این نظریهپردازان نظریۀ رفتاری/ تصمیمگیریِ فقر معتقدند که مداخلۀ دولت برای مقابله با فقر هیچ کمکی نخواهد کرد یا کمک ناچیزی خواهد کرد؛ زیرا خصوصیاتی که باعث فقر میشوند، توسط نیروهای بازار اعطا یا تعیین میشدهاند (Eigbiremolen, 2018)؛ اما برخی از محققان نظر متفاوتی دارند و حمایت دولت و نهادهای خیریه را ضروری میدانند؛ اما میزان آن را ناچیز برآورد کردهاند. بنا به نظر فونتین[19] (2012) خیریهها بهتنهایی هرگز برای زنده نگهداشتن کل خانوادهها کافی نیستند، اما برای بقا لازم هستند. در پژوهش ادین و لین[20] (1997) نیز افراد کمبرخوردار بهعنوان یکی از استراتژیهای بقا، از خیریهها کمک دریافت میکردند "
دوتا خیریه هم هستند کمکم می کنن. فقط با کارگری هم که نمیشه دویست سیصد تومن خرج خونه میدادن. روغن اینا برام آوردن. یه خانوم براش کار می کردم, اون هر چند وقت یه بار خرجی برام میاره" (زهرا، 36).
در پژوهش پونتنی[21] (1999) بیشتر مادران با تکیه بر تلاش خود برای پیشبرد مالی، ترجیح می دهند بهطور کلی از حوزۀ کمک های مردمی خارج شوند و برنامهای برای تأمین درآمد خانواده خود تعریف میکردند
«من کارم، کارکردن بود. خونۀ مردم کار میکردم. مثلاً یخچالها را جابجا میکردم، کمدها رو. میگفتم برای چی منت مردمو بکشم، خودم جوونم، خیریه چیه، کمیته چیه. جوونم سالمم چرا صدقۀ مردم... اینا صدقس،ت کفارست. صدقه بدم دخترم بخوره، خودم کار میکنم» (سیما، 43)؛
اما در بسیاری از اوقات شرایط این گونه پیش نمیرود. در پژوهش کلارک (2002) وابستگی بسیار زیاد اکثر خانوارهای روسی به اهدافهای اجتماعی و خدمات رفاهی دولتها، قابل توجه است.
«بعدًا دیدم اینا لازمه. سلامتیمو که از دست دادم، دیدم به همینام احتیاج دارم. یه چیزی کمیته میده، یه خیریه هم هست که هر دو سه ماه یه بار 50، 60 تومان میده. هر دو ماهی خواروبار میده» (سیما، 43).
اشتغالگزینیِ ناقص
از جمله استراتژیهایی که افراد کمبرخوردار شهر مشهد از آن برای بقا استفاده میکنند، استراتژی اشتغالگزینیِ ناقص است که شامل اشتغال نیمهپایدارِ کممنزلت و خرده مشاغل کاربر غیرماهرانه میشود.
اشتغال نیمهپایدارِ کممنزلت
رابطۀ میان اشتغال و کاهش فقر، مسئلۀ پوشیدهای نیست (Islam, 2004 & Gallie et al., 2003). اشتغالنداشتن یکی از ابعاد مهم فقر چند بُعدی است (Asselin, 2009) و اشتغال یکی استراتژیهای مهم برای بقای افراد کمبرخوردار است. شغل دارای درآمد میتواند کمک بسیاری به بقا در خانوادههای کمبرخوردار کند. پژوهش رزاس[22] (2002) دربارۀ خانوادههایی که در شرایط شدید فقر زندگی میکنند، حاکی از آن بوده است که علل فقر در نداشتن شغل یا داشتن شغل ناپایدار نهفته است. داشتن شغل بسیار برای بقا، حیاتی است و دستیابی به شغل و درآمدی که برای بقای خانواده کافی است، راه حل اصلی فقر در شهر است.
«خداروشکر پنج شیش ماهه میرم بیمارستان رضوی. قسمت گلخونه. علفای هرزو جمع میکنم. این کار رو از طریق یکی از خانمهایی که من براش کار میکردم، پیدا کردم. اینجا بیمممکردن» (زهرا، 36 ساله).
در پژوهش جایبو[23] (2003) نیز، استراتژیهای اشتغال شامل ساعات طولانیتری کارکردن که کارکردن در بیشتر از یک شغل، به بقای افراد کمبرخوردار کمک میکند.
«یک ماه تمام چیزی برای خوردن نداشتم و فقط خودمو زنده نگهمیداشتم. وضعیت همینطوری بود تا اینکه یه آگاهی استخدام دیدم که برای مرغفروشی بود. ساعت کاریش از ۸ صبح بود تا ۲ بعد از ظهر. من برای این که حقوق بیشتری بهم بدن، مرغ و پاک میکردم و وسایل رو هم جابجا میکردم. کنارش یه پیتزافروشی بود که یه روز دیدم آگهی استخدام زده، ساعت کاریش ۴ هست تا 2 شب. من عصرا هم اونجا مشغول شدم. بین ساعت ۲ تا ۴ هم یه زیرانداز تو مرغفروشی پهن میکردم و اونجا میخوابید» (مها، 30 ساله)
«تو مرغداری کار کردم، تو گاوداری کار کردم. ای خدا، تو زمین، بادمجان جمع میکردم، کیسهها پشتم میکردم، که بیام برسونم سر زمین، باز ببرم بدم به مردم» (رویا، 48 ساله).
برخی پژوهشها نشان میدهند در خانوادههای فقیر، کودکان نیز از سنین پایین میتوانند نیروهای اقتصادی مولد باشند و به فعالیتهای دارای درآمد بپردازند (Anderson & De la Rosa, 1991 & Jaiyebo, 2003).
«الان موقع زعفروناست. ما انقدر خوشحالیم که نگو. بچهها رو هم میبرم به من کمک میکنن. یک ساعت درسشون رو میخونن یک ساعت به من کمک میکنن. سختیدیده بار اومدن. چیزی میخوان بهشون میگم تلاش کنین زعفرانارو پاک کنین هر چه خواستین چشم» (سیمین، 33 ساله)؛ «بچههام یکی تا نهم خونده. یکی تا ششم خونده. دنبال کاررفتن دیگه. باباشون نمیتونست که خرج تهیه کنه، درآمدش کم بود. رفتن سر کار. از بچگی کار میکردند. جوشکاری بود و شاگردی مردم و دیگه اینجوری» (فاطمه، 58 ساله).
خرده مشاغل کاربر غیرماهرانه
خرده مشاغل کاربر غیرماهرانه نیز یکی دیگر از استراتژیهای اشتغالگزینی ناقص برای بقا در شرایط فقر است. و بدین معناست که خود افراد کمبرخوردار سعی بر ایجاد شغل برای خود میکنند؛ اما این مشاغل معمولاً مشاغل با سطح مهارت و سرمایۀ کم هستند؛ زیرا مطابق نظریۀ اجتناب از خطر، فرایندهای سرمایهگذاری در سرمایۀ فیزیکی، انسانی و حتی اجتماعی محدود به افرادی است که از نظر اقتصادی دارای امنیت هستند و در برابر خطر دفاع کافی را دارند (Mosley & Verschoor, 2005). اگر افراد تا حدی درگیر فقیر باشند که حاضر به سرمایهگذاری در داراییهای جدید که ریسک بیشتری دارند، نباشند، فقیر خواهند ماند Mosley &) Verschoor, 2005) ؛ اما با استراتژیهای خوداشتغالیِ کممهارت و کمسرمایه میتوانند به بقای خود در شرایط فقر کمک کنند. این استراتژیها بهخصوص در میان زنان، مورد توجه محققان قرار گرفته است (Datta, 1995).
«برای خرجامون زعفرون پاک میکنم، دونه های تسبیح میگیریم و تسبیح ممیکشم. بعضی وقتا تو مسجد آشپزی ای، کمکی چیزی میکنم» (الهه، 48 ساله).
در مطالعۀ کلاسن و پاول[24] (2013) در میان خانوادههای ویتنامی، افراد با تنوع در منابع درآمد خود و ایجاد اشتغال بهخصوص اشتغال در زمینههای غیرکشاورزی، بر آن بودند تا سطح آسیب پذیری خود در مقابل فقر را کاهش دهند.
«زعفرون تموم شد باید بشینم خونه و برم خیاطی کار کنم، اگه این کارمم تموم شه، یه کار دیگه» (گلرخ، 43 ساله).
آموزش و کسب مهارتهای پایهای
آموزش و کسب مهارتهای پایهای از جمله استراتژیهایی است که افراد کمبرخوردار شهر مشهد برای بقا به کار گرفتهاند و شامل تحصیلگراییِ معیشت محور و مهارتآموزی سطحی میشود.
تحصیلگرایی معیشتمحور
براساس پژوهش فلورز[25] (2015) در خصوص استراتژیهای معیشت در کلمبیا، نبود آموزش، فعالیتهای روزمرۀ افراد را در بسیاری از سطوح محدود میکند و تواناییهای آنها را برای دستیابی به یک استراتژی معیشت مناسب کاهش میدهد. سطح تحصیلات پایین، کیفیت کارهایی را که ساکنان قادر به یافتن آن هستند، محدود میکند و آنان را ناچار میکند به یافتن مشاغل کممهارت که امکان پیشرفت در آنها وجود ندارد. شرکتکنندگان بیان کردند که تحصیلاتِ بهتر میتواند به آنها در ایجاد شغل بهتر و بهبود معیشت یاری کند.
«درس خوندنم فایدهای که داشته، اینه که الان یه کم طرحی چیزی باشه بر میدارم، یه کم پروپوزال مینویسم، اینجوری گذران میکنم. اینا هم نبود دیگه واقعاً تو خرج خودم میموندم» (فائزه، 32).
مهارتآموزی سطحی
نظریۀ سرمایۀ انسانی تأکید بر اهمیت مهارتهای کارگران دارد. بر این اساس، تقاضایی که در بازار کار وجود دارد، بهوسیلۀ یک رشته از خصوصیات و مهارتهای مربوط به کارگران، تعیین میشود (Davis & Sanchez-Martinez, 2014). بحث اصلی این نظریه این است که ارائۀ آموزش به فقرا میتواند به افزایش پتانسیل درآمد آنها کمککند که این امر، به نوبۀ خود کمک کننده به بهبود رفاه آنهاست (Mhlanga, 2020).
«خلاصه اوضاعم همین جور بود تا اینکه با یه پسری تو اینستا آشنا شدم. گفت: بیا بهت بورس یاد بدم. گفتم: در ازای این کارت، من کاری نمیتونم برات کنم؛ یعنی از من چیزی نخواه. قبول کرد و اومد و بهم بورس یاد داد. بورس داخلی که هیچی داغونه. بورس خارجی بهم یاد داد. خوبه ماهی ۶، ۷ تومن الان در میارم. ممکنه توی یه روز ۵ تومن ضرر کنم، اما فرداش ۸۰۰ سود، پس فرداش۷۰۰ سود، همینجوری پولم برگشته» (مها، 30).
نزول شدید مصرف خانوار
یکی از مهمترین استراتژیهای بقا برای افراد کمبرخوردار، نزول شدید مصرف خانوار است که خود شامل تأمیننکردن تغذیۀ پایۀ خانواده، کاهش تأمین پوشاک و کاهش هزینههای سلامت و بهداشت میشود.
تأمیننکردن تغذیۀ پایۀ خانواده
در پژوهش امندا[26]و همکاران (2014)، بیشترین استراتژیهای استفاده شده برای بقا مربوط به کاهش مصرف مواد غذایی است. این کاهش مصرف بهصورت کاهش در تعداد وعدههای غذایی خانواده مشاهده شد. مطابق پژوهش رزاس (2002) نیز، افراد کمبرخوردار تنها به فکر غلبه بر احساس گرسنگی و نه در پیرسیدن مواد غذایی لازم برای بدنشان هستند و مواد غذایی کمتر و حجیمتری را بهمنظور به دستآوردن احساس سیری، مصرف میکنند.
«میوه که بهخدا از بهار، بچههای ما میوه ندیدن. پول نیست که بخرم. فقط نون، قند و روغن، به میوه نمیرسم. کلاً. کره میخریدم ۲۴ تومن، الان شده ۵۸ تومان. گوشت گوسفند که ابوالفضلی ما به چشممون سرمه میکنیم. اصلاً نمیدونیم چی هست. مرغ یه وقت بگیرم پنج تا بچه بس نمیکنه. برنج و عدس درست میکنم بیشتر وقتا. گوجه رنده کردم تو یخچال گذاشتم، همون گوجۀ یخ زده رو میزنم به برنج میخوریم» (گلرخ، 43 ساله)؛
«الان بعد گرونیا بعضی خرجارو میزنیم، میوه نمیخوریم، برنج نمیخوریم، دست بچه پول نمیدیم. نون و ماست میخوریم. خانومم میگه میوه بخر میگم نمیتونم» (حسن، 37 ساله)؛
«برنج هفتهای یک دفعه میخوریم. سیب زمینی و ماکارونی میخوریم. قبلاً تخم مرغ بود الان تخممرغها هم گرون شده. روزی 4، 5 تومن پول نون میشه. نون خوب میخوریم [با خنده]» (مریم، 34 ساله)؛
ما دو ماهه گوشت نخوردیم،. برنج نخوردیم. برنج کیسهای 300 تومن شده. چند روز ما کار کنیم، پول اینو بدیم. روغن نباتی یه ۴ کیلویی ۱۵ تومانی الان شده ۱۳۰ هزار تومان. از من بدتر هم هستن. ما الان به زور زندهایم. به زور خودمونو زنده نگه داشتیم (پرویز، 40 ساله).
کاهش تأمین پوشاک
علاوه بر کاهش مصرف خوراک و مواد غذایی و در نتیجه تأمیننکردن تغذیۀ پایۀ خانواده، برخی از خانوادههای کمبرخوردار از استراتژی کاهش تأمین پوشاک استفاده میکنند. پژوهش اندرسون و دلا رزا[27] (1991) حکایت از استفادۀ افراد کمبرخوردار از لباسهای دست دوم دارد. و تقریباً در همۀ موارد، خانوادهها عمدتاً به لباسهای دست دوم اعتماد داشتند. در برخی موارد افراد توانایی خرید پوشاک را نداشتند.
«پسرم جوونه میگه من کاپشن ندارم، یه بار پول گرفتم، کفش خریدم. الان کاپشن نداره، لباس گرمی نداره، دخترم کفش نداره. مثلاً لباس گرم نداره، برام مشکل اینا. هرکاری بکنم، شکمشون و دکتر بیشتر نمیشه» (رویا، 48 ساله).
افرادی که توانایی تهیۀ لباسِ بدون هزینۀ دوخت را داشتند، به این کار مبادرت میکردند.
«الان خیلی سخت شده. همه چیزم گرون شده. لباسهای بچه رو الان من خودم میدوزم. مانتو خانومم رو خودم براش میدوزم» (وحید، 31 ساله).
کاهش هزینههای سلامت و بهداشت
کاهش هزینههای سلامت و بهداشت از دیگر استراتژیهای افراد کمبرخوردار برای کاهش هزینههای مصرف خانوار به منظور بقاست. در پژوهش اندرسون و دلا رزا (1991) نیز، هنگامی که بیماری شروع میشود، هزینههای پزشکی، تعادل ظریف بودجه را بر هم میزند و در پژوهش بارنت[28] (2001) زمانی که گروههای کمدرآمد بهدنبال کنارآمدن با هزینههای مراقبتهای اولیۀ پزشکی هستند، تأخیر در دریافت داروها یکی از رایجترین استراتژیهاست. این نوع استراتژیهای موقتی، پیامدهای مهمی بر سلامتی افراد دارد.
«دستم فاصله پیدا کرده، فشار خون، قند، کیسه صفرا، صفرامو پارسال برداشتن، گفتن از استرس بالا بوده. مشکلات زیاده. باور نمیکنی نمیتونم جایی برم، درمانی، کاری کنم برای این دردا، به خاطر هزینههاش» (پروانه، 50 ساله)؛
«الان مثلاً یه هفتست دستم رگ به رگ شده. نرفتم دکتر. مثلاً یه سرماخوردگی داشتم، نتونستم برم دکتر. الان من، دخترم مریض شده، نبردمش دکتر. میگم بذارم اوضاع بهتر بشه. هستش. اینجور چیزا پیش میاد خیلی» (نسترن، 35 ساله)؛
کمرم درد میکنه. اصلاً دکتر نرفتم. چرا دروغ بگم، پای راستم با کمرم خیلی درد میکنه. دفترچهای، هیچی نداریم. دکتر نرفتم (گلرخ، 43 ساله).
برخی افراد کمبرخوردار نیز به مصرف خودسرانۀ دارو برای کاهش هزینههای پزشکی، روی آوردهاند. «رفتم داروخونه فقط سی هزار تومان قرص خریدم، استامینوفن سرماخوردگی فقط تو خونه باشه بخوره که دکتر نبرم» (رویا، 48 ساله).
استراتژی فعالیتهای مقطعیِ مجرمانه
استراتژیهای به کار گرفته شده برای بقا همواره مثبت نیستند و در برخی از موارد این استراتژیها به افراد یا جامعه آسیب میزنند. فعالیتهای مقطعیِ مجرمانه بخشی از استراتژیهای بقا هستند که نمیتوان از آنها چشم پوشید که شامل روسپیگیری اجباری و سرقتهای خرد میشوند.
روسپیگری اجباری
پژوهشهای مختلف در شهر مشهد، نشان میدهد که شیوع آسیبهای اجتماعی مرتبط با فقر ناشی از روسپیگری هستند (اکبری، 1397؛ اکبری، 1394؛ فولادیان و بحر آباد، 1398). در پژوهش نارایان و همکاران (2000) نیز، تعدادی از زنان و مردان فقیر، از فعالیتهای غیرقانونی از جمله فروش زنان و کودکان، خدمات جنسی و ... برای گذراندن زندگی خود استفاده میکردند.
«شوهرم یه معتاد بیغیرت بود ... بهخاطر بچهها فقط خودمو این در اون در میزدم ... میگفت من ندارم. برو خودت تهیه کن ... یه مدت از ناچاری تنفروشی میکردم» (سیمین، 33 ساله).
« دوستای معتادشو با خودش میاورد تو خونه ... نئشه میکردن ... می گفت اینا همینجا میمونن. رفقای منن ... باید پول درآری ... اگه گوش نمیکردم، کتکم میزد. نه از این کتکای معمولی ...» (نسترن، 35).
سرقتهای خرد
سرقتهای خرد نیز از جمله فعالیتهای مقطعی مجرمانهای بوده است که پژوهشگران مختلف از رابطۀ آن با فقر یاد کردهاند (Narayan et al., 2000؛ اکبری، 1397؛ اکبری، 1394)
کناپ و همکاران[29] (2017) اقدام به فعالیتهای مجرمانه در اثر فقر را به علت وجودنداشتن فرصتهای معیشتی جایگزین میدانند. مطالعۀ فکوهی و پارسا پژوه (1387) نیز نشان میدهد در محلۀ «آلونک نشین علی آباد مهران» جرم در قالب نوعی تأمین معاش توجیه میشود. در این جزیره بیش از آنکه افرادی صرفاً «مجرم» وجود داشته باشند، افرادی وجود دارند که فعالیتهای مجرمانه را با اشکال دیگری از مشاغلِ مبتذل و کاذب ترکیب میکنند تا روزگار خود را بگذارنند.
«دست به سرقت میزدم. هر جا میشد فرقی نمی کرد. سرقت داخل خودرو، خونه، مجتمعهای آپارتمانی که درشون باز بود، دوچرخه ای، چیزی برمیداشتم» (قاسم، 42 ساله).
بحث و نتیجه
بحثهای اخیر دربارۀ معیشت خانوار در اقتصادهای در حالگذار بر مفهوم «استراتژیهای بقای خانوار» متمرکز شده است (Clarke, 2002). در واقع، فقر خانوادهها را وادار میکند تا راهکارهایی را برای بقا اتخاذ کنند (Klasen & Povel, 2013) و برای فقرا، مبارزه برای بقا در واقع مبارزه با خطرات ناشی از بحرانهای مکرر، شوکها و فشارهای پایین آورندۀ اقتصادی است (Chua et al., 2000: 10).
پژوهش حاضر با در نظرگرفتن افراد کمبرخوردار بهعنوان عاملانی اجتماعی، مواجهۀ آنان با فقر و استراتژیهای بقای آنان را بررسی میکند و باتوجه به پژوهشهای منسجمِ اندک در خصوص استراتژیهای بقای افرادکم برخوردار و نداشتن اطلاع کافی از آنها در شهر مشهد، استراتژی های بقا را در این شهر بررسی میکند. پژوهش حاضر به روش کیفی و تکنیک جمعآوری داده، مصاحبه و تکنیک تحلیل داده و تحلیل مضمون، طبق چارچوب مدنظر براون و کلارک (2006) انجام شده است. بر این اساس 22 مصاحبه در میان افراد کمبرخوردار شهر مشهد صورت پذیرفت و پس از آن اشباع نظری حاصل شد. تحلیل یافتههای این پژوهش نشان داد انواع اصلی استراتژیهای بقای به کار گرفته شده توسط افراد کمبرخوردار شامل استراتژیهای حمایتجوییِ معیشتمحور، اشتغالگراییِ ناقص، آموزش و کسب مهارتهای پایهای، نزول شدید مصرف خانوار و فعالیتهای مقطعی مجرمانه بوده است.
مضمون کلان پژوهش حاضر، تداوم زیست فقیرانۀ مبتنی بر اتخاذ استراتژیهای شکنندۀ بقاست. در واقع، افراد کمبرخوردار شهر مشهد با اتخاذ استراتژیهای بقا به تداوم زندگی فقیرانۀ خود و نه بهبود شرایط کمک میکنند. این استراتژیها بهعلت ناپایداربودن و شکنندهبودن، در صورت بروز بحرانهایی که فشارهای مالی بر خانواده وارد میکنند، تابآوری لازم را ندارند و بقای خانوار بدین صورت تحت تأثیرات منفی قرار میگیرد. افراد کمبرخوردار شهر مشهد از استراتژیهای حمایتجوییِ معیشت محور به دو صورت حمایت غیررسمیِ مقطعی (مطابق پژوهشهای O'Reilly & Gordon, 1995; Anderson & De la Rosa, 1991; Clarke, 2002) و حمایت رسمیِ حداقلی(مطابق پژوهش Edin & Lein, 1997; Fontaine, 2012) استفاده میکردند. این افراد از استراتژیهای اشتغالگراییِ ناقص به صورت اشتغال نیمهپایدارِ کممنزلت (Jaiyebo, 2003 & Rosas, 2002) و خرده مشاغل کاربر (Mosley & Verschoor, 2005; Datta, 1995; Klasen & Povel, 2013 ) استفاده میکردند. استراتژی آموزش و کسب مهارتهای پایهای نیز بهصورت تحصیلگراییِ معیشتمحور (Florez, 2015) و مهارتآموزی سطحی (Mhlanga, 2020) توسط این افراد برای بقا به کار گرفته شده است. همچنین برخی از افراد کمبرخوردار شهر مشهد از استراتژی نزول شدید مصرف خانوار شامل تأمیننکردن تغدیۀ پایۀ خانواده (مطابق پژوهش های Amendah et al., 2014; Rosas, 2002 )، کاهش تأمین پوشاک (Anderson & De la Rosa, 1991) و کاهش هزینههای سلامت و بهداشت (Anderson & De la Rosa, 1991; Barnett, 2001) استفاده میکردند. به علاوه، فعالیتهای مقطعیِ مجرمانه، استراتژی دیگر افراد کمبرخوردار در شهر مشهد بوده است که به صورت روسپیگری اجباری (Narayan et al., 2000؛ اکبری، 1394؛ 1397) و سرقتهای خرد (Narayan et al., 2000; Knapp et al., 2017؛ فکوهی و پارسا پژوه، 1387) گزارش شده است.
[1] United Nations
[2] Narayan et al.
[3] Ibadan
[4] Behavioral/Decision-Based theory of Poverty
[5] Deficiency in Judgement
[6] Outcomes
[7] Welfare Dependence
[8] Human Capital theory of Poverty
[9] Mhlanga
[10] Assets and Financial/Income Risk
[11] Capital
[12] Tikor Credit or Credit Unions
[13] The Risk Aversion Theory
[14] ‘Ladders out of Poverty’
[15] Mosley & Verschoor
[16] Micro-Debt
[17] Braun & Clarke
[18] Desmond
[19] Fontaine
[20] Edin & Lein
[21] Puntenney
[22] Rosas
[23] Jaiyebo
[24] Kasen & Pavel
[25] Florez
[26] Amanda
[27] Anderson & De la Rosa
[28] Barnett
[29] Knapp et al.